روحانیت و سیاست (1)

اگر هدف از تشکیل نهاد روحانیت را فهم و درک دقیق و صحیح از معارف عالیه اسلام، تفهیم آن به دیگران و درنهایت اقامه دین در جامعه بدانیم، شاید توانسته باشیم تعریف کوتاهی از روحانیت ارائه کنیم.(1) البته باید به این نکته نیز اشاره کنم
جمعه، 15 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روحانیت و سیاست (1)
روحانیت و سیاست(1)

نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

نقش روحانیت در تحولات جهانی

اگر هدف از تشکیل نهاد روحانیت را فهم و درک دقیق و صحیح از معارف عالیه اسلام، تفهیم آن به دیگران و درنهایت اقامه دین در جامعه بدانیم، شاید توانسته باشیم تعریف کوتاهی از روحانیت ارائه کنیم.(1) البته باید به این نکته نیز اشاره کنم که در روایات ما به جای واژه روحانیت معمولاً واژه «فقهاء» و «علماء» به کار رفته و واژه «روحانیت» در این اواخر مصطلح شده است. فهم و درک معارف اسلام به دلیل عمق و گستردگی فوق العاده آن کار آسانی نیست و با وجود گام های بسیار مهمی که توسط حوزه های علمیه و علمای بزرگ ما در این وادی برداشته شده است، هنوز هم ضرورت انجام تلاش های فراوان در این زمینه کاملاً حس می شود. تفهیم، تبلیغ، نشر و تطبیق فرهنگ اسلام با شرایط امروز نیز به همان اندازه دشوار و مستلزم استفاده از روش ها و ابزار نوین است.
بحث اصلی به رسالت سوم «روحانیت»، یعنی«اقامه دین» مربوط می شود. باید به این نکته توجه کنیم که وظیفه روحانیت تنها فهمیدن و فهماندن آموزه ها و احکام اسلام نیست، بلکه وظیفه مهم تر و مشکل تر آن، اقامه و احیای فرهنگ دینی در جامعه است. قسمت اعظم دین، مجموعه احکام و مقرراتی است که باید در جامعه پیاده و اقامه شود. این امر، رسالت بزرگ و سنگینی را برعهده روحانیت قرار داده است. رسالت اجتماعی و سیاسی روحانیت مسئله ای نیست که فقط در قرون اخیر به آن توجه شده باشد. این رسالت از دیرباز و از قرون اولیه مورد توجه اندیشمندان بزرگ اسلامی بوده است. در این بحث، اشاراتی به نظرات مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی (اعلی الله مقامهما الشریف) خواهم داشت، تا روشن شود که فقهای اقدمین نیز به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه و رسالت روحانیت در این زمینه، توجه خاصی مبذول داشته اند.

مفهوم سیاست

در خصوص مفهوم «سیاست»، به چند تعریف کوتاه اشاره می کنم. سیاست بنابر تعریف برخی از دانشمندان علوم سیاسی، «علم حکومت و اداره جامعه»(2)، یا «فن و هنر و عمل به حکومت در جوامع انسانی»(3) است. طبق نظر مرحوم میرزای نائینی(ره) «سیاست وسیله ای برای احقاق حق و جلوگیری از تجاوز و ظلم و فساد است.» امام راحلمان(ره) نیز در این باره فرموده اند: «مگر سیاست چیست؟ روابط بین حاکم و ملت، روابط بین حاکم و سایر حکومت ها و جلوگیری از مفاسدی که هست. همه اینها سیاست است»(4). امام همچنین می فرماید: «اگر کسی بگوید اسلام با زندگی چه کار دارد، این جنگ با اسلام است. این نشناختن اسلام است. اسلام به سیاست چه کار دارد، این جنگ با اسلام است»(5).
از لحاظ تاریخی به این مسئله اشاره می کنم که روحانیت همواره در متن مسائل سیاسی جامعه بوده و به مسائل اجتماعی جامعه اسلامی توجه ویژه ای داشته است. البته روحانیت در برخی از مقاطع تاریخی امکان حضور فعال در مسائل سیاسی را نداشته است.

ارتباط دین و سیاست از دیدگاه اقدمین

دخالت علمای بزرگ و متقدّمین ما در مسائل مهم اجتماعی و سیاسی، دلیل عمده اعمال فشار از سوی حکام جور بر آنها بوده است. به عنوان مثال شیخ مفید(ره) دو بار از بغداد تبعید می شود و شیخ طوسی(ره) به ناچار بغداد را ترک و به نجف هجرت کند. حتی منبر شیخ و کتابخانه بزرگ شیعیان را در بغداد می سوزانند. بی تردید رفتار، عمل و بیان آزادانه آنها باعث اتخاذ چنین مواضعی از سوی قدرت های جابر می شده است. در اینجا قسمت هایی از نظرات مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی(ره)را مورد بررسی قرار می دهم:
شیخ مفید(ره) در مباحث مربوط به انفال، زکات، احتکار، تسعیر، حدود، تعزیرات، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و سایر مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به مسئله «سلطان اسلام» و یا «امام عادل» اشاره کرده و تصرف در انفال را صرفاً به اذن امام عادل جایز می داند و می گوید: «و لیس لاحد ان یعمل فی شیء مما عددناه من الانفال الا باذن الامام العادل»(6). وی در بحث حدود، اقامه حدود اسلامی را جزو وظایف سلطان اسلام دانسته و می گوید: «اما اقامه الحدود فهو الی سلطان الاسلام»(7) و در بحث تعزیرات، مجازات ناسزا و دشنام یا به تعبیر ایشان مردم آزاری با نیش زبان را نیز به عهده «سلطان اسلام» می داند و می فرماید: « و کل شیء یؤذی المسلمین من الکلام دون القذف بالزنی و اللواط ففیه ادب و تعزیر علی ما یراه سلطان الاسلام»(8).
در همه این مباحث وقتی مرحوم شیخ مفید به بحث دوران غیبت امام معصوم (یا به تعبیر ایشان سلطان اسلام) می رسد،‌صراحتاً به نقش و رسالت فقها به عنوان جانشینان امام معصوم تأکید می ورزد. وی در بحث زکات تصریح می کند که زکات باید به فقهای امین داده شود، چه اینکه فقیه به مصارف آن بیش از دیگران آگاه است. ایشان در این باره می فرمایند: «وجب حملها الی الفقهاء المأمونین من اهل ولایته لانّ الفقیه اعرف بموضعها ممّن لا فقه له فی دیانته»(9). استدلال او در این بحث اهمیت ویژه ای دارد. او درواقع یکی از دلایل و پایه های فکری حکومت فقیه و ولایت فقیه را بیان می کند: «لان الفقیه اعرف ممّن لا فقه له»؛ زکات را به کسی بدهیم که نسبت به مصارف آن از دیگران آشناتر است. این استدلال که فرد اعرف به مسائل دین و آشنا با مسائل اجتماعی و اقتصادی، باید حاکم و مرجع مردم باشد، نه کسی که در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سایر امور دینی آشنایی کامل ندارد، دلیلی قوی و مستحکم است.
شیخ مفید در بحث حدود، اعتقاد دارد که در دوران غیبت امام معصوم اجرای حدود الهی در صورت امکان به عهده فقهایی است که این مسئولیت از طرف معصومین(ع) به آنها واگذار شده است. وی در این باره می گوید: «اما اقامه الحدود فهو الی سلطان الاسلام المنصوب من قبل الله تعالی و هم ائمه الهدی من آل محمد: و من نصبوهُ لذلک من الامراء‌ و الحکام» و در ادامه اضافه می کند: «و قد فوضوا النظر فیه الی فقهاء شیعتهم مع الامکان»(10). واژه «مع الامکان» که در این نقل قول بدان اشاره شد، بسیار حائز اهمیت است. در برخی از مقاطع زمانی فاصله فقها و علما از مسائل سیاسی صرفاً به دلیل فقدان قدرت آنها بوده است. گاهی شرایط اجتماعی و سیاسی به گونه ای بوده که امکان حضور فعال سیاسی برای علما وجود نداشته، ولی با این حال رسالت و مسئولیت مهم اجتماعی روحانیت، همواره مورد تأکید فقها بوده است. لذا می فرماید اگر امام معصوم یا منصوب مستقیم از طرف امام معصوم نباشد، اقامه حدود به فقها واگذار می شود، به شرط آنکه امکان اجرای آن برای فقها وجود داشته باشد.
مرحوم شیخ مفید(ره)در بیان دیگری می گوید در صورت امکان و مصون بودن از تعرض مفسدین، اقامه نماز جماعت، نماز عیدفطر، قربان و نماز آیات و همچنین انجام قضاوت به عهده فقهاست و آنها دارای اختیارات یک قاضی اسلامی می باشند و این مسئولیت بر طبق روایات صحیح از طرف ائمه(ع) به آنها واگذار شده است. وی در این باره می گوید: «للفقهاء من شیعه الائمه(ع) ان یجمعوا باخوانهم فی الصلوه الخمس و صلوات الاعیاد و الاستسقاء و الکسوف و الخسوف، اذا تمکنّوا من ذلک و امنوا فیه من معرّة اهل الفساد؛ و لهم أن یقضوا منهم بالحق و یصلحوا بین المختلفین فی الدعاوی عند عدم البینات و یفعلوا جمیع ما جعل اِلی القضاة فی الاسلام، لان الائمه(ع) قد فوّضوا الیهم ذلک عند تمکّنهم منه بما ثبت عنهم فیه من الاخبار،‌ و صحّ به النقل عند اهل المعرفه به من الآثار»(11) آن طور که از این بیان برمی آید، در آن شرایط، عرصه برای بزرگان شیعه و علمای اسلام بسیار تنگ بوده، به گونه ای که برای آنان حتی خواندن نماز به جماعت هم گاه میسور نبوده است. این جملات درواقع شرایط زمان را نشان می دهد. شیخ مفید در بحث قضاوت نیز به صراحت می گوید که در دوران غیبت، امر قضاوت به فقها تفویض شده است.
او در بحث دیگری تصریح می کند که در همه مواردی که در فصل های قبل بحث شد، اگر سلطان عادل (امام معصوم) نبود، فقهای مجتهد شیعه که دارای عقل، تدبیر و کیاست باشند، همان ولایت و اختیارات سلطان عادل را خواهند داشت. «اذا عدم السلطان العادل- فیما ذکرناه من هذه الابواب- کان لفقهاء اهل الحق العدول من ذوی الرأی و العقل و الفضل ان یتولوا ما تولّاه السلطان»(12). شیخ در اینجا به صراحت راه را نشان داده و مشخص می کند که همه رسالت هایی که در ابواب و فصول گذشته برای «سلطان اسلام» مشخص شده است، در دوران غیبت، برعهده فقها خواهد بود. بنابراین در مجموعه کلمات شیخ مفید(ره) به خوبی می بینیم که بحث اقامه دین و حکومت فقها از آغاز در تفکر و استدلال اندیشمندان اسلامی مطرح بوده است.
بیانات شیخ طوسی(ره)هم شبیه بیانات استادش شیخ مفید(ره) می باشد. او در بحث وصیت می گوید در صورت عدم حضور امام معصوم، فقهای شیعه صاحب نظر و عادل در صورت امکان حق تصرف دارند. او در این باب می گوید: «فان لم یکن هناک امام کان لفقهاء آل محمد(ع): العدول و ذوی الآراء منهم ان یتصرّفوا فی ذلک اذا تمکنوا منه»(13).همچنان که ملاحظه می شود، در اینجا هم بحث امکان مطرح بوده و وظیفه فقها کاملاً روشن است. اما اجرای این وظیفه منوط به شرایط اجتماعی است که به آنها اجازه دهد تا رسالتی را که بر دوش دارند، انجام دهند. وی در بحث زکات می گوید در زمان غیبت امام معصوم، زکات باید در اختیار فقهای شیعه قرار گیرد تا آن را به مصارفش برسانند.(14)
شیخ مفید در بحث قضاوت و دیگر مباحث نیز مشابه همین نظرات را دارد. نکته مهم این است که فقها از آغاز، یعنی از زمان مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی، هم در عمل و هم در بحث و استدلال، رسالت و مسئولیت مهم اقامه دین در جامعه را به عهده روحانیت قرار داده اند. پس مسئولیت روحانیت، تنها فهم و تفهیم احکام دینی نیست،‌بلکه اقامه دین و اجرای احکام خداوند در جامعه نیز از وظایف مهم آنها به شمار می آید.
البته علمای بزرگوار ما در هر مقطعی از زمان، به دلیل شرایط مختلف سیاسی و اجتماعی، ناگزیر در مسائل مهم اجتماعی،‌ شیوه و روش خاصی را برگزیده اند. درگذشته مسائل و مشکلات بیشتر مربوط به منطقه اقامت آنها بود، زیرا اطلاعات آنها صرفاً مربوط به منطقه ای بود که در آنجا زندگی می کردند و یا حداکثر مناطق مجاور؛ چه اینکه به دلیل بُعد مسافت و نبود امکانات ایجاد ارتباط با مناطق دوردست کار آسانی نبود. دشمن هم عمدتاً داخلی بود، نه خارجی. دشمن در داخل خانواده اسلام بود و مشکلات بیشتر بین مذاهب بود. مشکلات خارجی کمتر به چشم می خوردند. تا زمان حکومت صفویه مشکلات بیشتر در درون خانواده اسلام بود. ظهور استعمار و استثمار خارجی نیز عمدتاً مربوط به دوران صفویه و به ویژه در زمان قاجار بود.

نامه میرزای قمی(ره) به شاه قاجار

توجه به این نکته حائز اهمیت است که در مقاطعی از زمان، علما برای حفظ اسلام و مذهب، ناچار بودند با حکومت روابط نزدیک داشته باشند. اما در عین حال در همان مقاطع نیز، هروقت لازم بود در برابر طواغیت با قاطعیت و صراحت موضع گیری می کردند و می ایستادند. معروف است که مرحوم میرزای قمی(ره) با فتحعلی شاه روابط نزدیکی داشت. نامه هایی که بین میرزا و فتحعلی شاه ردّ و بدل شده است، این مسئله را تأیید می کند. اما در عین حال می بینیم وقتی میرزا خلافی را می بیند، بدون مسامحه و با قدرت با آن برخورد می کند. نامه میرزا راجع به اولوالامری فتحعلی شاه معروف است. زمانی که فتحعلی شاه تصمیم می گیرد خود را اولوالامر جامعه اسلامی ایران معرفی کند، میرزا با عصبانیت نامه تندی به وی می نویسد. نامه میرزای قمی به شاه چنین است:
«من چه خاک بر سر کنم که می شنوم می خواهند لقب "اولوالامر" بودن را به شاه بدهند که مذهب اهل سنت و خلاف مذهب شیعه است... باید دانست که مراد از قول حق تعالی که فرموده است:" اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم" به اتفاق شیعه مراد از اولواالامر ائمه طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین)است و اخبار و احادیثی که در تفسیر آیه به این مطلب وارد شده است، از حد بیرون و امر الهی به وجوب اطاعت مطلق سلطان، هرچند ظالم و بی معرفت به احکام الهی، قبیح است. پس عقل و نقل معاضدند در اینکه کسی را که خدا اطاعت او را واجب کند، باید معصوم و عالم به جمیع علوم باشد. مگر در حال اضطرار و عدم امکان وصول به خدمت معصوم که اطاعت "مجتهد عادل" مثلاً واجب می شود و اما در صورت انحصار امر در دفع دشمنان دین به "سلطان شیعیان" هرکس خواهد که باشد، پس نه از راه وجوب اطاعت از اوست، بلکه به خاطر وجوب دفع و اعانت در رفع تسلط اعادی و نسبت به خود مکلف، گاه است که واجب عینی می شود به او و گاهی کفایی»(15).
می بینیم میرزای قمی آنجا که انحراف در جامعه را می بیند، ‌با قاطعیت و با صراحت برخورد می کند و در برابر آن می ایستد و گذشتی ندارد.

تحولات جدید جهانی

بحث اصلی من وضعیت کنونی جهان و جامعه ماست. شرایط جهان امروز با دوران مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی بسیار متفاوت است. دوران ما با دوران علامه حلی و محقق کرکی و با دوران قاجار و حرکت علمای بزرگوار، از مرحوم شیرازی بزرگ تا انقلاب مشروطه و حرکت های بعدی نیز تفاوت دارد. شرایط امروز بسیار حساس و پیچیده است و رسالت و مسئولیت ما نیز از همیشه سنگین تر است. نه به دلیل اینکه امروز بار حکومت و اداره نظام اسلامی بر دوش ماست و نه به دلیل اینکه امروز بار حکومت و اداره نظام اسلامی بر دوش ماست و نه به این دلیل که امروز چشم امید مستضعفان جهان به ما دوخته شده که خود بحث جداگانه ای را می طلبد؛ بلکه به دلیل اینکه اکنون توطئه های استکبار علیه اسلام و مسلمانان بسیار گسترده تر از گذشته و شکل توطئه نیز بسیار پیچیده و با گذشته کاملاً متفاوت است. تا دیروز توطئه معمولاً محدود به یک کشور و یا حداکثر یک منطقه بود، ولی امروز توطئه ها مرز نمی شناسند و مرزهای جغرافیایی را شکسته اند.
یکی از عوامل مهم تحولات و تغییرات در ساختار اجتماعی و شیوه زندگی انسان در قرن بیستم، فراگیر بودن اختراعات و اکتشافات علمی و گسترش روزافزون پدیده تکنولوژی است. این گسترش نه تنها بر شیوه زندگی بشر امروز تأثیرات غیرقابل پیش بینی و اعجاب انگیزی گذارده، بلکه ماهیت نظام جهانی، ارتباطات بین المللی، ساختارهای اجتماعی، شیوه های سلطه گری، حوزه های فرهنگی، تقسیمات متعارف جغرافیایی و قرنطینه های حاکمیت های سیاسی-فرهنگی را نیز دستخوش تحولات، ‌تغییرات و دگرگونی های بسیار سریع و زیربنایی نموده است. در نتیجه حاکمیت سیاسی، حریم فرهنگ خودی، شیوه های اداره جامعه و اهرم های مؤثر قدرت برای صیانت از تمامیت ارضی و استقلال یک کشور، معنا و مفهوم گذشته خود را از دست داده و به دنبال آن تعاریف و مفاهیم نوینی پدید آمده است.
همواره در طول تاریخ، مراکز قدرت برای جذب ثروت و افزایش حوزه نفوذ خود به شیوه های گوناگون سلطه گری متوسل می شدند. با گسترش حوزه علم و تکنولوژی، به ویژه در اواخر قرن بیستم، دوره نوینی از سلطه گری با روش های تازه، آغاز شده است. دوره ای که به همین لحاظ از سایر مقاطع زمانی مشابه کاملاً متفاوت و مغایر است. بدون شناخت این مکانیسم ها در دوره جدید و عدم طراحی روش های بازدارنده در مقابل آن، ‌تلاش همه علما و اندیشمندان اسلامی، دستاوردهای خون شهدای تاریخ اسلام و فداکاری های مسلمانان شجاع در طول قرون گذشته را در کام خود فرو خواهد برد.

ویژگی های استعمار کهنه و استعمار نو

درگذشته، استعمار یا سلطه بیگانه در جهان اسلام در قالب استعمار کهنه مطرح بود که ویژگی هایی به این شرح داشت:
1. لشکرکشی از سرزمینی به سرزمین دیگر؛
2. حضور فیزیکی نظامی با هدف غارت اقتصادی و بسط دایره نفوذ؛
3. وجود قدرت نظامی برتر به عنوان مهم ترین ابزار سلطه؛
4. تبادل تدریجی فرهنگی میان «سلطه گر» و «زیرسلطه» که معمولاً به سود فرهنگ قوی تر و نه قدرت قوی تر بود؛
5. ضایعات انسانی فراوان و سرمایه گذاری کلان سلطه گر.
در این دوره، شیوه های عمل دشمن خیلی پیچیده نبود و به همان نسبت، مبارزه با آن نیز دارای پیچیدگی خاصی نبود. ولی در دوران استعمار نو کار سخت تر و پیچیده تر شد. شاید بتوانیم مشخصه های این دوران را این گونه بیان کنیم:
1. استفاده از نیروهای مزدور و وابسته بومی جهت اداره منطقه زیرسلطه؛
2. تهاجم به فرهنگ ملی و بومی از طریق تهی سازی فرهنگی، غارت منابع ملی و تبدیل حوزه زیرسلطه به بازار فروش محصولات سلطه گر؛
3. وابستگی حاکمان، پیاده کردن خط مشی سلطه گر و سرکوب مبارزین(به عنوان ابزار سلطه)؛
4. تخریب فرهنگ ملی، ایجاد فرهنگ التقاطی، وابستگی کامل و بی هویتی فرهنگی(به عنوان آثار سلطه)؛
5. ضایعات انسانی بسیار کم برای سلطه گر ولی سرمایه گذاری قابل ملاحظه و زیاد.

مجاهدات علمای اسلام در مقابل استعمار

مجاهدات علما در دوران قاجار غالباً با این گونه استعمار بود و به همین دلیل گاهی آنان ناچار بودند در چند جبهه علیه استعمارگران اعلام جهاد دهند و مبارزه کنند. در اوایل قرن بیستم حوزه علمیه نجف و علمای بزرگ شیعه در این شهر در سه جبهه اعلان جهاد دادند: در ایران علیه روسیه، در عراق علیه انگلیس و در لیبی علیه ایتالیا. حضور چشمگیر علمای شیعه در صحنه سیاسی و مبارزه آنها با تهاجم بیگانه و استعمار، مورد اعتراف دشمنان و مورخین غربی نیز می باشد. در جلد هفتم مجموعه ای که دانشگاه کمبریج در سال 1991 راجع به تاریخ ایران منتشر کرده، چنین آمده است: «وقتی در سال 1911 شوروی به ایران تجاوز کرد،‌که همزمان با حمله ایتالیا به لیبی نیز بود؛ علمای برجسته ایرانی در نجف، یعنی شیخ عبدالله مازندرانی، سید محمدکاظم یزدی، خراسانی و اصفهانی فتوا دادند که علیه متجاوزان کافر در ایران و لیبی مقاومت به عمل آید. آیه الله مازندرانی به دادن فتوای صرف اکتفا نکرد و یک نیروی نظامی سازمان دهی کرد تا با روس ها در ایران بجنگد. متعاقباً با فوت ناگهانی آیه الله خراسانی و اطمینان هایی که دولت ایران داد، این حرکت ها در کاظمین متوقف شد.»(16) البته در همین مقطع، مبارزه با خود انگلیس نیز در عراق جریان داشت. بنابراین، علمای بزرگ شیعه همزمان در سه جبهه علیه روسیه،‌انگلیس و ایتالیا فتوای جهاد دادند و مبارزه کردند. این افتخار بزرگی برای حوزه های دینی و علمای اسلام است. آن دوره، اواخر استعمار کهنه و آغاز استثمار نو بود.
در این دوره از لحاظ فرهنگی با تحقق تعامل فرهنگی بین سلطه گر و ملت زیرسلطه، گاه فرهنگ سلطه گر و گاه به عکس فرهنگ زیر سلطه غالب می شدند. ضایعات انسانی برای استعمارگر زیاد و آسیب های اقتصادی نیز گسترده بود. کم کم دنیای سلطه به این نتیجه رسید که این شیوه مقرون به صرفه نیست و بسیار پرهزینه و پرضایعه است. در نتیجه، شیوه استعمار نو خود را نمایان ساخت. شیوه استعمار نو عمدتاً بر استفاده از مزدوران داخلی به جای لشکرکشی متکی بود و از افراد و نیروهای بومی وابسته استفاده می کرد. تهاجم عمدتاً به فرهنگ ملی، به قصد فروپاشی آن و تزریق فرهنگ جدید در جامعه صورت می گرفت. تهی سازی فرهنگی و غارت منابع ملی از اهداف اصلی بود تا کشور زیر سلطه عملاً به بازار مصرف برای سلطه گر تبدیل شود. سلطه گر مصنوعات خود را از منابع غارت شده درست می کرد و به چند برابر قیمت به سرزمین زیرسلطه برمی گرداند. حاکمان وابسته با هر فریادی و هرگونه مقاومتی مقابله می کردند. آثار استعمار به صورت تخریب فرهنگ و منابع ملی و ایجاد یک فرهنگ التقاطی، وابستگی کامل اقتصادی، نظامی و فرهنگی و نهایتاً بی هویتی فرهنگی جامعه زیر سلطه متجلی می شد. این دوره هم امروز گذشته و ما حتی دوره استعمار نو را نیز پشت سر گذاشته ایم. امروز، وارد شرایط جدید و نظام نوینی شده ایم که هدف اصلی آن، «یکسان سازی الگوی فرهنگی» است.

ویژگی های استعمار مدرن

این دوره با دستیابی به تکنولوژی بسیار پیشرفته و وارد ساختن دستاوردهای علمی بشری در صحنه اداره جامعه آغاز شده و این پدیده ها به ابزار سلطه و استعمار ملت ها تبدیل شده است. این ابزار عبارت اند از: ماهواره، سیستم های پیشرفته الکترونیکی، ‌کامپیوتر، ‌اینترنت، تکنولوژی جدید مخابرات و بالاخره شکستن قرنطینه های سیاسی- اطلاعاتی. تک قطبی شدن نظام اطلاعاتی جهان موجب ارتقای کارایی این ابزار شده است و اهرم هایی نظیر حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، منع گسترش سلاح های کشتار جمعی، انواع مقررات بین المللی و... نیز به عنوان ابزار جدیدی برای مداخلات سلطه جویانه مورد بهره برداری قرار می گیرند.
مشخصه های این دوره را می توان چنین بیان کرد:
1.شکستن قرنطینه ها از طریق تکمیل طرح های مربوط به ماهواره: از آغاز تمدن بشری تا به امروز کلیه حکومت ها و قدرت ها می توانستند جوامع تحت نظارت خود را متناسب با سلایق، فرهنگ ها و مصالح مورد تشخیص خود اداره کنند، موضوعاتی را در جامعه اشاعه دهند یا جلوی اشاعه آنها را بگیرند و وقایع را بنا به دلخواه خود تحلیل کنند. با اختراع رادیو و گسترش آن، قرنطینه اطلاعاتی، فرهنگی و سیاسی تا حدودی شکسته شد، ولی به دلیل برد کم رادیو و توان مبارزه با آن از طریق ایجاد پارازیت، خدشه عمده ای به این قرنطینه وارد نشد. اما با ساخت و تکمیل ماهواره و با توجه به دورنمای توسعه آن، قطعاً باید در انتظار یک اتفاق بسیار خطرناک بود که براساس آن ابزار اساسی قدرت از اختیار حکومت های منطقه ای خارج شود. جمهوری اسلامی ایران که به دلیل ماهیت اسلامی و انقلابی خود، از جمله حکومت هایی است که براساس قوانین و موقعیت جهانی خود ناچار است قرنطینه وسیعی را در زمینه های اعتقادی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی اِعمال نماید، در این خصوص بیشترین مشکل را خواهد داشت.
2.دگرگونی در ماهیت قدرت: در دوره های اول و دوم یعنی استعمار قدیم و نو، بیشترین بخش قدرت را ثروت و قوه قهریه تشکیل می داد، ولی در نظام نوین و دوره سوم، اطلاعات، دانش، تکنولوژی و تبلیغات در سلسله مراتب قدرت، نقش اساسی را خواهند داشت.
3. انقراض دوران حکومت بر سرزمین ها و آغاز دوران حکومت بر افکار: با تکمیل طرح های مربوط به رسانه ها، سرعت انتقال اطلاعات فوق العاده افزایش خواهد یافت. خبر مربوط به هر اتفاقی همراه با تحلیل آن در کوتاه ترین زمان در سراسر جهان توزیع می شود. شبکه های صوتی و تصویری با امکان پخش 24 ساعته به زبان محلی و بومی، مناطق مختلف جهان را تحت پوشش انواع برنامه های خبری، اطلاعاتی، سیاسی و نمایشی قرار داده اند. در سال های آتی امکان دریافت اطلاعات شبکه های مختلف به زبان فارسی در هر خانه و خانواده ایرانی فراهم خواهد آمد. هر فرد ایرانی در هر کجا که باشد، با وسایل ارتباطی مدرن قادر خواهد بود به راحتی با هرکس که می خواهد در اقصی نقاط جهان ارتباط برقرار نماید. وسایل جدید، انقلابی در انتقال اطلاعات به وجود آورده اند. در سال ها و شاید ماه های آینده با گسترش و رشد شبکه های کامپیوتری قابلیت وصل به مراکز و بانک های اطلاعاتی برای آحاد مردم فراهم خواهد آمد.
4. به کارگیری تکنولوژی و استفاده از ماهواره و ابزار رسانه ها جهت یکسان سازی فرهنگی میان جوامع.
5. تجزیه قدرت های منطقه ای بزرگ و ناسازگار، به کشورهای کوچک از طریق استقلال بخشیدن به اقوام و مذاهب مختلف جهت تسریع در یکسان سازی فرهنگی و تحکیم سلطه سیاسی.
6. جانشین شدن رسانه های ماهواره ای بر جایگاه رسانه های ملی و حذف تدریجی رسانه های ملی از طریق دگرگون سازی سلایق مخاطبین در سراسر دنیا، منزوی کردن فرهنگ های بومی و پاره فرهنگ ها، تخلیه اندیشه مستقل و جانشین نمودن اصول اندیشه های موردنظر، محاصره اطلاعاتی و سیاسی مخاطب توسط فرد، خانواده و جامعه از طریق انواع شیوه های روانشناسی فردی و اجتماعی.
7. جانشین ساختن مقررات سلطه جهانی به جای قوانین متنوع ملی از طریق معاهدات مختلف مانند حقوق بشر و کنترل سلاح هسته ای و حرکت به سمت متحدالشکل کردن افکار و عقاید در جهان.
8. حذف تدریجی و عملی کلیه نظام هایی که در ستیز با نظم نوین قرار دارند و نمی خواهند با حرکت موجود هماهنگ شوند. این حذف به صورت اضمحلال تدریجی صورت می پذیرد مانند تجزیه در شوروی سابق، تغییر ماهیت نظام روسیه به سود غرب، تحولات اروپای شرقی.
9. تعیین سیاست های اصلی و تبیین خط مشی های کلی توسط قدرت های مسلط جهانی و اجرای آن از طریق سازمان های بین المللی و تضعیف عملی قدرت حکومت کنندگان بر کشورها در این دوره.

پی نوشت ها :

1. سمینار سراسری ائمه جمعه، با حضور ائمه جمعه سراسر کشور، مجتمع امام خمینی، تهران، 17 مهر 1375.
2.فرهنگ Littre.
3.فرهنگ Robert.
4.صحیفه نور، ج1، ص 239.
5.همان، ج2، ص 165.
6.کتاب مقنعه، ص 279.
7.همان، ص 810.
8.همان، ص 797.
9.همان، ص 252.
10.همان، ص 810.
11.همان، ص 810.
12.همان، ص 675.
13.النهایة، ص 607.
14.همان، ص 192.
15.«رد بر میرزا عبدالوهاب» میرزای قمی. به نقل از «نخستین رویارویی های اندیشه گران»ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب»، عبدالهادی حائری، صص 8-327.
16.The Cambridge History of Iran,Vol.7,p.748

منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.

 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما