پژوهشگر: حجت الله مهدوی
در دوران باستان شخصیت حقوقی بیگانگان به کلی نفی می شد و آنان از ابتدایی ترین حقوق در آن جوامع محروم بودند. به عنوان مثال یک خارجی حق ازدواج در سرزمین بیگانه را نداشته و نمی توانست مالک اموال شود و یا حق مراجعه به دادگاه جهت جبران خساراتی که متحمل می شد را نداشت و به طور کلی رفتار با آنان شبیه رفتار با بردگان بوده است. بیگانگان فقط به دو طریق امکان ارتباط با افراد یک سرزمین را داشته اند؛ یکی از طریق عهدنامه های منعقده بین دولت ها و دیگر از طریق مهمان نوازی؛ به این معنی که حمایت و مراقبت از بیگانه به عهده میزبان بوده و در حقیقت هیچ گونه حمایت قانونی وجود نداشت و حمایت صرفاً جنبه فردی داشت. در این مقاله به بررسی این حقوق در برخی از کشورهای جهان (در دوران گذشته) پرداخته می شود:
روم باستان:
در حقوق روم، بیگانگان خارج از حد و مرز قانون محسوب می شدند و رومی ها بیش تر تمایل داشتند تا ملل اجنبی را تحت سلطه امپراتوری خود در آورند و کمتر درصدد نابودی آنها بودند. آنان تدریجاً توسط معاهدات، حقوقی برای بیگانگان قائل شدند که مسئله به رسمیت شناختن مصونیت فرستادگان از جمله آن حقوق بوده است.
یونان باستان:
در این کشور که از جمهوری های مختلف تشکیل شده بود، اهالی هر جمهوری در جمهوری دیگر بیگانه تلقی می شده اند. مع الوصف بر اثر ازدیاد داد و ستد میان جمهوری ها، روابط حقوقی گوناگون میان آنها پدید آمده و بر این اساس تعیین حقوق بیگانگان در قالب معاهدات در هر جمهوری لازم بود و اشتراک زبان و فرهنگ، عامل مؤثری در انعقاد این معاهدات بوده است.
هندوستان:
اگر به تاریخ وضعیتی که اتباع بیگانه در ممالک قدیم داشته اند مراجعه کنیم، معلوم می شود که وضعیت آنان در بینِ مللی که اساس تشکیلات آن متکی به سنت بوده به مراتب سخت تر از وضعیتی بوده که در بین مللی داشته اند که اصول سیاست آنها مبتنی بر جهانگیری و تجارت بوده است. در هیئت های جامعه که صرفاً مطیع عقاید مذهبی بوده و عقاید مزبور در آن ملت ها به نحو مطلق حکومت می کرد، اصل کلی عبارت بود از اینکه فرد خارجی، موجودی ناپاک و خارج از مذهب و لذا محروم از حقوق بشریت است. چنانچه در هندوستان، قانون «مانو» (Manou) بین «برهمن» (Brahmane) و «سوترا» (Soutra) فرق کلی می گذاشت. چه برهمن، فاتح و صاحب اختیار بوده در حالی که سوترا مغلوب و اسیر و عبد. به عبارت دیگر موجود ناپاکی بود که نمی توانست با طبقه برهمن رابطه خانوادگی و یا حقوقی پیدا کند و حتی طبقه دیگری وجود داشت که پست تر از طبقه سوترا بود و آن عبارت بود از طبقه «پاریا» (Paria) که افراد آن حق نداشتند حتی به سمت غلامی داخل طبقه برهمن گردند.
مصر:
در مصر نیز مادام که قدرت سلطنتی در دست رؤسای مذهب بود، خارجی ها طرف بغض بودند و با آنها معامله سختی به عمل می آمد. چه مصری ها خود را مأمور تسخیر دنیا دانسته و تصور می کردند که بایستی احکام غضب الهی را نسبت به خارجی ها یعنی نسبت به موجودات نجس و خارج از مذهب اجرا نمایند. چنانچه در یکی از هرم های بزرگ مصر عبارت ذیل منقوش است: «در ساختمان این گنبد یک نفر هم از اهالی مملکت شرکت ننموده است؛ یعنی تمام عمله و زحمتکش آن، اجانب بوده اند». ملت یهود نیز که بر طبق اصول مذهبی، خود را قوم برگزیده خدا محسوب می دانستند مجاز نبودند با اجانب مراوده نمایند.
قتل عامی که یهود در فلسطین در قرون گذشته برای اجتناب از تماس با اجانب نموده اند ضبط تاریخ است. اگرچه در قوانین موسوی احکام رأفت آمیز نسبت به اجانب موجود است. چنانکه در مجازات بین یهود و خارجی فرقی نبوده و در معابد که محل تحصن مذهبی بود برای اجانب نیز بسته نمی شد. ولی از نقطه نظر سیاسی یهودیان برتری بنی اسرائیل و پستی اجانب را امری مسلم به شمار می آوردند.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
روم باستان:
در حقوق روم، بیگانگان خارج از حد و مرز قانون محسوب می شدند و رومی ها بیش تر تمایل داشتند تا ملل اجنبی را تحت سلطه امپراتوری خود در آورند و کمتر درصدد نابودی آنها بودند. آنان تدریجاً توسط معاهدات، حقوقی برای بیگانگان قائل شدند که مسئله به رسمیت شناختن مصونیت فرستادگان از جمله آن حقوق بوده است.
یونان باستان:
در این کشور که از جمهوری های مختلف تشکیل شده بود، اهالی هر جمهوری در جمهوری دیگر بیگانه تلقی می شده اند. مع الوصف بر اثر ازدیاد داد و ستد میان جمهوری ها، روابط حقوقی گوناگون میان آنها پدید آمده و بر این اساس تعیین حقوق بیگانگان در قالب معاهدات در هر جمهوری لازم بود و اشتراک زبان و فرهنگ، عامل مؤثری در انعقاد این معاهدات بوده است.
هندوستان:
اگر به تاریخ وضعیتی که اتباع بیگانه در ممالک قدیم داشته اند مراجعه کنیم، معلوم می شود که وضعیت آنان در بینِ مللی که اساس تشکیلات آن متکی به سنت بوده به مراتب سخت تر از وضعیتی بوده که در بین مللی داشته اند که اصول سیاست آنها مبتنی بر جهانگیری و تجارت بوده است. در هیئت های جامعه که صرفاً مطیع عقاید مذهبی بوده و عقاید مزبور در آن ملت ها به نحو مطلق حکومت می کرد، اصل کلی عبارت بود از اینکه فرد خارجی، موجودی ناپاک و خارج از مذهب و لذا محروم از حقوق بشریت است. چنانچه در هندوستان، قانون «مانو» (Manou) بین «برهمن» (Brahmane) و «سوترا» (Soutra) فرق کلی می گذاشت. چه برهمن، فاتح و صاحب اختیار بوده در حالی که سوترا مغلوب و اسیر و عبد. به عبارت دیگر موجود ناپاکی بود که نمی توانست با طبقه برهمن رابطه خانوادگی و یا حقوقی پیدا کند و حتی طبقه دیگری وجود داشت که پست تر از طبقه سوترا بود و آن عبارت بود از طبقه «پاریا» (Paria) که افراد آن حق نداشتند حتی به سمت غلامی داخل طبقه برهمن گردند.
مصر:
در مصر نیز مادام که قدرت سلطنتی در دست رؤسای مذهب بود، خارجی ها طرف بغض بودند و با آنها معامله سختی به عمل می آمد. چه مصری ها خود را مأمور تسخیر دنیا دانسته و تصور می کردند که بایستی احکام غضب الهی را نسبت به خارجی ها یعنی نسبت به موجودات نجس و خارج از مذهب اجرا نمایند. چنانچه در یکی از هرم های بزرگ مصر عبارت ذیل منقوش است: «در ساختمان این گنبد یک نفر هم از اهالی مملکت شرکت ننموده است؛ یعنی تمام عمله و زحمتکش آن، اجانب بوده اند». ملت یهود نیز که بر طبق اصول مذهبی، خود را قوم برگزیده خدا محسوب می دانستند مجاز نبودند با اجانب مراوده نمایند.
قتل عامی که یهود در فلسطین در قرون گذشته برای اجتناب از تماس با اجانب نموده اند ضبط تاریخ است. اگرچه در قوانین موسوی احکام رأفت آمیز نسبت به اجانب موجود است. چنانکه در مجازات بین یهود و خارجی فرقی نبوده و در معابد که محل تحصن مذهبی بود برای اجانب نیز بسته نمی شد. ولی از نقطه نظر سیاسی یهودیان برتری بنی اسرائیل و پستی اجانب را امری مسلم به شمار می آوردند.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
/ج