تألیف: موسسه فرهنگی قدر ولایت
سیره ی نظری
از لحاظ نظری و فکری، یک جهتی که در شخصیت ایشان قابل توجه است و بسیار مهم است، آن قوت فکر ایشان است؛ یعنی واقعاً انسان احساس می کند در برخورد با ایشان، با یک انسان خردمند اهل تعقل روبه رو است؛ یعنی به نظر بنده، خردورزی، خردمندی، تعقل و تفکر، ستون شخصیت نظری ایشان است. اهل فکر است؛ فکر عمیق و دقیق، و مردی است با هوش. گاهی وقتها مطالبی است که وقتی می خواهم خدمتشان عرض کنم. فکر می کنم که حالا باید نیم ساعت توضیح دهم؛ ولی همین تا دو، سه دقیقه شروع می کنم، ایشان تمام مطالب را می گیرند و می فرمانید که بله، همین طور است. یا مثلاً این طور عمل کنید یا این جا این طور است و من اصلاً تعجب می کنم که ایشان چقدر از قوت ذهن برخوردارند. البته این برای کسی که چنین مسؤولیتی را به عهده دارد، شرط اصلی کار است.نکته دیگر، عمق دانش ایشان است. آن مقدار که بنده درک کرده ام، ایشان در حوزه ی تخصصی خودشان، آنچه را که خوانده اند و فرا گرفته اند، عمیقاً فهمیده اند. استادان آقا، بسیار به ایشان علاقه داشته اند. ایشان در فقه، خیلی خوب درس خوانده اند و من از بعضی طلبه ها که هم در درس خارج ایشان شرکت می کنند و هم در درس خارج استادان دیگر، گاهی برای اطلاع خودم سؤال می کنم که : حالا بدون رودربایستی، شما درس و بحث ایشان را چگونه می بینید؟ خیلی تعریف می کنند. در واقع، بیان و احاطه ایشان را بر مسائل فقهی آنها که اهل فن هستند، ستایش می کنند. من چون رشته ام نیست. این را به این ترتیب از قول دیگران نقل می کنم؛ اما گاهی هم بوده که ضمن جلساتی که داشتیم، بحث علمی می شد. یک روز در اواسط بحث، صحبت یک مبحث فلسفی شد. استادانی که آن جا بودند، اغلب اهل فلسفه بودند و تدریس می کردند و کار روزانه شان بود. بنده می دانستم که ایشان چقدر فلسفه خوانده اند و اصلاً چقدر به فلسفه علاقه دارند. احتمال می دادم به دلیل این که در حوزه ی مشهد بعضیها با فلسفه میانه ای ندارند، آقا هم جزو همان گروه باشند. البته می دانستم که ایشان در قم از محضر مرحوم علامه طباطبایی استفاده زیادی کرده اند. وقتی در وسط بحث، ایشان هم نظر خودشان را ابراز کردند و درباره ی آن موضوع بحث مفصلی کردند، فوق العاده حیرت کردم، برای این که خوب من استادان مختلفی در فلسفه دیده بودم و احاطه ایشان را با دیگران که می سنجیدم، در این موضوع تصدیق کردم که ایشان با این که به فلسفه معروف نیست؛ اما از نظر قوت فکر فلسفی و احاطه بر مطالب فلسفه ی اسلامی، ممتازند.
وسعت معلومات
نکته دیگری که در خصوص ایشان قابل توجه است، وسعت معلوماتشان است. حالا اشخاصی هستند که در یک رشته مسلطند و آن یک رشته را عمیقاً می دانند؛ ولی دایره معلوماتشان گرچه دارای عمق زیادی است؛ اما محدود می باشد؛ ولی ایشان دایره ی معلومات بسیار وسیعی دارند و معلوم است با آن هوش و حافظه و قوت فکر، از آغاز جوانی، مطالعات وسیعی در رشته های مختلف داشته اند. ایشان واقعاً وقتی اظهار نظر می کنند، عالمانه است. گاهی وقتها ایشان می فرمایند که مثلاً بعضی از استادان دانشگاه و اینها بیایند؛ مثلاً سالی یک بار بنشینیم، با هم گفتگویی داشته باشیم. بنده هم در خدمتشان هستم. بعضی از استادان دانشگاهی هم به خدمت ایشان تشریف می آورند و در کتابخانه ی ایشان دوستانه می نشینند و مثلاً یک شام ساده ای هم خدمت آقا می خورند. آن جا ما احساس می کنیم که ایشان با این استادان دانشگاه بخوبی ارتباط برقرار می کنند و تصنعی نیست. خوب به حرف آن ها گوش می کنند و وقتی هم که صحبت می کنند، بمثابه ی یک انسان فرهیخته ای که در موضوعات مختلف نظر دارد و فکر کرده، اظهار نظر می کنند.حدود یک سال پیش، بنده یک کتاب فلسفی را تقدیمشان کردم که مجموعه چهل، پنجاه مقاله ی فلسفی بود که استادان دانشگاهها در فلسفه ی غرب و فلسفه ی اسلامی، به افتخار یک استاد دانشگاه تألیف کرده بودند، و در یک کتابی آمده و به آن استاد هدیه شده بود. چون من در این کار دخالتی داشتم، از قبل گفته بودم که آقا! برای فلانی یک کتابی دارد فراهم می شود. وقتی از چاپ درآمد، یک نسخه اش را خدمتشان دادم. در واقع، پیشنهاد تألیف آن کتاب از بنده بود و دو تا هم مقاله دارم؛ ولی مقالات آن کتاب را خیلی فرصت نکردم بخوانم، دو، سه ماه بعد، خدمتشان رسیدم، فرمودند: «فلانی! تقریباً تمام مقالات آن کتاب را خواندم.» من خیلی تعجب کردم که ایشان با این همه گرفتاری، چقدر باید عشق به مطالعه داشته باشند که این کتاب سنگین فلسفی را که از حوزه کار ایشان هم به یک معنا خارج است، همه اش را بخوانند.
ایشان خیلی کتاب می خوانند و آخر شبها که می خواهند بخوابند، کتابهای ساده و سبکی را که هم برای آن موقع گذاشته اند، مثلاً چند صفحه ای از آن را می خوانند و کتابهای ادبی، داستانهای مهم و رُمانهای مهم را ایشان اغلب این طور می خوانند. بعضی از این کتابها را که می خوانند، در صفحه ی آخر کتاب، نظرشان را هم درباره ی آنها می نویسند و مانند یک منتقد حرفه ای ادبی، بعضی وقتها در مورد شخصیتهای داستان توضیح می دهند و نقاط قوّت و ضعف یک زمان را هم بیان می کنند. همین چند وقت پیش بود که به یک مناسبتی، من به ایشان عرض کرم که در نظر دارم اگر بشود، یک چیزی در باب یک مسأله ای بنویسم. ایشان فرمودند: «خوب است؛ ولی بد نیست پیش از این که کار را شروع کنید، ویکتورهوگو یک کتاب دارد، آن را ببینید». سپس گفتند: «این کتاب را من دارم».
برخاستند از کتابخانه، کتاب «تاریخ یک جنایت» را که رُمان مفصلی است، آوردند و فرمودند: «این کتاب را من خوانده ام، شما این را نگاه کنید.»
ایشان به مسائل تاریخی هم بسیار علاقه مندند و وقتی از رجال- مثلاً- دوره قاجار صحبت می شود، ایشان می گویند: بله، در فلان کتاب، این طور درباره اش چنین و چنان نوشته شده است. این وسعت معلومات را من با جرأت می گویم که در کمتر کسی دیده ام. در بین روحانیونی که بنده با آنها سروکار داشته ام، این تنوع و وسعت معلومات و این جامعیت را من در کسی ندیده ام؛ البته امام هم این ویژگی را داشتند.
ذوق هنری وادبی
در باب سیطره ی نظری ایشان، یک نکته ی دیگر هم که گفتنی است و آن، ذوق هنری و ادبی ایشان است. یک درک هنری بسیار خوبی در همه مسائل و تمام حوزه های هنری دارند. مثلاً توجه دارید که ایشان چقدر به خواندن قرآن با صوت خوب علاقه مندند. خودشان قرآن را می خوانند و دلنشین هم می خوانند.نماز جمعه را که می خوانند، حس می کنید که سبکی دارند و چقدر توجه دارند به این که قرآن با صوت دلنشین خوانده شود. در امور هنری دیگر هم همین دقت را دارند؛ هنرهای تزئینی، تجسمی، سینما و تئاتر. ولی بارزتر از همه اینها در ذوقیات، ذوق ادبی ایشان است که نسبت به هنر بیان وکلام که همان ادبیات باشد، بسیار توجه دارند و احاطه ی زیادی نیز به ادب فارسی و عربی دارند. مطالعاتی که در ادبیات عرب و شعر عربی دارند، بنده اطلاع دارم. برای من فرموده اند که مثلاً چه کتابهایی را با چه دقتی خوانده اند. در زمینه ادبیات فارسی، گاهی که ما خدمت ایشان می رسیم- گاهی از فرهنگستان گزارشی می دهم و صحبت می کنم، یا این که استادن فرهنگستان و ادبیات فارسی خدمتشان می رسند- ایشان کاملاً به ادبیات فارسی، تاریخ ادبیات، سبک اشعار و ویژگیهای هریک از شاعران تسلط دارند. نمونه ی آن تسلط ادبی را شما در سخنرانی ایشان در دوران ریاست جمهوری شان درباره ی حافظ می توانید ببینید. باز اگر می خواهید، هم وسعت معلومات و هم توجه ایشان به شعر وادب را بدانید، به سخنرانی ایشان در مجلس بزرگداشت علامه اقبال لاهوری رجوع کنید. در دوران ریاست جمهوری بود که پسر اقبال- که در آن جلسه جزو هیأت رئیسه بود- درکنار دست ایشان نشسته بود. پس از این که ایشان درباره ی اقبال سخنرانی کردند، گفت: «اگر همه رؤسای جمهور جهان اسلام به اندازه ایشان اقبال را می شناختند، وضع جهان اسلام غیر از این بود که هست.» این نشانه وسعت معلومات و ذوق ادبی ایشان است.
ازدیگر ویژگیهای ایشان این است که در جوانی، در انجمنهای ادبی که در مشهد با حضور استادان و شاعران بنام تشکیل می شد، شرکت می کردند. ایشان به نقد شعر خیلی اهمیت می دهند. شاعرانی که می آیند نزدشان شعر می خوانند؛ ایشان گوش می کنند و گاهی وقتها مثلاً می گویند که آن مصراع دوم بیت پنجم را دوباره بخوانید. شاعر که آن را دوباره می خواند، ایشان می فرمایند که این جا مثلاً بهتر است شما به جای این کلمه، فلان کلمه را به کار ببرید یا این تعبیر برای این جا نامناسب است و یا اینکه انگشت روی نقاط قوت می گذارند، می گویند که این بسیار خوب است. خودشان هم گاهی شعر می گویند. البته مایل نیستند که این شعرها زیاد منتشر شود؛ اما جسته و گریخته در بعضی مطبوعات و روزنامه ها دیدید که اشعار ایشان بسیار لطیف و سنجیده است. یک سبک هنری معتدل ملایم دلنشینی در سرودن غزل دارند که خوب اهل فن آن را توجه دارند و قلمشان خیلی استوار، پخته و بی عیب است و قدرت بیانشان هم که دیگر احتیاج به توضیح ندارد و از چیزهایی که همه باید از ایشان یاد بگیریم، درست نوشتن و درست صحبت کردن و پرهیز از استفاده نابجا از لغات خارجی است. همان سخنرانی که ایشان در مورد حافظ کرده بودند، وقتی خواستند مجموعه مقالات را یک جا چاپ کنند، تنها کسی که در همه ی سخنرانی اش یک لغت خارجی به کار نبرده بود، ایشان بودند.
سیره عملی
ایمان و اخلاص
خداوند عالم به ما فی الضمیر و ما فی الصدور همه اشخاص است؛ اما ما آن مقدار که استنباط کرده ایم، ایمان و اخلاص این مرد، بزرگ است. دین را باور کرده، خدا و عالم غیب و قیامت را باور کرده است. وحی و نبوت را باور کرده، حلال و حرام برایش جدی است. مسأله ی سیاست و ریاست و اینها نیست؛ یعنی یک انسان متعبد با اخلاصی است که برایش اصل، رضای خداست.خدا را گواه می گیرم، من این اولین بار است که دارم درباره ی شخصیت ایشان صحبت می کنم و اگر غیر از محیط برادران سپاه بود، بنده صحبت نمی کردم؛ ولی چون شما سربازان این نظام و این انقلاب اسلامی هستید، من جفا دیدم اگر چیزی از ایشان می دانم و از من خواسته شود، مثلاً عذر و بهانه بیاورم صحبت نکنم. من در این بیست و دو سالی که از انقلاب می گذرد و به طور مستمر خدمت ایشان می رسیدم، چیزی ندیدم از ایشان که بتوانم آن را حمل بر معصیت کنم یا مثلاً حمال بر صفات غیر اخلاقی کنم. مثلاً یک وقت غروری، کبری و چیزهایی که خلاصه در کتابهای اخلاقی ما هست و باید همه از آنها پرهیز کنیم، من ندیدم، (آنچه بنده در این دیدارها و رفت و آمدها دیدم، همین رضای خدا و مخلصانه برای خدا کارکردن و ایمان قوی به حقاینت اسلام، اینهاست؛ یعنی واقعاً اعتقاد به این که «این عالم محضر خداست» در وجود ایشان احساس می شود) که هرچه بگوید «ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین »(1) در رفتار و گفتار ایشان مشهود بوده است.
تعبّد و تهجّد
بسیار فرد متعبدی است و عبادت در زندگی ایشان، جای خاصی دارد. به نوافل، مستحبات و ادعیه اهمیت می دهند و اهل تهجّدند. نه من از خود ایشان پرسیدم، نه ایشان درباره ی این موضوع برای من صحبتی کرده اند؛ ولی می دانم که نماز شبشان ترک نمی شود و از قبل از اذان صبح بیدارند و گاهی که به مشهد مشرف می شوند، اصلاً شب تا صبح در همان نزدیک ضریح، به راز و نیاز مشغولند و واقعاً حال خوشی دارند. به قرآن بسیار علاقه دارند. از دوران جوانی، ایشان اهل تفسیر قرآن و به دست آوردن نکته های مختلف از قرآن بوده اند و درس تفسیر قرآن ایشان، معروف بود.حالا هم به طور مرتب قرآن می خوانند. قرآن هیچ وقت از صحنه ی زندگی ایشان و از زندگی روزانه شان کنار نمی رود. یک بار قرآن را که تمام می کنند، آخرش می نویسند مثلاً تاریخ ختم قرآن، این تاریخ بود. بنده در تألیف کتابهای درسی قرآن دبیرستان- که فرزندان شما لابد در دبیرستان می خوانند-خیلی از راهنماییهای ایشان استفاده کرده ام. از اول مثلاً می گفتم: آقا! برنامه ریزی ای طوری کردیم، ایشان می گفتند که مثلاً این جهتش خوب است، این جهت را تکمیل یا تصحیح کنید. سه، چهار درس شاید در مجموعه کتابهای دبیرستانی هست که بنده مستقیماً با تذکر ایشان، متوجه آن درسها شدم. فرمودند که فلانی! این مطلب را بیاور، این آیات را شما در کتابهای دبیرستانی بیاور. یک وقت ایشان مثلاً درباره ی «سوره یس » صحبت می کردند، می گفتند که در این سوره دقت کردی؟ این مثلاً درباره ی چه چیزی می خواهد صحبت کند؟ بعد یک بیان جامعه از پیام سوره یس، از کلیّت آن بیان کردند که من بسیار حیرت کردم.
عاشق اهل بیت
ایشان به اهل بیت عشق می ورزند. نهج البلاغه امیرالمؤمنین را بسیار مهم می دانند. از جوانی درس نهج البلاغه می گفتند. جزوه های پلی کپی که ایشان آن زمان می گفتند و طلبه های جوان و دانشجویان تکثیر می کردند، وجود دارد. آن روزها با نهج البلاغه بسیار انس داشتند.همان طوری که عرض کردم، عاشق اهل بیت هستند؛ بخصوص به حضرت صاحب الزمان، عشق و علاقه خاصی دارند. توجه کردید مخصوصاً بعد از دوران رهبری، کمتر اتفاق می افتد که ایشان در پایان صحبتها و دعاهایشان، ذکری از امام زمان (عج) نکنند.
نظم و پُرکاری
از ویژگیهای دیگر ایشان، نظم و پُرکاریشان است. در برنامه ی روزانه، زندگی و وقت شناسی، بسیار منظم و پُرکارند. اگر کسی برنامه های ایشان را بداند که با چه طبقاتی باید سروکار داشته باشند و در چه زمینه های مختلف و متعددی باید اظهار نظر کنند و مسؤولیت دارند، آن وقت متوجه می شوند که جز با یک نظم دقیق و پُرکاری عجیب، نمی توان پاسخگوی چنین مسؤولیتی بود.ساده زیستی
ساده زیستی ایشان هم گفتنی است. زندگی بسیار ساده ای دارند؛ خیلی خیلی ساده، و اصلاً و ابداً این عناوین، حالا چه ریاست جمهوری و چه رهبری، دنیا را در نظر ایشان جلوه نداد. (یک وقت به خود من فرمودند که فلانی، خود من هیچ چیز ندارم، بچه هایم هم هیچ چیز ندارند. بعد فرمودند که اگر یک روزی من بخواهم از این جایی که هستم، اسباب کشی کنم بجز کتابخانه ام، بقیه ی اسباب زندگی من، در یک وانت بزرگ جا می شود). بنده هم آنچه دیدم، همین طور بود و همه ی کسانی که دیده و برای من گفته اند، همین طور است. اهل این که فرش بخرند، یخچال بزرگ بخرند، لوستر بخرند. مبل و صندلی بخرند، نیستند. زندگی طلبگی روحانی معنوی ساده ساده، هم خودشان و هم فرزندانشان دارند. هیچ اهل این که در یک کار اقتصای وارد شوند، مثلاً بگویند حالا حلال است، کسب حلال است، ما هم برویم سرمایه گذاری کنیم، یک کاری کنیم؛ ابدا. بسیار بسیار مختصر زندگی می کنند. با این که مردم از شدّت علاقه ای که دارند، هدایای زیادی به طرق مختلف به سمت ایشان سرازیر می کنند؛ اما یک نظم و نظامی دارد که این هدایا وارد زندگی ایشان نمی شود. از یک راهی از دست مردم می آید، از راه دیگر به دست مردم می رسد؛ بدون این که اصلاً کسی با خبر شود که اینها از کجا آمده، به دست اهلش می رسد.شجاعت
شجاعت ایشان بسیار قابل توجه است. شما آن روز که در نماز جمعه دانشگاه تهران بمب منفجر شد، ملاحظه کردید که ایشان به هرحال با چه قوت و شهامتی ایستادند و آن نماز ادامه یافت. در کل شجاعت رهبری در این سالها و کل سالهای انقلاب، بسیار محسوس بود. انقلابی بودنشان، احتیاج به گفتن ندارد. از روز اول این انقلاب، ایشان در این مسیر بودند و یک وقت می فرمودند که وقتی ماه محرم سال 1342 شد- همان محرمی که منتهی به قیام 15 خرداد شد- امام به من گفتند: شما برو مشهد و تا شب هفتم، به علما و وعاظ بگو که تا شب هفتم صحبت نکنند. پس از شب هفتم، درباره ی اسرائیل و فیضیه، و در مورد چه و چه، همه در منبرها صحبت کنند و ایشان می فرمایند: خود من هم رفتم؛ یعنی از آن زمان، از روز اول این نهضت، ایشان در همین مسیر در خدمت امام بودند. صحبتهای امام را هم درباره ی ایشان می دانید.توجّه به خانواده
آخرین نکته ای که می توانم بگویم، توجه، علاقه واحترام ایشان نسبت به خانواده است. چقدر از فداکاری همسرشان در سالهای سختی ایشان، با احترام یاد می کنند و در واقع، آن چنان این بانوی محترم را ارج می نهند که نشانه حس قدرشناسی و بزرگی روحشان است. ایشان بسیار قدرشناس خانواده خودشان هستند و به فرزندانشان، بسیار دقت و توجه دارند. این مسؤولیتها باعث نشده که ایشان تربیت فرزندانشان را رها کنند. به درس و مشق آنان هنوز هم رسیدگی می کنند؛ یعنی هنوز هم آنها که مدرسه می روند، از ایشان اشکالاتشان را می پرسند و ایشان کتابهای درسی بچه ها را هم گاهی می خوانند و مثلاً کمکشان می کنند یا سؤال می کنند. به هرحال، وضع درسی بچه ها را پیگیری می کنند و گاهی به بنده می فرمودند: «فلانی، مبادا مشغله زیاد سبب شود که از داخل خانه غافل شوی!» بعد می گفتند که : ببین، من الان با فلان کس، فلان فرزند، یک چنین رابطه ای دارم، دقت کنید که خلاصه یک وقت از این ناحیه کوتاهی نشود؛ یعنی این طور به این جزئیات هم توجه دارند که اینها همه می تواند برای ما درس باشد.البته بنده عرض می کنم، «معصوم» مطابق اعتقادات ما، همان چهارده معصومند و ما نمی خواهیم کسی را به مقام عصمت برسانیم. اما به حکم «و اما بنعمه ربک فحدث» (2) این یک نعمت خداست که خدا در این روزگار وانفسا، در این روزگاری که اختیار مسلمانان به دست افراد و اشخاصی است که شما بهتر می دانید، خدا لطف کرده و در این انقلاب به برکت خون شهدا، اختیار این کشور را یازده سال به دست یک بزرگواری مانند امام (ره) سپرد و امروز هم این نعمت در دست مریدایشان است و ما باید قدربدانیم و واقعاً تأسف می خورم به حال کسانی که معلوم نیست به چه دلیل پس از امام راحل، گاهی حرفهایی از آنها شنیده و کارهایی دیده می شود که انسان احساس می کند مثل این که خدا نعمت عاقبت به خیری را از آنها گرفته است و الا دلیلی ندارد که ما همان انقیاد و اطاعتی را که نسبت به امام داشتیم، بعد از امام، نسبت به مقام معظّم رهبری نداشته باشیم! و واقعاً این از الطاف الهی است که خداوند، رهبری این کشور را در دست مردی گذاشته که این اوصاف و صفاتش است.(3)
پی نوشت ها :
1- اشاره به آیه 162 سوره انعام در قرآن است، ترجمه آیه چنین است: همانا نماز من و پرستش من و زندگیم و مرگم برای پروردگار جهانیان است.
2- اشاره به آیه 11 سوره ضحی در قرآن است. ترجمه آن عبارتست از: ولیکن تو، نعمتهای پروردگارت را بیان کن.
3- نقل از صبح صادق، هفته نامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 12 خرداد 1380.