درباره فرمانروایی گوتیان در سومر مگر نام پادشاهان آنان چیز دیگری دانسته نشده است اما آن چه مشخص است این که نویسندگان سومری درباره آنان سخنان تند و خشمگینانه ای می گویند. آنان می گویند که گوتیان با خدایان دشمنی ورزیدند، پادشاهی و شهریاری سومر را به کوه ها بردند، و بذر دشمنی و شرارت را پاشیدند. از دیدگاه مردم سومر که به برخورداری از مواهب نظم و قانون خو گرفته بودند، اتهامی بزرگتر از این نمی توانستند بر مردمی وارد کنند که بگویند آنان از توانایی پابرجای پادشاهی قانونی و راستین بی بهره اند و در عین حال می گفتند که گوتیان پیش از درآمدن به سرزمین های پست و هموار، پادشاهی نداشتند.
اما این گوتیان در آن زمان سطح تکامل نیروهای تولیدیشان به نسبت سومریان و اکّدیان پست بوده و به ظاهر در دوره آغازین کشاورزی می زیستند. پس چگونه توانستند لشکریانی که از آنِ نیرومندترین دولت آن زمان بودند را تار و مار کنند؟
در پاسخ باید گفت که سرزمین میان دو رود هنوز دوره آغازین مفرغ را می گذراند و لشکریان اکّد نیز بیشتر از داوطلبان بوده جنگ افزارشان بسیار آغازین بود (خود مسین، کمان و تبرزین و همین). چنین جنگ افزاری بر جنگ افزارهای گوتیان امتیازی نداشت. نیروی لشکریان اکّد در زیادی آنان بود که آن هم در زمان آخرین شاه اکّد فوق العاده کاهش یافته بود.
به نظر می رسد که سران گوتی توانسته باشند که در حمله به اکّد، اتحاد مهمی از قبایل پدید آورند. گذشته از این، احتمال دارد که از درون دولت و کشور دودمان اکّد نیز به ایشان کمک رسیده باشد و مبارزه بر سر قدرت در اکّد، پس از مرگ شارکالیشاری نیز بر وخامت اوضاع می افزود.
در نیمه دوّم پادشاهی دودمان اکّد، بهره کشی برده داران از بردگان به مراتب شدیدتر شد و عامه مردم آزاد بر اثر تشدید قدرت استبدادی شاهان بطور سیاسی زیر فشار قرار گرفتند. سراسر تاریخ دوران فرمانروایی دودمان اکّد مشحون است از جنگها و خونریزیهای پادشاهان اکّد علیه شهرهای سومر و اکّد.
به احتمال قوی ممکن است در چنین شرایطی مردم ستم کشیده کشور اکّد از هجوم گوتیان استفاده کرده برای آزادی خویش کوشیده باشند. بنابراین نقش گوتیان در مرحله نخست آزادی بخش بوده است. ولی سرزمین میان دو رود دوره اعتلای جامعه برده داری را می گذراند و اگر بی طرفانه داوری شود، اتحاد سراسر سرزمین میان دو رود در زیر لوای دولت مستبد و برده دار دودمان اکّد صورت گرفته بوده، جنبه ترقی خواهانه داشت. بدین سبب اگر هم نهضت آزادی بخشی به رهبری گوتیان وجود داشته، ممکن نبود چنین جنبشی نتایج پایدار دربرداشته باشد و در شرایط آن زمان به طور حتم محکوم به فساد و تباهی بود.
در واقع مشاهده شده که هجوم گوتیان به زودی به ویرانی میان دو رود منجر گشت و با غارت و دزدی و فقر ساکنان آن سرزمین همراه بود. شهرهای «اکّد»، «آکشاک»، «خورساگ لاما»، «دِر»، «نیپّور»، «آداب»، «اوروک»، و «لاراگ» منهدم شدند و پرستشگاه های آن سرزمین ها و املاک پرستشگاه ها ویران گشت. سران قبایل گوتی به هیچ وجه برای آزادی عامه مردم میان دو رود کوششی انجام نمی دادند و تنها میل داشتند که در آن کشور قدرت را از دست قشر های عالیه برده داران سومری و اکّدی به در برده به خود منتقل کنند و به جای پادشاهان مستبد اکّد، شاهان خودکامه گوتی را بر تخت نشانند.
بزرگان گوتی از نسل دوّم به بعد، کودکان خود را به نام های اکّدی نام می نهادند؛ برای مردم میان دو رود عوارض و مالیات های سنگین تر از زمان شاهان اکّدی وضع می کردند. بدین سبب قدرت شاهان گوتی را نه تنها بزرگان بلکه تمام اهالی میان دو رود چون یوغ سنگینی تحمّل و احساس می کردند.
شیوه اداره کشور که از طرف شاهان گوتی اعمال می شد بیشتر به این وضع کمک می کرد. در میان گوتیان کسانی که بتوانند مشاغل اداری دستگاه دولتی تا حدّی متکامل دولت سومر و اکّد را شاغل گردند وجود نداشتند. بدین سبب شاهان گوتی اداره کشور را در ازای باج و خراج گرانی به بزرگان برده دار محلی تفویض می نمودند. بدین سبب در زیر لوای سلطه همه گیر گوتیان، دودمان های محلی پدید آمد. این دودمان ها عبارت بودند از:
دودمان اکّد (۲.۱۹۳ ۲.۱۵۴ ق.م)
دودمان دوّم لاگاش (ح. ۲.۳۰۰ ۲.۱۹۳ ق.م)
دودمان سوّم لاگاش (۲.۱۵۵ ۲.۱۱۱ ق.م)
دودمان چهارم اوروک (۲.۱۵۳ ۲.۱۳۰ ق.م)
دودمان پنجم اوروک (۲.۱۲۳ ۲.۱۱۳ ق.م)
زوال قدرت گوتیان
«تیریگان»، آخرین فرمانروای گوتی تنها ۴۰ روز پادشاهی کرد. سیاست شاهان گوتی مردم سومر را سخت خشمناک ساخته بود و «اوتو هِگال» شاه شهر اوروک (۲.۱۲۳ ۲.۱۱۳ ق.م)، مورد پشتیبانی عموم واقع شد.
در طی نبردی که در سال ۲.۱۱۳ ق.م در گرفت، «اوتوهگال» پیروزی آسانی بدست آورد؛ چرا که لشکریانی که علیه اوتو هِگال وارد کارزار شدند، دیگر آن داوطلبانی که از میان توده قبایل برخاسته زمانی بر «نارام سین» شکست ناپذیر (۲.۲۵۴ ۲.۲۱۸ ق.م)، پیروز گشتند، نبودند.
اکنون در رأس لشکریان گوتی، بزرگان برده دار سومر و اکّد قرار داشتند چون «نبی اِنلیل» اکّدی و «اور نینازو» ی سومری. اینان به احتمال از امیران یکی از مراکز مهم شمال و جنوب میان دو رود بودند که در تحت نظارت گوتیان و به همراه امیران لاگاش، بر کشور اعمال تسلط می نمودند.
بدین سبب مبارزه «اوتو هِگال» و نتیریگان» به صورت پیکار دو لشکر که از لحاظ سطح تمدّن و جنگ افزار یکسان بودند در امده بود اما، طرفداران اوتو هِگال به روح مبارزه جویی علیه ستمگران محلی و بیگانه مجهز بودند.
«تیریگان» ار عرصه پیکار گریخت و کوشید در دهکده «دوبروم» پنهان گردد ولی مردم او را تسلیم «اوتوهگال» کردند و او اعدام شد.
بدین ترتیب «اوتوهگال» «سلطنت سومر و اکّد» را زنده کرد ولی عامه مردم که وی را یاری کرده بودند موفق به استفاده از ثمرات پیروزی نگشتند.
چیزی از پیروزی بر «تیریکان» نگذشته بود که اوتوهگال در دریا غرق شد.
چندان نگذشت که هر اندازه وحدتی که در مملکت وجود داشت بسرعت از میان رفت و در نواحی زاگرس و عیلام و نیز در سومر و اکّد، دولت های ناوابسته کوچک سربرآوردند. برخی از این شاهزاده نشینها از دیرباز برای ما آشنا هستند اما دولتهای دیگری پیدا شدند و برافتادن گوتیان برای نخستین بار به آنها فرصت آزادی داد.
در دوردست های شمال، نزدیک دامنه های زاگرس، شهر «اوربیلوم» (اربیل امروزی)، در جنوب اوربیلوم شهر «شیموروم» (التون کوپرو ی امروزی)، در جنوب شیموروم شهر «هارشه» (روستای توزخورماتلی امروزی)، در کوه های خاور کرکوک، «کیماش» بار دیگر سر به شورش برداشت. بقایای لولوبیان در بخش میانی زاگرس با هم متحد گردیدند و سرزمین مجاور که «گنهار» نام داشت نیز نشان داد که می تواند دشواریهایی پدید آورد. در ناحیه جنوبی تر، «مراهشی» که در زبان اکّدی به نام «براهشی» خوانده می شد، باری دیگر سربرافراشت و در جلگه پست آن، به ظاهر حتی شوش نیز اعلام استقلال کرد. در شمال خاوری عیلام دولت خودمختاری در «انشان» سربرآورد و در «سیماش»، «گیرنامه» دودمان تازه ای پی افکند.
هر یک از پادشاهان سومر که می خواست به منطقه وحدت ببخشد، می بایست این شهر کشور ها را مطیع سازد. این اقدام به جنگی پایدار و توسل به دسیسه های سیاسی گوناگون نیاز داشت.
منبع: آفتاب http://www.aftabir.com
اما این گوتیان در آن زمان سطح تکامل نیروهای تولیدیشان به نسبت سومریان و اکّدیان پست بوده و به ظاهر در دوره آغازین کشاورزی می زیستند. پس چگونه توانستند لشکریانی که از آنِ نیرومندترین دولت آن زمان بودند را تار و مار کنند؟
در پاسخ باید گفت که سرزمین میان دو رود هنوز دوره آغازین مفرغ را می گذراند و لشکریان اکّد نیز بیشتر از داوطلبان بوده جنگ افزارشان بسیار آغازین بود (خود مسین، کمان و تبرزین و همین). چنین جنگ افزاری بر جنگ افزارهای گوتیان امتیازی نداشت. نیروی لشکریان اکّد در زیادی آنان بود که آن هم در زمان آخرین شاه اکّد فوق العاده کاهش یافته بود.
به نظر می رسد که سران گوتی توانسته باشند که در حمله به اکّد، اتحاد مهمی از قبایل پدید آورند. گذشته از این، احتمال دارد که از درون دولت و کشور دودمان اکّد نیز به ایشان کمک رسیده باشد و مبارزه بر سر قدرت در اکّد، پس از مرگ شارکالیشاری نیز بر وخامت اوضاع می افزود.
در نیمه دوّم پادشاهی دودمان اکّد، بهره کشی برده داران از بردگان به مراتب شدیدتر شد و عامه مردم آزاد بر اثر تشدید قدرت استبدادی شاهان بطور سیاسی زیر فشار قرار گرفتند. سراسر تاریخ دوران فرمانروایی دودمان اکّد مشحون است از جنگها و خونریزیهای پادشاهان اکّد علیه شهرهای سومر و اکّد.
به احتمال قوی ممکن است در چنین شرایطی مردم ستم کشیده کشور اکّد از هجوم گوتیان استفاده کرده برای آزادی خویش کوشیده باشند. بنابراین نقش گوتیان در مرحله نخست آزادی بخش بوده است. ولی سرزمین میان دو رود دوره اعتلای جامعه برده داری را می گذراند و اگر بی طرفانه داوری شود، اتحاد سراسر سرزمین میان دو رود در زیر لوای دولت مستبد و برده دار دودمان اکّد صورت گرفته بوده، جنبه ترقی خواهانه داشت. بدین سبب اگر هم نهضت آزادی بخشی به رهبری گوتیان وجود داشته، ممکن نبود چنین جنبشی نتایج پایدار دربرداشته باشد و در شرایط آن زمان به طور حتم محکوم به فساد و تباهی بود.
در واقع مشاهده شده که هجوم گوتیان به زودی به ویرانی میان دو رود منجر گشت و با غارت و دزدی و فقر ساکنان آن سرزمین همراه بود. شهرهای «اکّد»، «آکشاک»، «خورساگ لاما»، «دِر»، «نیپّور»، «آداب»، «اوروک»، و «لاراگ» منهدم شدند و پرستشگاه های آن سرزمین ها و املاک پرستشگاه ها ویران گشت. سران قبایل گوتی به هیچ وجه برای آزادی عامه مردم میان دو رود کوششی انجام نمی دادند و تنها میل داشتند که در آن کشور قدرت را از دست قشر های عالیه برده داران سومری و اکّدی به در برده به خود منتقل کنند و به جای پادشاهان مستبد اکّد، شاهان خودکامه گوتی را بر تخت نشانند.
بزرگان گوتی از نسل دوّم به بعد، کودکان خود را به نام های اکّدی نام می نهادند؛ برای مردم میان دو رود عوارض و مالیات های سنگین تر از زمان شاهان اکّدی وضع می کردند. بدین سبب قدرت شاهان گوتی را نه تنها بزرگان بلکه تمام اهالی میان دو رود چون یوغ سنگینی تحمّل و احساس می کردند.
شیوه اداره کشور که از طرف شاهان گوتی اعمال می شد بیشتر به این وضع کمک می کرد. در میان گوتیان کسانی که بتوانند مشاغل اداری دستگاه دولتی تا حدّی متکامل دولت سومر و اکّد را شاغل گردند وجود نداشتند. بدین سبب شاهان گوتی اداره کشور را در ازای باج و خراج گرانی به بزرگان برده دار محلی تفویض می نمودند. بدین سبب در زیر لوای سلطه همه گیر گوتیان، دودمان های محلی پدید آمد. این دودمان ها عبارت بودند از:
دودمان اکّد (۲.۱۹۳ ۲.۱۵۴ ق.م)
دودمان دوّم لاگاش (ح. ۲.۳۰۰ ۲.۱۹۳ ق.م)
دودمان سوّم لاگاش (۲.۱۵۵ ۲.۱۱۱ ق.م)
دودمان چهارم اوروک (۲.۱۵۳ ۲.۱۳۰ ق.م)
دودمان پنجم اوروک (۲.۱۲۳ ۲.۱۱۳ ق.م)
زوال قدرت گوتیان
«تیریگان»، آخرین فرمانروای گوتی تنها ۴۰ روز پادشاهی کرد. سیاست شاهان گوتی مردم سومر را سخت خشمناک ساخته بود و «اوتو هِگال» شاه شهر اوروک (۲.۱۲۳ ۲.۱۱۳ ق.م)، مورد پشتیبانی عموم واقع شد.
در طی نبردی که در سال ۲.۱۱۳ ق.م در گرفت، «اوتوهگال» پیروزی آسانی بدست آورد؛ چرا که لشکریانی که علیه اوتو هِگال وارد کارزار شدند، دیگر آن داوطلبانی که از میان توده قبایل برخاسته زمانی بر «نارام سین» شکست ناپذیر (۲.۲۵۴ ۲.۲۱۸ ق.م)، پیروز گشتند، نبودند.
اکنون در رأس لشکریان گوتی، بزرگان برده دار سومر و اکّد قرار داشتند چون «نبی اِنلیل» اکّدی و «اور نینازو» ی سومری. اینان به احتمال از امیران یکی از مراکز مهم شمال و جنوب میان دو رود بودند که در تحت نظارت گوتیان و به همراه امیران لاگاش، بر کشور اعمال تسلط می نمودند.
«تیریگان» ار عرصه پیکار گریخت و کوشید در دهکده «دوبروم» پنهان گردد ولی مردم او را تسلیم «اوتوهگال» کردند و او اعدام شد.
بدین ترتیب «اوتوهگال» «سلطنت سومر و اکّد» را زنده کرد ولی عامه مردم که وی را یاری کرده بودند موفق به استفاده از ثمرات پیروزی نگشتند.
چیزی از پیروزی بر «تیریکان» نگذشته بود که اوتوهگال در دریا غرق شد.
چندان نگذشت که هر اندازه وحدتی که در مملکت وجود داشت بسرعت از میان رفت و در نواحی زاگرس و عیلام و نیز در سومر و اکّد، دولت های ناوابسته کوچک سربرآوردند. برخی از این شاهزاده نشینها از دیرباز برای ما آشنا هستند اما دولتهای دیگری پیدا شدند و برافتادن گوتیان برای نخستین بار به آنها فرصت آزادی داد.
در دوردست های شمال، نزدیک دامنه های زاگرس، شهر «اوربیلوم» (اربیل امروزی)، در جنوب اوربیلوم شهر «شیموروم» (التون کوپرو ی امروزی)، در جنوب شیموروم شهر «هارشه» (روستای توزخورماتلی امروزی)، در کوه های خاور کرکوک، «کیماش» بار دیگر سر به شورش برداشت. بقایای لولوبیان در بخش میانی زاگرس با هم متحد گردیدند و سرزمین مجاور که «گنهار» نام داشت نیز نشان داد که می تواند دشواریهایی پدید آورد. در ناحیه جنوبی تر، «مراهشی» که در زبان اکّدی به نام «براهشی» خوانده می شد، باری دیگر سربرافراشت و در جلگه پست آن، به ظاهر حتی شوش نیز اعلام استقلال کرد. در شمال خاوری عیلام دولت خودمختاری در «انشان» سربرآورد و در «سیماش»، «گیرنامه» دودمان تازه ای پی افکند.
هر یک از پادشاهان سومر که می خواست به منطقه وحدت ببخشد، می بایست این شهر کشور ها را مطیع سازد. این اقدام به جنگی پایدار و توسل به دسیسه های سیاسی گوناگون نیاز داشت.
منبع: آفتاب http://www.aftabir.com
/ج