نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری
مترجم: حسن صفاری
هر قدر که در تأثیر توسعه ی آلومینیوم بر تمدن حاضر اصرار و تأکید کنیم باز هم راه اغراق و مبالغه نپیموده ایم. در دوران ما دراین ایام باسامی، عصر هواپیمایی، عصر پلاستیک، عصر شیمی یا عصر اتم نامیده می شود و اگر بخواهیم آن را «عصر آلومینیوم و فولاد های مخصوص» نام گذاریم بیش از موارد سابق در اشتباه نیستیم. بدون این فلزات که یا به دست شیمی دانها ایجاد شد و یا به مرحله ی بهره برداری صنعتی رسید، امروزه نمی توانستیم، نه اتومبیل، نه توپ خانه، نه موتورهای با عکس العمل و نه بسیاری از آلات و ادوات دیگر را داشته باشیم که در زندگی روزانه ی ما مورد استعمال دارند. کیست که نتواند این موضوع را درک کند که اگر مهندسان و اهل فن امروزی فقط آهن و فولاد و فلزات معمولی را در اختیار داشتند چگونه دایره ی عمل ایشان محدود می شد و برای اصلاح زندگی مادی دچار محظور می شدند؟
روش هرول برای استخراج آلومینیوم فقط در سال 1890 عمومیت یافت و انتشار خارق العاده ی آلومینیوم نیز از همین سال شروع گردید، اما لااقل از نیم قرن قبل از آن هر کس می توانست عمومیت یافتن فولاد را در جهان حدس بزند و بداند که در آینده ی نزدیک این فلز با شدت تمام آهن را از مواضعی که اشغال کرده بود بیرون خواهد راند.
از آنجا که ترقی فن فلزکاری تهیه ی فولادهای سخت را امکان پذیر ساخت و در کارخانه ها توانستند چرخهای دندانه دار را با دقت خارق العاده بسازند؛ و فقط به همین دلیل، اصلاح ماشین چاپ کونیگ Koenig امکان پذیر گردید.
اگر به یاد داشته باشیم، در این ماشین، فرمهای حروف چیده شده را بر روی صفحه ای می بستند و این صفحه بر روی استوانه ای که حامل کاغذ بود حرکت رفت و آمدی انجام می داد. از آنجا که مجموعه ی صفحه و فرمهای واقع بر آن سنگین وزن بود ماشین بخاری که آن را حرکت می داد فقط می توانست سرعت محدودی داشته باشد و بنابراین تعداد صفحات چاپ شده از 1000 ورق در ساعت تجاوز نمی کرد.
در نظر بسیاری از مهندسان، این حرکت رفت و آمدی، به حداکثر ممکن «ضد مکانیکی» می نمود و انتظارات ایشان را برآورده نمی ساخت، نظر آنان همواره این بود که بتوانند کار چاپ اوراق را به کمک حرکت دورانی متصلی انجام دهند.
چنانکه از مساعی شومت Chaumette فرانسوی در سال 1805 و سارتوریوس Sartorius آلمانی در 1808 و وورم Worms فرانسوی در سال 1845 برمی آمد، ایجاد ماشینی که با حرکت دورانی کار کند خارج از حدود قدرت ایشان نبوده است؛ لیکن برای اینکه بتوانند ماشینی بسازند که با سرعت بسیار دوران کند احتیاج به فولاد و چدنی کاملاً متجانس و دارای ذرات ظریف داشتند و گذشته از آن می بایست سوار کردن این ماشین با نهایت دقت ممکن انجام گیرد به طوری که احتمال هر گونه توقف بی مورد ماشین به حداقل ممکن تنزل یابد. اگر بگوییم که هیچ یک از وسایل لازم برای این منظورها در اختیار آنان قرار نداشت توضیح واضحات داده ایم.
تجربه ای که بیش از همه در این راه به توفیق انجامید آن بود که در سال 1848 به وسیله ی تایمز Times لندن انجام گرفت روزنامه ی بزرگ سیتی اولین مؤسسه ای بود که در سال 1814 ماشین چاپ کونیگ را به کار برد و نیز این روزنامه اولین بنگاهی بود که ماشین چاپ استوانه ای را مورد استفاده قرار داد. این ماشین تشکیل می شد از استوانه ای چدنی به قطر یک متر و شصت سانتیمتر که فرمهای چیده شده ی روزنامه را ستون به ستون بر روی آن می بستند. این استوانه ما بین هشت استوانه ی دیگر که حامل کاغذ بودند دوران می کرد. می بایست هشت کارگر برای کاغذ دادن به ماشین به کار بگمارند وهشت کارگر دیگر اوراق چاپ شده را جمع آوری کنند. این دستگاه تا سال 1851 مورد استفاده بود و به کمک آن می توانستند، به حداکثر، ساعتی 8000 ورق چاپ کنند. اما در این هنگام راه حل واقعی مسئله، راه حلی که می توانست اختیار آینده را به عهده گیرد، در طریق پیدایش بود و این کار در زیر دست سازنده ای، پر از قریحه و استعداد و صاحب قدرت ابداع به نام مارینونی Marinoni انجام می گرفت. هیپولیت مارینونی Hoppolyte Marinoni (1823-1904) با قدرت بازوی خود تمام مراحل سلسله ی مراتب کار چاپ را طی کرده بود. هنگامی که کودک دوازده ساله ای بیش نبود او را به شاگردی در چاپخانه ای گذاشتند این شخص نیز مانند استفنسن، لیاقت و کفایت آن را داشت که زود درک کند که برای توفیق یافتن در کار فاقد چه عواملی می باشد.
پس در کلاسهای شبانه ای نام نویسی کرد و دروس آن را آموخت و چهار عمل اصلی را یاد گرفت و چون در بدو خدمت خود با این اسباب سفر ناچیز مجهز شد، خویشتن را در راه اختراعات فنی انداخت. هنگامی که مورد توجه مدیر روزنامه ی پرس Press به نام امیل دوژیراردان Emile de Girardin قرار گرفت مدتها بود که ماشینی برای جدا کردن اجزاء برنج و پنبه اختراع کرده و دو ماشین چاپ، یکی دو استوانه ای و دیگری چهار استوانه ای ساخته بود.
چون ماربنونی از حمایت این صاحب قدرت برخوردار شد، با کمک او کارگاهی ترتیب داد و شروع به تعمق درباره ی مسئله چاپ با حرکت اتصالی کرد. سالها گذشت و حوادث و اتفاقات بسیار روی داد. امیل ژیراردن روزنامه ی لاپرس را ترک گفت و مولیز پولیدورمیلو Moise- Polydore milaud در سال 1863 پتی ژورنال Petit Journal را تأسیس کرد که به قیمت یک شاهی به فروش می رفت و چون آرزومند بود که بتواند روزنامه را به تعداد فراوان انتشار دهد، با مهارت و چیره دستی با مارینونی دست دوستی داد و سه سال بعد ماشین دوار چاپ با روتاتیو Rotative به وجود آمد.
ماشین دوار چاپ انقلابی در چاپخانه ها ایجاد کرد. مجموعه ی حروف چیده شده را در «فرمی» به شکل نیم دایره قرار می دادند و آن را بر استوانه ای افقی متکی می کردند. کاغذ بر روی قرقره ای پیچیده بود و استوانه ی دیگری آن را بر استوانه ی اولی متکی می ساخت.
حرکت اتصالی دوار، سرعت را به میزان غیر منتظره ای بالا می برد. و ده ها هزار ورق در هر ساعت از ماشین خارج می شد. میلو و مارینونی در کوچه ی لافایت در عمارتی که در آن عهد همچون کاخی به نظر می رسید جای گرفتند و عازم تسخیر افکار مردم شدند.
اولی به کار تبلیغات و انتشار اعلانات پرداخت، گزارش های شورانگیز منتشر کرد و کتابهای پونسون دوترای (1) Ponson duterrail را فصل به فصل انتشار داد و حال آنکه دومی ماشین روتاتیو خود را تکمیل می کرد و قدرت آن را افزایش می داد وانتشار روزنامه تا حدی افزایش یافت که تا آن هنگام حتی جرأت تصور آن را هم نکرده بودند، 200 هزار، 300 هزار، و حتی تا 470 هزار نسخه... به تدریج ماشین بزرگ می شد و اجزاء آن یکی بعد از دیگری تکمیل می شدند و اجزای دیگری بر آن اضافه می شد به طوری که یک چند بعد تبدیل به هیولای عظیمی شد که از عهده ی چاپ رنگین برمی آمد (1899) می توانست دوازده صفحه از روزنامه را در عین حال چاپ کند و سپس آنها را تا کند و بسته بندی نماید و برای انتشار آماده سازد.
گذشته از آن از سال 1886 در رشته ی دیگری، مقارن با رشته ی مزبور، انقلابی به وجود آمده بود: اختراع ماشین خودکار حروف چینی یالینوتایپ Lintype فن حروف چینی را ناگهان زیر و رو کرد.
این نکته حقیقت دارد که از عهد گوتانبرگ هیچ گونه تغییری در این فن انجام نگرفته بود! از پنج قرن قبل تا آن روز حروف چینیان می بایست حروف و علامات را یک یک از جا بردارند و با زحمت بسیار آنها را مجاور هم در ورساد حروف چینی قرار دهند و از اجتماع آنها سطور و صفحات تشکیل دهند و هرکس می تواند قضاوت کند که برای ترکیب روزنامه ای هشت صفحه ای چه مدت زمانی لازم بود!
این موضوع مشکل ترین و جدی ترین موانع را در راه ایجاد و انتشار روزنامه های روزانه تشکیل می داد و هرکس خوب می فهمد که همه ی کسانی که امیدوار به توفیق روزنامه نگاری بودند و می خواستند اطلاعات و اخبار را با سرعت در اختیار مردم قرار دهند در جستجوی مخترعی می گشتند که آنان را از دست این مشکل خلاص کند. این مخترع تا سال 1886 امیدواران را در انتظار گذاشت.
در روز سوم ماه ژویه ی این سال مردی که در شهر نیویورک در اداره ی نیویورک تربیون New york tribune کار می کرد ماشینی را که عمل آن به طور غیر عادی پیچیده و مشکل به نظر می رسید به کار انداخت و در نتیجه توده ای از فلز درخشان به وجود آمد که از یک سطر حروف تازه تشکیل یافته بود.
مردی که ماشین خودکار حروف ریزی و حروف چینی را اختراع کرد آلمانی بود: اوتمارمرگن تالر Ottmar Mergenthaler (1854-1899) شاگرد ساعت سازی بود. که از هیجده سالگی به ممالک متحد امریکای شمالی مهاجرت کرد و در مؤسسه ای که در ساختن آلات و اسباب الکتریکی تخصص داشت، در شهر بالتیمور، به خدمت مشغول شد. در این مؤسسه بود که وی اساس ماشینی را که می توانست جانشین کارگر شود، و به طور خودکار حروف را از جا بردارد؛ به تصور در آورد. اساس این ماشین، در چند کلمه ی از این قرار بود: آلیاژی فلزی که به حال مذاب در بوته ای قرار داشت و اهرمی نظیر اهرم ماشین تحریر که هر شستی آن قالب یکی از حروف را فرمان می داد. برای حروف چینی کافی بود که بر شستی های متفاوت پی درپی ضربه ای وارد آورند تا قالب های متناظر آنها وارد در بوته ی آلیاژ شوند و حروف منظور با بسازند و آنها را یکی پس از دیگری قرار دهند و سطری به وجود آورند. به این طریق دستگاه مزبور حروف را پی در پی می ساخت و آنها را پهلوی هم قرار می داد و سطری می ساخت و از پی آن سطرهای دیگر به همین صورت ایجاد می شدند.
نیویورک تربیون بودجه ی مخصوصی در اختیار مرگن تالر قرار داد تا نقشه ی خود را با اشلی که قابل استفاده ی روزنامه نگاران باشد به مقام اجرا در آورد. چنین به نظر می رسد که سهامداران این مؤسسه وقتی که مشاهده کردند که ماشین مزبور با سرعت خطوط تمام و کمال به وجود می آورد، و حال آنکه اگر این کار را دراختیار جمعی حروف چین می گذاشتند لااقل ده برابر بیشتر وقت صرف می کردند، چنان اطمینان یافتندکه از گذاشتن دلارهای خود در این راه بیمی بدل راه ندادند. به همین دلیل ناگهان استقبال صاعقه آسایی از این دستگاه به عمل آمد. از سال 1888 بیش از شصت دستگاه به کار افتاد و به یک ضربت فن حروف چینی از وضعی که در زمان گوتانبرگ داشت صورت عصر حاضر را به خود گرفت.
از برکت ماشین دوار چاپ و ماشین خودکار حروف چینی راه برای ایجاد روزنامه های بزرگ، به صورت امروزی ما باز شد و مؤسساتی به وجود آمدند که وسیله ی کسب اطلاع برای مردم و در عین حال قدرت های بزرگ مالی و سیاسی بوده اند.
خوب است یاد آوری کنیم که هر روز در جهان 225 میلیون شماره روزنامه به معرض فروش گذاشته می شود... اما در باره ی سرمایه ای که در این راه گذاشته شده است فقط یاد آوری می کنیم که در یکی از روزهای سال 1953 روزنامه نیویورک تایمز New york Times در 436 صفحه انتشار یافت و تعداد انتشار 1300000 نسخه بوده است و به این منظور 3927 تن کاغذ و 45 تن مرکب سیاه چاپ به کار رفته بود.
این نکته را نیز اضافه کنیم که ماشین خودکار مزبور یا لینوتایپ آخرین ترقی فن حروف چینی نبود زیرا در سال 1900 دستگاه مونوتایپ Monotype، اختراع تولبرت لانستون Tolbert Lanston ، پیدا شد که به جای ماشین سابق که حروف را سطر به سطر درست می کرد، آنها را یکی بعد از دیگری می ریخت و بالاخره در سال 1953 ماشین حیرت انگیز لومی تایپ Lumitype، اختراع هیگونه Higonnet به وجود آمد.
مردم عادی، حتی آنها که صاحب فرهنگ و اطلاع هستند، درباره ی این فن حیرت انگیز، عموماً اطلاعی ندارند.
سرعت حروف چینی، چاپ و انتشار یک «شماره ی مخصوص» روزنامه، سرعتی که به طور قطع امیل ژیراردن و حتی پولیدورمیلو را غرق در خجالت می ساخت، در ایشان تأثیری نمی کند. در عوض کمتر کسی را می توان پیدا کرد که کم و بیش با ماشین تحریر آشنایی نداشته باشد. به ا حتمال قوی مابین خوانندگان این کتاب به ندرت ممکن است کسانی پیدا شوند که با دستگاه خود کار حروف چینی آشنایی داشته باشند؛ اما در عین حال کسانی که هرگز با دست خود نامه ای را ماشین نکرده باشند نیز بسیار اندک هستند. شاید این نکته مورد توجه این خوانندگان واقع شود که بدانند ماشین خودکار حروف چینی و ماشین تحریر معمولی قرابت نزدیک دارند و تقریباً معاصر یکدیگرهستند.
در حقیقت اگر خوب جستجو کنیم می توانیم برای ماشین تحریر نیز اجداد و قدمای تاریخی پیدا کنیم از قبیل ماشین میل Mill انگلیسی در سال 1714 «که می توان به مدد آن حروف را یکی بعد از دیگری، عیناً همچون روش عادی خط نویسی با دست، چاپ کرد و یا نویساند»؛ و ماشین پروژن Progin فرانسوی در سال 1833 و ماشین راویزای Ravizza ایتالیایی در سال 1837 و بالاخره ماشین هال Hell امریکایی در سال 1866.
اما اولین ماشین تحریر واقعی که در عمل ممکن بود مورد استفاده واقع شود. کار امریکایی دیگری به نام لاتام شولز Latham Sholes(1819-1890) بوده است.
شولز که در میلووکی (2) Milvaukee چاپخانه ای داشت در سال 1866 با کمک دوست خود و. سول W .Sovle ماشینی برای نمره گذاری و چاپ اسکناس اختراع کرد. ناگهان به فکر افتاد که چرا از این دستگاه مکانیکی استفاده نکند و آن را به صورت ماشین تحریری واقعی در نیاورد؟ شولز درصدد برآمد که این فکر را با کمک دوست خود جیمز دنسمور james Densmore به مقام اجرا در آورد. آنان 25 نمونه ی مختلف از ماشین تحریر ساختند و روزی از روزها دو شریک مزبور جرئت به خرج دادند و یکی از آنها را به صاحب صنعت مشهور فیلور مینگتون Philo Remington (1816-1889) عرضه کردند. این شخص که تا آن هنگام طپانچه و ماشین خیاطی می ساخت مانعی ندید که ماشین تحریر نیز بسازد. بنابراین اختراع مزبور را که به نام شولز ثبت شده بود از او خریداری کرد و به این طریق بود که از سال 1873 ماشین های تحریر رمینگتون در جهان رواج یافت.
پی نوشت ها :
1- پی یر آلکسی پوتسون دوترای (1871-1829) رومان نویس فرانسوی بود که داستانهای تاریخی و قهرمانی می نوشت و در قرن نوزدهم خوانندگان فراوان داشت اما امروزه به کلی فراموش شده است. غالب کتابهای او در ده جلد یا بیشتر انتشار می یافتند. و مشهورترین آنها کتاب روکامبول است. بعضی از آثار او در حدود چهل سال قبل به فارسی ترجمه شد. «یادداشت مترجم»
2- میلوکی شهری است در ممالک متحد امریکای شمالی واقع در ایالت ویسکونسین Visconsin و در کنار دریاچه ی میشیگان که در مصب رودخانه ای به نام میلووکی قرار دارد. این شهر بندری است مهم و مرکزی است صنعتی. «یادداشت مترجم».