بازگشت صنعت

چنین حکایت کرده اند که در سال 1271 میلادی وقتی که برادران پولو (1) Polo از مسافرت خود به مشرق زمین بازگشتند در شهر ونیز مجلس ضیافت بزرگی برپا کردند که غیر از افراد خانواده ی ایشان همه ی اعیان و معتبرین و
شنبه، 9 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازگشت صنعت
بازگشت صنعت

نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری



 

چنین حکایت کرده اند که در سال 1271 میلادی وقتی که برادران پولو (1) Polo از مسافرت خود به مشرق زمین بازگشتند در شهر ونیز مجلس ضیافت بزرگی برپا کردند که غیر از افراد خانواده ی ایشان همه ی اعیان و معتبرین و امناء شهر در آن حضور داشتند بعد از صرف غذا برادران پولو آستر لباسهای خود را که از پارچه ای خشن و ناهنجار درست شده بود شکافتند و موجی از سنگ ها و جواهرات قیمتی از آن خارج شد که از لعل و یاقوت و زمرد فراوان تشکیل یافته بود... (2)»
در مقابل امواج عظیم ثروتهایی که بعد از کشف قاره ی امریکا به سوی اروپا سرازیر گردید این داستان جز نمایش حقیری بیش نیست. قاره ی جدید نشان داده بود که معدن بزرگی از طلای ناب می باشد. طلایی که سلاطین اروپایی خواب آن را می دیدند تا بتوانند مخارج گزاف قشونهای خویش را تأمین نمایند و جاه طلبی های خود را به مقام اجرا در آورند.
سرزمینی که کریستوف کولومب کشف کرده بود همچون منبع پایان ناپذیری از ادویه و هرگونه مواد دیگر به نظر می رسید. بعد از دوران اولین فاتحین دنیای جدید از قبیل کریستوف کولومب و کورتس (3) Cortes و پیزار Pizarre (4) راه این مبنع بیش از پیش گشوده شد. دریانوردان پرتقالی که تا این زمان از راه جنوب افریقا از قاره ی آسیا بهره برداری می کردند به زودی به بحرپیمایان اسپانیولی پیوستند تا در جمع آوری غنائم شریک باشند. شهرهای قادس و لیسون مبادی مسافرتها و تجارت ماوراء اقیانوس اطلب گردیدند.
محصولات دنیای جدید که با گندم و شراب و پارچه و توپ معاوضه می شد در تمام خاک اروپا انتشار یافت. شهر آنور مرکز جهانی توزیع این محصولات شد و کار اهمیت آن به جایی رسید که به زودی با بنادر اسپانیولی و پرتقالی بنای رقابت را گذاشت و از آنها پیشی گرفت.
اکنون دیگر مرکز ثقل جهان تغییر یافته بود. دریای مدیترانه همراه با پایتخت های اقتصادی آن از قبیل بندرهای ونیز وژن همچون دریاچه ی کوچکی به نظر می رسید که همه از تنگی جا در آن در حال خفه شدن بودند و حال آنکه کناره های اقیانوس اطلس راه را به سوی افق های جدید و وسیعی باز می کرد. مدنیت بزرگ دوران عتیق یونان دیگر مانند خاطره ی دوردستی به نظر می رسید. ایتالیا را که در همین اوقات در نتیجه ی نهضت تجدد هنری و ادبی پر از شاهکارها بود به کناری رانده بودند. فقط کشورهایی که دست بر منابع طلا انداخته بودند، همچون اسپانیا و پرتقال، و آنهایی که با چابکی و مهارت می خواستند جریان آن را به نفع خود تغییر سمت دهند، همچون هلند و فرانسه و انگلستان، حق آن داشتند که در صحنه ی جدیدی از تاریخ که در حال پیدایش بود در صفوف اول قرار گیرند.
در واقع هجوم فلزات قیمتی و تشدید مبادلات، نوعی انقلاب اقتصادی به وجود آورده بود. کسانی که واسطه ی این مبادلات بودند ثروتهای هنگفت به دست آوردند و به کار قرض دادن پول و صرافی و بانکداری پرداختند. در این هنگام در مجاورت نجباء و روحانیان و رعایا و حتی طبقه ی کاسب کار معمولی طبقه ی جدیدی در اجتماع ظهور کرد: طبقه ی جدید عبارت بود از گروه سرمایه داران که آن قدر قدرت یافته بودند که به سلاطین پول قرض می دادند و زیباترین قصرها و فاخرترین فرشها و جواهرات را برای خود تهیه می کردند. فی المثل فوگژر Fugger که بانکداری از اهالی اوگسبورگ (5) Augsbourg بود در سال 1519 در انتخاب شارل کن Charles Quint پادشاه اسپانی (6) اعمال نفوذ کرد و هوخشتتر Hochstetter که در سال 1526 «پادشاه جیوه» لقب یافت ضرب مسکوکات را در تمام خاک اروپا اداره می کرد.
افزایش شدید تقاضا برای محصولات ساخته شده این سرمایه داران بزرگ اولیه را واداشت که تولید را از وضعی که داشت خارج سازند و مؤسسات صنعتی واقعی را جانشین کار صنعت گران کوچک کنند. از این پس دیگر در مشاغلی از قبیل چاپ کتب، فلزکاری، ابریشم بافی، استخراج مواد معدنی، که وجود ماشین های بزرگ و پیچیده ای را ایجاب می کرد کار به صورت دیگری غیر از این پیشرفت نمی نمود. فی المثل کار استخراج معدن، که می توان آن را نمونه و مثال روشنی از روش بهره برداری سرمایه داران دانست، به وسیله ی دکتر ژورژ بوئر Georges Bauer که عموماً او را آگریکولا Agricola نامیده اند و رئیس معادن شهرشمنتس بود به خوبی در کتابی به نام «اشیای فلزی» De re metallica (سال 1556) شرح داده شده است.
احتیاج روزافزون به فلزات، بهره برداران را مجبور می کرد که اتصالاً راهروهای جدید حفر کنند و رگه های تازه تری از فلز را در اعماق معدن جستجو نمایند. خطر اصلی در معدن مثل همیشه عبارت بود از انفجار گاز و یا ایجاد سیل بر اثر پیدا شدن چشمه های زیر زمینی. به این منظور مجبور بودند دستگاه تهویه ی مؤثر و تلمبه های قوی برای بالا کشیدن آب به کار برند. همه این ماشینها یا به وسیله ی انسان و حیوان و یا به وسیله ی نیروی آب به حرکت در می آمدند. تمام این دستگاههای مکانیکی عظیم را به علاوه ی چرخهای بزرگ چاه که برای بالا آوردن مواد معدنی به کار می رفت و ماشینهای دیگری که این مواد را خورد می کرد نمی توانستند جز با کمک مالی سرمایه داران بزرگ خریداری کنند و استفاده از آنها با حداکثر بازده ممکن نبود مگر اینکه کارگران فراوان و متخصص به کار بگمارند، آن هم کارگرانی که با رغبت و به طیب خاطر کار کنند.
از این رو می بایست در مجاورت غلامان و محکومین به اعمال شاقه که از قدیم ترین دوران عتیق همواره به کار مخوف زیرزمین می پرداختند جمعی کارگر آزاد نیز استخدام شوند و در این موارد مجبور می شدند به این کارگران امتیازاتی اعطاء کنند که اطلاع از آنها امروزه ما را متعجب می سازد.
موضوع از این قرار است که پسر شارل کن در سال 1576 قانونی وضع کرد که به موجب آن کار در معادن را در «حوزه ی بورگونی Bourgogne» به هشت ساعت در روز و حتی در مواردی به شش ساعت در هر روز محدود ساخت و گذشته از آن کارگران را مجاز داشت که تشکیلات دسته ای به وجود آورند و به آنان تعطیلاتی عطا کرد که طی آن مزد خود را دریافت می داشتند و در موارد توزیع خواربار کارگران معدن را مقدم بر هر دسته ی دیگر دانست (7) تذکار این نکته ضروری است که گاه و بی گاه نمونه هایی از مبارزات طبقاتی دیده می شد که منجر به اعتصاب و شورش می گردید و اتحادیه های محترم اصناف که در قرون وسطی وجود داشت و کم و بیش استادان کار و کارگران را یک جا جمع آورده بود متوجه گردید که اتحادیه های دیگری رقیب با آن در حال تشکیل است، اتحادیه هایی که بعضی از آنها خاص استادان کار بود و در بعض دیگر فقط کارگران جمع شده بودند.
فعلاً جای آن نیست که درباره ی اختراعاتی که معادن و کارگاههای فلزکاری و مؤسسات کوبیدن فلزات را مجاز داشت تا به رفع احتیاجات روزافزون دوران تجدد بپردازند گفتگویی کنیم، به زودی فرصت آن را خواهیم داشت که در این باره به صحبت بپردازیم، لیکن نکته ی مهم این است که ابتدا اهمیت فوق العاده ای را که این اختراعات جدید از نظر اجتماعی یافته بودند متذکر شویم:
مسئله ی مهم این بود که تا انتهای دوران قرون وسطی کارهای فنی و صنعتی را فقط شایسته ی غلامان و رعایا می دانستند. بزرگترین استعدادهای بشری این نوع فعالیت ها را پست می انگاشتند و به نظر تحقیر به آنها می نگریستند.
خوب است بار دیگر یادآور شویم که کسانی از قبیل افلاطون و ارشمیدس چگونه نسبت به ماشینهای مفید نگاه استخفاف می کردند! ولی مسائل مجرد و خالی از غرض مادی همچون ماوراء الطبیعه و ریاضیات و مباحثات اسکولاستیک همواره به نظر ایشان یگانه اشتغالی بود که شایسته ی توجه عقلا یا مردمی است که دارای شرایط اجتماعی مهم می باشند.
اما در این اوقات غیر از دانشمندان و روحانیون و نجبا که تنها طبقات مهم اجتماع دوران گذشته بودند طبقه ی جدیدی ظهور کرد و آن عبارت از گروه سرمایه داران بزرگ بود که کم کم مواضع مهم و اساسی و حساس جامعه را اشغال می کرد. گاهگاه وزن این طبقه در جامعه نه آن چنان بود که با طبقات دیگر قابل مقایسه باشد: مثلاً هنگامی که سرمایه داری مانند ژاک کور Jacques Coeur به پادشاه فرانسه پول قرض می داد یا مردی همچون ژان آنگو Jean Ango که از اهل دیپ (8) Dieppe و صاحب کشتی های بیشمار بود، در معامله و رفتار با پادشاه پرتغال خود را هم شأن او قرار می داد و یا سرمایه دار دیگری مانند فوگرژ از پاپ طلبکار می شد.
حقیقت آن است که این طبقه اهمیت و ثروت خود را فقط مرهون فکر حقیقت بین خویش بود و بس. چگونه امکان داشت که چنین مردمی به فنون و صنایع علاقه مند نشوند و به مباحثات اسکولاستیک دانشمندان رسمی مکتب بیزانس به نظر بازی های کودکانه ننگرند؟
سلسله ی سرمایه داران بزرگ آلمانی به نام فوگژر که در واقع کارنگی (9) Carnegie و بازیل زاخاروف (10) Basil Zaharoff دوران تجدد بودند قدرت خویش را از منافع سرشار تجارت دریایی و استخراج معادن و صنایع فلزکاری به دست آوردند در این صورت طبعاً توجه ایشان خیلی بیشتر معطوف به ترقیات ساختمان کشتی ها و روش کوبیدن مواد معدنی و ایجاد کوره های مرتفعه بوده است تا به جدالی که اهل مدرسه و اصحاب اسکولاستیک درباره ی نومینالیسم (11) و موجود و جوهر و فکر راه انداخته بودند. نه، مسلماً صنعت و توجه به فنون آنقدر که صاحبان افکار لطیف و واقفان به لب و لباب مسائل آن را تقبیح می کردند در خور مذمت نبود زیرا نه فقط ایجاد ثروت می کرد بلکه همراه با ثروت به صاحبان آن وسیله ای می داد که جامعه را طبق سلیقه ی خویش به قالب بریزند و صورت بدهند.
تجدید اعتبار صنعت نکته ی مهمی است که باید آن را در ستون مزایای این دوران پر جوش و خروش ثبت کنیم. گذشته از این باید بر نکته ی دیگری با اصرار تمام تکیه نماییم: ترقی صنعت در این دوران فقط مرهون حرص و آز و نفع دوستی ناهنجار اقویا و صاحبان سرمایه نبوده است بلکه به خصوص ارتباط نزدیک با جریانی زیرزمینی داشت که ماهیت و کیفیت آن از همه لحاظ با عامل منافع اغنیا اختلاف داشته است. در واقع ابتدا از روژه بیکون مردان بسیاری از قبیل برنارپالیسی Bernard Palissy و بسیاری دیگر که برخلاف جریان و فکر زمان می راندند این نکته را تأیید کرده بودند که برای معرفت به حال اشیا و شناخت جهان نباید فقط به روش بحث و جدل و استدلال و سفسطه پرداخت بلکه مهمتر از استدلال مطالعه و ملاحظه ی خود طبیعت می باشد.
می بایست در انتظار مردانی مانند دکارت و گالیله باقی بمانیم تا تعلیمات راهب انگلیسی و دانشمند خودآموخته ی فرانسوی فواید و منافع خود را آشکار سازد. با این حال از زمان فرانسوای اول پادشاه فرانسه به تدریج بعضی از صاحبان افکار بزرگ و از جمله برخی از درخشنده ترین ایشان، از اختراعات فنی لذت می بردند. چگونه ممکن بود مردی همچون لئوناردو داوینچی Leonardo Da vinci، فی المثل وقت خود را صرف کارهایی کند که در نظر عامه ی مردم فقط لایق شأن خدام و مزدوران تشخیص داده شده بود؟
لئوناردو داوینچی (1519-1452) یکی از نمونه های بزرگ دانشمندان دوران تجدد و روش فکری او مشخص این عهد است. این شخص که نه دانشمند، نه اهل صنعت و نه فیلسوف بود و حتی می توان گفت که تقریباً به طور مطلق بی سواد محسوب می شد بیش از همه با روش اشراق و مکاشفه سروکار داشت به طوری که برقهای درخشانی که از نبوغ او ساطع می گردید قسمتهای متفاوت از فعالیت فکری بشر را روشن می ساخت. وی از جمله ی دانشمندان قرون وسطی نبود زیرا هر دانشمند قرون وسطایی از فلسفه ی اسکولاستیک آکنده بود و می بایست کتب ارسطو و سن توماس داکن را مطالعه کرده باشد و حال آنکه لئوناردو داوینچی خودآموخته ای بود که در رشته های علمی همان قدر جاهل بود که در فنون ادبی. از آنجا که نقاش بزرگی بود نمی توانست دانشمند بزرگی باشد. اما قدرت مکاشفه اش وی را واداشت که اساس بیش از سیصد اختراع صنعتی را روی کاغذ بیاورد. از آنجا که بنیان علمی اطلاعات او ناچیز بود هرگز نتوانست افکار خود را، که غالباً خیالی بیش نبود، کاملاً به مرحله ی اجرا درآورد و آنها را به بهره برداری قطعی برساند.
نسخه های خطی این نابغه ی اهل تجربه که در سال 1952 در قصر اکتشافات (12) پاریس به مرحله ی نمایش گذاشته شد کاملاً مشخص روش وی و شاهد گفتار ماست. اعم از اینکه در این آثار گفتگو از فنون نظامی در میان باشد (مانند نوعی توپ که با بخار کار می کرد، یا مطالعه در فن توپخانه و ساختمان استحکامات) یا مسائل مربوط به مجاری مایعات (همچون ترسیم شبکه ای از مجاری انهار و روش خشک کردن باطلاقها)، یا وسایل مکانیکی مختلف (همچون روش ساختمان زنگ ساعت و دستگاهی که عده ی دفعات چرخش جسم دواری را اندازه می گرفت) یا ماشین پرنده ی مشهوری که برای تأمین افتخارات مخترع خود تقریباً به قدر تابلوی ژو کوند (13) Joconde مؤثر واقع شد، همگی آنها عبارتند از ملاحظات یا طرحهای نظری که دانش آن روز قدرت آن را نداشت که به مرحله ی اجرا و عمل درآورد. مابین همه ی این اختراعات از همه عجیب تر عبارت از طرح مرغان مصنوعی است که درباره ی ساختمان مفاصل آنها با نهایت دقت به شرح و توصیف پرداخته است ولی مسلماً این طرح ها مطلقاً غلط می باشند زیرا در واقع اساس آن متکی بر تقلید از پرواز طبیعی مرغان می باشد و می دانیم که هرگز آدمی نتوانست طرح طیاراتی را که همچون مرغان بال بزنند به مرحله ی اجرا درآورد و این طرح از مرحله ی خیال تجاوز نکرد.
ارشمیدس و لئوناردو داوینچی هر دو از صاحبان فکر عمیق و قدرت خلاق بوده اند که وفوراً اکتشافات فنی ایشان ما را سخت متعجب می سازد. اما چه تفاوت بزرگی مابین این دو نفر وجود داشت! اختراعات دانشمند ساکن سیراکوز تبدیل به حقایق مادی گردیدند و غیر از بسیاری مردم دیگر به خصوص سربازان رومی که شهر را محاصره کرده بودند از قدرت تأثیر این اختراعات به خوبی آگاه شدند و علت آن بود که این دانشمند اطلاعات علمی مستحکمی داشت و اختراعات خود را بر علوم و مخصوصاً بر علم تعادل اجسام که خود واضح آن بوده است متکی می ساخت. اما اختراعات دانشمند فلورانس که فقط متکی بر اشراق و تجربه بود هرگز از مرحله ی طرح و نقش خارج نگردید و علت اساسی این موضوع آن است که دانشی که می توانست وسیله ی بهره برداری از این طرحها را به دست دهد در آن عهد وجود نداشت.
چگونه ممکن بود که بتوانند فی المثل میزان خمیدگی یک تیر یا میله ی آهنی را تحت تأثیر قوای و ارده با دقت حساب کنند یا نقشه ی تلمبه ای را که به کمک نیروی گریز از مرکز کار می کرد رسم نمایند و حال آنکه اصل ترکیب قوا (14) فقط در سال 1634 به وسیله ی استون Stevin بلژیکی بیان شد؟ و حتی در عهد لئوناردو داوینچی از این موضوع اصلاً اطلاعی نداشتند که تحت چه شرایطی نیروی گریز از مرکز به وجود می آید.

پی نوشت ها :

1- مارکوپولو ( 1323-1252) از اولین سیاحان اروپایی است که آسیا و به خصوص خاور دور را به اروپاییان شناساند. این شخص در شهر ونیز متولد شد و در اوایل جوانی تمام آسیای غربی را سیاحت کرد و سپس از راه ترکستان وارد قسمت شمال غربی چین گردید و مدتی در خدمت خان بزرگ مغول باقی ماند و آنگاه از راه ایران و ارمنستان به قسطنطنیه بازگشت و قبل از مراجعت به ونیز مدتی به اسارت اهالی ژن که در آن موقع با جمهوری ونیز رقابت داشتند درآمد (1289-1296) و بالأخره به ونیز بازگشت. داستان مسافرت او که به تقریر وی به وسیله ی پیزان روستی ژیلو Pisaa Rustigielo به زبان فرانسه نوشته شد «عجایب جهان» نام دارد و در آن برای اولین بار تاریخ جغرافیایی آسیا برای اروپاییان شرح داده شده است. از آنچه نوشته شد معلوم می شود که سال 1271 که مؤلف ذکر کرده است به احتمال قوی صحیح نیست. (یادداشت مترجم)
2- رجوع شود به کتاب «ماجراجویان کشور گشا» Les conquistadors تألیف ژان دسکولا J. Descola چاپ کتابفروشی A. Fayard پاریس سال 1954.
3- فرنان کورتس (1547-1485) دریانورد اسپانیایی است که در سال 1519 در رأی هیئتی برای کشف نواحی کشور مکزیک به امریکا مسافرت کرد و پادشاه معروف اقوام آزتک Azteque در مکزیک به نام مونتزوما Montezuma با مهربانی او را پذیرفت. بعد از مرگ مونتزوما وی شهر مکزیکو را محاصره کرد و در سال 1521 بعد از کشتار و قاوت بسیار آن را تصرف کرد و سپس به تدریج قسمت اعظم خاک مکزیک را متصرف شد وی در 1547 درشهر قادس درگذشت و استخوانهایش را طبق وصیت او به مکزیک منتقل کردند. در سال 1946 بقایای جسد او در شهر مکزیکو کشف شد. (یادداشت مترجم)
4- فرانسوآ پیزار (1541-1475) از ماجراجویان اسپانیایی است که در سال 1509 عازم امریکا شد و با شجاعت و قساوت بیمانندی کشور پرو در آمریکای جنوبی را تصرف کرد و پادشاه آنجا و قسمت بزرگی از اهالی را قتل عام کرد (1533) و حتی دوست و شریک خود آلماگرو را نیز کشت (1538) و شهر لیما را بنا نهاد ولی عاقبت در همین شهر فرزند آلماگر به انتقام خون پدر او را هلاک کرد. (یادداشت مترجم)
5- شهر اوگسبورگ واقع در ناحیه ی باوی یر در آلمان از قدیم ترین شهرهای این کشور است «قبل از قرن دهم میلادی» و یکی از بزرگترین مراکز صنعتی آلمان است. (یادداشت مترجم)
6- شارل پنجم پادشاه اسپانیا که عموماً به شارل کن معروف است (1558-1500) مقتدرترین پادشاه اروپا در نیمه ی اول قرن شانزدهم بود. وی از خانواده ی آلمانی هابسبورگ و نوه ی ماکسیمیلیان پادشاه اتریش بود که در نتیجه ی مرگ متوالی پدر و پدربزرگها و برادرانش مالک اسپانیا و همه ی متصرفات آن در آمریکا و اتریش و همه ی متصرفات آن در اروپا، و هلند و قسمتی از خاک ایتالیای امروز و فرانسه گردید. شرح جنگها و مبارزات شارل کن در قرن شانزدهم در این مقام مورد ندارد اما از نظر مورخ علم یا صنعت تذکار این نکته ضروری است که شارل کن با کمک قدرت و ثروت بیمانند خود از طرفی اکتشافات بزرگ جغرافیایی و بحرپیمایی را تشویق کرد و از طرف دیگر در زمان او فعالیت دیوان تفتیش عقاید به حداکثر رسید به طوری که می توان او را به واقع یکی از موانع بزرگ پیشرفت علمی دانست. (یادداشت مترجم)
7- رجوع شود به کتاب: روابط اقتصاد و اخلاق تألیف آندره ژوسن Ander Joussain (مؤسسه ی انتشارات Sedif) پاریس سال 1948.
8- دیپ بندر فرانسه که در کنار دریای مانش و در 175 کیلومتری پاریس واقع است. (یادداشت مترجم)
9- آندریو کارنگی (1919-1835) سرمایه دار و صنعتگر بزرگ آمریکایی بود که پادشاه آهن لقب داشت. نام کارنگی در تمام جهان مشهور است و این به خصوص از نظر کارهای خیریه او مخصوصاً در زمینه ی مسائل علمی است. وی کتابخانه ها و موزه ها و مؤسسات تجسس علمی و آزمایشگاههای فراوان بنا کرد، چاپ کتابهای بزرگ علمی را که خریدار فراوان نداشت به عهده می گرفت و برای اول بار مؤسسه ای به منظور مبادله ی کتاب مابین ملل مختلف به وجود آورد و در راه آشنایی و تفاهم مابین ملت ها کوشش بسیار کرد. مؤسسه کارنگی در آمریکا حتی امروز جایزه ی بزرگی هر سال برای «فداکاریهای بزرگ» می پردازد. (یادداشت مترجم)
10- سربازیل زاخاروف (1936-1856) که در آناتولی متولد گردید و آخرین سالهای زندگی را در آمریکا گذراند یکی از بزرگترین سرمایه داران بین المللی بود که کارخانه های اسلحه سازی و شبکه ی فروش اسلحه ی او شهرت بین المللی داشت. بازیل زاخاروف سالها نفوذ اسرارآمیزی در سیاست جهانی داشت و به خصوص در ربع اول قرن بیستم در همه ی جهان چنین شهرت داشت که عمال و جاسوسان او در کشورهای جهان به تحرکاتی مبادرت می ورزند که ایجاد جنگ کنند و فروش اسلحه را ممکن سازند به طوری که بسیاری از جنگهای بزرگ یا کوچک آن عهد را مخصوصاً در آمریکای لاتن به تحریک او منسوب می سازند. قدر مسلم آن است که وی از فروش اسلحه افسانه آمیزترین ثروتها را جمع آورد. (یادداشت مترجم)
11- نومینالیسم که یکی از اساسی ترین مکاتب فلسفه ی قرون وسطایی بود بر این اصل اتکاء داشت که غالب محصولات فکری ما فقط مولود ذهن هستند و موجودات واقعی نمی باشند و فقط نام آنها مشخص آنها از یکدیگر است. (یادداشت مترجم)
12- قصر اکتشافات پاریس که محل آن در کاخ نمایشگاه سال 1900 پاریس موسوم به «کاخ بزرگ» Le grand Palais واقع می باشد در واقع موزه ی معارف علمی عصر حاضر است. این موزه ی علمی که قبل از جنگ به همت دو فیزیک دان بزرگ فرانسوی ژان پرن و لانژون ساخته شد در دوران بعد از جنگ تکامل بسیار یافت، تمام اکتشافات علمی در نجوم و فیزیک و شیمی و حیات شناسی و صنعت و طب و غیره و چگونگی تحولات و پیشرفت آنها به کمک تصاویر با فیلم سینما و با ماشینهای خودکار به مردم نشان داده می شود و همواره عمال موزه که غالب آنها از دکترهای علوم هستند برای ادای توضیحات در اختیار مردم می باشند. هر روز در این محل چندین فیلم راجع به مسائل علمی نمایش داده می شود و هر هفته چندین سخنرانی به وسیله استادان دانشگاهها به زبان ساده ایراد می شود که حضور در آن برای عموم آزاد است. قسمت نجوم آن به خصوص دارای یک Planetarium یعنی آسمان مصنوعی است که کاملاً به شکل آسمان ساخته شده و دارای همان حرکات است و تمام مسائل اساسی نجوم در آن برای حضار شرح داده می شود. حق ورود به این موزه بسیار ناچیز و برای محصلین علوم و معلمان مجانی است. (یادداشت مترجم)
13- تابلوی ژوکوند شاهکار لئوناردو داوینچی که در موزه ی لوور در پاریس قرار دارد شاید مشهورترین تابلوی نقاشی در جهان باشد، این تابلو عبارت از تصویر مونالیزاژو کوندا می باشد و لئوناردو داوینچی از سال 1502 تا 1506 برای ترسیم آن زحمت کشید. شهرت این اثر به خصوص از این لحاظ است که در قیافه ی مونالیزا و مخصوصاً در چشمهای او آثار نوعی لبخند پنهانی و اسرارآمیز و در عین حال تأثیری خفیف ملاحظه می گردد. نسخه های تقلبی متعدد که از این تابلو درست شد و افسانه های متعددی که درباره ی آن درست کردند نیز در این شهرت مؤثر واقع شد. در سال 1910 این تابلو از موزه دزدیده شد و هیاهویی به بی مانند به وجود آمد و پس از یک سال آن را در دکه ی عتیقه فروشی در ایتالیا یافتند و به موزه ی لور برگرداندند. (یادداشت مترجم)
14- در مکانیک هر قوه ای را به وسیله ی قطعه خط جهت داری نمایش می دهند که مبداء آن نقطه ی اثر قوه و امتداد و جهت آن امتداد و جهت اعمال قوه و طول آن مساوی با اندازه ی قوه برحسب واحد معینی می باشد. با در نظر گرفتن نکته ی فوق اصل ترکیب قوا را می توان چنین بیان کرد: هرگاه دو قوه بر جسمی وارد شود (در یک نقطه از جسم) تأثیر آن مانند تأثیر قوه ی واحدی است که مبداء آن همان نقطه و طول و امتداد و جهت آن قطر متوازی الاضلاعی است که روی دو قوه ی اولی بنا شود. این اصل را می توان به سهولت در مورد چندین قوه و یا تغییراتی در مورد قوای وارد بر نقاط مختلف یک جسم نیز به کار برد. (یادداشت مترجم)

منبع: روسو، پی یر، تاریخ صنایع و اختراعات، حسن صفاری، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1390.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط