ابن سینا از کودکی به خواندن کتاب دلبستگی بسیار یافت. در 16 سالگی در پزشکی سرآمد شد، هنوز به 25 سالگی نرسیده بود که در همه علوم و فنون زمان خویش به مرحله استادی رسید. با مرگ پدر و دگرگونی احوال مدتی آواره و گاه زندانی گردید - در همه احوال بی آنکه به کتابی مراجعه کند روزی پنجاه ورق می نوشت، تعداد تالیفاتش را بیش از دویست جلد گفته اند. کتاب های عظیم و پر ارزش قانون و شفا را پدید آورد که نظرات گذشتگان و تجارب خویش را در آنها گنجانید، بسیاری از آراء پزشکی و نظریات علمی دیگر وی هنوز امروزه مورد قبول و توجه است. چه بسا از افکار علمیش دست مایه وپایه کار دانشمندانی چون گالیله ... گشت تا جائیکه این سینا را می توان مرد قرن بیستم خواند...
ابن سینا شرف الملک، حجه الملک، حجه الحق شیخ الرئیس ابوعلی حسین ابن عبدالله ابن حسن ابن علی ابن سینا حکیم و وزیر و بزرگترین دانشمند ایران و مقدم حکماء و اطباء در دوران اسلامی و از متفکران و دانشمندان عالیقدر دنیاست که سهمی به سزا در ترقی و تکامل علوم در جهان داشته است. اروپائیان وی را AVICENNA, AVICENNE می نامند.
«پدرم عبدالله از مردم بلخ بود. در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای اَفنَشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود. من در ماه صفر سال 370 هجری قمری از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند. چندی بعد، مادرم به بخارا نقل مکان کرد. در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می بردم که در قرآن و ادب تبحّر پیدا کردم، آنچنانکه آموزگارانم از دانسته های من شگفتی می نمودند.»
«در آن هنگام، مردی به نام ابوعبدالله ناتلی به بخارا آمد. او از دانشهای روزگار خود چیزهایی می دانست. پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. وقتی که ناتلی به خانه ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، فقه می آموختم وبهترین شاگرد او بودم و در بحث و جَدَل که شیوه دانشمندان آن زمان بود، تخصصی داشتم.»
«ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید، به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد که جز دانش آموزی شغل دیگری برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می گفت می گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می پرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم گفته بود فرا می گرفتم، تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت، من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم.
اندکی بعد رغبتی در فرا گرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم. چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی رفت، در کوتاهترین زمان دراین رشته موفقیتهای بزرگ به دست آوردم، تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می کردم، و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانیده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب «مابعدالطبیعه» ارسطو اشتغال ورزیدم، ولی چیزی از آن نمی فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی یافتم. از این رو، دوباره از سرخواندم و چهل بار تکرار کردم، چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می شدم و می گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می گذشتم. کتابفروش دوره گردی کتابی در دست داشت و به دنبال خریدار می گشت. به من الحاح کرد که آن را بخرم. من آن را خریدم؛ اَغراضِ ما بَعدالطبیعه نوشته ابونصر فارابی بود.
هنگامی که به خانه رسیدم. بی درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از برداشتم، پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود، بسیار شادمان شدم فردای آن روز برای سپاس از خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود، صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال 387 بود و من تازه هفده سالگی را پشت سر نهاده بودم.
وقتی که من وارد سال هیجدهم زندگی خود می شدم، نوح پسر منصور سخت بیمار شد. اطبا از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم، مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند.
من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.
چندی پس از این ایام، پدرم درگذشت و روزگار و احوال مرا دگرگون ساخت. من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم. نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم، و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم. بیش از آن، در بخارا نیز کتابهایی نوشته بودم.
در این هنگام، اوضاع جهان دگرگون شده بود. ناچار من از گرگانج بیرون آمدم، مدتی همچون آواره ای در شهرها می گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندنم و کتابهائی تصنیف کردم، ابوعبید جوزجانی به نزدم آمد». از شگفتی های شیخ این بود که من بیست و پنج سال در صحبت و خدمت او بودم و ندیدم که اگر کتاب تازه ای به دستش بدهند بر سراسر آن بنگرد بلکه آهنگ جاهای دشوار و مسایل سخت آن را می کرد و می دید که مصنف در آن چه می گوید و اندازه او را در دانش و درجه اش را در فهم به دست می آورد. و روزی شیخ نزد امیر نشسته بود و ابومنصور جبان حاضر بود و در لغت مسئله ای پیش آمد و شیخ در آن آنچه می دانست گفت و ابومنصور رو به شیخ کرد و گفت: تو فیلسوف و حکیمی اما در لغت چیزی نخوانده ای که از سخن تو خرسند شوند. شیخ از این سخن روی ترش کرد و دو سال در خواندن کتابهای لغت فرو رفت و کتاب تهذیب اللغه تصنیف ابومنصور ازهری را از خراسان خواست. پس شیخ در لغت به پایه ای رسید که کمتر مانند آن دیگران را فراهم شده و سه قصیده سرود و در آنها الفاظ شگفت در لغت آورد و سه کتاب نوشت یکی به روش ابن العمید و دیگری به روش صابی و دیگری به روش صاحب.
... سپس شیخ کتابی در لغت گردآورد و آن را لسان العرب نام گذاشت و در لغت مانند آن گرد نیاورده اند و آن پاکنویس نشد و وی مرد و کتاب مسوده ماند و کسی راه به ترتیب آن نبرد. و وی را آزمونهای بسیار در درمانهائی که کرده بود فراهم شده بود و عزم کرد که در کتاب قانون آنها را گرد آورد و آنها را بر جزوه هایی نوشت و پیش از اتمام کتاب قانون از میان رفت.
در حالات رصد افزارهایی ساخته بود که پیش از او نبود و در آن رسالتی گرد آورد و من هشت سال سرگرم رصد بودم و غرض من بیان کردن آن چیزی بود که بطلیموس در رصدهای خود آورده بود. و کتاب الانصاف را گرد آورد و آن روزی که سلطان مسعود وارد اصفهان شد لشکر وی سرای شیخ را تاراج کرد و این کتاب در آن میان بود و از آن کسی آگاه نشد. (1)»
ابوعبید جوزجانی گوید: «این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد». چون من به خدمت او پیوستم، تا پایان حیات با او بودم، بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم. استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود، درمان کرد و از آنجا به قزوین، و از، قزوین به همدان رفت، و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات، استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید، استاد وزارت او را نپذیرفت، و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد. چهار ماه در زندان بسر برد و در زندان سه کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان، مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت وبه سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم، به اصفهان درآمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت، و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفا را تکمیل کرد و به سال 428 در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می رفت، بیمار شد و در آن شهر درگذشت و هم در آن شهر بخاک سپرده شد».
ابوعبید در شرح حال شیخ. در کتاب سرگذشت از قول او گوید: «پس از آنکه ناتلی از من (ابن سینا) جدا گردید و به طرف گرگانج رفت، من به فرا گرفتن کتب از متون و شروح طبیعیات و الهیات پرداختم و ابواب دانش به روی من گشاده شد.
درباره آموختن علم طب ابوعبید از قول شیخ گوید: «که علم مشکلی نیست کتابهایی را که در این علم نوشته اند، خواندم و در کمترین مدت در آن متبحر گردیدم، تا آنکه پزشکان فاضل، این علم را نزد من می آموختند و بیماران را پرستاری می کردم و درمانهایی که به وصف نیاید انجام می داد.»
حسین در ضمن آنکه به آموختن طب و تعلیم دیگران در این علم می پرداخت، به درمان بیماران و کشف بسیاری از درمانهای و علاجها را بر طریق تجربه مشغول بود و در عین حال از آموختن فقه و مناظره در آن و شاگردی در خدمت اسماعیل زاهد کوتاهی نمی کرد.
در 16 سالگی تصمیم گرفت علومی را که خوانده و فرا گرفته منظم و مرتب نماید. از این رو نزدیک یک سال و نیم به هنگامی که همسالانش ایام را به بازیهای بچگانه می گذراندند. به مطالعه کتابها و یادداشتها می پرداخت و اغلب شبها را نمی خوابید. در کار فلسفه و امثال دقت فراوانی به کار می برد.
ابوعبید از قول شیخ در رساله سرگذشت آورده: «که در همسایگی من مردی بود که او را ابوالحسن عروضی می گفتند او از من خواست کتابی در فلسفه تالیف کنم و من مجموعی برای او تهیه کردم. در این موقع بیست و یک ساله بودم. همچنین در همسایگی من مردی به نام ابوبکر البرقی از اهل خوارزم که مردی پاک سرشت بود از من شرح کتابهای فلسفه را خواست تا برایش تهیه کنم. من کتاب الحاصل و المحصول را تقریباً در بیست جلد برایش نوشتم همچنین کتاب البر و الاثم را در اخلاق تالیف کردم.
زندگی ابوعلی سینا را بدو بخش تقسیم کرده اند: بخش اول از تولد تا بیست و یکسالگی یا بیست و دو سالگی و قسمت دوم از آن پس تا آخر عمر، بخش اول در حقیقت سالهائی بود که وی راحت و بدون دغدغه سپری کرد و بخش دوم دوران پر دغدغه و پر نشیب و فراز حوادث عمرش می باشد. چه در 22 سالگی پدرش را از دست داد و از طرفی کار سامانیان از رونق افتاد از این رو بخارا را ترک کرد و رو به گرگانج در خوارزم نهاد و مورد احترام ابوالحسن احمد ابن السهلی وزیر و برادرش سهل ابن محمد السهلی قرار گرفت و چند کتاب به نام این دو برادر تألیف کرد.
بوعلی در خوارزم با دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی و ابوسهل مسیحی و ابونصر عراق معاشرت و آمد و رفت داشت. چندی بعد بنا به عللی نتوانست. ابوالحسین احمد ابن احمد السهلی مردی دانشمند و حکیم دوست بود، از این رو گروهی از پزشکان و فیلسوفان و ریاضی دانان بمانند ابوسهل مسیحی و ابوالخیر خمار و ابن سینا و ابونصر عراق و ابوریحان بیرونی را در دربار خوارزمشاه گرد آورده بود که با یکدیگر مؤانست و معاشرت داشتند. سلطان محمود نامه ای برای خوارزمشاه فرستاد که چند تن از دانشمندان دربار را با ذکر نام به دربارش بفرستد. خوارزمشاه نامه را برای ابونصر و ابوریحان و ابوالخیر خمار و ابوعلی و سهل خواند و گفت: با قدرتی که محمود دارد، من نتوانم در برابرش مقاومت نمایم. ابوریحان و ابونصر و ابوالخیر خمار اظهار تمایل کردند که به نزد محمود بروند، اما بوسهل و ابوعلی رفتن به دربار محمود را نپذیرفتند. از این رو ابوعلی و ابوسهل به سوی خراسان و گرگان شتافتند. چون محمود غزنوی خبر یافت از ابونصر عراق خواست، صورتی از ابوعلی بر کاغذ رسم کند و نقاشان را خواست تا چهل صورت بدان شکل از بوعلی بر کاغذ نگاشتند و با فرمانهایی چند به اطراف فرستاد که چنین صورتی بوعلی است، هرگاه بدین شکل مردی را دیدند، اورا نزد وی (محمود) بفرستند.
اما ابوسهل و ابوعلی با راهنمایی که همراه آنان بود، به سوی گرگان روانه شدند و همان روز پانزده فرسنگ راه پیمودند بامداد بر سر چاهی رسیدند... و به رفتن ادامه دادند تا روز چهارم بادی برخاست و روز را تاریک ساخت و آنان راه گم کردند و چون باد آرام گرفت، راهنما از آنها بیشتر گمراه گردید. در بیابان خوارزم از بی آبی و تشنگی بوسهل مرد و راهنما و بوعلی با هزاران مشقت به باورد رسیدند و بوعلی آنگاه به طوس و نیشابور رفت و در این شهر جاسوسان و ماموران سلطان محمود در جستجوی بوعلی بودند، ابن سینا به فکر فرو رفت و چند روزی در این شهر بود، آنگاه به شقان و سمنقان و جاجرم و گرگان رفت. در گرگان مورد عنایت قابوس شاه گرگان قرار گرفت و بوعلی در این سامان ماندگار گشت. در رساله سرگذشت که به تقریر بوعلی است، ابوعبید از قول ابن سینا نگاشته: قصد من از آمدن گرگان دیدار امیر قابوس بود، ولی در این میان قابوس را گرفتند و او را در دژی زندانی کردند. در گرگان به ابوعبید جوزجانی برخورد کردم و سرگذشت خود را از آغاز تولد تا رسیدن به گرگان را برای ابوعبید تقریر کردم و از این پس سرگذشت بوعلی توسط ابوعبید نوشته شد و به طوریکه خود ابوعبید در سرگذشت ابن سینا نوشته: آنچه که تا گرگان نوشته ایم گفته استاد بود و از این پس مطالبی است که در درباره اش شنیده یا دیده ایم. (1)»
ابوعبید آورده است که: «ابوعلی در کودکی از زیباترین مردم روزگار بود و چون روزهای آدینه از خانه به مسجد جامع می رفت، مردم در کمین بودند که به زیبایی وی بنگرند. در گرگان مردی به نام ابومحمد شیرازی و دوستدار علوم بود. برای ابن سینا خانه ای در همسایگی خود خرید و من (ابوعبید) هر روز با ابوعلی معاشرت داشتم و مجسطی را نزدش می خواندم و وی منطق را بر من املاء کرد و برای ابومحمد شیرازی کتاب المبدأ و المعاد و کتاب الارصاد الکلیه را فراهم نمود. همچنین کتاب اول قانون و رسالات دیگر را نگاشت و آنگاه رهسپار ری شد.» در ری مورد توجه مجدالدوله و مادرش سیده شیرین دختر سپهبد شروین و ملقب به ام الملوک و معروف به سیده قرار گرفت و در این هنگام مجدالدوله بیمار شد و بوعلی وی را درمان کرد و به کتاب المعاد اشتغال ورزید.
بوعلی پس از چندی رو به همدان نهاد، نخست به قزوین و آنگاه به سوی همدان روانه گشت. در همدان به خدمت کدبانویه رسید و نظارت و تکفل امور او را یافت. سپس با شمس الدوله دیلمی برادر مجدالدوله و فرزند فخرالدوله دیلمی آشنا شد و به مجلس شمس الدوله احضار گردید. علت احضار آن بود که پادشاه دیلمی را قولنجی فرا رسید که درمان آن را از شیخ بوعلی خواست. ابن سینا وی را درمان کرد و چهل شبانه روز بر بالین وی بود و به خانه خود نرفت تا آنکه بهبود یافت و در نتیجه بوعلی از ندیمان شاه شد. چون شمس الدوله برای جنگ باعناز به کرمانشاه (قرمیسین) رفت. بوعلی در این سفر همراه شمس الدوله بود. چون شمس الدوله شکست خورد به همدان بازگشت و وزارت را به ابن سینا واگذاشت (405/6 هـ.ق)
اما بر اثر شورش لشکریان بوعلی از وزارت افتاد و خانه اش تارج شد و شورشیان می خواستند وی را بکشند و بوعلی چهل روز در سرای ابوسعید ابن دخدوک مخفی بود. دوباره قولنج شمس الدوله عود کرد و ابوعلی وی را درمان کرد و باز وزارت یافت. ظاهراً شیخ از 406 تا اوایل 411 هـ-ق عهده دار وزارت بود.
پس از آنکه بار دوم بوعلی به وزارت رسید، ابوعبید از او شرح کتابهای ارسطو را خواست، ولی او فرصت نداشت و در عوض به تالیف کتاب شفاء پرداخت و در این احوال به تدریس نیز سرگرم بود. همه طالبان شبها در خانه بوعلی جمع می شدند و به نوبت ابوعبید کتاب شفاء و المعصومی قانون و ابن زیله اشارات و بهمنیار کتاب الحاصل و المحصول را می خواندند و مدتها کار بدین منوال گذشت تا آنکه شمس الدوله به جنگ با امیر طارم رفت و نزدیک طارم گرفتار قولنج گردید و بیماریهای دیگر نیز بر آن اضافه شد. سپاهیان از مرگ امیر ترسیدند و او را به همدان باز گردانیدند اما در راه مرد.
پس از مرگ شمس الدوله، لشکریان به پسرش بیعت کردند و وزارت بوعلی را خواستند. ابن سینا خودداری کرد و با علاءالدوله به مکاتبه پرداخت و مایل گشت که نزد علاءالدوله به اصفهان برود و به اطرافیان وی بپیوندد. از این رو در خانه ابوغالب پنهان گشت. (1)»
در این احوال ابوعبید از استاد خواستار اتمام کتاب الشفاء گشت. بوعلی کاغذ و دوات خواست و طی دو روز رؤس مسائل را نوشت در حالیکه کتابی نزدش نبود یا آنکه به اصل و ماخذی مراجعه کند. بلکه از حفظ مطالب را می نگاشت. پس آن، یادداشتها را نزد خود گذارد و هر روز پنجاه برگ می نوشت، تا آنکه جمیع طبیعیات و الهیات به جز دو کتاب حیوان و نبات را تالیف کرد و سپس به نوشتن کتاب منطق پرداخت.
در این هنگام تاج الملک وزیر، بوعلی را به مکاتبه با علاءالدوله متهم کرد و این امر بر شاه گران آمد. تا اینکه محل اختفای ابوعلی معلوم شد و وی را در قلعه ای بنام فردجان (نردبان) به زندان افکندند. در این زندان کتاب الهدایات و رساله حی ابن یقظان و کتاب القولنج را پدید آورد.
چون علاءالدوله همدان را به زیر فرمان درآورد تاج الملک گریخت. چون علاءالدوله بازگشت، تاج الملک و پسرش شمس الدوله به همدان بازگشته و بوعلی را با خود به همدان بازآورد و بوعلی در همدان به تألیف کتاب شفا پرداخت و کتاب الادویه القلبیه را در آغاز ورود به همدان نوشت و آنگاه استاد همراه ابوعبید و برادرش و دو غلام در پوشاک درویشان به سوی اصفهان شتافتد. دوستان بوعلی و ندیمان علاءالدوله به پیشواز از استاد آمدند و با احترام بسیار وارد اصفهان نمودند و علاءالدوله شبهای جمعه در مناظره استاد و دانشمندان شرکت می جست و در این مجلس هیچ یک از دانشمدان قدرت برابری با ابن سینا را نداشت.
ابن سینا در اصفهان کتاب الشفاء را به پایان رسانید. دو کتاب حیوان و نبات شفاء را نیز در سالی که علاءالدوله به شاپور خواست می رفت تکمیل کرد. علاوه بر این در این سفر کتاب النجات را پدید آورد. همچنین کتاب دانشنامه علائی، کتاب الانصاف و چند کتاب دیگر در لغت و ادب را تألیف نمود.
چون علاءالدوله همواره گرفتار کشمکشهای شدید با غزنویان و عموماً در جنگ و ستیز و فرار و تحصن در قلاع بود. بوعلی در همه احوال مصاحب علاءالدوله بود و در یکی از این کشمکش ها که میان علاءالدوله و ابوسهل حمدوی (حمدونی) پیش آمد، همه اثاثه و اسباب و کتابهای ابن سینا به غارت رفت.
ابن سینا در همه کشمکش ها همراه علاءالدوله بود و در نتیجه بسیار فرسوده و ناراحت گشت و به قول ابوعبید، ابن سینا در سالهای آخر عمر، نیروی بوعلی رو به ضعف نهاد و در نتیجه بر اثر قولنج درگذشت. (1)»
محل درگذشت و دفن ابن سینا به قول ابوعبید، بیهقی و قفطی و ابن خلکان در همدان و ابن اثیر در اصفهان بود.»
معاصران ابن سینا: علاوه بر امیران و شاهان بسیار که با آنان محشور بود با دانشمندان بزرگی چون 1- ابوعبدالله ابراهیم ابن حسین الناتلی (که استاد ابوعلی بود) 2- ابوسهل عیسی ابن المسیحی الجرجانی 3- ابوسعید ابوالخیر 4- ابوبکر احمد ابن محمد البرقی الخوارزمی 5- ابونصر عراق 6- ابوریحان بیرونی.
«ابوعلی مردی نیرومند و زیبا و ظریف و از حیث قوای جسمانی به کمال بود. بر اثر نیرومندی فراوان از کار احساس خستگی نمی کرد و از اینجاست که وزارت و منادمت سلطان و تحمل رنج سفر را با تألیف و تصنیف و تعلیم همراه می کرد و شبها تا دیرگاه به تحریر کتب و رسالات اشتغال می ورزید و در این کار افراط می کرد و در عین حال از صرف قوای جسمانی هم امتناعی نداشت. از حدت ذهن و ذکالی او نیز داستانهای عجیب نقل شده و همین حدت ذهن است که او را در هجده سالگی قادر به فراغ از علوم عصر خود کرده و در طب به معالجات عجیب و کشف طرق جدید نایل ساخته بود. (2)»
ابوعلی سینا و آموزش و پرورش: «ابوعلی اولین دانشمندی است که در ایران بعد از اسلام راجع به تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده است، نظریات تربیتی وی در سه کتاب از تألیفات عربی او - رساله تدابیر المنازل: فن سوم از کتاب اول قانون (چهار فصل در خصوص بهداشت کودک و تربیت بدنی و ورزش) و کتاب شفا (مقاله اول از فصل پنجم) آمده است وی پنج اصل را به خصوص در تعلیم و تربیت مهم می داند: ایمان، اخلاق خوب، تندرستی، سواد، هنر و پیشه - طفل را باید از شش سالگی به مکتب فرستاد؛ در ضمن تحصیل از ورزش که برای تندرستی بدن لازم است و پیشه و هنر که برای امرار معاش لازم است نباید غفلت کرد. معلم باید به روش تربیت طفل آشنا باشد، و استعدادها و قریحه طفل را درک کند، و ذوق او را در انتخاب و آموختن هنر و پیشه رعایت نماید. (3)»
«ابن سینا در زمره نوابغ مسلم تاریخ است هر معنایی که از نبوغ مراد شود. در مورد ابن سینا صدق می کند. اولاً کمتر کسی مثل او در سنین نوجوانی به مرتبه علم و دانایی رسیده و در تمام علوم زمان خود تبحر یافته است. می گویند او از دوازده سالگی در فقه به مرتبه استنباط رسیده بود. در سن 16 سالگی در عالم طب سرآمد اقران بود و بیماریهایی را که دیگران از علاجش عاجز بودند درمان می کرد و احیاناً در معالجه امراضی که دیگران می شناختند روشهای بدیع داشت. در هجده سالگی تحصیل علوم دینی و فقه و تفسیر و طب و نجوم و ریاضی و موسیقی و منطق و حکمت را به پایان رسانید و بعد از آن کمتر کتاب خواند و بیشتر نوشت و مدتی هم به امور سیاسی پرداخت. راستی مگر چند نفر در تاریخ علم سراغ داریم که عالم به تمام علوم عصر خود باشند و به دو زبان شعر بسرایند و در سیاست هم دخالت کنند و در آوارگی و حبس، کتاب بنویسند، برخی از پژوهندگان تعداد آثار و کتب و مقالات ابن سینا را بالغ بر دویست و شصت اثر ذکر کرده اند و اگر این رقم درست نباشد همین آثاری که از ابن سینا می شناسیم کافی است که ما را به اعجاب وادارد و موجب شود که از خود بپرسیم چگونه مردی که سالهای دراز متواری و سرگردان و زندانی بوده یا در اختفا به سر می برده و عمر طولانی هم نداشته این همه کتاب نوشته است و تعجب ما وقتی بیشتر می شود که شاگرد او جوزجانی می گوید که استاد روزی پنجاه ورق می نوشت و در هنگام نوشتن به هیچ کتابی مراجعه نمی کرد. مسلماً جان کسی که در عین گرفتاری و در وضع اختفا و در حبس و آوارگی پروایی جز به علم و حکمت ندارد. در بند امور روزمره نیست و بجای دیگر تعلق خاطر است. عالمی که از کتاب و علم و تفکر دل برنمی دارد و ذکر و فکرش جز مسائل و مباحث علمی نیست و از تحقیق نمی تواند دور شود نابغه است. ابن سینا از کودکی ولعی در کتاب خواندن داشت و بسیار تیز هوش و با فراست و خوش حافظه بود. چنانکه می گویند با یک بار خواندن عبارات کتاب را حفظ می کرد. ابن سینا بعد از اینکه در سن 16 سالگی امیر سامانی را از بیماری سخت و صعبی نجات داد به کتابخانه بزرگ او راه یافت و در آنجا به آثار و کتب بسیار دست یافت...»
با اینکه بوعلی مردی جامع و عالم به جمیع علوم عصر خود بوده است، اهمیت او بیشتر در طب و مخصوصاً در فلسفه است مقام او در عالم طب به اندازه ایست که اگر هیچ اثری در فلسفه نداشت در تاریخ علم نامدار بود ولی اکنون اگر بخواهیم در باب شان او، حکم کنیم می بینیم که بیشتر تحقیقات در باب ابن سینا به فلسفه اختصاص دارد و آثار فلسفیش از زمان تألیف تا کنون مورد نظر طالبان علم و اهل فلسفه بوده و در مطالب آن بحثها شده و چون و چراها کرده اند. پیداست که هرچه ابن سینا در حوزه های علمی بیشتر مورد اعتنا قرار گرفته و نفوذ فلسفه اش شدیدتر شده مخالفت با او هم دامنه وسیع تر پیدا کرده است.
ابن سینا در طبقه بندی و شرح و بیان بیماریها و طرق علاج و خلاصه در تعلیم شان بسیار بزرگ داشته و هنوز هم آثارش در زمره کتب درسی است».
از زمان ابن سینا تا کنون کتب او را درس می داده اند بعد از ما هم اروپائیان چه در قرون وسطی و چه در دوره جدید بیشترین توجه را به آثار و تعلیمات ابن سینا داشته اند. (4)»
ابن سینا AVICENNA یکی از بزرگترین دانشمندانی است که در فلسفه، طب، ریاضیات و نجوم سرآمد بود. فلسفه اش فلسفه ای مشائی و خود از پیروان ارسطو بود. شرحهائی هم بر آثار ارسطو نوشت که گرچه مفصل و پر مایه است و سبب نگاهداری نظرات ارسطو در اروپا گردید - از حیث اهمیت به پایه نوشته های ابن رشد نمی رسد. وی نخستین کسی است که کتب جامع و منظمی در فلسفه تألیف کرد. مهمترین اثرش در این قسمت کتاب شفا می باشد که در حکم یک دائره المعارف فلسفی است. سایر آثار فلسفی وی عبارت است از نجات، اشارات، دانشنامه علائی، قراضه طبیعات، مبدأ و معاد و داستان حی ابن یقظان.»
مهمترین کتاب طبی ابن سینا کتاب قانون است. این کتاب چنان نام مولف خود را در اروپا بلند آوازه ساخت که نام پزشکان بزرگ اسلام یکسره تحت الشعاع ابن سینا قرار گرفت. علاوه بر قانون، کتابهای دیگری در پزشکی از قبیل ادویه قلبیه، رساله در قولنج، رساله نبضیه، ارجوزه و غیره، نظریات پزشکی ابن سینا بیشتر مبتنی بر مفاهیم مکتب بقراط و جالینوس است، پس از آنکه کتابهای پزشکی او در قرن دوازدهم به لاتین ترجمه شد، مهمترین کتابهای درسی به شمار می رفت و تا زمان ویلیام هاروی کاشف جریان خون در نهایت اعتبار بود.»
ابن سینا در نجوم هم مقامی شامخ داشت و آلتی نجومی برای به دست آوردن نتایج دقیقتر از ارصاد تعبیه کرد. مفاهیم عمده فیزیکی (حرکت، نیرو، نور، حرارت، خلاء و غیره) را به دقت مورد بحث و تحقیق قرار داد.»
بالاخره ابن سینا نخستین دانشمندی است که در ایران بعد از اسلام درباره آموزش و پرورش اظهار نظر کرده و در این رشته آثاری هم دارد. وی عقیده داشت که کودک باید از شش سالگی به مدرسه فرستاده در ضمن تحصیل به ورزش، که برای تندرستی بدن لازم است، توجه کامل داشت؛ خلاصه اینکه سواد، ایمان، اخلاق خوب، تندرستی، هنر و پیشه را برای آموزش و پرورش کودک ضروری می دانست. (18)»
ابن سینا جامع العلوم، فیلسوف، پزشک، ریاضیدان، منجم، بزرگترین دانشمند اسلام و یکی از بزرگترین دانشمندان همه ملتها، کشورها و اعصار و قرون است.
دائره المعارف فلسفی ابن سینا کتاب شفا طبق طبقه بندی زیر است: 1- حکمت نظری (که خود به طبیعیات، ریاضیات و مابعدالطبیعه تقسیم شده و هر یک از شعبه ها هم خود چند شاخه شده) 2- حکمت عملی: (شامل اخلاق، تدبیر منزل، سیاست مدن) اشارات در منطق و فلسفه یکی دیگر از آثارش است.
علاقه ابن سینا به ریاضیات بیشتر جنبه فلسفی داشت تا فنی، و همچنان بود که می توان از یک نوافلاطونی اخیر انتظار داشت. قاعده طرح 9 به 9 را برای رسیدگی به صحت اعمال جذر و کعب تشریح کرد. بسیاری از آثارش مربوط به موضوعات ریاضی و نجومی بود؛ و رساله ای در ترجمه اصول اقلیدس تالیف کرد. به کار رصد اقدام کرد و آلتی اختراع کرد که کارش شبیه ورنیه VERNIER بود، و هدفش بالا بردن دقت وسایل اندازه گیری. درباره حرکت، نیرو، نور، گرما بررسی هائی شایان اهمیت کرده دریافت که اگر ادراک نور منوط به انتشار یک نوع ذرات از اجسام نورانیست، سرعت نور بایستی دارای نهایتی باشد. درباره وزن مخصوص تحقیقاتی کرد. (19)»
کتاب شفا جنبه های دیگر نبوغ ابن سینا را، نه تنها از لحاظ فلسفه بلکه از لحاظ تاریخ طبیعی، ابن سینا از آنچه در زمان وی در سه قلمرو جانور، گیاه و معدن (موالید سه گانه) می دانستند سخن گفته است. آن قسمت از شفا که درباره معدنیات بحث می کند، از آنجهت جالب توجه است که در حدود 600 هـ-ق یا 1200 میلادی توسط آلفرد سارشل به عنوان DE MINERALIBUS به لاتینی ترجمه شد و در قرون وسطی و دوره رنسانس تاثیر دامنه داری داشت. در این اثر ابن سینا از معدن شناسی و شیمی و نیز از زمین شناسی بحث کرده است. به صورت قطعی امکان تبدیل یک فلز را به فلز دیگر طرد کرده، و در عین حال نظریه های جهان شناسی وابسته به کیمیا را پذیرفته است. همچنین معدنیات را به احجار و مواد قابل ذوب (ذابیات) و کباریت (سولفورها) و املاح تقسیم کرده و از جزء و خواص هر دسته بحث کرده است. در زمین شناسی از تشیکل سنگهای رسوبی و سخت شدن سنگها و تشکیل کوهها در نتیجه فرسایش طبقات نرمتر سنگها و تغییر شکل خشکی به دریا و برعکس و منشاء سنگواره ها به عنوان بقایای جانوران دریایی دورانهای گذشته سخن گفته است. در بعضی از موارد به مشاهدات شخصی خویش در سفرهای متعدد در ایران اشاره کرده و اکتشافاتی را نشان داده است که اهمیت فراوانی در تاریخ علم زمین شناسی دارد. (5)»
علوم طبیعی و ریاضی: ابن سینا در دانشمندی و پزشکی تقریباً همان مقام و بزرگی را داشته است که در فلسفه، در مغرب زمین بیشتر او را بعنوان استادی در پزشکی می شناختند. تصویر او بعنوان امیر پزشکان دیوارهای بسیاری از کلیساهای اروپا را تزئین می کرد، و دانته با قرار دادن وی در طبقه اول دوزخ یا اعراف در میان دو تن از بزرگترین پزشکان دوره های باستانی، یعنی بقراط و جالینوس، به شایستگی در تکریم او پرداخت. در مشرق زمین نیز تاثیر وی بعنوان یک پزشک همیشه غلبه داشته و امروز هم زنده است. ابن سینا تقریباً به همه شاخه های علوم ریاضی و طبیعی و نیز فلسفه علم و شناخت روشهای علم دلبستگی داشت و از این دو قسمت اخیر در آغاز بحث های فلسفه طبیعی سخن گفته است. رساله های مستقل متعددی در موضوعات علمی و پزشکی تألیف کرد، اما مهمترین آثار وی در این موضوعها کتاب طبی قانون و کتاب شفاست. در کتاب شفا در بخش مربوط به فلسفه طبیعی و ریاضیات آن از کاینات جو و معدن شناسی و زمین شناسی و گیاه شناسی و جانور شناسی و روانشناسی و نیز از حساب و هندسه و نجوم و موسیقی بحث کرده است. بعضی از این مواد به صورتی مختصرتر در کتابهای نجات ودانشنامه آمده است.
درباره هر یک از علوم جزئی و خصوصی مخصوصاً در آن می کوشید تا روشی منطقی برای ساختن تعریفاتی وابسته به روش تجربی طرح ریزی کند، و قیاس ارسطویی را همچون وسیله ای برای تحصیل معرفتی قرار دهد که بیش از آنکه جنبه کلی داشته باشد جنبه جزیی داشته باشد. برای رسیدن به این هدف، وی حد وسط قیاس را که در قیاس ارسطویی علتی است که جنبه عقلی دارد، به علتی تجربی تبدیل کرد، و به این ترتیب قیاس را با علم استقرائی متناسب ساخت. نیز مطلبی که از لحاظ پیشرفتهای بعدی فیزیک قابل توجه است، تفاوتی است که ابن سینا میان کیفیت و صفات درجه اول و دوم قائل شد، و همین است که چون به صورت منظمی توسط گالیله بر تمام طبیعت تطبیق شد، فیزیک جدید را فراهم آورد که در آن تنها جنبه های کمیتی طبیعت مورد توجه است. ابن سینا همچنین به نظریه موجی نور معتقد بود؛ و این مطلب در آنجا که از رؤیت و کالبدشناسی چشم گفتگو می کند، به خوبی آشکار می شود.
ابن سینا دلبستگی خاصی در مشاهده و تجربه داشت چه در آثار پزشکی وی غالباً هنگام بحث از تشخیص یک بیماری یا تأثیر داروی خاصی برای درمان کردن آن، از تجربه شخصی خویش نسبت به بیمار سخن می گوید. در فیزیک و زمین شناسی و کاینات جو و نجوم نیز مشاهده و تجربه هر دو، را بکار می برده است هنگام بحث از کاینات جو، چندین بار یادآور شده است که چگونه رنگین کمانی را در گرمابه یا هنگام آب پاشی باغچه دیده، و آنرا با رنگین کمانهای بزرگی که در آسمان دیده می شود مقایسه کرده است. در علم نجوم نیز تلاشهای ثمربخشی نمود.
مطالعه درباره ابن سینا و تأثیر وی تنها جنبه تاریخی ندارد. نه تنها با وارد شدن وی در جرگه قهرمانان فرهنگی، و داستانهای توده ای به عالیترین درجه افتخار رسیده و بعنوان بزرگترین فیلسوف - دانشمند در قرنهای پی در پی مورد احترام بوده، بلکه امروز هم به صورت پزشک و فیلسوفی کهن زنده است. حکیمی که معمولاً بیماریهای جسمی را درمان می کند، در عین حال شخصی است هر کس می تواند یا یقین کامل خود را تسلیم وی کند و از لحاظ روحی و جسمی هر دو به طریق درمانی که او تجویز می کند اطمینان داشته باشد. در جهان اسلام هرجا که هنوز طب قدیمی وجود دارد و به آن عمل می شود، صورتی از ابن سینا از دور دیده می شود، و هر جا که علم و هنر اسلامی مورد بحث باشد و تکامل پیدا کند، وی مانند فرشته نگاهبانی بر آن سایه افکنده است. (5)»
سهم ابن سینا در گسترش فیزیک، منطق، جامعه شناسی، تتبعات ادبی و همچنین در علوم محض و طبیعی و پزشکی بسیار گسترده بود. ابن سینا در پرتو شناختن های علمی خویش نقش رفیعی در تشویق جامعه انسانی به تلاش در ساختن یک آینده بهتر که در آن علوم به رشد فشرده و محکمی دست یابند، ایفا کرده است. ابن سینا متوجه بود که اثرش، بیش از همه، ثمره یک ارتباط میان خلقهاست. (23)»
ابن سینا آدمی را در چهارچوب اجتماع شناسائی می کند که استعدادهای افراد در خارج از جامعه انسانها نمی تواند شکوفا شود، چرا که انسان یک موجود اجتماعی است. وی اعلام می کند که هیچ سعادتی که ما را با دیگران مرتبط سازد وجود ندارد. به گفته امبو مدیر کل یونسکو به قول ابن سینا تمدنها آینده ای ندارد مگر در حدی که به هم مربوط گردند و با دستاوردهای خود یکدیگر را بی نیاز سازند و از خلال دگرگونیهای خود با هم وحدت سرنوشتی ما را ترکیبی دوباره دهند. (23)»
نور و نیروی برخاسته از خورشید و دیگر کواکب در جهان را تاثیرگذار می پنداشت و می گفت: یکی از مسلمترین و واضحترین تاثیرات آسمان و ماه همان تاثیر ماه در جزر و مدهاست. (23)»
ابن سینا در رساله اش به نام «میزان الحکمه» چندین ماشین و دستگاههای ساده را توصیف کرد که می توان به وسیله آنها وزنه های سنگین و نیز دستگاههای پیچیده مرکب از اهرمها و پیچ ها و چرخهای چاه را به حرکت درآورد و بلند کرد. و چندین نوع ترکیب و ساخت نوین را پیشنهاد کرد تا پیش از وی کسی به دانها اشاره نکرده بود. از جمله: چندین دستگاه مورد استعمال در آسیای مرکزی برای کشیدن آب یا تصفیه و تهیه روغن، و حبوبات، پنبه، اختراع شده است. (23)»
ابن سینا در اصفهان رصدخانه ای بنیاد نهاد و در آن به طور منظم کواکب را مطالعه کرد و در طی سالهای دراز، به یاری ابزارهائی که خود طرح ریخته بود. بدین کار ادامه داد. تقویم های نجومی یا جدولهای نشان دهنده وضع و موقع روزانه سیارات در رابطه با مدار آفتاب ثمره مطالعات و رصدهای او بود. ابن سینا یکی از نخستین اخترشناسان قرون وسطی بود که ثابت کرد که نقطه اوج و ذروه خورشید ثابت نیست. وی اسبابی مرکب از چندین خط کش (مسطره) بزرگ نیز اختراع کرد که به سوی آسمان میزان شده و مقصد آن اندازه گرفتن ارتفاع زاویه مربوط به سطح کواکب بود. برای تأمین دقت و صحت بیشتر اندازه گیری های خود، روشی به کار برد که بعدها مقیاس نونیوس نام گرفت. (23)»
ابن سینا کوششهای گسترده ای هم در زمینه فیزیک و هم در رشته نجوم و نیز در قلمرو ریاضیات و معدن شناسی ابراز داشته و اندیشه های بدیع و اصیل بی شماری را بیان کرده است که بر علوم طبیعی روزگارش اثری گسترده داشت و هنوز نیز امروزه ارزش دارد.
درباره حرکت و میزان حرکت مطالعه نمود یعنی در زمینه ای اساسی از علم فیزیک تجزیه و تحلیل خود را بر دو نظر بنیاد نهاد: سرعت و بطوء حرکت که دو وجهه کمی و کیفی آنها را مورد نظر قرار داد: «کمیتی که میان آغاز آنچه قبل آغاز گشته و پایان آنچه بعد می آید وجود دارد، میزان و مقیاسی است برای سرعت و بطوء حرکت. (23)»
میان سرعت نور و سرعت صوت تمایز قائل است و نوشته است که: «رعد را می توان دید و آوایش را شنید. برق را در یک لحظه می بینید و صدایش را لحظه ای دیگر پس از آنکه صدا رفته رفته در هوا تغییر مکان داد و به گوش رسید می شنوید. به عبارت دیگر وی تفاوت میان سرعت این دو صورت از حرکت ماده را متوجه می شود. (23)»
ابن سینا نخستین کسی بود که مفاهیمی نظیر «کمیت حرکت» «نیروی محرکه» «تحریک» را که در علم مکانیک اروپای قرن هفده و هجده وارد شد، بیان کرد. بنابراین وی در رأس خانواده و تبار دانشمندانی چون دکارت، هوینگنس، لایپ نیتس، دالامبر، تامسون، کیرشهوف و... قرار دارد.»
در زمینه علم جدید، پژوهشهای ابن سینا در مورد مساله وحدت مکان و زمان چیزی از صحت و ارزش خود را از دست نداده است. «حرکت دو مقدار و کمیت قابل اندازه گیری علاوه بر کمیت ویژه خود دارد: یکی طول مسیر آن است... کمیت دیگر... کمیت دیگر... زمان نامیده می شود.» به سخن دیگر، ابن سینا مکان و زمان را کمیت حرکت می داند.»
ابن سینا فرضیه های جالبی درباره انتقال انرژی و نور نیز بیان کرده و گفته است: «اجسام به دو نحو در یکدیگر تاثیر می کنند. او به صراحت می گوید: 1- بر اثر تماس، نظیر یخ که چون با چیزی در تماس آید آن را سرد می کند. یا مانند باد که، چون با چیزی برخورد کند آن را به حرکت درمی آورد. 2- از طریق مقابله چون سبزی که به دیوار مقابل خود رنگ سبز می دهد. یا نظیر چهره انسان، که بر چشم و در دیده تماشاگر یا به روی آینه نقش می بندد ولی اگر تماس وجود داشته باشد عکس نمی اندازد. (23)»
ابن سینا و علوم زمین شناسی و کانی شناسی
ابن سینا درباره تشکیل سنگهای رسوبی و سخت شدن سنگها و تشکیل کوهها، در نیجه فرسایش لایه های نرمتر سنگها و تغییر شکل خشکی به دریا و برعکس و منشا سنگواره ها به عنوان بقایای جانوران دریایی دورانهای گذشته سخن گفته است.در بعضی از موارد به مشاهدات شخصی خویش در سفرهای متعدد در ایران اشاره کرده و اکتشافاتی را نشان داده است که اهمیت فراوانی در تاریخ علم زمین شناسی دارد، وی همچنین سنگهای شخانه (شهابسنگ) را نیز تجزیه و مواد آنها را با مواد کانی موجود در زمین مقایسه کرده است (از نظر ترکیب آهن).
کاملترین بحث در فن پنجم طبیعیات کتاب «شفا» درباره معدنیات است. این امر از آن جهت جالب توجه است که در حدود سال 600 هجری یا 1200 میلادی توسط آلفرد سارشل به لاتینی ترجمه شد و در قرون وسطی و دوره رنسانس تاثیر دامنه داری داشت، در مورد تشکیل سنگ، نظریه ابن سینا به این شرح است: «سنگ معمولاً از دو راه تکوین می یابد، یا از طریق تفحیر (یعنی سخن شدن ماسه و گل) یا بوسیله جمود (آبها)». این همان نظریه زمین شناسان معاصر درباره پیدایش سنگهای رسوبی است یا سنگهای بزرگتر از دو طریق بوجود می آید «یا در اثر پیدایش دمای شدید بر روی مقدار زیادی ماسه و گل که دفعتاً اثر کرده و آن را مبدل به سنگ می کند یا در اثر دمای تدریجی در طی مدت طویل، گل را تبدیل به سنگ کرده است.»
ابن سینا همچنین پیدایش کوهها را در اثر زمین لرزه که سنگهای سطح زمین را در هم شکسته و از هم پراکنده می کند، می داند و به عقیده او این زمین لرزه ها در نتیجه بخاراتی است که در درون زمین محبوس شده اند و طریقی برای خروج خود به جز انفجار و ایجاد زمین لرزه ندارند.
ابن سینا به پدیده فرسایش توجه شایانی داشته، که با دقت بی نظیری آن را بیان می کند «و اما زمین قعر دریا ممکن است گل رسوبی باشد یا اینکه گل قدیمی باشد ولی رسوبی نباشد، چنین احتمالی می رود که گل رسوبی آن از انفصال چینه های جبال به وجود آمده باشد.» این نظریه پدیده دگرسانی و فرسایش را توجیه می کند.
ابن سینا نظریه ارسطو را درباره ترکیب معادن از ابخره و دودها یا متصاعدات پذیرفته است و معتقد است که معدنیات از بخارها و دودهایی که در درون زمین زندانی هستند، تکوین می یابند. «هر شیئی معدنی دارای مقداری مشخص از بخارها یا دود و مقدار معین از طبایع اربعه (آب، آتش، خاک، باد) است. در اشیایی مانند نوشادر و گوگرد دود غلبه دارد و در یاقوت و بلور بخار، سنگهای قیمتی از بخارها و دودها و ... بوجود آمده اند.»
ابن سینا اولین طبقه بندی علمی کانیها را در کتاب «شفا» خود انجام داد، کانیها در این طبقه بندی به چهار دسته:
الف) سنگها و خاکها، ب) سوختنیها و ترکیبات گوگردی، ج) نمکها، د) فلزها تقسیم می شوند. رساله ابن سینا درباره کانیها همراه با آثار علویه ارسطو و کتاب عناصر منسوب به ارسطو مأخذ اصلی عقاید زمین شناسی دایره المعارف نویسان مسیحی سده سیزدهم را تشکیل می داد.
کانی آویسینیت که فرمول شیمیایی آن
در زمینه نیروی فرسایش باد و آب را ذکر کرد چه به نظر وی یکی از عوامل تشکیل دهنده دره ها و راههای سیلاب می باشند. با مطالعه سنگواره های جانوران دریائی شناخته شده در عصر خویش معتقد بود، که مناطقی که این فسیلها در آنها یافته شده است در روزگاران کهن در زیر آب دریاها نهان بود و درباره زمین لرزه ها گفت: زلزله ها نتیجه پدیده های معرفت الارضی و زیرزمینی است. (23)»
موسیقی و ابن سینا سه کتاب در موسیقی دارد و کتاب به زبان عربی و یک کتاب به زبان فارسی اولی حدود بیست هزار کلمه در فصل دوازدهم از قسمت علوم ریاضی کتاب شفا دومی در حدود سه هزار کلمه در کتاب النجات و سومی به فارسی در کتاب دانشنامه.
در تعریف موسیقی ابن سینا گفته: موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور از آن مطالعه صداهای موسیقی، بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش زمانی آنها و قواعد ساختن قطعات موسیقی است بنابراین علم موسیقی شامل دو قسمت است: علم ترکیب لغات (صداهای موسیقی) و علم اوزان مربوط به کششهای زمانی که صدای یک نغمه را از نغمه دیگر جدا می سازد...
تعریف صدا
یکی از پدیده های خارجی است که حواس ما درک می کند و احساس آن ممکن است خوش آیند باشد در این مورد صفتی از صدا در نظر است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع می سازد و نه انرژی که در نیتجه شدت غیر عادی آن حاصل می شود... صدا از نظر احساس به خودی خود نمی تواند خوش آیند یا بدآیند باشد. تنها هنگامی که بیش از اندازه شدت یابد، گوش از آن رنج می برد، یک آلت موسیقی که بیش از حد لازم قوی زده شود صدای نامطبوع ایجاد می کند که به گوش زننده است ولی از طرف دیگر صدا می تواند نه از نظر احساس قوت و ضعف بلکه از نظر رابطه ای که با قوه شنوایی دارد و به وسیله آن تصویری از صدا در ذهن ایجاد می شود و همچنین عملی که در یک قطعه موسیقی داراست خوش آیند یا بدآیند باشد...احتیاج قهری تولید مثل سبب می شود که جانوران یکدیگر را بیابند و چون از هم دور شوند دوباره بهم نزدیک گردند. طبیعت برای این عمل به آنها وسیله صدا زدن داده است تا حضور خود را گوشزد نمایند و این وسیله را در مورد دیگر چون اعلام خطر و طلبیدن کمک به کار می برند. ... صدا دارای تمام خواصی است که بعنوان رابط میان جانوران برای درک حضور یکدیگر بکار می رود و تنها خاصیتی است از اجسام مادی که در همه امتدادها منتشر می شود...»
قوانین ارتعاش تارها
«... علل زیری صدا عبارتست از اتصال شدید ذرات (معرف جرم مخصوص) و سختی آن (معرف قابلیت ارتجاع) و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش ... درجه زیر و بمی با زیاد و کم شدن علل آن بستگی دارد مثلاً با کنش ثابت با تغییر طول صداهایی با زیر و بمی متفاوت ایجاد می کند. هر چه طویل تر باشد صدای حاصل از آن بم تر است...»تعیین بعد دو صدا
«... تعیین درجه زبری و بمی با اندازه گیری مقادیر خواصی که به آن اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه دو صدا و تعیین بعد میان آن دو با مقایسه مقادیر خواص مشابه آنها انجام می شود...»شناسایی ابعاد
«... تکرار یک صدا که به درجه ثابت از زیر و بمی اجرا شود ترکیبی ایجاد نمی کند چه ترکیب ایجاد نمی شود مگر با جیزهایی که از جهتی با هم متفاوت باشند و تکرار، یک تأثیر بیش ندارد و فاقد خاصیتی است که از ترکیب و ترتیب اشیاء متفاوت به دست می آید. هر یک از چیزهایی که داخل ترکیب می شود باید تأثیر جداگانه داشته باشد و ... به این جهت که در ترکیب یک آهنگ باید صداهای متفاوتی به کار رود و میان آنها ابعادی ایجاد گردد.ملایمت ابعاد
«... بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آن، چنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به یکدیگر بپیوندند و از هم دوری نگزینند. در حال دوم بعد را ملایم و در حالت اول آن را ناملایم خوانند...» نقل به اختصار و انتخاب از موسیقی شفای ابن سینا شامل شش مقاله است مقاله اول شامل 5فصل مقاله دوم شامل دو فصل و مقاله سوم شامل سه فصل، مقاله چهارم شامل دو فصل مقاله پنجم شامل 5 فصل مقاله ششم شامل دو فصل. (7)»ابن سینا و زبان شناسی:
... در رشته زبانشناسی از دقت نظر و ژرف اندیشی یک دانشمند در رشته تخصصی خود که حتی امروز نیز پس از گذشت قرنها درخشندگی و تابش خود را از دست نداده است. در رساله مخارج الحروف از رشوی کاملاً علمی پیروی کرده که با روش رده بندی صامتها و مصوتها در شیوه های امروز بسیار مشابه و نزدیک است. این رساله درباره چگونگی پدید آمدن اصوات گفتار و توصیف آن در زبان عربی و برخی اصوات خاص زبان فارسی و چند زبان دیگر نزدیک تصنیف گشته است.در بخش نخست رساله مخارج الحروف درباره سبب پدید آمدن صوت است. ابن سینا با دقت خاص سبب پدید آمدن صوت گفتار را موج زدن ناگهانی هوا به تندی و نیرو می داند و برقراری ارتباط گفتار را به وسیله عامل صوت می داند که در اعضاء گفتاری گوینده حاصل شده و پس از انتقال ارتعاشات به وسیله هوای واسطه بین گوینده و شنونده، به گوش دریافت کننده یا شنونده رسیده و اعصاب گوش پس از آنکه موج مراحل مختلفی را پیمود، ارتعاشات مذکور را دریافت می دارد.
آغاز رساله ابن سینا با آخرین روشی که نویسندگان کتابهای فونتیک به کار می بندند کاملاً تطبیق می کند چه اینها نیز بحث را با توصیف مشخصات صوت به همان شیوه ای که ابن سینا انتخاب کرده است آغاز می کنند. بخش دوم رساله در علت ایجاد اصوات گفتار است.
ابن سینا در بخش دو رساله مخارج الحروف آورده است که: «اما حال موج اصوات گفتار را به وجود می آورد.» این توضیح نشان می دهد که او به مسئله فیزیکی تشدید کننده های صوتی که توسط اندامهای مخرجها را در تعیین نوع صوت حاصله دخیل دانسته است، سپس چگونگی ایجاد اصوات انسدادی را شرح می دهد که کاملاً با تعریفی که زبانشناسان امروز از این نوع واحدهای گفتاری می کنند مطابقت دارد. ابن سینا پس از تقسیم بندی صامتهای انسدادی و غیر انسدادی می گوید: برخی از حروف ها در صوت و رها کردن و ناگهانی آن است و می دانیم که صوت حاصل از انسدادها چنان روی کاغذ طیف نگار صوتی نقش می بندد که معلوم است در اثر رها شدن صوت از عضو مسدود کننده حاصل شده است.
جالب آن است که ابن سینا هنگام شمردن صامتهای انسدادی محل ایجاد انسداد و در حقیقت محل تشکیل موج صوتی را به دقت تعیین کرده است.
در فصل ششم رساله مخارج الحروف ابن سینا آمده است که: چگونه با وسایل مکانیکی اصوات گفتاری را بسازیم و با تمهیدات و شیوه های مختلف همان امواج ترکیبی گفتار طبیعی را ایجاد کنیم. این ابتکار ابن سینا از آن نظر که در هیچیک از نوشته های قدیم بحثی بدین شیوه به میان نیامده است و امروزه بازسازی اصوات گفتار بسیار مورد استقبال زبانشناسان واقع شده، حائز کمال اهمیت است. ابن سینا برای نخستین بار امکان ساختن اصوات گفتار را با وسائل مصنوعی مطرح می سازد. به طور مثال در مورد ساختن صدای سین چنین نوشته است: «سین از سائیدن جرم خشک صیقلی که در آن زبری نهفته باشد به جرم خشک دیگری مانند آن و گذرانیدن آن بر این، تا هوایی که میان آن دو هست از سوراخهای بسیار تنگ رانده شود و همچنین از دمیدن و نفوذ هوا بفشار در چیزی مانند دندانه های شان صوت سین شنیده می شود.
ابن سینا در ارائه طرز ساختن صامتها، مشابهت اکوستیکی آن دو را به خوبی دریافته و می گوید: اگر دندانه های (شانه) بسیار تنگ شود ثاء شنیده می شود. هنگام مقایسه z و s چه در بافت زبان فارسی و چه در عربی؛ روی دستگاه طیف نگار صوتی ملاحظه می کنیم که هر دو صوت از نظر امتداد (تقریباً) یکسان هستند و هر دو دارای فرکانسی هستند که 3000 سیکل به بالا را اشغال کرده است.
بررسی اصوات گفتار تا سده اخیر به این دقت مورد توجه دانشمندان گذشته نبوده و این حق برای ابن سینا محفوظ است که حدود 1000 سال پیش در این باره سخن به میان آورده است.»
منابع تحقیق :
1- شرح حال ابن سینا به قلم خودش و شاگردش - ابوعبید عبدالواحد جوزجانی - ترجمه سعید نفیسی
2- تاریخ ادبیات جلد اول - دکتر ذبیح الله صفا
3- دائره المعارف فارسی - غلامحسین مصاحب
4- ابن سینا، رضا داوری اردکانی
5- کتاب شفا - سید حسن نصر - ترجمه احمد آرام
6- ابن سینا و علوم زمین شناسی و کانی شناسی - مجتبی انوری
7- موسیقی و ابن سینا - دکتر مهدی برکشلی - کتاب هزاره ابن سینا
8- ابن سینا و زبان شناسی - دکتر سامان سپنتا - زبان شناس
9- لغات فارسی و ابن سینا - دکتر محمد معین - در جشن هزاره ابن سینا
10- کتاب قانون تألیف ابوعلی سینا - کتاب تاریخ طب ایران پس از اسلام دکتر محمد نجم آبادی
11- ابوعلی سینا - یحیی رحیم اف نماینده شوروی سابق در جشن هزاره ابن سینا 1333/2/2
12- درباره بیماری ها از کتاب قانون - کتاب تاریخ طب پس از اسلام - دکتر محمود نجم آبادی
13- درباره سرطان از کتاب قانون ابن سینا - دکتر ابوالقاسم پاکدامن
14- توضیحاتی درباره بیماریهای روانی - کتاب چهار مقاله - نظامی عروضی
15- نارسائی های تنفسی و ابن سینا - دکتر ابوالقاسم سلطانی
16- ابن سینا و بیماری قند (دیابت )- دکترابوتراب نفیسی
17- اشاره ای به برخی از مبانی روان درمانی - ابن سینا - دکتر احمد جلیلی
18- دائره المعارف دانشمندان علم و صنعت - اسحق آسیموف - ترجمه محمود مصاحب
19- مقدمه ای بر تاریخ علم جلد اول - جرج سارتن - ترجمه غلامحسین صدری افشار
20- کتاب جشن نامه ابن سینا - تهران 1334
21- ابن سینا بزرگترین حکیم ایرانی - ترجمه روشن ضمیر نشریه دانشکده ادبیات تبریز
22- زندگی ابن سینا و نفوذ افکار او در علم فلسفه اروپا - قدیرخان تره کی - کابل 1317
23- ابن سینا - مجله پیام یونسکو شماره 128 ترجمه کریمی حکاک و دیگران
24- روش علمی ابن سینا - آیدین صاییلی - جشن نامه ابن سینا تهران 1334
25- برخی از عقاید ابن سینا درباره علم شیمی - عبدالله کریمف جشن نامه ابن سینا 1334
26- تعریف فلسفه از نظر فیلسوف - ابن سینای بلخی و طبقه بندی علوم فلسفی - آریانا -39-1338
27- سرگذشت شیخ الرئیس ابوعلی سینا - ایندوایرانیکا 53-1952
28- ابوعلی سینا و دکارت - محمد حسین ضیائی بیگدلی مجله جلوه (25-1324)
29- طبقه بندی علوم از نظر شیخ الرئیس ابوعلی سینا - حسن مینوچهر - جشن نامه ابن سینا تهران 1334
30- نبوغ ابوعلی سینا - مجموعه مقالات
31- علوم طبیعی از نظر ابن سینا - محمد یحیی هاشمی - گزارش یونسکو
32- ابن سینا و گیاه شناسی - دکتر پرویز نیلوفری - مجله کاوش 1340 شماره 6
33- آثار فارسی ابن سنیا - سعید نفیسی - مجله مهر 16-1315
34- ابن سینا در روانشناسی جدید - علی اکبر سیاسی - مجله دانشکده ادبیات تهران 1333
35- آثار ابن سینا در لهستان - جشن نامه ابن سینا تهران 1334
36- مقام ابن سینا در فلسفه - غلامحسین دولتشاهی - مجله آموزش و پرورش 1328
37- خدمتی که ابن سینا به زبان فارسی کرده است- حسین خطیبی - پشوتن 1327
38- حزن و اندوه و علل آن - ابوعلی سینا - ترجمه محمد شیروانی - مجله وحید 1354
39- ابداعات ابن سینا در موسیقی - امیر جاهد - مجله موزیک ایران 1336
48- ترجمه رساله اقسام نفوس از ابوعلی سینا
منبع :سعیدیان، عبدالحسین؛ (1376)، مشاهیر نام آوران و دانشمندان، تهران: انتشارات علم و زندگی (و انتشارات آرام)، چاپ سوم