نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
از همان سال های اوّلیه ی پیدایش و اوج گیری ورزش مدرن در ایران، کلوپ ها و باشگاه های خصوصی تأسیس شدند تا به موازات حرکت های رسمی ملی، امکان بسط فراگیر این ورزش را فراهم آوردند.
برای اولین بار، عده ای دور هم جمع شدند تا «کلوپی» بدین منظور تأسیس کنند. کسانی چون: «شیروانی» (تیمسار تکش)، «حسن مفتاح» و «معزی». حسن مفتاح در این باره می نویسد:
کلوپی که با این طرز فکر به وجود آمد «ایران» نام داشت و عده ی زیادی از جوانان خوش نام و روشن فکر به سمت آن روی آوردند. اما با توجه به این که کت و شلوار کوتاه پوشیدن و به میدان آمدن چه صورتی خواهد داشت. (1)
«اکبر چهلتن» نیز که خود در زمره ی اولین بازیکن های فوتبال ایران در دهه ی اول ورود و رشد ورزش مدرن بودبه اتفاق چندی از همراهان اقدام به تأسیس کلوپ های منصور، ایران و نیرومند کرد. (2)
«شمس الدّین شایسته» نیز باشگاه «اجتماعیون» را تأسیس کرد و به صورت خصوصی اقدام به تربیت بازیکنان و برگزاری مسابقات دوره ای نمود.
شایسته هزینه ی مورد نیاز توسعه ی ورزش مدرن را از کارخانه داران اخذ می کرد و از همین ایام نیز پایه ی باشگاه های تجاری ـ سیاسی ریخته شد.
شکل گیری احزاب و توجه آن ها به روش جوانان، منجر به شکل گیری جهت سیاسی در ورزش شد.
صدرالدّین الهی در این باره می نویسد:
رقابت باشگاهی در واقع رقابت خوبی شد و از این زمان کتک کاری و چاقوکشی وارد میدان های ورزشی شد. باشگاه ها در رواج ورزش های مدرن به صورت رقابتی عمل می کردند. سیاست روز به نحو شرم آوری از ورزش کاران و ورزش بهره می جست. ورزش کاران چماق به دست در صف اوّل تظاهرات سیاسی آمدند. طالقانی نامی که دروازه بان و دونده بود، سردر این راه نهاد و کشته شد. (3)
و باز شمس الدّین شایسته درباره ی استفاده از امکانات صاحبان صنایع در پیش برد ورزش می نویسد:
در تبریز... کارخانه ها و مؤسسات پرسود و درآمدی وجود داشت که می توانستند در هر هفته برای تبلیغ خودشان که شده مقداری پول بلیط مسابقه بدهند و بلیت ها را بین کارمندان یاکارگران خویش تقسیم نمایند...
این کار دو فایده داشت: یکی فوتبال را بین طبقه ی فعال و زحمت کش تبریز به جلو برد و یکی هم مقداری مصنوعات داخلی را بین مردم شهر تبلیغ می کرد... (4)
دامنه ی فعالیت، باشگاه ها به زودی گسترده شد و زنان نیز از آن سهم بردند.
در سال 1312، «احمد صفوی» پروانه ی تأسیس «کلوپ برای اناث و ذکور» اخذ کرد و به فعالیت پرداخت. (5)
از میان کلوپ های تأسیس شده، «اجتماعیون» بیش از همه به سیاست و سیاست مداران نزدیک بود:
هیأت مدیره ی باشگاه «اجتماعیون»: سردار اسعد بختیاری وزیر جنگ، میرزا شهاب کرمانی وکیل مجلس (پدر دکتر مظفر بقایی)، سید عبدالوهاب همدانی از علمای بنام و وکیل مجلس، مرحوم مساوات از رجال زمان، میرزا محمد علی خان مجلس، میرزا حسین خان جودت از رجال بازنشسته ی فرهنگ و غلامرضا فکری از شخصیت های بنام و شایسته.
در باشگاه همه ی ورزش های بسکت، والیبال، ژیمناستیک، شمشیربازی، مشت زنی، ورزش باستانی، تنیس و استخر وجودداشت. این کلوپ در سال 1310 منحل شد. (6)
ماجرای دردناک
به تدریج در این باشگاه ها، انواع واقسام فنون ورزشی آموزش داده شد و هر از چندی، ورزشی جدید وارد می شد که توسط گردانندگان باشگاه توسعه می یافت. نکته ی جالب توجه آن که، قطب ورزش سنتی ایران یعنی کشتی، از میان ورزش خانه های سنتی به میدان فوتبال کشیده شد تا در میانه ی دو بازی، وسیله تفریح و تفرج مردم تماشاگر فوتبال را فراهم آورد.اولین مسابقه ی دو کشتی گیر در زمین کالج در روز مسابقه ی نهایی تیم طوفان و تدین بین مهدی قصاب و خسرو معصومی پهلوانان نامدار در سال 1314 برگزار شد. (7)
این مسابقه را «کانون ورزشی ایران» برگزار کرده بود. این کانون زیر نظر وزارت جنگ تحت ریاست و نظر سرلشکر افخمی و سر لشکر سیاسی اداره می شد. (8)
با ورود انواع و اقسام ورزش های اروپایی، به صورت موازات دگرگونی های اجتماعی و سیاسی ایران ـ که همواره تابعی از انفعال و دگرگونی فرهنگی مردم ایران در وقت مواجهه با غرب بودند ـ فنون تربیت بدنی سنتی و فرهنگ ویژه ی آن صورتی تزیینی ییافتند به همان سان که دست آوردهای تمدن اسلامی ایرانی به میان ویترین موزه ها رفتند تا عکس و شمایل آن ها مورد بازدید جهان گردان و توریست های تازه به دوران رسیده قرار گیرد.
آنچه در این میان ناپدید می شد، تمامیت سنت پهلوانی و اخلاق سنتی بود که هماره از تفکر دینی مایه می گرفت.
عده ای از اعضای باشگاه های جدید، با حفظ فنون تربیت سنتی که عنوان باستانی کاران را نیز از آن خود ساخته بودند، در باشگاه هایی چون «جعفری» و «بانک ملی»، اسباب عیش و طرب صاحب منصبان و مهمانان خارجی را فراهم می نمودند. «شعبان جعفری» در این میان نقش مهمی ایفا می کرد.
شعبان جعفری (مؤسس باشگاه جعفری) جمعیّت «جوانمردان جانباز» راتشکیل داد، البته منظور او جانبازی در راه طاغوت وقت، «محمدرضا پهلوی» بود و هدایت چماق داران در خیابان ها و بالاخره، «باشگاه معروف جعفری» را بنا گذاشت. (9) او در لوای زورخانه و ورزش خانه باستانی، مروّج ورزش مدرن شد.
استفاده از لفظ «ورزش باستانی» نیز خود شگفتی دیگری است که بلافاصله در ذهن خواننده، ورزشی کهنه، عتیقه، غیر قابل مصرف و تزئیناتی را زنده می کند.
در کیهان ورزشی سال 1340 می خوانیم:
... خیلی ها باشگاه جعفری را یک باشگاه تشریفاتی که در آن فقط ورزش باستانی انجام می شود می شناسند... اکثراً فکر می کنند که در این باشگاه با طاق گنبدی اش که چراغ سبزی آن را روشن می کند صرفاً جنبه ی نمایش ورزش های باستانی را دارد... اما در رشته های ورزش مدرن نیز پیروزی های قابل توجهی نصیب باشگاه شده است... دو سال پیش نوشتیم که باشگاه جعفری اولین باشگاهی است که کلاس کشتی کج را در تهران تشکیل داده ... در این باشگاه کشتی، وزنه برداری، پرورش اندام و از همه مهم تر بوکس رواج دارد... (10)
و باز خبرنگار کیهان ورزشی در سال 1338 می نویسد:
در حال حاضر در باشگاه جعفری حدود 300 نفر مشغول آموختن فنون کشتی کج هستند ... با ضربه هایی که در این کشتی وحشت انگیز به مغز وارد می آید، هر لحظه بیم اختلال حواس و دیوانگی می رود...(11)
باشگاه جعفری، توسط محمدرضا پهلوی افتتاح شد و با استفاده از حمایت های دستگاه سیاسی وقت با سرعت شگفت انگیز پرو بال گرفت و اعضای بسیاری را جذب نمود. این باشگاه که توسط «شعبان جعفری» تأسیس شد، عامل بسیاری از مسایل ورزشی و حتی سیاسی عصر بود.
نویسنده ی کتاب «تاریخ ورزش باستانی ایران» فهرست باشگاه ها و زورخانه هایی را که در عصر پهلوی دوم دایر بودند؛ ذکر کرده است.
بوکس نیز از ورزش هایی بود که گردانندگان این گونه باشگاه ها در ایران متداول کردند.
«مهدی ورزنده» در دبستان و دبیرستان نظام این ورزش را به علاقه مندان آموخت. اما پس از وی «باشگاه اجتماعیون» که زیر نظر «شمس الدّین شایسته» اداره می شد، اقدام به تربیت جمعی از جوانان مشت زن کرد. در سال 1312، مشت زنی از لبنان به نام «سبحان» برای انجام مسابقه با مشت زن ایرانی عضو باشگاه اجتماعیون به نام «خاقانی» وارد ایرانشد و مسابقه ای برگزار کرد. اما، پس از شهریور 1320، «باشگاه نیکنام» که به وسیله ی «محمود نیکنام» اداره می شد، اجازه ی رسمی برگزاری این مسابقات را از یکی از والاحضرت ها گرفت و در سال 1984 میلادی برای اولین بار، بازیکنان ایرانی خود را مهیای شرکت در المپیک 1948 لندن کردند. (12)
«فتح الله امیر علایی» که در یک دوره به عنوان رییس فدراسیون بوکس انتخاب شده بود، پس از بازگشت از اروپا، با خود تحفه ی نوین نوعی رقص را آورد. وی ضمن فعالیت در بنیاد پهلوی در ورزش بوکس نیز دست داشت. وی در گفت وگو از گذشته ی خود می نویسد:
چه افتخاری بالاتر از این که همه ی بوکسورهای زمان من امروز صاحب مشاغل مهم و مقامات اجتماعی حساس هستند؟ (13)
ذکر این نکته ضروری است که :«ورزش بوکس در ایران به شکل جدید و نوی که امروزه در دنیا متداول است از سال 1314 توسط یک نفر امریکایی به نام «باستر کرویل» که سمت مدیریت کالج امریکایی ها را در رضاییه داشت. آورده شد و چون ورزش بوکس با روح و منش صلح جویانه ی ایرانیان سازگار نبود، خیلی دیر بین جوانان نفوذ کرد و اگر عده ای هم به سمت آن روی آوردند نه به خاطر مبارزه و شرکت در مسابقات بود بلکه اول به خاطر تفنن و آموزش یک ورزش جدید بوده است و چه بسا نفراتی که پس از آموزش حوصله ی مبارزه و کتک زدن یا خوردن را نداشته اند و منصرف شده اند. اولین مربی که به ایرانیان بوکس یاد می داد «جان کیفیرو» و دومین آنها «کیبل» نام داشت که شغلش آشپزی بود و اغلب اوقات مست بود و تقریباً همیشه در بازداشت به سر می برد و هر موقع سیاه مست می شد در خیابان ها جلوی افراد را می گرفت و بوکس بازی راه می انداخت. اولین فدراسیون بوکس را عبدالله نادری تشکیل داد و علی مدد دبیرش شد.»(14)
در هر حال، باشگاه و کلوپ ها به تبع تمایلات مؤسسان و دست اندرکارانشان به زودی بدل به بازوهای سیاسی و رواج اخلاق مبتذل شدند و اگر چه عنوان «کلوپ تفریحات سالم» را با خود داشتند اما، بدل به قمارخانه شدند به طوری که با رواج «جک پات» در این کلوپ ها، سر و صدای خانواده ها نیز بلند شد.
از شهریور 1320، در ایران باب جدیدی برای «تأسیس» فدراسیون های مختلف باز شد. از جمله مقدمات تأسیس «فدراسیون کشتی» نیز فراهم شد تا از آن پس به عنوان یکی از انواع ورزش ها، فعّال بماند.
در کتاب «تاریخ ورزش باستانی ایرانی» اثر «پرتو بیضایی» می خوانیم:
با تأسیس فدراسیون های مختلف برای انواع ورزش و تشکیل کلاس های داوری، داوران و مربیانی برای ورزش ها از جمله کشتی گیری انتخاب و تعیین شدند. مخصوصاً از زمانی که تیمسار سرلشکر محمد دفتری به فرمان ملوکانه فدراسیون کشتی را تحت نظر گرفتند و جوانان کشتی گیر ما خاک کشتی را از کشور خود در میدان های کشتی گیری ممالک دیگر ریختند و با عروج به کرسی های افتخار و کسب شهرت بین المللی موجب افتخار کشور خود گردیدند. (15)
تأسیس فدراسیون ها، به منزله ی تثبیت ورزش های مدرن و پذیرش عمومی
آن بود تا از آن پس، این ورزش ها به صورت سازمان یافته در میان جوانان و بلاد مختلف منتشر شود.
هدف نگارنده، ذکر تاریخ ورود و شرح و بسط ورزش مدرن نیست بلکه، ذکر نحوه ی بروز دگرگونی فرهنگی در ساختار تربیت بدنی ایران و تأثیر فرهنگ و مدنیت غربی در سازمان یافته در میان جوانان و بلاد مختلف منتشر شود.
هدف نگارنده، ذکر تاریخ ورود و شرح و بسط ورزش مدرن نیست بلکه، ذکر نحوه ی بروز دگرگونی فرهنگی در ساختار تربیت بدنی ایران و تأثیر فرهنگ و مدنیت غربی در سازمان ورزشی ایران است که می تواند ما را در درک وضعیت گذشته و حال تربیت بدنی ایران یاری دهد. امری که برای دگرگونی این موضوع و سوق دادن جوانان به سمت جریان فرهنگی سنتی و ملی لازم و ضروری است.
قطع ارتباط «ورزش» و «تربیت» موجب بروز فساد اخلاقی شد و قطع ارتباط و نقش آن (به صورت مستقیم) با حضور اجتماعی و مدنی جوانان، موجب تبدیل شدن ورزش به امری حاشیه ای، تفننی، سرگرم کننده و بالاخره بازی می شد.
پرواضح بود که، ورزش کار، بی آن که تربیت نفسانی پیدا کند میداندار شده بود، میدانداری که می توانست اسباب دست کارگزاران سیاست بیگانه شود و از خود وسیله ای برای رونق کسب و کار مردان اهل تجارت و سیاست بسازد.
اگر تاریخ یکی دو قرن اخیر غرب و ملت های غربی شده را مطالعه کنیم در می یابیم که «سیاست» نیز خود تابعی از معاملات و مناسبات سیاسی بوده است. چنان که، صاحبان سرمایه و کارخانه داران بزرگ ترین نقش را در جریانات سیاسی عهده دار بوده اند.
اصل «اصالت سود» در دستگاه فرهنگی غرب، جز از حافظه تاریخی سرمایه داران و پیله وران یهودی بعد از رنسانس اروپا بیرون نیامده است.
بورژواهای بی ریشه ای که ابزار قدرتمندی چون بانک و معاملات اقتصادی، دایر مدار همه مناسبات شدند وحتی همه ی ادب و آثار فرهنگی را نیز در خدمت مطامع اقتصادی خود در آوردند.
اگرچه دراین جا غرض عرضه ی بحثی مشبع نیست اما، قابل ذکر است که «یهودیت» طیّ همه ی این سال ها (بعداز رنسانس) نقش عمده ای را در دگرگونی های اجتماعی، راه اندازی جنگ ها، تشکیل سازمان های بین المللی و بالاخره تغییر و تحول های سیاسی جهان داشته است.
تاریخ «ماسونیت» اروپا نشان می دهد که «یهودیت» همواره از پایگاهی مهم در همه ی این دوران، به منظور دست یابی به سودهای کلان و در اختیار گرفتن نظام های سیاسی ملت ها برای به زیر سلطه آوردن آنان، به عنوان اهداف اصلی سیاست گذاران پشت پرده استعمار و امپریالیسم بوده است و آنان، همواره جز به منافع خود و سلطه جویی به هیچ چیز نیندیشیده اند و از تشکیل بنیادهای فرهنگی ورزشی هدفی جز، دست یابی به سود بیشتر و سلطه ی قوی تر نداشته اند.
در جای خود درباره ی نقش سیاست و تجارت در ورزش صحبت خواهد شد اما به همین بسنده می کنیم که، «ورزش »، به دنبال تمنای سرمایه داران، تبدیل به وسیله ای شد تا از طریق آن امکان فروش کالا و حضور در بازارهای جهانی فراهم آید. و در واقع هر ورزش کار، عاملی بود که می توانست امکان حضور بیشتر عوامل تجارت استعماری را فراهم کند.
هیهات که طی سال های پرتب و تاب که «ورزش» ایران، متحمل تغییراتی اساسی در ساختار فرهنگی و تربیت جوانان، اقدام به مطالعه ای فراگیر (تاریخی و فرهنگی) در این باره نکردند بلکه، با غفلت تمام سر در پی گردانندگان ورزش های اروپایی نهادند و ورزش ایران را هم به همان بیماری رایج در اروپا آلوده ساختند.
یکی از نویسندگان مطبوعات ورزشی، در تحلیل خود درباره رشد و توسعه ی ورزش ایران می نویسد:
در میان ساکنان ایران، آنان که در خوزستان زندگی می کنند به گونه ای تحسین آمیز مشوق ورزش کاران بوده اند. شاید یکی از دلایلی که باعث شد پیشنهاد تمرکز ورزش های میدانی و فوتبال در خوزستان مطرح شود همین عامل باشد...
و در ادامه می نویسد:
مؤسسه هایی که در آبادان می توانند در امر سرمایه گذاری ورزش فعالیت پی گیر داشته باشند از این قرارند: شرکت ملی نفت...
شرکت ملی نفت در آبادان وارث روش ها و تکنیک هایی در ورزش به ویژه فوتبال است که این ها را شرکت نفت سابق ایران ـ انگلیس بر جای گذاشته است...
هم اکنون دستگاه های مختلف شرکت ملی نفت در بخش های گوناگون ورزش سرمایه گذاری می کنند و با توجه به سابقه درازمدت در ورزش های گوناگون چون فوتبال و رشته های نو ورزش های اروپایی و تجربه هایی که مربیان این رشته ها آموخته اند می توان شرکت ملی نفت را پیش قدم تخصیص سرمایه در امر تمرکز فوتبال در خوزستان و حتی حرفه ای ساختن تیم ها دانست. (16)
ورزش پس از خروج از ورزش خانه های سنتی و گرفتار آمدن در دست مردان اهل سیاست، از حیثیت اصلی خود خارج شد، چه، به زودی ارتباط «ورزش» با امور زیر قطع شد:
1ـ دین داری
2ـ نظام تعلیم وتربیت
3ـ حضور در صحنه های اجتماعی و سیاسی
تاریخ عملکرد استعمار و امپریالیسم در شرق اسلامی نشان می دهد که، دست اندرکاران و عاملان سیاست استکباری همواره واقف بدین امر بوده اند که حضور درکشورهایی مانند: ایران، مصر، عراق و ترکیه که از یک سابقه ی تاریخی، مذهبی و قومی برخوردارند، به صورت اشغال نظامی و پیاده کردن نیرو ممکن نیست. از این رو، استعمارگران مستکبر، مبارزه و نفوذ فرهنگی را بر حضور نظامی ترجیح دادند؛ چه؛ براین باور بودند که از طریق استحاله ی فرهنگی مذهبی و سنتی در اخلاق و فرهنگ غربی، به راحتی می توانند تمامی مقدرات ملت هایی چون ایران را به جنگ آورند. آن هم در حالی که این اقوام احساس می کنند دارای استقلال سیاسی و فرهنگی اند.
حکّام وابسته ای چون آتاتورک و رضاخان نیز عامل بسیار مهمی در این استحاله ی فرهنگی بودند. در واقع می توان گفت که دستگاه های فرهنگی و سیاست مداران وابسته، دو عامل مهم برای حضور و نفوذ استکبار و امپریالیسم در میان ملت هایی بزرگ چون ایران بوده اند.
جالب توجه این جاست که طی یک صد و پنجاه سال اخیر، فراماسونرهای وابسته به لژهای بزرگ انگلیس و فرانسه و پس از آن ها امریکا، مهم ترین نقش را در جهت گیری کلی سیاست مداران ایرانی، مدیران دستگاه های فرهنگی و بالاخره عاملان تجارت و بازرگانی ایران داشتند. چرا که ماسونیت از ابتدای ورود خود به ایران، به سراغ سیاست مداران رفت و شاهزادگان را به میان لژهای فراماسونری کشید. پس از آن امر تعلیم و تربیت را نشانه رفت و موفق شد بزرگ ترین نقش را در:
1ـ رواج ادب غربی
2ـ ترویج منابع فرهنگی و علمی اروپایی
3ـ مسخ سنت های اخلاقی مذهبی
4ـ پرورش نخبگان متمایل به فرهنگ امانیستی و لیبرالیستی و ایجاد انسلاخ فرهنگی
5ـ عرضه ی تفسیر علمی و مدرن امانیستی از منابع کهن فرهنگی ایران اسلامی (سکولاریزه ی منابع)
6ـ ایجاد انشقاق میان عمل دینی ونظر مردم
7ـ استحاله ی ورزش سنتی در ورزش مدرن
ایفا کند، چنان که طیّ این چند دهه امور سیاست، اقتصاد و تعلیم و تربیت در چنگال این گروه بوده است. از آن هنگام که ملکم خان اعلام کرد:
در اروپا که بودم، سیستم های اجتماعی و سیاسی و مذهبی مغرب را مطالعه کردم. با اصول مذاهب گوناگون دنیای نصرانی و همچنین تشکیلات جمعیت های سری و فراماسونری آشنا گردیدم. طرحی ریختم که عقل سیاست مغرب را با خرد دیانت شرق به هم آمیزم. چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بی فایده ای است. از این رو فکر ترقی مادی را در لفاف دین عرضه داشتم تا هموطنانم آن معانی را نیک دریابند. (17)
این نظریه تبدیل به یک «استراتژی» برای گردانندگان وابسته ی امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شد و طی یک صد و پنجاه سال، همه ی جان مایه ی فرهنگ غربی و صورت های مادی آن به صورتی عرضه شدند که ایرانیان، درباره ی جایگاه الحادی و درون مایه ی شرک آلود فرهنگی آن اعمال حساسیتی ویژه بروز ندادند و از مذهب و فرهنگ سنتی به حفظ پاره ای از عناوین، تعارفات معمول و احکام بی اثر در عمل اجتماعی بسنده کردند و متأسفانه آنچه که نباید بشود، شد.
محوریت «کشتی» و «تربیت پهلوانی» طی قرون متمادی در ایران به واسطه ی آن نبود که ایرانیان از اهمیت و تأثیر فنون دیگر ورزشی غافل بودند، بلکه دیگر ورزش ها نیز در ایران جاری و رایج بود. اما، این توجه خاص به «کشتی» و «ورزش پهلوانی» نه به صورت اعمال ورزشی بلکه به ماهیت فرهنگی و اخلاقی آن ورزش ها برمی گشت. چه، تا قرن 13 ق.«فرهنگ مذهبی» بر همه ی اعمال و اقوال، به مثابه ی «روحی» واحد حکم می راند.
بی شک دگرگونی های اجتماعی، غفلت ها و دیگر عوامل در سستی پایه های فرهنگی و بروز بحران و اغتشاش در اعمال و مناسبات مادی حیات این ملت مؤثر بوده اند. اما سخن ما در این جا بیان این نکات نیست، بلکه غرض آن است که اعلام کنیم:
از آن جا که «ولایت» به عنوان روح فتوت بر تفکر و اندیشه ی مردم این سرزمین غالب بود و اعتقاد «خدامحوری» به سان ستونی محکم همه ی امور اخلاقی و مدنی را تحت الشّعاع خود قرار می داد، مذهب جوانمردی و ورزش پهلوانی، عاملی برای رسیدن به «فتوّت» و مرکبی در خور، برای نیل به آن بود و قالبی برای ظهور آن و پس از آن، رسوخ در میان جوانمردان و ورود به سلک ورزش پهلوانی.
ورود به عرصه ی جدید ورزشی، چنان که بعد از این در تحلیل تاریخی و فرهنگی ورزش جدید ایران بدان خواهیم پرداخت، به منزله ی ورود به «جغرافیای فرهنگی» جدیدی بود که به تمامی در غرب ظهور کرده بود و عواملی به تبع فرمان پنهان سیاست گذاران پشت پرده ی استعمار، مجری آن می شدند.
قصه ی ورزش مدرن پس از مشروطیت را در کلام یکی از مدیران سازمان تربیت بدنی ومؤسس پیشاهنگی ایران (دکتر بنایی) که خود نیز وابسته به «لژهای فراماسونری» بود می توان خلاصه کرد. سخنی که بیان گر دکترین ورزش مدرن است:
... ما باید جوانان را به سوی ورزش بکشانیم و بعد که استعدادها را شناختیم «شیوه ی قهرمان پروری» را اجراء نماییم... فقط در صورتی که اختیار کامل در امر ورزش به من بدهند حاضر به قبول چنین مسئولیتی خواهم شد. آن وقت تا ده سال که ورزش را در سراسر کشور تعمیم دادم و جوانان را آماده ی قهرمان شدن نمودم، بیلان فعالیت هایم را در اختیار عموم خواهم گذاشت. (18)
شیوه ی مورد نظر بنایی نه تربیت پهلوانی، نه مذهب جوانمردی و نه رسم فتوت بود. او برآن بود که شیوه ی مطلوب خویش را، در قالب «شیوه ی قهرمانی» مذهب اصالت انسانی، اخلاق لیبرالیستی، منش جهان مداری و روش جداسازی اعمال از احکام مذهبی در میان جوانان جاری سازد.
نتایج حاصل از دگرگونی فرهنگی عارض بر تربیت بدنی ایران و جدایی آن از فرهنگ سنتی، به زودی خود را نمایاند. این نتایج، محصول طبیعی و فرزند بلافصل بسط این فنون جدید بود که، علی رغم تصور ساده اندیشان، این مجموعه، خنثی و خالی از بار فرهنگی ویژه خود نبود و به صورت طبیعی، ماهیت فرهنگی خود را که همان رویکرد استکباری و امانیستی انسان به هستی بود، بارز می کرد.
ورزش مدرن از همان سال های نخست مروج فرهنگ غربی در برنامه های ورزشی بود اما، این فقط یک رویه ی سکه ی ورزش مدرن بود و رویه دوم آن یعنی ماهیت امانیستی و استکباری دیر یا زود آشکار می شد.
پی نوشت ها :
1. کیهان ورزشی، س 46، ش 639، ص 12.
2. همان، س 46، ش 658، ص 27.
3. همان، س 46، ش 635، ص 2.
4. همان، س 46، ش 655، ص 19.
5. کیهان ورزشی، س 46، ش 633، ص 6.
6. همان، س 46، ش 651، ص 29.
7. کیهان ورزشی، س 46، ش 647، ص 14.
8. همان، ش 424، س 42، ص 21.
9. تاریخ ورزش ایران، صص 264 ـ 263.
10. کیهان ورزشی، س 40، ش 298، ص 19.
11. همان، س 39، ش 193، صص 7 ـ 6.
12. کیهان ورزشی، س 46، ش 626، ص 19.
13. همان، س 45، ش 575، ص 2.
14. کیهان ورزشی، س 46، ش 674، ص 39.
15. بیضایی، پرتو، تاریخ ورزش باستانی ایران، صص 290 ـ 289.
16. کیهان ورزشی، س 51، ش 966، ص 32.
17. آدمیت، فریدون، اندیشه ترقی، ص 64.
18. کیهان ورزشی، س 1339، ش 19، ص 13.