متن پروتکلهای صهیونیزم (5)

کودتایی که در یک زمان جهان را فرا خواهد گرفت- اعدام- سرنوشت آینده ی فراماسونهای گوییم- اسرار حکومت- زیاد کردن محافل فراماسونری- هیأت مرکزی حاکمه ی فراماسونری- روشهای فریب- فراماسونری و رهبری آن نسبت به
چهارشنبه، 30 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
متن پروتکلهای صهیونیزم (5)
 متن پروتکل های صهیونیزم (5)

نویسنده: عجاج نویهض




 

یهود، فرمانروای جهان
براساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985).

پروتکل پانزدهم

کودتایی که در یک زمان جهان را فرا خواهد گرفت- اعدام- سرنوشت آینده ی فراماسونهای گوییم- اسرار حکومت- زیاد کردن محافل فراماسونری- هیأت مرکزی حاکمه ی فراماسونری- روشهای فریب- فراماسونری و رهبری آن نسبت به کلیه ی جمعیتهای سری- جمعیت همبسته- قربانیان- اعدام حتی برای فراماسونها- از دست رفتن شکوه قوانین و حکومت- موقعیت ما به عنوان ملت برگزیده- اختصار و وضوح ویژگی قوانین در حکومت آینده- اطاعت از فرامین- مجازات سوء استفاده کنندگان از قانون- قاطعیت و سختگیری در مجازات- تعیین سن بازنشستگی قاضیان- لیبرالیسم در نظر قاضیان و حکومت- جمع آوری پولهای جهان- حکومت خودکامه ی فراماسونری- حق استیناف در آینده- مظهر پدری در حکومت آتی- حق قوی تنها حق است- پادشاه اسرائیل پدر همه ی جهان است.
وقتی موفق شدیم از طریق کودتاهایی که ترتیبی خواهیم داد تا در سراسر جهان همزمان علیه حکومتها که کاملاً ضعیف و پا در هوا شده و این امر بر مردم نیز آشکار گردیده است، حکومت خود را برپا کنیم (که شاید تا یک قرن دیگر به این هدف دست یابیم) یا هرگونه توطئه ای علیه خود مبارزه خواهیم کرد، و هر کس را که بر ضد ثبات حکومت ما قیام مسلحانه کند بی رحمانه خواهیم کشت. تمام بنیانگذاران سازمانهای جدیدی که پس از تأسیس حکومت ما به وجود آیند و جزء جمعیتهای سری باشند، به مجازات مرگ محکوم خواهند شد. اما جمعیتهای موجود در حال حاضر را که برای ما شناخته شده اند و همچون گذشته در خدمت ما کار می کنند، خلع سلاح و اعضای آنها را به قاره های دور از اروپا تبعید خواهیم کرد. فراماسونهای گوییم که کارکشته و مجرب شده اند، با ما خواهند بود. همچنین امثال اینها که به دلیلی آنها را بخشوده ایم و این بخشودگی موجب می شود تا همواره در حال ترس و نگرانی از بروز حوادث ناگهانی و منتظر تبعید باشند، در کنار ما خواهند بود.(1) ما قانونی را وضع خواهیم کرد که به موجب آن کلیه ی اعضای تشکیلات سری گذشته از اروپا که در آن زمان مرکز حکومت ما خواهد بود، تبعید شوند. مقررات و قوانین حکومت ما قطعی و غیر قابل تجدیدنظر خواهد بود.
تشکیلات سابق گوییم که ما خود بذرهای تفرقه و مخاصمه و ستیزه جویی و انشعاب را در آنها افشاندیم و این بذرها رشد کرد و ریشه دوانید، تنها راه برای بازگرداندن نظم به این تشکیلات اتخاذ تدابیر خشن و بیرحمانه است؛ تدابیری که قدرت حکومت بوضوح در آنها نمایان است.(2) نباید قربانی کردن آنها به نفع آینده است و تحقق بخشیدن به این آینده، ولو به بهای قربانیان بسیار، باید وظیفه ی هر حکومتی باشد که قبول دارد شرط ماندنش تنها این نیست که از حقوقی برخوردار شود، بلکه وظایف و تعهداتی نیز به دوش دارد.
بزرگترین تضمین برای ثبات حکومت جدید این است که شکوه و قدرت خود را نشان دهد، به طوری که هاله ای از تقدس دور خود ایجاد کند و خویشتن را آسمانی و برخاسته از قضا و قدر الهی جلوه دهد. اوتوکراسی روسی(3) تا اندک زمانی پیش همین ویژگی را داشت. این حکومت مطلقه تنها دشمن وحشتناکی است که ما در جهان دیده ایم. فعلاً قلمرو پاپ را به حساب نمی آوریم. برای مثال آنچه را که در ایتالیا رخ داد به یاد بیاورید. این کشور در خون شناور بود اما نتوانست یک تار مو از سر سولا(4) (Sulla)، همان کسی که این خونها را جاری کرد، کم کند. با آن که ملت مصیبتها و عذابها از سولا دیده بود، اما چون شکوه قدرت او چشم آنها را پر کرده بود، سولا عملاً از اقتدار فوق العاده ای برخوردار شد و ادعای خدایی کرد. بازگشت ماجراجویانه و بی باکانه ی سولا به ایتالیا به او عظمت و قدرتی شکست ناپذیر بخشید؛ چندان که مردم حتی جرأت اشاره به او نداشتند و علت این امر هم تهور و قدرت اندیشه ی سولا بود.
در خلال مدتی که از حالا تا زمان برپایی حکومت خود، سپری می کنیم سعی خواهیم کرد محافل فراماسونری را در سراسر جهان ایجاد و تکثیر کنیم تا تمام کسانی که ممکن است در آینده جزء افراد خیر سرشناس شوند و یا همین حالا این طور هستند، جذب آنها شوند. این محافل مراکز اصلی جاسوسی ما و بهترین کانونهای تبلیغاتی خواهند بود. ما این محافل را زیر نظر یک اداره ی مرکزی که فقط برای ما شناخته شده است و دیگران کمترین اطلاعی از آن ندارند، در خواهیم آورد. این اداره ی مرکزی از دانشوران و دانشمندان ما تشکیل خواهد شد و نمایندگانی خواهد داشت که به نام آن حرف بزنند. این نمایندگان به منزله ی پوششی برای اداره ی مرکزی فراماسونری هستند که فرامین، نشان و کلمه ی رمز را صادر می کند. در این محافل ما گره حلقه ی طنابی را که به گردن همه ی عناصر انقلابی و لیبرالیست افتاده است، محکم خواهیم کرد. این عناصر از طبقات مختلف جامعه خواهند بود. بدین ترتیب، از مخفی ترین توطئه های سیاسی که با حرکت دستهای خود ما از پشت پرده به حرکت در می آیند، آگاه خواهیم شد. کلیه ی اعضای پلیس بین المللی و پلیس محلی هر کشوری به عضویت این محافل درخواهند آمد؛ زیرا هیچ چیز جای خدمت این عده را نمی گیرد، چرا که نه تنها می توانند در برابر شورشیان و متمردین از تدابیر خاص خود استفاده کنند بلکه همچنین می توانند در صورت بروز ناآرامی و شورش و امثال اینها با توجیهات و تفسیرات و پندار بافیهای خود پوششی برای فعالیت های ما باشند.
آن عده از مردم که داوطلبانه و از پیش خود به سمت پیوستن به جمعیتهای سری می شتابند مردمی هستند که با معیارهایی به اندازه ی فهمشان حقیر، و با تکیه به همان اندک درآمدی که از راه مشاغل مختلف خود کسب کرده اند، زندگی می کنند. اینها دست پرورده ی حرفه ی خویش و غالباً افرادی سبکسر هستند. ما در برخورد با این عده و عنداللزوم استفاده از آنها به عنوان ابزار کارآمد برای متوقف ساختن حرکت دستگاه هایی که ساخته ی خود ماست، با دشواری مواجه نخواهیم شد.(5) اگر در جهان ناآرامیی به وجود آید معنایش این است که ما خود صلاح دیده ایم این ناآرامی بروز کند تا ملتها به جان یکدیگر بیفتند و موجودیت همبسته و نیرومند آنها متلاشی شود. اگر در جهان توطئه ای ظهور کند سرکرده ی آن کسی جز یکی از وفادارترین خدمتگزاران ما نخواهد بود. بنابراین، طبیعی است که ما فعالیتهای فراماسونری را جهت بدهیم؛ زیرا ما می دانیم که این جهت دهی به سمت چه هدفی باشد و هدف نهایی هر فعالیتی را نیز می شناسیم حال آن که «گوییم» در این باره هیچ نمی دانند و کمترین تصوری از نتایج ندارند.(6) آنها عموماً مردمی مغرور و خودستا هستند. به عقاید و آرای شخصی خود می نازند و غرق در منافع فردی می باشند. آنها متوجه نیستند که اصل ایده ای که دور آن می چرخند مال خود آنها نیست، بلکه این ما هستیم که آن ایده را، بدون آن که بفهمند، به آنها القا کرده ایم.
انگیزه ی گوییم در پیوستن به محافل فراماسونری معمولاً حس کنجکاوی و فضولی و یا امید به دست یافتن به شهرت است. گروه سومی هم هستند که آرزویشان این است تا در برابر مردم بایستند و سخنرانی کنند و مردم به ترهات و یاوه های آنها گوش بسپارند. همه ی اینها تشنه ی شنیدن به به و چه چه از مردم هستند که الته ما هم در این زمینه کاملاً دست و دل باز هستیم. ما به این علت آنها را تمجید و تحسین می کنیم که از غرور شدید آنها بهره برداری کنیم. اینها، همه، موجب می شود که ناخودآگاه افکار و آرای ما را هضم کنند و بدون آن که بفهمند این آراء از ماست آنها را بپذیرند. از شدت همین غرور است که آنها احتیاط و درست اندیشی خود را از دست داده اند و با اطمینان همه ی این موفقیتها را ناشی از افکار و ابتکارات خود می دانند و خویشتن را بالاتر از آن می دانند که چنین موفقیتهایی را از دیگران اقتباس کرده یا به وام گرفته باشند. خیلی راحت می توان حتی باهوش ترین افراد «گوییم» را، با برانگیختن غرور و خودستایی آنها، به وضع ساده لوحی و بلاهت کشاند، بدون آن که بفهمند دستی آنها را به این وضع کشانده است. همچنین راحت می توان با وارد آوردن کمترین شکست به «گوییم»- حتی اگر این شکست ناکامی آنها در رسیدن به آن مقدار تحسین و ستایشی باشد که انتظارش را داشته اند- جرأت و عزم آنها را در هم شکست و این امر سبب می شود که برای بازیافتن آرزوهای خود همچون بردگان به خواری تن دهند. هر چه ملت ما رسیدن به اغراض شخصی را تحقیر می کند و منحصراً به تحقق یافتن برنامه های خود چشم دوخته است، گوییم به موفقیت در راه اغراض شخصی عشق می ورزند و حاضرند به خاطر آن همه ی برنامه های خود را فدا کنند. این خصلت گوییم به ما کاملاً کمک می کند تا آنها را به سمت هدف مطلوب خود سوق دهیم. آنها در ظاهر شیر و پلنگند. اما در واقع گوسفندهای کله پوکی هستند که باد آنها را این طرف و آن طرف می برد. ما از طریق سوار کردن گوییم بر اسبهای چوبی، مانند همان اسبهای چوبینی که بچه ها در میدان ها بر آن ها سوار می شوند، ایده ی جمعگرایی(7) و جذب فرد در جامعه را به ذهن آنها تزریق کردیم؛ حال آن که متوجه نشده و نخواهند شد که این اسبی که با غرور و تکبر بر آن سوار شده اند فاصله گرفتن آشکار از مسیر قوانین طبیعی است؛ زیرا از همان آغاز آفرینش تمام موجودات طبیعت متفاوت آفریده شده اند و هدف از آن نیز ایجاد فردگرایی است.
وقتی ما توانسته ایم گوییم را، به سبب کودنی و ذهن بسته ای که دارند، به سمت چنین اندیشه های نادرستی پیش بریم آیا این خود دلیل روشنی بر رکود و عقب ماندگی ذهنی آنها در مقایسه با ما نیست؟ و این نکته ای است که موفقیت ما را تضمین می کند.
چقدر پیشینیان ما حکیم و مآل اندیش بوده اند آن جا که گفته اند در راه رسیدن به هدفهای بزرگ ابزارها و قربانیان اهمیتی ندارند. لازم نیست ما قربانیانی را که گوییم برای حفظ نسل حیوانی خود و نگه داشتن نژاد خویش متحمل شده اند، حساب کنیم؛ گرچه قربانیان خود ما هم کم نبوده اند. در عین حال به خاطر آنچه گوییم تحمل کرده اند امروز به آنها چنان میدان می دهیم که حتی در خواب هم ندیده اند.(8) قربانیان ما که نسبت به جمعیتمان تعداد کمی را تشکیل می دهند ملیت ما را حفظ کردند و آن را از خطر نابودی نگه داشتند.
هر موجود زنده ای عاقبت می میرد. پس بهتر است به جای آن که اجل خودمان را نزدیک کنیم اجل کسانی را نزدیک نماییم که مانع راه ما می شوند. ما آمادگی داریم فراماسونها را به گونه ای نابود کنیم که بجز برادران فراماسونری، هیچ کس دیگر از آن مطلع نشود. حتی شخص محکوم به مرگ از سرنوشتی که در انتظارش می باشد آگاه نخواهد شد و در زمان موعود ظاهراً در اثر یک بیماری معمولی و با مرگ طبیعی جان خواهد سپرد. و برادران فراماسون در صورتی هم که از حقیقت اطلاع یابند هرگز جرأت اعتراض نخواهند داشت. با این روش، ما ریشه های اغتشاش و بلوا علیه خود را از بین فراماسونها بر می کنیم. در عین حال که ما لیبرالیسم را در میان گوییم ترویج می کنیم تا هر کار می خواهند انجام دهند مجدانه سعی خواهیم کرد ملت و کارگزاران ما همواره در برابر ما تسلیم محض باشند.
یادمان نرود که ما در اثر سیطره ی خود بر «گوییم» توانستیم اجرای قوانین آنها را در پایین ترین حد الزام آور کنیم؛ چرا که تفسیرات لیبرالیستی ابهت و حرمت قوانین را در هم شکست و آنها را به تلی از پیچیدگی و ابهام تبدیل کرد. مهمترین مسائل را قضات به نحوی که ما می خواهیم و به آنها القا می کنیم، حل و فصل می کنند. آنها در اداره ی امور گوییم نیز به مسائل به همین نحو (آن طور که ما می خواهیم) نگاه می کنند. بدیهی است که ما این کار را به وسیله ی اشخاصی به مرحله ی اجرا در می آوریم که در باطن ابزار ما هستند اما در ظاهر و در چشم مردم هیچ ارتباطی میان ما و آنها نیست. همچنین خواسته های خود را از طریق مطبوعات و امثال آن تبلیغ می کنیم. حتی اعضای مجلس سنا و کارمندان عالی رتبه اندرزهای ما را با رضایت خاطر می پذیرند. اندیشه ی «گوییم»، به دلیل آن که کاملاً خشن و حیوانی است، از تجزیه و تحلیل و دیدن اشیاء عاجز است؛ چه رسد به این که نزدیکترین نتایج راه حل هایی را که وضع می کند، پیش بینی کند و از پیامدهای آنها تصوری به دست آورد.
از همین تفاوت سطح فکری بین ما و گوییم مزایایی که خداوند تنها به ما، به عنوان ملت برگزیده ی خود، داده است آشکار می شود و نیز روشن می گردد که خداوند فقط به ما طبیعت فوق بشری (9) عطا کرده است. گوییم دارای اندیشه ی راکد و منجمد هستند. چشم دارند ولی نمی توانند جلو خود را ببینند.(10) از اختراعات مادی که بگذریم در هیچ زمینه ی دیگری قدرت اختراع و ابداع ندارند. از این جا معلوم می شود که طبیعت، خود، سرنوشت ما را برای رهبری جهان و حکومت بر آن رقم زده است.
وقتی زمان حکومت علنی جهان ما فرا رسید و آشکارا زمام آن را به دست گرفتیم و برکات آن را شامل حال مردم کردیم، تمام قوانین را در قالبهایی نو، مختصر، روشن، محکم و بی نیاز از هر گونه تفسیر یا تأویلی خواهیم ریخت به طوری که هر فردی بتواند براحتی آنها را بفهمد. نخستین ویژگی لایفنک مواد قانونی بیان لزوم اطاعت از قانون خواهد بود.(11) این قاعده ی اساسی اهمیت بسیار زیادی خواهد داشت و از این رو، معایب و زشتیها و سوء استفاده (از قدرت) از بین خواهد رفت، چون هر فردی در برابر حکومت مسؤول است و چشم تیز بین حکومت همه چیز را زیر نظر دارد. متخطیان از قانون شدیداً مجازات خواهند شد و هیچ کس میدان پیدا نخواهد کرد که تجربه ی شخصی خود را از طریق قانون تحمیل کند.(12) بر روند سازمان اداری شدیداً مراقبت و نظارت خواهیم کرد؛ زیرا حرکت کلیه ی دستگاه های دولت، در همه ی شعب و دوایر آن، متوقف بر این امر است. اگر خللی در دستگاه اداری وارد شود آن خلل بلا استثنا به سراسر پیکر دولت سرایت خواهد کرد. از این رو، هر تخلفی صورت گیرد، متخلف مجازات خواهد شد.
وقتی خلافکاران در همان ابتدا شدیداً مجازات شدند مسائلی چون پوشانیدن جرم و خلاف و تبانی میان مسؤولان تشکیلات اداری دولت هرگز به وجود نخواهد آمد؛ چون کیفر متخلفان مایه ی عبرت دیگران خواهد شد. آن هاله ی مقدس و نورانی حکومت ما اقتضا می کند که برای کمترین گناه کیفرهای سخت در نظر گرفته شود، تا بدین وسیله شکوه قانون برقرار بماند و گرد شائبه ای بر آن ننشیند. گاه ممکن است گناهکار بیش از آنچه استحقاق دارد کیفر ببیند چرا که او حکم سرباز را دارد منتها آوردگاهش کار در دستگاه اداری برای مصلحت حکومت و عقیده و قانون است. ممکن است عنان ارابه ی عمومی به دست او سپرده شود تا آن را براند. در این صورت حق ندارد ارابه را از جاده منحرف کند که در نتیجه ارابه چپ شود و همه ی سرنشینان آن از بین بروند. اگر چنین کاری کرد علتش چیزی جز غر شخصی ارابه ران نخواهد بود.(13) چنین امری درباره ی قضاوت نیز صادق است. قاضیان ما خواهند دانست که چنانچه تحت تأثیر ترحم و شفقت از مجرم حمایت کنند با قانون عدالت مخالفت کرده اند؛ قانونی که وضع شده است تا از طریق مجازات مجرم حرمت شخصیت فرد را حفظ کند. دادگاه جای آن نیست که قاضی عاطفه ی مهر و رأفت خود را آشکار سازد. او به اینجا آمده است تا حکم قانون را اجرا کند و بس، نه تمایلات نفسانی خود را. اگر قاضی عواطف و تمایلات خاصی دارد باید آنها در شؤون زندگی خصوصی خود به مرحله ی عمل درآورد، نه در صحنه ی قضاوت؛ چرا که در این جا مسأله مسأله ی تعلیم و ارشاد برای مصلحت حیات انسانی است.
کسانی که در دستگاه های قضایی کار می کنند در سن پنجاه و پنج سالگی از خدمت معاف خواهند شد. به دو دلیل: اولاً، افراد مسن با آرایی که آمیخته با جانبداری و طرفداری است خود گرفته اند و بدشواری می توانند از طبیعت خود دست بردارند و نظم نوین را بپذیرند. ثانیاً، معاف کردن آنها از خدمت به ما فرصت می دهد تا کارمندان را تغییر دهیم و عناصر جدیدی را که انعطاف پذیرتر و فرمانبردارتر هستند، انتخاب کنیم؛ زیرا هر انسانی که دوست دارد به کاری مشغول شود باید به اطاعت کردن، شایستگی خود نسبت به احراز آن شغل را به اثبات برساند.(14) به هر حال، ما قضات خود را از بین کسانی انتخاب خواهیم کرد که کاملاً می دانند وظیفه ی آنها مجازات مجرمین و اجرای قانون است نه پیروی از هوی و هوس های لیبرالیسم، که به زیان نظام تربیتی دولت تمام می شود. یعنی همان کاری که امروزه (قاضیان) گوییم می کنند. وانگهی پایان دادن به خدمت کارمندان یا تغییر آنها، خود به خود، اتحاد کارمندان را که همبستگی عقیدتی و صنفی آنها را به هم پیوند می دهد، از بین خواهد برد. این کار فایده ی دیگری هم دارد و آن این است که کلیه ی کارگزارن دولت را پایبند ادارات خود می کند؛ اداراتی که سرنوشت کارمندان به آن بسته است. نسل جوان قضات ما با گذراندن دوره های آموزشی که طی آن خواهند فهمید مماشات با مجرم غیر ممکن است، برای عهده دار شدن منصب قضا کاملاً آماده خواهند شد؛ زیرا در خلال این دوره ها برای آنها روشن خواهد شد که مماشات با خاطی به روابط میان مردم صدمه خواهد زد.
در حال حاضر، قاضیان گوییم به هنگام اظهار نظر پیرامون هر نوع جرمی از راه منحرف می شوند؛ زیرا فهم درستی از وظیفه ی خود ندارد. دلیلش هم این است که حکام گوییم در موقع انتخاب قاضیان اهمیتی به این نمی دهند که جان قاضی لبریز از عشق به بیطرفی باشد تا بتواند مسائل را به طور صحیح و حکیمانه ارزیابی کند.(15) همانطور که حیوانات بچه های خود را رها کنند که بروند و هر جا می خواهند بچرند، گوییم نیز با مسلط کردن کارمندان بر اداره های دولتی و کارها همین کار را می کنند و دست آنها را باز می گذارند که هر کار می خواهند انجام دهند. این است آن عاملی که حکومتهای گوییم را به ویرانی می کشاند. حکام گوییم در واقع به دست خود و از طریق کارگزاران خود حکومت خویش را نابود می کنند.
اشکالی ندارد که ما از نتایج این کارها درس دیگری به نفع حکومت خود بگیریم.
ما لیبرالیسم را از کلیه ی مشاغل و منصبهای مهم و حساس دور خواهیم کرد و با در نظر گرفتن همین مناصب تعلیم کارگزاران جدید و لازم برای دستگاه دولت صورت خواهد پذیرفت. این پستها را فقط کسانی اشغال خواهند کرد که برای کار در دستگاه اداری آموزش دیده باشند. اگر از باب اعتراض گفته شود که بر کناری کارمندان قدیم از مشاغل به این شکل بار مالی به دوش خزانه ی دولت تحمیل می کند، جواب می دهم که اولاً، برای کارمندان اخراجی در مؤسسات خصوصی کار فراهم خواهیم آورد. ثانیاً، باید توجه شما را به این نکته جلب کنم که تمام پولهای دنیا در دست ما جمع خواهد شد و بنابراین، حکومت ما نباید نگران تحمل این هزینه ها باشد.
حکومت مطلقه ی ما در اجرای همه ی این امور بر اساس یک منطق به هم پیوسته و منسجم عمل خواهد کرد و لذا مردم اوامر قاطع ما را هر زمینه ای با کمال رضایت خواهند پذیرفت و اراده ی ما بدون برخورد با هیچ مانعی به سمت هدف خود پیش خواهد رفت. به هیچ گونه نارضایتی یا شکایتی بها نخواهیم داد، و در صورت بروز این گونه مسائل بلافاصله با اجرای مجازات شدید آن را سرکوب و ریشه کن خواهیم کرد.
حق تجدید نظر در احکام را ملغی کرده و آن را در اختیار خودمان و زیر نظر حاکم قرار خواهیم داد؛ زیرا نباید اجازه دهیم این فکر برای مردم پیش آید که ممکن است قضات ما که از طرف ما برای قضاوت منصوب شده اند، خطا کنند. در صورتی که قاضی حکم غلطی صادر کند ما، خود، قضیه را به مراجع عالی ارجاع می دهیم و در عین حال قاضی را شدیداً کیفر می دهیم تا درس عبرت گیرد و دیگر خطا نکند.
لازم است تکرار کنم که ما جریان امور در دستگاه اداری را کاملاً زیر نظر خواهیم داشت تا از لغزشها در امان بمانیم و ملت که حق دارد از حکومت خوب و شایشته، خواهان کارمندی خوب و شایسته باشد، به حکومت ما اطمینان و پشت گرمی پیدا کند.
حکومت ما لباس سرپرستی پدرانه بر ملت را به تن خواهد کرد و این امر در شخص حاکم بزرگ (پادشاه) متبلور خواهد شد. ملت ما و رعایای ما این مهر پدری را در کلیه ی فعالیتهای خود و در تمامی روابط مردمی فیمابین خود و روابط ملت و پادشاه خواهند دید. بدین ترتیب ایمان خواهند آورد که اگر می خواهند زندگی توأم با صلح و آرامش داشته باشند چاره ای ندارند جز این که به سایه ی این سرپرستی پدرانه درآیند و به فضایل حکومت اتوکراسی ما اعتراف و پادشاه را تا مرز پرستش، تجلیل و احترام کنند؛ بویژه زمانی که باور کنند که کارگزاران حکومت ما از هوی و هوس و آرای شخصی خود پیروی نمی کنند، بلکه مجریان اراده ی فرمانروای بزرگ هستند. همچنین، ملت خوشحال خواهد شد از این که می بیند ما به امور زندگی او سامان داده ایم و منافعش را رعایت کرده ایم و مثل یک پدر خردمند که سعی می کند فرزندانش را وظیفه شناس و فرمانبردار بار آورد با او رفتار کرده ایم. همه ی ملتها و نیز حکومتهای آنها از لحاظ میزان آگاهیشان بر اسرار حکومت ما، در طول تاریخ همچون کودکی نابالغ بوده اند.
همانطور که می دانید من حکومت فردی مطلقه ی خودمان را بر دو اساس حق و وظیفه استوار می کنم. حق عبارت است از اجبار بر انجام وظیفه ای که حکومت به عنوان پدر ملت برای آنها تعیین کرده است. حق قوی از آن حکومت است چون با استفاده از آن بشریت به سمت نظامی که طبیعت مشخص کرده، یعنی نظام خضوع و اطاعت، پیش می برد. هر پدیده ای در این جهان در برابر یک قدرتی خاضع است. این خضوع یا در برابر انسان است یا در برابر اوضاع و شرایط و یا در برابر قدرت درونی خود آن پدیده. به هر حال در برابر یک قدرت مسلط خاضع است. به همین دلیل می گوییم که این قدرت مسلط که برای خیر و صلاح عموم است، ما خواهیم بود.
ما در قربانی کردن افرادی که با نظام موجود مخالفت می ورزند تردید نخواهیم کرد؛ زیرا مجازات بی رحمانه ی مخالف، به دیگران درس خواهد آموخت.
زمانی که پادشاه اسرائیل تاجی را که اروپا به او هدیه می کند بر سر مقدس خود گذاشت، پدر جهان خواهد شد. تعداد کسانی که به اقتضای مصلحت و از روی ناچاری قربانی شوند هرگز به اندازه ی کسانی نخواهد بود که در خلال سده های گذشته، به سبب حرص زدنهای حکومتهای گوییم برای هیچ و پوچ و رقابت آنها برای کسب جاه و جلال بیهوده، قربانی شده اند.
پادشاه ما با ملت خود در تماس دائم خواهد بود و برای آنها خطابه هایی ایراد خواهد کرد که همزمان در سراسر جهان منعکس و منتشر خواهد شد.

پروتکل شانزدهم

عقیم کردن برنامه های آموزشی دانشگاه ها- آنچه جایگزین مطالب کلاسیک خواهد شد- تعلیم و حرفه ها- تبلیغ قدرت حکومت جدید در مدارس- حذف آموزش آزاد- نظریات نوین- استقلال فکر- آموزش بر اساس روش «دروس عینی»
برای آن که تمام نیروهایی را که در راه به وجود آوردن هماهنگی فکری و همبستگی اجتماعی کار می کنند- بجز نیروی خود ما- از بین ببریم، باید نخستین حلقه های این زنجیره، یعنی دانشگاه ها را از هم بگسلیم. راهش هم این است که روشهای آموزش را از اساس خراب کنیم و آنها را در قالب روشهای نو با سمت و سویی جدید بریزیم. استادان و دست اندرکاران مشاغل آموزشی بر طبق برنامه های سری و عملی ما به گونه ای مطلوب تربیت شده و دست و پای آنها به وسیله ی این برنامه ها محکم بسته خواهد شد تا هیچ کدامشان نتوانند به اندازه ی تار مویی از آنها تخطی کنند. در انتخاب و گزینش آنها نهایت دقت به خرج داده خواهد شد تا وقتی مشغول کار شدند تکیه گاهشان حکومت باشد و هرگز نتوانند خود را از آن جدا کنند.
تعلیم قانون اساسی حکومت(16) و تمام مسائل مربوط به آن و مسائل سیاسی را از مواد آموزش دانشگاهی حذف خواهیم کرد، و آموزش این موضوعات منحصر و محدود به چند ده نفری خواهد شد که از بین دانشجویان باهوش انتخاب می شوند. بدین ترتیب، دانشگاه ها نخواهند توانست هر سال گروه گروه جوانان را مخنثی را تحویل دنیا دهند که احمقانه در صدد اختراع برنامه های قانونی و ریختن طرحهای خیالی و پا در هوا برمی آیند و چنان در اطراف آنها پایکوبی می کند که گویی روی صحنه ی نمایش کمدی یا تراژدی هستند و مشغول بحث از موضوعاتی می شوند که حتی پدران آنها هم نتوانسته اند آنها را بفهمند.
شناخت نادرست مردم از حکومت و مسائل مربوط به آن نتیجه ای جز ظهور افکار خیالپردازانه و اتوپیایی و تباه کردن آنها ندارد. شما براحتی می توانید نمونه ی این را در نتایج آموزشی که امروز در جهان در بین گوییم رایج است، مشاهده کنید.(17) به همین دلیل، ما وظیفه داریم که گوییم را به جایگاه آموزشی دیگری منتقل کنیم که در آن تمامی مبانی و قواعد و اصولی را که نظام و بنیاد اجتماعی آنها را کاملاً نابود می کند، فرا گیرند. اما زمانی که ما خود زمام حکومت و قدرت را به دست گرفتیم، کلیه ی موادی را که ممکن است افکار جوانان را دگرگون و بی تاب کند از برنامه های آموزشی حذف کرده، جوانان را طوری بار خواهد آورد که فرمانبردار حکومت و دوستدار حاکم باشند و حکومت او را خانه ی امید خود در برقراری محیط صلح و آرامش ببینند.
تدریس ادبیات و هنرهای کلاسیک (دوره ی یونانیها و رومیها) و نیز تدریس تاریخ گذشته را که نمونه های آن نشان می دهد زیانش بیش از سود آن می باشد، حذف و به جای آنها تدریس برنامه های آینده را خواهیم گذاشت. تمام حوادث مربوط به سده های گذشته را که به نفع ما نیستند از اذهان گوییم خواهیم زدود و فقط آنهایی را باقی خواهیم گذاشت که مبین لغزشها و اشتباهات حکومتهای گوییم می باشند. تدریس اصول زندگی عملی و وظیفه ی مردم در قبال نظام و در روابط میان یکدیگر در صدر برنامه های نوین آموزشی خواهد بود. در نظام آموزشی آینده از تدریس نمونه هایی که بیانگر انانیت و انحراف هستند و بذر شرارت و تجاوز را می افشانند اجتناب خواهیم کرد و تعلیم عناصر تهذیب و اصلاح مورد عنایت قرار خواهد گرفت. برنامه های آموزشی به گونه ای تنظیم خواهد شد که هر یک از آنها به مرحله ی سنی خاصی مربوط شود. هرگز نخواهیم گذاشت آموزش به شیوه ای همانند و با خصوصیتی هماهنگ پیش رود. این مسأله بسیار مهم است و در نظر ما مقام اول را دارد.
قواعد مربوط به هر یک از مراحل سنی به طور مشخص کنترل و برای هر کدام آنها حرفه ای در خور و متناسب با زندگی ایشان تعیین خواهد شد. فقط افراد نابغه که همیشه بوده و خواهند بود به علت هوش سرشار و نبوغی که دارند می توانند از مرز این مراحل در صحنه ی زندگی بگذرند، اما بدبختی این شخصیتیهای تابناک و درخشان این است که رفقا و همراهانش افرادی کودن و بی استعداد هستند، و لذا این تیره بختان سعی می کنند با کسانی که برتر از آنها هستند و به حکم فطرت یا لیاقت در انجام دقیق و متقن کارها برایشان امتیاز دارند رقابت کنند. شما، خود می دانید که به سبب جهل گوییم نسبت به این موضوع چه بدبختیها و مصیبتهایی به سر آنها آمده است.(18)
کسی که متصدی حکومت می شود و می خواهد در دل مردم کاملاً جا باز کند و تصویر زیبا و خوبی از خود در ذهنهای آنها داشته باشد، باید تا زمانی که بر سر کار است به هر وسیله ای، چه از طریق مدارس و چه در میادین عمومی، مقاصد و کارها و فعالیتهای خود را که موجبات رفاه ملت را فراهم می آورد به آگاهی آنها برساند.
ما هر نوع آموزش خصوصی و آزاد را از بین خواهیم برد؛ زیرا دانش آموزان، در هر مرحله ی آموزشی، حق خواهند داشت با والدین و خانواده ی خود در اماکن عمومی، همچون باشگاه ها، جمع شوند. در این اجتماعات که در ایام تعطیلی برگزار می شود، استادان درباره ی روابط انسانی و قوانینی با ارائه ی شواهد و نمونه ها و درباره ی قید و بندهای ناشی از روابط ناخودآگاه مردم با یکدیگر و بالاخره فلسفه ی نظریات جدیدی(19) که هنوز برای جهانیان آشکار نشده اند، به ایراد خطابه و سخنرانی خواهند پرداخت. ما ارزش این نظریات را تا آن جا بالا خواهیم برد که اهمیت و اعتبار عقاید دینی را پیدا کنند. ما این کار را در مرحله ی انتقال به سمت دستیابی نهایی به دین خویش انجام خواهیم داد.(20)
اکنون که از معرفی برنامه های عملی خود برای زمان حال و آینده فراغت حاصل کردم فشرده ای از مبانی این نظریات را برای شما بازگو می کنم. به طور خلاصه، ما از تجربه ی چندین قرنه، به این نکته پی می بریم که ملت همواره براساس آراء و افکار زندگی می کند و به وسیله ی آنها مسیر خود را می پیماید و این آراء را از طریق آموزش در طول مراحل زندگی خود فرا می گیرد. روشها و طرق این آموزش مختلف است و ما به وسیله ی این اختلاف روشها تمام آثار گذشته را از میان برخواهیم داشت و آموزش را در انحصار خود خواهیم گرفت و در نتیجه سر رشته ی هرگونه فکر مستقلی که در گذشته برای جذب ملتها و کشیدن افکار آنها به طرف خودمان از آن استفاده می کردیم، در دست ما قرار خواهد گرفت.
روش آموزشیی که بر اندیشه ها لگام می زند و ذهنها را کور می کند امروز در روش معروف به دروس عینی (Object Lessons) متبلور است.(21) هدف از این روش تنبل کردن اذهان گوییم و سوق دادن ان به سمت کودنی و سستی است. در این روش ذهن منتظر می ماند که نمونه هایی از اشیای محسوس و ملموس به او داده شود تا از طریق مشاهده (به جای اندیشیدن) ماهیت آنها را بشناسد. این روش را بزرگترین عمال بورژوازی ما در فرانسه پایه گذاری کردند(22) و اکنون در این کشورها کاملاً موفق شده و جای خود را باز کرده است.

پی نوشت ها :

1- خ.ت: با فراماسونهای گوییم که بیش از حد اطلاعات دارند و این زیادی اطلاعات برای سلامت ما زیان آور است، همین رفتار را در پیش خواهیم گرفت. همچنین فراماسونهایی را که به هر دلیلی بخشوده ایم در حال ترس همیشگی از تبعید باقی خواهیم گذاشت.
2- خ.ت: چنین تدابیر و اقداماتی به ملتها خواهد فهماند که به قدرت ما نمی شود تجاوز کرد.
3- Russian Autocracy
4- نوسیوس کرنلیوس سولا یا سیلا، دیکتاتور روم باستان (از 136تا 79 ق.م) بود. وی ابتدا معاون ماریوس بود ولی بعد در ردیف رقیبان او درآمد. سولا مردی شجاع و مکار بود و به همین جهت او را «شیر- روباه» لقب داده بودند-م.
5- خ.ت: بیشتر کسانی که وارد جمعیتهای سری می شوند ماجراجویانی هستند که می خواهند به هر نحو راه خود را در زندگی باز کنند و تمایلی به تلاش و رنج و زحمت ندارند. با وجود چنین مردمی به آسانی می توانیم اهداف خود را دنبال و کاری کنیم که دستگاه ما را به حرکت درآورند.
6- خ.ت: زیرا ما هدف نهایی از هر کاری را می دانیم در حالی که گوییم بیشتر چیزهای مربوط به فراماسونری را نمی دانند و نمی توانند حتی نتایج نزدیک کارهایی را که می کنند، ببینند.
7- Collectivism
8- خ.ت: ما هرگز به قربانیان این گوییم حیوان اعتنا نکردیم. درست است که ما نیز شمار زیادی از ملت خود را قربانی کردیم اما اکنون مقام و موقعیتی در جهان به او داده ایم که قبلاً خواب رسیدن به آن را هم نمی دید. قربانیان ما- که بالنسبه کم هستند- ملت ما را از نابودی حفظ کردند.
9- Superhuman Nature
10- خ.ت: آنها (گوییم) حقیقت را فقط می بینند، اما آن را پیش بینی نمی کنند.
11- خ.ت: ویژگی اصلی قوانین لزوم اطاعت از حکومت خواهد بود.
12- خ.ت: سوء استفاده ی مردم- به استثنای حاکم- از قدرت کیفر بسیار شدیدی به همراه خواهد داشت، به طوری که دیگر هیچ کس تمایلی نشان نخواهد داد که قدرت خود را از طریق این کار تجربه کند.
13- خ.ت: فردی که در برابر خطاهایش حتی بیش از حد لازم کیفر می بیند در واقع سربازی است که در میدان نبرد دستگاه اداری در راه حکومت و عقیده و قانون می میرد. این سه عنصر حتی به کسانی که ارابه ی جامه را هدایت می کنند و رهبری آن را به دست دارند اجازه نمی دهند که به خاطر منافع شخصی از جاده ی اصلی منحرف شوند.
14- خ.ت: زیرا هر فردی که خواهان حفظ منصب خویش است باید برای تضمین آن کورکورانه از ما اطاعت کند.
15- خ.ت: و نیز به این دلیل ساده که حکام وقتی قضات را تعیین می کنند به آنها فشار نمی آورند و تأکید نمی کنند که وظیفه ی خودشان را بفهمند.
16- خ.ت: تعلیم حقوق مدنی.
17- خ.ت: و این نکته ای است که شما خود می توانید در نظام تربیتی گوییم ببینید.
18- خ.ت: ...این برنامه ها مخصوص طبقات و گروههای مختلف تنظیم خواهد شد و تعلیم آنها به طور کاملاً دقیق جدا از هم صورت خواهد گرفت. بسیار اهمیت دارد که به این نظام تشویق کنیم. هر طبقه یا گروهی ملزم خواهد شد که بسته به موقعیت و یا کار خاص خود این برنامه ها را آموزش ببیند. نبوع تصادفی همواره دانسته و خواهد دانست که چگونه به طبقه ی بالاتر نفوذ کند اما به خاطر این پدیده ی کاملاً استثنایی نباید مرز طبقات گروه ها را درهم آمیزیم و نباید به یک چنین افرادی (غیر یهودیانی که استثنائاً نابغه از کار درآمده اند) اجازه دهیم که به مراتب بالا دست یابند؛ زیرا آنها می توانند مناصب کسانی (یهود) را اشغال کنند که اصولاً برای احراز آنها آفریده شده اند. شما خود می دانید که چگونه این امر برای گوییم شوم و بدیمن بوده است. چرا که آنها تسلیم ایده ی کاملاً احمقانه فرق نگذاشتن میان طبقات اجتماعی شده اند.
19- خ.ت: نظریات جدید فلسفی.
20- خ.ت: ما این نظریات را سکوی پرش به طرف درستی ایمان و دیانت خود قرار خواهیم داد.
21- خ.ت: ما قبلاً نظامی برای به تسلیم کشاندن اندیشه های مردم به وجود آورده ایم که به نظام آموزش برهانی یا نظری (Demonstrative education) موسوم است.
22- خ.ت: یکی از بهترین عمال ما در فرانسه، به نام بوروی (Bouroy)، بنیانگذار نظام جدید آموزش برهانی یا نظری است.

منبع مقاله: نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387).

 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط