پیشینه ورزش بانوان در ایران

در سال 1330 در میدان بزرگ امجدیه، مسابقه ی ژیمناستیک با حضور هزاران تماشاگر برگزار شد. کیهان ورزشی از زبان یکی از برگزارکنندگان این مسابقات می نویسد:
يکشنبه، 30 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیشینه ورزش بانوان در ایران
 پیشینه ورزش بانوان در ایران

نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی




 

در سال 1330 در میدان بزرگ امجدیه، مسابقه ی ژیمناستیک با حضور هزاران تماشاگر برگزار شد. کیهان ورزشی از زبان یکی از برگزارکنندگان این مسابقات می نویسد:
در هفدهم آبان 1330 استادیوم امجدیه و سیزده هزار تماشاکننده شاهد بزرگترین و مجلل ترین مسابقات تاریخ ژیمناستیک ایران بودند. دراین روز کوشش بسیار زیادی به کار رفته بود تا هر چه ممکن است این مسابقه پرابهت تر برگزار شود و از قهرمانان بهتر تشویق به عمل آید. از آن جایی که شرح المپیاد باشکوه و تاریخی 1936 را خوانده بودم، سعی کردم از آن مراسم اقتباس کنم. بنابراین سه دختر زیبا لباس فرشتگان آسمانی پوشیده بودند و قهرمانی که مقام اول را به دست می آورد تاج گل به گردن او می آویختند و چتر بزرگ زیتون بر بالای سرش می افراشتند. هر چند کشانیدن سیزده هزار تماشاکننده برای تماشای مسابقه ی ژیمناستیک موفقیت بسیار بزرگ و پرشکوهی برای ورزش ایران بود، ولی مخالفان من بنای عوام فریبی گذاشته و به آیت الله کاشانی مراجعه کردند و گفتند که آخرالزمان شده است و دخترهای مردم را در میدان امجدیه می آورند تا چشمشان به بدن لخت نامحرم بیفتد... اما از آن جایی که قهرمانان و مطبوعات مرا واقعاً خدمت گزار صادق و فعال ورزش می دانستند این تشبثات به نتیجه نرسید... کسانی که نتوانسته بودند مستقیماً مرا بکوبند شروع به نفاق افکنی در بین هیأت فدراسیون کردند... لحظه به لحظه به مسابقه 1951 جهانی نزدیک تر می شدیم. از مدت ها قبل از مسابقه، تاریخ قطعی مسافرت را به اعضای تیم نگفتیم... برای اعضای تیم لباس های مخصوص به شکل بسیار زیبایی تهیه کردم که در اروپا انگشت نما شده بود. در ضمن کلیه ی آداب معاشرت و رسوم برخورد با مردم اروپایی و غذا خوردن را به آن ها آموختم تا جریانات نامطلوب المپیک لندن 1948 تکرار نشود و آبروریزی پیش خارجی ها به وجود نیاید. (1)
طی همین سال ها، آنگاه که سخن از حضور بانوان در میدان های ورزشی به میان آمد، راز حرکت دوسویه ی «شمس الدّین شایسته» برملا شد. شایسته، در دهه ی اول قرن چهارده، توسعه ی کشف حجاب بانوان و بسط ورزش مدرن را با ابلاغ رسمی و حمایت محرمانه ی دستگاه حکومتی عصر عهده دار شده بود و اینک پس از گذشت نزدیک به سی سال، زنان حضور رسمی خود را اعلام می کردند.
«صدرالدّین الهی»، در مقاله ای، اصول پیشنهادی خود را برای حضور زنان در امر ورزش اعلام می کند. او می نویسد:
باید زن ایرانی را با ترتیت دادن مسابقه، با آوردن به میان میدان های ورزشی از عقده ی حقارت تهی ساخت. دختر ایرانی نباید فکر کند که اگر در میدان امجدیه برهنه شد و در یک مسابقه ی صد متر شرکت کرد و نفر آخر شد برای همیشه شوهر پیدا نخواهد کرد.
اجتماع بزرگ به وجود آوریم و در این اجتماعی ابتکار عمل را به دست زن بدهیم. فرضا یکی از جشن های دختران را در استادیوم امجدیه برپا کنیم و در این جشن سعی کنیم که دخترها هر چه می توانند خودنمایی کنند... ما حصارهای انزواطلبی را در روح ایرانی به این طریق می شکنیم و فرو می ریزیم.
ما باید با تبلیغات وسیع و همه جانبه خانم ها را بمباران کنیم.
زن ایرانی باید قانع شود که شرکت او در اجتماعات ورزشی باعث تحقیر او نخواهد بود بلکه به مثابه ی وسیله ای است جهت بروز خودنمایی او.
چه وسیله ای بهتر ازمسابقه دادن در یک میدان پرجمعیت وجود دارد، تا زنی بتواند شخصیت خود را به رخ حاضران به خصوص به خصوص جنس مخالف بکشد؟!... (2)
در سال 1344، پیامد طرح های خلق السّاعه، رییس سازمان ورزش اعلام کرد که:
می خواهیم مربیان آموزشگاه ها را از «حجاب» خارج سازیم. (3)
توسعه ی گام به گام ورزش بانوان موجب تثبیت تیم های ورزشی زنان در فدراسیون های مربوط گردید به ویژه در دهه ی چهل و پنجاه، این امر گسترش چشم گیری یافت و فدراسیون والیبال برای اولین بار ده تیم منتخب بانوان را به میدان مسابقه کشید. (4)
طیّ همین سال ها از سوی بسیاری از دست اندرکاران امر ورزش ایران و مطبوعات طرح هایی برای کسب درآمد لازم و بودجه ی مناسب توسعه ی ورزش عرضه شد. در این میان طرح افزایش بهای مشروبات الکلی و صورت حساب هتل ها، سینماها و نایت کلاب ها، فتح بابی بود تا از این طریق امکان لازم برای توسعه ی ورزش مدرن فراهم آید.
و باز «صدرالدّین الهی»، نظریه ی خود را در باب تهیج بانوان برای روی آوردن به ورزش بدین صورت اعلام کرد:
... میل به زیبا شدن، بهترین حربه ای که می توان از آن برای جلب بانوان به ورزش استفاده کرد... (5)
محمود نامجو، که مطبوعات ورزشی از او به عنوان «شیخ وزنه برداران جهان» یاد می کردند، پس از مراجعه از ایتالیا برای توسعه ورزش بانوان اقدام به تأسیس کلاس های ژیمناستیک کرد. خود او در این باره می نویسد:
پس از مراجعت از فلورانس، تصمیم گرفتم ورزش را بین بانوان توسعه دهم و از آن جایی که ژیمناستیک برای هر کس مخصوصاً بانوان و دوشیزگان ایده آل است و در تناسب اندام هم که مورد توجه خانم هاست تأثیر فراوان دارد، شروع به این کار کردم و در باشگاه بانک ملی و هنرستان دختران عده ی زیادی از بانوان با علاقه به ژیمناستیک مشغول شدند. (6)
خانم «پیرنیا» دبیر کل شورای عالی ورزش بانوان در سال 1342 در گفت و گویی با کیهان ورزش اظهار کرد:
... به اعتقاد من ما در مقابل نسل حاضر یکی از دشوارترین وظیفه ها را به عهده داریم و در این راه هم مشکلات زیادی داریم. مشکل اوّل ما، باز هم مادرهای نسل موجود هستند. پس از 1314 (کشف حجاب) این مادران در دو طبقه قرار گرفته اند. طبقه اول مادرانی هستند که در سال 1314 کشف حجاب کردند و بلافاصله بعد از شهریور 1320 مجدداً به قالب اوّلیه ی خویش بازگشتند. زیرا اعتقادات مذهبی آنان را از قبول کشف حجاب باز می داشت. این دسته در حقیقت ... دنباله ی زنانی هستند که نتوانستند با چادر و چاقچور وداع کنند و اهمیت تحولی را که به نفع زنان در جامعه ی ایرانی به وجود آمد درک کنند... و این اکثریت عظیم به طریقی که من هنوز نمی دانم چیست باید به این نکته واقف شود که ورزش هیچ نوع تباینی با تعلیمات اسلامی ندارد و دختر اگر ورزش کند، چیزی از تقوا و پرهیزش کاسته نخواهد شد.
دسته ی دوم که مشکل عظیم تری را به وجود آورده اند، دسته ای هستند که بعد از کشف حجاب هم چنان آزاد باقی مانده اند و...سنت های کهن و دیرینه و گرامی را فراموش کرده اند ...دختران امروز در طبقه بالا از «رامی» و «رقص» مادر سرمشق می گیرند و در طبقه پایین مادر آن ها را محدود می کند... (7)
در سال 1350، فرح پهلوی، ریاست «کنگره ی ورزش بانوان جهان» را پذیرفت تا با استفاده از نفوذ سیاسی خود امکان لازم برای بسط ورزش مدرن میان بانوان را فراهم آورد.
«هلینو هررا» مربی فوتبال رم می گوید:
شاهنشاه ایران به سیاست خود نسبت به انقلاب اجتماعی ادامه می دهد و نسبت به ورزش و نسبت به فوتبال علاقه مخصوص ابراز می کند زیرا خود فوتبالیست تیم ارتش ایران بوده است و به این دلیل است که فوتبال در ایران گسترش یافته و زن ها نیز به تماشای مسابقات می روند... حتی 6تیم فوتبال بانوان در ایران ظاهر شده... (8)
پس از برگزاری مسابقات جام ملت های آسیا در تهران، موج جدیدی از گرایش بانوان به ورزش ایجاد شد. این گرایش تا آن جا وسعت یافت که دختران هم اسیر جادوی فوتبال شدند:
تیم تاج اولین تیم فوتبال دخترانه و پاس دومین تیم فوتبال دخترانه و در آخر پرسپولیس نیز به مربی گری عزت وطن خواه تیم فوتبال دختران را به وجود آورده اند. (9)
اجباری کردن ورزش در دانشگاه ها، گام مؤثری در این راه بود و توانست بانوان را به صورت وسیع وارد میدان کند. بی شک این موضوع با مشکلات زیادی همراه بود اما، فضای مناسب با این امر در دانشگاه ها و تأکید و توجه دست اندرکاران بسیاری از موانع را از سر راه برداشت.
در آن روزها که «پهلوان اکبر خراسانی»، پشت حریف خود را ناجوانمردانه شکست و رسم پهلوانی را در خدمت اعیان و اشراف درآورد و به زبان ساده تر، آن همه را تابع هواجس نفسانی خود ساخت، میدان رزم عیاران و جوانمردان اهل فتوت به دست زورگران، حرفه ای ها و از فرنگ برگشتگان افتاد. آن روزها هیچ کس فکر نمی کرد که حال و روز امر تربیت بدنی که خود مقدمه ای برای تربیت نفسانی و رسیدن به کمال و معرفت بود، به این جا رسد که هیچ دستورالعمل و قانون و مقرراتی قادر به ایجاد کم ترین روحیه ی اخلاقی در میان ساختار ورزش مدرن نباشد. «پهلوان میرباقری»، پهلوان پایتخت عصر صفوی، در میانه ی شب، کرامت به شیخی می نمود و برای حراست از مردم ریاست شحنگان، حارس ورزش کاران و ورزش دوستان شدند، تا شاید آنان را از ارتکاب جنحه و جنایت درامان دارند.
این ماهیت ورزش مدرن بود که واسپس جای گیر شدن خود را می نمود. شاید این سخن بربسیاری گران آید اما نمی توان حقیقت را کتمان کرد. چنان که «ربا» ذاتی نظام اقتصادی غرب بود و استکبار ورزیدن ذاتی نظام سیاسی و فرهنگی آن. به همان سان که عریانی انعکاس تمامیت معماری مدرن بود و جملگی، انعکاسی از عریانی انسان. عریانی از هویت معنوی. عریانی از اخلاق دینی آخرین منزل گاه همه ی اقوامی است که نادانسته و ساده لوحانه پا در این برهوت می نهند و در خیال خود از غرب و فرهنگ و تمدن آن بهشت عدن می سازند.
هم چنان که نوشتیم، در اولین روزهای تولد فوتبال در این کشور، تنها مدیر روزنامه ی ناهید به دست بازیکنان مجروح و مضروب نشد. بلکه، بسیاری پیش تر از او به دست خفتگان و غافلان در فضای انفعال فرهنگی کشور مجروح و مضروب شده بودند.
به هر حال بسیاری از کشتی گیران ایران، از جمله : «امامعلی حبیبی»، «حبیب الله بلور»، «محمد علی فردین»، «ایلوش» و ... استعداد آن را داشتند که با پشت سر نهادن مراتب، خود را از ساحت جهان پهلوانی به مرتبه ی فتوت برسانند و تحت تربیت مرشدانی به سان پوریای ولی، چشم برملکوت آسمان بدوزند اما، هیهات که سیر و سفر آنان در منزل تنومندی جسم متوقف شد، بی آنکه چشم بصیرت آنان گشوده شود و یا حقیقتاً متخلق به اخلاق جوانمردان و بزرگان اهل کرامت شوند.
بسیاری از آنان هیچ گاه نتوانستند دریابند که چگونه از میان ی صحن ورزش خانه، راهی استودیوهای فیلم برداری شدند چنان که محمدعلی فردین می گفت:
والله من هیچ تصمیم نداشتم «این کاره» شوم. خودم هم نمی دانم چطور شد که یک مرتبه سروکله جلو دوربین فیلم برداری پیدا شد. (10)
«ایلوش» قهرمان زیبایی اندام پیش از آنکه بتواند چشم از اندام خویش بردارد، در آیینه ی ورزش خانه ها مبهوت خود شد و این امر چنان او را درمانده ساخت که مرکب رهوار تنی خاکی را کعبه ی آمال پنداشت و خود را در جمع قهرمانان زیبایی اندام یافت، طعمه ای مهیا که تولیدکنندگان فیلم به گردش حلقه زدند تا در هیأت هنرپیشه ای نقش آفرینی کند و «ولکان خدای جنگ» را بسازد. (11)
راهی که دیگرانی چون بلور، اسد بهادر، فردین، ایلوش، حبیبی و ... درآن گام نهادند راهی نبود که بی رهرو بماند. چه، مادر ورزش مدرن، همواره فرزندانی را برای ورود به این جرگه می پرورید و به دنبال آنان «عزیز اصلی»، «پرویز بادپا»، «حسین یاریار»، «فرامرز آصف»، «محمود ملاقاسمی» سردر پی جلوداران نهادند و از صحنه ی ورزش ایران دور ماندند.
صفحات مجلات آن زمان مملو از اخباری این چنین است:
عزیز اصلی دروازه بان تیم ملی فوتبال، به عنوان یک هنرپیشه در فیلمی به نام «بی عشق هرگز شرکت کرده» (12) یا «محمود ملاقاسمی در پایگاه جهنمی» (13) یا «فرامرز آصف، رکوردار پرش طول و سه گام ایران، در امریکا به خوانندگی مشغول است» (14) یا «حسین یاریار، فوتبالیست معروف در فیلم بلوف ساخته ی خاکچیان» (15) یا «گفته می شود پرویز بادپا قهرمان سنگین وزن مشت زنی آسیا اعلام کرد قریباً در فیلم های فارسی ظاهر خواهد شد. ظاهراً بانی خیر این کار «سعید راد» هنرپیشه ی معروف سینما است.» (16)
نظام سلطه جوی غربی برپایه ی اقتصاد بازش، همه چیز را در خدمت صاحبان سرمایه می کشید و انسان برگزیده و نیرومند، تابلوی مضحکی بود که می توانست چونان گلادیاتوری اسباب طرب آنان را فراهم کند و یا در هیأت بازی گری مفلوک، کالای آنان را به نمایش بگذارد. راهی بی بازگشت، سراشیبی تندی که بازگشت را ناممکن می نمود. و سینما، منزل گاه آخرین نبود.

قربانیان قرص و مدال

دهه ی چهل، دهه ی اوج مصرف مشروبات الکلی بود و ایران، افتخار مصرف سالیانه چهل میلیون بطر آبجو و دوازده میلیون بطر عرق را با خود داشت. چنان که نظریه پردازان اقتصادی ورزش پیش بینی می کردند که با افزودن 50% به قیمت هر بطر آبجو، می توان مبلغی حدود چهارصد و شصت و پنج میلیون ریال (17) به نفع ورزش ایران کسب نمود. طبق آماری که منتشر کردند در شهرستان کوچکی چون میانه، در مقابل پنج عرق فروشی فقط یک باشگاه مخروبه وجود داشت (18).
تغییر نام سازمان تندرستی جوانان و تربیت بدنی ایران در سال 1340 به «تربیت بدنی و تفریحات سالم ایران» پای دستگاه های قمار نظیر «جک پات، بولینگ، بیلیارد و ...» را در عرصه ی ورزش مدرن باز کرد و ورزش کاران از این امر نیز بی نصیب نماندند. (19)
باده گساران و وافورکش های ورزش کار (20) یا به عبارت روشن تر، ورزش کاران باده گسار و وافوری گوی سبقت از همگان ربودند و با برپا کردن بساط عیش ونوش محفل ورزش را گرم تر کردند.
شکوائیه مطبوعات در این مقطع دیگر کاری از پیش نمی برد و عناوینی چون: «فوتبال کجا می روی؟ » یا «ورزش کار، رقاص نیست» و یا «ورزشگاه میکده و میعادگاه و جولانگاه عشق و سکس نمی باشد» (21) اگر چه خاطر برخی را می آزردند اما، کاری از پیش نمی بردند. چرا که، دست اندرکاران، برای ارضاء طبع ورزش کاران، محافل شبانه و اردوی ورزش کاران را با شمع شیرینی و شراب و سکس آذین می بستند.
روزنامه ها شکست اخلاقی ورزش کاران را در «تولیدو» بدین صورت تصویر نمودند:
... شکست ما در «تولیدو» با کمال تأسف باید عرض کنیم که از هر نظر اخلاقی بود. در ابتدای ورود ما [اردوی ورزشی ایران] به «تولیدو» دخترانی که از کشتی گیران ما، چهار سال قبل خاطرات خوش یا ناخوش و حتی فرزند داشتند به دنبال کشتی گیران ما آمده بودند...
بزرگ ترین علت شکست اخلاقی ما که در نتیجه هم روی کشتی آزاد و هم کشتی فرنگی اثر گذاشت آن بود که تیم کشتی فرنگی و تیم کشتی آزاد با هم به «تولیدو» آمدند... (22)
و شاهد دیگری از جمع خبرنگاران در مورد اخلاق و رفتار ورزش کاران اعزامی ایران نوشت:
متأسفانه قبل از شروع مسابقه عده ای از آن ها راه محله ی بدنام شهر را یاد گرفتند و کاری که می توانستند پس از پایان مسابقه آن هم به طریق منطقی و عقلانی انجام دهند به کثیف ترین وجهی پیش از مسابقه انجام دادند. به طوری که به قول خودشان نا در تن وقوت در بازوهایشان نمانده بود...
ـ نظم و اطاعت، مطلقاً در بچه ها وجود نداشت. روح همکاری دسته جمعی مرده بود و حتی روزهای آخر به دستورات سرپرست تیم هم اعتنا نمی کردند و دردناک تر از همه این که در ساعت مسابقه برای خرید به بازار می رفتند.
ـ عفت کلام مطلقاً در میان بچه ها وجود نداشت. جلوی همه رکیک ترین فحش ها را به یکدیگر می دادند و زشت ترین کلمات را می گفتند.
ـ وقتی برای خرید به بازار یا مغازه ای می رفتند جلوی در مغازه شلوغ می کردند و آن وقت یکی دو نفر از فرصت استفاده نموده هر چه دم دستشان می رسید کش می رفتند و توی کیفشان می ریختند. یکی از شناگران که ترکی می داند گفت: من به گوش خود شنیدم که صاحب مغازه ای به شاگردش گفت: مواظب باش دسته ی دزدها آمدند... (23)
بعد از مسابقات آسیایی توکیو، روزنامه های ژاپنی نوشتند:
هفت تیم ایران در عیاشی بعد از فیلیپین دوم شد. (24)
یکی از مفسران ورزشی آن زمان که همراه تیم اعزام شده بود در حاشیه ی برگزاری مسابقات نوشت:
... تیم کشتی فرنگی از عشرت کده ی تولیدو، شنگول و سرمست و راضی وارد سالن مسابقات شد. چند تن از این تیم یک حرم سرای سیار از دختر تدارک دیده بودند، به حدی که طفلکی ها در میدان مبارزه احتیاج به عصا داشتند نه حریف... گاهی احساس می کنم که برای تفریح از کشور خارج می شویم. بعضی مواقع خیال می کنم از لای بوته ی کلم به وجود آمده ایم و هیچ کس را نداریم. شاید هم گمان می بریم فرزند دنیا هستیم و وطن در کار نیست. این بی تفاوتی دردناک را نسبت به وطن و نسبت به مردم مملکتمان، من در رفتار بسیاری از کشتی گیران، دیدم که آن ها به یک جهان وطنی مسخره مبتلا شده اند... دختر و آدامس و فروشگاه بیش از مدال وافتخار برای آن ها ارزش دارد... با وجدان آسوده سوگند می خورم چند نفری بینشان هستند که آرزو می کنند هر چه زودتر از جدول مسابقات حذف شوند تا در مسابقه ای که بر سر به دست آوردن هر چه بیشتر دختر در گرفته عقب نمانند. (25)
کاملاً روشن است که این نمونه ها و الگوها، نقش عمده ای در تربیت داشتند. آن ها وقتی در می یافتند که قهرمان زیبایی اندام کشورشان «در بستر مهمان دار خود از وزنش می کاهد» (26) و یا بوکسور مورد علاقه شان مسلحان بر سر دختران بینوا ریخته و تعدی می نماید نه تنها متنبّه نمی شدند بلکه، سعی در رسیدن به رتبه های مطلوب قهرمانانشان می کردند. آن هم از هر طریق ممکن و در این میان استفاده از مواد نیروزا ساده ترین طریق بود تا آن ها را به مدینه ی مطلوب برساند.
قربانیان قرص و مدال، تمامیت اخلاق را در ورزشگاه ها به مسلخ کشیدند و میدان های ورزشی را که در حقیقت «میدان بازی» بودند تبدیل به قمارخانه کردند. اخبار داغ برد و باخت ها، زد و خورد تماشاگران در میدان های ورزشی و بالاخره دعوای مضحک سرخ و آبی چنان معرکه را گرم نمود که دیگر هیچ اثری از صورت بی روح ورزش هم نماند، تا چه رسد به تربیت بدنی، تربیت نفسانی و معرفتی که هر انسان برای نجات خود از دام بلا بدان نیازمند بود.
روزی نبود که مجلات و روزنامه ها را ورق بزنید و اخباری از این دست به چشمتان نخورد:
... (قهرمان بوکس ایران) به اتفاق سه هم دستش بعد از دزدیدن یک وانت پر از منزل شخصی به نام صدری دست گیر شد. وی متهم است که به اتفاق شش مرد مسلح به سه دختر تجاور کرده اند.» (27)
در جریان بازی لاهیجان و بندر پهلوی (انزلی) میدان فوتبال ناگهان تبدیل به کارزار شد (28).
و...
افسوس که با چنین وضعی، هیچ کس به خود رخصت بازنگری در امر تربیت بدنی ایران را نداد.

پی نوشت ها :

1. کیهان ورزشی، س 1341، ش 396، ص 15.
2. الهی، صدرالدین، اصول پیشنهادی ما، کیهان ورزشی، س 1342، ش 443، ص 5.
3. کیهان ورزشی، س 1344، ش 547، ص 5.
4. همان، س 1344، ش 547، ص 5.
5. همان، س 1346، ش 661، ص 2.
6. کیهان ورزشی، س 1342، ش 397، ص 20.
7. کیهان ورزشی، س 42، ش 437، صص 3 و 21 و 23.
8. همان، س 50، ش 898، ص 9.
9. همان، س 51، ش 973، ص 27.
10. کیهان ورزشی، س 38، ش 191، ص 24.
11. همان، س 41، ش 344، ص 4.(نام فیلمی که ایوانش در آن ایفای نقش کرد).
12. کیهان ورزشی، س 1344، ش 547، ص 5.
13. همان.
14. همان، س 51، ش 958،ص 36.
15. همان.
16. خواندنیها، س 55، ش 11، ص 9.
17. کیهان ورزشی، س 45، ش 624، ص 3.
18. همان، س 38، ش 185، ص 15.
19. همان، س 40، ش 337، ص 2.
20. همان، س 54، ش 1089 و 1088، ص 3.
21. همان، س 51، ش 924، ص 4.
22. کیهان ورزشی، س 45، ش 581، صص 17 ـ 16.
23. همان، س 45، ش 591،ص 17.
24. همان، س 45، ش 578، ص 24.(گویی این عبارات و تفاسیر نه در سال 1345 و برای آن عصر بلکه چهل سال بعد در سال 1358 و برای امروزیان نوشته شده است.)
25. همان، س 45، ش 577، ص 33.
26. همان، س 46، ش 667، ص 28.
27. کیهان ورزشی، ش 1297، اسفند 59.
28. همان، ش 415، ص 14.

منبع : شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1385)، تربیت پهلوانی (سیر تحوّل تاریخی و فرهنگی ورزش ایران)، تهران، نشر هلال، چاپ چهارم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.