اقتصاددانی که طلا کشف کرد!

ویلفردو پاره تو (1)، اقتصاددان ایتالیایی، از پدر، پسر یک اشراف زاده ایتالیایی و از مادر، فرزند یک اشراف زاده فرانسوی بود که در سال 1848 در پاریس متولد شد و در سال 1923 در سوئیس وفات یافت.
دوشنبه، 21 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اقتصاددانی که طلا کشف کرد!
 اقتصاددانی که طلا کشف کرد!

نویسنده: دکتر باقر قدیری اصلی




 

ویلفردو پاره تو (1)، اقتصاددان ایتالیایی، از پدر، پسر یک اشراف زاده ایتالیایی و از مادر، فرزند یک اشراف زاده فرانسوی بود که در سال 1848 در پاریس متولد شد و در سال 1923 در سوئیس وفات یافت.
پاره تو، ابتدا دانشجوی رشته مهندسی بود؛ بعد از دریافت دیپلم مهندسی رساله خود را درباره «تعادل اجسام سخت» در فیزیک به پایان برد. او به عنوان مرد عمل ابتدا از اداره شرکت راه آهن و مدیریت عامل چندین مؤسسه تولیدی را به عهده گرفت. چندی کوشش کرد که به پارلمان راه یابد ولی دوبار در انتخابات شکست خورد و از دموکراسی روگردان شد و به نظریه حکومت نخبگان سمپاتی پیدا کرد؛ مدتی بعد علاقمند به اقتصاد محض گردید و در سالهای 1890 به مطالعه کتب کورنو، اجورث و والراس پرداخت و با شعف اعلام کرد: «طلا کشف کرده یعنی نظریه تعادل عمومی را پیدا کرده است». در سال 1893 در دانشگاه لوزان وارث کرسی اقتصاد سیاسی والراس می شود و در عین حال در همان دانشگاه کرسی جامعه شناسی را به عهده می گیرد. پاره تو کوشش فراوان کرد که قوانین اقتصادی را به کمک ریاضی، به مانند قوانین مکانیک ارائه کند. از جمله دگرگونی اساسی در سیستم نئوکلاسیک کنار گذاشن نظریه ای بود که بر اساس آن رقابت آزاد به افراد اجازه می دهد که حداکثر ارضا را به دست آورند. پاره تو در درس اقتصاد سیاسی که در سال 1896 منتشر می کند همان نظریه والراس را در مورد حد مطلوب اقتصادی بیان می کند ولی برعکس، در کتابی که به سال 1907 به زبان ایتالیایی منتشر می سازد، در موارد متعدد از والراس جدا می شود. به نظر پاره تو، مطلوبیت کالاها و خدمات به مانند وزن اجسام قابل محاسبه و اندازه گیری نیست و با وجود این اضافه می نماید که این موضوع مانع این نخواهد بود که بگوئیم و تصریح کنیم که هر مصرف کننده به طور عقلایی مقادیر کالایی که می خرد انتخاب می کند؛ در حقیقت مصرف کننده می داند که مثلاً برای او کدام ترکیب از کالاها با صرفه تر از ترکیبات دیگر است. با این ترتیب می توان تصریح کرد که با قیمتهای موجود کدام مقادیر از کالاها را انتخاب و مصرف می کند که به نظر او با صرفه تر باشد. و این موضوع مبین آن است که جانشین کردن مقدار qA از کالای A به وسیله مقدار qB از کالای B حائز همان مطلوبیت اولی است و مصرف کننده در صورتی اقدام به انتخاب کالای جانشین می کند که قیمت qB کمتر از قیمت qA باشد یعنی:
اقتصاددانی که طلا کشف کرد! یا به عبارت دیگراقتصاددانی که طلا کشف کرد! باشد. حال اگراقتصاددانی که طلا کشف کرد! را نرخ نهایی جانشینی کالای A به B بنامیم، می توان گفت که مصرف کننده کالای A را وقتی جانشین B می کند که نرخ نهایی جانشینی A به B کمتر از نسبت قیمت A به قیمت B باشد و می توان نتیجه گرفت که ترکیب کالاهای انتخاب شده توسط مصرف کننده به نحوی خواهد بود که نرخ نهایی جانشینی بین دو کالا مساوی نسبت قیمت دو کالا باشد این قانون با قانونی که جونس و منگر و والراس آن را ارائه کرده بودند تفاوتی نداشت؛ آنها معتقد بودند که در حالت تعادل، برای مصرف کننده نسبت مطلوبیتهای نهایی کالاها مساوی با نسبت قیمتهای آنها می باشد. زیرا، روشن است که اگر بتوان به عنوان مثال 2 واحد کالای B را جانشینی یک واحد از کالای A کرد، درست مثل این است که مطلوبیت نهایی یک واحد از کالای A دو برابر مطلوبیت نهایی یک واحد از کالای B است در این صورت نرخ نهایی جانشینی (2) کالایاقتصاددانی که طلا کشف کرد! برابر نسبت مطلوبیت نهایی کالای A به B استاقتصاددانی که طلا کشف کرد! مزیت صورت جدیدی که نئوکلاسیکها برای تعداد مصرف کننده تعریف کرده اند این امکان را به مصرف کننده می دهد که وی در انتخاب ترکیب کالای مورد نظر خود احتیاجی به محاسبه و اندازه گیری مطلوبیت نداشته باشد بلکه کافی است که وی فقط یک نظم مشخص بین ترکیبهای ممکن کالاها بر حسب اینکه آن ترکیبها برای او مطلوبیت بیشتر یا کمتری دارند برقرار کند، به عبارت دیگر، ترکیبات مختلف کالاها را برحسب مطلوبیت آنها رتبه بندی نماید. مثلاً ترکیب X برای مصرف کننده در درجه اول و ترکیب Y در درجه دوم و ترکیب Z در درجه سوم مطلوبیت قرار دارند. با این بیان مسأله مطلوبیت که قبلاً بر اساس اعداد کاردینال مطرح می شد و از این بابت مشکلاتی را برای اقتصاددانان در تحلیلهای اقتصادی آنها به وجود می آورد به صورت اعداد اوردینال (رتبه بندی) می گردد که در این حالت همانطور که دیدیم احتیاجی به اندازه گیری و محاسبه مطلوبیت توسط مصرف کننده نیست. این نوع شکل دادن به سیستم نئوکلاسیک به پاره تو امکان داد که به کشف مهمی نایل آید؛ وی می گوید، اگر فرض کنیم که توزیعی از کالاها بین مصرف کنندگان و یا تخصیصی از منابع بین تولید کنندگان وجود داشته باشد و تصور کنیم که تغییرات کوچکی در این توزیع کالا و یا تخصیص منابع صورت بگیرد، در آن صورت توزیعی بهینه و یا تخصیصی دارای کارائی است که با این تغییر کوچک، افزایش مطلوبیت یک یا چند نفر توام با کاهش مطلوبیت فرد یا افراد دیگری باشد و زمانی تخصیص غیربهینه خواهد بود که مطلوبیت یک فرد افزایش یابد بدون آنکه از مطلوبیت دیگران چیزی کم شود. برای پاره تو یک تخصیص زمانی تخصیص برتر است که مطلوبیت حداقل یک نفر از افراد جامعه را بدون آنکه مطلوبیت کسی کمتر گردد، افزایش دهد(هر چند که خود این تخصیص یک تخصیص بهینه نباشد).
این تز پاره تو حائز اهمیت زیاد است؛ او با این تز اهمیت واقعی قانون اقتصادی ای را که مکتب نئوکلاسیک در زمینه قانون برابری بارآوری نهایی عوامل تولید با قیمت آن عوامل کشف کرده بود نمایان می کند.
ما این قانون را نزد والراس دیده بودیم ولی والراس می گفت که وضع به وجود آمده به تفضل رقابت آزاد، بهترین وضع ممکن است. پاره تو مرتکب این اشتباه والراس نمی شود؛ او می گوید که تغییر در روش تولید خود به خود و طبیعی انتخاب شده مؤسسات (که بر اثر انتقالات مقادیر کوچک عوامل به دست آمده است) موجب تقلیل کارآیی دستگاه تولید می شود به نحوی که دیگر ممکن نیست برای تمام افراد همان ارضای پیش از تغییر روش تولید تامین گردد.
این نظر پاره تو را می شود قابل قبول دانست؛ به هر حال، اگر همه تولیدات نهایی عاملهای تولید برابر با قیمتهای عوامل باشند و اگر تولیدات نهایی نیز نزولی باشند، هر تغییر روش تولید با جانشین کردن متقابل عاملها به دو رشته A و B ، ارزش پولی تولید هر یک از این رشته ها کم می گردد. با توجه به اینکه قیمتها ثابت فرض شده اند، باید پذیرفت که مقادیر کالاهای تولید شده در دو رشته تولید نیز تقلیل پیدا می کنند.
مقادیری از این کالاهای مصرف شده توسط بعضی از افراد کاهش خواهند یافت بدون آنکه آنها بتوانند مصرف خود را از کالاهای دیگری که مقادیر تولید آنها تغییر نیافته اند افزایش دهند. این افراد، در نتیجه، دارای وضعی کم خوب تر نسبت به وضع اولیه خواهند داشت.
قبول و بازشناخت این خصوصیت اساساً نسبی از حد مطلوب، که به تفضل آزادی رقابت به دست آمده، خود به خود، دلایل والراس را که فکر می کرد با تئوری اقتصادی می شود برتری کاپیتالیسم را نسبت به سوسیالیسم نشان داد واژگون می سازد و پاره تو به این نتیجه می رسد که اقتصاد محض به ما این علم مسلم را نمی دهد که بتوانیم بین یک سازمان جامعه مبتنی بر مالکیت خصوصی و یک سازمان سوسیالیستی یکی را انتخاب کنیم و بگوئیم که کاپیتالیسم برتر است.
پاره تو در سال 1906 کتاب جامع اقتصاد سیاسی را نوشت که در آن بر اساس کردارهای خودخواهانه انسان Homo Oeconomicus یا مرد اقتصاد که همه اعمال اقتصادی او مبتنی بر خودخواهی و نفع شخصی وی استوار است تجزیه و تحلیل اقتصادی می کند و فصل مهمی از آن را به اقتصاد رفاه که مبانی تئوریکی The Economics of Welfareرا تشکیل می دهد در میان می گذارد و طرح نظریه کل بینانه رجحان جمعی و همگانی را بر اساس رحجانهای فردی برای اقتصاددانان مطرح می سازد. پاره تو، در اواخر عمر خویش کتاب وقایع اقتصادی و تئوریها را در سال 1920 و مسخ و تغییر و تبدیل دموکراسی را در سال 1921 منتشر می کند و در آن کتاب در زمینه کاربرد سیاست به تفکر می پردازد و هدف، وسیله و نتیجه را مقایسه می کند و نسبت به فاشیسم که در آن زمان در حال اوج گیری بود نظر مساعد ابراز می دارد و در ژوئیه سال 1923 به زایش دولت تحکمی و قدرتمند و ضد دموکراتیک خوش آمد می گوید و نظرش این است که تا آن تاریخ از نحوه عمل فاشیستی رضایت خاطر دارد ولی بعداً با خیالات جنگ آنها و محدودسازی آزادی عقیده و محدود کردن آزادی آموزش در دانشگاهها به مخالفت بر می خیزد.
پاره تو در سال 1923، زمانی چشم از جهان می بندد که ایتالیای فاشیست با بهره گیری از تئوری حکومت نخبگانِ او، دوران تراژیک تاریخ جوامع بشری را بسر می برد.

پی نوشت ها :

1. (Vilfredo Pareto(1848-1923
2. Taux Marginal de Substitution = Marginal Rate of Substitution

منبع مقاله: قدیری اصل، باقر؛ (1386)، سیر اندیشه اقتصادی، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دهم1387.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.