پژوهشگر:بهروز سروش نیا
برصخره ای در منطقه بیستون نزدیک شهر کرمانشاه کتیبه ای است به بلندی هفت متر و هشتاد سانتیمتر و درازای بیست و دو متر که در پنج ستون به سه زبان و متجاوز از هزارسطر توسط داریوش اول پادشاه هخامنشی نوشته شده است ، متن زبان فارسی باستان شامل ۵۱۵ سطر ، متن زبان عیلامی شامل ۶۵۰ سطر و متن زبان اکدی شامل ۱۴۱ سطر است.
خواندن کامل نوشته های میخی فارسی باستان از سال ۱۸۳۶ توسط لاسن و بورنف میلادی آغاز شد و سپس توسط فلاندن و کوست دو گردشگر فرانسوی و راولینسون فرماندار نظامی انگلیس در کرمانشاه ، جکسون استاد دانشگاه کمبریج و سرانجام بوسیله کامرون قسمت های ناخوانا دقیقا ً بازخوانی شد .
یکی از منابع معتبر برای تاریخ نویسی ، آگاهی از وضعیت اجتماعی و قدرت سیاسی دوره هخامنشی ، کتیبه های به جا مانده از آن دوران است .
خدای بزرگ اهورمزدا که این سرزمین را آفرید ، آن آسمان را آفرید ، که انسان را آفرید ، که شادی را آفرید برای مردم ، که داریوش را شاه کرد ، یک شاه از بسیاری و یک فرماندار از بسیاری ، منم داریوش ، شاه شاهان ، شاه سرزمین ها ، پسر ویشتاسپ هخامنشی
می گوید داریوش شاه : اهورمزدا که بزرگترین خدایان است او مرا شاه کرد ، این شهریاری را به من ارزانی داشت ، که بزرگترین است ، که نیک مرد و نیک اسب است به خواست اهورمزدا ، پدر من ویشتاسپ و آرشام که جد من است که هر دو زنده بودند هنگامی که اهورمزدا مرا در این سرزمین شاه کرد ، اهورمزدا را چنان میل بود که در تمام این سرزمین به عنوان مرد خودش مرا انتخاب کرد ، او مرا شاه در همه این سرزمین ها کرد ، من اهورمزدا را می پرستم ، اهورمزدا مرا یاری کرد که آنچه که فرمان من بود ، آن را برای من نیک انجام گردانید ، آنچه که من کردم همه را به لطف اهورمزدا کردم ، این کاخ که درشوش ساختم از دور دست تزئینات آن آورده شد ، ابتدا زمین کنده شده تا به سنگ رسیدم ، وقتی کنده شد سپس (سنگریزه) شفته انباشته شد ، یک طرف چهل زرع عمق و طرف دیگر بیست زرع عمق روی آن شفته کاخ ساخته شد و این که کنده شد ابتدا و شفته انباشته شد و خشت زده شده این کار ها را مردم بابلی انجام دادند ، چوب سدر آن از کوهی به نام لبنان از آنجا آورده شد مردم آشور آن را آوردند ، تا به بابل آوردند ، از بابل کاری ها و یونانی ها تا شوش آوردند ، چوب یکا از قندهار آورده شد و از کرمان آورده شد ، طلا از سارد و از بلخ آورده شد که اینجا به کار رفته ، سنگ لاجورد از کاتاپوتکا ، و عقیق که اینجا به کار رفته از سغد آورده شد ، سنگ گرانبهای فیروزه از خوارزم اینجا آورده شد که در اینجا به کار رفته ، نقره و آبنوس از مصر آورده شد ، تزئیناتی که روی دیوار ها با آن تزئین شده از یونان آورده شد ، عاج که اینجا به کار رفته از اتیوپی و از سند و ارُخج ، آورده شدند ، ستون های سنگی که اینجا به کار رفته از روستایی به نام آبیرادو در عیلام آورده شده ، مردانی که روی سنگ کار می کردند (سنگتراشان) آنها از یونانی ها و ساردی ها بودند ، مردان طلاکاری که روی طلا کار می کردند آنها از مادی ها و مصری ها بودند ، مردانی که نجاری می کردند از ساردی ها و مصری ها بودند ، مردانی که روی خشت کار می کردند از بابل بودند ، مردانی که روی دیوار های دژ (کاخ) کار می کردند و دیوار ها را تزئین می کردند از مادی ها و مصری ها بودند .
می گوید داریوش شاه : در شوش کار ها و دستور های بسیار عالی (زیبا) داده شد و کار های بسیار آورده شده بود ، مرا اهورمزدا بپاید و ویشتاسپ پدرم را و سرزمینم را
می گوید داریوش شاه : این است آنچه من کردم (از طرف من کرده شده) در بابل
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من انجام دادم به لطف اهورمزدا ، در همان سال بعد از آنکه شاه شدم ، نوزده جنگ انجام دادم ، به لطف اهورمزدا من آنها را شکست دادم و ۹ نفر از شاهان را گرفتم ، یکی گوماته مغ بود ، او به دروغ چنین می گفت : من بردیا هستم پسر کورش ، او پارس را شورشی کرد ، یک اسرینه نام عیلامی ، او به دروغ چنین گفت : من شاه هستم در عیلام ، او عیلام را شورشی کرد بر علیه من ، یک ندیته بیره نام بابلی به دروغ چنین گفت : من نبوکدرچره هستم پسر نبونید ، او بابل را شورشی کرد ، یک مرتیا نام پارسی او به دروغ چنین گفت : من ایمانی هستم ، در عیلام شاه شد ، او عیلام را شورشی کرد ، یک فروتیر نام مادی او به دروغ چنین گفت : من خشثریته هستم از خاندان هوخشتره ، او ماد را شورشی کرد ، یک چیسره تخمه نام اهل ساگارت او به دروغ چنین گفت : من شاه هستم در ساگارت از خانواده هوخشتره ، او ساگارت را شورشی کرد ، یک فراده نامی اهل مرو او به دروغ چنین گفت : من شاه هستم در مرو ، او مرویان را شورشی کرد ، یکی وهیزداته نام پارسی ، او به دروغ چنین گفت : من بردیا هستم پسر کورش ، او پارسیان را شورشی کرد ، یک ارخه نام از ارمنستان ، او به دروغ چنین گفت : من نبوکدرچره هستم پسر نبونید ، او بابلیان را شورشی کرد .
می گوید داریوش شاه : آنها ۹ پادشاه هستند که من اسیر کردم در طی جنگ ها
می گوید داریوش شاه : تو که شاه بعدا ً شدی ، خودت از دروغ پرهیز کن ، مردی که پیرو دروغ باشد او را تنبیه خوب کن ، اگر چنین فکری کردی (می اندیشی) سرزمین من استوار بماند .
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من انجام دادم به لطف اهورمزدا ، این است که در همان یک سال انجام دادم ، تو که بعدا ً این کتیبه را (می خوانی که به وسیله من کرده شده) خواهی خواند که من انجام دادم ، مباد که آن را دروغ بپنداری .
می گوید داریوش شاه : اهورمزدا را گواه می گیرم که آنچه که من انجام دادم در آن یک سال درست و واقعی است و دروغ نیست .(که من کردم در همان سال)
می گوید داریوش شاه : به لطف اهورمزدا کار های بسیار دیگری هم است که از سوی من انجام داده شده که در این کتیبه ننوشتم ، به این دلیل ننوشتم ، مباد آن که پس از این ، آن که کتیبه را می خواند به نظرش زیاد آید که من کردم و او را باور نشود و آن را دروغ بپندارد .
می گوید داریوش شاه : آنها که قبلا ً اینجا شاه بودند ، آنها را چنان کرده ای نیست که به لطف اهورمزدا در همان یک سال به وسیله من انجام داده شد .
می گوید داریوش شاه : اکنون آنچه را که من انجام دادم به من بگو و آن را پنهان مخواه ، اگر این نوشته را پنهان نکنی و برای مردم بگویی ، اهورمزدا تو را دوست باد و صاحب خاندان بسیاری باد و عمر طولانی کنی .
می گوید داریوش شاه : اگر این نوشته پنهان شود و به مردم نگویی اهورمزدا تو را زننده باد و تو را خاندان مباد .
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من انجام دادم در همان یک سال به لطف اهورمزدا ، اهورمزدا مرا یاری داد و دیگر خدایان که هستند .
می گوید داریوش شاه : برای این اهورمزدا مرا یاری داد و همچنین دیگر خدایان مرا یاری دادند (که هستند) نه بی اعتقاد بودم ، نه دروغگو بودم ، نه پیرو بدی بودم ، هم من و هم خانواده من بر طبق راستی رفتار کردیم ، نه ضعیف و بیچاره و نه توانا را بدی نکردم ، مردی که کوشید برای خاندان من ، او را خوب پاداش دادم و آن که آسیب رساند او را به سختی مجازات کردم .
می گوید داریوش شاه : تو که پس از این شاه خواهی بود ، از این پس خواهی شد ، مردی که پیرو دروغ باشد یا زورگو است او را دوست مباش و خوب تنبیه کن .
می گوید داریوش شاه : تو که پس این کتیبه را خواهی دید که من نوشتم یا این پیکر ها را ، مباد خراب کنی . تا وقتی توان داری از آن مراقبت (محافظت) کن .
می گوید داریوش شاه : اگر این نوشته را (پیکره ها را) ببینی آنها را خراب نکنی تا هنگامی که تو را توان باشد اهورمزدا تو را دوست باد و خاندان تو بسیار باد و عمر طولانی داشته باشی و آنچه که انجام می دهی اهورمزدا تو را موفق و نیک فرجام کناد . (دارد)
می گوید داریوش شاه : اگر این نوشته را (پیکره ها را) ببینی آنها را خراب کنی تا هنگامی که توان داری در طی حکومت اهورمزدا تو را زننده باد و خاندان تو نباد و آنچه را که انجام می دهی آن را اهورمزدا خراب کناد .
می گوید داریوش شاه : این ها مردانی اند که در آن زمان آنجا بودند ، وقتی من گوماته مغ را شکست دادم که خود را بردیا می گفت .
در آن زمان این مردان کوشیدند به عنوان سرکردگان من ، ویدفرنا نامی پسر وایسپار پارسی ، اوتانه نامی پسر سوخُره پارسی ، گئوبرو نامی پسر مردونیه پارسی ، ویدرنه نامی پسر بگابیگ نه پارسی ، بغه بوخشه نامی پسر دایووهیه ، اردومانی نامی پسر وهیوکه پارسی
می گوید داریوش شاه : توکه پس از این شاه خواهی بود ، خاندان این مردان خوب را حفاظت کن .
می گوید داریوش شاه : به لطف اهورمزدا من این کتیبه را نوشتم ، علاوه بر این که به زبان آریایی نیز کتیبه گلی و روی چرم نوشته شد و آن را امضاء کردم و نسب نامه درست کردم ، نوشته شد و خوانده شد در حضور من ، این نوشته را من به همه سرزمین ها فرستادم در کشورها مردم در اجرای آن کوشیدند ، آن را به کار بردند .
می گوید خشایارشا شاه : پر من داریوش ، پدر داریوش ویشتاسپ نام بود ، پدر ویشتاسپ آرشامه نام بود ، ویشتاسپ و آرشامه هر دو در یک زمان زنده بودند ، وقتی که اهورمزدا چنان میل بود که داریوش پدر من را شاه کرد در این سرزمین ها ، وقتی داریوش شاه شد کار های بسیاری انجام داد .
می گوید خشایارشا شاه : داریوش را پسران دیگری نیز بودند ، اهورمزدا را چنان میل بود که داریوش پدر من بعد از خود مرا برترین کرد ، وقتی پدرم داریوش از تخت پادشاهی رفت یا مُـرد .، به لطف اهورمزدا من شاه شدم به جای پدر بر تخت پادشاهی پدر نشستم ، وقتی که من شاه شدم ، کار های بسیار کردم ، آن کارها را که پدرم کرده بود من محافظت کردم (پاییم) و کار های دیگری به آنها افزودم ، آنچه که من کردم و آنچه که پدرم کرد ، آن همه از لطف اهورمزدا و به میل او کردیم .
می گوید خشایارشا شاه : مرا اهورمزدا بپاید و پادشاهی مرا و آنچه که من کردم و آنچه را که پدرم کرد نیز اهورمزدا پاید .
می گوید داریوش شاه : سپس من سپاه پارسی را به سوی ویشتاسپ فرستادم از ری ، هنگامی که آن سپاه به ویشتاسپ رسید ، ویشتاسپ به سپاه پیوست و رفت به محلی به نام پتی گربنا شهری در پارت ، آنجا با شورشیان جنگ کرد ، اهورمزدا مرا کمک کرد ، به لطف اهورمزدا ویشتاسپ آن سپاه شورشی را شکست داد ، در اولین روز کامل از ماه گرامپده بود ، هنگامی که جنگ کردیم .
می گوید داریوش شاه : سپس سرزمین از آن من شد ، این است آنچه که من کردم ( کرده من است ) در پارت
می گوید داریوش شاه : سرزمینی به نام مرو نسبت به من شورشی شد ، یکی به نام " فرادا" اهل مرو ، او را سرکرده کرده بودند ، سپس من "دادرشی" نام پارسی را که بنده من بود و در شهر بلخ شهربان بود ، فرستادم به سوی او چنین ، گفتم : پیش برو آن سپاه را بزن ، که خود را از آن من نمی خوانند ، سپس دادرشی با سپاه رفت و جنگ کرد با مروی ها ، اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه شورشی را شکست سختی داد ، در ۲۳ روز کامل از ماه " آسریدیه " بود وقتی جنک کرده شد .
می گوید داریوش شاه : یک به نام " وهیزداته " در محلی به نام " تاروآ " در شهری به نام "یاویتا" در کشور پارس آنجا مستقر بود ، او برای دومین بار شورش کرد در پارس ، به مردم چنین گفت : من " بردیا " هستم ، پسر کورش ، سپس سپاه پارسی که در کاخ بودند ، قبلا ً از "انشان" فراخوانده شده بود ، بیشتر آنها نسبت به من شورشی شدند و به سوی وهیزداته رفتند ، او شاه پارس شد ، در پارس
می گوید داریوش شاه : سپس من سپاه پارسی و مادی را که تحت فرمان من بودند ، فرستادم و " آرته وریه " نامی پارسی را که بنده من بود ، او را سرکرده آنها کردم ، باقیمانده سپاه پارسی به دنبال من رفت ، به ماد رسید ، سپس آرته وریه با سپاه به پارس رهسپار شد تا در محلی به نام " رخا " در پارس آنجا آن وهیزداته که خود را بردیا می خواند با سپاه به مقابله با آرته وردیه برای جنگ کردن کرد ، و اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه وهیزداته را شکست سختی داد ، ۱۲ روز از ماه " ثوره وهره " گذشته بود که با آنها جنگ کرده شد .
می گوید داریوش شاه : سپس آن وهیزداته با سپاه کمی گریخت و به پاسارگاد رفت ، از آنجا سپاهی برای خود تهیه کرد و برای بار دیگر به مقابل ارته وریه آمد برای جنگ کردن ، در کوهی به نام " پرگه " آنجا جنگ کردند ، اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه وهیزداته را شکست سختی داد ، از ماه " گرامپده " ۵ روز گذشته بود که جنگ شد ، آن وهیزداته را گرفتم و آنهایی که سرکردگان پیروان او بودند .
می گوید داریوش شاه : سپس من آن وهیزداته که خود را بردیا می نامید او سپاهی را به "هرووات" فرستاد " ویوانه " نامی پارسی را که بنده من بود و در " هرووات " شهربان بود در مقابل او بود ، و یک مرد را سرکرده کرد ، به آنها گفت : پیش بروید و آن ویوانه را بکشید و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می خوانند ، سپاه که وهیزداته فرستاده بود رفت ، و برابر ویوانه برای جنگ کردن در دژی به نام " کاپیش کانی " با هم جنگ کردند ، اهورمزدا کمک کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه شورشی را شکست سختی داد ۱۳ روز از ماه "آنامکه" گذشته بود هنگامی که جنگ کردیم .
می گوید داریوش شاه : دوباره بعدا ً شورشیان گردآمدند و در برابر ویوانه جنگ کردند در ناحیه ای به نام " گدوته وه " با هم جنگ کردند ، اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه شورشی را شکست سختی داد ، از ماه " وی خنه " ۸ روز گذشته بود که جنگ کرده شد .
می گوید داریوش شاه : پس از آن مردی که سرکرده سپاه بود و وهیزداته فرستاده بود به سوی ویوانه ، با سپاه کمی گریخت ، در دژی به نام " آرشاده " در " اُرُخج " تا به آنجا رسید ، آنگاه ویوانه با سپاه به دنبال او رفت ، آنجا او را که مقدم سرکردگان پیروان او بودند گرفت و کُشت.
می گوید داریوش شاه : سرزمین کشور از آن من شد ، این است آنچه که من انجام دادم در اُرُخج
می گوید داریوش شاه : هنگامی که در پارس و ماد بودم ، برای دومین بار بابلیان شورشی شدند ، مردی " ارخه " نام ارمنی پسر " هلیته " ، او شورش کرد در بابل در سرزمینی به نام "دوبلله" ، از آنجا به مردم چنین دروغ گفت : من " نبودچره " هستم ، پسر " نبونید " ، سپاه بابلی نسبت به من شورشی شد و به طرف ارخه رفت ، او بابل را گرفت ، او شاه شد در بابل
می گوید داریوش شاه : سپس من سپاهی فرستادم به بابل ، " ویده فرنا " نامی پارسی که بنده من بود بر آنها سرکرده کردم ، سپس به آنها گفتم : پیش بروید ، آن سپاه بابلی را بکُشید که خود را از آن من نمی خوانند ، سپس ویده فرنا با سپاهی به بابل رفت ، اهورمزدا کمک ارزانی داشت ، به لطف اهورمزدا ویده فرنا بابلیان را کُشت و اسیر کرد بقیه را ، از ماه " ورکه زنه " ۲۲ روز گذشته بود از هنگامی که آن ارخه ، " نبوکودرچرا " به دروغ خود را خوانده بود و مردانی که آنها بیشترین ، مقدم ، سرکرده پیروان او بودند ، گرفتم و دستور دادم ارخه و مردانی که آنها بیشترین پیروانش بودند در بابل به دار بزنند .
می گوید داریوش شاه : من یک پارسی هستم از پارس ، مصر را گرفتم ، من دستور کندن کانال را دادم از رود نیل که در مصر جاری است به دریایی که که از پارس می آید ، آنگاه این کانال کنده شد آنگونه که من دستور دادم و کشتی ها آمدند به مصر به طریق این کانال به سوی پارس آنطور که مرا میل بود .
می گوید داریوش شاه : به لطف اهورامزدا این سرزمین هایی است که من گرفتم که دور از پارس است ، من بر آنها حکمرانی کردم ، به من باج دادند ، آنچه از طرف من به آنها گفته شد آن را انجام دادند . قانون من آنها را نگهداری کرد ، ماد عیلام ، پارت ، هرات ، بلخ ، سغد ، خوارزم ، زرنگ ، اُرُخج (بلوچستان) ، سگتوش ، قندهار ، سند ، سکاهایی که هوم می نوشیدند ، سکاهایی که کلاه خُود می پوشیدند ، بابل ، آشور ، عربستان ، مصر ، ارمنستان ، کاتپه توکا ، سارد ، یونیه ، سکاهایی که آن سوی دریا هستند ، سکاهایی که سپر یونی ها را داشتند ، لیبیایی ها ، حبشی ها ، مکران ها ، کاریان ها می گوید داریوش شاه : اهورامزدا وقتی دید این سرزمین در آشوب است ، آنگاه آن را به من ارزانی داشت ، مرا شاه کرد ، من شاه هستم ، به لطف اهورمزدا من آن را در این مکان سر جایش نشاندم ، آ نچه من گفتم ، آن را انجام دادند ، آن طور که مرا میل بود ، اگر بیندیشی که چند کشور بوده که داریوش شاه داشت ، پیکره ها را ببین که تخت را می برند ، آنگاه خواهی دانست و آگاه خواهی شد از نیزه مرد پارسی که به دور دست برده شد . یک مرد پارسی آن را به دور دست برده است .
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من کردم ، این ها را همه به لطف اهورمزدا انجام دادم ، اهورمزدا به من کمک ارزانی داشت تا من این کار ها را انجام دهم ، اهورمزدا مرا ار آسیب نگهداری می کند و خاندانم را و این سرزمین را ، من اهورمزدا را ستایش می کنم ، این را اهورمزدا به من داده است ، مردی که اهورمزدا را فرمان برد او را مخالف به نظر نمی رسد ، پیروانش او را ترک نمی کنند و آشوب به پا نمی کنند .
می گوید داریوش شاه : به لطف این سرزمین ها که من دارم همراه با این پارس که از من ترسیدند .
به من باج می دادند عیلام و ماد و بابل و عربستان و آشور و مصر و ارمنستان و کاتاپوتکه و سارد و یونیه (یونانیان) که کنار خشکی و آنها که کنار دریا هستند و کشور هایی که آن سوی دریای ساگارتا و پارت و زرنگ و هرات و بلخ و سند و خوارزم و ستگوش (افغانستان) و ارُخج و سند (هند) و قندهار و سکا و مکران
می گوید داریوش شاه ، اگر فکر کنی از دیگری نمی ترسم از این مردم پارس نگهداری کن ، اگر مردم پارس نگهداری شوند ، محافظت شده باشند برای مدت طولانی ، شادی خوشبختی ناگسستنی از طرف اهورمزدا به این خاندان می رسد .
منبع: آفتاب http://www.aftabir.com
خواندن کامل نوشته های میخی فارسی باستان از سال ۱۸۳۶ توسط لاسن و بورنف میلادی آغاز شد و سپس توسط فلاندن و کوست دو گردشگر فرانسوی و راولینسون فرماندار نظامی انگلیس در کرمانشاه ، جکسون استاد دانشگاه کمبریج و سرانجام بوسیله کامرون قسمت های ناخوانا دقیقا ً بازخوانی شد .
یکی از منابع معتبر برای تاریخ نویسی ، آگاهی از وضعیت اجتماعی و قدرت سیاسی دوره هخامنشی ، کتیبه های به جا مانده از آن دوران است .
متن ترجمه شده DSF
پیرامون نحوه ساخت کاخ شوشخدای بزرگ اهورمزدا که این سرزمین را آفرید ، آن آسمان را آفرید ، که انسان را آفرید ، که شادی را آفرید برای مردم ، که داریوش را شاه کرد ، یک شاه از بسیاری و یک فرماندار از بسیاری ، منم داریوش ، شاه شاهان ، شاه سرزمین ها ، پسر ویشتاسپ هخامنشی
می گوید داریوش شاه : اهورمزدا که بزرگترین خدایان است او مرا شاه کرد ، این شهریاری را به من ارزانی داشت ، که بزرگترین است ، که نیک مرد و نیک اسب است به خواست اهورمزدا ، پدر من ویشتاسپ و آرشام که جد من است که هر دو زنده بودند هنگامی که اهورمزدا مرا در این سرزمین شاه کرد ، اهورمزدا را چنان میل بود که در تمام این سرزمین به عنوان مرد خودش مرا انتخاب کرد ، او مرا شاه در همه این سرزمین ها کرد ، من اهورمزدا را می پرستم ، اهورمزدا مرا یاری کرد که آنچه که فرمان من بود ، آن را برای من نیک انجام گردانید ، آنچه که من کردم همه را به لطف اهورمزدا کردم ، این کاخ که درشوش ساختم از دور دست تزئینات آن آورده شد ، ابتدا زمین کنده شده تا به سنگ رسیدم ، وقتی کنده شد سپس (سنگریزه) شفته انباشته شد ، یک طرف چهل زرع عمق و طرف دیگر بیست زرع عمق روی آن شفته کاخ ساخته شد و این که کنده شد ابتدا و شفته انباشته شد و خشت زده شده این کار ها را مردم بابلی انجام دادند ، چوب سدر آن از کوهی به نام لبنان از آنجا آورده شد مردم آشور آن را آوردند ، تا به بابل آوردند ، از بابل کاری ها و یونانی ها تا شوش آوردند ، چوب یکا از قندهار آورده شد و از کرمان آورده شد ، طلا از سارد و از بلخ آورده شد که اینجا به کار رفته ، سنگ لاجورد از کاتاپوتکا ، و عقیق که اینجا به کار رفته از سغد آورده شد ، سنگ گرانبهای فیروزه از خوارزم اینجا آورده شد که در اینجا به کار رفته ، نقره و آبنوس از مصر آورده شد ، تزئیناتی که روی دیوار ها با آن تزئین شده از یونان آورده شد ، عاج که اینجا به کار رفته از اتیوپی و از سند و ارُخج ، آورده شدند ، ستون های سنگی که اینجا به کار رفته از روستایی به نام آبیرادو در عیلام آورده شده ، مردانی که روی سنگ کار می کردند (سنگتراشان) آنها از یونانی ها و ساردی ها بودند ، مردان طلاکاری که روی طلا کار می کردند آنها از مادی ها و مصری ها بودند ، مردانی که نجاری می کردند از ساردی ها و مصری ها بودند ، مردانی که روی خشت کار می کردند از بابل بودند ، مردانی که روی دیوار های دژ (کاخ) کار می کردند و دیوار ها را تزئین می کردند از مادی ها و مصری ها بودند .
می گوید داریوش شاه : در شوش کار ها و دستور های بسیار عالی (زیبا) داده شد و کار های بسیار آورده شده بود ، مرا اهورمزدا بپاید و ویشتاسپ پدرم را و سرزمینم را
متن ترجمه شده DB۴
کتیبه ای از داریوش اول پیرامون شرح جنگ ها با سرکشان و نکات اخلاقیمی گوید داریوش شاه : این است آنچه من کردم (از طرف من کرده شده) در بابل
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من انجام دادم به لطف اهورمزدا ، در همان سال بعد از آنکه شاه شدم ، نوزده جنگ انجام دادم ، به لطف اهورمزدا من آنها را شکست دادم و ۹ نفر از شاهان را گرفتم ، یکی گوماته مغ بود ، او به دروغ چنین می گفت : من بردیا هستم پسر کورش ، او پارس را شورشی کرد ، یک اسرینه نام عیلامی ، او به دروغ چنین گفت : من شاه هستم در عیلام ، او عیلام را شورشی کرد بر علیه من ، یک ندیته بیره نام بابلی به دروغ چنین گفت : من نبوکدرچره هستم پسر نبونید ، او بابل را شورشی کرد ، یک مرتیا نام پارسی او به دروغ چنین گفت : من ایمانی هستم ، در عیلام شاه شد ، او عیلام را شورشی کرد ، یک فروتیر نام مادی او به دروغ چنین گفت : من خشثریته هستم از خاندان هوخشتره ، او ماد را شورشی کرد ، یک چیسره تخمه نام اهل ساگارت او به دروغ چنین گفت : من شاه هستم در ساگارت از خانواده هوخشتره ، او ساگارت را شورشی کرد ، یک فراده نامی اهل مرو او به دروغ چنین گفت : من شاه هستم در مرو ، او مرویان را شورشی کرد ، یکی وهیزداته نام پارسی ، او به دروغ چنین گفت : من بردیا هستم پسر کورش ، او پارسیان را شورشی کرد ، یک ارخه نام از ارمنستان ، او به دروغ چنین گفت : من نبوکدرچره هستم پسر نبونید ، او بابلیان را شورشی کرد .
می گوید داریوش شاه : آنها ۹ پادشاه هستند که من اسیر کردم در طی جنگ ها
می گوید داریوش شاه : تو که شاه بعدا ً شدی ، خودت از دروغ پرهیز کن ، مردی که پیرو دروغ باشد او را تنبیه خوب کن ، اگر چنین فکری کردی (می اندیشی) سرزمین من استوار بماند .
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من انجام دادم به لطف اهورمزدا ، این است که در همان یک سال انجام دادم ، تو که بعدا ً این کتیبه را (می خوانی که به وسیله من کرده شده) خواهی خواند که من انجام دادم ، مباد که آن را دروغ بپنداری .
می گوید داریوش شاه : اهورمزدا را گواه می گیرم که آنچه که من انجام دادم در آن یک سال درست و واقعی است و دروغ نیست .(که من کردم در همان سال)
می گوید داریوش شاه : به لطف اهورمزدا کار های بسیار دیگری هم است که از سوی من انجام داده شده که در این کتیبه ننوشتم ، به این دلیل ننوشتم ، مباد آن که پس از این ، آن که کتیبه را می خواند به نظرش زیاد آید که من کردم و او را باور نشود و آن را دروغ بپندارد .
می گوید داریوش شاه : آنها که قبلا ً اینجا شاه بودند ، آنها را چنان کرده ای نیست که به لطف اهورمزدا در همان یک سال به وسیله من انجام داده شد .
می گوید داریوش شاه : اکنون آنچه را که من انجام دادم به من بگو و آن را پنهان مخواه ، اگر این نوشته را پنهان نکنی و برای مردم بگویی ، اهورمزدا تو را دوست باد و صاحب خاندان بسیاری باد و عمر طولانی کنی .
می گوید داریوش شاه : اگر این نوشته پنهان شود و به مردم نگویی اهورمزدا تو را زننده باد و تو را خاندان مباد .
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من انجام دادم در همان یک سال به لطف اهورمزدا ، اهورمزدا مرا یاری داد و دیگر خدایان که هستند .
می گوید داریوش شاه : برای این اهورمزدا مرا یاری داد و همچنین دیگر خدایان مرا یاری دادند (که هستند) نه بی اعتقاد بودم ، نه دروغگو بودم ، نه پیرو بدی بودم ، هم من و هم خانواده من بر طبق راستی رفتار کردیم ، نه ضعیف و بیچاره و نه توانا را بدی نکردم ، مردی که کوشید برای خاندان من ، او را خوب پاداش دادم و آن که آسیب رساند او را به سختی مجازات کردم .
می گوید داریوش شاه : تو که پس از این شاه خواهی بود ، از این پس خواهی شد ، مردی که پیرو دروغ باشد یا زورگو است او را دوست مباش و خوب تنبیه کن .
می گوید داریوش شاه : تو که پس این کتیبه را خواهی دید که من نوشتم یا این پیکر ها را ، مباد خراب کنی . تا وقتی توان داری از آن مراقبت (محافظت) کن .
می گوید داریوش شاه : اگر این نوشته را (پیکره ها را) ببینی آنها را خراب نکنی تا هنگامی که تو را توان باشد اهورمزدا تو را دوست باد و خاندان تو بسیار باد و عمر طولانی داشته باشی و آنچه که انجام می دهی اهورمزدا تو را موفق و نیک فرجام کناد . (دارد)
می گوید داریوش شاه : اگر این نوشته را (پیکره ها را) ببینی آنها را خراب کنی تا هنگامی که توان داری در طی حکومت اهورمزدا تو را زننده باد و خاندان تو نباد و آنچه را که انجام می دهی آن را اهورمزدا خراب کناد .
می گوید داریوش شاه : این ها مردانی اند که در آن زمان آنجا بودند ، وقتی من گوماته مغ را شکست دادم که خود را بردیا می گفت .
در آن زمان این مردان کوشیدند به عنوان سرکردگان من ، ویدفرنا نامی پسر وایسپار پارسی ، اوتانه نامی پسر سوخُره پارسی ، گئوبرو نامی پسر مردونیه پارسی ، ویدرنه نامی پسر بگابیگ نه پارسی ، بغه بوخشه نامی پسر دایووهیه ، اردومانی نامی پسر وهیوکه پارسی
می گوید داریوش شاه : توکه پس از این شاه خواهی بود ، خاندان این مردان خوب را حفاظت کن .
می گوید داریوش شاه : به لطف اهورمزدا من این کتیبه را نوشتم ، علاوه بر این که به زبان آریایی نیز کتیبه گلی و روی چرم نوشته شد و آن را امضاء کردم و نسب نامه درست کردم ، نوشته شد و خوانده شد در حضور من ، این نوشته را من به همه سرزمین ها فرستادم در کشورها مردم در اجرای آن کوشیدند ، آن را به کار بردند .
متن ترجمه شده از کتیبه خشایارشا اول XPF
خدای بزرگ اهورمزدا که این سرزمین را آفرید ، که آن آسمان را آفرید ، که این انسان را آفرید ، شادی را برای برای انسان آفرید ، که خشایارشا را شاه کرد ، یک شاه از بسیاری ، یک فرماندار از بسیاری ، منم خشایارشا شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمین های مختلف القبایل ، شاه در این سرزمین بزرگ و وسیع ، پسر داریوش شاه هخامنشیمی گوید خشایارشا شاه : پر من داریوش ، پدر داریوش ویشتاسپ نام بود ، پدر ویشتاسپ آرشامه نام بود ، ویشتاسپ و آرشامه هر دو در یک زمان زنده بودند ، وقتی که اهورمزدا چنان میل بود که داریوش پدر من را شاه کرد در این سرزمین ها ، وقتی داریوش شاه شد کار های بسیاری انجام داد .
می گوید خشایارشا شاه : داریوش را پسران دیگری نیز بودند ، اهورمزدا را چنان میل بود که داریوش پدر من بعد از خود مرا برترین کرد ، وقتی پدرم داریوش از تخت پادشاهی رفت یا مُـرد .، به لطف اهورمزدا من شاه شدم به جای پدر بر تخت پادشاهی پدر نشستم ، وقتی که من شاه شدم ، کار های بسیار کردم ، آن کارها را که پدرم کرده بود من محافظت کردم (پاییم) و کار های دیگری به آنها افزودم ، آنچه که من کردم و آنچه که پدرم کرد ، آن همه از لطف اهورمزدا و به میل او کردیم .
می گوید خشایارشا شاه : مرا اهورمزدا بپاید و پادشاهی مرا و آنچه که من کردم و آنچه را که پدرم کرد نیز اهورمزدا پاید .
متن ترجمه شده DB۳
شرح جنگ داریوش اول با شورشیان مرو ، بردیای دروغین و بابلیانمی گوید داریوش شاه : سپس من سپاه پارسی را به سوی ویشتاسپ فرستادم از ری ، هنگامی که آن سپاه به ویشتاسپ رسید ، ویشتاسپ به سپاه پیوست و رفت به محلی به نام پتی گربنا شهری در پارت ، آنجا با شورشیان جنگ کرد ، اهورمزدا مرا کمک کرد ، به لطف اهورمزدا ویشتاسپ آن سپاه شورشی را شکست داد ، در اولین روز کامل از ماه گرامپده بود ، هنگامی که جنگ کردیم .
می گوید داریوش شاه : سپس سرزمین از آن من شد ، این است آنچه که من کردم ( کرده من است ) در پارت
می گوید داریوش شاه : سرزمینی به نام مرو نسبت به من شورشی شد ، یکی به نام " فرادا" اهل مرو ، او را سرکرده کرده بودند ، سپس من "دادرشی" نام پارسی را که بنده من بود و در شهر بلخ شهربان بود ، فرستادم به سوی او چنین ، گفتم : پیش برو آن سپاه را بزن ، که خود را از آن من نمی خوانند ، سپس دادرشی با سپاه رفت و جنگ کرد با مروی ها ، اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه شورشی را شکست سختی داد ، در ۲۳ روز کامل از ماه " آسریدیه " بود وقتی جنک کرده شد .
می گوید داریوش شاه : یک به نام " وهیزداته " در محلی به نام " تاروآ " در شهری به نام "یاویتا" در کشور پارس آنجا مستقر بود ، او برای دومین بار شورش کرد در پارس ، به مردم چنین گفت : من " بردیا " هستم ، پسر کورش ، سپس سپاه پارسی که در کاخ بودند ، قبلا ً از "انشان" فراخوانده شده بود ، بیشتر آنها نسبت به من شورشی شدند و به سوی وهیزداته رفتند ، او شاه پارس شد ، در پارس
می گوید داریوش شاه : سپس من سپاه پارسی و مادی را که تحت فرمان من بودند ، فرستادم و " آرته وریه " نامی پارسی را که بنده من بود ، او را سرکرده آنها کردم ، باقیمانده سپاه پارسی به دنبال من رفت ، به ماد رسید ، سپس آرته وریه با سپاه به پارس رهسپار شد تا در محلی به نام " رخا " در پارس آنجا آن وهیزداته که خود را بردیا می خواند با سپاه به مقابله با آرته وردیه برای جنگ کردن کرد ، و اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه وهیزداته را شکست سختی داد ، ۱۲ روز از ماه " ثوره وهره " گذشته بود که با آنها جنگ کرده شد .
می گوید داریوش شاه : سپس آن وهیزداته با سپاه کمی گریخت و به پاسارگاد رفت ، از آنجا سپاهی برای خود تهیه کرد و برای بار دیگر به مقابل ارته وریه آمد برای جنگ کردن ، در کوهی به نام " پرگه " آنجا جنگ کردند ، اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه وهیزداته را شکست سختی داد ، از ماه " گرامپده " ۵ روز گذشته بود که جنگ شد ، آن وهیزداته را گرفتم و آنهایی که سرکردگان پیروان او بودند .
می گوید داریوش شاه : سپس من آن وهیزداته که خود را بردیا می نامید او سپاهی را به "هرووات" فرستاد " ویوانه " نامی پارسی را که بنده من بود و در " هرووات " شهربان بود در مقابل او بود ، و یک مرد را سرکرده کرد ، به آنها گفت : پیش بروید و آن ویوانه را بکشید و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می خوانند ، سپاه که وهیزداته فرستاده بود رفت ، و برابر ویوانه برای جنگ کردن در دژی به نام " کاپیش کانی " با هم جنگ کردند ، اهورمزدا کمک کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه شورشی را شکست سختی داد ۱۳ روز از ماه "آنامکه" گذشته بود هنگامی که جنگ کردیم .
می گوید داریوش شاه : دوباره بعدا ً شورشیان گردآمدند و در برابر ویوانه جنگ کردند در ناحیه ای به نام " گدوته وه " با هم جنگ کردند ، اهورمزدا مرا یاری کرد ، به لطف اهورمزدا سپاه من آن سپاه شورشی را شکست سختی داد ، از ماه " وی خنه " ۸ روز گذشته بود که جنگ کرده شد .
می گوید داریوش شاه : پس از آن مردی که سرکرده سپاه بود و وهیزداته فرستاده بود به سوی ویوانه ، با سپاه کمی گریخت ، در دژی به نام " آرشاده " در " اُرُخج " تا به آنجا رسید ، آنگاه ویوانه با سپاه به دنبال او رفت ، آنجا او را که مقدم سرکردگان پیروان او بودند گرفت و کُشت.
می گوید داریوش شاه : سرزمین کشور از آن من شد ، این است آنچه که من انجام دادم در اُرُخج
می گوید داریوش شاه : هنگامی که در پارس و ماد بودم ، برای دومین بار بابلیان شورشی شدند ، مردی " ارخه " نام ارمنی پسر " هلیته " ، او شورش کرد در بابل در سرزمینی به نام "دوبلله" ، از آنجا به مردم چنین دروغ گفت : من " نبودچره " هستم ، پسر " نبونید " ، سپاه بابلی نسبت به من شورشی شد و به طرف ارخه رفت ، او بابل را گرفت ، او شاه شد در بابل
می گوید داریوش شاه : سپس من سپاهی فرستادم به بابل ، " ویده فرنا " نامی پارسی که بنده من بود بر آنها سرکرده کردم ، سپس به آنها گفتم : پیش بروید ، آن سپاه بابلی را بکُشید که خود را از آن من نمی خوانند ، سپس ویده فرنا با سپاهی به بابل رفت ، اهورمزدا کمک ارزانی داشت ، به لطف اهورمزدا ویده فرنا بابلیان را کُشت و اسیر کرد بقیه را ، از ماه " ورکه زنه " ۲۲ روز گذشته بود از هنگامی که آن ارخه ، " نبوکودرچرا " به دروغ خود را خوانده بود و مردانی که آنها بیشترین ، مقدم ، سرکرده پیروان او بودند ، گرفتم و دستور دادم ارخه و مردانی که آنها بیشترین پیروانش بودند در بابل به دار بزنند .
متن ترجمه شده DZC
خدای بزرگ اهورمزدا است که آسمان را آفرید ، که انسان را آفرید ، که شادی را آفرید ، داریوش را شاد کرد ، به داریوش پادشاهی را ارزانی داشت ، شهریاری که بزرگ و خوب است و خوب مرد است ، منم داریوش شاه بزرگ ، شاه شاهان کشور های دارای همه گونه مردم مختلف القبایل ، شاه در این سرزمین گسترده و بسیار وسیع و دور ، پسر ویشتاسپ هخامنشیمی گوید داریوش شاه : من یک پارسی هستم از پارس ، مصر را گرفتم ، من دستور کندن کانال را دادم از رود نیل که در مصر جاری است به دریایی که که از پارس می آید ، آنگاه این کانال کنده شد آنگونه که من دستور دادم و کشتی ها آمدند به مصر به طریق این کانال به سوی پارس آنطور که مرا میل بود .
متن ترجمه شده DNA
خدای بزرگ اهورمزدا است که این سرزمین را آفرید ، انسان را آفرید ، شادی و صلح را برای انسان آفرید ، داریوش را شاه کرد ، یک شاه از شاهان بسیار ، یک فرماندار از فرمانداران بسیار ، منم داریوش شاه ، شاه بزرگ ، شاه کشور های مختلف القبایل ، شاه در سرزمین بسیار بزرگ و گسترده ، پسر ویشتاسپ هخامنشی ، پسر پارسی ، یک آریایی دارای نژاد آریاییمی گوید داریوش شاه : به لطف اهورامزدا این سرزمین هایی است که من گرفتم که دور از پارس است ، من بر آنها حکمرانی کردم ، به من باج دادند ، آنچه از طرف من به آنها گفته شد آن را انجام دادند . قانون من آنها را نگهداری کرد ، ماد عیلام ، پارت ، هرات ، بلخ ، سغد ، خوارزم ، زرنگ ، اُرُخج (بلوچستان) ، سگتوش ، قندهار ، سند ، سکاهایی که هوم می نوشیدند ، سکاهایی که کلاه خُود می پوشیدند ، بابل ، آشور ، عربستان ، مصر ، ارمنستان ، کاتپه توکا ، سارد ، یونیه ، سکاهایی که آن سوی دریا هستند ، سکاهایی که سپر یونی ها را داشتند ، لیبیایی ها ، حبشی ها ، مکران ها ، کاریان ها می گوید داریوش شاه : اهورامزدا وقتی دید این سرزمین در آشوب است ، آنگاه آن را به من ارزانی داشت ، مرا شاه کرد ، من شاه هستم ، به لطف اهورمزدا من آن را در این مکان سر جایش نشاندم ، آ نچه من گفتم ، آن را انجام دادند ، آن طور که مرا میل بود ، اگر بیندیشی که چند کشور بوده که داریوش شاه داشت ، پیکره ها را ببین که تخت را می برند ، آنگاه خواهی دانست و آگاه خواهی شد از نیزه مرد پارسی که به دور دست برده شد . یک مرد پارسی آن را به دور دست برده است .
می گوید داریوش شاه : این است آنچه که من کردم ، این ها را همه به لطف اهورمزدا انجام دادم ، اهورمزدا به من کمک ارزانی داشت تا من این کار ها را انجام دهم ، اهورمزدا مرا ار آسیب نگهداری می کند و خاندانم را و این سرزمین را ، من اهورمزدا را ستایش می کنم ، این را اهورمزدا به من داده است ، مردی که اهورمزدا را فرمان برد او را مخالف به نظر نمی رسد ، پیروانش او را ترک نمی کنند و آشوب به پا نمی کنند .
متن ترجمه شده DPE
منم داریوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمین هایی که بسیار است ، پسر ویشتاسپ هخامنشیمی گوید داریوش شاه : به لطف این سرزمین ها که من دارم همراه با این پارس که از من ترسیدند .
به من باج می دادند عیلام و ماد و بابل و عربستان و آشور و مصر و ارمنستان و کاتاپوتکه و سارد و یونیه (یونانیان) که کنار خشکی و آنها که کنار دریا هستند و کشور هایی که آن سوی دریای ساگارتا و پارت و زرنگ و هرات و بلخ و سند و خوارزم و ستگوش (افغانستان) و ارُخج و سند (هند) و قندهار و سکا و مکران
می گوید داریوش شاه ، اگر فکر کنی از دیگری نمی ترسم از این مردم پارس نگهداری کن ، اگر مردم پارس نگهداری شوند ، محافظت شده باشند برای مدت طولانی ، شادی خوشبختی ناگسستنی از طرف اهورمزدا به این خاندان می رسد .
منبع: آفتاب http://www.aftabir.com
/ج