مترجم: حسن صفاری
وقتی که چهارمین ربع قرن نوزدهم آغاز شد تلگراف مورس در تمام جهان معمول شده و مورد استفاده ی مردم بود؛ تشکیلات آن مرتب شده و دستگاه های آن در همه جا هم شکل گردیده و قوانین و مقررات آن تدوین شده بود و مأمورین آن در کار خود تخصص داشتند. تعداد بیشماری از جستجو کنندگان در همه جا کار می کردند تا حتی المقدور آن را اصلاح کنند.
کوشش این اشخاص بیش از همه متوجه دو سمت اساسی بود: اولین نظر این بود که حتی المقدور بر سرعت ارسال مخابرات بیفزایند تا استهلاک قیمت تأسیسات در مدت کمتری امکان پذیر گردد؛ نظر دومی این بود که کوشش کنند که الفبای مورس را کنار بگذارند و پیامها را با خطوط و حروف متداول بدست آورند.
مسئله اولی را با ایجاد فن دوپلکس Duplex حل کردند که در نتیجه ی آن امکان داشت که در عین حال از هر دو جانب مخابره کنند. پیدایش این اختراع زیبا مرهون مساعی ویتستون در سال 1852 و استیرنز Stearns امریکایی در سال 1868 است. مخترع مشهور امریکایی توماس ادیسون Thomas Edison در سال 1871 آن را تکمیل کرد و دستگاه کوآدروپلکس Quadruplex را ساخت که به مدد آن می توان در عین حال دو پیام از دو جهت ارسال داشت.
مهندس انگلیسی دیوید هوگز David Hughes (1831-1900) در سال 1855 اولین راه حل را برای مسئله دومی یافت و کافی بود که برشستی های معینی فشار آورند تا حروف الفباء را عیناً منتقل سازند. اما بهترین راه حل آن بود که در سال 1874 به وسیله ی یک نفر فرانسوی به نام امیل بود و Emile Baudot (1845-1903) داده شد. این شخص که عضو ساده و معمولی اداره ی تلگراف بود، اما قطعاً نبوغ خارق العاده ی فنی داشت توانست حروف مورس را که مورد استفاده ی اداره اش بود با دستگاه هوگز ترکیب کند. به این طریق نه فقط عین عبارات مخابره ی تلگرافی بر روی نوار کاغذ نوشته می شد بلکه وی در عین حال روشی یافت که به کمک آن می توانستند چندین پیام را در یک موقع ارسال دارند و در بسیاری از موارد تعداد آن ها در عین حال به شش می رسید.
بودو ی هوشمند اختراع خود را به ثبت رسانید و موفق شد که آن را به اداره ی پست وتلگراف بقبولاند. احتمالاً ثبت این اختراع چندان باعث ایجاد ثروت برای او نگردید زیرا چندی بعد مجبور شد مدال طلایی را که در نمایشگاه سال 1878 به وی اعطا شده بود در بانک رهنی گرو بگذارد.... اما لااقل این خوشحالی و شعف را داشت که مشاهده کرد دستگاه او در همه جا مورد قبول واقع شده است. و عیناً مانند مورس نام او به صورت اسم عام برای آیندگان باقی مانده است.
هنگام اولین آزمایشهای دستگاه بود و (یا به طور مطلق بودو) بود که تلفن به عرصه ی وجود آمد.
تلفن نیز مانند تلگراف دارای عناوین نجابت و اجداد قدیمی بود. در این مقام نمی خواهیم از تلفن هوک که با نخ کار می کرد صبحت کنیم و نیز از لوله ی صوتی که در سال 1782 به وسیله ی کشیش بندیکتن به نام گوتی Gauthy ساخته شد و صدا را به فاصله ی 800 متری انتقال می داد گفتگو نماییم فقط متذکر می شویم که از سال 1837 فیزیک دان امریکایی چارلز پیج Charles Page (1868-1812) توانسته بود به وسیله ی مغناطیسی کردن متوالی و سریع میله ای از آهن خالص تولید اصوات کند. همکار او به نام اوگوست دلاریو Auguste de la Rive (1801-1873) از اهل ژنو توانست در این دستگاه اصلاحاتی به عمل آورد و اصوات خوش آهنگ ایجاد کند و این کار در سال 1843 انجام گرفت. در سال 1861 فیزیک دان آلمانی فیلیپ رایس Philipp Reiss (1834-1874) وارد صحنه گردید و این شخص را می توان به حق و واقع اولین مخترع تلفن مقدماتی دانست.
قسمت اساسی دستگاه رایس عبارت بود از غشایی که در نتیجه ی ایجاد صوت به ارتعاش در می آمد و این ارتعاشات با سرعت بسیار جریان برقی را متصل و منفصل می کردند. (1)
رایس از دانشمندانی که ارزش بین المللی دارند محسوب نمی شد و همچون هموطن و معاصر خود هلمهولتز Helmholtz شهرت نداشت و بدون تردید استاد جوانی از اهالی ممالک متحد امریکا که برحسب اتفاق در این اوقات به تجسسات متشابهی اشتغال داشت از اکتشافات او خبردار نبود. این استاد جوان که گراهام بل Graham Bell نام داشت در سوم مارس 1847 در ادیمبورگ متولد شده و فرزند مردی بود که به تدریس فن خطابه وادای صحیح تلفظ اشتغال داشت.
گراهام بل همچون پدرش به موضوع فن تلفظ علاقمند شد و در مکانیسم حرف زدن مطالعاتی کرد و آنگاه به مسئله ی لالان و کران توجه کرد. این اشتغالات موجب شد که وی به مطالعه ی یکی از کتب مشهور هلمهولتز به نام (تئوری وظایف الاعضایی موسیقی، مبنی بر مطالعه ی احساسات شنوایی) بپردازد. در نتیجه ی مطالعه ی کتاب مزبور آموخت که چگونه می توان «دیاپازونی» Diapason را تحت اثر مغناطیس الکتریکی قرار داد و ایجاد صوت کرد و این اطلاع وی را داشت که به مطالعه در الکتریسته بپردازد.
در سال 1822 به امریکا مهاجرت کرد و سال بعد از آن به سمت استاد وظایف الاعضای تارهای صوتی در دانشگاه بوستون معین شد، اما به هیچ وجه نقشه ی خود را که مطالعه در احوال کران بود تغییر نداده بود و حتی با دختر جوانی که فاقد حس شنوایی بود ازدواج کرد. به منظور پیدا کردن روشی برای معالجه ی کران بود که وی در سال 1875 دیاپازونی را با کمک دستگاه تلگرافی به ارتعاش در می آورد. اما روزی از روزها که به جای دیاپازون چند تیغه ی فلزی مغناطیسی اختیار کرده بود ملاحظه کرد که یکی از آنها پیش رفت و به مغناطیس الکتریکی اتصال یافت و در اثر این برخورد صدای خشکی حاصل شد. در نتیجه ی این حادثه ی ناچیز الهامی ناگهانی در او به وجود آمد. وی تیغه های فلزی را کنار گذاشت و غشایی را جانشین آن کرد و مجموعه را به یک دوره مسدود جریان الکتریسته که مقاومت آن برحسب شدت و ضعف نوسانات غشاء تغییر می کرد اتصال داد و آنگاه دستیار خود را که در سر دیگر سیم قرار داشت و به کار مشغول بود صدا زد: «آقای واتسون Watson اینجا بیایید، من به شما احتیاج دارم» واتسون با حیرت بسیار به سوی او آمد: وی صدای استاد خود را به وسیله ی تلفن شنیده بود.
این حادثه در روز دهم مارس 1876 اتفاق افتاد و به این وسیله تلفن به وجود آمد. نام این دستگاه را نیز مانند ماشین رایس تلفن گذاشتند و به طوری که ویلیام تومسون اظهار داشت: این دستگاه همانقدر بر دستگاه رایس مزیت دارد که صدای آدمی بر صدایی که از برخورد دو دست حاصل شود برتری دارد. با این حال، و با وجود آن که دانشمند شهیر ویلیام تومسون آن را «عالی ترین چیزی که در امریکا وجود دارد» نامید، حتی به تصور ما در نمی آید که آن تا چه اندازه بدوی و مقدماتی بوده است. این دستگاه با هیچ گونه عامل مولد برق بستگی نداشت و فقط تغییرات میدان مغناطیسی در دستگاه فرستنده ی صوت بود که جریانی القایی ایجاد می کرد و این جریان در داخل سیم انتشار می یافت. و مغناطیس الکتریکی را که در دستگاه شنونده وجود داشت به کار می انداخت. از این رو به خوبی معلوم می شود که به چه دلیل میدان عمل آن از دوازده کیلومتر تجاوز نمی کرد. اول در سال 1876 توماس ادیسون دستگاه مزبور را اصلاح و معایب آن را رفع کرد: اصلاح اساسی او این بود که پیل الکتریکی به دستگاه فرستنده ی صوت متصل ساخت و در نتیجه ی قدرت ارسال صوت را به طور قابل ملاحظه افزایش داد. آنگاه در سال 1878 هوگز میکروفون Microphone را اختراع کرد که به نسبت فوق العاده ای اصوات حاصل از نوسانات غشاء را شدت می داد.
مسلماً یک چنین اختراع خارق العاده ای «در نیویورک صدای دوستی را که در بوستون حرف می زند شنیدن!» ایجاد هیاهو و سر و صدای بسیار کرد: جمعی به استهزاء و تمسخر پرداختند، در گروهی کینه ی شدید ایجاد شد، آتش حسادت بالا گرفت و کار به محاکمه رسید. اولین شکایت به محکمه از طرف یکی از بهترین صنعتگران امریکایی به نام الیشاگری Elisha Gray (1835-1901) بود که هیچ کس در ارزش فنی او تردید نداشت. چنین به نظر می رسد که این شخص که جستجو کننده ای خود آموخته و منزوی بود در همان وقت که گراهام بل تلفن را اختراع کرد نیز به همین اختراع توفیق یافته بود. اما از بخت بد دو ساعت دیرتر از رقیب خود به دفتر ثبت اختراعات مراجعه کرد... همین 120 دقیقه تأخیر موجب شد که همه ی محاکم دادگستری رأی به حقانیت گراهام بل دادند و ادعای گری را وارد ندانستند. هنگامی که گراهام بل اختراع خود را به یکی از کمپانی های بزرگ تلگرافی به نام وسترن یونیون Western union عرضه کرد و کمپانی مزبور از قبول آن خودداری کرد، آنگاه چون خود او در سال 1877 شرکت بل تلفن Bell Telephone Asso ciation را تأسیس کرد (2) و ملاحظه نمود که جمع کثیری بر علیه او دست اتفاق دادند و مدعی اختراع تلفن شدند و جمعی با او بنای رقابت گذاشتند و در خفا تلفن می ساختند و بالاخره وقتی که جنگ نامطبوع و کثیفی در باره ی ثبت اختراع در گرفت، جمعی از مردم حریص که در آزمایشگاه های مشکوک به کارهایی غیر عادی اشتغال داشتند از این موضوع نهایت درجه خوش وقت می شدند.
اما باید این نکته را متذکر شد که بالاخره در تمام مواردی که به کار دادگستری کشید محاکمات به پیروزی مخترع منجر شد و در عین حال تلفن اشاعه می یافت و سیم های آن از شهری به شهر دیگر می رفتند و دو قاره ی اروپا و امریکا تحت محاصره ی شبکه ای در می آمد که لحظه به لحظه گسترش می یافت. در سال 1880 هشتاد و پنج شهر از شهرهای امریکایی دارای مراکز تلفن بودند و روی هم هفتاد هزار مشترک داشتند. روز چهارم اوت سال 1922 که گراهام بل در هالیفاکس (3) Halifax وفات یافت ارتباط تلفنی، مدت یک دقیقه، بر روی شبکه ی وسیع امریکایی و کانادایی که مجموعاً دارای هفده میلیون تلفن بودند قطع شد.
اگر اختراع تلفن در سال 1876 موجب حیرت و تعجبی آمیخته با تمجید و تحسین در تمام جهان بوده است چگونه می توان حیرت خارق العاده ای را که دو سال بعد در نتیجه ی اختراع فونوگراف phonographe حاصل شد توصیف کرد؟
به طوری که جمع کثیری حاضر نبودند چنین چیزی را باور کنند؛ و با این حال از مدتها قبل فکر چنین اختراع در هوا موج می زد.
مدتهای مدید بود که دانشمندان از امکان چنین اختراعی مطلع بودند و حتی درسال 1857 این اختراع تا حدی به مرحله ی اجرا رسیده بود. در واقع، در سال مزبور یک مصحح حقیر چاپخانه در فرانسه به نام ادوار دلئون اسکوت Edouard Leon Scott (1817-1879) یک فونو گراف واقعی برای ضبط صوت ابداع کرده بود: این دستگاه تشکیل می یافت از غشایی که سوزنی به آن متصل بود و استوانه ای در زیر آن دوران می کرد؛ کافی بود که در مقابل غشاء مزبور حرف بزنند یا آواز بخوانند تا صورت به صورت شیارهای مواجی بر روی استوانه ثبت شود.
اما این موضوع که این اثر را ممکن است منعکس کرد و می توان با حرکت دادن سوزن در داخل شیارها اصوات ثبت شده را مجدداً به وجود آورد مسلماً چیز دیگری بود... و حتی می توان گفت چنین فکری فقط می توانست در مغزی ایجاد شود که تابع افکار زمان نبوده است. این فکر در سال 1877 به خاطر فرانسوی دیگری به نام شارل کروس Charles Cros (1842-1888) رسید. کروس که درعین حال هم شاعر، هم فکاهی نویس وهم دانشمند بود. وی درعین حال که قصیده ای به نام هارانگ سور Harang saur می نوشت و مجموعه ی اشعار خود را به نام صندوقچه ی سانتال Santal در مکتب پارناس (4) Parnasse انتشار می داد، بر روی کاغذ، عکاسی رنگین و مسافرت بسیارات دیگر واختراع فونو گراف را به تصور در می آورد. حقیقت آن است که در روز سوم ماه دسامبر سال 1877 وی وصف دستگاهی را که پالئوفون Paleophone نام داشت و در حقیقت چیزی غیر از فونوگراف نبود، به آکادمی علوم فرانسه تقدیم کرد. آیا ادیسون از وجود چنین مدرکی مطلع
بود؟ و یا فقط تصادف موجب گردید که وی در راهی قد م بردارد که به وضع حیرت انگیزی مشابه با راه کروس بوده است؟ قدر مسلم آن است که درست 16 روز بعد از آن تاریخ مخترع نامدار امریکایی تقاضایی به دفتر ثبت اختراعات فرستاد و فونو گراف را به نام خویش ثبت نمود... هنگامی که ادیسون در مقابل دستگاه مزبور تصنیف کودکانه ی Mary had a little Lamb (مری بره ی کوچکی داشت) را خواند و ماشین مزبور توانست عین آن را با صدایی شیطانی و تو دماغی، اما واضح و روشن تقلید کند، تمام کسانی که در آزمایشگاه او حاضر بودند، همچون خود او، دچار هیجان وصف ناپذیری شدند.
فونوگراف: گرچه در سال 1878 بازیچه ای بیش محسوب نمی شد، اما ایجاد گروه بی شماری از اختراعات گیج کننده و حیرت انگیز و صنایعی عظیم و بی مانند را موجب گردید که الکتروفون ها و صفحات با شیار کوچک یا طویل المدت امروزی نیز از جمله ی آنها می باشند.
پی نوشت ها :
1- اصل نظری مزبور اول بار در سال 1854 به وسیله ی یک نفر فرانسوی به نام شارل بورسول Charles Bourseul (1829-1912) که مستخدم اداره ی تلگراف بود پیش بینی گردید.
2- شاید تذکار این موضوع بی مورد نباشد که شرکت بل تلفن امروزه نه فقط بزرگترین کمپانی تهیه ی تلفن در جهان می باشد بلکه بطور کلی یکی از قوی ترین موسسات سرمایه داری جهان است و فعالیت آن فقط به ساختمان تلفن محدود نمی گردد. این کمپانی در عین حال یکی از مهمترین موسسات جستجوی علمی را در جهان به وجود آورده است. و بسیاری از فیزیک دانان درجه ی اول در آن به کار مشغولند. «یادداشت مترجم»
3- شهر هالیفاکس که در این مورد از آن گفتگو می شود بندری است در کانادا در کنار اقیانوس اطلس که نزدیکترین نقطه ی قاره ی امریکا با اروپاست باید دانست که شهری به همین نام در ایالت پورکشایر انگلستان وجود دارد. «یادداشت مترجم»
4- پارناس کوهی بود در یونان قدیم که آن را مقر آپولون و بسیاری از خداوندان دیگر و از جمله الهه ی شعر می دانستند و امروزه لیاکورا Liakoura نامیده می شود. این نام بعدها تعمیم یافت و به طور کلی مقر شعرا را پارناس می نامیده اند. اما مکتب پارناس عبارت بود از اجتماع عده ای از شعرای معروف فرانسه در قرن نوزدهم که از معروف ترین آنان می توان لکونت دولیل Leconte de Lisle و تئوفیل گوتیه Theo Phile G autier رسولی پرودوم Sully Prudhomme و فرانسوا آکوپه Francois Coppee و ژوزه ماریادوهره دیا (شاعر اسپانیولی فرانسه زبان) Jose Maria de Heredia را نام برد که مجموعه های اشعاری تحت نام مکتب پارناس مابین سالهای 1866 و 1876 انتشار دادند و می خواستند در فن شعر، به صورت و قالب نهایت کمال و لطف را ببخشند، و از نظر «هنربخاطر هنر» دفاع می کردند.
«یادداشت مترجم»