نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری
مترجم: حسن صفاری
وقتی که پرده برای نشان دادن نمایش جدید یعنی فصل «مبادی تاریخ» بالا می رود صحنه ی نمایش در نقاط مختلف قاره ی قدیم چهار یا پنج دره را به ما نشان می دهد که همه مراکز بزرگ مدنیت بوده اند از این قرار. دره ی نیل، بین النهرین، سواحل رود سند و رودخانه ی زرد. این مراکز که اولین جامعه های بزرگ بشری بوده اند همه در نتیجه ی پیشرفت کشاورزی به وجود آمدند زیرا آنچه ایشان را در این نقاط جمع و پای بند کرده بود گل و لای حاصل خیز کنار رودخانه ها بوده است، گل و لایی که همراه امواج خروشان رودخانه می آمدند و بر سواحل نشست می کردند. اما حقیقت آن است که حرفه ی کشاورزی بسیار مشکل بود و کوشش دائمی را ایجاب می کرد زیرا گاه و ناگاه این مجاری بزرگ آب طغیان می کردند و سواحل و مزارع را غرق می ساختند و بسیار اتفاق می افتاد که همه ی امید یک سال را معدوم می نمودند. اگر چه در نتیجه ی طغیان نیل و سند، بعد از آنکه رودخانه در بستر عادی خود قرار می گرفت گل و لایی صخیم که فوق العاده مفید و بارور بود باقی می ماند، ولی آیا شایسته تر نبود که خود را بازیچه ی طغیان آب قرار ندهند و رودخانه را تحت اراده و اختیار در آورند و با حفر معابر و دریاچه های مصنوعی آب اضافی را توزیع نمایند. مسلماً در مواردی که طغیان آب نتیجه ای جز سوانح ایجاد نمی کرد، همچون طغیان دجله و فرات و گنگ و رود زرد، ایجاد این معابر مسئله ای لازم تر و مهم تر می نمود.
به این طریق در هر یک از این دره ها ایجاد شبکه ای از معابر و حوضچه ها و سدها از امهات لوازم و نگاهداری و توجه از آنها مسئله ی مرگ و زندگی محسوب می شد. چنین اعمال فوق العاده ای مافوق قدرتهای فردی و مجزا از یکدیگر بود و کوششهای جدا از یکدیگر به نتیجه ی مفید منجر نمی گردید. چنین نتیجه وقتی حاصل می شد که نه تنها کوشش دسته جمعی انجام می گرفت بلکه این کوشش با نهایت هوش و کاردانی اداره می شد. بسا اتفاق می افتاد که در میان این جمعیتها شخص کاردانی که افکار بدیع فراوان داشت فداکاری می کرد و برای اجرای این نقشه ها دستورات مفید می داد و انجام آن را تحت نظر می گرفت و متناوباً به کارها رسیدگی می کرد، کسانی را که می بایست به کار تنظیف معابر بپردازند جمع می آورد و آنها را که در وظایف خود اهمال می نمودند توبیخ می کرد. خدمات مهم چنین شخصی موجب می شد که وی به زودی یکی از رؤسای محلی شود. وقتی که این شخص به چنین مقامی منصوب می شد پیشرفتهای دیگرش بستگی به خود او داشت و بس. اگر وی به قدر کفایت قوی و در عین حال زیرک بود می توانست نفوذ خود را به رؤسای محلی دیگر نیز اعمال کند و به تدریج منطقه ی بزرگتری تحت قدرت وی در می آمد و به این طریق رئیس مزبور پادشاه می شد. پیدایش امپراتوریها به این وسیله انجام گرفت.
در مصر قبایل مختلف به یکدیگر منضم شدند تا امپراتوری واحدی به وجود آوردند و در حدود سال 3200 - همگی تحت فرمانروایی منس Menes قرار گرفتند. در بین النهرین بعد از اختلاط ها و تفکیک های بسیاری که مابین جمعیتها انجام گرفت در حدود همین سال ها چندین شهر مستقل به وجود آمد از قبیل عور و لاگاش و نیپور و بابل که بعدها از مجموعه ی آنها امپراتوریهای بابلی و آسوری نتیجه شد. در چین در حدود سال 1900- پادشاهی که نامش در افسانه ها باقی مانده است یعنی یوی کبیر سر سلسله ی خاندان هیا در نتیجه ی اقدامات مهمی که برای خشک کردن جلگه های بزرگ و مهار کردن رودخانه ی مهیب زرد انجام داد توانست وحدت مملکت را تأمین کند و امپراتوری بزرگ چین را تشکیل داد. پس در مبادی تاریخ مواجه با چندین مرکز اساسی مدنیت می شویم که همگی در مسابقه ی تمدن شرکت داشتند. از این مراکز مهم فقط دو عدد توفیق کامل یافتند و مابقی یعنی امپراتوریهای چین و هند و تمدن ماقبل تاریخ ایرانی به تدریج پژمرده و منهدم شدند و یا در ظرف مسدود عمل کردند یعنی دایره ی نفوذ تمدن ایشان وسعت نیافت. اما امپراتوریهای مصر و بین النهرین این خوشبختی را داشتند که عصای سحرآمیز نبوغ یونانی با آنان برخورد کرد و عازم فتح معنوی جهان گردیدند.
امروز که پنجاه قرن از زمان منس می گذرد کشور ابدی مصر همان قیافه ی ایام عتیق را حفظ کرده است. همچون عهد فراعنه نیل هر سال طغیان می کند و سواحل خود را بارور می سازد به طوری که مهندسین امروزی آن نیز همچون مهندسان زمان منس و خئوپس کاری جز این ندارند که درستی کار معابر آب و زمان لازم برای باز کردن و بستن آنها را بازرسی کنند. به عکس بین النهرین تبدیل به همان سرزمینی شد که قبل از ورود آدمیان بوده است یعنی صحرایی که سنگ و علفهای سوخته آن را احاطه کرده است و دو شط بزرگ در آن طغیانها و نشستهای وحشتناک می کنند.
حتی تصور این موضوع که این سرزمین سوخته هنگامی انبار گندم دوران عتیق بوده است نیز مشکل و حتی غیرممکن است. با این حال شایسته است که در این مقام به هوش و شجاعت و قدرت و کاردانی سومریان و جانشینان ایشان درود بفرستیم. ایجاد جویها و زه کشیها برای آبیاری، مجاری دیواره دار به منظور کشتی رانی، سدهای تنظیم قدرت آب و قنوات متعدد سرزمینی را که امروزه جز صحرای مرده ای بیش نیست به صورتی در آورده بود که در همه جا مراکز سبز و خرم دیده می شد و گندم و حبوبات به وفور در آن عمل می آمد. «حدائق معلقهُ بابل» متعلق به قصر بخت النصر که دیرین شناسی به نام کولدوی Koldwey در سال 1900 در بابل کشف کرد بهترین شاهد این موضوع هستند. این باغها بر سقف سلسله ای از طالارهای بزرگ تعبیه شده بود و به وسیله ی ماشین خاصی که برای بالا آوردن آب ساخته بودند، آب را مستقیماً از قعر چاه به باغهای مزبور منتقل کرده و آنها را آبیاری می کردند. در این باغها گلها و نباتات ذی قیمتی که پادشاه به خاطر زوجه ی خود «آمی تیس زیبا» دختر «آستیاژ» پادشاه مدی تهیه کرده بود نگاهداری می شد.
به این طریق اعم از اینکه، همچون مصر، مملکت از برکات طبیعت برخوردار بود و یا، همچون بین النهرین، کوشش و سرسختی آدمیان باعث آبیاری مملکت می شد زمین نعمتهای خود را مرتباً به وسیله ی کشاورزی نثار آدمیان می کرد. خرما و پیاز و سیر و مخصوصاً گندم و جو به وفور در این سرزمین ها به عمل می آمد شخم زدن زمین دیگر به وسیله ی کج بیل بدوی و قدیمی انجام نمی گرفت. روزی در یکی از نواحی جنوب غربی آسیا به این فکر افتادند که دو گاو را به وسیله ی یوغی به هم اتصال دهند و به وسیله ی آنها گاو آهنی را که از قطعه ای چوب و میله ای فلزی تشکیل می یافت به حرکت در آورند. به این وسیله قدرت حیوانی جانشین انرژی انسانی شد و ازدیاد محصول با این تدبیر به نسبت سی تا چهل در مقابل یک بوده است. روش جدید چنان توفیق یافت که به زودی در مصر و در چنین نیز متداول شد.
منبع: روسو، پی یر، تاریخ صنایع و اختراعات، حسن صفاری، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1390.