جنگ آشور علیه اورارتو هشتمین لشکرکشی سارگن دوّم به حساب می آمد. این جنگ در سال ۷۱۴ قبل از میلاد و یک سال پس از خاموش کردن شورش ایالت خارخار به وقوع پیوست. پادشاه آشور، که می کوشید مطابق نامی که برای خود برگزیده بود یعنی نام فاتح بزرگ پیشین، سارگن اکّدی، زندگی کند نیروهایش را بسوی شمال هدایت کرد تا دشمن خود را نابود سازد.
این جنگ در آغاز با لشکرکشی علیه ایالاتی که متحد اورارتو به حساب می آمدند آغاز گشت. این ایالت «زیکرتو» و «آندیا» بودند که برخلاف ایالت «اوئیشدیش» که در سال ۷۱۶ ق.م قلع و قمع شده بود، هنوز سر به اطاعت شاه آشور ننهاده بودند.
در آغاز لشکرکشی، سارگون وارد ایالت «سوری گاش»، یکی از ایالت های ماننا شد. هدایای ماننا توسط پادشاه آن، یعنی اولوسونو و خویشان و رایزنان وی، تقدیم سارگن شد. آن گاه سارگن بمنظور تظاهر جنگی، از پادشاهی غیر مستقل کوچکی به نام «آلاباری» (در بخش بالای زاب کوچک) گذشت و تعدادی اسب و دام از «بلا پالی دین» دست نشانده خود در آن سرزمین به رسم هدیه گرفت و سپس وارد ایالت آشوری «پارسوآ» شد و احتمال دارد که منظورش، پوشاندن نیت واقعی خویش و گول زدن هماوردان بود. در آنجا، از سوی «خداوندان دهکده ها» ی سرزمین های ماد که پیش از آن مطیع آشور گشته بودند هدایایی تقدیم سارگون شد. متنی که این گزارش را شرح می دهد، نام ۲۶ تن از فرمانروایان را بازگو می کند و اسم «تالتا» فرمانروای الی پی در رأس فهرست نام ها قرار گرفته است. اینان به سارگن تعدادی اسب و قاطر و دام های شاخدار و شتران دوکوهان تحویل دادند. به ظاهر توده مردم چنین پنداشتند که سارگون می خواهد لشکرکشی به ماد مرکزی را تکرار کند؛ اما نیت وی، به کلی چیز دیگری بود. شاه آشور از پارسوآ حرکت کرده از کوه ها و گردنه ها گذشته وارد سرزمین «مسّو» (یا مِسّی) که یکی از ایالات ماننا بود شد. در انجا، طبق قرار قبلی، اولوسونو در دژ «زیردیاکّا» چشم براه وی بود و انبارهای پر از خواربار تهیه کرده، هدایایی از اسبان و دام ها به لشکریان آشور تقدیم داشت. سارگون در طی مذاکره با «اولوسونو» شاه ماننا، گویا به درخواست وی، نوید داد که علیه اورارتو لشکرکشی کند و سرزمین هایی را که ماننا در کرانه خاوری اورمیه از دست داده است را تسخیر ساخته به وی بازگرداند. ضیافتی به افتخار اولوسونو و مانناییان ترتیب داده شد و شاه ماننا گرچه زیردست سارگن نشست، ولی به هر حال، بالاتر از جایی که در گذشته پدر او «ایرانزو» اشغال می کرد، نشسته بود و با این عمل، ماننا کشور متحد آشور شناخته شد. در اینجا هدیه های فرمانروایان دو دژ «گیزیل بوندا» یعنی «زیزی» فرمانروای «آپپاتار» و «زالا» فرمانروای «کیت پات» واقع در مرز پارسوآ، که در فرستادن آن تأخیر شده بود، دریافت گردید.
سارگون سپس به سور مرزهای جنوبی و جنوب شرقی ماننا حرکت کرد و متوجه «زیکرتو» شد. دژ ماننایی «پانزیش» که با زیکرتو و آندیا هم مرز بود (و به ظاهر در جنوب میانه کنونی قرار داشت)، مرکز آذوقه این لشکرکشی شد. آن گاه سارگون از رودک «ایشتارائورا» گذشته وارد ایالت «آئوکانه« در سرزمین «متاتی» فرمانروای زیکرتو شد. متاتی روش دیرین را بکار بست؛ یعنی مقر خویش دژ پاردو (نزدیک میانه کنونی) را رها ساخت و در کوه «اوآشدیریکا» (به ظاهر بزغوش داغ کنونی و به احتمال ضعیف سبلان داغ) پنهان گشت؛ ولی به این اقدام بسنده نکرد و به شتاب نیروهای جنگی خویش را برای الحاق به «روسای یکم) شاه اورارتو روانه ساخت. روسا که از نیت سارگون یعنی رخنه در ناحیه همسایه خود زیکرتو آگاه شده بود از سوی باختر با عجله پیش می آمد تا راه او را از پشت سر ببندد و دشمن را تارومار کند.
در این میان، سارگون، نگهبانانی را که متاتی در گردنه «اوآش دیرمکو» گذاشته بود از میان برداشت و ۱۳ دژ زیکرتویی را غارت و ویران کرد و سپس، ناگهان جهت حرکت خویش را تغییر داده متوجه باختر و ایالت «اوئیشدیش» (در ناحیه مراغه کنونی) شد که از سوی اورارتو اشغال شده بود. این تغییر جهت نیز به ظاهر ازآغاز لشکرکشی جزو نقشه سارگون بود زیرا در اوئیشدیش گزارشی از جاسوس خود دریافت کرد و جاسوس او خبر داد که لشکریان «روسا» نزدیک می شوند.
در هر حال نقشه های «روسا» و «متاتی» نقش بر آب شد. در جنگ کوهستان «اوآئوش» (سهند کنونی)، آشوریان نیروهای آنان را تار و مار کرده به سرزمین اورارتو پس نشاندند. سارگون با یک راه پیمایی شتابزده، کرانه خاوری دریاچه اورمیه را به سوی شمال اورارتو درنوردید. مردم محل بوسیله آتشی که بر نوک کوه ها افروخته می شد از نزدیک شدن لشکر آشور باخبر شده خانه های خود را رها می ساختند. نخست «اوشکایا» (اسکوی کنونی در دامنه باختری سهند) که دژ مرزی اورارتو بود اشغال گشت. به دنبال فراریان عرصه جنگ کوه «اوآئوش»، ساکنان اوشکایا و پادگان محل، آنجا را رها ساخته بودند و سارگون بدون اینکه پیکاری کند، آن محل را اشغال کرد و فرمان داد دیوارهای آن را که چهار متر ضخامت داشت خراب کنند و تمام خانه های اوشکایا و ۱۱۵ دهکده پیرامون آن را طعمه آتش ساخت.
پس از آنکه اورارتویی ها از آن ناحیه طرد شدند، ماننا می توانست متصرفات خویش را به سوی شمال گسترش دهد اما آشوریان نمی خواستند به متحد خویش ایالت ویران نشده و پرجمعیت و آباد دهند و دژ «آنیاشتانیا» و طویله های آن را با اسبان ذخیره ارتش اورارتو و ۱۷ دهکده پیرامون (در شمال خاوری دریاچه اورمیه) و دژ «تاروئی تارماکیس» (تبریز کنونی) را در سرزمین قبیله دالیان، که آن نیز پایگاه اسبان ذخیره سواران اورارتو بود، ویران کردند. لشکریان آشور همه جه انبارهای وسیع جو را تصرف کرده و گندم زارها و مراتع را نابود می کردند.
سارگون سپس از ایالت اورارتویی «سان گی بوتو» واقع در شمال دریاچه اورمیه گذر کرد. «اولخو» مهمترین شهر این ایالت به شمار می رفت که پادشاه اورارتو نیز در آن کاخی برای خود ساخته بود. پیرامون شهر اولخو یکپارچه باغ های شکوفان و تاکستان و مرتع سرسبز بود. آشوریان تمام این ها را سوزاندند و پایمال نمودند و غارت و ویران کردند. دهکده های کوچک پیرامون آن نیز دچار سرنوشت اولخو گشتند ولی مردم آن گریختند و در کوهستان پنهان شدند.
در باختر اولخو نیز چنین نواحی ثروتمند و آباد و متمدنی وجود داشت. بسیاری از دهکده های این نقاط سخت مستحکم بودند ولی ارتش روسا که روحیه خویش را باخته بود، کوششی برای نگاهداری آنها نکرد. کماکان آشوریان وارد دژ های ثروتمندی می شدند که ساکنان، آنها را با اموال خویش رها کرده گریخته بودند. بدین سبب، بویژه در آنجا، اندوخته های هنگفتی به دست ایشان افتاد. بخشی از مردم که به کوه ها پناه برده بودند به دست آشوریان نابود شدند. آشوریان دهکده ها را چنانکه رسم ایشان بود سوزاندند.
اکنون گزارش سالانه خود سارگن دوم، از این سفر دور و دراز، دشوار و خطرناک را می خوانیم:
«یکراست به سوی کوهستان ها به حرکت درآمدم. کوه های بلندی بود پوشیده از انواع درختان، و سطحش جنگلی بود با گذرگاه های وحشت آفرین و سایه هایی که برفرازش گسترده بود به درون جنگل سِدر، مانندش می کرد. کسی که از گذرگاه هایش می گذشت هرگز رنگ آفتاب را نمی دید. در اطرافش دره های ژرف و پرتگاه های دهان گشوده ای بود که از نگاه به آن ها ترس در آدمی رخنه می کرد؛ جاده اش برای گذر ارابه ها بیش از اندازه ناهموار و برای اسب ها نامناسب، و برای حرکت سربازان پیاده بیش از اندازه شیب دار بود. با درک سریع و هوشیارانه ... به افرادم دستور دادم کلنگ های محکمی بردارند... و آن ها دامنه کوه مرتفع را تراشیدند و ... جاده خوبی ساختند».
«از سپاهشان کاستم و سازماندهیشان را برهم زدم. سپاهیان اورارتو، این دشمن شریر، و متحدانشان را شکست دادم... . آبراهه ها و دره ها را از اسبانشان انباشتم، در حالی که آن ها، مانند مورچگان در صحرا، از دشوارترین کوره راه ها برای فرار می جستند. به پشتگرمی جنگ افزارهای دهشتناکم از پی آن ها روان شدم».
سارگون پس از رسیدن به دریاچه وان، در ایالت خوبوشکیه، خراج قوم نایری را دریافت کرد و در حالیکه بیشترینه ارتش آشور به میهن خود بازگشته بودند، نیایشگاه اورارتویی «هالدی» خدای بزرگ اورارتوییان در شهر «موساسیر» را بیغما برد. بیش از یک تن طلا و بیش از پنج تن نقره به دستان آشوریان افتاد. موساسیر به خاک آشور ضمیمه گشت.
روسا پادشاه اورارتو، پس از شنیدن خبر سقوط ایالت موساسیر، برای اینکه با شکنجه و ادعام قطعی به دست سارگون روبرو نشود، دست به خودکشی زد.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
این جنگ در آغاز با لشکرکشی علیه ایالاتی که متحد اورارتو به حساب می آمدند آغاز گشت. این ایالت «زیکرتو» و «آندیا» بودند که برخلاف ایالت «اوئیشدیش» که در سال ۷۱۶ ق.م قلع و قمع شده بود، هنوز سر به اطاعت شاه آشور ننهاده بودند.
در آغاز لشکرکشی، سارگون وارد ایالت «سوری گاش»، یکی از ایالت های ماننا شد. هدایای ماننا توسط پادشاه آن، یعنی اولوسونو و خویشان و رایزنان وی، تقدیم سارگن شد. آن گاه سارگن بمنظور تظاهر جنگی، از پادشاهی غیر مستقل کوچکی به نام «آلاباری» (در بخش بالای زاب کوچک) گذشت و تعدادی اسب و دام از «بلا پالی دین» دست نشانده خود در آن سرزمین به رسم هدیه گرفت و سپس وارد ایالت آشوری «پارسوآ» شد و احتمال دارد که منظورش، پوشاندن نیت واقعی خویش و گول زدن هماوردان بود. در آنجا، از سوی «خداوندان دهکده ها» ی سرزمین های ماد که پیش از آن مطیع آشور گشته بودند هدایایی تقدیم سارگون شد. متنی که این گزارش را شرح می دهد، نام ۲۶ تن از فرمانروایان را بازگو می کند و اسم «تالتا» فرمانروای الی پی در رأس فهرست نام ها قرار گرفته است. اینان به سارگن تعدادی اسب و قاطر و دام های شاخدار و شتران دوکوهان تحویل دادند. به ظاهر توده مردم چنین پنداشتند که سارگون می خواهد لشکرکشی به ماد مرکزی را تکرار کند؛ اما نیت وی، به کلی چیز دیگری بود. شاه آشور از پارسوآ حرکت کرده از کوه ها و گردنه ها گذشته وارد سرزمین «مسّو» (یا مِسّی) که یکی از ایالات ماننا بود شد. در انجا، طبق قرار قبلی، اولوسونو در دژ «زیردیاکّا» چشم براه وی بود و انبارهای پر از خواربار تهیه کرده، هدایایی از اسبان و دام ها به لشکریان آشور تقدیم داشت. سارگون در طی مذاکره با «اولوسونو» شاه ماننا، گویا به درخواست وی، نوید داد که علیه اورارتو لشکرکشی کند و سرزمین هایی را که ماننا در کرانه خاوری اورمیه از دست داده است را تسخیر ساخته به وی بازگرداند. ضیافتی به افتخار اولوسونو و مانناییان ترتیب داده شد و شاه ماننا گرچه زیردست سارگن نشست، ولی به هر حال، بالاتر از جایی که در گذشته پدر او «ایرانزو» اشغال می کرد، نشسته بود و با این عمل، ماننا کشور متحد آشور شناخته شد. در اینجا هدیه های فرمانروایان دو دژ «گیزیل بوندا» یعنی «زیزی» فرمانروای «آپپاتار» و «زالا» فرمانروای «کیت پات» واقع در مرز پارسوآ، که در فرستادن آن تأخیر شده بود، دریافت گردید.
سارگون سپس به سور مرزهای جنوبی و جنوب شرقی ماننا حرکت کرد و متوجه «زیکرتو» شد. دژ ماننایی «پانزیش» که با زیکرتو و آندیا هم مرز بود (و به ظاهر در جنوب میانه کنونی قرار داشت)، مرکز آذوقه این لشکرکشی شد. آن گاه سارگون از رودک «ایشتارائورا» گذشته وارد ایالت «آئوکانه« در سرزمین «متاتی» فرمانروای زیکرتو شد. متاتی روش دیرین را بکار بست؛ یعنی مقر خویش دژ پاردو (نزدیک میانه کنونی) را رها ساخت و در کوه «اوآشدیریکا» (به ظاهر بزغوش داغ کنونی و به احتمال ضعیف سبلان داغ) پنهان گشت؛ ولی به این اقدام بسنده نکرد و به شتاب نیروهای جنگی خویش را برای الحاق به «روسای یکم) شاه اورارتو روانه ساخت. روسا که از نیت سارگون یعنی رخنه در ناحیه همسایه خود زیکرتو آگاه شده بود از سوی باختر با عجله پیش می آمد تا راه او را از پشت سر ببندد و دشمن را تارومار کند.
در این میان، سارگون، نگهبانانی را که متاتی در گردنه «اوآش دیرمکو» گذاشته بود از میان برداشت و ۱۳ دژ زیکرتویی را غارت و ویران کرد و سپس، ناگهان جهت حرکت خویش را تغییر داده متوجه باختر و ایالت «اوئیشدیش» (در ناحیه مراغه کنونی) شد که از سوی اورارتو اشغال شده بود. این تغییر جهت نیز به ظاهر ازآغاز لشکرکشی جزو نقشه سارگون بود زیرا در اوئیشدیش گزارشی از جاسوس خود دریافت کرد و جاسوس او خبر داد که لشکریان «روسا» نزدیک می شوند.
در هر حال نقشه های «روسا» و «متاتی» نقش بر آب شد. در جنگ کوهستان «اوآئوش» (سهند کنونی)، آشوریان نیروهای آنان را تار و مار کرده به سرزمین اورارتو پس نشاندند. سارگون با یک راه پیمایی شتابزده، کرانه خاوری دریاچه اورمیه را به سوی شمال اورارتو درنوردید. مردم محل بوسیله آتشی که بر نوک کوه ها افروخته می شد از نزدیک شدن لشکر آشور باخبر شده خانه های خود را رها می ساختند. نخست «اوشکایا» (اسکوی کنونی در دامنه باختری سهند) که دژ مرزی اورارتو بود اشغال گشت. به دنبال فراریان عرصه جنگ کوه «اوآئوش»، ساکنان اوشکایا و پادگان محل، آنجا را رها ساخته بودند و سارگون بدون اینکه پیکاری کند، آن محل را اشغال کرد و فرمان داد دیوارهای آن را که چهار متر ضخامت داشت خراب کنند و تمام خانه های اوشکایا و ۱۱۵ دهکده پیرامون آن را طعمه آتش ساخت.
سارگون سپس از ایالت اورارتویی «سان گی بوتو» واقع در شمال دریاچه اورمیه گذر کرد. «اولخو» مهمترین شهر این ایالت به شمار می رفت که پادشاه اورارتو نیز در آن کاخی برای خود ساخته بود. پیرامون شهر اولخو یکپارچه باغ های شکوفان و تاکستان و مرتع سرسبز بود. آشوریان تمام این ها را سوزاندند و پایمال نمودند و غارت و ویران کردند. دهکده های کوچک پیرامون آن نیز دچار سرنوشت اولخو گشتند ولی مردم آن گریختند و در کوهستان پنهان شدند.
در باختر اولخو نیز چنین نواحی ثروتمند و آباد و متمدنی وجود داشت. بسیاری از دهکده های این نقاط سخت مستحکم بودند ولی ارتش روسا که روحیه خویش را باخته بود، کوششی برای نگاهداری آنها نکرد. کماکان آشوریان وارد دژ های ثروتمندی می شدند که ساکنان، آنها را با اموال خویش رها کرده گریخته بودند. بدین سبب، بویژه در آنجا، اندوخته های هنگفتی به دست ایشان افتاد. بخشی از مردم که به کوه ها پناه برده بودند به دست آشوریان نابود شدند. آشوریان دهکده ها را چنانکه رسم ایشان بود سوزاندند.
اکنون گزارش سالانه خود سارگن دوم، از این سفر دور و دراز، دشوار و خطرناک را می خوانیم:
«یکراست به سوی کوهستان ها به حرکت درآمدم. کوه های بلندی بود پوشیده از انواع درختان، و سطحش جنگلی بود با گذرگاه های وحشت آفرین و سایه هایی که برفرازش گسترده بود به درون جنگل سِدر، مانندش می کرد. کسی که از گذرگاه هایش می گذشت هرگز رنگ آفتاب را نمی دید. در اطرافش دره های ژرف و پرتگاه های دهان گشوده ای بود که از نگاه به آن ها ترس در آدمی رخنه می کرد؛ جاده اش برای گذر ارابه ها بیش از اندازه ناهموار و برای اسب ها نامناسب، و برای حرکت سربازان پیاده بیش از اندازه شیب دار بود. با درک سریع و هوشیارانه ... به افرادم دستور دادم کلنگ های محکمی بردارند... و آن ها دامنه کوه مرتفع را تراشیدند و ... جاده خوبی ساختند».
«از سپاهشان کاستم و سازماندهیشان را برهم زدم. سپاهیان اورارتو، این دشمن شریر، و متحدانشان را شکست دادم... . آبراهه ها و دره ها را از اسبانشان انباشتم، در حالی که آن ها، مانند مورچگان در صحرا، از دشوارترین کوره راه ها برای فرار می جستند. به پشتگرمی جنگ افزارهای دهشتناکم از پی آن ها روان شدم».
سارگون پس از رسیدن به دریاچه وان، در ایالت خوبوشکیه، خراج قوم نایری را دریافت کرد و در حالیکه بیشترینه ارتش آشور به میهن خود بازگشته بودند، نیایشگاه اورارتویی «هالدی» خدای بزرگ اورارتوییان در شهر «موساسیر» را بیغما برد. بیش از یک تن طلا و بیش از پنج تن نقره به دستان آشوریان افتاد. موساسیر به خاک آشور ضمیمه گشت.
روسا پادشاه اورارتو، پس از شنیدن خبر سقوط ایالت موساسیر، برای اینکه با شکنجه و ادعام قطعی به دست سارگون روبرو نشود، دست به خودکشی زد.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
/ج