مترجم: حسن صفاری
در حدود قرن پنجم میلادی اروپای غربی تبدیل به سرزمین بدبختی و فلاکت شده بود. صلحی که در سایه ی شمشیر قشون رومی در اروپا برقرار شده بود در نتیجه ی هجوم طوایف خارجی خاتمه یافت و در همان زمان دستگاه اداری امپراتوری نیز منهدم گشت و شبکه ی راههای زیبا و باشکوه رومی نیز نابود گردید. روابط تجارت ممالک با یکدیگر جزو خاطرات دوردست شده است. این سو و آن سو چند تن دهقان سرسخت کوشش می کنند که از زمین های بایر و مزارعی که کشت در آنها به عمل نیامده است بهره ای بردارند ولی کوشش ایشان در مقابل قحطی وحشتناکی که در همه جا حکم فرماست ناچیز است. آنها که قوی ترند ضعیفان را می درند و قانون جنگل بر همه جا حاکم است گاهی طوایف نورمان یا هون باقیمانده ی هستی مردم را تاراج می کنند و چون آنان چند روزی مهلت قائل می شوند نوبت به خان های ملوک الطوایفی می رسد که در حقیقت همگی سردسته ی دزدان می باشند. جامعه باردیگر به وضع دوران حجر صیقلی سقوط کرده است.
شهرها که در نتیجه ی غارت مهاجمین خراب شده و بر اثر عدم تبادل تجارتی فاقد وسایل زندگی گردیده است از سکنه خالی می شود و قحطی مطلق و هجوم امراض وحشتناک قرون وسطایی آنها را به تمام مفهوم کلمه به صورت شهر مردگان در آورده است.
همراه شهرها همه ی انوار تمدن نیز خاموش می شوند. دیگر در هیچ جا اثری از مدارس و کتابخانه ها وجود ندارد. خواندن و نوشتن به کلی فراموش شده است کوچکترین احتیاجات زندگی روزانه فقط به وسیله ی صنعتی که مجدداً صورت قدیمترین صنایع ماقبل تاریخ را پیدا کرده است رفع می گردد.
در این غرقاب و مهلکه ی عمومی یک دستگاه و فقط یکی توفیق پیدا می کند که با شناوری خود را نجات دهد و استخوان بندی و سنت های دیرین و انضباط و اموال خود را حفظ نماید و آن کلیسا است.
کلیسا که جانشین مؤسسات مذهبی رومی شده بود توانست در مقابل طوفان و امواج مقاومت کند و تمام حوزه هایی را که دیرها و صومعه های آن همچون چراغهای دریایی بر آن بنا شده بودند محفوظ نگاه دارد. وحشیان به نظر کلیسا چندان وحشی نیامدند زیرا به اموال آن تجاوز نمی کردند. اشراف و خوانین ملوک الطوایفی برای آنکه بتوانند همراه اموال کلیسا دارایی خودرا نیز محفوظ نگاه دارند همگی بر درگاه کلیسا بوسه زدند و تقدیس شدند و شمشیرهای سنگین خود را در خدمت آن به کار بردند.
به این طریق از اوایل قرن یازدهم میلادی که طوفان فرو نشست و مدّ حملات خارجی عقب نشینی کرد و خشونت و زجر و شکنجه تخفیف یافت و دیگر حفظ اموال و دارایی کلیسا اقدامات شدیدی را ایجاب نمی کرد، کلیسا از موقعیت استفاده کرد تا به سرزمینهای ستم دیده ای که با این همه زحمت موفق به نگاهداری آنها شده بود اندک توجهی نماید و بدون اینکه وقت را از دست بدهد شروع به استفاده از زمین کرد.
ای دریغ که بر جای سرزمینهای حاصلخیز و مزارع بارور سابق جز اراضی خشک و بایر و خارزار و گنداب و جنگل باقی نمانده بود. بنابراین اولین کوشش ایشان این بود که از بازگشت به وضع طبیعت وحشی جلوگیری کنند. این کار بدون فعالیت فوق العاده امکان پذیر نبود و بنابراین هر یک از دیرهای رهبانان تبدیل به مرکز عملیات شد. مدتهای مدید رهبانان و دهقانان همه ی همت خود را صرف این کردند که درخت ها را از بن براندازند، توده های انبوه نباتات را ریشه کن کنند، علفهای هرزه را در آورند و تپه ها و کوههایی را که به خارزار تبدیل شده بود آتش بزنند و اراضی موات را احیاء کنند.
بر اراضی که به این طریق احیاء می شدند نام «زمین بی خار» Essart می دادند و این کلمه هنوز نیز در بسیاری از قصبات ما به کار می رود.
آنگاه درصدد بر می آیند که رودخانه های لجام گسیخته ای را که با استفاده از موقع از بستر خود خارج شده و سرزمینهای وسیعی را به باطلاق تبدیل کرده بودند به مجرای خود باز گردانند، پس شروع به ساختن موانع و سنگ چین های متعدد در امتداد رودخانه ی لوآر Loire کردند و در کشور هلند و اولین سد بندی های اساسی بر علیه عمل مداوم دریا انجام گرفت.
به تدریج در اطراف هر دیر و هر صومعه سرزمینی پیدا شد که بعد از قرنها متار که آماده برای شخم زنی و تخم افشانی بود. گروهی از صومعه ها و خانقاهها و به خصوص آنها که به رهبانان بندیکتن (1) Benedictin و سیسترسین (2) Cistercien تعلق داشت تبدیل به مراکز اقتصادی و فرهنگی گردیدند.
فرقه ی کلونی (3) Cluni به تنهایی دو هزار و صد عدد از این مراکز را تحت نظر داشت. تمام روحانیون همت خود را صرف آن کردند که با نهایت قدرت جامعه را از دست بی نظمی و خشونت نجات دهند، ابزار و وسایل کار در اختیار مردم گذارند و بهترین روشهای کارکردن را به ایشان بیاموزند، مبادلات تجارتی را دوباره برقرار کنند، روحیه ی مردم را تقویت کنند و ارزش های اخلاقی و روحانی را که نابود شده بودند دوباره ایجاد کنند و خلاصه تمدن مفقود را دوباره قطعه به قطعه بازیابند.
در مزارع که به تازگی از خس و خاشاک پاک شده بودند از نو کشت گندم و جو و ارزن و چاودار و غله ی جدیدی شروع شد. این غله ی جدید یونجه بود که کشت آن به تدریج از آلمان شمالی تا سواحل دریای مدیترانه توسعه یافت.
مابین سالهای 1100 و 1300 تعداد گیاهانی که اهلی شدند و کشت آنها از طرف انسان به طور مداوم انجام می گرفت مرتباً در حال ازدیاد بود.
بازرگانان و سربازانی که به جنگهای صلیبی رفته بودند با خود برنج و جو سیاه و پنبه و درخت توت و درخت زردآلو و درخت لیمو و موسیر و بادنجان و آرتیشو (4) Artichaut همراه آوردند. به تدریج بعضی از نواحی در کشت نباتات معینی تخصص پیدا کردند. مثلاً ناحیه ی اطراف بوردو Bordeaux در کشت مو تخصص یافت و ناحیه ی کرسی Quercy متخصص در زعفران شد. لیکن چون وسایل ارتباط بسیار کم بود و انتقال مواد از ناحیه ای به ناحیه ی دیگر به سختی انجام می گرفت هر دهقان سعی می کرد هر چه را که می تواند بکارد. اما این «هرچه» بر روی هم چیز زیادی نبود زیرا زمین ها بسیار ضعیف بودند و کود لازم برای تقویت آنها در اختیار نداشتند. به این دلیل غالباً مجبور بودند یک سال در میان و یا به حداقل یکسال در هر سه سال به زمین استراحت دهند (و این همان است که آیش زمین نامیده می شود) مگر در بعضی نواحی که می توانستند به وسیله ی خاکهای آهک دار و یا به وسیله ی خود آهک زمین را بارور سازند. این نکته را اضافه کنیم که از همین اوقات فواید غلطک زدن به زمین را در فصل بهار می دانستند و پیوند درختان میوه دار را آموخته بودند و نیز می دانستند که برش و تراشیدن شاخ و برگ زیادی این درختان در ازدیاد محصول مؤثر است.
اسباب و ابزار زراعت چه بوده است؟ این وسایل اصولاً محدود به گاوآهن و رنده ای با دندانه های آهنی بوده است. گاو آهن چوبی قدیمی را از نو اصلاح کردند و تیغه ی فلزی به آن متصل ساختند که کلوخ را خورد می کرد و کود و علف را با خاک مخلوط می ساخت. گاو آهن معمولاً به وسیله ی یک یا دو خر به حرکت در می آمد مگر در موردی که چند کشاورز همسایه متحد می شدند و مشترکاً گاو یا اسبی به این منظور می خریدند بستن گاو به گاوآهن به وسیله ی یوغی به عمل می آمد که بر پیشانی گاو قرار می دادند و در مورد اسب و خر گردن بندی به کار می بردند که دور تا دور گلوی حیوان را می پوشانید.
متأسفانه این روش که از قدما اقتباس شده بود با اصرار بسیار به کار می رفت و در غالب موارد موجب خفه شدن حیوان می گردید ولی در حدود قرن دهم به اختراعی اساسی توفیق یافتند که وسیله ی حداکثر استفاده را از نیروی حیوانی میسر ساخت.
نیروی حیوانی و وسایل حمل و نقل زمینی
کسانی که نوشته های لفبور دنوئت Lefebvre des Noettes را مطالعه کرده اند خوب می دانند که چگونه دراروپای غربی گردن حیوانات تبدیل به شانه بند گردید و چون گلوی حیوان فشرده نمی شد می توانست با نهایت آزادی تمام قدرت خود را نشان دهد و آن را در اختیار آدمی گذارد. لیکن طبق تحقیقات جدید بار دیگر معلوم شده است که مثل بسیاری از اختراعات دیگر این اختراع را نیز مرهون مشرق زمین می باشیم.دو ناحیه از نواحی کره ی زمین بزرگترین نقش را در تاریخ تحول وسایط کشش و نقلیه ی زمینی انجام داده اند: اول آسیای جنوب غربی و مخصوصاً ایران که سابقاً نیز از آن صحبت کردیم و دوم آسیای شمال شرقی یعنی مشرق سیبری و منچوری. این موضوع به هیچ وجه نباید ایجاد تعجب کند زیرا ایران همواره مهد نژادهایی از سواران بیمانند همچون آشوریان و پارسیان بوده است و ناحیه ی دوم نیز مرکز قنطورس (5) هایی بوده است که همان اقوام هون می باشند و چنانکه می گویند آنان در واقع با اسب های خود جسم واحدی تشکیل می دادند.
این نکته شایان تذکار است که به طور کلی اهلی کردن اسب و اختراع لگام و مهمیز و گاوآهن و ارابه و یوغ گاو و بسیاری چیزهای دیگر را مرهون مردم همین دو ناحیه و بعضی نژادهایی که از اختلاط این دو به دست آمده بودند و در نواحی حد فاصل این دو ناحیه مسکن داشته اند می باشیم.
به عقیده ی آقای هودریکور (6) Haudricourt احتمال قوی می رود که در سال 485 که اقوام هون به هند رسیدند زین و رکاب و نعل اسب و غیره را همراه خود به این ناحیه آورده باشند. از قدیم ترین ادوار عهد عتیق تا ازمنه ی خیلی نزدیکتر همواره پای اسب لخت بود و محافظی از برای جلوگیری از سایش سم وجود نداشت فقط در زمانی که رومی ها شروع به سنگ فرش کردن جاده های خود کردند ملاحظه نمودند که باید سم اسب و قاطر را حفظ کرد. به این منظور نوعی سندل ابداع کردند که به ساق پای اسب متصل می کردند و انتهای آن که فلزی بود نوعی پاشنه به وجود می آورد که سم حیوان را حفظ می کرد. این پوشش فلزی عموماً از جنس مفرغ یا آهن بوده است اما به امر امپراتور نرون سم همه ی اسبان را نعل نقره زدند و امپراطریس پوپه Popee و امپراتور کومود Commode برای اسبهای خود نعل طلا ساختند.
اختراع نعل اسب تنها چیزی نیست که باید به اعتبار هونها افزود، به طوری که آقای هودریکور می نویسد: «وقتی که در نظر آوریم که ترکان مغول در نوعی زاغه های چوبی زندگی می کردند که روی آن را از نمد می پوشاندند نباید از ابداع گردن بندهای مال بندی جدید و زین به وسیله ی آنان تعجب کنیم، زیرا این اشیاء نیز از چوب درست می شدند و روی آنها را از نمد می پوشاندند». گذشته از آن در همین اوقات در کشور چین که سلاطین هان بر آن حکومت می کردند نوعی ارابه به شکل کالسکه معمول بود که اسب آن را به وسیله ی تسمه ای چرمی می کشید.
اگر تجهیزات جدید اسب از اختراعات هونها می باشد در عوض نفوذ و اشاعه ی آن را احتمالاً مرهون اعراب می باشیم. تا زمان محمد (ص) اعراب فقط از شتر به عنوان وسیله ی حمل و نقل استفاده می کردند، پیغمبر اسلام اول بار متوجه این نکته شد که برای پیشرفت در محارباتی که مسلمین بر علیه کفار می کردند وجود اسب که حیوانی سریع تر و عصبی تر است فواید بسیار در برخواهد داشت. به این طریق بود که اسب با تمام زین و برگ جدید خود به اروپائیان معرفی شد و نه تنها نقش اساسی در جنگهای اروپایی بازی کرد بلکه استعمال آن به عنوان وسیله ی کشش در زراعت به جای گاو متداول گردید.
در حدود قرن دهم میلادی اروپای لاتن تمام این وسایل تکمیل شده را در اختیار داشت. سهم اروپائیان این بود که برخلاف روش مردم عهد عتیق که اسب ها را همراه هم در جبهه به ارابه می بستند روش بستن دو به دو در ردیف های متوالی را جانشین کردند و برای آن که بستن اسب را با ارابه های اروپایی تطبیق دهند مال بند را اختراع کردند (7). به این طریق قدرت کشش چندین برابر بیشتر شد و در نتیجه ی آن اسعمال گاوآهن هایی که خیش آهنی و خاک بر گردان داشتند و قدرت لازم برای حرکت دادن آنها خیلی بیش از قدرت لازم برای گاوآهنهای چوبی بود، ممکن گردید و اشاعه یافت و ترقی بسیار نصیب فن زراعت شد. اگر قسمت بزرگی از توفیق مجدد آدمی در راه تمدن را مرهون توسعه ی شانه بند و زین و برگ و مال بندی جدید اسب بدانیم ما را متهم به اغراق گویی نخواهند کرد زیرا اسب با تجهیزات جدیدی که به دست آورده بود نه تنها نیروی لازم را برای کارهای زراعتی تهیه می کرد بلکه بهترین روشهای حمل و نقل را که بر روی زمین عملی بود نیز در اختیار آدمی قرار داده نیروی محرک لازم برای کارهای پیشه وران و صنعتگران را تهیه کرده بود.
وقتی که از وسیله ی حمل و نقل گفتگو می کنیم نباید تصور کرد که از آن زمان کالسکه های مجلل و حتی دلیجان در اختیار داشته اند... چون جاده به مفهومی که امروزه داریم. به هیچ عنوان وجود نداشت مجبور بودند از وسایل سنگین کجاوه مانندی استفاده کنند که فقط گاو می توانست با زور و زحمت بسیار از بین کوره راههای ناهمواری که به جای جاده به کار می رفت عبور دهد. معمولاً سلاطین تنبل و همراهانشان از این وسیله استفاده می کردند. سریعترین وسیله ی حمل و نقل این بود که بر پشت اسب سوار شوند. خوانین ملوک الطوایفی این وسیله را به کار می بردند در حالی که خانمهای ظریف و مجلله ی آنها بر مادیان آرامی قرار می گرفتند و طبیبان و راهبان بر پشت استر راه می پیمودند. اما جماعت فرومایگان و کمترین مردمان و دوره گردان و راویان و حقه بازان و خرس بازان ارزانترین وسیله یعنی پاهای خود را به کار می برده اند.
استعمال روشهای جدید مال بندی به زودی همه را متوجه وضع اسف انگیز و رقت آور راههای عبور و مرور کرد. واقعاً جای راههای زیبای رومی خالی بود؛ از آثار آنها فقط بنیان های خلل ناپذیر پلهای مفقود و یا قطعات مجزایی از راههای قدیم این سو و آن سو مشاهده می شد. در عوض آنها فقط کوره راههایی به نام معبر وجود داشت که در هر سوی آن دزدان و قطاع الطریق کمین گاهها گسترده بودند و مسافر بیچاره ای که از دست ایشان جان به در می برد گرفتار خانهای ملوک الطوایفی می شد که حق عبوری گزاف که میزان آن معادل فدیه و جزیه ای بود مطالبه می کردند. در این مقام نیز بار دیگر کلیسا پیشقدم شد و اولین اقدامات معجل را برای رستاخیز راهها و پل ها انجام داد در قرن یازدهم گروهی از روحانیون و راهبان به دور هم جمع شدند و اتحادیه ای تشکیل دادند و نام «برداران پل ساز» (8) بر خود نهادند و برنامه ای برای خود ترتیب دادند که پل ها را از نو بنا نهند و راههای موجود را مورد توجه قرار دهند و تعمیر و مرمت کنند و برای منزل دادن مسافران کاروانسرا و مسافرخانه به وجود آورند و همین براداران پل ساز بودند که پل مشهور آوینیون Avignon در جنوب فرانسه را ساختند که اولین پلی است که از سنگ ساخته شده است ( 1188).
خوبست که در خاتمه ی این بحث قدری از اولین اقدام برای سنگ فرش کردن پاریس صحبت کنیم (1185). این کار به امر فیلیپ اوگوست Philippe Auguste انجام گرفت که در نتیجه ی وضع رقت انگیز و تنفر آور کوچه ها اجرای آن را لازم دیده بود. در واقع همه ی مردم زباله و خاکروبه های خود را آزادانه در کوچه ها خالی می کردند و شاه حتی در قصر خود (محل فعلی کاخ دادگستری پاریس) از بوی عفونت آن خفه می شد. اما این موضوع به هیچ وجه موجب تشویق وسایل حمل و نقل نگردید.
تاریخ به ما می آموزد که اولین کالسکه ی واقعی که برای امپراطور فردریک سوم ساخته شده بود فقط در سال 1474 به راه افتاد. «این ارابه ی لرزان» در واقع صندوق بزرگی بود که به وسیله ی تسمه هایی آن را به چهارچوبی که بر چرخها قرار داشت آویخته بودند. دستگاه مزبور در نتیجه ی وفور زر و زیور سخت سنگین شده بود ولی قادر به چرخیدن نبود... زیرا دستگاه دو چرخ جلو و متعلقات آن وسیله ی پیچیدن نداشتند به این دلیل به محض اینکه احتیاج پیدا می کردند که اندکی تغییر سمت دهند می بایست حرکات پیچیده ای انجام دهند. واضح است که در چنین شرایطی کسی نمی توانست از این وسایل انتظار سرعت زیاد داشته باشد و بهترین وسایط سریع نقلیه روزی 40 تا 60 کیلومتر بیشتر نمی پیمودند. با این حال این موضوع مانع از آن نمی شد که صاحبان ثروت یا اشخاص پر همت و اعتقاد چندین بار در عمر خود به زیارت بیت المقدس بروند.
پی نوشت ها :
1- بندیکتن فرقه ای از زهاد و روحانیون و رهبانان مسیحی بود که اول بار به وسیله ی سن بنو آدونورسی Saint- Benoit de Nurcie در ناحیه ی مون کاسن Mont Cassin در فرانسه تشکیل یافت و چون از ابتدای تشکل این فرقه عده ی کثیری از اهل ادب و علم در سلک این فرقه در آمدند فرقه ی مزبور تأثیر عظیمی در پیشرفت علم و ادب کرد و نفوذ ایشان تا قرن نوزدهم نیز در این زمینه ها باقی بود. صفت ممتاز اهل این فرقه صبر و حوصله ی فراوان و سرسختی و پایداری در کار است. به طوری که «همچون بندیکتن کار کردن» در زبان فرانسه ضرب المثل شده است. (یادداشت مترجم)
2- سیسترسین ها طبقه ای از زهاد فرقه ی بندیکتن می باشند که چون دیر ایشان در قصبه ی سیتو Citeaux در ایالت بورگونی فرانسه بود این نام به ایشان داده شد. (یادداشت مترجم)
3- فرقه ی کلونی یکی از فرق بندیکتن هاست که چون صومعه ی اصلی ایشان در شهر کلونی در فرانسه بنا شده بود به این نام معروف شدند. صومعه ی فرقه ی کلونی یکی از قدیم ترین صومعه های بندیکتن هاست که در اوایل قرن دهم میلادی ساخته شده است. (یادداشت مترجم)
4- آرتیشو نباتی است که از برگهای سبز فشرده به هم تشکیل یافته و در تمام اروپا و مخصوصاً در ناحیه نورماندی در فرانسه کاشته میشود و ظاهراً از عربستان به اروپا آمده است. شنیده ام در سالهای اخیر کشت آن در ایران معمول شده است ولی من اطلاعی از آن ندارم و نیز معادلی در زبان فارسی برای آن نمی شناسم در فرهنگ های فرانسه به فارسی که در اختیار من است به ذکر گیاهی است اکتفا کرده اند وحتی در یکی از آنها آن را کنگر ترجمه کرده اند که اشتباه است. (یادداشت مترجم)
5- قنطورس ها Centaures طبق افسانه های قدیم نژادی از مردم وحشی بوده اند که در قسمتی از آسیای صغیر و یونان می زیسته اند. بعدها در اساطیر یونانی قنطورس را به شکل غولی وصف کردند که نیمه ی علیای بدن او به شکل انسان و نیمه ی سفلای آن به شکل حیوان بوده است. یکی از صور فلکی از مجموعه ای از ستارگان تشکیل یافته است که آن را به همین شکل یعنی نیمی اسب و نیمی انسان تجسم کرده اند و نام قنطورس به آن داده اند. تشبیه مؤلف از آن نظر است که طوایف هون در واقع از اسبهای خود جداناشدنی بوده اند. (یادداشت مترجم)
6- رجوع شود به: مبادی مال بندی جدید (در سالنامه ی تاریخ اقتصادی و اجتماعی سال 1936).
7- مؤلف در اینجا ضمن چند سطر در حاشیه ی کتاب مال بند را به خوانندگان اروپایی معرفی می کنند ولی من ترجمه ی آن را لازم ندانستم زیرا یقین دارم همه ی ایرانیان مال بند را به خوبی می شناسند. (یادداشت مترجم)
8- این نام را در مقابل Les Freres pontifes آورده ام و در واقع کلمه ی Pontife در فرانسه معنای پل سازی ندارد بلکه مفهوم کاهن و روحانی را می دهد و حتی پاپ را Le grand pontife می نامند ولی احتمالاً ممکن است این تاریخچه مبدأ و وجه اشتقاق این کلمه را نشان دهد. (یادداشت مترجم)