پس از برکناری «بنیصدر» نیروهای نظامی ایران، با اجرای 4 عملیات مناطق اشغالی را آزاد کردند. در وضعیت جدید، تحول در فرماندهی ارتش و سپاه (سرهنگ علی صیاد شیرازی و محسن رضایی) زمینهساز همگرایی و انسجام نیروهای نظامی ایران شد.
در این دوره سپاه و ارتش با انجام عملیاتهای مشترک «ثامنالائمه»، «طریقالقدس»، «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» محاصرهی جنوب را شکستند و به جز «شلمچه»، «طلائیه»، «فکه» و «دویرج»، به مرز دست یافتند، اما پارهای از نقاط حساس در جنوب و غرب در اشغال دشمن باقی ماند.[1] اما با وضع پیش آمده آیا استراتژی نظامی ایران برای ادامهی جنگ پس از فتح خرمشهر درست بود؟ در این مقاله سعی شده تا با بررسی ابعاد استراتژی نظامی ایران، درستی این راهبرد مورد توجه قرار گیرد.
تصمیمگیری برای ورود به خاک عراق
پس از پیروزیهای پیدرپی و برتری سیاسی-نظامی ایران، توقع افکار عمومی برای تنبیهمتجاوز و پیگیری حقوق ایران، شتاب بیشتری گرفت. این وضعیت به این دلیل بود که از یک سو در سطح نظامی، ایران پس از 4 عملیات، موازنهی قوا را به نفع خود تغییر داده بود و از سوی دیگر در سطح سیاسی، دولت عراق با از دست دادن خرمشهر به عنوان برگ برنده در مذاکرهها، در وضعیت نامناسب و ضعیفی قرار داشت. در این میان پس از افزایش تدریجی برتری سیاسی-نظامی ایران در سال 1361، هیئتهای میانجی هم برای پایان دادن به جنگ دست به کار شدند.
ایران نیز برای پایان یافتن جنگ 4 مسئله را مطرح میکرد:
1. محکومیت متجاوز؛
2. عقبنشینی نیروهای اشغالگر به مرزهای بینالمللی؛
3. پرداخت غرامت؛
4. بازگشت اسرا و پناهندگان.[2]
اما بیشتر تلاشها برای اتمام جنگ، در بردارندهی مطالبات ایران، نبود و معمولاً به عنوان ابزاری برای فشار بر ایران جهت نادیده گرفتن حقوق آن به حساب میآمد. بر این اساس شورای امنیت پس از 22 ماه سکوت پس از فتح خرمشهر سکوت خود را شکست و قطعنامهی (514) را در 21 تیر 1361 به تصویب رساند.
هدف اصلی این قطعنامه جلوگیری از ورود نیروهای ایران به خاک عراق تحت عنوان «به خطر افتادن صلح و امنیت بینالمللی» بود.[3] سازمان ملل نیز با وجود برتری جمهوری اسلامی، شرایط ایران مبنی بر محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت به ایران را نپذیرفت و همچنان بر تقدم آتشبس تأکید کرد.[4] ایران در این دوره برای حل ماجرا پیش قدم شد[5] و امام خمینی(ره) در تاریخ 30 خرداد 1361 فرمودند: «باید اشخاص بیایند، اشخاصى که طرفین قبول دارند، بیایند بنشینند و ببینند که ما حمله کردیم به عراق یا او حمله کرده به ما.»[6]
افکار عمومی طالب حرکت سریع و نبرد بیوقفه در داخل خاک عراق بود. وضعیت به گونهای رقم خورد که راهی جز ادامهی نبرد دیده نشد و کوچکترین اظهارنظری که پیرامون احتمال توقف جنگ مطرح میشد خیانت تلقی میگشت و کسی همچنین نظری ابراز نمیکرد و استدلال دیگری هم بود که اگر جنگ متوقف شود، عراق از باقیماندهی اراضی اشغالی بیرون نخواهد رفت و پس از بازسازی دوباره پیشروی میکند.
«حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی» در خاطرههای خود مینویسد: «فشار افکار عمومی و خود رزمندگان برای تعقیب صدامیان در داخل خاک عراق بسیار بالا بود و خیلی از کسانی که امروز حرفهای دیگری میزنند، آن روز مسئولان دفاع مقدس را متهم به کوتاهی در پیشروی و ادامهی نبرد میکردند و با بهرهگیری از شایعات بیاساس، آمادگی عربها برای پرداخت خسارات جنگ، مسئولان کشور را متهم مینمودند که بوی دلار به دماغشان خورده بود.»[7]
در چنین وضعیتی ایران میبایست برای دستیابی به صلح شرافتمندانه و تضمین شده گام بر میداشت. بر این اساس جلسهی شورای عالی دفاع در حضور امام خمینی(ره) برگزار شد، در این جلسه از یک سو مسئولان سیاسی معتقد بودند در وضعیت فعلی به دلیل برتری سیاسی و نظامی، میبایست برای متقاعد ساختن صدام، بخشی از خاک عراق به عنوان اهرم فشار در مذاکرهها در اختیار ایران باشد. از سوی دیگر فرماندهان نظامی معتقد بودند که به لحاظ نظامی امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود ندارد، زیرا در اغلب نقاط خط مرزی هیچگونه مانع طبیعی وجود نداشت.[8]
امام خمینی(ره) پس از مخالفت اولیه در مورد ورود به خاک عراق، پس از شنیدن دلایل مسئولان و فرماندهان متقاعد شدند. حجتالاسلام هاشمی در این باره میگوید: «امام موافق نبودند نیروهای ما وارد خاک عراق شوند و در عین حال، متوقف کردن جنگ را هم قبول نداشتند، میگفتند: اگر شما وارد خاک عراق شوید چند اشکال پیدا میشود.
عملیات رمضان و استراتژی تعقیب متجاوز
پس از آزادسازی خرمشهر، بیشک پایان دادن به جنگ بدون تحقق حقوق ایران، مقبول نبود. جمهوری اسلامی میبایست یا از راه مذاکره و اقدامات دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ میکوشید و یا جنگ را تا تحقق حقوق خود ادامه میداد. فضای منطقهای و بینالمللی برای انجام مذاکرههای موفق، افق روشنی نداشت. این در حالی بود که هنوز 2500 کیلومتر مربع از مناطق مرزی ایران در اشغال عراق بود و عراق همچنان تهدیدی جدی برضد ایران شناخته میشد. بر این اساس تنها دستیابی به یکی از 3 هدف «بغداد، بصره و کرکوک» میتوانست این خواستهها را تحقق بخشد.
بصره نزدیکترین هدف بود و پیشروی در شرق این شهر تا ساحل شطالعرب، تأمین خوزستان خصوصاً خرمشهر و آبادان را در پی داشت. برای هجوم به بصره 3 راهکار نظامی شناخته میشد که نزدیکترین راه، از شرق بصره بود. راهکار بعدی از سمت شمال با در دست گرفتن جادهی «العماره-بصره» و راهکار سوم، محاصرهی بصره از راه شبه جزیرهی فاو بود.
این عملیات به ایران کمک میکرد تا از وضعیت «نه جنگ نه صلح» رهایی یابد و زمینهی لازم را برای حفظ برتریاش را فراهم میکرد.[10] بر این اساس راهکار اول انتخاب شد و در 23 تیر 1361 عملیات «رمضان» در چارچوب استراتژی تنبیه متجاوز میباشد. در این عملیات قرار بود که با حضور قوای نظامی ایران در پشت رودهای دجله، فرات و اروند موقعیتی را فراهم آورد تا دشمن به ناچار شرایط ایران برای صلح را بپذیرد. اما موفقیت آن چشمگیر نبود.[11]
در مرحلهی جدید جنگ، عملیات رمضان در چارچوب تجربیات و تاکتیکهای پیشین طرحریزی و به اجرا گذاشته شد. در این مرحله تغییرات بسیاری در زمین منطقه و نحوهی آرایش دشمن به وجود آمده بود. عدم آمادگی نیروهای خودی در مواجهه با وضعیت جدید، سبب گردید نیروها با وجود موفقیت در شکستن مواضع و استحکامات دشمن، سرانجام به مواضع خود مراجعت نمایند.
این ناکامی، اتحاد نظر مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی کشور در زمینهی ادامهی جنگ را به اختلاف نظر در این باره، تبدیل کرد. از آن پس سیاستمداران تنها با انگیزهی کسب یک پیروزی نظامی بزرگ به منظور کسب امتیازهای سیاسی، با ادامهی جنگ موافق بودند؛ اما نظامیها با هدف کسب پیروزی مطلق نظامی به ادامهی جنگ میاندیشیدند. این مسئله نوعی دوگانگی به وجود آورد.[12]
عملیاتهای محدود
پس از ناکامی در عملیات رمضان، به منظور جلوگیری از ایجاد رکود در جبههها و آسودگی خاطر دشمن از حملات نیروهای خودی، انجام عملیاتهای محدود در دستور کار قرار گرفت. امام خمینی(ره) نیز با تأکید بر ضرورت حضور نیروهای مردمی در جبهه، به عنوان واجب کفایی، لزوم بازنگری وضعیت حاکم بر صحنهی جنگ و اصلی نمودن جنگ را هشدار دادند.[13]
استراتژی نظامی ایران در این مرحله، اجرای عملیات محدود در مناطق غرب و جنوب کشور با هدف ایجاد فشار نظامی، تجزیهی قوای دشمن و ممانعت از ایجاد فرصت حمله برای دشمن بود. این امیدواری وجود داشت که با اجرای سلسله عملیات محدود، فرصت و زمینهی لازم برای اجرای عملیات گسترده فراهم شود. بر این اساس عملیات «مسلمبنعقیل» در منطقهی غرب «سومار» (9/7/1361) اجرا شد و یک ماه بعد عملیات «محرم» در جنوب شرقی دهلران در غرب عینخوش(10/8/1361) انجام شد که هر دو عملیات با موفقیت همراه بود.
این دو عملیات تا حدودی فضای عدمالفتح ناشی از رمضان را بهبود بخشید. سه ماه پس از آن، عملیات والفجر مقدماتی به ابتکار سپاه و عملیات والفجر1 توسط ارتش و تحت عنوان «آتش به جای خون» ـ که با چالش و تنش در روابط سپاه و ارتش همراه بود ـ انجام شد.[14]
با ناکامی عملیات والفجر مقدماتی، دوباره فضای پس از عملیات رمضان تکرار شد. اما انجام عملیاتهای محدود همچنان ادامه یافت. در این دوره به دلیل گرمای طاقتفرسای جنوب انجام عملیات در مناطق غرب و شمال غرب در دستور کار قرار گرفت. بر این اساس نیمهی نخست سال 1362 انجام عملیات در مناطق پیرانشهر (والفجر2)، مهران(والفجر3) و پنجوین(والفجر4) در نظر گرفته شد.[15]
اما در طراحی این عملیاتها ملاحظههای زیر مورد توجه قرار گرفت:
1. توجه به سرعت عمل در این عملیات به علت مسائل عملیات پیشین؛
2. استفاده از نیروی کمتر به علت فصل بهار و تابستان؛
3. کاهش تلفات و ضایعات خودی به منظور جلوگیری از آسیب خوردن سازمان سپاه؛
4. امکان پیروزی عملیاتها تضمین شده میبود.[16]
پس از موفقیت عملیاتهای محدود اخیر، فرماندهان نظامی با درک تواناییهای جدید ارتش عراق، در شیوههای رویارویی دشمن و انتخاب زمین درگیری، تغییرات اساسی دادند. بر این اساس منطقهی «هورالهویزه» به منظور محاصرهی بصره از محور شمالی و برای اجرای عملیات خیبر در زمستان 1362 انتخاب شد.[17]
تغییر استراتژی عراق پس از عملیات بیتالمقدس
الف) استراتژی دفاع مطلق
پس از فتح خرمشهر ایران تلاش میکرد با متوسل شدن به عملیاتپویا، قاطعیت نشان دهد. در حالی که عراق به دفاع ایستا ادامه میداد.[18] عراقیها پس از شکستهای زنجیرهای، در تاکتیکهای دفاعی خود تجدیدنظر کرده بودند. فرماندهان ارتش عراق با درک ضعف خود در دادن جناح و دسترسی قوای ایران به عقبههای آنها در عملیاتهای پیشین، درصدد رفع این نقیصه برآمدند.[19] در واقع وقفهای که در دور تهاجم ایران صورت گرفت به نفع عراق تمام شد و این کشور تا حد ممکن با تقویت شبکهی دفاعی خود در مرزها، آن را به سرتاسر مناطق مرزی امتداد داد.[20]
بر این اساس عراق به منظور کاستن فاصلهی طولانی میان خطمقدم و عقبه و صرفهجویی در به کارگیری قوا، عقبنشینی سراسری را در دستور کار قرار داد. اگرچه این اقدام عراق با تلاش این کشور برای صلحطلب نشان دادن خود و کسب نظر مساعد برای برگزاری اجلاس آیندهی جنبش عدمتعهد تلقی میشد.[21]
عراق همچنین تلاشهای فراوانی را برای گسترش سازمان رزم و آرایشهای جدید دفاعی در زمین نبرد را آغاز کرد و زمین منطقه نیز با موانع و تجهیزات مدرن مسلح شد. در وضعیت جدید عراقیها با استفاده از تیپهای سه رقمی و نیروهای جیشالشعبی در خطوط مقدم، کوشیدند تا از آسیب بیشتر یگانهای اصلی خود جلوگیری کنند. عراق پیوسته روند استفاده از مواضع دفاعی مستحکم خود را در طول سال 1361 و 1362 بهبود بخشید و قابلیت فزایندهای را در اجرای پاتکهای محدود از خود به نمایش گذاشت.[22]
در کنار این اقدامات، تجاوز اسراییل به لبنان، فرصت کافی برای رفع کاستیها و تجزیهی قوای ایران فراهم آورد. آغاز تجاوز اسراییل به جنوب لبنان، تنها 11 روز پس از فتح خرمشهر این تصور را به وجود آورد که هدف اصلی این رژیم جلوگیری از پیروزی ایران بر عراق بوده است.
اعزام نیروهای ایران به لبنان نیز متأثر از این موضوع بود که با تصمیمگیری بر ادامهی جنگ و ورود به خاک عراق، کشورهای عربی ایران را نیز مانند اسراییل متهم کنند که به کشوری عربی حمله کرده است.[23] اما دیری نگذشت که امام خط توطئه را به خوبی دریافت و استراتژی «راه قدس از کربلا میگذرد» را در شرایط جدید مطرح ساخت.[24] عقبنشینی نیروهای عراق در 30 خرداد 1361 آغاز شد. فردای آن روز امام با درک از ماهیت مواضع و رفتار جدید عراق و آمریکا، به ضرورت بازگشت نیروها از لبنان تأکید کردند و از نظر امام آنچه انجام شد نوعی غفلت و تداوم آن به معنای شکست ایران در دو جبهه بود.[25]
ب) کسب بیشتر حمایتهای منطقهای و بینالمللی
در سطح بینالمللی پیروزیهای پیدرپی ایران و فتح خرمشهر و احتمال سقوط رژیم عراق، دامنهی نگرانی آمریکا و شوروی را در سطح منطقه گسترش داد. استراتژی جدید آمریکا برای مقابله با این وضعیت، بر این اساس بود که «جنگ را در یک محدودهی معین نگه دارد» و ضمن ممانعت از پیروزی ایران، حمایتهای لازم را از عراق به عمل آورد.[26] مشاور امنیت ملی «ریگان» در تاریخ 17 اسفند 1361 گفت: «آمریکا در جنگ جانب عراق را گرفته است.» پس از حذف نام عراق از فهرست کشورهای به اصطلاح تروریست، وزارت خارجهی آمریکا طرحی را برای کمک به عراق (از جمله صدور غله به این کشور) تهیه کرد.[27] این اقدامات به تدریج به همکاری در زمینههای اقتصادی، اطلاعاتی و حمایتهای سیاسی– تبلیغاتی و نظامی منجر شد.[28
شوروی نیز که پس از آغاز جنگ، ارسال سلاح به عراق را قطع کرده بود، با بهبود مناسبات، دوباره ارسال سلاح به عراق را از سرگرفت.[29] فرانسویها هم تلاش بسیاری برای تقویت قدرت تهاجمی هوایی و واحدهای ضدهوایی عراق انجام دادند.[30] در سطح منطقهای کشورهای منطقه افزون بر وابستگی و تأثیرپذیری این کشورها از سیاستهای آمریکا، بیشتر نگران ملاحظات داخلی خود بودند.
پس از فتح خرمشهر و با تجاوز اسراییل به لبنان، نگرانی کشورهای منطقه به علت تأثیر این پیروزی بر ساختارهای متزلزل داخلیشان سبب شد تا بر گرایشهای قومی تکیه کنند و برای توجیه حمایت از عراق، جنگ را جنگ عرب و فارس بدانند و به غیر از چند کشور، سایر کشورهای عربی کمکهای همه جانبهای در اختیار عراق گذاشتند. همچنین این گروه با کاهش قیمت نفت در سازمان اوپک و نفوذ دیپلماتیک خود در جهان عرب و غرب کوشیدند تا فشارهای بیشتری را به ایران وارد کنند.[31] (*)
پینوشتها:
[1]. محسن رشید، گزارش کوتاه، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1380، ص 47.
[2]. محمد درودیان، آغاز تا پایان، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1376، ص 32.
[3]. محمدحسین جمشیدی، حسین یکتا، هادی نخعی، یحیی فوزی، سازمانهای بینالمللی. جنگ ایران و عراق، دانشکدهی فرماندهی و ستاد سپاه، معاونت تحقیق و پژوهش: تهران، 1374، صص 90-92.
[4]. محمد درودیان، گزینههای راهبردی جنگ، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1386، ص 190.
[5]. علیرضا لطفاللهزادگان، عبور از مرز، روزشمار جنگ ایران و عراق، ج20، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1381، ص 23.
[6]. روحالله خمینی، صحیفهی امام، مجموعهی آثار امام خمینی(ره)(بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی و نامهها)، ج16، چاپ اول، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره): تهران، 1387، ص 357.
[7]. اکبر هاشمی رفسنجانی، پس از بحران، کارنامه و خاطرات سال 1361، چاپ سوم، نشر معارف انقلاب اسلامی: تهران، 1386، ص 19.
[8]. محمد درودیان، علل تداوم جنگ، چاپ دوم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1384، صص 129-152.
[9]. مسعود سفیری، حقیقتها و مصلحتها، گفتوگو با اکبر هاشمی رفسنجانی، چاپ اول، نشر نی: تهران، 1378، صص 90-91.
[10]. اطلس جنگ ایران و عراق، فشردهی نبردهای زمینی 31/6/1359 – 29/5/1367، دوم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه: تهران، 1389، ص 66.
[11]. عملیات رمضان، ورود به خاک عراق برای تنبیه متجاوز، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1384، ص 9.
[12]. محسن رشید، گزارش کوتاه، ص 47.
[13]. محمد درودیان، از خرمشهر تا فاو، چاپ هشتم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1384، ص 37.
[14]. حسین اردستانی، تنبیه متجاوز، چاپ دوم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1384، ص 34.
[15]. پیشین، ص 55.
[16]. محمد درودیان، خرمشهر تا فاو، ص 63.
[17]. کارنامهی نبردهای زمینی، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1381، ص 84.
[18]. رالف کینگ و افرایم کارش، ترجمهی سیدسعادت حسینی، جنگ ایران و عراق پیامدهای سیاسی، تحلیل نظامی، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیات جنگ سپاه: تهران، 1387، ص 178.
[19]. حسین اردستانی، جنگ عراق و ایران، رویارویی استراتژیها، چاپ اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تهران، 1388، ص 134.
[20]. آنتونی کردزمن، ابراهم واگنر، ترجمهی حسین یکتا، درسهای جنگ مدرن، ج 1، اول، نشر مرز و بوم: تهران، 1389، ص 312.
[21]. علیرضا لطفاللهزادگان، عبور از مرز، روزشمار جنگ ایران و عراق، ج20، ص 31.
[22]. آنتونی کردزمن، ابراهم واگنر، ترجمهی حسین یکتا، درسهای جنگ مدرن، ج 1، ص 348.
[23]. محمد درودیان، علل تداوم جنگ، صص 165-170.
[24]. محمدحسن لطفی، سیدیعقوب حسینی، ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، ج6، چاپ اول، سازمان سیاسی عقیدتی ارتش: تهران، 1376، ص 30.
[25]. محمد درودیان، علل تداوم جنگ، صص 165-170.
[26]. کنت.آر تیمر من، سوداگری مرگ، ترجمهی احمد تدین، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا: تهران، 1372، ص 235.
[27]. محمد درودیان، آغاز تا پایان، ص 72.
[28]. کنت.آر تیمر من، سوداگری مرگ، ص258-259.
[29]. پیشین، ص249.
[30]. پیشین، ص193.
[31]. محمد درودیان، علل تداوم جنگ، ص 124.
/ج