نقش زنان در ریاضیات انگلستان

در اواخر قرن هجدهم، کشورهای اروپایی کم کم متوجه فایده ی ریاضیات جدید و عدم کارایی آموزش از راه تدریس خصوصی و آکادمی شدند. نیاز به علوم و ریاضیات منجر به تأسیس دانشگاه های جدیدی شد که تحت حمایت دولت
پنجشنبه، 24 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش زنان در ریاضیات انگلستان
نقش زنان در ریاضیات انگلستان

نویسنده: دکتر نسیم سهایی




 

در اواخر قرن هجدهم، کشورهای اروپایی کم کم متوجه فایده ی ریاضیات جدید و عدم کارایی آموزش از راه تدریس خصوصی و آکادمی شدند. نیاز به علوم و ریاضیات منجر به تأسیس دانشگاه های جدیدی شد که تحت حمایت دولت بودند و همین جریان موجب بالا رفتن سطح و پیچیدگی مفاهیم ریاضیات شد. هنگامی که ریاضیات به عنوان یک حرفه تخصصی در آمد، زنان از آن محروم شدند زیرا نه اجازه ی تحصیل در دانشگاه های جدید به آنان داده می شد و نه می توانستند در سخنرانی های تخصصی شرکت کنند. در همین زمان معرفی ایده ها در حرفه ریاضیات به شدت بالا گرفت تا جایی که دخالت غیر متخصصان در آن منع شد.
در پاریس، زمانی که مردان مشتاقانه در مؤسسه جدید پلی تکنیک ثبت نام می کردند، سوفی ژرمن که اجازه شرکت در کلاس ها را نداشت مجبور بود به جمع آوری یادداشت هایی از این کلاس ها اکتفا کند. با وجودی که سوفی ژرمن نهایتاً به دلیل کیفیت کارهایش اجازه ورود به جامعه ریاضیات را بدست آورد، ولی نداشتن تحصیلات کلاسیک و رسمی در ریاضیات باعث عقب افتادن او شد. نه تنها ژرمن بلکه بسیاری از هم عصران او حتی در غیر از فرانسه، از جمله مری سامرویل در انگلیس، با آنکه از نظر استعداد و پشتکار در نوع خود خارق العاده بود، قربانی همین تفکّرات غلط و یکسونگری های جامعه خود شد. سامرویل نیز ریاضیدان فوق العاده ای بود که علیه پیش داوری های جامعه انگلیس، در قرن نوزدهم مبارزه کرد و با تلاشی پیگیر، آثاری جاوید از خود به جای گذاشت.

مری سامرویل

مری سامرویل در بیست و ششم دسامبر 1780 در شهر جدبری اسکاتلند به دنیا آمد. پدرش دریادار بود و طبعاً مدت های طولانی دور از خانه و خانواده به سر می برد. مادرش به او خواندن و نوشتن را آموخت و تا ده سالگی به مدرسه ای نرفت. تا آنکه پدر یکباره دریافت دخترش یک بی سواد بار آمده است. بدین ترتیب، او را روانه مدرسه دخترانه سطح بالایی در ماسلبری کرد. یک سال حضور پر رنج و ملال و بی ثمر مری در آنجا ، تنها تحصیل رسمی او برای همیشه بود. چند سال بعد با علم حساب آشنا شد. اما خانواده اش او را از ادامه هر گونه آموزشی باز داشتند. یکی از عمه هایش با خشم زیاد مری را به باد تمسخر می گرفت و خطاب به خانواده اش می گفت: « من تعجب می کنم چرا اجازه می دهید مری وقتش را با خواندن کتاب تلف کند! اگر مرد بود شاید بیشتر از اینها خیاطی می کرد!»
روزی در یک مهمانی، مری با ورق زدن سرسری یک مجله، در صفحات آخر آن به مطلبی در باب ریاضیات برخورد که برای او یک پرسش به شمار می آمد. او از دیدن سطوری که در آنها از دیدن سطوری که در آنها اعداد و حروف به هم آمیخته بودند و بیشتر از همه x و y وجود داشت، شگفت زده شد. وقتی از محتوای مطلب جویا شد، یکی از شرکت کنندگان در مهمانی پاسخ داد: « این نوعی از ریاضیات است که به آن جبر می گویند، اما من نمی توانم هیچ توضیحی درباره ی آن به تو بدهم. » تمام راه بازگشت به خانه، مری در این فکر بود که معنی جبر را در کدام یک از کتاب هایش می تواند پیدا کند. اما هیچ یک از کتاب های موجود در خانه پاسخ مری را نداد.
برحسب اتفاق شنید که کتاب عناصر اقلیدس یک کتاب مهم درباره ی پرسپکتیو و مکانیک است. آنگاه با مشکل پیدا کردن نسخه ای از آن مواجه شد؛ برای یک دختر جوان چندان آسان نبود که به فروشگاهی برود و کتاب بخواهد. باز هم بر حسب تصادف، معلم سر خانه برادر کوچکترش از علاقه مری به کتاب اقلیدس آگاه شد و تا آنجا که می توانست هر چند اندک، او را در مطالعه عناصر کمک کرد. مادر مری از چنین علاقه نامتناسبی که دخترش داشت، مورد استهزاء واقع می شد و مانند سرگذشت سوفی ژرمن، از اتاق خواب مری شمعدان ها را بیرون می برد تا دختر از مطالعه باز ماند. اما پیش از آنکه اتاقش در تاریکی اجباری فرو برود. مری چند فصل از کتاب را مطالعه کرده بود و در تاریکی با تکیه بر حافظه اش تمام آنچه را خوانده بود در ذهن مجسم می کرد. در این زمان پدر مری برای مدت کوتاهی به خانه برگشته بود و دریافت که دخترش در چه حال و هوایی به سر می برد.
برای اینکه ذهن مری را از کتاب دور کند، مقدّمات ازدواج دخترش را فراهم آورد.
مری در بیست و چهار سالگی با پسر عمویش ساموئل ازدواج کرد، اما سه سال بعد ساموئل درگذشت . از او یک پسر و مقدار کافی پول بر جای ماند. با پولی که مری به ارث برده بود می توانست آن گونه که دلخواهش بود به مطالعه بپردازد. مری در مقابل حل یک مسأله مطرح شده در یک مجله ریاضی معروف، جایزه ای هم برد. این جایزه نشان نقره ای بود که نام مری روی آن حک شده بود. در سن 32 سالگی با پسرعموی دیگرش به نام دکتر ویلیام سامرویل ازدواج کرد. وی مشّوق و حامی جدّی مری در مطالعاتش بود. آنها در لندن اقامت داشتند و برای ملاقات دانشمندان به پاریس می رفتند. مری چندین مقاله در فیزیک تجربی منتشر کرد که همگی مورد تحسین واقع شدند. طرفدارانش عزم و هنر او را در آمیختن زندگی خانوادگی با مطالعاتش می ستودند.
دوستان و همکاران علمی اش او را به ترجمه رساله با ارزش لاپلاس به نام مکانیک سماوی ترغیب کردند و ترجمه او تحت عنوان مکانیسم سماوات در سال 1831 در سن 51 سالگی، از زیر چاب در آمد. بر خلاف انتظارش، کتاب محبوبیّت فوق العاده ای یافت. به دفعات تجدید چاپ شد و مدت یک قرن به عنوان کتاب درسی در ریاضیات نجومی تدریس می شد. مری سامرویل با ترجمه خود اثر مشکل و فراموش شده لاپلاس را وضوح دیگری بخشید و با این کار اعتبار یک مفسّر علمی کار آمد را برای خود به دست آورد. پیشگفتار ریاضی او بر ترجمه این کتاب، جداگانه و با عنوان پیشگفتاری بر مکانیسم سماوات تجدید چاپ شد و مدت یک قرن به عنوان اثری ارزشمند مطرح بود. جامعه های علمی زیادی این زن ریاضیدان را به عضویت خود انتخاب کردند و انجمن سلطنتی انگلیس، تندیس بالا تنه او را در سالن خود قرار داد. اما خود وی موفق به دیدن آن نشد، چرا که زنان اجازه ورود به انجمن سلطنتی را نداشتند!
مری سامرویل بقیه عمرش را که عمدتاً در ایتالیا سپری شد، صرف نوشتن شرح و تفسیرهای علمی کرد که از سطح بسیار بلایی برخوردار بود. رساله او به نام پیوستگی علوم فیزیکی که برای اولین بار در سال 1834 از زیر چاب در آمد، 9 بار تجدید چاب شد و مورد ستایش فراوان جیمز کلرک ماکسول قرار گرفت. بحثی که او درباره ی سیاره فرضی مزاحم اورانوس پیش کشیده بود رهنمودی شد برای جان کاوچ آدامز در محاسبه موقعیت نپتون. دو مورد از کتاب های مری، مورد انتقاد اعضای مجلس نمایندگان قرار گرفت، چرا که زمین شناسان را بیشتر از کشیشان مورد حمایت خود قرار داده بود. اما به هر حال پیوستگی فیزیکی به دفعات تجدید چاپ شد. در سال 1869 اثر بزرگ و مفصّل او، تحت عنوان علوم مولکولی و میکروسکوپی به چاپ رسید. مری در زمان انتشار این کتاب به سن 89 سالگی رسیده بود و در این سن و سال، اندیشه تجدید نظر و آماده سازی کتاب برای چاپ دوم را در سر می پروراند. او یکی از دوستان داروین بود، اما اصرار بر آن داشت که بوی هیچ گونه داروین گرایی از آثار به مشام نرسد. دست نوشته رساله اش درباره ی تفاضل های متناهی را که از 40 سال پیش شروع کرده بود مورد تجدید نظر قرار داد و در روز مرگش مشغول مطالعه یادداشتی درباره ی اعداد چهار تایی بود. مری سامرویل در بیست و نهم نوامبر 1872، یک ماه پیش از رسیدن به نود و دومین سالروز تولدش، درگذشت.
دوستان دانشمندش تقاضای دفن او در گورستان وست مینستر را کردند. اما این تقاضا از طرف اخترشناس انجمن سلطنتی به نام جرج بیدل ایری رد شد. این ستاره شناس سال ها پیش از مرگ مری سامرویل به خاطر برخورد غیر علمی اش در برابر محاسبه سیاره نپتون توسط جان کاوچ آدامز مورد تمسخر عموم قرار گرفته بود و به سبب نقشی که سیاره فرضی مزاحم عنوان شده از طرف مری سامرویل، در محاسبات جان آدامز داشت، کدورتی دائمی بین او و این زن دانشمند به وجود آمده بود که به سبب کینه شدید، پس از مرگ سامرویل نیز پیشنهاد دفن او در گورستان وست مینستر را رد کرد. بعدها به افتخار این زن ریاضیدان، کالج سامرویل در دانشگاه آکسفورد تأسیس شد.

اَدا بایرون

اَدا بایرون، لیدی لاولیس، یکی از انسان های درخشان در تاریخ کامپیوتر است. اَگوستا آدا بایرون در 10 سپتامبر 1815 در انگلستان به دنیا آمد. وی فرزند شاعر نامدار انگلیسی لرد بایرون بود. پنج هفته پس از به دنیا آمدن آدا، مادرش لیدی بایرون تقاضای طلاق کرد. لیدی بایرون از اینکه آدا در آینده شاعری مانند پدرش شود در هراس بود. بر خلاف تصور لیدی بایرون، او علاقه ای به شعر و شاعری نداشت و آرزو داشت که یک تحلیل گر و دانشمند علوم ماوراء طبیعی شود. دریافت های ریاضی او با تصوّراتش گره خورده بود و با تشبیهات توصیف می شد.
اَدا در سن 17 سالگی با مری سامرویل یکی از پیشگامان ریاضیات که آثار لاپلاس را به انگلیسی ترجمه کرده بود و جزوه ها و کتاب هایش در دانشگاه کمبریج تدریس می شد، آشنا شد. اگر چه خانم سامرویل، آدا را به مطالعه در ریاضیات تشویق می کرد، امّا او همچنان تلاش می کرد تا ریاضیات و تکنولوژی را در هم آمیزد و کاربردهای عینی ریاضیات در زندگی روزمره را بیاید.
در نوامبر 1834 در یکی از مهمانی های خانم سامرویل، آدا مطالبی راجع به ایده های جدید بابیج در مورد یک ماشین حساب جدید به نام ماشین تحلیل گر شنید. بابیج حدس می زد که اگر چه ماشین تحلیل گر نمی تواند پیش بینی کند ولی عملی شبیه پیش بینی کردن را می تواند انجام دهد. از آن تاریخ به بعد آدا به تنهایی و با جدیت تمام، روی ایده های بابیج کار می کرد.
بابیج نتایج پیشرفت ها و تحقیقاتش در مورد ماشین تحلیل گر را در پائیز سال 1841 در سمیناری در تورین ارائه کرد. یک ایتالیایی به نام منابری، خلاصه ای از آنچه بابیج توصیف کرده بود را به صورت مقاله ای به زبان فرانسه منتشر کرد. آدا در سال 1843 مقاله منابری را به انگلیسی ترجمه کرد، و برخی از ایده ها و مطالب خود را به مقاله اصلی افزود به گونه ای که حجم مقاله او سه برابر مقاله اصلی شده بود. سپس این مقاله را برای بابیج فرستاد. ایده های نهفته در این مقاله باب مکاتبات بین آن دو را باز کرد. در این مکاتبات، آنها روی مقاله آدا به بحث و تبادل نظر می پرداختند و بالاخره در همان سال این مقاله منتشر شد. در این مقاله تاریخی، به طور مفصّل درباره ی آینده ماشین تحلیل گر بحث شده بود. و آدا پیش بینی های خود را درباره ی این ماشین به رشته تحریر در آورده بود. وی پیش بینی کرده بود که از ماشین تحلیل گر برای ساختن موزیک های ترکیبی، رسم شکل ها و نمودارها و برای کارهایی که جنبه علمی - کاربردی دارند می توان استفاده کرد. امروزه پس از گذشت 150 سال از آن زمان، تمام پیش بینی های آدا به واقعیت تبدیل شده است.
پس از انتشار این مقاله، جوامع علمی آدا به عنوان یک زن دانشمند و صاحب نظر پذیرفتند. این موقعیت به او فرصت می داد که ایده هایش را راحت تر به گوش مجامع علمی برساند و در نتیجه راه مطالعات وسیع و تحقیقات گسترده برای وی باز شد. به همین دلیل به فکر افتاد تا برخی از ایده هایش را به مرحله عمل برساند. لذا به بابیج پیشنهاد کرد که طرحی برای ماشین تحلیل گر بنویسند که بتواند اعداد دنباله برنولی را محاسبه کند. این طرح، به عنوان «اولین برنامه کامپیوتری جهان» شناخته شده است که بعد از به پایان رساندن آن آدا شروع به نوشتن شرحی بر ماشین تحلیل گر بابیج کرد. در طول نگارش این کتاب به بیماری سختی دچار شد. در نتیجه زندگی اجتماعی او منحصر به ارتباط با چارلز بابیج، سر دیوید بروستر (مبتکر لوله شی نما)، چارلز دیکنز، چارلز ویت استون و مایکل فارده بود. بالاخره این بیماری طاقت فرسا جان این زن دانشمند را گرفت و او در نوامبر سال 1852 و در سن چهل سالگی در حالی که هنوز سرشار از فکرها و ایده های نو بود چشم از جهان فرو بست و دنیای علم و دانش را از همه ی آنها محروم کرد.

شارلوت انگس اسکات

زنان همواره برای دست یابی به جایگاهی در میان نخبگان و تحصیل کرده ها، مجبور به مبارزه با اعتقادات غلط زمان خود بوده اند. در این بین شارلوت انگس اسکات یکی از اولین زنان انگلیسی است که توانست به درجه دکتری نایل شود. اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، دیدگاه جوامع غرب این بود که جایگاه زن در خانه است. ولی شارلوت اسکات اهمیت تحقیق و پویایی زنان را به خوبی درک کرد و توانست با تلاش بسیار و مبارزه علیه این عقاید غلط، اهداف خود را به انجام برساند. تلاش وی برای دست یابی به آرمان هایش، باعث شد تا او را به عنوان یکی از زنان پیشگام در زمینه ریاضیات به حساب آورند.
شارلوت اگنس اسکات در سال 1858 در انگلستان متولد شد. او در خانواده ای با عقاید ضدّ کلیسایی و طرفدار ایجاد تغییراتی در آموزش زنان، تربیت شد. علاقه اولیه او نسبت به ریاضی توسط پدرش در سنین قبل از هفت سالگی بر انگیخته شد. برای شارلوت امکان تحصیل و درس خواندن وجود داشت. زیرا پدرش از افراد با نفوذ در کالج لنس شایر بود. در این دوران زنان حق دست یابی به تحصیلات دبیرستانی را داشتند ولی عملاً هیچ کالجی در انگلستان حاضر به پذیرفتن آنان نبود. شارلوت که دومین فرزند خانواده هفت فرزندی بود، شانس رشد و پرورش در خانه ای را داشت که والدینش هیچ محدودیتی برایش فراهم نمی آوردند. شایستگی و کیفیت آنچه در منزل آموخته بود، باعث شد تا در سن 18 سالگی به صورت بورسیه وارد کالج هیچین شود که ، اولین کالج در لندن بود و برنامه های فوق دبیرستانی ارایه می کرد و آنجا پس از مدت کوتاهی به کالج گیرتون تغییر نام یافت و به سه مایلی دانشگاه کمبریج نقل مکان کرد. چهار سال بعد یعنی در سال 1880، شارلوت در رقابت فشرده امتحانات پایانی که از طرف دانشگاه کمبریج تحت عنوان تریپوس برگزار می شد، شرکت کرد. اهمیت این بود که دانشجو می توانست با موفقیت در آن، امتیاز تحصیل در دوره لیسانس را به دست آورد. در گذشته بورس تحصیلی منحصراً به دانشجویان پسر دانشگاه کمبریج اعطا می شد. با وجود شاهکار شارلوت در امتحان که در میان همه مردان شرکت کننده توانسته بود رتبه هشتم را کسب کند، تنها به این دلیل که او یک زن بود، نتوانست از بورس تحصیلی استفاده کند. شارلوت اجازه نداد این توهین او را دلسرد کند. بلکه در عوض تلاش بیشتری کرد. او درجه لیسانس را در سال 1882 و درجه دکتری ریاضیات را در سال 1885 با عنوان ممتاز از دانشگاه لندن کسب کرد.
شارلوت پس از فراغت از تحصیل به مدت 4 سال در کالج گیرتون به تدریس مشغول بود و در پایان چهارمین سال، پیشنهاد تدریس در کالج برایان مایر در آمریکا به او داده شد. وی جزء اولین کسانی بود که این مقام به او پیشنهاد شده بود و نیز توصیه نامه ای مفصّل برای پذیرش این کار در کالج در دست داشت. با این وجود شارلوت علاقمند به زندگی در انگلستان و کسب مقام تدریس در این کشور بود. بالاخره در این کالج شروع به کار کرد و فعالیت های زیادی در زمینه های حساب، جبر و هندسه ی تصویری انجام داد. او کتابی در زمینه جبر و هندسه تحلیلی نوشت که اولین بار در سال 1894 چاپ شد، 13سال بعد نیز تجدید چاپ می شد و هنوز هم کاربردهای وسیعی دارد. علاوه بر آن بیش از 30 مقاله از وی در مجلات ریاضی آمریکا به چاپ رسید. در سال 1899 به عنوان یکی از ویرایشگران مجله ریاضی مشغول شد و تا 1926 در این سمت باقی ماند. سال 1896 از طرف انجمن ریاضی امریکا AMS به خاطر فعالیت هایش مورد قدردانی قرار گرفت. همچنین شارلوت اولین زنی بود که در اولین جلسه ی تأسیس انجمن ریاضی امریکا حضور داشت. او و اولین دانشجوی دکترایش، دو زن از نه زنی بودند که در آن زمان عضو انجمن ریاضی آمریکا شدند ( در بدو تأسیس انجمن ریاضی امریکا تنها 250 عضو داشت). وی همچنین در سالهای 1901- 1899 و در سال 1905 به عنوان یکی از اعضاء هیأت مدیره انجمن ریاضی آمریکا فعالیت کرد.
طیّ چهل سالی، که شارلوت انگس اسکات در ایالات متحده آمریکا به سر می برد، با سعی و تلاش و همتی بلند در دوره های لیسانس و تحصیلات تکمیلی در کالج برایان مایر به تدریس مشغول شد و متون بسیاری از دوره های پیشرفته را منتشر کرد. او بیش از 30 مقاله در مجلات سراسر دنیا به چاپ رساند. او اولین زن انگلیسی بود که مدرک دکتری ریاضی دریافت نمود و به عنوان اولین ریاضیدان در کالج برایان مایر، مشغول به کار شد. وی همچنین مقاله ای تحت عنوان اثباتی بر قضیه اساسی نوتر منتشر کرد که پس از آن به عنوان نویسنده ی مقاله های تحقیقی در آمریکا مشهور شد و نگارش به این سبک مقاله به صورت گسترده ای در اروپا گسترش یافت.
شارلوت در سن شصت و هفت سالگی به انگلستان باز گشت و تا سال 1931 در آنجا ماند. تحت راهنمایی های او زنان انگلیسی شروع به فعالیت های مهمی در جوامع ریاضی کردند و بالاخره در سال 1931 این زن نابغه چشم از جهان فرو بست و راهی روشن برای همه ی زنان گشود.

مری اورست بول

مری اورست بول در سال 1832 در انگلستان به دنیا آمد. مدت کوتاهی پس از تولد او خانواده اش برای درمان بیماری پدرش به فرانسه مهاجرت کردند. زندگی در فرانسه برای آنها بسیار سخت، ولی مری شانس آموختن فرهنگ و زبان را پیدا کرده بود. خانواده اورست از افراد سرشناس انگلستان بودند. علت شهرت این خانواده عمومی مری به نام جورج اورست بود که مدست بیست سال به عنوان نقشه بردار در هندوستان کار می کرد. او برای اولین بار به بلندترین قله جهان صعود کرد که امروزه این قله به نام او نامیده می شود.
مری اولین بار توسط معلمش مونسیر دیپلیس به ریاضیات علاقمند شد. روش تدریس به گونه ای بود که مری به راحتی مطالب را می آموخت و می توانست آنها را به کار بندد. این شیوه تدریس چنان در مری مؤثر افتاد که در جایی گفت دیپلیس قهرمان زندگی من است. آرزو می کنم، اگر چه می دانم آرزویی بی سرانجام است، بتوانم این روش را به شاگردانم منتقل کنم. چرا که تأثیر این روش تمامی زندگی مرا فرا گرفته است بدون اینکه ذره ای در تفکرات یا احساسات من اثری بگذارد.
مری 11 ساله بود که با خانواده اش به انگلستان بازگشت و مدرسه را ترک کرد و پس از مدتی کار کردن به عنوان دستیار پدرش، در یکی از کلاس های مدرسه بزرگسالان شروع به تدریس کرد. او به مطالعه در زمینه ریاضیات نیز می پرداخت که برای یادگیری آن از کتابخانه پدرش استفاده و کتاب ها را با شور و علاقه بسیار مطالعه می کرد. گاهی اوقات در حین مطالعه با مسایل دشواری روبرو می شد که قادر نبود توجیهی برای آنها بیابد. مری برای یافتن پاسخ سؤالاتش بیشتر مطالعه می کرد ولی همچنان پرسش های بی پاسخ بسیاری در ذهنش وجود داشت تا اینکه با آشنایی با جورج بول ریاضیدان نامدار توانست بسیاری از پاسخ ها را بیابد. در واقع در یکی از تابستان ها، مری برای دیدن عمه و عمویش به ایرلند غربی مسافرت کرد که در آنجا با جورج بول آشنا شد. در تمام مدت این سفر کوتاه، مری و جورج به بحث و تبادل نظر درباره ریاضیات می پرداختند. پس از عزیمت او به انگلستان، آن دو از طریق نامه با هم ارتباط داشتند تا اینکه دو سال بعد جورج برای تعلیم ریاضی به مری، عازم انگلستان شد. در همین دوران جورج مشغول نوشتن کتابی به نام قوانین اندیشه بود که مری سهم به سزایی در ویرایش آن داشت. مدتی بعد پدرش فوت کرد و جورج به بزرگترین دوست او در لحظات سخت زندگی اش تبدیل شد. در همان سال، این ارتباط صمیمانه منجر به ازدواج آن دو گردید. اگرچه مری حدود هفده سال از جورج کوچکتر بود ولی به جهت ارتباط عمیقی که بین آنها وجود داشت، زندگی مشترکشان سراسر تلاش و فعالیت بود. پس از نه سال حاصل زندگی شان پنج دختر بود. در همین دوران جورج به بیماری ذات الریه مبتلا شد و پس از مدت کوتاهی درگذشت. به این ترتیب مری در عنفوان جوانی با کوهی از مشکلات روبرو شد. اگرچه وی با جدیت بسیار بر همه آنها فایق آمد.
مری برای گذران زندگی خود و فرزندانش کاری در کالج کوئینز، اولین کالج مخصوص زنان در انگلستان، پیدا کرد. در آن دوره زنان حق دستیابی به درجات علمی و تدریس در کالج ها را نداشتند، در نتیجه با وجود اینکه مری عاشق تدریس بود، ولی به ناچار در کتابخانه کالج شروع به کار کرد. البته او در این سمت نیز، به طور غیر رسمی به راهنمایی دانشجویان می پرداخت و قابلیت های بالای خود را در تدریس نشان می داد. او ثابت کرد که نه تنها می تواند تدریس کند بلکه می تواند در این حرفه از بهترین ها باشد.
سرانجام، مری کار تدریس را با کودکان شروع کرد و به جهت کیفیت کارش، تبدیل به یک معلم برجسته شد و به ریاست هیئت آموزش لندن منصوب شد. به طوری که یکی از شاگردانش بعدها برای او نوشت: «من فکر می کردم بیشتر از آنکه یاد بگیرم تفریح می کردم. اما پس از ترک مدرسه، فهمیدم که شما به من قدرتی داده بودید که می توانستم به تنهایی فکر کنم و هر آنچه می خواهم بیایم.
مری علاوه بر تدریس چندین کتاب هم نوشت و برخی از آنها را نیز منتشر کرد و برای انتشار یکی از کتاب هایش مجبور شد مقداری پول قرض کند و برای بازپرداخت قرضش به ناچار علاوه بر کار در کالج، نزد یکی از دوستان پدرش به عنوان منشی مشغول به کار شد. در همین زمان به نظریه تدریجی تکامل و هنر فکر کردن، علاقه مند شد. او معتقد بود که می توان تمام تصوّرات جهان را به صورت اعداد و نمادها بیان کرد. مری در سن 50 سالگی شروع به نوشتن کتاب ها و مقالاتش کرد که تا زمان مرگش همه ی آنها را به صورت منظمی منتشر کرد.
او اولین کتابش را در سال 1904 با عنوان «آماده کردن کودک برای پذیرش علم» به رشته تحریر در آورد. این کتاب تحول عظیمی در سیستم مدارس انگلستان و آمریکا در نیمه اول قرن بیستم ایجاد کرد.
مری اورست بول شدیداً به پدیده روح و جهان ارواح اعتقاد داشت. او بیش از پانزده سال برای کتاب بعدی اش تحت عنوان «پیام هایی از علم روح برای مادران و پرستاران » وقت صرف کرد. با انتشار این کتاب کارش را در کالج از دست داد. پس از مدتی نیز دچار بیماری شد و وضعیت جسمانی مطلوبی نداشت تا اینکه در سال 1916 و در سن 84 سالگی فوت کرد.
مری خود را یک روان شناس ریاضی به حساب می آورد و هدفش در زندگی این بود که بفهمد «...چگونه می توان به مردم و به خصوص کودکان، ریاضیات وعلوم را با به کار بردن قوه استدلال منطقی، اجزاء فیزیکی و فرایندهای ناخود آگاه آموخت.» امروزه بخش عمده ای از کارها و تحقیقات مری بول در کلاس های درس پیشرفته تدریس می شود.
مری علاوه بر یک محقّق خوب، مادری نمونه نیز بود. با وجود اینکه فرزندانش در دوران کودکی پدر خود را از دست داده بودند، ولی با دقت و حوصله ی او توانستد مدارج ترقّی را طی کنند. آنها آموزش های مقدّماتی را نزد مادر فرا گرفتند. در این بین دختر سوم او به نام آلیسا بول استات (1940- 1860) نبوغ فوق العاده ای در ریاضیات داشت. وی علی رغم اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشت، قدرت خارق العاده ای در تجسم هندسه ابر فضاها داشت و از هفده سالگی تا زمان مرگش در زمینه پلی توپ های چهار بعدی منتظم و شبه منتظم کار کرد که کشفیات مهمی را در این زمینه انجام داد. به گونه ای که دانشگاه گوتینگن به خاطر مدل های هندسی او، به وی مدرک افتخاری داد.

فلورانس نایتینگل

معمولاً فلورانس نایتینگل را به عنوان یکی از پیشگامان پرستاری و از اصلاح طلبان بهسازی بیمارستان ها می شناسند. فلورانس در طول 90 سال زندگی اش، با پشتکار بسیار به بهینه سازی سیستم مراقبت از سلامتی سربازان بریتانیایی همّت گمارد و به این ترتیب پرستاری در سراسر دنیا به صورت یک حرفه رسمی در آمد. هر چند، بسیاری نمی دانند که در طول جنگ وقتی فلورانس نمودار مرگ های قابل پیش گیری سربازان را بررسی می کرد موفق به کشف تکنیک جدیدی در تحلیل آماری شد. او «نمودار دایره ای» را برای نمایش وابستگی مرگ سربازان به شرایط نامناسب بیمارستان ها ارائه کرد. با این تحلیل، فلورانس نایتینگل انقلابی در این تفکرایجاد کرد که می توان پدیده های طبیعی را به صورت عینی اندازه گیری کرد و برای آنها تحلیل ریاضی ارایه داد. به همین جهت او را به عنوان مبدّع جمع آوری داده ها، دسته بندی، تحلیل و توصیف گرافیکی در آمار می شناسند.
وی در 12 می 1820 در انگلستان متولد شد. پدرش فردی تحصیل کرده بود و به تحصیل زنان بسیار اهمیت می داد. فلورانس و خواهرش تحصیلات مقدّماتی را نزد پدر و عمویش فرا گرفتند. در تمام آن دوران او نبوغ فوق العاده ای در آموختن ریاضی از خود نشان می داد. وی بعدها مطالعه ریاضیات را نزد ریاضیدان معروف جیمز سیلوستر ادامه داد. اما پس از یک سال در سال 1854 با شروع جنگ به همراه 38 نفر دیگر داوطلبانه برای مداوای بیماران به مناطق جنگی رفتند. در همین دوران فلورانس داده هایی را جمع آوری می کرد و بر اساس کاربرد، آنها را رده بندی می کرد. نایتینگل توانست داده ها را به عنوان ابزاری برای بهبود وضعیت بیمارستان ها به کار برده و با بهینه سازی روش های نگهداری از بیماران و اداره بیمارستان، میزان مرگ و میر را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. چنانکه در فوریه سال 1855 میزان مرگ و میر حاصل از جنگ در بیمارستان ها در حدود 42/7 درصد بود و زمانی که نایتینگل بهسازی اوضاع بیمارستان ها را پیش گرفت این میزان کاهش چشمگیری پیدا کرد. وی داده های آماری را با نوعی نمودار نشان می داد که امروزه با آن نمودار دایره ای می گویند. نایتینگل آماری را پایه گذاری کرد که یک روش سازمان یافته برای آموزش و بهینه سازی فعالیت های پزشکی به شمار می رود. همچنین وی مدل آماری یک بیمارستان برای جمع آوری و تولید داده ها ارائه کرد. کارهای او چنان شهرتی پیدا کرد که کارل پیرسون ریاضیدان معروف، نایتینگل را منجی بسط و گسترش آمار کاربردی می داند.
دامنه فعالیت های او در آمار کاربردی چنان گسترده بود که در سال 1858 به عضویت جامعه سلطنتی آمار در آمد و در سال 1874 عضو انجمن آمار آمریکا شد. در واقع نایتینگل زمانی وارد چنین مجامع مهم علمی شد که زنان معمولی و در شرایط اجتماعی او حتی حقّ دست یابی به تحصیلات دانشگاهی را نداشتند. بالاخره این زن دانشمند، پس از 90 سال خدمت انسان دوستانه و نمایاندن راهی نو در تحقیق و مطالعه به عاشقان ریاضیات، در 13 آگوست 1910 دنیای خاکی را وداع گفت.
منبع :سهایی، نسیم، (1382)، زنان پیشگام در تاریخ ریاضیات، تهران: گستره، چاپ اول(1382).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط