جایگاه جامعة آرمانی در چشمانداز عاشورا و انتظار
نويسنده:حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری
ارتباط میان رخداد عظیم عاشورا و مسألة مهدویت، به گونه ای گسترده است که میتوان در هر بعدی از ابعاد آن، بحثی را مطرح کرد. برای مثال، میتوان در ساحت باطنی آنها سخن گفت و مسأله را از بعد عرفانی، تحلیل و تبیین کرد. چنان چه میتوان از ساحت عالم انسانی به این مسأله نگریست و از ارتباط میان آنها سخن گفت. همانگونه که در این نوشتار کوتاه، تلاش شده است تا شاید یکی از جلوههای این ارتباط در ساحت عالم انسانی، تبیین شود.
به نظر میرسد، تعبیر «معصوم»، از کسی که ولایت را در جامعة موعود در اختیار دارد، تعبیری کاملتر و درستتر از تعبیر «انسان کامل» باشد؛ زیرا اولاً، در ادبیات و فرهنگ اسلامی، معصوم، کسی است که به طور مطلق از محیط ولایت حضرت حق، خارج نمیشود و ثانیاً، ارتباط تنگاتنگی که میان ولایت اصلی حقتعالی و ولایت معصوم وجود دارد، با تعبیر «معصوم»، بهتر منتقل میگردد. معصوم، در لسان روایات، کسی است که ما شاء الله را اراده میکند؛ یعنی همان چیزی را میخواهد که خداوند اراده کرده و مشیت الهی بدان تعلق گرفته است. معصوم، در حقیقت، مفسر مقام عبودیتی است که باطن آن، ولایت میباشد.
بنابراین، جامعة مهدوی، جامعه ای آرمانی است که بر محور «ولی الله اعظم» و امام معصوم و عبد مطلق خدای متعال، شکل میگیرد. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم عصر ظهور را در یک جمله خلاصه کنیم، میباید آن را «عصر تجلی عبودیت حق تعالی در گسترة جهان» بخوانیم؛ زیرا عبادت امام زمان و ولی اعظم الهی است که محور عبادت در همة هستی است. در روایات نیز، اینگونه به این معنا تصریح شده است که «بنا عبد الله و بنا عرف الله»؛ «با ماست که خدا بندگی میشود و با ماست که خدا شناخته میگردد».
از این روست که گفته میشود عصر ظهور، عصر تجلی ولایت و عبودیت حقتعالی در همة هستی و در همة ابعاد زندگی بشر است؛ زیرا حیات طیبه و عدالت و مانند آن، همه از آثار ولایت حق است که در عصر ظهور، تجلی کامل مییابد و مردم از آثار آن بهره مند میگردند.
در روایات شیعی آمده است که هنگام ظهور حضرت ولیاللهاعظم، عالم به حیات طیبه میرسد؛ کفر و نمادها و آثار آن از زمین بر چیده میشود؛ حق، همه جا را فرا میگیرد و نور عدالت بر همه چیز میتابد. البته همة اینها، تجلی همان ولایت و عبودیت حضرت حق است که در عصر امام زمان (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) ظهور مییابد. این، همان جامعة آرمانی است که همة پیامبران بدان وعده داده اند و انسان در انتظار تحقق آن است.
در مسألة توحید نیز این گونه است. از آنجایی که فطرت آدمی متمایل به توحید است، دعوت پیامبران موجب میشود که آدمی به سوی فطرت خویش گرایش یابد؛ از این رو، دعوت پیامبران، در حقیقت، بیدار کردن فطرت هاست.
بنابراین اگر توحید و یا گرایش به جامعة آرمانی و عدالت محور، در ذات و فطرت آدمی وجود نداشت، دعوت پیامبران به نتیجه نمیرسید.
انسان، به طور طبیعی و فطری به سوی کمال گرایش دارد و نسبت به مراحل کمال و قرب الهی، احساس تعلق می کند و همین احساس تعلق، موجب میشود که به آن جامعة آرمانی که پیامبران، وعدة آن را داده اند گرایش یابد. بنابراین، یکی از مهم ترین انگیزه هایی که در نهاد بشر وجود دارد و او را به سوی حرکت در مسیر انبیا و تحمل سختیهای جهاد اکبر و جهاد اصغر سوق میدهد، مسألة قرب الهی و دست یابی به آن است که در حقیقت، چیزی جز دست یابی به کمالِ مطلق و رهایی از نقص نیست.
همان گونه که در مسیر تکاملی فردی، تزکیه، مجاهدات، تلاشها و تحمل سختیها لازم است، در مسیر دست یابی جامعة بشری به کمال نیز، جهاد باطنی و جهاد ظاهری لازم است تا جوامع، در طی فرآیندی، به تکامل و بلوغ برسند. از این رو همان گونه که برای هر پیامبری، دشمنی بوده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا»12؛ برای هر جامعهای نیز، دشمنی بوده و هست که موجبات تضاد و تلاش را فراهم میآورد.
پس، جامعه ی بشری برای آن که بتواند از مراحل شرک و مظاهر آن عبور کند و به مرحله ی ظهور توحید برسد، نیازمند انگیزه است که این انگیزه، در فطرت وی وجود دارد.گرایش به جامعه ی آرمانی -که در آن، توحید کامل در گستره ی جهانِ هستی ظهور مییابد- ازگرایشات فطری بشر است.
دستگاه شیطانی، مفاهیم ارزشی - مانند عبودیت- را که در فطرت انسان است، بر طبق میل خود، تغییر میدهد و به عنوان اصل، عرضه می کند؛ به جای آزادیِ واقعی، آزادی بیبندوباری و به جای عبودیت در توحید، عبودیت مشرکانه را بازسازی میکند و به مردم تحویل میدهد.
شیطان، در مسألة اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز، همین کار را انجام میدهد؛ یعنی با بهره گیری از گرایش فطری بشر به جامعة آرمانی، از این اعقتاد بدل سازی میکند تا جامعه را به گمراهی بکشاند.
شکی نیست که ظهور منجی آخر الزمان، وعدة همة پیامبران بوده است و یکی از میثاق هایی که پیامبران با خدا بسته اند، در رابطه با اعتقاد به جامعة آرمانی و تلاش برای ایجاد آن است. حتی خداوند از پیامبران میثاق گرفته است که نسبت به وجود مقدس امام زمان (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) - به عنوان شخصی که در آخرالزمان میآید و یک جامعة عدالت محور جهانی را ایجاد میکند- ایمان داشته باشند. اخذ میثاق از آنان، به این معناست که همة آنان و پیروان ایشان میبایست برای یاری چنین شخصی، آمادگی کسب کنند و برای ایجاد آن جامعة آرمانی، تلاش نمایند. این گونه است که همة پیامبران به عنوان تمهید گران و آماده سازان جامعة مهدوی محسوب میشوند.
آنان، کمال لایق و شایستة خویش را در ایجاد دولت مهدوی میدانستند؛ چرا که شرایط محیط و جامعة ایشان، اجازه نمیداد تا آنان به کمال شایستة خویش دست یابند. از این روست که مسألة رجعت، مطرح میشود.
در عصر ظهور، پیامبران رجعت میکنند تا تحت ولایت ولیّ اعظم و در جامعة توحیدمحور او، به کمال شایستة خویش، دست یابند. علاوه بر آنان، مؤمنین واقعی نیز منتظر هستند تا در جامعة آرمانی، حیات مجدد یابند و از آن، بهره برند. به همین جهت عصر ظهور، عصر «تحقق کلمة توحید» با محوریت ولیّ حق است و این، همان وعدة الهی است که روزی، دین حقتعالی و حضورِ کامل ولّی او در همة هستی، جریان یابد و انسانها از آن بهره مند گردند.
صفبندی امام حسین (عليهالسلام) در برابر لشگر یزید، اوج درگیری میان کلمة حق و کلمة باطل بود. در یک سو، رفیعترین مکارم انسانی و اخلاقی ایستاده بود و در سوی دیگر، پستترین صفات انسانی.
امام حسین (عليهالسلام) در کربلا، جنگی را مدیریت نمود که با هدف ارتقای وجدان بشری و پیدایش انگیزة مجدد برای مبارزه علیه باطل، شکل گرفته بود. حادثة عاشورا، هم، جهاد اکبر بود و هم، جهاد اصغر؛ از این رو، در طول تاریخ، محور تهذیب اجتماعی و فردی انسان ها شد.
در حادثة عاشورا، افراد نبودند که در برابر هم قرار گرفتند؛ بلکه امتهای حق و باطل به مصاف هم ایستادند. از این روست که در زیارت نامة امام حسین (عليهالسلام) در روز عاشورا، مراحل سیر تاریخ تکاملی بشر، از ابتدا تا عاشورای حسینی، بیان؛ و از آدم (عليهالسلام) تا خاتم ((صلي الله عليه و آله وسلم)) به گواهی گرفته میشوند. آن گاه این سیر تاریخی از عاشورا تا عصر ظهور بیان میگردد و حضرت مهدی (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) به عنوان ثارالله و منتقم معرفی میشود.
عاشورا از یکسو، کامل ترین عبادت تاریخی بشر است و از سوی دیگر، کاملترین شکل تقابلِ حق و باطل. در این جاست که بصیرتی برای ادامة سیر تاریخ بشر، فراهم میآید و جبهة حق با بصیرت و انگیزة کافی برای عبور از مراحل مبارزاتی تا عصر ظهور، تشکیل میشود.
طبیعی است که دشمن نیز به این دو نکته، توجه یافته و نسبت به آن حساس شده است؛ لذا از یکسو میکوشد که عبادت و بصیرت مؤمنین را خدشه دار سازد و از سوی دیگر، در صدد جلوگیری از فرآیند تکاملی جامعة بشری است.
نظام اسلامی ایران نیز از آنجا که با تأسی از مکتب حسینی و امید به تحقق مکتب مهدوی، شکل گرفته و دکترین خود را بر اساس اصول بنیادین رخداد عظیم عاشورا تنظیم کرده است، به عنوان گامی بلند، در جهت تکامل جامعة بشری و تحقق وعدة جامعة برتر، محسوب میشود.
بنابراین فرهنگ عاشورایی، زمینهساز سیر تکاملی جامعة بشری به سوی جامعة توحید محور و عدالت گستر مهدوی است.
جامعه ی آرمانی، مظهر ولایت حق
به نظر میرسد، تعبیر «معصوم»، از کسی که ولایت را در جامعة موعود در اختیار دارد، تعبیری کاملتر و درستتر از تعبیر «انسان کامل» باشد؛ زیرا اولاً، در ادبیات و فرهنگ اسلامی، معصوم، کسی است که به طور مطلق از محیط ولایت حضرت حق، خارج نمیشود و ثانیاً، ارتباط تنگاتنگی که میان ولایت اصلی حقتعالی و ولایت معصوم وجود دارد، با تعبیر «معصوم»، بهتر منتقل میگردد. معصوم، در لسان روایات، کسی است که ما شاء الله را اراده میکند؛ یعنی همان چیزی را میخواهد که خداوند اراده کرده و مشیت الهی بدان تعلق گرفته است. معصوم، در حقیقت، مفسر مقام عبودیتی است که باطن آن، ولایت میباشد.
بنابراین، جامعة مهدوی، جامعه ای آرمانی است که بر محور «ولی الله اعظم» و امام معصوم و عبد مطلق خدای متعال، شکل میگیرد. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم عصر ظهور را در یک جمله خلاصه کنیم، میباید آن را «عصر تجلی عبودیت حق تعالی در گسترة جهان» بخوانیم؛ زیرا عبادت امام زمان و ولی اعظم الهی است که محور عبادت در همة هستی است. در روایات نیز، اینگونه به این معنا تصریح شده است که «بنا عبد الله و بنا عرف الله»؛ «با ماست که خدا بندگی میشود و با ماست که خدا شناخته میگردد».
از این روست که گفته میشود عصر ظهور، عصر تجلی ولایت و عبودیت حقتعالی در همة هستی و در همة ابعاد زندگی بشر است؛ زیرا حیات طیبه و عدالت و مانند آن، همه از آثار ولایت حق است که در عصر ظهور، تجلی کامل مییابد و مردم از آثار آن بهره مند میگردند.
در روایات شیعی آمده است که هنگام ظهور حضرت ولیاللهاعظم، عالم به حیات طیبه میرسد؛ کفر و نمادها و آثار آن از زمین بر چیده میشود؛ حق، همه جا را فرا میگیرد و نور عدالت بر همه چیز میتابد. البته همة اینها، تجلی همان ولایت و عبودیت حضرت حق است که در عصر امام زمان (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) ظهور مییابد. این، همان جامعة آرمانی است که همة پیامبران بدان وعده داده اند و انسان در انتظار تحقق آن است.
فطرت، خاستگاه گرایش به جامعة موعود
در مسألة توحید نیز این گونه است. از آنجایی که فطرت آدمی متمایل به توحید است، دعوت پیامبران موجب میشود که آدمی به سوی فطرت خویش گرایش یابد؛ از این رو، دعوت پیامبران، در حقیقت، بیدار کردن فطرت هاست.
بنابراین اگر توحید و یا گرایش به جامعة آرمانی و عدالت محور، در ذات و فطرت آدمی وجود نداشت، دعوت پیامبران به نتیجه نمیرسید.
انسان، به طور طبیعی و فطری به سوی کمال گرایش دارد و نسبت به مراحل کمال و قرب الهی، احساس تعلق می کند و همین احساس تعلق، موجب میشود که به آن جامعة آرمانی که پیامبران، وعدة آن را داده اند گرایش یابد. بنابراین، یکی از مهم ترین انگیزه هایی که در نهاد بشر وجود دارد و او را به سوی حرکت در مسیر انبیا و تحمل سختیهای جهاد اکبر و جهاد اصغر سوق میدهد، مسألة قرب الهی و دست یابی به آن است که در حقیقت، چیزی جز دست یابی به کمالِ مطلق و رهایی از نقص نیست.
همان گونه که در مسیر تکاملی فردی، تزکیه، مجاهدات، تلاشها و تحمل سختیها لازم است، در مسیر دست یابی جامعة بشری به کمال نیز، جهاد باطنی و جهاد ظاهری لازم است تا جوامع، در طی فرآیندی، به تکامل و بلوغ برسند. از این رو همان گونه که برای هر پیامبری، دشمنی بوده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا»12؛ برای هر جامعهای نیز، دشمنی بوده و هست که موجبات تضاد و تلاش را فراهم میآورد.
پس، جامعه ی بشری برای آن که بتواند از مراحل شرک و مظاهر آن عبور کند و به مرحله ی ظهور توحید برسد، نیازمند انگیزه است که این انگیزه، در فطرت وی وجود دارد.گرایش به جامعه ی آرمانی -که در آن، توحید کامل در گستره ی جهانِ هستی ظهور مییابد- ازگرایشات فطری بشر است.
بدل سازی شیطان از مدل فطری
دستگاه شیطانی، مفاهیم ارزشی - مانند عبودیت- را که در فطرت انسان است، بر طبق میل خود، تغییر میدهد و به عنوان اصل، عرضه می کند؛ به جای آزادیِ واقعی، آزادی بیبندوباری و به جای عبودیت در توحید، عبودیت مشرکانه را بازسازی میکند و به مردم تحویل میدهد.
شیطان، در مسألة اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز، همین کار را انجام میدهد؛ یعنی با بهره گیری از گرایش فطری بشر به جامعة آرمانی، از این اعقتاد بدل سازی میکند تا جامعه را به گمراهی بکشاند.
شکی نیست که ظهور منجی آخر الزمان، وعدة همة پیامبران بوده است و یکی از میثاق هایی که پیامبران با خدا بسته اند، در رابطه با اعتقاد به جامعة آرمانی و تلاش برای ایجاد آن است. حتی خداوند از پیامبران میثاق گرفته است که نسبت به وجود مقدس امام زمان (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) - به عنوان شخصی که در آخرالزمان میآید و یک جامعة عدالت محور جهانی را ایجاد میکند- ایمان داشته باشند. اخذ میثاق از آنان، به این معناست که همة آنان و پیروان ایشان میبایست برای یاری چنین شخصی، آمادگی کسب کنند و برای ایجاد آن جامعة آرمانی، تلاش نمایند. این گونه است که همة پیامبران به عنوان تمهید گران و آماده سازان جامعة مهدوی محسوب میشوند.
رجعت کمالی پیامبران و اولیا
آنان، کمال لایق و شایستة خویش را در ایجاد دولت مهدوی میدانستند؛ چرا که شرایط محیط و جامعة ایشان، اجازه نمیداد تا آنان به کمال شایستة خویش دست یابند. از این روست که مسألة رجعت، مطرح میشود.
در عصر ظهور، پیامبران رجعت میکنند تا تحت ولایت ولیّ اعظم و در جامعة توحیدمحور او، به کمال شایستة خویش، دست یابند. علاوه بر آنان، مؤمنین واقعی نیز منتظر هستند تا در جامعة آرمانی، حیات مجدد یابند و از آن، بهره برند. به همین جهت عصر ظهور، عصر «تحقق کلمة توحید» با محوریت ولیّ حق است و این، همان وعدة الهی است که روزی، دین حقتعالی و حضورِ کامل ولّی او در همة هستی، جریان یابد و انسانها از آن بهره مند گردند.
صفبندی امام حسین (عليهالسلام) در برابر لشگر یزید، اوج درگیری میان کلمة حق و کلمة باطل بود. در یک سو، رفیعترین مکارم انسانی و اخلاقی ایستاده بود و در سوی دیگر، پستترین صفات انسانی.
عاشورا، گامی در تحقق جامعة آرمانی
امام حسین (عليهالسلام) در کربلا، جنگی را مدیریت نمود که با هدف ارتقای وجدان بشری و پیدایش انگیزة مجدد برای مبارزه علیه باطل، شکل گرفته بود. حادثة عاشورا، هم، جهاد اکبر بود و هم، جهاد اصغر؛ از این رو، در طول تاریخ، محور تهذیب اجتماعی و فردی انسان ها شد.
در حادثة عاشورا، افراد نبودند که در برابر هم قرار گرفتند؛ بلکه امتهای حق و باطل به مصاف هم ایستادند. از این روست که در زیارت نامة امام حسین (عليهالسلام) در روز عاشورا، مراحل سیر تاریخ تکاملی بشر، از ابتدا تا عاشورای حسینی، بیان؛ و از آدم (عليهالسلام) تا خاتم ((صلي الله عليه و آله وسلم)) به گواهی گرفته میشوند. آن گاه این سیر تاریخی از عاشورا تا عصر ظهور بیان میگردد و حضرت مهدی (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) به عنوان ثارالله و منتقم معرفی میشود.
عاشورا از یکسو، کامل ترین عبادت تاریخی بشر است و از سوی دیگر، کاملترین شکل تقابلِ حق و باطل. در این جاست که بصیرتی برای ادامة سیر تاریخ بشر، فراهم میآید و جبهة حق با بصیرت و انگیزة کافی برای عبور از مراحل مبارزاتی تا عصر ظهور، تشکیل میشود.
طبیعی است که دشمن نیز به این دو نکته، توجه یافته و نسبت به آن حساس شده است؛ لذا از یکسو میکوشد که عبادت و بصیرت مؤمنین را خدشه دار سازد و از سوی دیگر، در صدد جلوگیری از فرآیند تکاملی جامعة بشری است.
نظام اسلامی ایران نیز از آنجا که با تأسی از مکتب حسینی و امید به تحقق مکتب مهدوی، شکل گرفته و دکترین خود را بر اساس اصول بنیادین رخداد عظیم عاشورا تنظیم کرده است، به عنوان گامی بلند، در جهت تکامل جامعة بشری و تحقق وعدة جامعة برتر، محسوب میشود.
بنابراین فرهنگ عاشورایی، زمینهساز سیر تکاملی جامعة بشری به سوی جامعة توحید محور و عدالت گستر مهدوی است.