ادیسون (1)

در 10 سالگی به شیمن رو آورد، و در عین حال شکلات و روزنامه نیز می فروخت در 13 سالگی کر شد در 14 سالگی روزنامه ای منتشر نمود در 16 سالگی تلگرافچی شد در 22 سالگی همه کارها را کنار گذاشت و تنها به آزمایش و اختراع
سه‌شنبه، 1 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادیسون (1)
ادیسون(1)

نویسنده: عبدالحسین سعیدیان




 

در 10 سالگی به شیمن رو آورد، و در عین حال شکلات و روزنامه نیز می فروخت در 13 سالگی کر شد در 14 سالگی روزنامه ای منتشر نمود در 16 سالگی تلگرافچی شد در 22 سالگی همه کارها را کنار گذاشت و تنها به آزمایش و اختراع پرداخت. در 33 سالگی در سراسر گیتی بلند آوازه شد. تا پایان عمر همواره می کوشید و حتی گاه بیست ساعت در شبانه روز کار می کرد. 1093 اختراعش را به ثبت رسانید علاوه بر این، اختراعات دیگران را اصلاح و تکمیل می کرد. برای برخی از اختراعاتش بیش از ده هزار آزمایش می کرد.
از این گذشته ادیسون مردی بی ریا، بشر دوست و حتی باید گفت بیشتر مصلح بود تا مخترع. بسیاری ازدوستان و نزدیکانم در شگفتند که چگونه من همه ساعات شبانه روز سرگرم کار و فعالیت هستم و هرگز خسته نمی شوم و از پا نمی افتم. اشتباه آنان در این است که آنچه من انجام می دهم بنظر خودم کار نیست، بلکه نوعی سرگرمی لذت بخش و هیجان انگیز است که نه تنها خستگی نمی آورد، بلکه آنرا برطرف هم می کند. در واقع آنچه ملال انگیز و رنج آور است و می تواند شخص را در هم بکشند و از پا بیندازد، یا بیکاری است یا اشتغال بکاری است که دوست نداشته باشیم.

ادیسون - EDISON توماس آلواد 1931-1847

شاید بزرگترین مخترع در طول تاریخ بوده است. تنها سه ماه برای تحصیل به مدرسه رفت. اما این مخترع بزرگ با اختراعات خود زندگی میلیونها نفر را دگرگون ساخت.
هنری فورد مخترع آمریکائی درباره ادیسون گفت: «دوره زندگی ادیسون را باید عصر ادیسون نامید زیرا، ادیسون کمکهای بزرگی به بشریت نمود.»
ادیسون تنها 1093 اختراع خود را به ثبت رسانید، چه تعداد فراوانی اختراعات دیگر داشت که آنها را به ثبت نرسانید.(1)»
ادیسون در تعریف نبوغ گفت: یک درصد الهام و 99% کوشش و تلاش، از این رو با ایمان به این عقیده روزان و شبان در حال کار بود مگر مدت زمانی کوتاه که میخفت. هر چیزی، نظر موشکاف ادیسون را به سوی خود جلب می کرد. در زمینه های پزشکی، داروسازی دست به تجربه و آزمایش می زد و برنامه ای برای تنوع و آسایش کار کشاورزی و کار در کشتزارها پیشنهاد نمود. در تکمیل رادیو کوشید، و استفاده از انرژی اتمی را پیشگوئی کرد. ادیسون پیوسته در تکمیل اختراعات و دستگاههای اختراعی خود برای هر چه ساده تر و معمولی تر کار کردن و آسان تعمیر نمودن دستگاههای سودمند می کوشید. همچنین اختراعات دیگران را اصلاح و تکمیل می کرد. از جمله تلفن، ماشین تحریر، سینما، ژانراتورهای برق، ترنهای برقی را می توان بر شمرد.(1)»
ادیسون هنگام کار روی اختراعات، آزمایش های بی حساب و شماری به عمل می آورد، معمولاً تئوری های علمی را که ممکن بود در پیشرفت کار و صرفه جویی در وقتش موثر باشد تا حدی نادیده می انگاشت. اما شکست هرگز او را دلسرد و نمومید نمی ساخت. روزگاری پس از ده هزار بار آزمایش برای ذخیره برق در باتری به نتیجه دلخواه رسید.(1)»
ادیسون مردی شگفت، پر کار و کم خواب بود، چون از کار روزنامه دست می کشید مطالعات علمیش را درباره برق دنبال می کرد و گاه تا سپیده دم بیدار می ماند. نخستین اختراعش وسیله ای بود که حشرات و سوسکهای اداره تلگراف بوستون را از میان می برد.
در حقیقت، هیچ کاری در دنیای کنونی بدون استفاده از اختراعات ادیسون صورت نمی گیرد.
ادیسون پیش از آنکه چراغ برق خود را اختراع کند یک شبکه ایستگاههای مرکزی و همچنین کنتوری برای اندازه گیری مقدار مصرف برق اختراع کرد.
وی پس از آنکه گروهی از دانشمندان انگلیسی اختراع چراغ برقی را غیر ممکن اعلام کردند ادیسون کار خویش را از سر گرفت. یک دستگاه شیشه گری در کارگاهش ایجاد نمود و برای یافتن نوع حباب شیشه ای مورد نیاز خود، در آن بکار پرداخت وی دریافت که پلاتین بهترین ماده ای است که می تواند در ساختن رشته یا سیمی که روشنایی درون حباب را پراکنده کند بکار رود. اما پلاتین گران و کمیاب و فلزات دیگر برای این کار بی فایده بود. (15)»
ادیسون در سی و سه سالگی در سراسر جهان بلند آوازه بود، گوئی جریان زندگی این شخص به نحوی پیش آمده بود که در عین حال در دوستداران رمانهای پر حادثه و در فلاسفه علم اخلاق ایجاد خرسندی کند. دسته اول مراحل و فصول مختلف زندگی او را با آب و تاب تمام نقل می کردند. کودکی که در داخل ترنی روزنامه ای چاپ می کند، جوانی که جهان بورس معاملات را که در نتیجه از کار افتادن دستگاه ثبت کننده نرخ سهام دچار نگرانی و ناراحتی شده بود، با تعمیر فوری این دستگاه از گرفتاری می رهاند. جادوگر منلوپارک که تلگراف QUADUPLEX را برای ارسال چندین پیام در آن واحد، و فونوگراف را اختراع می کند و تلفن و دینامو را با اصلاحات خود قابل استفاده می سازد. برای دسته دوم شرح زندگیش بهترین مثال از فداکاری در راه علم و کوشش بی منتها بود و ثروت بی پایان و افتخارات عظیم او را ماحصل منصفانه رفتارش می دانستند. (6)»
ادیسون که مخترعی صاحب نبوغ بود فکری داشت، که درست بر خلاف فکر دانشمندان، تنها او را به سوی ایجاد چیزهای مفید می کشاند. تمام جستجوی وی برای ایجاد بدایع و اختراعات نه ماحصل کنجکاوی بیغرض بود و نه در نتیجه آتش الهام و اشراق علمی. نه! ادیسون از این نوع احساسات خالی بود و اگر به جستجوئی می پرداخت برای آن بود که سئوالی از این نوع را پیش خود مطرح می کرد: «آیا اختراع فلان دستگاه یا فلان دستگاه دیگر مورد استقبال مردم واقع نخواهد شد؟ آیا بهره برداری صنعتی و بازرگانی از آنها چنان خواهد بود که مخارج آزمایشگاه را تامین کند و در عین حال سود قابل ملاحظه ای نیز بدست آورد؟ (6)»
خانواده ادیسون از قرن هیجدهم در آمریکا بسر می برد. نیاکان سموئل ادیسون از مردم هلند بودند که در اوایل قرن نوزدهم به ایالات مستعمره کوچیدند و آنگاه به کانادا مهاجرت نمودند. سموئل پدر توماس در شهری کوچک در کرانه شمالی دریاچه اری می زیست و بکار هتلداری سرگرم بود تا اینکه با دختری هجده ساله زیبا و آموزگار بنام نانسی الیوت که اجدادش اسکاتلندی بودند ازدواج کرد. سموئل اهل سیاست و دارای اندیشه های اجتماعی و سیاسی بود و در یک نهضت اصلاحی بنیادگرایانه شرکت کرد و چون شورش در مخالفت با دولت کانادا بالا گرفت، دستور دستگیری مخالفان صادر شد و سموئل پنهانی از مرز گریخت و در 1842 در شهرکوچک اوهایو ماندگار و به توفال کوبی سرگرم گشت.
توماس آلوا هفتمین فرزند خانواده در یازدهم فوریه 1847 در میلان ایالت اوهایو تولد یافت درحالی که درین زمان پدرش چهل ساله و مادرش 37 ساله بود و پدر در هفت سالگی توماس کارخانه ای چوب بری و شغلی پر درآمد و موفق داشت. اما ظاهراً در اواخر برای گذراندن زندگی پیوسته تغییر شغل می داد بطوریکه نوشته اند: ساموئل ادیسون مردی بلند قد و قادر بود که بهتر از هر کسی بدود، بجهد و بجنگد و با این سه کار سرگرم بود. پیداست که وضع مالی خانواده رو به بدی گذاشت. بر توماس آلوا ادیسون از این رو نام توماس نهاد که جدش بنام توماس در جنگهای استقلال شرکت و از این رو آلوا ALVA یا آل AL نامیدند که ناخدائی بنام آلوا برادلی مادرش را با کشتی به نزد شوهرش ساموئل ادیسون آورد به دیگر گفته از این رو آلوا یا آل نامیدند.
این کوچکترین کودک خانواده ادیسون را آلوا ALVA یا آل AL نامیدند که پرسش های پی در پی بسیار می نمود چرا جوجه ها سر از تخم درمی آورند، چرا پرندگان پرواز می کنند؟ چرا آب آتش را خاموش می کند؟ مادرش روزگاری آموزگار مدرسه بود و تا آنجا که می توانست پرسشهای تمام ناشدنی ادیسون خردسال را پاسخ می داد و آنچه را که توماس نمی توانست جواب بگیرد خود می کوشید که از راه آزمایش و تجربه پاسخ را بیابد. برای نمونه دریافت که یک مرغ با خوابیدن روی تخم مرغ ها پس از چندی جوجه ها سر از تخم بیرون می آورند. همچنین این پسرک برخی از تخم پرندگان را گرد می آورد و آنها را زیر مرغان کرچ که روی تخم مرغ های خود می خوابیدند می گذاشت. روزی آلوا دریافت که بالون ها از این رو می توانند در هوا بالا بروند که از گازهای سبک پر شده باشند.
وی پسری را ترغیب به خوردن یک ترکیب سه تائی پودر سودیوم کربنات کرد. آلوا مطمئن بود که آن پسر با معده پر از گاز می تواند شروع به پرواز کند، اما دوست آلوا بیمار شد و بر زمین افتاد در حالیکه به نظرش می رسید که دنیا دور سرش می چرخد.
در هفت سالگی همراه پدر ومادرش به پورت هورن میشیگان کوچید. در آنجا پدرش به کسب و کار غله و الوار پرداخت. آلوا وارد مدرسه ای عمومی شد و بزودی آموزگارش را با پرسشهای فراوانش بستوه آورد. مدیر دبستان با تسمه سنگین پسران را مخصوصاً آنانکه پرسشهای بسیار می کردند شلاق می زد. روزی آلوا شنید که مدیر دبستان به بازرس گفته که ادیسون پسری فاسد است. آلوا شتابان به خانه گریخت و موضوع را به مادرش گفت. مادر مستقیما به نزد مدیر دبستان شتافت و نامبرده را مورد شماتت قرار داد و آلوا را از آن مدرسه برای همیشه بیرون آورد و به این ترتیب ادیسون تنها سه ماه تحصیل رسمی کرد. (1)»
آلوای کوچک به زودی نشان داد که کودکی استثنایی است زیرا تقریباً هرگز نمی گریست و همیشه می خندید و به نظر می آمد که قصد دارد دیگران را بخنداند. از روزگار شیرخوارگی اغلب برخی از چیزها توجهش را جلب می کرد و به نظر می آمد که در این فکر است که چگونه می تواند اشیائی را به دست بگیرد. آورده اند که دهان و چشمانش را درست بحالت فکر کردن اشخاص بزرگسال حرکت می داد به محض اینکه براه افتاد خود بی کمک کسی به سوی هر چه می خواست می رفت. در سه سالگی هنگام اندیشیدن مانند یک مرد بزرگسال انگشتانش را به داخل موهایش برده حرکت می داد. بزودی سیل سئوالاتش به سوی اطرافیانش روان شد از هر چیز و هر موضوعی می پرسید همه اشیاء دور و برش نظر و توجه وی را جلب می کرد و از اطرافیان درباره آنها پرسش های بی پایان می نمود تا جائیکه خانواده و مدرسه را خسته و وامانده می نمود. (2)»
آلوا بچه قوی هیکل نبود ولی کله اش آنقدر بزرگ بود که پزشک محله همیشه می گفت این بچه مغز فوق العاده دارد وحق هم با او بود ولی نه آن گونه که او فکر می کرد. مغز فعال آلوا هرگز از کار نمی ایستاد و این فعالیت در راه پیشرفت بشر بود. او روح کنجکاوی داشت و از همان وقت که زبان بازکرد پرسشهای بی پایانش آغاز گشت. (3)»
«سالهای بعد به یکی از دوستانش گفت: «این نخستین ادراک من از جهان بزرگ آینده ام بود: من اشتیاق داشتم که از واگونهای اسرارآمیز آنها بالا بروم تا ببینم هنگامیکه از نظر من نادید می شوند به کجا می روند. (3)»
توماس کودکی بسیار آرام و بی دغدغه را از سر گذراند، مادر در توماس حالت خیالپردازی و رویا را در فرزندش تقویت می کرد و در برآوردن خواستهای فرزند شور و شوقی فراوان داشت. توماس در 6 سالگی به فروش روزنامه پرداخت و در 12 سالگی علاوه بر مطالعه واژه نامه علوم و کتابهای فنی دیگر سقوط امپراتوری روم و آناتومی مالیخولیا اثر برتن را خواند نه تنها خواننده ای ژرف نگر، بلکه تندخوان نیز بود، برای ادراک مفهوم یک صفحه زمانی برابر با درک یک سطر بوسیله خواننده ای با سرعت متوسط را می خواند. وی چیزی را فراموش نمی کرد و گوئی حافظه ای سرشار داشت.
مطالعه آزمایش به دنبال داشت و آزمایش نتایجی شگرف، به بار آورد.
در 10 سالگی به سوی شیمی کشانیده شد و آزمایشگاهی کوچک در زیرزمین خانه ایجاد کرد. در 1859 بر خلاف میل پدر و مادر به فروش روزنامه و نان قندی آجیل، قرص نعنا و غیره در ترن گراند ترانک ریل وی که میان پورت هورون و دیترویت در رفت و آمد بود می پرداخت در 14 سالگی روزنامه ویکلی هرالد را تاسیس کرد و شاید نخستین روزنامه ای بود که در ترن در حال حرکت چاپ می شد و هر چه به دست می آورد صرف خرید کتاب و وسائل آزمایشگاهی می کرد. در این احوال خبر یافت که یک دستگاه چاپ دست دوم به فروش می رسانند توماس به محل حراج شتافت و آن دستگاه چاپ را خرید و روزنامه اخبار محلی را چاپ و منتشر کرد و برای مشترکان فراوان خود می فرستاد. در بندر هورون، بنگاه معاملات ماشین آلات باربری به راه انداخت و با اعتماد به نفس مسئول یک کمپانی بزرگ گردید و پسرانی همسال خود را برای کار در این شرکت استخدام کرد.
در حالیکه پسرکی روزنامه فروش بود از فرصت ها خوب سود می جست از جمله درین باره چنین گفت: «فرصتی بود تا بیاموزم که به کمک اندیشه درست ودقیق می توان ثروت اندوخت.»
در جریان جنگهای انفصال که مردم شیفته خواندن و شنیدن اخبار جنگ بودند، به دفتر روزنامه دیترویت فری پرس شتافت و درخواست اعتبار برای تیراژ هزار نسخه از روزنامه کرد و درخواستش مورد قبول واقع و او دست به کار شد و خبر را پیشاپیش، برای همه دوستان تلگرافچی خود در مسیر جاده فرستاد و درخواست نمود که اطلاعیه ای با این مفهوم را که روزنامه اش حاوی اخبار دست اول درباره جنگ است به همه جا بفرستند و در نتیجه درخواست خرید روزنامه به طرزی حیرت انگیز فراوان گردید از این راه صد دلار بدست آورد که برای پسر پانزده ساله مبلغی قابل توجه بود.
آلوا رفته رفته بچه خوش سیمائی می شد که آثار هوش از چهره اش پیدا بود. یک خرمن مو داشت که درست نمی خوابید و هر وقت که درباره چیزی می اندیشید یا پرسشی را مطرح می کرد دستش را لابلای موهای خود می برد و آنها را نامرتب می کرد.
در روستای که می زیست کارگاه کشتی سازی وجود داشت و آلوا توانست بزودی نام و طرز کاربرد ابزارهای گوناگون را فرا گیرد. آنگاه اره کشی را آزمود و تعدادی تخته را اره کرد و برای جویبارهای کوچک پل ساخت. گاهی خطراتی در کمینش بود یکبار در کانالی افتاد او را بیرون کشیدند یکبار نیز بدرون آسانسور حمل گندم افتاد و این بار نیز او را نجات دادند. یکبار نیز بر اثر بی احتیاطی یک انگشتش را از دست داد.
هر چه پول به دست می آورد کتاب می خرید یا بر وسائل آزمایشگاهی کوچکش می افزود، تا اینکه کتاب ساه ای در فیزیک خرید - علمی که از ماده و نیرو در جهان طبیعت سخن می گوید- با آنکه مطالب را در کتاب می خواند همه چیز را می آزمود و تا چیزی را به مرحله عمل در نمی آورد به آن ایمان کامل پیدا نمی کرد. این از مشخصات او در سراسر عمرش بود. همه چیز را باید می آزمود مطالعه شیمی و فیزیک برایش بسیار جالب بود، در ده سالگی کارهای آزمایشگاهی انجام می داد. مهارتی بسیار در رسم و نقشه کشی داشت که بعدها بسیار از آن سود جست چون خبر کابل گذاری زیر آبهای اقیانوس را شنید که میان آمریکا و اروپا ارتباط تلگرافی برقرار شده سخت به هیجان آمد. (3)»
همانطور که گفته شد پس از اینکه آموزگار به آلوا توهین کرد به خانه رفت و ماجرا را به مادرش گفت مادر همراه آلوا به مدرسه آمد و آموزگار را مورد خطاب قرار داد و از آن پس به مدت چهار سال آلوا از مادرش با شیوه ای دلپذیر، کتابهای لاتین و رومی را فرا گرفت، تاریخ جهان و فرهنگ علمی بارتون را خواند. در یازده سا لگی کارهای نیوتن، تاریخ آمریکا، کتاب مقدس، آثار شکسپیر و شعرا و مورخان و دانشمندان مشهور دیگر را مطالعه کرد. آلوا به زندگی و کارهای گالیله دلبستگی بسیار یافته بود و برای دوستان خود از زندگی بزرگان و اختراعات و اکتشافات مهم سخن می گفت. (3)»
در پشت همه این کوششها، نانسی مادر آلوا وجود داشت چه هر چه از دانش و از روزگار و از مدرسه آموخته بود همه را به فرزندش آموخت. خط آلوا بسیار زیبا بود و به آسانی مانند نوشته چاپی خوانده می شد و چیزی نماند که مادر بر پایه و مبنای زندگی آینده فرزندش آلوا با ارزش تشخیص دهد واز آن فروگذار کند. (3)»
مادر خصائل فرزندش به به ذوق خود تربیت میکرد صفات عالی و رفتارهای پسندیده را به طور غیر مستقیم با خط مشی زندگی خودش و مستقیماً با اندرز و تلقین در نهاد او رشد می داد ارزش امانت، راستی و درستی و کارهای صنعتی را به او می آموخت. در ذهنش حس میهن پرستی و نوع دوستی را پدید آورد. (3)»
مادرش ساعتها با فرزندش آلوا می نشست و در خواندن کتاب به او همراهی می کرد. در تابستان در جلو عمارت و در زمستان پهلوی آتش می نشستند. پس از آنکه به قدر کافی کتاب خواندند، به کارهای علمی می پرداختند و با رغبت به اطلاعات علمی مادرش گوش می داد تا به جائی رسید که افراد دیگر خانواده نیز به این دو شیفته دانش می پیوستند و با رغبت به گفته های مادر گوش میدادند. آلوا حافظه ای نیرومند همچون حافظه مادرش را داشت و هرگز لازم نمی شد مطلبی دوباره به او گفته شود. (6)»
توماس ادیسون روزی به یکی از دوستانش گفت: «من خیلی زود فهمیدم که مادر چه موهبت بزرگی است.» مادرم در برابر آموزگاری که مرا کودن نامید سخت ایستاد و به دفاع از من برخاست و در همه این مدت به او ثابت کردم که لیاقت چنین مادری را دارم و نشان دادم که اعتقاد او در حق من به خطا نبوده است او نیز به من اعتقاد و اعتماد داشت من حس می کردم که برای او زنده ام کسی را دارم که نباید او را نومید کنم. او همیشه به من مهربان و دلسوز بود. هرگز با من سوءتفاهم نداشت و در حق من قضاوت نابجا نکرد. من هرگز تربیت و روش درست او را از دست نمی دهم. من بدون ایمان و وفاداری او نمی توانستم یک مخترع بشوم، من یک بچه بی توجهی بودم و اگر چنین مادری نداشتم شاید به راه بدی می افتادم ولی پایداری، مهربانی و نیکی های او قدرتی بود که مراد در راه راست نگاه داشت. خاطره او همیشه خیر و برکت زندگی من است. (3)»
«توماس دوران کودکی خود را چنین شرح می دهد: با اینکه دنیا پدرم را مرد خستگی ناپذیری بیاد دارد که دائماً درصدد تکمیل و اختراع عجایب عصر خود بود بسیاری از قوای انسانی نیز مورد توجه او بود و با آنکه همیشه مجذوب و سرگرم کارهای خود بود باز مقداری از وقت خود را با فرزندانش می گذرانید. درست بخاطر دارم موقعی را که یک بازی برای ما و بچه های همسایه ترتیب داد ... وقتی که از مدرسه به خانه می آمدیم برای رسیدن او به خانه ناشکیبا بودیم. هرگز دست خالی به خانه نمی آمد و غالباً چیزهایی عجیب از قبیل یک ساعت و بیشتر اوقات چندین ساعت می آورد. من اطمینان دارم که کودک دیگری در روی زمین وجود ندارد که تا این درجه امکان خرابکاری و اتلاف برای او میسر بوده باشد و چون فنر ساعت در میان اتاق می پرید و دستگاه از هم پاشیده می شد آخرین مرحله تفریح و سرگرمی ما بود. (3)»
آلوا نه ساله بود که مادرش کتاب شیمی تألیف ریچارد.گ، پارکر که از معلمان مشهور نیمه قرن نوزدهم بود را برایش خرید، اما این کتاب چندان مورد توجه و قبول ادیسون قرار نگرفت و خود به آزمایش های بسیار پرداخت و اشتباهات مولف را آشکار ساخت و در زیرزمین خانه آزمایشگاهی کوچک ایجاد کرد و صدها بطری حاوی مواد شیمیائی فراهم ساخت و برچسب هائی بر روی این بطری ها چسبانید که حاوی مواد سمی است تا خانواده در معرض خطر سم خوردگی قرار نگیرد. (1)»
در 11 سالگی نخستین تلگراف خود را ساخت، اما تأمین نیروی تلگراف برایش مشکلی بزرگ و نیازمند به پول بود که خانواده در این هنگام قادر به فراهم نمودن آن نبود. آلوا با یک دوست خود در مزرعه ای مقداری ذرت و کلم و غیره کاشتند و از محل فروش آنها توانست چند صد دلار بدست آورد و آلوا می بایست بیشتر آنرا به مادرش بدهد.
در 12 سالگی شغلی در گراند ترانک راه آهن به دست آورد. وی روزنامه، آب نبات، ساندویچ، و بادام زمینی در ترنی که میان پورت هورن و دیترویت در رفت و آمد بود می فروخت و چون کارش بالا گرفت برای فروش بیشتر، پسری را برای فروشندگی در ترن در روزهای تعطیل مدارس بکار گماشت. (1)»
آلوا در این هنگام بود که قسمتی از یک واگن خالی قطار را به عنوان اتاق کار استفاده می کرد و روش فروش در ترن را به پسرک آموزش می داد، علاوه بر این در این واگن به آزمایشهای شیمیائی می پرداخت. (1)»
دیری نگذشت که نخستین دستگاه ماشین چاپ را خرید و در داخل ترن روزنامه ای به نام ویک لی هرالد چاپ و منتشر می کرد. از این گذشته مغازه ای کوچک فروش مواد غذائی و فروش روزنامه در بند هورن براه انداخت و تا زمانیکه وضع درآمدش افزایش یافت آن مغازه را نگه داشت. (2)»
در آزمایشهای شیمیائی خود واگن در ترن در حال حرکت گرفتار مشکلی شد. یک تکه چوب آغشته به فسفر به درون شعله افتاد و انفجاری پدید آمد. مسئول قطار سیلی محکمی به گوش آلوا نواخت و وسائل آزمایشگاهی و چاپ ادیسون را به بیرون قطار ریخت، آورده اند که این سیلی مایه کری ادیسون شد. (1)»
در 16 سالگی نخستین شغل همراه با دستمزد را در کانادا به سمت مسئول دستگاه تلگراف بدست آورد، بااینکه در کار پر تلاش بود اما بواسطه نبوغ سرشارش بی قرار و آرام می نمود و پنج سالی که از این پس بر او گذشت سالهای سرگردانی و آوارگی به شمار می رفت از دست دادن شغلهای متعدد پی در پی بواسطه بی قراری و شاید بر اثر آزمایش هائی که می کرد، چه انجام آزمایش ها را مقدم بر حرفه موظف خود می دانست و برای آزمایش ها شب ها تا دیرگاه صرف وقت می نمود. (2)»
ناشنوائی: همانطور که گفته شد روزی ادیسون در حال آزمایش در قطار بود که انفجار و آتش سوزی بر اثر آزمایشاتی رخ داد مأمور قطار چون به محل حادثه رسید و ادیسون را عامل این آتش سوزی دانست سیلی محکمی به گوش ادیسون نواخت و اثاثیه او را به بیرون قطار پرت کرد. وقتی دیگر ادیسون برای اینکه خود را به ترن در حال حرکت برساند به دنبال ترن دوید، مردی دو گوش او را گرفت و از ترن بالا کشید و این دو واقعه را عامل ناشنوائی ادیسون دانسته اند اما برخی عقیده دارند که از دوران رفتن به مدرسه تا حدی ناشنوا بود حتی در 13 سالگی پیش از وقوع آتش سوزی در قطار ناشنوائیش شدید بود. (1)»

ادیسون، به پیشرفت سینما هم کمک کرد

ادیسون به علت ناشنوائی در اوقات فراغت به مطالعه دلبستگی بسیار داشت از میان گروه نویسندگان برجسته ویکتور هوگو جای خاصی در دل ادیسون داشت تا جائیکه او را ویکتور هوگو ادیسون صدا می زدند. (1)»
ادیسون از پولی که از راه فروش روزنامه بدست می آورد صرف خرید وسائلی می کرد که برای توسعه تلگراف خانگی که ساخته بود می کرد و با این دستگاه با دوستش که در همسایگی آنها بود و او نیز دستگاه تلگرافی در خانه داشت با سیم کشی میان دو خانه ارتباط تلگرافی برقرار می کرد و ادیسون و دوستش آرزو داشتند که روزی تلگرافچی برجسته ای شوند. (2)»
آورده اند که روزی پسرک کوچکی در روی ریل های ایستگاه راه آهن مونت کلمنس میشیگان در حال جست و خیز بود که یک ترن باری از راه رسید و ادیسون برق آسا خود را به پسرک رسانید و او را از مرگ رهانید. پدر این کودک خردسال آقا مکنزی مدیر راه آهن ایستگاه مونت کلمنس بود وی برای حق شناسی به ادیسون پیشنهاد کرد که فن تلگراف را به وی بیاموزد و ادیسون خیلی خوشحال شد زیرا همواره در پی چنین فرصتی بود و پس از پنج ماه آموزش، ادیسون دانش و تجربه لازم را فرا گرفت و آنگاه ادیسون به بندر هورن رفت و نخست مغازه ای در ایستگاه راه آهن برای تلگراف اجاره و سیم کشی های لازم را کرد اما در آن روزها تلگراف چندان مورد توجه عامه مردم نبود و چون دفتر ارسال تلگراف دیگری در ایستگاه دایر و مربوط به آقای واکر بود که می خواست به ارتش بپیوندد به ادیسون واگذاشت و ادیسون از فرصت استفاده و کتابهای آنان واکر را مطالعه کرد و از ابزارهای تنظیم ساعت مچی که در مغازه بود سود جست، اما چندی بعد پدر ادیسون با ادامه کار آلوا مخالفت نمود زیرا درآمد آلوا از راه فروش روزنامه و مواد غذائی بیش از 20 دلار در هفته که واکر به ادیسون می داد بود. (2)»
آلوا ادیسون طی سالهائی که به عنوان تلگرافچی در سراسر کشور مسافرت می کرد در واقع کارمند شرکت تلگراف وسترن یونیون بود تا اینکه سرعت و مهارت ادیسون در تلگراف سبب شد تا در هر شهر و در هر یک از دفترهای تلگراف این شرکت به کار مشغول بشود و هر چه پول بدست می آورد صرف خرید وسائل دستگاههای علمی و فنی می نمود و به هر شهر که می رسید اتاق ارزان قیمتی اجاره و کارهای علمی خود را آغاز می کرد. در این هنگام بیشترین کوشش ادیسون صرف اختراع دستگاه تلگرافی می شد که بتواند دو پیغام تلگراف به طور همزمان به دو مسیر مختلف برساند و چون از دستگاه تلگراف محل کار خود برای این اختراع استفاده کرد او را از کار بر کنار می کردند. (2)»
در 18 سالگی یک تلگرافچی درجه یک در شهر ایندیاناپلیس شناخته شد و آنگاه به شهر سین سیتاتی رفت و آزمایشگاهی را نیز به این شهر آورد و با جوانی به نام میلتون آدامز آشنا و همراه او از کتابخانه ها و تماشاخانه ها و نمایشگاههای نقاشی استفاده کرد(2).»
در 16 سالگی ادیسون نخستین مطالب تلگرافی راه آهن گراند ترانک را به اونتاریو در کانادا مخابره کرد و در این شغل بود که هر ساعت با علائم الکتریکی به تورنتو گزارش می داد. ادیسون دریافت که این گزارش گری وقت فراوانی می گیرد. از این رو ابزار تلگراف را به یک ساعت که علائم را هنگام خواب اوپراتور مخابره می کرد، مجهز نمود و این نخستین اختراع ادیسون بود. این اقدام تقریباً بهائی بود که هنگامی مباشر و سرپرست او را خفته یافت، پرداخت یعنی اخراج شد. در نیمه 1863 به ایالات متحده بازگشت ودر جریان جنگهای داخلی به عنوان یک اوپراتور تلگراف از شهری به شهری در گردش بود. (1)»
پس از پایان جنگ های داخلی، نیاز به تلگرافچی افزایش یافت و دستمزد یک تلگرافچی تا 125 دلار در ماه رسید. اما برخی از روسای تلگرافخانه ها ظاهراً بی سبب به خدمت ادیسون پایان می دادند و ادیسون نومید در زمستانی سرد با لباسهای نازک تابستانی با یک ترن باری به شهر لوئیزویل آمد و سخت مورد تمسخر مردم قرار گرفت. ولی به زودی به استخدام اداره تلگراف این شهر درآمد و مدت یکسال به این کار ادامه داد و بیشتر اوقاتش را با روزنامه نگاران و اندیشمندان می گذرانید و در این احوال روش نوشتن خاصی را ابداع کرد که در ارسال پیامها سخت سودمند افتاد. (1)»
ادیسون در شهر لوئیزویل بود که به فکر اختراع افتاد و می خواست با دو تن تلگرافچی به آمریکای جنوبی برود اما بزودی از این کار منصرف شد و در اواخر 1867 به بندر هورن بازگشت و چندماهی در این شهر ماند پدرش فقیرتر و مادرش بیمار شده بود و چون توماس در شهر بندر هورن نتوانست شغل مناسب و دلخواه خود را بدست آورد لذا راه بوستون را در پیش گرفت و چون به این شهر رسید با مهارتی که در امر تلگراف داشت به استخدام درآمد و ستاره اقبال توماس در این شهر دمیدن گرفت. حتی مورد توجه رئیس اداره تلگراف شهر بوستون قرار گرفت. در بوستون همه می توانستند از کتابهای کتابخانه عمومی شهر استفاده نمایند تا اینکه روزی کتابی از مایکل فارادی که درباره الکتریسیته نوشته شده بود را خرید و به خواندن آن پرداخت و از این پس آهنگ آزمایش هایش را تند و تندتر کرد و از بیشتر فرصت های بدست آمده در آزمایش و مطالعه و نوشتن استفاده می کرد. در این احوال یعنی ژانویه سال 1869 همه کارها را کنار گذاشت و تنها به کار اختراع و آزمایش پرداخت و در اول ژوئن سال 1869 نخستین امتیاز ثبت اختراع خود را از اداره ثبت اختراعات ایالات متحده آمریکا گرفت و این امتیاز مربوط به شمارش آراء بود که در ساختن آن از برخی از خواص دستگاه تلگراف سود جست. (2)»
اختراعات ادیسون در 1868 به عنوان یک نفر تلگرافچی در بوستون کار می کرد. در آنجا نخستین اختراع خود را تکمیل و برای فروش آماده کرد. این دستگاه اختراعی یک ماشین ضبط رأی الکتریکی بود. خیلی شبیه همان ماشین هائی که اکنون در چند ایالت در دستگاههای قوه مقننه ایالات متحده آمریکا بکار می رود. این دستگاه آرا اخذ شده کاندیداها را روی یک صفحه ثبت می کند. ادیسون این دستگاه را برای فروش به کنگره و به شهر واشنگتن دی سی برد یک کمیته مامور و آنرا غیرنافع اعلام کرد و از این پس ادیسون تصمیم گرفت همواره به اختراعی دست بزند که مورد نیاز مردم باشد. (1)»
ادیسون در هر زمان چندین آزمایش را با هم انجام می داد و هنوز به فکر ساختن دستگاهی بود که بتواند پیام تلگرافی را به طور همزمان ارسال نماید. چون کار اختراع پایان یافت آن را به یک شرکت تلگراف ارائه کرد اما به واسطه عدم درک و توجه تلگرافچی مخاطب در نیویورک تلاش چندین ساله ادیسون غیر مفید تشخیص داده شد و ادیسون خسته دل و پریشان دیگر نتوانست در بوستون بماند زیرا کسی نبود که به او وام بدهد از این رو به سوی نیویورک شتافت و چون در یک روز بهاری به نیویورک رسید گرسنه و بی پول و بی کس بود، در این هنگام دید که مغازه ای بسته های کوچک چای برای تبلیغ به رایگان می دهد، ادیسون یک بسته چای گرفت و آنرا به نزد یک اغذیه فروش برد و یک کیک سیب و یک لیوان نوشیدنی گرفت و سرگردان به راه خود ادامه داد و از مشاهده آسمانخراش های شهر نیویورک دستخوش شگفتی شده بود و چون جائی برای خفتن نداشت همه شب را در خیابانها قدم می زد در این احوال به یک تلگرافچی آشنا برخورد و از او تقاضای کمک کرد و چون او نیز بیکار بود تنها یک دلار به ادیسون وام داد و ادیسون با این پول توانست مدتی با شام 5 سنتی روزگار بگذراند. تا اینکه روزی به دیدار فرانکلین پوپ مهندس برق که در شرکت گلداینویکتور کار می کرد و از ادیسون و کارهایش در بوستون آشنائی داشت رفت، پوپ نتوانست کاری برای ادیسون پیدا کند اما یک تختخواب در اتاقی واقعی در زیرزمین ساختمان شرکت گلدایندیکتور در اختیارش گذاشت و ادیسون خوشحال از داشتن محل خواب و پول شام 5 سنتی بود ... تا اینکه در اکتبر سال 1869 ادیسون با فرانکلین پوپ شرکتی به نام کمپانی پوپ و ادیسون مهندسان برق را تاسیس کردند و این شرکت در نوع خود، نخستین شرکتی بود که در ایالات متحده آمریکا تأسیس گشت. ادیسون هر روز از ساعت شش صبح تایک بامداد روز بعد کار می کرد و ادیسون دستگاهی ساخت که یک نوع ماشین جدید بود و آنرا به مبلغ 15000 دلار فروختند و از معامله 5000 دلار به ادیسون رسید و دیری نگذشت ادیسون از شرکت جدا و مستقلاً کار تازه ای را آغاز کرد. (2)»
ادیسون میل بسیار داشت که به استخدام کمپانی گلدایندکتور درآید. ادیسون خیلی از وقتش را صرف مطالعه و بررسی STOCKTIKER که یک دستگاه تلگراف بود و این کمپانی گزارش بهای طلا و سهام را به د فتر دلالان مخابره می کرد. ادیسون اصلاحات و تغییرات اساسی در دستگاه استوک تیکر به عمل آورد. این کارش سخت مورد توجه و قبول قرار گرفت و با 300 دلار دستمزد ماهانه که در آن روزگار حقوق سرشاری به شمار می رفت بکار در آن شرکت ادامه داد و ادیسون همه وقت خود را صرف هر چه تکمیل تر کردن دستگاه استوک تیکر کرد و سرانجام کمپانی لفرتس LEFREST از ادیسون به مبلغ چهل هزار دلار دستگاه استوک تیکر را خرید. (1)»
یک ماه پس از اینکه ادیسون چهل هزار دلار از بابت فروش دستگاه اختراعی خود به دست آورد همه را در نیوآرک صرف تأسیس نخستین کارخانه اش کرد و به تولید دستگاههای برقی مشغول شد و در این کارخانه عده فراوانی کارگر و تکنسین با ادیسون کار می کردند و ادیسون با آنان رفتاری بس انسانی و دوستانه داشت و هرگاه کار مشکلی را انجام می دادند در همان محل کارخانه مهمانی یا به آن اضافه حقوق می داد و حتی آنان را به گردش و ماهیگیری می برد. (2)»
یکبار ادیسون سفارشی سی هزار دلاری برای تولید دستگاهی دریافت کرد اما دستگاهها خوب کار نمی کرد. ادیسون در کارخانه را بست و گفت تا این نقص برطرف نشود هیچ کس نمی تواند از کارخانه بیرون برود سرانجام پس از شصت ساعت کار با کمترین غذا و استراحت عیب دستگاهها را از میان بردند و در این هنگام در کارخانه باز و مهمانی بزرگی ترتیب داده شد و مدت پنج سالی که ادیسون در نیوآرک فعالیت داشت قسمتی از کارخانه را تبدیل به یک آزمایشگاه کرد و هر روز چند ساعتی به تنهائی روی اختراعات و آزمایشات خود کار می کرد و در این هنگام بود که به عنوان یک مخترع بلند آوازه شد و از گوشه و کنار، مخترعان برای رفع اشکالات اختراعات خود به ادیسون مراجعه می کردند و وی به رفع اشکالات فنی آنها می پرداخت. (2)»
در دسامبر 1871 با مری دختری 16 ساله ازدواج کرد مری با مهربانی فراوانی از همسرش که بیشتر اوقات خود را در کارخانه و آزمایشگاه می گذرانید رفتار می کرد. در این احوال ادیسون دستگاه تلگراف چند پیامه با یک سیم را تکمیل و به شرکت وسترن یونیون عرضه کرد و این شرکت به این شرط دستگاه را پذیرفت که ادیسون سرپرستی مهندسان شرکت را بپذیرد و در سود حاصل از فروش دستگاه سهیم باشد.
ادیسون اجازه یافت که وسائل و ماشین های شرکت را برای تکمیل اختراع خود مورد استفاده قرار دهد. ادیسون از این راه پولی بدست نیاورد و رفته رفته کار تلگراف از رونق نخستین افتاد و ادیسون مجبور به تعطیل بخشی از کارخانه شد و برای گذراندن زندگی از دیگران پول وام می گرفت از این پس دستخوش اندوه و خشم بسیار گشت و نیوآرک را ترک و قصد منطقه ای ییلاقی به دور از شهر را کرد تا جائیکه بتواند به اختراعات جدید خود بپردازد. از این رو زمینی در منلوپارک در روستای میدلکس نیوجرسی کناره راه آهن پنسیلوانیا خرید و یک ساختمان چوبی ساخت، قسمت زیرین شامل یک کارگاه، یک کتابخانه و دفتر کار او بود، در قسمت فوقانی، آزمایشگاه با یک میز برای ادیسون و محل هائی برای 13 کارگر ساخت شاید نخستین بنائی که در جهان به عنوان یک آزمایشگاه صنعتی ساخته شد. (2)»

جادوگر منلوپارک MENLO PARK

در 1876 آزمایشگاهی در قریه منلوپارک در ایالت نیوجرسی ایجاد نمود و این نخستین آزمایشگاه تحقیقات صنعتی بود در حقیقت می توان آنرا کارخانه اختراعات دانست. ادیسون می خواست در این کارخانه و آزمایشگاه حداقل هر ده روز، اختراع تازه ای صورت گیرد و در این هدف نیز موفق شد، و گاه آهنگ اختراعات چندان تند بود که در مدت چهار سال سیصد اختراع صورت پذیرفت یعنی هر پنج روز یک اختراع. از این رو به ادیسون جادوگر منلوپارک می گفتند. (5)»
ادیسون در 1876 در منلوپارک به اصلاح و تکمیل دستگاه تلفن - که پند سال قبل گراهام بل اختراع کرده بود - پرداخت و آنرا قابل استفاده ساخت. زیرا تلفن بل پیش از اصلاحات به عمل آمده بوسیله ادیسون در آن، دو طرف تلفن برای شنیدن صدای یکدیگر می باید فریاد می کشیدند. کمپانی بل حق تکمیل تلفن ادیسون را به مبلغ صد هزار دلار خرید. چندی بعد کمپانی بل اختراع دیگر ادیسون را به مبلغ صد هزار دلار خرید. (1)»
میان سالهای 1870 تا 1876 که از بیست و چهار سالگی او شروع می شد 122 اختراع به ثبت رسانید. وقتی پول زیاد لازم می شد اختراع خود و شرکایش را در اختیار یک کمپانی می گذاشت. کمپانی تلگراف خودکار. کارگاه ادیسون مرکز شگفت انگیزی از صنعت و فعالیت بود. ساعات کار کارگران تحت نظم و مراقبت قرار داشت.
معمولاً هر یک از کارگران متصدی کار معینی بودند و اگر اضافه کار می کردند اضافه دستمزد می گرفتند. (3)»
روزگاری پیش آمد که در آن واحد بر روی چهل و پنج اختراع خود، کار می کرد و بیشتر آنها را در راه تکمیل و توسعه تلگراف مخصوصاً در راه کشف وسایلی بود که مردم بتوانند در وقت کمتری تلگراف خود را به نقاط دورتر مخابره کنند. با کشفیات اخیر او شرکتهای تلگراف می توانستند تنها با یک رشته سیم کار کنند و از این راه بیست میلیون دلار برای شرکتهای تلگراف صرفه جوئی شد و طبعاً قیمت تلگراف برای مردم پائین آمد.
بیشتر اختراعات دیگرش در راه حل مشکلات مردم بود روزی ماشین تحریر زمختی را برای تعمیر به نزدش آوردند و ادیسون با نبوغ و پشتکارش توانست ماشین تحریر کارآمدی بسازد و دیری نگذشت که خریداران ماشین تحریر ادیسون که بعدها به ماشین ریمنگتون معروف گشت، افزون از شمار گردید.
در 1871 هنگامی که سرگرم تکمیل ماشین تحریر بود. خبر یافت که مادرش در 61 سالگی درگذشته در حالیکه توماس 24 ساله بود سخت دستخوش اندوه از دست دادن مادر گشت و می گفت: خاطره او همواره تشفی خاطر من است. (3)»
ادیسون در 23 سالگی، روزانه در حدود بیست ساعت کار می کرد، هنگام خواب هم چه بسا بر روی صندلی به چرت زدن می گذرانید. در این مدت به اختراعات چندی توفیق یافت و تعدادی دستیاران ورزیده تربیت کرد. (5)»
در منلوپارک به اصلاح و تکمیل هر چه بیشتر استوک تیکر پرداخت. علاوه بر این همانطور که گفته شد در ماشین تحریرهای موجود اصلاحاتی به عمل آورد. از جمله بخشهائی از آنها را که چوبی بود، فلزی کرد. همچنین مسیر حروف و مقدار پخش مرکب را در ماشین تحریر اصلاح نمود. چه تا پیش از اصلاحات ادیسون در ماشین تحریر یک نفر کاتب با دست تندتر از تایپ ماشین تحریر، می نوشت. (1)»
از 23 سالگی تا 30 سالگی سرگرم اصلاح اختراعات دیگران بود. اما از این پس دوره حیرت انگیز اختراعاتش آغاز گشت. (3)»
ادیسون اختراعات خود را به زبان ساده و عامیانه با روئی خوش و بی تکبر توصیف می کرد بلکه نگاه نافذ و پر معنا و تبسم های دوستانه ای داشت و شنونده چون از تالار سخنرانی بیرون می آمد از دیدن و شنیدن شرح آخرین اختراعاتش شاد و خوشنود بود. (3)»
در 14 ژانویه 1876 ادیسون به ادراه ثبت امتیاز اختراع ایالات متحده آمریکا مراجعه و اعلام کرد که تلفنی اختراع نموده که مانند تلگراف مکالمات را از راه سیم می فرستد با این فرق که بجای علائم صدای مخاطب شنیده می شود در این احوال گراهام بل و یک نفر دیگر به نام الیشاگری تلفن اختراعی خود را عرضه نمودند و سرانجام در این میدان بل برنده شد و ادیسون توانست تلفن را کامل کند بطوریکه صدا بخوبی شنیده شود در ضمن این کار بود که ماده ای یافت که می توانست صدا را بهتر و قویتر از تلفن اختراعی بل برساند و برای این کار 50 دستگاه تلفن ساخت بطوریکه هر دستگاه جدیدتر نسبت به دستگاه قدیمتر کاملتر شد اما باز ادیسون هیچکدام را کامل کامل نمی دانست. سرانجام با استفاده از کربن سیاه که روی یک حلقه فلزی که قسمتی از تلفن را تشکیل می داد، مالید و صدای تلفن بسیار بلندتر شد. این ماده هنوز امروز برای ساختن تلفن مورد استفاده قرار می گیرد. (2)»
ادیسون ضمن آزمایش بر روی تلفن دریافت که هنگام ایجاد صدای تلفنی یک سوزن فلزی که روی تلفن نصب شده بود بر اثر صدا به حرکت درمی آید و با انگشتش فشار می آورد و در نتیجه ادیسون فهمید که اگر بتواند حرکت سوزن را در جائی ضبط کند و بعداً سوزن را روی این محل ضبط شده به همان شکلی که قبلاً حرکت می کرده به حرکت درآورد ممکن است همان صدا برآید. آنگاه این آزمایش را با سوزن و کاغذ تلگراف انجام داد و در تلفن فریاد زد سلام، سلام و هم زمان با این صدا سوزن روی کاغذ حرکت می کرد. چون ادیسون دوباره سوزن را روی کاغذ به حرکت درآورد صدای ضعیفی شنیده شد که می گفت: سلام، سلام و از این پس ادیسون با تلاش فراوان گرامافون را اختراع کرد. هنگامیکه سرگرم اختراعی می شد، همه چیزهای دیگر را فراموش می نمود، چندان گرفتار مسائل و مشکلات و راه حل اختراع می گشت که گوئی زن و فرزندانی ندارد و هرگز کارش را به مدت چند روز یا چند هفته برای به مسافرت بردن زن و فرزندان رها نمی کرد.
در یادداشت کارگاهی ادیسون به تاریخ 18 ژوئیه 1877 آمده است: به کمک یک صفحه و سوزنی که مماس بر نوار کاغذی آغشته به پارافین بود و به تندی حرکت می کرد آزمایش کردم. ارتعاشهای صدا به خوبی در آن نقش می بندد. بی تردید در آینده خواهم توانست صدای انسان را به طور خودکار ضبط و تکثیر کنم.» ... یکماه بعد طرحی عجیب، و در عین حال ساده، را به جان کروسی که از کارگران کارگاهش بود داد و گفت: «یک کار هجده دلاری برایت آورده ام.» و چون کروسی با حیرت تمام آنرا ساخت، ادیسون همان استوانه را با ورقی از قلع پوشانید و سوزنی فلزی به آن افزود. آنگاه همراه با گرداندن محوری که استوانه را به حرکت می انداخت، یکی از آهنگهای کودکستانی را در دهانه دستگاه خواند چون آخرین بخش آواز را به پایان رسانید، سوزن را در ابتدای صفحه قرار داد و با به گردش درآوردن مجدد آن با دقت گوش به زنگ ماند. دستگاه جیرجیرکنان اما قابل تشخیص، آنچه را که به او داده بود پخش کرد: «مری بره ای داشت: پشمش به سفیدی برف.» در کتابی از قول ادیسون درباره اختراع فونوگراف چنین آمده است: «در زندگی هرگز اتفاقی تا این اندازه مرا دستپاچه نکرده بود. من همیشه از چیزی که برای نخستین بار بکار بیفتد هراس داشتم.» در دفتر یادداشت روزانه ادیسون بر می آید که از نظر او گرامافون مهمترین اختراعش به شمار می رفت. برای تکمیل گرامافون سالها صرف وقت کرد و چون برای ثبت اختراع ضبط صوت در 1878 به اداره ثبت اختراعات مراجعه نمود ده فاید همراه با فرم درخواست برای گرامافون برشمرد: که با نامه نگاری و شیوه های نوشتن بدون کمک ماشین تحریر آغاز می شد و با «کتابهای گرامافون برای نابینایان - بی ایجاد زحمتی برای آنها ادامه می یافت؛ آموزش فن بیان و سومین (تکثیر موسیقی چهارمین کاربرد از میان آنها بود. (2)»
... دستگاه گرامافون به قدری مورد توجه مردم سراسر گیتی قرار گرفت که دسته دسته برای دیدن ادیسون و اختراعاتش به منلوپارک می آمدند. علاوه بر این از سراسر جهان برایش نامه ها و دعوت نامه های بسیار می رسید، از جمله پرفسور جرج پارکر نامه ای نوشت و از ادیسون خواست تا به کوهستان راکی در غرب آمریکا سفر نماید چه می خواستند به دیدن کسوف کلی که در جولای 1878 رخ می داد بروند و ادیسون این دعوت را پذیرفت. در این سفر سه تن دانشمند از دانشگاه پنسیلوانیا پرینستون و کلمبیا بودند که اطلاعات فراوانی در ستاره شناسی داشتند. ادیسون دستگاهی اختراع کرده بود که می توانست تغییرات بسیار اندک در گرما و سرما را محاسبه کند ادیسون این دستگاه را به کوهستان برد تا مورد آزمایش قرار دهد.
ادیسون از مصاحبت دانشمندان لذت می برد و بعد از وقوع کسوف کلی گردش با راه آهن به کالیفرنیا رفتند. و ضمن سفر و بازدید از معادن زغال سنگ و آبشارها به پارکر گفت از این آبشار می توان برق فراوانی برای مصارف خانگی و صنعتی فرا چنگ آورد و پارکر با ناباوری به سخنان ادیسون گوش می داد. (2)»
ادیسون برای اختراع چراغ برق تلاشی فراوان نمود چه برای انجام این کار 3000 ایده مختلف را مورد آزمایش قرار داد و هر بار می پنداشت که پیروز گشته اما نتیجه ای به دست نمی آورد. ادیسون برای رشته ای که بتواند ضمن اینکه نسوزد و در عین حال حرارت را تحمل نماید کوشش بسیار کرد و چشمانش به سبب خیره شدن بیش از حد به نورهای شدید الکتریکی دچار درد و ناراحتی شد و می ترسید بینائیش را بر سر این کار بگذارد و سرانجام در 21 تا 22 اکتبر 1879 تکه نخ سوخته ای که نشکسته بود درون محفظه ای شیشه ای جا دادند و هوا را تخلیه کردند و با دادن جریان برق نخ مانند روز روشن شد و دیگر خاموش نشد. ادیسون و همه کارگران به دور لامپ گرد آمدند و آنشب و شب بعد همه بیدار ماندند و به مشاهده چراغ برق و پرتو افشانی آن پرداختند. به این ترتیب چراغ برق تولد یافت و اولین لامپ چراغ برق به مدت 45 ساعت دوام آورد و ادیسون کوشید که مدت آنرا به صد ساعت برساند و پس از آزمایش مواد رشته های بسیار، سرانجام آنچه می خواست یافت و خبر اختراع چراغ برق را به کسی نداد تا اینکه در اواخر دسامبر خبر ساخت چراغ برق را با دعوت مارشال فاکس یکی از خبرنگاران روزنامه نیویورک هرالد به منلوپارک و دیدار از چراغ برق اعلام کرد. در 21 ماه دسامبر هرالد طی مقاله ی اختراع چراغ برق را به جهانیان اعلام کرد و همه مردم را غرق شگفتی نمود و مردم پس از اطلاع از اختراع چراغ برق گروه گروه به منلوپارک می شتافتند تا با چشمان خود در آخرین شب سال 1879 اختراع چراغ برق را ببینند. مردم با مشاهده چراغ برق در مسیر خود در منلوپارک سخت در شگفت می شدند. (2)»
مردم سراسر دنیا از ادیسون و از اختراعش به بزرگی یاد می کردند. در 1881 در نمایشگاه وسائل برقی که در پاریس برگزار شد، چراغ برق به نمایش درآمد و پنج بار به عنوان بهترین اختراع برگزیده شد. در 1882 در نمایشگاه لندن نیز چراغ برق مورد استقبال فراوان قرار گرفت. در این نمایشگاه 213 لامپ آویخته بودند که به طرز خاصی نورافشانی می کرد. (2)»
در اکتبر 1880 ادیسون نخستین کارخانه سازنده چراغ برق دنیا را تأسیس کرد، کار تولید لامپ تنها با سرمایه ای حدود 10000 دلار آغاز گشت و رفته رفته تعداد کارگران این کارخانه به 123 نفر رسید که روزانه 1000 عدد لامپ می ساختند. (2)»
ادیسون برای گسترش کارخانه تولید چراغ برق و دستگاههای مولد برق سرمایه گذاری و تلاش فراوان نمود و سرانجام برای توسعه هر چه بیشتر این صنعت در حالیکه 34 ساله بود نیویورک را برگزید و منلوپارک را رها کرد و در نیویورک اقامت گزید و برای اینکه هر چه بهتر بتواند از کمک سرمایه دارادن سرمایه گذار بهره مند شود خانه ای بزرگ در خیابان پنجم نیویورک گرفت و آنرا به صورتی سخت آراسته درآورد و دفتر کارش نمود و در قسمت زیرزمین این خانه یک دستگاه مولد برق قرار داد تا با آن بتواند خانه را با برق روشن نماید و در همه قسمت های ساختمان لامپ های بسیار آویخت و هر شب آنها را روشن می کرد و مردم برای دیدن این خانه و چراغ برق از هر نقطه شهر یعنی به دفتر شرکت روشنائی ادیسون می آمدند و امروزه این شرکت کمپانی زنجیره ای ادیسون نام دارد. (2)»

چراغ برق:

هر چه اختراع فونوگراف اصیل و کاری انحصاری و در تاریخ بی سابقه و از آن ادیسون به شمار می رفت، مدتها پیش از اینکه ادیسون چراغ برق را اختراع کند از کمانهای الکتریکی در روشنائی استفاده می کردند. اندیشه استفاده از برق برای روشنائی را از آن پل جابولوخکوف (1847-1894) مهندس روسی دانسته اند. وی در 1867 با کمان الکتریکی یکی از بلوارهای پاریس را روشن کرد. اما برای اینکه از برق و روشنایی اندک برای روشن کردن جاهای کوچک بتوان استفاده نمود افتخارش از آن ادیسون است. (1)»
در 1879 ادیسون پس از تلاشهای بسیار با موفقیت چراغ برق را اختراع کرد. برای یافتن رشته ای مقاوم که بتواند جریان برق را در خود نگه دارد و پرتو افشانی کند بی آنکه بسوزد یا انرژی را به هدر دهد تلاشهای شگفت آور و اقدامات حیرت انگیزی نمود. حتی عده ای را برای یافتن چنین ماده ای به گوشه و کنار گیتی فرستاد از جمله یک نفر را به برزیل، نفر دیگر را به ژاپن و ... فرستاد اما ظاهراً این فرستادگان ماده دلخواه را نتوانستند بیابند. (1)»
تا اینکه شبی ادیسون در کنار میزش نشسته بود و از سر تنبلی و بیهودگی و وقت گذرانی دوده چراغ لامپا و قیر را بهم آمیخت و آنگاه دریافت چون این ماده لوله شود بصورت یک سیم درمی آید. از آن پس چیزهای دیگر را نیز آزمود حتی از موی ریش سرخ سرپرست ایستگاه راه آهن که پسرش را رهانیده بود آزمایش بعمل آورد. ادیسون یک رشته نازک از دوده لامپا و قیر را بهم پیچید و در درون یک لامپ گذاشت و هوای آن را بیرون کشید. چون برق را به آن رشته به هم پیچیده جریان دادند، حباب لامپ لحظه ای به سرخی و تابندگی گرائید و آنگاه سوخت. (1)»
ادیسون دریافت که این مخلوط از این رو سوخته است که هنوز هوا در درون حباب لامپ وجود داشت و اندیشید که باید بکوشد طوری عمل کند که هوا در درون حباب باقی نماند و سرانجام پس از آزمایش های بی شمار یک رشته کربنی را در درون این لامپ قرار داد و جریان برق را به آن وصل کرد. از این لامپ نوری درخشید و این لامپ در شب بیستم اکتبر سال 1879 تا دمیدن خورشید روشن بود و نورافشانی می کرد و باز روز بیستم نیز همچنان روشن و تابنده بود... (1)»
یک مجله هفتگی که در منلوپارک سه هزار نفر تماشاچی حضور یافته بودند درباره اختراع چراغ برق چنین نوشت: «به سختی می توان باور کرد که چراغ برق ادیسون از یک قطعه کوچک کاغذ تشکیل شده، یک نوار کوچک کاغذ که با یک فوت به هوا می رود، جریان برق زیبا، بوجود می آید. (3)»
بدیهی است که این کاغذ به طرز خاصی عمل آورده شده و بدون آنکه خودش بسوزد چهل وپنج ساعت می تواند روشن بماند. ادیسون کاغذ را آنقدر حرارت می دهد تا از آن تنها خاکستر زغال باقی بماند. بعد رشته نخی را با این زغال می پوشاند و رشته را در درون یک حباب شیشه ای قرار می دهد و دو سر رشته را بوسیله دو سیم به دو قطب یک دستگاه مولد برق وصل می کند. درون حباب را نیز از هوا خالی می کند و به این ترتیب یک چراغ برق درست می کند که بدون آنکه شعله داشته باشد روشن می شود. این روشنائی از التهاب رشته ی درون لامپ است. این چراغ بی خطر است. نیازی به فتیله ندارد و از آن بوی نامطبوع گاز به مشام نمی رسد و به قول مخترعش از چراغهای نفتی ارزان تر تمام می شود. (3)»
ادیسون در 1883، ضمن آزمایشهائی که برای بهبود وضع روشنائی و لامپ های برق انجام داد، به کشف جالبی دست یافت در آزمایش وی یک افروزه و یک صفحه فلزی در حبابی شیشه ای که در آن خلا برقرار بود، جدا از یکدیگر قرار داشتند. وی مشاهده کرد که هرگاه افروزه به وسیله نیروی برق یک باتری به حد کافی داغ شود، اگر صفحه به قطب مثبت (+) باتری متصل باشد، گالوانومتر وجود جریانی را در سیم خارجی نشان می دهد، حال آنکه در درون ارتباطی میان صفحه و افروزه وجود ندارد و توجیه این پدیده، که بر اثر ادیسون معروف گردیده، این است که در نتیجه ی داغ شدن صفحه، الکترونهایی (دارای بار منفی) از آن رها می شوند؛ و چون صفحه دارای بار مثبت است، آنها را به خود می کشد. وی این کشف را در 1884 به ثبت رسانید و در مجلات فنی مقالاتی هم در شرح و توجیه و توضیح آن نوشت. این تنها موردی بود که ادیسون بکار علمی محض پرداخته بود؛ اما چون از نظر علمی برای ادیسون سودی در بر نداشت، آن را دنبال نکرد و به امور فنی مورد علاقه خویش پرداخت. (5)»
در دهه بعد که ساختمان الکترونیکی ماده بر اثر کارهای عالمانه ی مردانی چون ج.ج. تامسون کشف گشت، اثر ادیسون اهمیتی فوق العاده یافت. فلمینگ همین اثر را مورد استفاده قرار داد و هم از آن صنایع عظیم الکترونیک - و از جمله رادیوو تلویزیون بوجود آمد. (5)»
گرچه بمعنای مصطلح علمی، ادیسون مردی دانشمند به شمار نمی آمد با این حال آنچه مسلم است وی بیش از هر فرد دیگری فرآورده های علمی حاصل ترقیات علمی را در دسترس عامه قرار داد و همو بود که مرز میان علم و اختراع را از میان برداشت و بدین ترتیب راه شرکت همگان را در پیشرفت دانش ها و بهره برداری از آن آماده ساخت. (5)»

فونوگراف = گرامافون - ضبط صوت:

در سال 1877 ادیسون دستگاه فونوگراف را که یکی از مهمترین اختراعات جهان بود اختراع و به بازار عرضه کرد. تا پیش از دست بکار شدن ادیسون برای اختراع فونوگراف هرگز هیچکس به چنین کار و اختراع بزرگی دست نزده بود و این اختراع یکی از دلخواه ترین و جالب ترین اختراعات ادیسون بود.
ایده اختراع فونوگراف هنگامی به اندیشه ادیسون راه یافت که وی در تلاش یافتن راهی رای ارسال پیامهای تلگرافهای بطور خودکار بود. وی می خواست پیامهای تلگرافی را روی یک دیسک کاغذی که روی صفحه ای گردان قرار داده ثبت و ضبط کند. این دیسک شبیه صفحه گرامافونهای امروزی می چرخید. از تجربیات و آزمایشهایش در بهبود تگلراف ادیسون آموخت که چطور و چگونه یک دیافراگم DIAPHRAGM یا دیسک در حال نوسان که حساس در برابر نوسانات صوت و صدا بود، بسازد. وی یک اسباب بازی با یک قیف که به مکانیسم وصل بود ساخت و سرانجام صورت کاغذی یک مرد کوچک با یک اره روی اسباب بازی ایستاد. چون ادیسون با فریاد مری یک بره کوچک داشت. صورتک مردک در قیف اسباب بازی گفت.
اره بدست شروع به بریدن چوب با اره کرد. ادیسون تصمیم گرفت یک ضبط کن امواج به جای حرکت برخی چیزها بسازد. آن گاه کلماتی را که گفت توانست دوباره از دستگاه فونوگراف بشنود.
ادیسون نقشه و طرحی کشید و به جان کروئه سی J.KRUESI داد. مباشر و کارگر کارگاهش، یک دستور ساده، این را بساز. کروئه سی طرح ساده را مطالعه کرد، اما برایش دشوار و معما گونه می نمود.

کارهای بعدی:

در 1887 ادیسون به یک آزمایشگاه بزرگتر و مدرن تر در وست اورانج نیوجرسی انتقال یافت. وی بیشتر وقتش را در این هنگام صرف اختراعات دهه 1870 خود نمود. همچنین با کمپانی های بسیار و کارخانه متعددی همکاری می کرد با سازمان دهی منظمی به بسیاری از کمپانی ها و کارخانه ها کمک می نمود و اختراعات خود را به آنها می فروخت.
«فونوگراف بی تردید موارد استعمال زیاد برای پر کردن صفحات از آواز و ترانه هائی که از آلات موسیقی تولید می شوند خواهند داشت. می تواند جایگزین معلم موسیقی شود و از صدای آن برای خوابانیدن کودکان استفاده خواهد شد. وقت و ساعت ارزش زیادی در آموزش و پرورش خواهد داشت مخصوصاً بوسیله آن می توان زبان را فرا گرفت. »
ادیسون فونوگراف را مرتباً تکمیل کرد تا اینکه در 1888 شصت و پنج امتیاز مربوط به آن را به ثبت رسانیده بود. (3)»
منابع تحقیق :
1- ادیسون - ترجمه عبدالحسین سعیدیان
2- توماس آلوا ادیسون - مارگارت کازینس - ترجمه زهره خسروی
3- توماس ادیسون - فرانسیس ترولیان میلر - ترجمه دکتر محمد حسین صدیقی
4- تاریخ صنایع و اختراعات - پیر روسو - ترجمه حسن صفاری
5- دائره المعارف دانشمندان علم و صنعت - اسحق آسیموف - ترجمه محمود مصاحب
6- تاریخ صنایع و اختراعات - پیر روسو - ترجمه حسن صفاری
7- از ماشین بخار تا قمر مصنوعی - هاینزگارتمان - ترجمه مهندس حسن منوچهری - مهندس احمد تمدن
8- تاریخ سینما - آرتورنایت - ترجمه نجف دریابندری
9- تاریخ علوم - پیر روسو - ترجمه حسن صفاری
10- آفرینندگان جهان نو - لوئیس آنتر - ترجمه منصوره راعی
11- مجله مرزهای نو - ارل میتلمن
12- مجله علم و زندگی - سال پنجم
13- ادیسون - ژ.گلن وود. ترجمه اسدالله احمدی
14- درجهان علم - اسحق آسیموف - ترجمه هوشنگ شریف زاده
15- اختراعات بزرگ - فلچر پرات - ترجمه اردشیر زندنیا
16- ادیسون - کلارک .ج. کلتورد. ترجمه رضا یگانه.
منبع :سعیدیان، عبدالحسین؛ (1376)، مشاهیر نام آوران و دانشمندان، تهران: انتشارات علم و زندگی (و انتشارات آرام)، چاپ سوم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط