اما، از آنجا که تبین همه وظایفی که شیعیان در عصر غیبت برعهده دارند در این محدوده نمی گنجد، به تعدادی از مهم ترین وظایف اشاره می کنیم:
1- شناخت حجت خدا و امام عصر(علیه السلام)
اولین و مهم ترین وظیفه ای که هر شیعه منتظر برعهده دارد کسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است. در روایتی که مرحوم الکلینی از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل می کند آمده است:مَن ماتَ وَ لَیسَ لَهُ اِمامٌ فَمیتَتُهُ میتَهً جاهلیَّهً، وَ مَن ماتَ وَ هَوَ عارِفٌ لِاِمامِهِ لَم یَضُرُّهُ، تَقَدَّمَ هذَا الاَمرُ اَو تَاَخَّرَ،وَ مَن ماتَ وَ هَوَ عارِفٌ لِاِمامِهِ کانَ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِهِ. (2)
فلسفه آفرینش انسان، رسیدن به مقام معرفت خداست. اما این معرفت حاصل نمی شود مگر به معرفت امام و حجت عصر(علیه السلام)؛ چرا که امام آینه تمام نمای حق و واسطه شناخت خداست.
امام صادق(علیه السلام) در مورد کمترین حد معرفت امام می فرماید:
اَدنی مَعرِفَهَ الاِمامِ اَنَّهُ عِدلُ النَّبیِّ الّا درَجَهُ النُّبُوَّهِ وَ وَارِثُهُ وَ اَنَّ طاعَتَهُ طَاعَهُ اللهِ وَ طاعَهُ رَسُولُ اللهِ وَ التَّسلیمُ لَهُ فی کُلِّ اَمرٍ وَ الرَّدُّ اِلَیهِ وَ الاَخذُ بِقَولِهِ.
کمترین حد معرفت به امام آن است که [بدانی] امام مساوی با پیامبر، (صلی الله علیه و اله) است مگر در درجه نبوّت. امام، وارث پیامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خدا است و باید در هر امری تسلیم او بود و به سخن و فرمان او عمل کرد ...(3)
مؤلف کتاب ارزشمند مکیال المکارم مراد و مقصود از «معرفت امام» را، که در روایت های یاد شده بر آن ها تأکید شده است، چنین توضیح می دهند:
بدون تردید مقصود از شناختی که امامان ما - که درودها و سلام های خداوند برایشان باد- تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرمودنده اند، این است که ما آن حضرت را چنانکه هست بشناسیم؛ به گونه ای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه های ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین باشد، و این چنین شناختی جز به دو امر حاصل نمی گردد: اول، شناختن شخص امام(علیه السلام) به نام و نسب، و دوم، شناخت صفات و ویژگی های او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم از واجبات است. (4)
باید توجه داشت که شناخت و معرفت حقیقی نسبت به حجت خدا تنها با مطالعه کتاب حاصل نمی شود و در این راه باید از عنایات حضرت حق نیز مدد جوییم و - همچنانکه در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد- از درگاه الهی نیز توفیق شناخت حجتش را درخواست کنیم، تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یابیم.
2- پیراستگی از بدی ها و آراستگی به خوبی ها
وظیفه مهم دیگری که هر شیعه منتظر برعهده دارد پیراستن خود از خصایص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نیکو است، چنانکه در روایتی که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، آمده است:مَن سَرَّهُ اَن یَکُونَ مِن اَصحابِ القائِمِ، فَلیَنتَظِرُ، وَلیَعمَلُ بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاَخلاقِ، وَ هُوَ مُنتَظِرٌ... (5)
هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم(علیه السلام) نیز با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور همه شیعیان را در زمان غیبت به انجام اعمال پسندیده و دوری از اعمال ناپسند فراخوانده، می فرماید:
فَلیَعمَل کُلُّ امرِیءٍ، مِنکُم یَقرَبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنَا وَ لَیَتجَنَّب ما یُدنیهِ مِن کَرَاهَتِنا وَ سَخَطِنا، فَاِنَّ اَمرَناَ بَغتَهٌ فُجاءَهٌ حینَ لا تَنفَعُهُ تَوبَهٌ وَ لا یُنجِیهِ مِن عِقابِنا نَدَمَ عَلی حَوبَهٍ. (6)
پس هریک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما می شود، پیشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودی ما می گردد، دوری گزیند، زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا می رسد و در آن زمان توبه و بازگشت برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمی بخشد.
موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست، به عنوان یکی از وظایف منتظران در عصر غیبت، از چنان اهمیتی برخوردار است که در توقیع (7) شریفی که از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر به مرحوم شیخ مفید، رضی الله عنه، صادر گردیده، اعمال ناشایست و گناهانی که از شیعیان آن حضرت سر می زند، یکی از اسباب و یا تنها به سبب طولانی شدن غیبت و دوری شیعیان از لقای آن بدر منیر شمرده شده است:
... فَما یَحبِسُنا عَنهُم اِلّا ما تَّصِلُ بِنا مِمَّا نُکرِهُهُ، وَ لَا نُؤثِرُهُ مِنهُم. (8)
... پس تنها چیزی که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده می دارد، همانا چیزهای ناخوشایندی است که از ایشان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمی رود.
3- پیوند با مقام ولایت
حفظ و تقویت پیوند قلبی با امام عصر(علیه السلام) و تجدید دایمی عهد و پیمان با آن حضرت یکی دیگر از وظایف مهمی است که هر شیعه منتظر در عصر غیبت بر عهده دارد. بدین معنا که یک منتظر واقعی حضرت حجت(علیه السلام) با وجود غیبت ظاهری آن حجت الهی هرگز نباید احساس کند که در جامعه رها و بی مسئولیت رها شده و هیچ تکلیفی نسبت به امام و مقتدای خود ندارد.این موضوع در روایات بسیاری مورد تأکید قرار گرفته است که در این مجال به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
در روایتی از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در تفسیر این کلام خدای تعال:
یاَ اَیُّهَا الَّذیِنَ آمِنُوا اصبِرُوا وَ صابِروُا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ. (9)
ای کسانی که ایمان آورده اید، شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فرا خوانید و مراقب و مواظب باشید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.
می فرمایند:
اِصبِرُوا عَلی اَداءِ الفَرائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّکُم وَ رابِطُوا اِمامَکمُ [المُنتَظَرُ]. (10)
بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید، و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم نمایید.
همچنین امام صادق(علیه السلام) در روایت دیگری که در تفسیر آیه مزبور وارد شده می فرمایند:
اِصبِرُوا عَلی الفَرائِضِ وَ صابِرُوا عَلَی المَصَائِبِ وَ رابِطُوا عَلَی الاَئِمَّهِ. (11)
بر واجبات صبر کنید و یکدیگر را بر مصایب به صبر وادارید و خود را بر پیوند با امامان [و یاری آن ها] ملتزم سازید.
روایات دیگری نیز به همین مضمون از امام جعفر صادق و امام موسی کاظم، (علیهم السلام)، وارد شده است که به جهت رعایت اختصار از ذکر آن ها خودداری می کنیم. (12)
این که می بینیم در روایت های متعددی، امامان ما شیعیان خود را به تجدید عهد و بیعت با امام زمان خود سفارش کرده و از آن ها خواسته اند که در آغاز هر روز و حتی بعد از هر نماز واجب، دعای عهد بخوانند، همه نشان از اهمیت پیوند دائمی شیعیان با مقام عظمای ولایت و حجت خدا دارد.
4- کسب آمادگی برای ظهور حجت حق
یکی دیگر از وظایفی، که به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهده شیعیان و منتظران فرج قائم آل محمد(صلی الله علیه و اله) است کسب آمادگی های نظامی و مهیا کردن تسلیحات مناسب هر عصر برای یاری و نصرت امام غائب است. چنانکه در روایتی که النعمانی از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده، آمده است:لَیَعِدَنَّ اَحَدُکُم لِخُرُوجِ القائِمِ(علیه السلام) وَ لَو سَهماً فَاِنَّ اللهَ تَعالی اِذا عَلِمَ ذلِکَ مِن نَبیِّهِ رَجَوتُ لِاَن یَنسِیَ فی عُمرِهِ حتّی یُدرِکَهُ [فَیَکونَ مِن اَعوانِهِ وَ انصارِهِ]. (13)
هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم(علیه السلام) [سلاحی] مهیا کند. هر چند یک تیر باشد؛ خدای تعالی هرگاه بداند کسی چنین نیتی دارد امید آن است که عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند [و از یاران و همراهانش قرار گیرد].
در روایت دیگری مرحوم الکلینی از امام ابوالحسن [موسی کاظم علیه السلام] نقل می کند که:
... مَنِ ارتَبَطَ دابَّهً مُتَوَقِّعاً بِهِ اَمرَنا وَ یَغیظُ بِهِ عَدُوِّناَ وَ هَوَ مَنسوبٌ اِلَینَا اَدَّرَ اللهُ رِزقَهُ، وَ شَرَحَ صَدرَهُ وَ بَلَّغَهُ اَمَلَهُ وَ کانَ عَوناً عَلی حَوائِجِهِ. (14).
... هر کس اسبی را به انتظار امر ما نگه دارد و به سب آن دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی که او منسوب به ماست، خداوند روزیش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته هایش یاری کند.
همچنین مرحوم الکلینی در الکافی از «ابوعبدالله جعفی» روایتی را نقل می کند که توجه به مفاد آن بسیار مفید است:
قالَ لی اَبُوا جَعفَرٍ مُحَمَّدٌ بنِ عَلیٍّ، عَلَیهِمَا السَّلَامُ: کَمِ الرِّباطُ عِندکُم؟ قُلتُ: اَربَعونَ، قالَ عَلَیهِ السَّلامُ، لکِن رِباطَنَا الدَّهرُ. (15)
حضرت ابوجعفر محمد بن علی (امام باقر) علیهما السلام، به من فرمودند: منتهای زمان مرابطه (مرزداری) (16) نزد شما چند روزه است؟ عرضه داشتم: چهل روز فرمودند: ولی مرابطه ما مرابطه ای است که همیشه هست...
علامه مجلسی در شرح این فرمایش امام(علیه السلام) می فرماید:
اَی یَجِبُ عَلَی الشِّیعَهِ اَن یَربِطُوا اَنفُسَهُم عَلی طاعَهِ اِمامِ الحَقَّ، وَ اِنتِظِارِ فَرجِهِ وَ یَتَهَیَّاؤُا لِنُصرَتِه.(17)
بر شیعیان ما وجب است که خود را بر اطاعت امام بر حق و انتظار فرج او ملتزم سازند و برای یاری نمودنش مهیا باشند.
شیخ محمد حسن نجفی نیز در کتاب جواهر الکلام در شرح روایت مزبور می فرماید:
وَ هُوَ مَحمُولٌ عَلی اِرادَهِ تَرَقُّبِ الفَرَجِ سَاعَهَ بَعدَ ساعَهٍ کَما جائَت بِهِ النُّصوصُ لَا الرَّباطُ المُصطَلَحُ. (18)
مرابطه در این روایت به معنای اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانه روز است، همچنانکه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است، نه مرابطه مصطلح در فقه.
شاید بتوان گفت که کلام صاحب جواهر نیز در نهایت به همان کلام علامه المجلسی بر می گردد که فرمود: مرابطه در روایت مزبور به معنای آمادگی و مهیا بودن برای یاری امام منتظر است.
رمز اینکه شیعه باید هر لحظه آماده یاری امام خود باشد این است که زمان ظهور برای ما مشخص نیست و هر آن که اراده خداوند تعلق گیرد ممکن است ظهور واقع شود. بنابراین شیعیان باید همواره در حال آماده باش به سر برند تا در موقع لزوم به فرمان امام خود برای مقابله با مستکبران و ظالمان جهان به پا خیزند.
5- ارتباط با فقها و مراجع تقلید
ما از یک سو می دانیم که در دوران غیبت هیچ یک از احکام اسلام تعطیل نشده و باید تا آمدن امام عصر(علیه السلام) به همه آنچه اسلام از ما خواسته است عمل کنیم. و از سوی دیگر می دانیم که امکان دسترسی به امام معصوم(علیهم السلام) و فراگرفتن مستقیم احکام دین از ایشان، برای ما وجود ندارد. حال در این شرایط چه باید کرد؟ آیا دست روی دست بگذاریم و به هیچ یک از احکام اسلام عمل نکنیم یا به هر آنچه خود احتمال می دهیم درست باشد عمل کنیم؟ قطعاً هیچ یک از این دو راه ما را به مقصود نمی رساند. امّا آیا امامان معصوم(علیهم السلام) فکری برای شیعیان خود در زمان غیبت نکرده اند؟ در پاسخ این پرسش باید گفت که: ائمه(علیهم السلام) تکلیف ما را در زمان غیبت و عدم دسترسی به امام معصوم مشخص کرده و به ما امر فرموده اند که به فقهای جامع الشرایط مراجعه کنیم. چنانکه در روایتی که امام حسن عسکری(علیه السلام) از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند چنین می خوانیم: فَامَّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنَا لِنَفسِهِ، حافِظاً لِدینِهِ، مُخالِفَاً عَلی هَواهُ، مُطیعاً لِامرِ مَولاهُ، فَلِلعَوامِ اَن یُقَلِّدُوُهُ وَ ذلِکَ لَا یَکُونُ اِلّا بَعضُ فُقَهاءِ الشِّیعَهِ لاکُلُّهُم. (19)... اما هر یک از فقها که نفس خود را باز دارنده، دین خود را نگهدارنده، هوای خود را پس زننده و اوامر مولای خود را اطاعت کننده بود، بر عوام (مردم) لازم است که از او پیروی کنند و تنها بعضی از فقهای شیعه هستند که از این صفات برخوردارند نه همه آن ها.
امام عصر(علیه السلام) نیز در یکی از توقیعات خود در پاسخ «اسحاق بن یعقوب» می فرماید:
وَ اَمَّاَ الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارجِعُوا فیها اِلی رُواهِ حَدیثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیهِم. (20)
... و اما در رویدادهایی [که در آینده] پیش می آیند به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آن ها حجت بر شما هستند و من حجت خدا برایشان.
چنانکه می دانید در طول 69 سال غیبت صغری؛ یعنی از سال 260 تا 329 ق. چهار تن از بزرگان شیعه به عنوان «نواب خاص» واسطه بین امام مهدی(علیه السلام) و مردم بودند. آن ها پرسش های علما و بزرگان شیعه و حتی برخی از مردم معمولی را با آن حضرت مطرح می کردند و ایشان نیز پاسخ آن ها را می دادند. اما با پایان دوران غیبت صغری و آغاز دوران غیبت کبری دیگر کسی به عنوان نایب خاص معرفی نشد و مردم موظف شدند برای یافتن پاسخ پرسش های دینی خود به راویان احادیث اهل بیت (علیهم السلام) که همان فقهای جامع الشرایط بودند مراجعه کنند. از آن زمان به بعد فقها به عنوان نواب عام امام عصر(علیه السلام) مطرح شدند و رسالت هدایت شیعه را در عصر غیبت بر عهده گرفتند. بنابراین بر همه منتظران امام عصر(علیه السلام) لازم است که بنا به فرموده امامان خود با پیروی از فقها و مجتهدان واجد شرایط، اعمال دینی خود را انجام دهند.
در زمینه امور اجتماعی و سیاسی نیز وظیفه مردم اطاعت از فقیهی است که از سوی بزرگان شیعه به عنوان «ولی فقیه» انتخاب شده است.
6- دعا برای تعجیل فرج
یکی از وظایف مهمی که بنا به تصریح حضرت صاحب الامر(علیه السلام) بر عهده همه منتظران گذاشته شده، دعا برای تعجیل فرج است. امام عصر(علیه السلام) در توقیعی که خطاب به «اسحاق بن یعقوب» صادر شده، می فرمایند:وَ اکثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَجِ، فَانَّ ذلِکَ فَرَجُکُم. (21)
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما همان است.
امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز دعا برای تعجیل فرج را شرط رهایی از فتنه های دوران غیبت دانسته، می فرماید:
وَ اللهِ لَیَغیبَنَّ غَیبَهً لا یَنجُوا فیها مِنَ الهَلَکَهِ اِلّا مَن ثَبَّتَهُ اللهُ عَلَی القَولِ بِامامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ [فیها] للدُّعاءِ بِتَعجیلِ فَرَجِهِ. (22).
به خدا سوگند [او] غیبتی خواهد داشت که در آن تنها کسانی از هلاکت نجات می یابند که خداوند آن ها را بر قول به امامتش ثابت قدم داشته و در دعا برای تعجیل فرجش موفق کرده است.
دعا برای تعجیل فرج از چنان اهمیتی برخوردار است که امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
مَن قالَ بَعدَ الصَّلاهِ الفَجرِ وَ بَعدَ صَلوهِ الظُّهرِ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی محمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم» لَم یَمُت حَتَّی یُدرِکَ القائِمَ. (23)
هر کس بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «خداوندا! بر محمد و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان تعجیل کن» نمیرد تا قائم [علیه السلام] را دریابد.
در روایت دیگری نیز آمده است که هر کس چنین کند خداوند شصت حاجت او را برآورده می سازد؛ سی حاجت از حوائج دنیا و سی حاجت از حوائج آخرت. (24)
7- بزرگداشت یاد و نام حضرت مهدی(علیه السلام)
مؤمنان باید نام همه معصومین(علیهم السلام) را بزرگ بدارند و جز با تعظیم و احترام از آن ها یاد نکنند. اما در این میان امام مهدی(علیه السلام) جایگاه و شأن ویژه ای دارند؛ زیرا:1.7- ایشان امام عصر و زمان ما و حجت حیّ و حاضر و ناظر خداوند هستند؛
2.7- آن حضرت وارث همه فضایل و شایستگی هایی هستند که در خاندان رسالت وجود داشته است؛
3.7- آن امام احیا کننده مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بلکه احیا کننده دین و دین باوری در سراسر جهان هستند؛
4.7- ایشان، در بین امامان پیش از خود نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند. تا آنجا که امام صادق(علیه السلام) در پاسخ کسی که از ایشان می پرسد: «آیا قائم(علیه السلام) متولد شده است» می فرماید:
لَا وَ لَو اَدرَکتُهُ لَخَدمتُهُ أیام حَیاتِی. (25)
خیر، اما اگر او را دریابم در همه ایّام زندگانی ام خدمتگزارش خواهم بود.
اما بزرگداشت یاد و نام امام مهدی(علیه السلام) مصادیق مختلفی دارد که ما در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
7-4-1. برپاخاستن به هنگام شنیدن نام های آن حضرت: بر همه ارادتمندان حضرت مهدی(علیه السلام) لازم است که به هنگام شنیدن نام ها و القاب آن حضرت، بویژه نام مبارک «قائم» از جا برخیزند و نسبت به امام خود ادای احترام کنند.
روایت شده است که روزی در مجلس حضرت صادق(علیه السلام) نام مبارک حضرت صاحب الامر(علیه السلام) برده شد، امام ششم به منظور تعظیم و احترام نام آن حضرت از جای خود برخاسته قیام فرمود. (26)
همچنین نقل شده است: زمانی که «دعبل خزاعی» قصیده معروف خود در وصف اهل بیت(علیهم السلام) را در پیشگاه امام رضا(علیه السلام) می خواند، آن امام با شنیدن نام حضرت حجت(علیه السلام) از جای بر می خیزد، دست خود را به نشانه تواضع بر سر می گذارد و برای تعجیل در فرج آن حضرت دعا می کند. (27)
برخاستن به هنگام شنیدن نام امام مهدی(علیه السلام) می تواند معنای اعلام آمادگی برای یاری و نصرت آن حضرت و همچنین اعلام درک حضور و شهود آن حضرت باشد.
7-4-2. نکوداشت روزهای منسوب به آن حضرت: شیعیان باید در روزهایی مانند اعیاد چهارگانه اسلامی (فطر، قربان، غدیر، جمعه)، شب و روز نیمه شعبان به طور ویژه به یاد امام غایب خود باشند و با خواندن زیارت آن حضرت و خواندن دعاهایی مانند دعای ندبه، عهد، فرج و ... پیمان خود را با امامشان تجدید کنند.
7-4-3. آغاز کردن هر روز با سلام به پیشگاه آن حضرت: منتظران امام مهدی(علیه السلام) باید که در آغاز هر روز و در تعقیب نماز صبح، سلام به مولای خود را فراموش نکنند و بسته به فرصت و وقتی که دارند با یکی از زیارت های وارد شده و یا دعای عهد به امام خود عرض ارادت کنند تا هرگز یاد و نام آن حضرت از دل هایشان زایل نگردد.
با توجه به آنچه گفته شد اگر بخواهیم مفهوم انتظار در مکتب تشیع را در چند جمله بیان کنیم می توانیم بگوییم که انتظار در متکب تشیع حالت انسانی است که ضمن پیراستن وجود خویش از بدی ها و آراستن به خوبی ها، در ارتباطی مستمر با امام و حجت زمان خویش همه همت خود را صرف زمینه سازی ظهور مصلح آخر الزمان نموده و در جهت تحقق وعده الهی نسبت به برپایی دولت کریمه اهل بیت(علیهم السلام) با تمام وجود تلاش کنند.
نقش سازنده انتظار
برای روشن تر شدن نقش سازنده انتظار در فرد و جامعه، در اینجا از دو زاویه به تحلیل این موضوع می پردازیم:1. از زاویه مفهوم انتظار؛ 2. از زاویه متعلّق انتظار.
1. از زاویه مفهوم انتظار
برای درک درست نقش سازنده انتظار و امید به آینده در فرد و جامعه لازم است که ارکان و پایه های اساسی آن را بررسی کنیم.
هر کس با مراجعه به خود و بررسی مصادیق مختلف انتظار در می یابد که این مفهوم سه پایه اساسی دارد:
1.1 ناخشنودی از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛
2.1. امید و باور به آینده مطلوب؛
3.1. تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب.
حال اگر بخواهیم با توجه به سه رکن اساسی انتظار، به تحلیل مفهومی انتظار ظهور امام مهدی(علیه السلام) بپردازیم و مشخص کنیم که چه زمانی می توان فردی را واقعاً منتظر ظهور دانست، باید به سه نکته اساسی اشاره کنیم:
1. آگاهی نسبت به شرایط موجود و معرفت نسبت به شرایط عصر موعود؛
2. باور به تحقق وعده الهی در مورد آینده جهان و حاکمیت نهایی دین خدا بر سراسر زمین؛
3. حرکت و تلاش در راه زمینه سازی و یا تحقق جامعه موعود.
2. از زاویه متعلَّق انتظار
آنچه درباره نقش سازنده انتظار گفته شد تنها زمانی مفهوم خود را به درستی باز می یابد که بدانیم در مذهب شیعه «منجی موعود» تنها به عنوان انسان برتری که در آخرالزمان زمین را از عدالت پر می سازد و انسان های در بند را رهایی می بخشد مطرح نیست؛ بلکه در این مذهب او به عنوان تداوم بخش رسالت انبیا، وارث اولیای الهی و در یک کلام «حجت خدا»(28) بر روی زمین نیز مطرح است. حجتی که زنده، شاهد و ناظر بر اعمال آدمیان است و بنابراین نقش او در زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تنها به آخر الزمان و زمان ظهور منحصر نمی شود و وجود او در لحظه لحظه زندگی ساکنان زمین نقش دارد.
به اعتقاد شیعه حجّت خداوند بر روی زمین از طرفی دلیل و راهنمای آشکار مردم به سوی صراط مستقیم و از طرف دیگر ملاک و معیاری است که انسان ها می توانند با رجوع به او میزان انطباق خود را با دین خدا بسنجند.
تنها کسانی در زمان «ظهور» سربلندند که در زمان «غیبت» در جهت تأمین رضایت مولایشان تلاش کرده باشند.
این معنا را بصراحت می توان از قرآن و روایات استفاده کرد. در یکی از آیات قرآن کریم آمده است:
یَومَ یَاتی بعضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ او کَسَبَت فی ایمانِها خیراً قُلِ انتَظِرواُ اِنّا مُنتَظِرُونَ. (29)
روزی که برخی نشانه های خدا آشکار شود، ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است، برای او سودی نخواهد داشت. بگو چشم به راه باشید، ما نیز چشم به راهیم.
در ذیل آیه یاد شده روایت متعددی به طریق شیعه و اهل سنت نقل شده که در آن ها «روزی که برخی نشانه های خدا آشکار شود» به زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) تفسیر شده است. (30)
از جمله روایاتی که از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه مزبور وارد شده، چنین آمده است:
آلایاتُ هُمُ الاَئِمَّهُ، وَالایَهُ المُنتَظَرَهُ هَوَ القائِمُ(علیه السلام) فَیَومَئِذٍ لا یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکنُ آمَنَت مِن قَبلِ قیِامِهِ بِالسَّیفِ وَ اِن آمَنَت بَمَن تَقَدَّمَهُ مِن آبائِهِ، عَلَیهُمُ السَّلامُ. (31)
مراد از نشانه ها، امامان هستند و آن نشانه ای که انتظار کشیده می شود، قائم(علیه السلام) است. در آن زمان ایمان کسی که پیش از قیام آن حضرت با شمشیر، ایمان نیاورده برای او سودی نخواهد داشت؛ اگرچه به پدران آن حضرت که پیش از او بودند، ایمان آورده باشند.
امام صادق(علیه السلام) در روایت دیگری آیه یاد شده را چنین تفسیر می کنند:
یَعنی خُرُوجُ القائِمِ المُنتَظَرِ مِنَّا ثُمَّ قالَ(علیه السلام) یا ابَا بَصیرِ طُوبی لِشیعَهِ قائِمِنا المُنتَظرینَ لِظُهُورِهِ فی غَیبَتِهِ وَ المُطیعینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ، اُولئِکَ اَولِیاءُ اللهِ الَّذینَ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاَ هُم یَحزَنُونَ. (***) [مراد از آن روز] زمان خروج قائم ماست که انتظارش کشیده می شود، آنگاه فرمود: ای ابابصیر! خوشا به حال پیروان قائم ما که در زمان غیبت او چشم به راه ظهور اویند و زمان ظهورش او را پیروی می کنند. آنها دوستان خدا هستند که نه بیمناک می شوند و نه اندوهگین می گردند.
نکته ای که از آیه و روایات یاد شده استفاده می شود این است که هر کس باید تا پیش از آشکار شدن حجّت خداوند چنان زندگی کند و خود و جامعه اش را چنان بسازد که بتواند به هنگام ظهور در پیشگاه آن حضرت پاسخگو باشد؛ چرا که در آن روز دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد.
با توجه به آنچه گفته شد در می یابیم که انتظار «حجت» انتظاری است زنده و پویا که در هر لحظه لحظه حیات آدمی جاری می شود و زندگی فردی و اجتماعی او را متحول می سازد. به بیان دیگر انتظار «حجت» تنها به زمان «آینده» مربوط نمی شود بلکه زمان «حال» را هم در بر می گیرد و می تواند منشأ تحولی اساسی در زندگی منتظر باشد.
پی نوشت ها :
1. ر.ک: میرزا محمد تقی الموسوی الاصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم، ج 2، ص 104 به بعد.
2. السید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 34، ح3.
3. میرزا محمد تقی الموسوی الاصفهانی، همان، ج 2، ص 107.
4. محمد بن ابراهیم النعمانی، کتاب الغیبه، ص 200، ح 16.
5. احمد بن علی بن ابیطالب الطبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 599، محمد باقر المجلسی، مرآة العقول، ج 53، ص 176.
6. «توقیع» در لغت به معنای نشان گذاشتن، امضا کردن حاکم بر نامه و فرمان، جواب مختصر که کاتب در نوشته به پرسش ها می دهد. دستخط فرمانروا و نوشتن عباراتی در ذیل مراسله آمده است. و در اصطلاح علم حدیث به معنای پاسخ پرسش ها، یا اطلاعیه هایی است که به صورت کتبی از طرف امام برای آگاهی شیعیان فرستاده شده است. چنانکه توقیعاتی از حضرت امام علی النقی و امام حسن عسکری(علیه السلام)، نقل شده است. اما معمولاً توقیع به نامه های حضرت حجه بن الحسن امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه)، گفته می شود که توسط چهار تن نایبان خاص ایشان در زمان غیبت صغری به دست شیعیان می رسیده است. (ر.ک: رکنی، محمد مهدی، نشانی از امام غایب(عجّل الله تعالی فرجه)، بازنگری و تحلیل توقیعات).
7. محمدباقر المجلسی، همان، ج 53، ص 177.
8. سوره آل عمران(3)، آیه 200.
9. محمد بن ابراهیم النعمانی، همان، ص 199؛ همچنین ر.ک: السید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 334، ح 4.
10. السید هاشم الحسینی البحرانی، همان، ج 1، ص 334، ح 2.
11. ر.ک: همان.
12. ابن طاووس، علی بن موسی، مصباح الزائر، ص 455، محمد باقر المجلسی، همان، ج 102، ص111.
13. محمد بن ابراهیم النعمانی، الغیبه، ص 320، ح 10.
14. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج 6، ص 535، ح 1.
15. همان، ج 8، ص 381، ح 576.
16. «مرابطه» چناکه فقها در کتاب جهاد گفته اند، این است که شخص مؤمن برای جلوگیری از هجوم و نفوذ مشرکان و کافران در مرزهای کشورهای اسلامی و یا هر موضعی که از آن احتمال بروز حمله ای علیه مسلمانان میرود، به حال آماده باش و در کمین به سر برد. (ر.ک: محمد حسن النجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 21، ص 39). این عمل در زمان غیبت امام معصوم (علیهم السلام) مستحب بوده و فضیلت های بسیاری برای آن برشمرده شده است، چنانکه در روایتی که به طریق اهل سنت از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) نقل شده آمده است:
رِباطُ یَومِ وَ لَیلَهٍ خَیرٌ مِن صِیامِ شَهرِ وَ قِیامَهِ، وَ اِن ماتَ مُرابِطاً جَرَی عَلَیهِ عَمَلُهُ وَ اجری عَلَیهِ رِزقُهُ وَ اَمِنَ مِنَ الفُتَّانِ.
یک شبانه روز مرابطه (مرزداری) در راه خدا از اینکه شخص یک ماه روزها روزه باشد و شب ها به عبادت قیام نماید ثوابش بیشتر است. پس هرگاه در این راه بمیرد عملی که انجام می داده بر او جریان خواهد یافت، و روزیش بر او جاری خواهد شد و از فرشته ای که در قبر مرده ها را امتحان می کند ایمن خواهد ماند. (علاء الدین علی المتقی البرهان، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج4، ص 284، ح 10509).
اما در مورد اینکه حداقل و حداکثر زمان مرابطه چه اندازه است باید گفت که: حداقل زمان مرابطه سه روز و حداکثر آن چهل روز است؛ زیرا اگر از این مقدار بیشتر شود دیگر بر آن صدق مرابطه نکرده و جهاد شمرده می شود و شخص هم از ثواب جهاد کنندگان برخوردار می شود. (ر.ک: النجفی، محمدحسن، همان، ج 21، ص 41-42).
17. محمدباقر المجلسی، مراه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج 26، ص 582.
18. محمد حسن النجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 21، ص 43.
19. محمد بن الحسن الحرّ العاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج 18، ص 95، ح20.
20. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 483، ح 4.
21. همان، ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی (شیخ طوسی)، کتاب الغیبه، ص 176.
22. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ص 384.
23. ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی (شیخ طوسی)، مصباح المتهجّد، ص 328.
24. ابراهیم بن علی الکفعمی، المصباح، ص 421.
25. محمد بن ابراهیم النعمانی، الغیبه همان، ص 245، ح 46.
26. میرزا حسن نوری، نجم الثاقب، ص 523.
27. لطف الله الصافی الگلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (علیه السلام)، ص 506 و 508.
28. «حجّت» در لغت به معنای دلیل، برهان و راهنماست. به عبارت دیگر «آنچه را که به آن دعوی یا مطلبی را ثابت کنند» حجت می گویند. (ر.ک: احمد بن محمد الفیّومی، المصباح المنیر، ص 121؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 53، سعید الجوزی الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج 1 ص 164؛ خلیل جُر، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طیبیان، ج 1، ص 808؛ حسن عمید، فرهنگ عمید، ج 1، ص 779). راغب اصفهانی نیز حجت را این گونه معنا کرده است: «راهنمایی آشکار به راه مستقیم و آنچه که به آن می توان به درستی یکی از دو نقیض پی برد» (ابوالقاسم الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآنی فی غریب القرآن، ص 107).
29. سوره انعام (6)، آیه 158.
30. ر.ک: السید هاشم البحرانی،البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 123-121؛ مؤسسه المعارف الاسلامیه، معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج 5، ص 100-109.
31. ابوجعفر محمد بن علی الحسین (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، ص 18.
32. همان، ص 357، ح 54.