پژوهشگر : محسن اکدیان
اکدیان، قومی سامی نژاد بودند که در شهر اکّد زندگی می کردند. شهر اکّد شهری بود در کرانه باختری رود فرات و میان شهرهای سیپّار و کیش قرار داشت. آنان در اواخر هزاره سوّم قبل از میلاد، به رهبری سارگن شاه اکّد، میان دو رود و شهرهای سومری و عیلامی را به اشغال خود درآوردند و حدود ۳۰۰ سال بر آن نواحی فرمانروایی کردند.
امپراتوری اکد امپراتوری اکّد (۲.۳۳۴ ۲.۱۹۳ق.م) نخستین امپراتوری جهان دانسته شده است. این امپراتوری توسط سارگن اکّدی، رهبر اکّدیان ساکن میان دو رود، پایه گذاری شد، و برای نخستین بار در تاریخ، دو نیمه بالا و پایین میان دو رود، که پیش از این تنها بوسیله پیوندهای مذهبی، اجتماعی و دیگر مشترکات فرهنگی به هم نزدیک بودند، به صورت یک کشور واحد به هم پیوستند.
پایه گذاری و شکوه امپراتوری اکّد
سارگُن اکّدی (۲.۳۳۴ ۲.۲۷۹ق.م) کودک نجات یافته از آبها پایه گذار امپراتوری اکّد بود. او در شهر «آزوپیرانو» متولد شد. مادرش که یک کاهن اعظم بود، او را پنهانی به دنیا آورد، درون سبدی گذاشت و وی را به رودخانه سپرد. سارگُن توسط شخصی به نام «آگی» نجات پیدا کرد. آگی سرپرستی او را بعهده گرفت، او را بزرگ کرد و تجارت باغبانی را به وی آموخت.
سارگُن به خدمت «اور زابابا» شاه کیش (۲.۳۴۰ ق.م) درآمد، و منصب حامل جام را به دست آورد. اور زابابا در جنگ با لوگالزاگِسی شاه اوروک (۲.۳۴۵ ۲.۳۱۶ق.م) شکست خورد و کیش به تسخیر شاه اوروک درآمد. سارگن نیز به محلی که بعد ها تختگاه خود اکّد را در آنجا ساخت رفت تا آنجا را پایگاه قدرت خود سازد. پس از تحکیم پایه های قدرت خودش،به سمت اوروک لشکر کشید و حصار آن شهر را ویران نمود. سپس ائتلاف ۵۰ اِنسی سومری را که به کمک ارتش اوروک آمده بودند شکست داد. تنها در این زمان بود که لوگالزاگِسی با ارتش خود آشکار می گردد. سارگُن شهر اوروک را تسخیر و استحکامات آن را نابود ساخت و در نبرد، موفق به دستگیری شاه بزرگ «لوگالزاگِسی» شد. سارگُن، لوگالزاگِسی را در یک طوق آهنین بست و او را به پرستشگاه اِنلیل، در شهر «نیپّور»، شهر مذهبی میان دو رود فرستاد.
با بردن تاج و تخت شاهی به نیپّور، سارگُن (به اکّدی شاروکینو = شاه راستین)، یک سامی میان دو رودی، نخستین شاه دودمان اکّد شد. او سپس به سرعت شهر اور و دیگر شهرهای سومر را به تسخیر خود درآورد.
سپس، شهرهای لاگاش و اومّا را گرفت، و آن گاه که به خلیج فارس رسید، برپایه یک آیین مذهبی، جنگ افزارهای خود را در آن شست. او خود را «اِنسی بزرگ اِنلیل» نامید تا نشان دهد که به سنت های سومریان احترام می گذارد.
پس از آن، به میان دو رود شمالی حمله برد تا شهرهای بزرگ «آشور»، «اِبلا»، «ای آمارتی» و «ماری» را مطیع خود سازد. همه آنها به تسخیر او درآمدند. دامنه فتوحات باختری او را به «جنگل درختان سرو و کوهستان نقره ای» کشاند. که به لبنان و کوه های توروس اشاره دارد. سپس، متوجه عیلام، براهشی، و نواحی باختری ایران امروزی شد.
او در پی آفندی به آنان، به گشودن ناحیه «کازالو» در خاور دجله اشاره کرده است. اندکی آنسو تر از کازالو، «دِر» (بدره کنونی) قرار داشت. تسخیر این شهر او را به گرفتن ناحیه ای کشانید که هویت عیلامی بیشتری داشت. او در کتیبه ای از افرادی نام می برد که با آنان برخورد کرده از شهرهایشان غنیمت گرفته است:
«اوی» و «سیدگائو» شاناکو ها یا حاکمان «براهشی»، «کوندوبا» که قاضی بود، و «داگو» برادر پادشاه براهشی؛ «زینا» ایشاکو یا امیر «هوهونوری»، «هیداریدا» ایشاکو ی «گونیلاها»؛ و نیز «هنی» و «بونبان» که با یکدیگر ستیزه می کردند.
سپس بازیگران اصلی نمایش را یادآور می شود: «سانام شیموت» ایشاکو ی عیلام، و «لوه ایشان» پادشاه «آوان». جنگ با عیلامیان دشوار می نمود.
اندکی بعد سفر جنگی دیگری به خاور انجام گرفت، که حتی بیش از سفر نخست پیروزی در بر داشت. یک بار دیگر سارگُن با «سیدگائو» و «کوندوبا» که ایشاکو ی «شیریهوم» نیز به آنان پیوسته بود و نیز، «سانام شیموت» و «لوه ایشان» درگیر گردید. این دو تن اخیر به احتمال در جنگ کشته شده اند زیرا اندکی بعد، «هیشپ راتپ» شاه آوان، به دست نماینده اش «هیبابری» برای جنگاور اکد خراج فرستاد، و از آنجا که استوانه سارگُن در شوش پیدا شده می توان گفت که خود این شهر نیز به ظاهر به تسخیر فرمانروای اکّد در آمده بود. از آن زمان، شوش بعنوان تختگاه نایب السلطنه اکّد درآمد، و زبان اکّدی جانشین زبان عیلامی در آن ناحیه شد. در آن هنگام بود که سارگن، خود را «شاه سرزمین ها» و «شاه چهار بخش جهان» خواند.
البته سارگن تنها یک رهبر نظامی بزرگ نبود، بلکه یک مدیر باهوش نیز به حساب می آمد. او سامیان را به مشاغل عالی اداری منصوب کرد و پادگان های نظامی خود را به شهر های مهم سومر انتقال داد. پس از گرفتن شهر اور، دخترش «اِنهدوآنا» را کاهن بانوی اعظم «ناننا» خدای ماه کرد.
سارگُن، میان شهر های «کیش» و «بابلیم» (بابل آتی)، پایتخت سلطنتی جدید خود «آگاده» را ساخت.
او با استفاده از بردگان بیشماری که از جنگ هایش به دست آورده بود، کانال های آب بیشماری را برای کشت غلات ایجاد و برقرار ساخت. او یک سیستم بازرسی و انتقال سواره نظام را در هر ۵۰ ک.م ایجاد نمود. همچنین بر طبق افسانه ها، او حتی ارتش خود را به «کریت»، «قبرس» و «آناتولی» و «هند» نیز فرستاد که البته این موضوع ثابت نشده است.
مانند بسیاری از امپراتوری هایی که به سرعت گسترش یافتند، امپراتوری اکّد نیز با همان نخستین نشانه شورش فرو پاشید و سارگُن خود، قربانی این شورش شد. حتی شاهزادگان سومر، از جمله ایشاکو ی کازالو، «اشاری» و سوکال بزرگ «دِر» در برابر جانشین و پسر بزرگ او «ریموش» جبهه گرفتند.
اما ریموش (۲.۲۷۸ ۲.۲۲۶۹ق.م) نیز مانند سارگُن، فاتحی بزرگ بود. او به سرعت شورش های نواحی اور، اومّا، آداب، دِر، لاگاش و کازالو در سومر را فرونشاند و سراسر ناحیه سومر و اکّد را زیر فرمان خویش درآورد. سپس متوجه خاور گردید. در این سو، عیلام یا آوان، حریف اصلی او بود. پادشاه آوان از شاکاناکو (حاکم) ی سرزمین «زاهارا» و از براهشی که «سیدگائو» بر آن فرمان می راند یاری جست و به درخواست وی پاسخ مثبت داده شد. کوهنشینان اگر چه در برابر مهاجم، دلیرانه درایستادند، اما سرانجام از او شکست خوردند و شوش نیز به دست رزم آوران ریموش افتاد. اما به احتمال زیاد سوریه را از دست داده باشد.
پس از ریموش، پسر دیگر سارگُن به نام «مانیشتوسو» (۲.۲۶۹ ۲.۲۵۴ق.م)، برادر بزرگتر ریموش شاه اکّد شد. در دوره پادشاهی او، افول قدرت امپراتوری اکّد ادامه یافت. کنترل او بر آشور، سومر به جا ماند. همچنین به «انشان» و «شیریهوم» در خاور و شمال خاوری عیلام لشکر کشید. مانیشتوسو نیز بخشی از سپاه خود را به رویارویی وی فرستاد. جنگاوران او نیروهای هِلو شاه تازه آوان را شکست دادند و شاه شکست خورده را به سومر بردند.
سپاه دیگر مانیشتوسو از خلیج فارس گذشته به درون پشته سرزمین ایران کنونی درآمد و در آنجا سی و دو شهر را بشکستند (این شهر های در فاصله ای مبان قطر و عمان امروزی قرار داشتند).
اما کوهنشینان بدون مبارزه چشم از آزادیشان نپوشیدند. آنها در کوه های پر از سراشیب و پرتگاه، سرسختانه برای زنده مانده مبارزه کردند و می توان انتظار داشت که چندین بار برای برانداختن سلطه بیگانگان سر به شورش برداشتند.
این شورش، در عمل به هنگام درگذشت مانیشتوسو روی داد.
کوشش کوهنشینان نواحی عیلام و پیرامون آن برای سرپیچی از فرمان «نارام سین» (۲.۲۵۴ ۲.۲۱۷ق.م) شاه تازه اکّد، با پرهیز از یاری رساندن به او موجب انشعاب و تفرقه در سرزمین های نزدیک گردید و «کازالو»، «تیمتاب» و «اواک» در این نواحی شوریدند. این سرزمین ها چون به اکّد نزدیک تر بودند با آسانی بیشتری تن به اطاعت دادند، اما مخالفتی که مردم شمال و خاور با نارام سین می کردند به احتمال خطرناکتر بوده است.
او سوریه، لبنان و کوه های توروس را بار دیگر تسخیر کرد و در این جریان، شهر های ماری و آلپو ویران گشتند. ناحیه عمان امروزی نیز شورش کرد و نارام سین مجبور شد که شورش «ماندانّو» شاه ان ناحیه را بخواباند.
حتی احتمال دارد که «هیتا» یازدهمین پادشاه آوان، برخی از پادشاهان را واداشته باشد تا در آخرین تلاش نومیدانه اش برای درایستادن در برابر اکّد به او بپیوندند. اینان تاب درایستادن در برابر نارام سین را نداشتند. سرزمین های شمالی به طور قطع زیر فرمان او در آمدند و حتی عیلام و براهشی نیز فرمانگذار وی گردیدند.
اما فرمانروای تازه به تخت برآمده تنها یک ویرانگر نبود. شوش که همواره متأثر از تمدّن سومر بود، در دوران وی بسرعت زیر تأثیر اکّد قرار گرفت. او ایشاکو ی دست نشانده خود «انامونه» را به حکومت این شهر گماشت بدین هدف که بتواند حکومت شهر را همواره به خود وفادار نگهدارد.
در شوش زبان اکّدی تا اندازه جانشین زبان عیلامی می گردد، و حتی نام ها نیز بطور عمده سامی می شوند.
در دیگر نواحی عیلام بزرگ، زبان و فرهنگ بومی دست نخورده به جا ماند، و دلیل این مدعا پیمانی است به احتمال بین «هیتا» و «نارام سین». این پیمان با یاری جستن از خدایان گوناگون آغاز می شود و در پی آن، سوگندی می اید که متن آن چنین است: «دشمن نارام سین دشمن من، دوست نارام سین دوست من است». فرمانروای عیلامی آشکارا تابعیت خود از پادشاه اکّد را می پذیرد.
نارام سین خود را «خدای آگاده» نامید. «لوگالباندا» و «گیلگامِش» پس از درگذشتشان خدا دانسته شدند، اما نارام سین، نخستین خدا پادشاه سرزمین میان دو رود شد.
نارام سین با شکستن پادشاهان «شیموروم» و «نامار» با ساکنان شمال و مرکز زاگرس تماس مستقیم پیدا کرد. اینان مردمان لولوبیوم و گوتیوم بودند که پیش از وی، سارگُن از وجود آنها آگاهی داشت. روایتی از یک پادشاه لولوبی به نام «اماشکوش» خبر می دهد که پیش از سارگُن پادشاهی می کرده است.
نارام سین با لولوبیان در یک درّه تنگ به نام «کوه سیاه» که امروزه «گذرگاه کفار» خوانده می شود و در جنوب شهر «زور» قرار دارد جنگ کرد. لولوبیان به رهبری پیشوای خود «آنوبانینی» نیروهای اکّدی را پس زدند اما نه چندان بعد، شکست سختی از نارام سین خوردند.
از حمله نارام سین به گوتیان نتیجه به طور کامل متفاوتی بدست آمد؛ و آنان شکست خُرد کننده ای بر او وارد آوردند. به باور سومریان، این، دادرسی الهی بود چرا که نارام سین، نیایشگاه اِنلیل در شهر نیپّور را ویران ساخت؛ البته تنها سندی که اشاره بر ویران ساختن نیایشگاه نیپّور به دست نارام سین دارد تنها صد سال پس از این رخداد نوشته شده است.
در سرزمین اصلی عیلام، نارام سین می دانست که خدمت صادقانه در طی سالهای دراز را چگونه پاداش دهد. «انام مونه» که روزگاری تنها ایشاکو ی شوش بود، شاکاناکو (فرمانروا) ی این سرزمین (عیلام) گردید؛ و شخصی به نام «پوزور اینشوشیناک» پسر «شیمبی اشهوک» ایشاکو (حاکم) ی شوش گردید.
این شاهزاده که دوست داشت خداوندان خویش (پادشاه اکّد) را خشنود سازد در آغاز، کتیبه هایش را تنها به زبان اکّدی می نوشت؛ اما چندان نگذشت که در کنار زبان اکّدی، زبان پیش از عیلامی خود را نیز به کار برد. شاید با درگذشت «انام مونه» بوده که وی مقام شاکاناکوی عیلام را بدست می آورد و این افزایش قدرت موجب می شود که به فتوحات خارجی دست بزند. بعید نیست که وی به نارام سین اعلام کرده که تنها به مطیع ساختن دست نشاندگانی می پردازد که از اطاعت خداوند اکد (نارام سین) سرپیچیدند. فرمانروای عیلام مدعی است که سی شهر را گشوده است؛ از جمله شهر «کاشن» که نخستین اشاره به زیستگاه کاسی ها است. همچنین «گوتو» که اشاره به گوتیان دارد.
غنایمی که از شهرهای تسلیم شده گرفته می شد، شوش را توانگر ساخت و او می کوشید تا احساس ملی رعایای خویش را زنده نگه دارد.
زوال امپراتوری اکّد
هنگامی که نارام سین جای خود را به «شارکالیشاری» (۲.۲۱۷ ۲.۱۹۳ق.م) داد، فرمانروای عیلام با یک کینه جویی اعلان استقلال کرد. وی با «زاهارا» یعنی سرزمینی که در گذشته عیلام و براهشی را در برابر «ریموش» یاری داده بود متحد گردیده، در آغاز پادشاهی فرمانروای تازه اکّد، به این سرزمین تاختن آورد. سپاهیان او تنها پس از رخنه در ناحیه «اُپیس» در مرکز اکّد، عقب رانده شدند. «پوزور اینشوشیناک» که از این پیروزی جانی گرفته بود زیرا به سلامت بازگشتن از سرزمین پادشاه اکّد، شاهر «چهار بخش جهان» را نمی شد کمتر از پیروزی دانست بیدرنگ بعنوان جانشین «هیتا» تاج پادشاهی آوان را بر سر گذاشت، و شارکالیشاری از آن پس تنها «شاه اکّد» خوانده می شد.
شارکالیشاری می کوشید تا امپراتوری اکّد را بازیابد و خساراتی را که در دوران پادشاهی پدرش، توسط هجوم گوتیان به امپراتوری وارد شده بود جبران نماید. او برای نگاه داشتن قلمرو امپراتوری بخوبی می جنگید و در چندین نبرد پیروز شد؛ از جمله در برابر اَموری ها در سوریه کنونی. متون بجامانده از دوران وی، نخستین اشاره به اقوام اَموری است.
او را «سازنده ی اِکور، خانه ی اِنلیل» می نامیدند. آیا این تأییدی بر ویرانی نیایشگاه اِنلیل در دوران پدرش نیست؟
اقوام هوری ساکن آشور و شمال سوریه نیز دست به اعتراض گشودند. در این میان مردمی که در بخش مرکزی زاگرس زندگی می کردند ناآرام گردیدند. به چشم کوهنشینان، زمین های پست سومر و اکّد همواره جایی دلپذیر برای زندگی بود.
آن گاه گوتیان، به رهبری پادشاه خود «الولومش»، با نیرویی که درایستادن در برابر آن آسان نبود، به سرزمین ثروتمندی که در پیش رویشان نهاده بود سرازیر شدند. پیروزیشان در برابر نارام سین در چند سال گذشته، به آنها قوت قلب می داد.
مردم لولوبیوم نیز چنین سرنوشتی پیدا کردند. آنان نیز به رهبری پادشاه خود «آنوبانینی» از شهر زور به سوی جنوب خاوری پیش رفتند.
نیروهای گوتی و لولوبی به ناحیه سومر و اکّد سرازیر شدند. شارکالیشاری شاه اکّد، دلیرانه کوشید تا جلوی این موج را بگیرد؛ یکی از مبادی تاریخگذاری او، از لشکرکشی علیه آنها و دیگری از اسارت «شارلاک» پادشاه آنها خبر می دهد. اما کوشش های او سودی نبخشید و او خود شکار آنها گردید. اندکی پس از درگذشت او حتی شبه حکومت مستقل در شهر ها نیز ناپدید گشت.
پرستشگاه ایشتار در شهر آشور و نیز کاخ نارام سین، نابود شدند و به تاراج رفتند.
پایان کار دودمان اکد
«شارکالیشاری» (۲.۲۱۷ ۲.۱۹۳ق.م) آخرین پادشاه امپراتوری اکّد بود که با هجوم گوتیان، هم پادشاهی و هم جان خود را از دست داد. اما از آن پس، موجودیت اکّد به عنوان یک دولت شهر کوچک به جا ماند. «ای گی گی»، «ناننوم»، «ایمی» و «اِ لولو» که گمان می رود فرزند شارکالیشاری بوده باشد تنها در مدت ۳ سال (۲.۱۹۳ ۲.۱۹۰ق.م) به تخت شاهی اکّد نشستند که اینک تنها یک دولت شهر کوچک بود و همگی آنها خراجگذار اکّد بودند. در هنگامه پادشاهی این شاهان کوچک، عیلامیان به حومه شهر اکّد یورش برده و آن نواحی را به یغما بردند.
دودو (۲.۱۸۹ ۲.۱۶۸ق.م) دیگر شاه اکّد بود و پس از او، «شوتورول»، آخرین شاه اکّد به تخت نشست (۲.۱۶۸ ۲.۱۵۴ق.م). با پایان دوران پادشاهی او، اکّد به دست گوتیان تسخیر و ویران گشت و این، پایانی همیشگی بود بر پادشاهی دودمان اکّد، که ۱۸۰ سال پیش توسط سارگن بزرگ پی افکنده شده بود.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
امپراتوری اکد امپراتوری اکّد (۲.۳۳۴ ۲.۱۹۳ق.م) نخستین امپراتوری جهان دانسته شده است. این امپراتوری توسط سارگن اکّدی، رهبر اکّدیان ساکن میان دو رود، پایه گذاری شد، و برای نخستین بار در تاریخ، دو نیمه بالا و پایین میان دو رود، که پیش از این تنها بوسیله پیوندهای مذهبی، اجتماعی و دیگر مشترکات فرهنگی به هم نزدیک بودند، به صورت یک کشور واحد به هم پیوستند.
پایه گذاری و شکوه امپراتوری اکّد
سارگُن اکّدی (۲.۳۳۴ ۲.۲۷۹ق.م) کودک نجات یافته از آبها پایه گذار امپراتوری اکّد بود. او در شهر «آزوپیرانو» متولد شد. مادرش که یک کاهن اعظم بود، او را پنهانی به دنیا آورد، درون سبدی گذاشت و وی را به رودخانه سپرد. سارگُن توسط شخصی به نام «آگی» نجات پیدا کرد. آگی سرپرستی او را بعهده گرفت، او را بزرگ کرد و تجارت باغبانی را به وی آموخت.
سارگُن به خدمت «اور زابابا» شاه کیش (۲.۳۴۰ ق.م) درآمد، و منصب حامل جام را به دست آورد. اور زابابا در جنگ با لوگالزاگِسی شاه اوروک (۲.۳۴۵ ۲.۳۱۶ق.م) شکست خورد و کیش به تسخیر شاه اوروک درآمد. سارگن نیز به محلی که بعد ها تختگاه خود اکّد را در آنجا ساخت رفت تا آنجا را پایگاه قدرت خود سازد. پس از تحکیم پایه های قدرت خودش،به سمت اوروک لشکر کشید و حصار آن شهر را ویران نمود. سپس ائتلاف ۵۰ اِنسی سومری را که به کمک ارتش اوروک آمده بودند شکست داد. تنها در این زمان بود که لوگالزاگِسی با ارتش خود آشکار می گردد. سارگُن شهر اوروک را تسخیر و استحکامات آن را نابود ساخت و در نبرد، موفق به دستگیری شاه بزرگ «لوگالزاگِسی» شد. سارگُن، لوگالزاگِسی را در یک طوق آهنین بست و او را به پرستشگاه اِنلیل، در شهر «نیپّور»، شهر مذهبی میان دو رود فرستاد.
با بردن تاج و تخت شاهی به نیپّور، سارگُن (به اکّدی شاروکینو = شاه راستین)، یک سامی میان دو رودی، نخستین شاه دودمان اکّد شد. او سپس به سرعت شهر اور و دیگر شهرهای سومر را به تسخیر خود درآورد.
سپس، شهرهای لاگاش و اومّا را گرفت، و آن گاه که به خلیج فارس رسید، برپایه یک آیین مذهبی، جنگ افزارهای خود را در آن شست. او خود را «اِنسی بزرگ اِنلیل» نامید تا نشان دهد که به سنت های سومریان احترام می گذارد.
پس از آن، به میان دو رود شمالی حمله برد تا شهرهای بزرگ «آشور»، «اِبلا»، «ای آمارتی» و «ماری» را مطیع خود سازد. همه آنها به تسخیر او درآمدند. دامنه فتوحات باختری او را به «جنگل درختان سرو و کوهستان نقره ای» کشاند. که به لبنان و کوه های توروس اشاره دارد. سپس، متوجه عیلام، براهشی، و نواحی باختری ایران امروزی شد.
او در پی آفندی به آنان، به گشودن ناحیه «کازالو» در خاور دجله اشاره کرده است. اندکی آنسو تر از کازالو، «دِر» (بدره کنونی) قرار داشت. تسخیر این شهر او را به گرفتن ناحیه ای کشانید که هویت عیلامی بیشتری داشت. او در کتیبه ای از افرادی نام می برد که با آنان برخورد کرده از شهرهایشان غنیمت گرفته است:
«اوی» و «سیدگائو» شاناکو ها یا حاکمان «براهشی»، «کوندوبا» که قاضی بود، و «داگو» برادر پادشاه براهشی؛ «زینا» ایشاکو یا امیر «هوهونوری»، «هیداریدا» ایشاکو ی «گونیلاها»؛ و نیز «هنی» و «بونبان» که با یکدیگر ستیزه می کردند.
سپس بازیگران اصلی نمایش را یادآور می شود: «سانام شیموت» ایشاکو ی عیلام، و «لوه ایشان» پادشاه «آوان». جنگ با عیلامیان دشوار می نمود.
اندکی بعد سفر جنگی دیگری به خاور انجام گرفت، که حتی بیش از سفر نخست پیروزی در بر داشت. یک بار دیگر سارگُن با «سیدگائو» و «کوندوبا» که ایشاکو ی «شیریهوم» نیز به آنان پیوسته بود و نیز، «سانام شیموت» و «لوه ایشان» درگیر گردید. این دو تن اخیر به احتمال در جنگ کشته شده اند زیرا اندکی بعد، «هیشپ راتپ» شاه آوان، به دست نماینده اش «هیبابری» برای جنگاور اکد خراج فرستاد، و از آنجا که استوانه سارگُن در شوش پیدا شده می توان گفت که خود این شهر نیز به ظاهر به تسخیر فرمانروای اکّد در آمده بود. از آن زمان، شوش بعنوان تختگاه نایب السلطنه اکّد درآمد، و زبان اکّدی جانشین زبان عیلامی در آن ناحیه شد. در آن هنگام بود که سارگن، خود را «شاه سرزمین ها» و «شاه چهار بخش جهان» خواند.
البته سارگن تنها یک رهبر نظامی بزرگ نبود، بلکه یک مدیر باهوش نیز به حساب می آمد. او سامیان را به مشاغل عالی اداری منصوب کرد و پادگان های نظامی خود را به شهر های مهم سومر انتقال داد. پس از گرفتن شهر اور، دخترش «اِنهدوآنا» را کاهن بانوی اعظم «ناننا» خدای ماه کرد.
سارگُن، میان شهر های «کیش» و «بابلیم» (بابل آتی)، پایتخت سلطنتی جدید خود «آگاده» را ساخت.
او با استفاده از بردگان بیشماری که از جنگ هایش به دست آورده بود، کانال های آب بیشماری را برای کشت غلات ایجاد و برقرار ساخت. او یک سیستم بازرسی و انتقال سواره نظام را در هر ۵۰ ک.م ایجاد نمود. همچنین بر طبق افسانه ها، او حتی ارتش خود را به «کریت»، «قبرس» و «آناتولی» و «هند» نیز فرستاد که البته این موضوع ثابت نشده است.
مانند بسیاری از امپراتوری هایی که به سرعت گسترش یافتند، امپراتوری اکّد نیز با همان نخستین نشانه شورش فرو پاشید و سارگُن خود، قربانی این شورش شد. حتی شاهزادگان سومر، از جمله ایشاکو ی کازالو، «اشاری» و سوکال بزرگ «دِر» در برابر جانشین و پسر بزرگ او «ریموش» جبهه گرفتند.
اما ریموش (۲.۲۷۸ ۲.۲۲۶۹ق.م) نیز مانند سارگُن، فاتحی بزرگ بود. او به سرعت شورش های نواحی اور، اومّا، آداب، دِر، لاگاش و کازالو در سومر را فرونشاند و سراسر ناحیه سومر و اکّد را زیر فرمان خویش درآورد. سپس متوجه خاور گردید. در این سو، عیلام یا آوان، حریف اصلی او بود. پادشاه آوان از شاکاناکو (حاکم) ی سرزمین «زاهارا» و از براهشی که «سیدگائو» بر آن فرمان می راند یاری جست و به درخواست وی پاسخ مثبت داده شد. کوهنشینان اگر چه در برابر مهاجم، دلیرانه درایستادند، اما سرانجام از او شکست خوردند و شوش نیز به دست رزم آوران ریموش افتاد. اما به احتمال زیاد سوریه را از دست داده باشد.
پس از ریموش، پسر دیگر سارگُن به نام «مانیشتوسو» (۲.۲۶۹ ۲.۲۵۴ق.م)، برادر بزرگتر ریموش شاه اکّد شد. در دوره پادشاهی او، افول قدرت امپراتوری اکّد ادامه یافت. کنترل او بر آشور، سومر به جا ماند. همچنین به «انشان» و «شیریهوم» در خاور و شمال خاوری عیلام لشکر کشید. مانیشتوسو نیز بخشی از سپاه خود را به رویارویی وی فرستاد. جنگاوران او نیروهای هِلو شاه تازه آوان را شکست دادند و شاه شکست خورده را به سومر بردند.
سپاه دیگر مانیشتوسو از خلیج فارس گذشته به درون پشته سرزمین ایران کنونی درآمد و در آنجا سی و دو شهر را بشکستند (این شهر های در فاصله ای مبان قطر و عمان امروزی قرار داشتند).
اما کوهنشینان بدون مبارزه چشم از آزادیشان نپوشیدند. آنها در کوه های پر از سراشیب و پرتگاه، سرسختانه برای زنده مانده مبارزه کردند و می توان انتظار داشت که چندین بار برای برانداختن سلطه بیگانگان سر به شورش برداشتند.
کوشش کوهنشینان نواحی عیلام و پیرامون آن برای سرپیچی از فرمان «نارام سین» (۲.۲۵۴ ۲.۲۱۷ق.م) شاه تازه اکّد، با پرهیز از یاری رساندن به او موجب انشعاب و تفرقه در سرزمین های نزدیک گردید و «کازالو»، «تیمتاب» و «اواک» در این نواحی شوریدند. این سرزمین ها چون به اکّد نزدیک تر بودند با آسانی بیشتری تن به اطاعت دادند، اما مخالفتی که مردم شمال و خاور با نارام سین می کردند به احتمال خطرناکتر بوده است.
او سوریه، لبنان و کوه های توروس را بار دیگر تسخیر کرد و در این جریان، شهر های ماری و آلپو ویران گشتند. ناحیه عمان امروزی نیز شورش کرد و نارام سین مجبور شد که شورش «ماندانّو» شاه ان ناحیه را بخواباند.
حتی احتمال دارد که «هیتا» یازدهمین پادشاه آوان، برخی از پادشاهان را واداشته باشد تا در آخرین تلاش نومیدانه اش برای درایستادن در برابر اکّد به او بپیوندند. اینان تاب درایستادن در برابر نارام سین را نداشتند. سرزمین های شمالی به طور قطع زیر فرمان او در آمدند و حتی عیلام و براهشی نیز فرمانگذار وی گردیدند.
اما فرمانروای تازه به تخت برآمده تنها یک ویرانگر نبود. شوش که همواره متأثر از تمدّن سومر بود، در دوران وی بسرعت زیر تأثیر اکّد قرار گرفت. او ایشاکو ی دست نشانده خود «انامونه» را به حکومت این شهر گماشت بدین هدف که بتواند حکومت شهر را همواره به خود وفادار نگهدارد.
در شوش زبان اکّدی تا اندازه جانشین زبان عیلامی می گردد، و حتی نام ها نیز بطور عمده سامی می شوند.
در دیگر نواحی عیلام بزرگ، زبان و فرهنگ بومی دست نخورده به جا ماند، و دلیل این مدعا پیمانی است به احتمال بین «هیتا» و «نارام سین». این پیمان با یاری جستن از خدایان گوناگون آغاز می شود و در پی آن، سوگندی می اید که متن آن چنین است: «دشمن نارام سین دشمن من، دوست نارام سین دوست من است». فرمانروای عیلامی آشکارا تابعیت خود از پادشاه اکّد را می پذیرد.
نارام سین خود را «خدای آگاده» نامید. «لوگالباندا» و «گیلگامِش» پس از درگذشتشان خدا دانسته شدند، اما نارام سین، نخستین خدا پادشاه سرزمین میان دو رود شد.
نارام سین با شکستن پادشاهان «شیموروم» و «نامار» با ساکنان شمال و مرکز زاگرس تماس مستقیم پیدا کرد. اینان مردمان لولوبیوم و گوتیوم بودند که پیش از وی، سارگُن از وجود آنها آگاهی داشت. روایتی از یک پادشاه لولوبی به نام «اماشکوش» خبر می دهد که پیش از سارگُن پادشاهی می کرده است.
نارام سین با لولوبیان در یک درّه تنگ به نام «کوه سیاه» که امروزه «گذرگاه کفار» خوانده می شود و در جنوب شهر «زور» قرار دارد جنگ کرد. لولوبیان به رهبری پیشوای خود «آنوبانینی» نیروهای اکّدی را پس زدند اما نه چندان بعد، شکست سختی از نارام سین خوردند.
از حمله نارام سین به گوتیان نتیجه به طور کامل متفاوتی بدست آمد؛ و آنان شکست خُرد کننده ای بر او وارد آوردند. به باور سومریان، این، دادرسی الهی بود چرا که نارام سین، نیایشگاه اِنلیل در شهر نیپّور را ویران ساخت؛ البته تنها سندی که اشاره بر ویران ساختن نیایشگاه نیپّور به دست نارام سین دارد تنها صد سال پس از این رخداد نوشته شده است.
در سرزمین اصلی عیلام، نارام سین می دانست که خدمت صادقانه در طی سالهای دراز را چگونه پاداش دهد. «انام مونه» که روزگاری تنها ایشاکو ی شوش بود، شاکاناکو (فرمانروا) ی این سرزمین (عیلام) گردید؛ و شخصی به نام «پوزور اینشوشیناک» پسر «شیمبی اشهوک» ایشاکو (حاکم) ی شوش گردید.
این شاهزاده که دوست داشت خداوندان خویش (پادشاه اکّد) را خشنود سازد در آغاز، کتیبه هایش را تنها به زبان اکّدی می نوشت؛ اما چندان نگذشت که در کنار زبان اکّدی، زبان پیش از عیلامی خود را نیز به کار برد. شاید با درگذشت «انام مونه» بوده که وی مقام شاکاناکوی عیلام را بدست می آورد و این افزایش قدرت موجب می شود که به فتوحات خارجی دست بزند. بعید نیست که وی به نارام سین اعلام کرده که تنها به مطیع ساختن دست نشاندگانی می پردازد که از اطاعت خداوند اکد (نارام سین) سرپیچیدند. فرمانروای عیلام مدعی است که سی شهر را گشوده است؛ از جمله شهر «کاشن» که نخستین اشاره به زیستگاه کاسی ها است. همچنین «گوتو» که اشاره به گوتیان دارد.
غنایمی که از شهرهای تسلیم شده گرفته می شد، شوش را توانگر ساخت و او می کوشید تا احساس ملی رعایای خویش را زنده نگه دارد.
زوال امپراتوری اکّد
هنگامی که نارام سین جای خود را به «شارکالیشاری» (۲.۲۱۷ ۲.۱۹۳ق.م) داد، فرمانروای عیلام با یک کینه جویی اعلان استقلال کرد. وی با «زاهارا» یعنی سرزمینی که در گذشته عیلام و براهشی را در برابر «ریموش» یاری داده بود متحد گردیده، در آغاز پادشاهی فرمانروای تازه اکّد، به این سرزمین تاختن آورد. سپاهیان او تنها پس از رخنه در ناحیه «اُپیس» در مرکز اکّد، عقب رانده شدند. «پوزور اینشوشیناک» که از این پیروزی جانی گرفته بود زیرا به سلامت بازگشتن از سرزمین پادشاه اکّد، شاهر «چهار بخش جهان» را نمی شد کمتر از پیروزی دانست بیدرنگ بعنوان جانشین «هیتا» تاج پادشاهی آوان را بر سر گذاشت، و شارکالیشاری از آن پس تنها «شاه اکّد» خوانده می شد.
شارکالیشاری می کوشید تا امپراتوری اکّد را بازیابد و خساراتی را که در دوران پادشاهی پدرش، توسط هجوم گوتیان به امپراتوری وارد شده بود جبران نماید. او برای نگاه داشتن قلمرو امپراتوری بخوبی می جنگید و در چندین نبرد پیروز شد؛ از جمله در برابر اَموری ها در سوریه کنونی. متون بجامانده از دوران وی، نخستین اشاره به اقوام اَموری است.
او را «سازنده ی اِکور، خانه ی اِنلیل» می نامیدند. آیا این تأییدی بر ویرانی نیایشگاه اِنلیل در دوران پدرش نیست؟
اقوام هوری ساکن آشور و شمال سوریه نیز دست به اعتراض گشودند. در این میان مردمی که در بخش مرکزی زاگرس زندگی می کردند ناآرام گردیدند. به چشم کوهنشینان، زمین های پست سومر و اکّد همواره جایی دلپذیر برای زندگی بود.
آن گاه گوتیان، به رهبری پادشاه خود «الولومش»، با نیرویی که درایستادن در برابر آن آسان نبود، به سرزمین ثروتمندی که در پیش رویشان نهاده بود سرازیر شدند. پیروزیشان در برابر نارام سین در چند سال گذشته، به آنها قوت قلب می داد.
مردم لولوبیوم نیز چنین سرنوشتی پیدا کردند. آنان نیز به رهبری پادشاه خود «آنوبانینی» از شهر زور به سوی جنوب خاوری پیش رفتند.
نیروهای گوتی و لولوبی به ناحیه سومر و اکّد سرازیر شدند. شارکالیشاری شاه اکّد، دلیرانه کوشید تا جلوی این موج را بگیرد؛ یکی از مبادی تاریخگذاری او، از لشکرکشی علیه آنها و دیگری از اسارت «شارلاک» پادشاه آنها خبر می دهد. اما کوشش های او سودی نبخشید و او خود شکار آنها گردید. اندکی پس از درگذشت او حتی شبه حکومت مستقل در شهر ها نیز ناپدید گشت.
پرستشگاه ایشتار در شهر آشور و نیز کاخ نارام سین، نابود شدند و به تاراج رفتند.
پایان کار دودمان اکد
«شارکالیشاری» (۲.۲۱۷ ۲.۱۹۳ق.م) آخرین پادشاه امپراتوری اکّد بود که با هجوم گوتیان، هم پادشاهی و هم جان خود را از دست داد. اما از آن پس، موجودیت اکّد به عنوان یک دولت شهر کوچک به جا ماند. «ای گی گی»، «ناننوم»، «ایمی» و «اِ لولو» که گمان می رود فرزند شارکالیشاری بوده باشد تنها در مدت ۳ سال (۲.۱۹۳ ۲.۱۹۰ق.م) به تخت شاهی اکّد نشستند که اینک تنها یک دولت شهر کوچک بود و همگی آنها خراجگذار اکّد بودند. در هنگامه پادشاهی این شاهان کوچک، عیلامیان به حومه شهر اکّد یورش برده و آن نواحی را به یغما بردند.
دودو (۲.۱۸۹ ۲.۱۶۸ق.م) دیگر شاه اکّد بود و پس از او، «شوتورول»، آخرین شاه اکّد به تخت نشست (۲.۱۶۸ ۲.۱۵۴ق.م). با پایان دوران پادشاهی او، اکّد به دست گوتیان تسخیر و ویران گشت و این، پایانی همیشگی بود بر پادشاهی دودمان اکّد، که ۱۸۰ سال پیش توسط سارگن بزرگ پی افکنده شده بود.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
/ج