مراتب دیانت

دین و مکتبی کامل و مایه سعادت است که از جامعیت و کمال برخوردار باشد. به این منظور ابتدا باید معنی و مفهوم جامعیت تبیین گردد.
چهارشنبه، 26 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مراتب دیانت
مراتب دیانت

نویسنده: دکتر ولی الله نقی پورفر




 
دین و مکتبی کامل و مایه سعادت است که از جامعیت و کمال برخوردار باشد. به این منظور ابتدا باید معنی و مفهوم جامعیت تبیین گردد.

معیار جامعیت:

- توجه به تمام ابعاد وجودی انسان و نیازهایی است که در هر بعد مطرح است.
- توجه به مراحل تحقق نیازها و اقتضائات مقطعی است که در شرایط مختلف برای جامعه انسانی پدید می آید.
دینی که به همه این ابعاد بپردازد، از جامعیت برخوردار است.
این معنی در سطح افقی است اما در سطح کمال که سیر الی الله مطرح است، هدف دین آنست که با این توجه جامع، انسانها را مرحله به مرحله در سیر صعودی بسوی ملکوت اعلی و قرب الهی مدد برساند تا در زمره مقربین درگاه خداوند قرار بگیرند.
قافله انسانیت دین کامل و جامعی دارد که همان اسلام است و بر محور قرآن و سنت چهارده معصوم (ع) مطرح است.
در بحث کمال سه مرتبه کلی وجود دارد:
1. مرتبه اسلام ایمان که در حوزه احکام قرآن است.
2. مرتبه ایمان تقوی که در حوزه اخلاق قرآن است.
3. مرتبه تقوی یقین که در حوزه عرفان قرآن است.

1- مرتبه ابتدائی کمال: اسلام

مرحله ابتدائی «ورود به حوزه اسلام و تسلیم ظاهری به مجموعه ارزشها و ضوابط اسلامی» است.
نمود این تسلیم تحقق شهادتین است که هر فردی با گفتن شهادتین مسلمان نامیده می شود و احکام و حقوق اسلامی بین او و دیگران متقابلاً جریان پیدا می کند.
این معنی سطحی است که نوعاً رساله های عملیه به آن پرداخته و حد و حدودش را در زمینه حقوق و احکام روشن می کنند.
طیف گسترده ای از مردم، شاملِ:
- تازه مسلمانها که از ضوابط اسلامی آگاهی ندارند و رشد معنوی پیدا نکرده اند.
- آنها که به ظاهر مسلمان شدند اما قلباً مسلمان نیستند (منافقین)
- آنها که دچار مشکلات روانی و اخلاقی هستند و نسبت به ضوابط اسلامی تزلزل پیدا کرده اند (و الذین فی قلوبهم مرض)
- آنها که تنها ابتدائات اسلام را متلبسند.
در این سطح جای دارند. (قرآن کریم منافقین و الذین فی قلوبهم مرض را جزء این گروه می داند.) در زبان قرآن این اسلام، اسلام اعرابی و بدوی ها است که حد مطلوب نیست و حد ناقصی از تدین است.

1/1- تدین ابتدائی فاقد رضایت الهی

در سوره حجرات داریم:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَمْ تُؤْمِنُوا و َلکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا» (حجرات / 14)
«ای رسول اعراب گفتند ما ایمان آوردیم به آنها بگو شما هنوز ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آوردیم.»
بگویید علی الظاهر ما مسلمان و تسلیم شده ایم.
«وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ» (حجرات / 14)
«و به آنها بگو که ایمان هنوز به قلب شما وارد نشده است.»
هنوز ایمان در دلهای شما مستقر نشده و پذیرش اسلام تبدیل به باور نگردیده است.
از این آیه معلوم می شود تدین یک سطح ابتدائی دارد که بطور طبیعی فاقد جامعیت و کمال است.

2/1- خصوصیات سطح ابتدائی تدین در جامعه

جامعه ای که در این سطح قرار دارد طبیعتاً دچار افراط و تفریط می شود و بجای جامع نگری به جزئی نگری مبتلا می شود، از سطح اخلاق و مسائل فرا احکام و فرا حقوقی برخوردار نیست، جامعه ای شکننده و مبتلا به دنیا گرائی غلیظ است که این زمینه، عامل خطرناکی برای نفوذ فرهنگی اجانب است.
خصوصیت دیگر این جامعه این است که التقاط دارد و سنتهای قومی و قبیله ای بخشی از آداب و رسوم دینی را تشکیل می دهند و لذا تدین در این سطح خالص نیست.
بسیاری از مسلمانان صدر اسلام که چند سال قبل از رحلت پیامبر اکرم (ص) مسلمان شدند در این سطح (مقطع ابتدائی دین) قرار داشتند و هنوز آموزش عمیق و گسترده ای پیدا نکرده بودند.

3/1- حادثه غدیر و سقیفه

حادثه سقیفه نشان داد که اکثریت با این جماعتی است که در سطح تدین ابتدائی قرار دارند و ضعف ایمان آنها مسیر تاریخ اسلام را منحرف کرد.
بوجود آمدن حادثه سقیفه که غدیر خم را به خاموشی و فراموشی سپرد، نشانگر قلت عناصر سطح دوم و سوم است که عاملی شد تا مقام عصمت را کنار بزنند و راهی دیگر را در پیش بگیرند.

4/1- عدم انفکاک جامعیت از کمال

غدیر برای تضمین جامعیت و کمال دین مطرح شد. جامعیت از کمال منفک و مستقل نیست:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً» (مائده / 3)
ممکن نیست کسی نگرش جامع اسلامی داشته باشد اما به مراتب کمال توجه نداشته باشد زیرا که با مرحله اول جامعیت امکان تحقق ندارد.
آنهایی که ستون نظام هستند و بار نظام را بدوش می کشند ضروری است حداقل در سطح اخلاق قرآن (مرتبه دوم) حرکت کنند. سطح ایمان (اخلاق) اولین مرتبه تدین مرضی خدا است که شرط اساسی آن پذیرش و انقیاد در برابر فرامین ولایت معصوم (ع) می باشد.
مرتبه اسلامِ ابتدائی، مرتبه مرضی خدا نیست بلکه حد فاصل بین اسلام مرضی خدا و کفر است. از جدائی ظاهری از کفر باید حرکت کرد تا به جدائی باطنی از کفر که مرتبه باور کردن قلبی ارزشهای اسلامی است رسید.

2- مرتبه دوم کمال: ایمان

در قرآن کریم هر جا بعنوان «متدین مرضی خداوند» برخورد می کنیم اشاره به مرتبه دوم تدین (ایمان) و بالاتر دارد:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (مؤمنون 1-3)
«همانا اهل ایمان به پیروزی و رستگاری رسیدند آنان که در نماز خاضع و خاشع هستند و آنان که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می کنند...»
بحث «خشوع در نماز» و «اعراض از لغو» در سطح اول، جزء واجبات و الزامات نیست بلکه در رده مستحبات است در حالیکه در لسان قرآنی جزء الزامات ایمانی است که عامل فلاحند یعنی فقدانش به فلاح و رستگاریِ فرد، خانواده، جامعه و نظام صدمه می زند و ضایعات به بار می آورد.

1/2- حادثه غدیر و تداوم نهضت تبدیل اسلام اعرابی به سطح بالاتر

وقتی پیامبر اسلام به عنوان رهبری در جامعیت و کمال بسر ببرد صلاحیت دارد جامعه را از اسلام اعرابی بالا بکشد و به سطح اخلاق (مرتبه دوم) و عرفان (مرتبه سوم) برساند.
در حادثه غدیر شخصیتی معرفی شد که در جامعیت و کمالِ دین بسر می برد تا بتواند جریانی را که با پیامبر شروع شده است در سطح رسالت نبوی تداوم ببخشد.

1/1/2- کمبود مدیریت ارشد فرهنگی

برای بالا بردن جامعه از سطح ابتدائی بسوی کمال، نیاز به عناصر و مدیران ارشد فرهنگی در سطح ایمان و بالاتر است.
متأسفانه عناصر قوی که در سطح اخلاق و عرفان باشند و بتوانند امیرالمؤمنین (ع) را در حادثه سقیفه یاری برسانند، بعضاً در زمان پیامبر خدا (ص) به شهادت رسیدند.
امیرالمؤمنین طبق نقلی که سید بن طاووس در کشف المحجه آنرا مطرح کرده است، فرموده است:
«اگر من بجای عقیل و عباس، حمزه و جعفر را داشتم سکوت نمی کردم.» (1)
این سخن اشاره دارد که عقیل و عباس در سطح اسلام اعرابی هستند و از نظر ارزشی افراد برجسته ای نبودند اما حمزه سیدالشهدا و جعفر طیار در سطح عرفان قرآن حرکت می کردند و جزء ستونهای نظام بودند و پشتیبان مقام رسالت و ولایت بودند اما جامعه فاقد چنین عناصر قوی ای بود.
قرآن کریم در آیه معروف به «نفر» تذکر می دهد (2) که جامعه پیامبر در سال نهم و دهم هجرت به وضعیتی رسیده است که از حیث مدیریت عالی و ارشد معنوی دچار کمبود است.
«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ و َلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» (توبه / 122)
«و هنگام جنگ نباید مؤمنان همگی بیرون رفته رسول را تنها بگذارند پس چرا از هر جماعتی طایفه ای بسوی رسول خدا کوچ نمی کنند تا دانش دین را عمیقاً بیاموزند و بقوم خود بیاموزند آنگاه که بسوی آنان بر می گردید شاید که خدا ترس شده از نافرمانی خدا حذر کنند.»
موضوع آنقدر اهمیت دارد که آیه ی شریفه تأکید دارد چهره های برجسته از مدیران ارشد نظام خصوصاً مدیرانی که سمت فرهنگی دارند نباید همگی در خط مقدم جبهه حضور پیدا کنند چرا که به هر حال خوف شهادت هست (حمزه جعفر زید بن حارثه و... همگی شهید شدند) چون این شخصیت ها پشتیبان نظام بودند فقدان آنها برای جامعه هزینه سنگینی را در بر داشت چرا که جامعه پشتیبان لازم از جهت سلسله مراتب مدیریت فرهنگی را نداشت تا منویات و بینش رهبری را به توده ها برساند و آنان را در خط رهبری الهی بسیج کند. (3)

2/1/2- تربیت عناصر ارشد فرهنگی - قرآنی

قرآن کریم برای پیشگیری از وارد شدن چنین صدماتی به جامعه می فرماید:
«فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»
براساس این دستور الهی باید برنامه ریزی جامعی طراحی شود و از هر جماعت بزرگ، گروه زبده ای گزینش شوند تا تحت آموزشهای دینی قرار بگیرند و فقیه در دین بشوند، فقیهی که جامعیت نگرش قرآنی داشته باشد.
«وَ لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»
و بعد به منطقه خود برگردند و جامعه را تحت پوشش ارزشهای اسلامی هدایت و تربیت کنند.
«لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»
این جریان سبب می شود که جامعه نسبت به ارزشهای دینی و انحرافات حساسیت نشان دهد و نسبت به رفتارها و کردارها مراقبت و احتیاط لازم را داشته باشد.
اگر چه خدای متعال این دستور را داد ولی به دلیل کمی فرصت و فوت پیامبر اسلام در سال بعد این نقیصه در جامعه برطرف نشد و اثر همین کمبود عناصر فرهنگی - قرآنی در حادثه سقیفه آشکار شد.
پشتیبانی از امام علی (ع) ضعیف بود لذا گردهمایی پنهان سقیفه پیمان آشکار غدیر را به فراموشی سپرد.
کسانی که با برنامه ریزی قبلی تجمع سقیفه را تشکیل دادند عناصری بودند که در سطح ابتدائی دیانت قرار داشتند. اساساً عناصر جریان ساز آن دوره همه در این سطح بودند.
از سوی دیگر اکثریت جامعه هم شامل قبایلی بود که در مقطع ابتدائی دین به سر می بردند:
«وَ لَمَّا یَدْخُلِ الایمانُ فی قُلُوبِکُمْ»
در این زمان هنوز فرهنگ قومی و قبیله ای وجود دارد:
- هنوز رؤسای قبایل در تصمیم گیری نقش اول را دارند و مسلمانان نگاهشان به رؤسای قبایل است.
- مهاجر و انصار، اوس و خزرج بودن و... هنوز ملاک برتری است.
اینها در همان سطح اول مطرح است که سوره حجرات به شدت آنرا بی اعتبار شمرده و طرد می کند و در ادامه، این نوع نگرش را ناشی از همان اسلام بدویان مطرح می نماید.
در سقیفه همین دیدگاه و بینشها بر نگرش دینی غلبه کرده ائتلاف شومی شکل گرفت. جامعه به رؤسای خود نگاه می کرد لذا مردم از جریان سقیفه تبعیت کردند و ضربه جبران ناپذیری به پیکر اسلام در جامعه وارد کردند.

3/1/2- هشدار به مسئولان نظام

تذکر به پسرفت فرهنگی جامعه در اواخر عمر پیامبر (ص) از جانب آیه نَفر یک هشدار جدی است.
در زمان پیامبر اسلام رهبری جامعه بدست کسانی بود که در سطح عرفان قرآن (مرتبه سوم) بودند و مردم را تحت تربیت قرار می دادند که به تدریج شهادت و رحلت آنها را به قلت می برد.
حال آنکه جریان سقیفه یک قهقرا و انقلابی به عقب بود:
«وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ» (آل عمران / 144)
«و آنکس که از اسلام باز گردد و به آداب و رسوم پیشینیانش عمل کند...»
جریان رهبری در سطح عرفان قرآن، تبدیل شد به رهبری در سطح اسلام و طبیعی است که این رهبر، جامعه را در حد وجودی خود متوقف کند و این واقعیت دینی ناقصِ مصیبت زده مردم را بعنوان یک دیانت مقبول مورد تأیید قرار دهد، بدون آنکه تلاشی در راستای ارتقای سطح دیانت مردم نماید و اساساً ‌رهبریِ فاقدِ سطوح بالاتر دیانت، قادر، به این رسالتِ ارتقاء دینی نخواهد بود.
در یک چنین سیستمی، رؤسای نظام از منافقین و افراد مریض القلب خواهند بود که امیرالمؤمنین (ع) این نکته را با تأسف در نهج البلاغه گزارش می دهد:
«وَلَّوهُم الاعمال و جَعلوهُم حُکاماً علی رِقابِ النّاس» (نهج / خ 210 / دشتی)
«خلفا منافقین را حکومت دادند و آنانرا حکامی قرار دادند که بر گرده مردم سوار شدند.»
این معنی طبیعی است که جامعه ای که مدیریت آن در سطح اول سیر کند و از حد تلبس به ظواهر اسلام تجاوز نکند به اصلاح ارواح و قلوب نخواهد پرداخت و لذا امراض درونی مردم افزونتر گشته گسترش پیدا می کند.
این گونه است که در این 25 سال خانه نشینی امیرالمؤمنین مردم از حدی که در زمان پیامبر بودند عقبتر افتادند. مرضهای متعدد اخلاقی و اعتقادی و رفتاری گسترش پیدا کرد.
امام در اولین سخنرانی پس از آغاز حکومتش به این فاجعه تذکر می فرماید:
«الا وَ اِنَ بَلِیتِکُم قَد عَادَت کَهَیئتهَا یَومَ بَعَثَ الله نَبیَهُ بِالحَق» (نهج / خ 16)
«آگاه باشید تیره روزی ها و مصیبت ها همانند آغاز بعثت بار دیگر به شما روی آورده است.»
در اینجا امام با صراحت عجیبی، جامعه زمان خویش را با جامعه آغاز بعثت مقایسه می کند: گویا کار هدایت و تربیت را باید از ابتدا شروع کرد و البته کار امیرمؤمنان (ع) از زمان پیامبر خدا هم از جهاتی سخت تر است (4) چرا که جامعه جدید به جهت تلبس ظاهری به دین، دچارِ جهلِ مرکب است، لذا باید ابتدا از زیر صفر شروع کند با تبیینِ انحرافاتِ باطنی در صورت دیانت، با آن مقابله کند یعنی باید مردم را از شرک باطنی به صفر برساند و سپس امر هدایت و تربیت را آغاز نماید.
جامعه ای که چنین خصوصیاتی دارد، ظرفیت لازم برای تحمل مقام ولایت را ندارد.
نه جامعه تحمل امیرمؤمنان را دارد و نه امیرمؤمنان می تواند کار را به آسانی پیش ببرد و لذا بعد از 4 سال و اندی می بینیم که آقا را به شهادت می رسانند.
امیرمؤمنان صریحاً می گویند:
«اُریدُ ان اُدَاوِی بِکُم» (نهج / خ 121 / دشتی)
می خواهم با شما مشکلات را حل کنم معاویه را از سر راه بردارم در حالیکه
«وَ اَنتُم دائِی»
شما درد و مشکل من هستید. این چنین جامعه ای به بن بست خواهد رسید. بهر حال این معنی یک مسأله مهم تاریخی است که هشدارهای بسیار جدی برای ما بدنبال دارد.

3- مرتبه سوم کمال «مقام احسان»

سطح سوم، سطحی است که مرتبه علمای ربانی ابتدائاً و مرتبه معصومین نهایتاً مطرح است که نظر به مقام احسان و اهل یقین و اهل حکمت لقمانی دارد که در آیات متعددی مطرح است:
«الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (آل عمران / 134)
«تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ هُدىً وَ رَحْمَهً لِّلْمُحْسِنِینَ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُم بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ أُوْلئِکَ عَلَى‏ هُدىً مِن رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (لقمان / 1-4)

1/3- سیره مالی محسنین

نمونه ای از سیره مالی مقام عصمت، در سوره هل اتی آمده است که نهایت ایثار را حتی از کودکان آنان یعنی حسنین حکایت دارد:
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» (انسان / 8)
و نمونه ای از سیره مالی علمای ربانی و تالی تلو و انصار معصوم در سوره حشر آمده است که در حد ایثار مالی گام بر می دارند:
«وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلاَ یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا و َیُؤْثِرُونَ عَلَى‏ أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ و َمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر / 9)
«و کسانی که (به مهاجرین) مأوی دادند ایمان را (در قلب) جای دادند قبل از مهاجران، عشق می ورزند به کسانی که بسویشان هجرت نمودند و از آنچه که به مهاجران داده شد نیازی در سینه شان نمی یابند و (مهاجران را) بر خود مقدم می نمایند اگر خود گرفتار سختی و نیاز شدیدی هستند و هرکه حرص و بخل شدید نفس را مهار کند پس آنان همان رستگارانند.»
نمونه ای از اجمال سیره مالی و عبادی علمای ربانی (شاگردان مخلص معصوم) و مقام عصمت در سوره آل عمران و در سوره ذاریات آمده است:
«أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ و الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (آل عمران / 134)
«إِنَّ الْمُتَّقِینَ.... آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ کَانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ وَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (ذاریات / 15-19)
در این آیات به جهت سطح عرفانی این بزرگواران دیگر حقوق مالی فقرا و محرومین در نزد آنان حد «معلوم» ندارد لذا قید «معلوم» که در سطح ایمانی در سوره معارج مطرح بود در این سطح دیگر مطرح نیست و فوق نیازِ نیازمندان برای آنان حق قائل هستند و بسادگی آنرا فدا می کنند!
و نمونه ای اجمالی از حداقل سطح حکمت نظری و عملی الهی آنان در سوره بقره و سوره لقمان آمده است که بیانگر خصوصیات لقمان ها و انبیاء و اولیاء معصوم می باشد:
«وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» (بقره / 4)
«تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ هُدىً وَ رَحْمَهً لِّلْمُحْسِنِینَ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُم بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ أُوْلئِکَ عَلَى‏ هُدىً مِن رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (لقمان / 1-4)
این بزرگواران چنانند که در صراط مستقیم الهی بر مرکب هدایت الهی سواره و بسرعت ره می سپارند و آنان که پیشتازان و راهبران بندگانِ مؤمن بسوی قرب الهی اند:
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه / 10-11)
تفصیل سیره این بزرگواران همان سیره انبیاء عظام و اولیاء معصوم در قرآن کریم می باشد همانان که گاه در قرآن با عنوان عبادالرحمن و عبادالله نیز به توصیف در آمده اند.

2/3- متشابهات در مراتب دیانت

نکته مهم و اساسی در فهم قرآن این است که اغلب رفتارهای سطح دوم برای سطح اول متشابه محسوب می شود و در تحلیل آن عاجزند. همین طور افراد سطوح اول و دوم نسبت به مسائل سطح سوم دچار متشابهاتند.
یکی از مصادیق متشابهات قرآن سیره انبیا است. آنها شخصیتهای عارف و ملکوتی هستند و سطح ما از آنها خیلی فاصله دارد و لذا در درک رفتارهایشان دچار شبهه هستیم.
سطح رفتار انبیا و حضرات ائمه اطهار سطح عرفانی است و معیارهای پیچیده و عمیق دارد که تا با معیارهای قرآن آشنا نباشیم و به آن معیارها نزدیک نشویم این رفتارها را نمی توانیم تحلیل کنیم و لذا دچار شبهه و بد بینی می شویم.
آنها که در سطح دوم هستند البته احتیاط شرعی را رعایت می کنند و لذا شبهه برایشان پیش نمی آید ولی عموماً در گروه اول نسبت به دوم و سوم شبهه ایجاد می شود.

پی نوشت ها :

1- کافی / ج 8 / ص 190.
2- این آیه در حوزه های علمیه خصوصاً در باب اجتهاد و تقلید مورد عنایت است.
3- البته باید توجه کرد که اقتضائات و ضرورتهای آن زمان چگونه بوده است که این افراد مجبور بودند در جنگها شرکت کنند.
4- از جمله دلائل این معنی می تواند توصیه پیامبر خدا (ص) به امیرمؤمنان در مورد نفرین امت باشد که نشانگر وضعیت بدتر جامعه است: «ادع علیهم» حال آنکه حضرت در زمان خود هرگز به نفرین اقدام ننمودند.

منبع: نقی پورفر، ولی الله، مجموعه مباحثی از مدیریت در اسلام، تهران: ماه، 1382، چاپ اول.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.