یهود، فرمانروای جهان
براساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985).
پروتکل بیستم
برنامه ی مالی- مالیات تصاعدی- خزانه داری کل و اسناد وام با بهره- روش محاسبات- حذف مراسم و تشریفات- رکود سرمایه- انتشار اسکناس- اصل طلا- سطح دستمزدهای کارگری- وامهای دولت- انتشار اوراق با ربح درصدی- سهام شرکتهای صنعتی- حکمرانان گوییم: اطرافیان، نورچشمیها و کارگزاران فراماسونامروز درباره ی برنامه ی مالی که چون دشوارترین مسأله و هدف نهایی است و حرف آخر را می زند و تأثیر خود را در تمام برنامه های ما می گذارد بحث از آن را به بخش پایانی این گزارش موکول کردم، صحبت می کنیم. پیش از هر چیز یادآوری می کنم که قبلاً در جایی از صحبتهایم به طور گذرا اشاره کردم که حاصل تمامی کارها و فعالیتهای ما را ارقام تعیین می کند.
زمانی که سلطنت خود را برپا کردیم، حکومت اتوکراسی ما، نظر به اصل محافظت از خویش، از تحمیل مالیاتهای احمقانه به ملت اجتناب خواهد ورزید؛ زیرا این نکته را فراموش نمی کند که او به منزله ی پدر و سرپرست آنهاست. اما از آن جا که نظام اداری دولت هزینه های زیادی را می طلبد، دولت ناچار است پول لازم را فراهم آورد. او برای انجام این کار، از بهترین و ساده ترین راهها استفاده خواهد نمود و در عین حال، توازن در این زمینه را نصب العین خود خواهد کرد.
در حکومت آینده ی ما پادشاه از خصوصیتی معنوی و شرعی بهره مند خواهد بود؛ خصوصیتی که به موجب آن مالک همه چیز در حکومت به شمار می آید (و می تواند این قدرت مالکیت را از حالت نظری و معنوی به حالت فعلی و عینی درآورد) و حق دارد، برای سامان دادن به گردش پول در کشور، دست روی تمام اموال و املاک بگذارد. بر همین اساس، نظام مالیاتهای عمومی می تواند جای خود را به نظام مالیات تصاعدی داراییها و املاک بدهد. به این ترتیب مالیات تصاعدی پرداخت می شود بدون آن که به مالیات دهنده ستم یا اجحافی شده باشد؛ چون این مالیات به نسبت درصدی(1) از بهای داراییها و اموال گرفته می شود. ثروتمندان باید بدانند که موظفند مقداری از زیادی ثروت خود را در اختیار دولت بگذارند تا او به آنها اجازه ی کسب شرافتمندانه بدهد. می گویم شرافتمندانه، چون سیستم کنترل و نظارت بر داراییها به هرگونه سرقت و قاچاق کالا در پوشش قانون کاملاً پایان خواهد داد.
این اصطلاح اجتماعی باید از بالا شرع شود. هم اکنون زمان برای این کار مناسب و وسایل آن فراهم است و صلح و امنیت در گروه این اصلاح می باشد.
مالیات بستن به فقرا بذر انقلاب را می افشاند، و همچون موریانه ای است در پیکر حکومتی که در پی به دست آوردن اندک پولی از فقرا که هیچ گاه مشکلش را حل نخواهد کرد، له له می زند و ثروت زیاد توانگران را که در اختیار اوست رها می کند. افزون بر این، گرفتن مالیات از سرمایه داران از انباشت ثروت در دست عده ای محدود، یعنی همان کاری که ما در حکومتهای گوییم کرده ایم تا کفه ی توانگران رادر مقابل کفه ی دیگر یعنی قدرت مالی دولت سنگینتر کنیم، جلوگیری می کند.
مالیات تصاعدی به نسبت درصدی از سرمایه، درآمدش به مراتب بیشتر از مالیات فعلی است(2) که بر مشمولان مالیات و کالاها و داراییها بسته می شود.
البته حاکمیت سیستم مالیاتی اخیر در بین ملتهای گوییم به نفع ماست، چون در ایجاد ناآرامی و اغتشاش به ما کمک می کند.
نیرویی که پادشاه ما در حکومت آینده خود به آن تکیه خواهد کرد بر دو امر استوار است: توازن مالی و امنیت دائم. برای این منظور، لازم است که سرمایه داران از قسمتی از درآمد خود صرف نظر کنند تا ماشین حکومت چنان که باید به حرکت خود ادامه دهد. هزینه های دولت را باید همان کسانی تأمین کنند که مالیات تصاعدی باری به دوش آنها نمی گذارد و آن قدر پول دارند که هزینه ها را بشود از آنها گرفت.
اخذ مالیاتها برای رفع نیازهای دولت به این شیوه کینه ی طبقات فقیر را نسبت به توانگران از بین خواهد برد؛ زیرا فقرا ملاحظه خواهند کرد که ثروتمندان با پرداخت رضایتمندانه ی مالیاتها دولت را کمک مالی می کنند و موجبات آرامش و رفاه را فراهم می آورند.
برای آن که طبقات تحصیل کرده از هزینه هایی که به موجب سیستم مالیات تصاعدی متحمل می شوند زبان به شکوه نگشایند و واقعیتها چنان که هست روشن شود، کلیه ی مخارجی که از محل این مالیاتها هزینه می گردد (به استثنای پولهایی که به مصرف امور تاج و تخت و دستگاه های اداری می شود) با ذکر آمار و ارقام مفصلاً توضیح داده خواهد شد.
آن که بر تخت حکومت می نیشیند نباید مانند افراد عادی دارایی شخصی داشته باشد، چون در حکومت همه چیز حکم وقف خواهد داشت و او به منزله ی متولی آنها خواهد بود. در غیر این صورت شخصیت او به عنوان حاکم با شخصیت فردی که اموال خصوصی دارد منافات پیدا خواهد کرد. مالکیت فردی حاکم معنایش این است که حق او در حکومت از بین رفته است.(3)
نزدیکان و خویشاوندان حاکم- به استثنای ورثه ی او که به هزینه ی دولت اداره می شوند- یا باید در سلک کارمندان دولت درآیند و یا کار دیگری برای خود دست و پا کنند تا بتوانند مثل بقیه ی مردم حق مالکیت فردی را احراز نمایند. چرا که همخونی آنها با پادشاه این حق را به آنها نمی دهد که خزانه ی دولت را چپاول کنند.
خرید و فروش، دریافت وجوه نقدی و ارث، کلاً مشمول مالیات تصاعدی خواهد بود. همچنین فروش داراییهای منقول و غیر منقول به صورت نقد یا غیر نقد اگر فاقد اظهاریه ی پرداخت مالیات باشد مالک سابق مجبور خواهد شد که از لحظه ی پایان معامله تا زمان کشف آن بهره ی مالیات بدهد؛ زیرا این معامله قاچاق و غیر قانونی به شمار می آید. لیست نقل و انتقالات و معاملات با ذکر نام و آدرس مالکین قبلی و فعلی، هر هفته باید به ادارات دارایی محلی داده شود. در این گونه موارد نیز مالیات سبکی به نسبت یک درصد گرفته خواهد شد. شما می توانید تصور کنید که مجموع این مالیاتها در یک بار با مجموع درآمد چند باره ی دولتهای گوییم برابری می کند.
خزانه باید مبلغ معینی به عنوان ذخیره نگه دارد و مازاد بر آن را به جریان بیندازد. این ذخیره(4) بایستی صرف کارهای عمومی شود؛ زیرا زمام کار در مشاغل عمومی و از جمله درآمدها در دست حکومت خواهد بود و در نتیجه کارگران به حکومت وابسته شده نسبت به آن و حکومتگران وفادار خواهند ماند؛ چرا که مصلحت آنها در این امر است. بخشی از ذخیره(4) باید برای پاداش به مخترعین و کسانی که در راستای تولیدات بهتر کار می کنند اختصاص داده شود.
نباید کمترین مبلغی از ذخیره و نیز مبالغی که برای ایجاد توازن اختصاص یافته اند در دوایر خزانه داری راکد بماند؛ چرا که اصولاً پول برای این به وجود آمده است که در جریان باشد. هرگونه رکودی در این زمینه ماشین حکومت را از حرکت بازمی دارد. چون پول برای حکومت به مثابه ی سوخت برای ماشین است و چنانچه این سوخت دچار توقف شود ماشینها و چرخهای دولت از چرخش باز می ایستد.
گذاشتن اوراق بهره(5) به جای اسناد خزانه،(6) ولو به مقدار کم، درست منجر به همین رکود می شود و نتیجه ی سوء این جایگزینی روشن است.
ما اداره ی حسابرسی به وجود خواهیم آورد؛ دیوانی که به موجب آن حاکم می تواند هر لحظه ای که اراده کند از درآمدها و هزینه های دولت- به استثنای بیلان ماه جاری که هنوز خاتمه نیافته و بیلان ماه گذشته که لیست آن هنوز به مراجع آن تسلیم نشده است- آگاه شود.
تنها کسی که چپاول خزانه ی دولت به صلاح او نیست، صاحب آن یعنی حاکم است. همین عامل موجب می شود که نظارت او بر خزانه داری سلامت آن را تضمین کند و اموال و سرمایه ی خزانه بیهوده خرج نشود.
مراسم و تشریفات درباری؛ نظیر ملاقاتها، جشنها و غیره که میزان قابل توجهی از وقت حاکم را می گیرد، لغو خواهد شد، تا فرصت کافی برای نظارت بر گردش کارها و روند امور و رسیدگی به مشکلات و مصالح و مهمات مملکت پیدا کند. بنابراین، قدرت حاکم چونان غنیمتی، تاراج درباریان و نزدیکان و کسانی که برای کسب جاه و جلال و خودستایی اطراف شاه را گرفته اند و دنبال منافع شخصی خود هستند و مصالح دولت اصلاً برایشان اهمیتی ندارد، نخواهد شد.
بحرانهای اقتصادیی که ما برای گوییم آفریدیم، فقط از طریق خارج ساختن پول از جریان صورت گرفته است. در نتیجه ی خارج ساختن پول از دست دولت مبالغ هنگفتی از سرمایه ها راکد شد و دولت به نوبه ی خود مجبور گردید از صاحبان این پولها وام بگیرد. بهره ی این پولها بار مالی سنگینی به دوش دولت گذاشت و سیستم مالی آن اسیر و برده ی این دیون یا سرمایه ها گشت... وانگهی، انحصار صنعت در دست سرمایه داران بزرگ به جای توزیع آن در بین تعدادی میانمایه شیره ی ملت و حکومت، هر دو، را کشید.
انتشار پول در زمان حاضر به شیوه ای است که با نیازهای فرد فرد مردم اصلاً تناسب ندارد و نمی تواند نیازهای تمام کارگران را برآورده کند. مقدار انتشار پول باید با رشد جمعیت هماهنگ باشد و در این محاسبه باید نوزادان را نیز به شمار آورد؛ زیرا اینها از همان لحظه ی تولد جزء مصرف کنندگان محسوب می شوند. پس، اصلاح نظام انتشار پول مسأله ای است که برای همه ی جهان اهمیت دارد.
شما می دانید که عمل کردن به معیار طلا، دولتهایی را که از آن استفاده کرده اند، به نابودی کشانده است؛ چرا که این معیار نتوانست جای نیاز به پول را بگیرد. در نتیجه، وضع روز به روز وخیمتر شد؛ لذا ما ناچار شدیم تا آن جا که ممکن است طلا را از جریان خارج کنیم.
در حکومت ما ارزش کار نیروی انسانی جای معیار طلا را خواهد گرفت، خواه این ارزش با کاغذ محاسبه شود یا هر چیز دیگر. ما پول را به اندازه ی نیازهای عادی در هر زمینه، منتشر خواهیم کرد و هر از چند گاهی نیز موالید را اضافه و متوفیان را از شمار حذف خواهیم نمود.
حسابهای دولت بر اساس استقلال ادارات خواهد بود و هر اداره ای در قبال کارهایی که می کند مسؤول است (روشی که امروز در فرانسه معمول است).
برای آن که در پرداخت بستانکاریهای دولت که برای ادامه ی فعالیت دستگاه های آن ضرورت دارد تأخیری صورت نگیرد، طی صدور فرامینی از سوی حاکم مبلغ و شروط آنها تعیین خواهد شد. این کار به طرفداریهای معمول وزارتخانه ها(7) از فلان مؤسسه ی تحت حمایت آنها در برابر مؤسسه ای دیگر پایان می دهد و بدین ترتیب از آسیب در امان می مانیم.
برای حفظ انسجام میان درآمدها و هزینه ها، همواره بین آنها موازنه برقرار خواهد شد.
طرحهایی که برای اصلاح و بهبود تشکیلات و نهادهای گوییم می ریزیم در قالبهایی خواهد بود که موجبات ترس و نگرانی آنها را فراهم نیاورد. ما با بیان این نکته که وضعیت ملتهای گوییم به سبب فساد و انحراف مالی آنها دچار اختلال شده است، لزوم این طرحهای اصلاحی را برای آنان توضیح خواهیم داد. نخستین عنصر این فساد و تباهی، چنان که خواهیم دانست، از این جا ظهور می کند که: بودجه ی سالانه طبق معمول تنظیم می شود، اما چندی نمی گذرد که بر اثر اصلاح فزاینده و سال به سال آن، بیمار و دستخوش تورم می شود؛ چون گوییم این بودجه را تا میانه ی راه می برند و در آن جا چرخهای آن عیب بر می دارد و حرکتشان به کندی می گراید؛ لذا برای رفع این خلل بودجه ای اضافی تهیه می بینند و سه ماهه آن را نیز خرج می کنند و باز برای جبران کاستی ضمیمه ی مالی دیگری دست و پا می کنند و سرانجام، همه ی اینها به یک بودجه ی تصفیه شده منتهی می شود. سال جدید فرا می رسد و ناچار این سال نیز بر میراث سال گذشته از جمله بودجه ی تصفیه شده مبتنی می شود و اینها همه اشتباه و عیب و تباهی است؛ زیرا انحرافی که در سال جدید پیش می آید به پنجاه درصد می رسد و طی ده سال بودجه به سه برابر بالغ می شود. علت آن که خزانه ی دولتهای گوییم خراب و سرانجام تهی می شود، همین راهها و روشهاست که خود ما برای این دولتها ساخته ایم. پس از این مرحله نوبت وامها می رسد و باقیمانده ی خزانه ی آنها را فرو می بلعد و به ورشکستگی می کشاند.
بر شما پوشیده نیست که تشکیلات اقتصادی از این نوع- که ما خود به قصد تخریب آنها به گوییم پیشنهاد و عرضه کرده ایم- مناسب و لایق پیاده شدن در حکومت ما نیست.
هر قرضی دلیل بیماری دولت و فهم و شناخت نادرست آن از حقوق خود است. چرا که وامها چونان شمشیر داموکلس بر فراز سر حکومتگران است. آنها به جای آن که از طریق اخذ مالیاتهای موقت از مردم نیاز پولی خود را برآورند دست کمک خود را به سوی بانکهای ما دراز می کنند. وامهای خارجی همچون زالویی است که بر پیکر دولت می چسبد که تا از خون سیر نشود یا خود دولت آن را نکند و دور نیندازد از بدن او جدا نمی شود. اما حکومتهای گوییم ناتوانتر از آنند که این زالو را از پیکر خود بکنند لذا به راهی ساده تر و آسان تر پناه می برند و با به کارگیری زالوهای بیشتر و بیشتر درصدد درمان بیماری خود بر می آیند تا آن که رگهای آن ها خشک می شود و خون از جریان باز می ایستد.
معنای واقعی قرضه ی داخلی چیست؟(8) قرض عبارت است از انتشار اسناد خزانه به وسیله ی دولتها که به موجب آنها پرداخت بهره ای با نسبت درصدی از مجموع سرمایه ی وام گرفته شده الزام آور می شود. اگر قرض با بهره ی پنج درصد باشد در مدت بیست سال دولت بی جهت بهره ای معادل اصل مبلغ قرضه و در چهل سال دو برابر این مبلغ و در شصت سال سه برابر آن را خواهد پرداخت. این در حالی است که اصل وام هنوز پرداخت نشده و به صورت دینی بر عهده ی خزانه داری باقی مانده است.
از این مطلب روشن می شود که مالیات بستن حکومت بر مردم، به هر نحوی که باشد، معنایش خالی کردن جیب مالیات پردازان بینوا تا آخرین قران برای پرداخت دیون ثروتمندان خارجی است که از آنها وام گرفته شده است. در حالی که دولت می تواند با جمع آوری مالیات از مؤدیان مالیاتی خود نیازهایش را تأمین کند بدون آن که بهره ی بی خودی بپردازد.
تا زمانی که قرضه ها داخلی باشد و وام دهندگان ملتهای «گوییم» باشند، نهایت کاری که صورت می گیرد انتقال پول از جیب فقرا به کیسه ی ثروتمندان است، اما وقتی افرادی خود فروخته متعهد شدند که قرضه ی خارجی را جایگزین قرضه ی داخلی کنند ثروت ملتها به صندوقها و خزانه های ما سرازیر می شود و ملتهای «گوییم» به ما باج خواهند داد.
نوع زندگی شاهان گوییم که یک زندگی قشری و پوچ است، بی توجهی آنها به شؤون حکومت، آزمندی شدید وزرا که در راه جمع کردن پول و ثروت خودشان را به قتل می دهند، بی اطلاعی آنها از مسائل مالی و پیروی بقیه ی حکومتگران از این مشی، کشورهای گوییم را چندان وامدار خزانه های ما کرده که دیگر قادر به پرداخت آنها نمی باشد. باید بدانیم که ما در این راه رنجهای فراوان و هزینه های هنگفتی را متحمل شده ایم.
در حکومت ما جایی برای رکود پول نخواهد بود و به همین دلیل چیزی به نام اوراق بهره نیز وجود نخواهد داشت، و فقط اسنادی با بهره ی یک درصد منتشر خواهد شد. در این حکومت پرداخت بهره به زالویی که رگ حیات دولت ما را می مکد صورت نخواهد گرفت. حق انتشار اوراق بهره منحصر به شرکتهای صنعتی خواهد بود؛ در حالی که دولت نمی تواند از این وامها سودی کسب کند چون دولت وام می گیرد تا هزینه کند نه این که آن را در طرحهای سودآور سرمایه گذاری نماید.
حکومت نیز می تواند مثل همه ی اسناد شرکتها را خریداری کند و بدین ترتیب به جای آن که قرض بگیرد و باج قرض بدهد (به شرکتها) قرض می دهد و سود می گیرد. این اقدام از رکود و سودهای انگلی و سستی و تنبلی جلوگیری می کند. این امور زمانی که دولتهای گوییم مستقل بودند و ما از سوق دادن آنها به سمت این مسائل هدف داشتیم، برای ما مفید بودند اما در حکومت ما جایی نخواهند داشت.
چه روشن است بی فکری و کودنی و حماقت گوییم! از ما وام با بهره می گیرند بدون آن که فکر کنند باید اصل پول و فرع آن را از جیب دولتهای خود بگیرند تا قرض ما را پرداخت کنند. در حالی که برای آنها راحت تر بود که از مردم خودشان پول بگیرند (بی آن که لازم باشد بهره بپردازند).(9)
همه ی اینها دلیل نبوغ فکری ما و دلیل این است که ما قوم برگزیده هستیم؛ زیرا ما طوری به آنها جلوه داده ایم که باور کردند و معتقد شدند که وام گرفتن از ما به نفع و مصلحت آنهاست.
روش حسابرسی ما در اظهارنامه ی صادرات و واردات و درآمدها و هزینه ها روشن و واضح و بدور از هرگونه ابهامی خواهد بود. این روش حاصل قرنها تجربه ی ما در حکومتهای گوییم است و دقت و قطعیت از امتیازات آن می باشد. با نگاهی به این روش هر فردی می تواند جوهر محتوای آن را ببیند و این ثمره ی ابتکار ماست. به وسیله ی این روش تمام بدیها و نقطه ضعفهای گوییم که از طریق آنها توانستیم بر گوییم مسلط شویم از بین خواهد رفت و در حکومت ما جایی برای آنها نخواهد ماند.
ما پیرامون سیستم محاسباتی خود حصاری از نظارت برخواهیم افراشت، به طوری که نه حاکم و نه کارمندان دولت، هر چند عالیرتبه باشند، هرگز نخواهند توانست برخلاف آیین نامه ها و ضوابط یک قرن جابه جا کنند و یا جریان پولی را از مسیری به مسیر دیگر انتقال دهند.
بدون این روش قاطع راهی برای حکومت کردن و حرکت در یک جاده ی مین گذاری شده وجود ندارد. بدون برخورداری از درآمدهای که ذکر کردیم سرنوشت ما نابودی خواهد بود هر چند حکومتگران قهرمان یا خداگونه باشند. ما با نصایح (گمراه کننده ی) خود به حکام گوییم آنها را از توجه به امور دولت و پاسداری از وظایف و مصالح آن غافل ساختیم و آنها را سرگرم برگزاری مراسم و جشنها و میهمانیها و ضیافتها کردیم، و این همه پوششی بود برای مخفی نگه داشتن برنامه ها و نقشه هایی که به تشکیل حکومت ما می انجامد. ما همه ی دربارها را پر از مردان و زنانی کردیم که نزد آنها محبوبیت داشتیم اما مزدور ما بودند. ما این عده را در پستهای کلیدی گذاشتیم و آنها هم کار خود را بخوبی انجام دادند. از کوته نظری سلاطین استفاده کرده به آنها وعده های فریبنده ی گشایش و بهبود وضع اقتصادی در آینده را می دادند. این گشایش از کجا حاصل می شود؟ از مالیاتهای جدید؟ چنین چیزی فی نفسه امکان پذیر بود اما گوییم آن را نفهمیدند تا در طلبش برآیند. البته که باید نفهمند و نخواهند، چون آنها آنچه را ما نوشتیم و به دستشان دادیم خواندند و پیروی کردند.
پایان کار اینها روشن است. این پایان نتیجه ی راهی است که پیمودند، حاصل فرو غلتیدن آنها در ورطه ی عسر مالی و ضعف صنایع در کشورهای آنهاست.
پروتکل بیست و یکم
قرضه ی داخلی- دیون مالیاتها- تبدیل دیون به دیون تلفیقی(10)- ورشکستگی- بانکهای پس انداز و درآمد- حذف بازارهای بورس- تنظیم ارزشهای صنعتیدر تکمیل موضوعی که در نشست اخیر شرح دادم، یعنی قرضه ی خارجی، اینک توضیح مفصلی پیرامون قرضه ی داخلی عرضه می دارم. نیازی نیست که درباره ی وامهای خارجی بازهم صحبت کنم؛ چون این وامها ثروت گوییم را به طرف ما سرازیر کرده است اما در دولت ما خارجیها وجود نخواهند داشت؛ یعنی هیچ چیز خارجی نیست.
ما از آزمندی و فساد مالی کارمندان عالیرتبه ی اداری و آفت و سستی و تنبلی که به جان حکومتگران افتاده است، استفاده کرده، دو یا سه برابر قرضی که به آنها داده ایم و بلکه بیشتر مسترد می داریم. حال آن که حکومتهای گوییم در واقع به این وام نیازی نداشتند. کیست که بتواند همین رفتار را با ما نیز بکند؟ بنابراین، فقط به ذکر جزئیات قرضه ی داخلی می پردازم.
در مورد وام داخلی دولت اعلان می کند که مایل است یک قرضه ی مالی با فلان و بهمان خصوصیت ترتیب دهد و اسنادی را که از نوع اوراق قرضه ی با بهره است، برای پذیره نویسی منتشر می کند. برای آن که دولت موضوع را از لحاظ نوسان قیمتها کاملاً در اختیار خود بگیرد قیمت سند را بین صد تا هزار قرار می دهد(11) و برای اولین مشتریان تخفیف قائل می شود. فردای روز انتشار اسناد ناگهان قیمت آنها به طور مصنوعی بالا می رود که علت آن بدروغ، استقبال زیاد مردم از خرید این اسناد اعلام می شود. در طی چند روز، به پندار مردم، صندوقهای خزانه پر و سرشار از پول می شود؛ زیرا پولها به طرف این صندوقها سرازیر و حتی از نیاز آنها به مراتب بیشتر شده است (در صورتی که اگر این موضوع صحت داشته باشد پس چرا خزانه داری این مازاد را قبول می کند؟).
سپس این طور شایع می شود که پذیره نویسی چندین برابر قرضه ی مطلوب صورت گرفته است. راز مطلب در همین جا نهفته است؛ زیرا مردم خواهند گفت: ببینید! چه اعتمادی به اسناد حکومت وجود دارد!
وقتی این نمایش کمدی به پایان رسید آن گاه حجاب از چهره ی حقیقت برداشته می شود. حکومت گرفتار وامی کمرشکن شده است. او برای پرداخت بهره ی این وام به وامهای جدید پناه می برد، اما این وامها نه تنها قرض دولت را ادا نمی کند، بلکه بار تازه ای را بر دوش او می گذارد. وقتی پول قرضهای جدید تمام شد، ناچار می شود که مالیاتهای جدیدی را وضع کند، آن هم نه برای پرداخت اصل وام نخستین بلکه برای پرداخت بهره ی آن. لذا این مالیاتها خود دینی می شود برای پرداخت دینی دیگر.
آن گاه نوبت انتقال یا تبدیل اوراق قرضه می رسد. در این حالت از بهره می کاهند و وام را به حال خود باقی می گذارند، اما این کار فقط با موافقت وام دهندگان سهامدار امکانپذیر است؛ لذا مسأله مشکل می شود. وقتی موضوع انتقال اعلام شود ممکن است کسانی که موافق آن نیستند خواهان استرداد قیمت اوراق خود شوند و چنانچه همه ی سهامداران بخواهند پولهای خود را پس گیرند حکومت گرفتار مشکل می شود و از پرداخت پول مردم در می ماند. خوشبختانه «گوییم» که از امور مالی اطلاعی ندارند همواره ترجیح می دهند که از قیمت اوراق بکاهند و بهره ی کاهش یافته را بپذیرند، ولی پول خود را در طرح دیگری سرمایه گذاری نکنند. این امر به حکومت فرصت می دهد تا خود را از وامی که گاه به چندین میلیون می رسد خلاص کند.
در حال حاضر «گوییم» نمی توانند در مورد قراضه های خارجی دست به این بازی بزنند؛ زیرا آنها می دانند که در چنین حالتی ما خواهان بازپس گرفتن کلیه ی پولهای خود از آنها خواهیم شد.
در نتیجه ی این روشی که برای شما توضیح دادم بدون تردید حکومت دستخوش ورشکستگی خواهد شد و همین خود کافی است که به مردم بیاموزد بین منافع آنها و منافع حکومت فاصله ی زیادی وجود دارد.
از شما خواهش می کنم که به آنچه گفتم و آنچه هم اکنون می خواهم بگویم توجه ویژه ای مبذول دارید: امروزه تمام وامهای داخلی به صورت دیون تلفیقی یا به اصطلاح قرضه ی شناور(12) (کوتاه مدت- م(13) که ویژگی آنها پرداخت در کوتاه مدت است درآمده اند. این دیون همان پولهای سپرده شده به بانکهای پس انداز و حسابهای ذخیره است. این پولها وقتی برای مدت طولانی در دست حکومت بماند چیزی از آن باقی نمی ماند چون به مصرف پرداخت بهره ی وامهای خارجی می رسد و دولت ناچار است معادل این پولها را از محل درآمد و واردات که آخرین ذخیره ی صندوق خزانه برای رتق و فتق امور است، جایگزین آنها کند.
زمانی که ما بر تخت پادشاهی جهان جلوس کردیم، تمام این بازیهای مالی و امثال آنها را که با مصالح ما منافات دارند بکلی از بین خواهیم برد و اثری از آنها نخواهد ماند. همچنین به بازارهای بورس پایان خواهیم داد؛ چون وجود آنها به موقعیت و شکوه قدرت مالی ما لطمه می زند؛ چرا که این بازارها موجب نوسان قیمتها می شود و این امر در ارزش پولهای ما تأثیر سوء می گذارد. ما برای حفظ سطح ارزش پول خود قانونی وضع خواهیم کرد که از ترقی و سقوط پول جلوگیری می کند (زیرا ترقی خود موجب تنزل می شود و این چیزی بود که ما در آغاز دخالتمان در بازارهای گوییم به آن مبادرت ورزیدیم).
ما به جای بازارهای بورس نهادهای دولتی وامدهی بسیار عظیمی را به وجود خواهیم آورد. هدف از تشکیل این مؤسسات تعیین نرخ ارزشهای صنعتی بر طبق نظر حکومت است. این نهادها می توانند در ظرف یک روز پانصد میلیون از اوراق قرضه ی صنعتی (14) خود را روانه ی بازار کنند و یا معادل همین قیمت سند از بازار خریداری نمایند. بدین ترتیب، طرحهای صنعتی وابسته به نظر و خواست ما خواهد بود و شما می توانید تصور کنید که از این راه چه نفوذ و اقتداری نصیب ما خواهد شد.
پروتکل بیست و دوم
اسراری که در آینده معلوم خواهد شد- بدیهای چندین سده ی گذشته شالوده ی آینده ی خوب- شعار قدرت و تسلیم برده وارد در برابر آندر تمام مطالبی که تاکنون برای شما بیان کردم هدفم این بود که از آنچه در آینده پیش خواهد آمد و آنچه امروز می گذرد و نتیجه ی آن به صورت سیلی از حوادث انبوه بزودی آشکار خواهد شد و نیز از راز روابط ما با گوییم و فعالیتهای مالی و اقتصادی خودمان تصویر دقیقی به شما ارائه دهم. برای تکمیل بحث مطالب اندکی باقی مانده است که باید به اطلاع برسانم.
دهشتناکترین نیروی عصر حاضر، یعنی «طلا»، در دست ماست. ما می توانیم در ظرف دو روز هر مقدار که طلا بخواهیم از خزانه های خود بیرون آوریم.
مسلماً نیازی نیست که بیش از این ثابت کنیم که حکومت آینده ی ما برخاسته از اراده ی خداوند است. همچنین مسلم است که با وجود برخورداری ما از این همه پول و ثروت خواهیم توانست ثابت کنیم که بدیهایی که در چندین قرن مرتکب شده ایم در نهایت کمکی بوده است به ایجاد نظم در کارها و در نتیجه پیدایش رفاه و برکت. ما انکار نمی کنیم که در خلال این حرکت، گاه به پاره ای خشونتها و بی رحمی ها متوسل شده ایم، اما به هر حال نتیجه یک چیز بوده است. تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که از طریق نوشتن جزوه و مقاله ثابت کنیم که ما انسانهایی خیر و نیکوکار هستیم و این برکت فعلی را به جهان پراکنده و از هم گسیخته بازگردانیم و به انسان آزادی فردی بخشیدیم و جهانیان می توانند با برخورداری از این دو نعمت (برکت و آزادی) در سایه ی صلح و آرامش و همراه با حسن روابط اجتماعی به زندگی خود ادامه دهند؛ البته به شرط آن که قوانین موجود را کاملاً رعایت کنند. ما برای همه ی مردم توضیح خواهیم داد که آزادی به معنای بی بند و باری و پیروی از هوی و هوس و غرق شدن در محظورات نیست، بلکه آزادی یعنی کرامت و قدرت اراده در انسان، و این دو معنایشان این نیست که فرد حق داشته باشد تحت نام آزادی وجدان و برابری و امثال اینها عقاید مخرب را ترویج کند. آزادی انسان مفهومش این نیست که آدمی، با ایراد خطابه های احمقانه برای لایه های پست و بی هدف اجتماع، (15) خود و دیگران را تحریک کند، بلکه مفهوم درست آزادی فردی عبارت است از مقاومت و مصونیت شخصی که تمام قوانین زندگی را با امانت و دقت رعایت می کند. (16) آزادی فردی عبارت است از کرامت انسانی از طریق شناخت حقوق پیدا و ناپیدای دیگران. مفهوم آزادی فردی این نیست که عنان خود را به دست خیالات و تمایلات سرکش که بر محور «خود» یا «انانیت» انسان می چرخد، بسپاریم.
حکومت ما حکومتی باشکوه خواهد بود؛ زیرا به زی قدرت کامل و فراگیر آراسته است و سایه ی حکومت خود را به همه جا می گسترد و مردم را ارشاد می کند. از رهبران و خطبایی که سخنان پوچ و مطنطن بر زبان می آورند و فکر می کنند عقاید بلندی را اظهار می دارند حال آن که در واقع از مرز افکاری رؤیایی و تخیلی فراتر نمی روند، پیروی نمی کند. حکومت ما تاج (17) نظمی خواهد بود که سعادت کامل انسان را در بردارد. شعار تابناک این قدرت همه ی مردم را در برابر او به کرنش و خشوع واخواهد داشت. قدرت حقیقی با هیچ حقی، حتی اگر حق خدا باشد، سازش نمی کند و احدی جرأت نمی کند، ولو به اندازه ی یک تارمو، با نیت سوء به این قدرت نزدیک شود.
پروتکل بیست و سوم
کاستن از اشیای لوکس- صنعتگران متوسط- بیکاری- ممنوعیت مشروبات الکلی- از بین بردن جوامع پیشین و احیای آنها در شکلی نو- برگزیده ی خداوندبرای آن که ملتها به فرمانبرداری از ما خو بگیرند، باید به آنها درس فروتنی و قناعت داد. راهش هم این است که از تولید اشیای لوکس و وسایل بی ارزش تزیینی و تجملی بکاهیم. با این کار، اخلاق عمومی که بر اثر غرق شدن در تجمل پرستیهای مهلک تباه شده بود اصلاح می شود. ما صنایع تولیدی متوسط(18) را بازسازی خواهیم کرد که معنایش کاشتن مین در سر راه سرمایه های صنعتی خصوصی است. یکی دیگر از عواملی که این بازسازی را ضروری می کند این است که صاحبان صنایع بزرگ و وسیع، بدون آن که خودشان هم بدانند، غالباً افکار توده ها را در جهت مخالف (حکومت) تحریک می کنند؛ توده هایی که اصلاً معنای بیکاری را نمی دانند(19) و این خود عاملی است که آنان را به نظام موجود سخت پیوند می دهد و در نتیجه وادار می سازد که به قدرت حکومت احترام بگذارند. اصولاً بیکاری بدترین آفت برای حکومت است و البته ما زمانی که مهار قدرت را به دست گرفتیم آن را درمان خواهیم کرد. مشروبات الکی قانوناً ممنوع خواهد شد و میگسار به دلیل آن که جرمی ضد انسانی مرتکب شده و با نوشیدن خمر در زمره ی حیات درآمده است، کیفر خواهد دید.
تکرار می کنم که مردم فقط فرمانبردار دست قدرتمندی هستند که مستقل و برکنار از همه ی آنها برایشان حکومت کند. ملتها باید احساس کنند که این دست چونان شمشیری است که برای مبارزه با بیماریهای اجتماعی و ریشه کن کردن آنها از نیام کشیده می شود. مردم چه احتیاج دارند که پادشاهان دارای روح فرشته باشد؟ آنها باید او را مجسمه ی قدرت و اقتدار ببینند!
پادشاهی که جای تمام حکام فعلی را که در حاشیه ی زندگی جوامع پوسیده کورکورانه حرکت می کنند می گیرد- جوامعی که ما آنها را به لبه ی پرتگاه و فساد کشانده ایم و همه چیز حتی قدرت خداوند را منکرند و آتش هرج و مرج از هر سو در میان آنها زبانه می کشد- این پادشاه قبل از هر چیز وظیفه دارد که این آتش شعله ور را کاملاً خاموش کند. برای این کار ناچار است که تمام این جوامع را، ولو با رنگین کردن آنان با خون خود، از بین ببرد و آنها را به صورت ارتشی منظم از نو احیا کند؛ ارتشی که آگاهانه با تمام آفتی که جسم حرکت را بیمار می کند مبارزه نماید.
این حاکم را خداوند برگزیده است تا نیروهای شر و پلیدی را که برخاسته از غریزه و وحشیگری است و ربطی به خرد و انسانیت ندارد، نابود کند. این نیروها هم اکنون سرمست از باده ی پیروزی هستند و زیر ماسک آزادی و حق، دست به هر نوع دزدی و غارت می زنند. نظم اجتماعی را به بازی گرفتند و آن را به کلی نابود کردند تا بر فراز ویرانه های آن تخت پادشاهی یهود را قرار دهند. اما در روز برقراری پادشاهی ما به حساب این نیروها رسیدگی خواهد شد و از سر راه پادشاه ما چنان جارو خواهند شد که اثری از آنها باقی نماند.
در این هنگام می توانیم به ملل جهان بگوییم: خداوند را سپاس گویید و سر تعظیم فرود آورید در مقابل کسی که مهر سرنوشت انسان در پیشانی اوست؛ انسانی که خداوند ستاره ی خود را نصیب او کرد و با این کار روشن ساخت که تنها او می تواند ما را از بند تمام نیروها و شروری که گفتیم آزاد کند.
پروتکل بیست و چهارم
تثبیت و تقویت سلاله ی پادشاه داود- تربیت و آماده کردن پادشاه برای تخت- کنار زدن وارث غیر شایسته هر چند از تبار داودی باشد- فقط پادشاه و دستیاران سه گانه ی او- پادشاه تعیینگر سرنوشت- پادشاه یهود باید مبرا از هر عیبی باشد.در پایان راجع به تقویت ریشه های سلاله ی داودی به نحوی که تا پایان روزگار ادامه یابند، صحبت می کنم.
راز این ماندگاری، در درجه ی نخست، نهفته در همان اصلی است که دانشمندان ما را تا به امروز قادر ساخته است امور جهان را بچرخانند. این اصل هدایت فکری جامعه ی بشری است.
افرادی از نسل داود کار تربیت پادشاه و جانشین او را که نه با معیار حق وراثت، بلکه به دلیل شایستگی و لیاقتی که دارند انتخاب می شوند، به عهده خواهند گرفت، و آنها را به ژرفترین اسرار سیاست و روشها و برنامه های حکومت آشنا خواهند کرد، و سخت مواظب خواهند بود که چیزی از این مطالب به خارج درز نکند. هدف از این کار این است که همه ی مردم بدانند زمام حکومت تنها به دست کسی سپرده می شود که از اسرار سیاست و هنر حکومتگری اطلاع داشته باشد.
این نامزدها منحصراً کسانی خواهند بود که نحوه ی اجرای برنامه های ما، امعان نظر و دقت ورزی، مقایسه و سنجش تجارب گوناگون چندین سده ی گذشته با هم و برداشتها و نتیجه گیریهای ما از روند سیاسی- اقتصادی و علوم اجتماعی به آنها آموزش داده خواهد شد. به عبارت خلاصه: روح قوانینی که طبیعت، خود، برای اداره ی روابط انسانی افراد بشر و حکومت بر آنها وضع کرده است به این نامزدها تعلیم داده خواهد شد.
اگر در ضمن تحصیل و آموزش کسانی که برای نشستن بر تخت سلطنت داودی انتخاب شده اند، سبک مغزی یا سستی و یا هر عمل دیگری از این قبیل که عامل تباهی حکومت و قدرت است و حاکم را در انجام وظایف و مسؤولیتهایش ناتوان می سازد و به حیثیت مقام سلطنت لطمه می زند، از آنها سر بزند مانع رسیدن آنها به تاج و تخت خواهیم شد.
دانشوران ما زمام حکومت را فقط به دست افرادی خواهند سپرد که کاملاً بتوانند با بی رحمی و قاطعیت و انعطاف ناپذیری و خشونت حکومت کنند.
چنانچه پادشاهی قانونی به مرضی گرفتار آید که موجب سستی اراده و فکر می شود و یا به یکی از صفات صلاحیت برای سلطنت لطمه می زند، از سلطنت کنار خواهد رفت و زمام آن را به دست جانشین جدید و مقتدر خواهد سپرد.
هیچ کس، حتی مشاوران نزدیک پادشاه، نباید از برنامه هایی که وی برای زمان حال و آینده دارد مطلع شود. فقط خود پادشاه و سه نفر دستیار او از این برنامه ها آگاهی خواهند داشت و بس.
مردم در وجود پادشاه که با اراده ای آهنین و تزلزل ناپذیر برخود و تمامی بشریت فرمانروایی می کند، چهره ی سرنوشت و زوایای آن را خواهند دید. و احدی نخواهد توانست از عقیده ی پادشاه و تمایلات و گرایشهای او کمترین شناختی به دست آورد و از این رو محال است که کسی مانع راه او که راهی مبهم و ناشناخته است، شود.
بدیهی است که پادشاه باید برای اجرای برنامه های حکومت از قدرت فکری و هوشی برخوردار باشد. به همین علت پادشاه تنها زمانی بر عرش سلطنت جلوس خواهد کرد که قبلاً قوای فکری او به وسیله ی آن سه دانشمند دستیار سنجیده و ارزیابی شود.
برای آن که ملت پادشاه را از نزدیک بشناسد و او را دوست بدارد لازم است که وی در میدانها و صحنه های عمومی با آنها به گفتگو بپردازد. این کار نیروی طرفین- شاه و ملت- را به هم پیوند می دهد؛ دو نیرویی که در حال حاضر از یکدیگر بریده و جدا هستند و علت آن هم ترس و وحشتی است که ما در بین آنها ایجاد کرده ایم.
ما می بایست بین این دو نیرو ترس و وحشت به وجود آوریم؛ زیرا زمانی که این دو قدرت از هم جدا شدند زیر نفوذ ما قرار می گیرند.
پادشاه یهود نباید تسلیم خواسته های خود، بویژه خواسته های جسمانی، باشد. او نباید اجازه دهد که غریزه سرکش بر عقل چیره شود؛ زیرا شهوات مهلک هستند و قوای عقلی را از کار می اندازند و نور بصیرت و بینش را خاموش می کنند و افکار را به آخرین درجه ی پستی فرو می کشانند.
پادشاهی که از تبار پاک داود است و بار بشریت را به دوش می کشد و در لباس سرور بزرگ بر سراسر جهان حکم می راند، باید همه ی شهوات و خواسته های فردی خود را در راه ملتش فدا کند. سرور بزرگ ما باید مبرا از هر عیبی باشد. او باید الگوی برتری باشد.
امضا کنندگان: نمایندگان درجه ی 33(20) صهیون
پی نوشت ها :
1- Percentage
2- خ.ت: منظور سال 1901 است.
3- خ.ت: زیرا اگر به پادشاه اجازه داده شود که دارایی خصوصی داشته باشد این گونه به نظر خواهد رسید که گویا تمام املاک و داراییهای حکومت از آن او نیست (در صورتی که به عقیده ی پروتکلها پادشاه یهود مالک تمامی داراییهای حکومت است-م).
4- خ.ت: این مازاد
5- interest-bearing bond
6- Treasury bills
7- خ.ت: وزارتهای دارایی
8- خ.ت: آیا قرضه ی خارجی جز زالو چیز دیگری است؟
9- بین پرانتز را از ترجمه ی خلیفه تونسی اضافه کرده ایم.
10- Consolidated bond
11- خ.ت: دولت این اسناد را با قیمت بسیار پایینی منتشر می سازد تا همگان بتوانند سهمی را بخرند.
12- Floating debt
13- بین پرانتز را از ترجمه ی خلیفه ی تونسی و نیز قاموم الاقتصاد و التجاره، آورده ایم- م.
14- industrial bonds
15- خ.ت: برای توده های ناآرام و برآشفته.
16- خ.ت: ما به جهانیان خواهیم آموخت که آزادی درست عبارت است از عدم تجاوز و تعدی به فرد و دارایی او مادامی که این فرد به کلیه ی قوانین حیات اجتماعی صادقانه پایبند است.
17- خ.ت: بنیانگذار.
18- خ.ت: صنایع روستایی (Peasant industries).
19- خ.ت: و ملت در اثنای اشتغال به صنایع محلی مفهوم «بیکاری» را نمی فهمد.
20- این درجه، عالیترین درجات فراماسونری یهودیت است زیرا امضاکنندگان پروتکل ها بزرگترین فراماسونهای جهان هستند.
منبع مقاله: نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387).