روز بعد از تصویب قطعنامهی 181، آژانس یهود از همهی یهودیان بین سنین هفده تا 25 سال دعوت کرد تا برای خدمت نظامی در «هاگانا» ثبتنام کنند. آژانس اقدام به خرید اسلحه در آمریکا کرد و رئیس عملیات «هاگانا» نقشهای که «خصوصیات استراتژیک همهی روستاهای عرب را نشان میداد» تهیه کرد.(1)
اعراب حیرت زدهی فلسطین که از شکلگیری یک توطئهی بزرگ و بیسابقه از سوی جامعهی بینالملل، بر ضدّ خود دچار سرگشتگی و شگفتی شده بودند، از دست زدن به یک عکسالعمل سریع و مناسب عاجز ماندند. کمیتهی عالی عرب، پیشنهاد یک اعتصاب سه روزهی صنفی داد!
آنان از سال 1936م از سوی قوای انگلیس خلع سلاح شده بودند و اینک فاقد هرگونه نیروی نظامی مجهّز و منظّم و تشکیلات سیاسی منسجم بودند و در برابر حجم عظیم توطئه جهانی، خود را به شدت تنها میدیدند … اما صهیونیستها که در طول دوران سی سالهی حکومت سرپرستی، از هر لحاظ فربه و نیرومند شده و با برخورداری از حمایتهای بیدریغ انگلیس و سپس آمریکا از همه گونه امکانات لازم برخوردار بودند، و حدود هفتاد هزار نیروی نظامی دوره دیده و مسلّح به مدرنترین سلاحهای روز، در قالب سازمانهای هاگانا، شترن، ارگون و ... در آمادگی کامل نظامی به سر میبردند، با صدور قطعنامهی 181 سازمان ملل، خود را واجد حق قانونی برای تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین دانسته و از هیچ اقدام خشونتباری برای دستیابی به این هدف، کوتاهی نکردند.
انگلستان از پیش اعلام کرده بود که دولت سرپرستی در اوت 1948م دورانش به سر میرسد و دولت بریتانیا نیروهای خود را از فلسطین خارج خواهد کرد؛ اما پس از آن که یهودیان اعلام داشتند که آمادگی کافی را جهت تسلط بر مناطق استراتژیکی یافتهاند و ارتش صهیونیسم مجهز به سلاحهای لازم گردیده و آموزشهای نظامی مورد نظر را دیده است، ناگهان در پانزدهم می همان سال، با واگذاری تمامی انبارهای اسلحهی خود به یهودیان، نیروهای خود را از فلسطین خارج ساخت و پایان دوران حکومت سرپرستی را اعلام کرد.
در حالی که اعراب به درستی نمیدانستند در شرایط جدید فراهم آمده، با صهیونیستها چگونه روبهرو شوند، یهودیان همه چیز برایشان روشن و از پیش تعیین شده بود.(2) آنها در روزهای آخر دولت سرپرستی، به منظور تسلط بر اوضاع و اجبار مسلمانان به ترک خانهها و روستاهای خویش و در نتیجه دستیابی به بخش بیشتری از زمینهای موردنظر، به توسط نیروهای هاگانا، کمربندی از محمولههای مواد منفجره را شبانه در اطراف روستاها تعبیه و منفجر میساختند. چارچوب درب و پنجره خانهها را آغشته به بنزین کرده و به آتش میکشیدند و سپس آتش مسلسلها را به روی ساکنان وحشتزده و خوابآلود آن میگشودند. روستاهای «الشیخ حلو» و «سعسع» از توابع حیفا، از جمله روستاهایی بود که این گونه تخلیه شد.(3)
تنها تصرف زمینهای جدید، اهداف صهیونیستها را محقّق نمیساخت. آنها درصدد بودند تا با ایجاد فضای رعب و وحشت، شهرها و روستاهای اعراب را از اهالی آن تخلیه کرده و منطقه را برای اسکان مهاجران جدید یهود آماده سازند. بدین منظور، گروههای تروریست مسلّح، دیوانهوار و با شیوههای دهشتناک، به جان ملت عرب افتادند.
در این مورد واقعهی دیر یاسین که در دهم آوریل 1948م، پیش از پایان رسیدن دورهی حکومت سرپرستی انگلیس، رخ داد، قابل تأمل است. این روستا در چند کیلومتری غرب بیتالمقدّس، در منطقهای که سازمان ملل در طرح تقسیم خود، آن را بینالمللی اعلام کرده بود، قرار داشت.
«ساکنان این روستا، حدود چهارصد نفر بودند که به داد و ستد با مناطق اطراف اشتغال داشتند. در نهم آوریل، نیمههای شب، نیروهای ارگون از شرق و جنوب این روستا که اهالی آن در خواب بودند، حمله کردند. قوای شترن نیز از شمال وارد شدند و اطراف روستا، به جز راه غربی را مسدود کردند.
ابتدا اهالی مقاومتی از خود نشان دادند و با سلاحهای فرسوده متعلق به جنگ جهانی اول به مقابله پرداختند که در نتیجه چهار صهیونیست کشته و چهل نفر دیگر زخمی شدند. در برابر این پایداری، مهاجمان از نیروهای بالماخ، مستقر در اردوگاههای اطراف قدس کمک طلبیدند. حوالی ظهر، دیگر هیچ مقاومتی از سوی اهالی دیده نمیشد. در این موقع، نیروهای ارگون و شترن از شیوههای رایج خود بهره گرفته و با استفاده از دینامیت، خانه به خانه را منفجر کردند و بر روستاها چیره شدند. سپس با استفاده از بمبهای دستی و سلاحهای خودکار، به پاکسازی محل پرداختند. هر جنبندهای که از زن و مرد و کودک و پیر را به رگبار بستند و دهها نفر را رو به دیوار قرار داده و بر روی آنان آتش گشودند.
کشتار طی دو روز ادامه یافت و در این مدت از هیچ اقدامی مانند شکنجه، تجاوز، مُثله کردن، دریدن شکم زنان باردار و شرطبندی بر سر نوع جنس جنین فروگذار نکردند.
میرسبیون مینویسد: در این حادثه، مردان و دختران مسلّح سازمانهای ارگون و شترن، طی چند دقیقه به قصابهایی تبدیل شدند که در نهایت بیرحمی و خونسردی، هم چون نیروهای نازی، دست به جنایت زدند.
در حالی که سازمانهای نظامی صهیونیستی مانع ورود ژاک دی رینیه نمایندهی رسمی سازمان جهانی صلیب سرخ به روستا میشدند، افراد هاگانا، اقدام به جمعآوری اجساد و انفجار آنها کردند تا وانمود سازند که در طی درگیری مسلحانه کشته شدهاند.
رینیه بعدها از اجساد ریخته شده به درون چاه آگاه شد؛ اما وی یک روز پس از وقوع حادثه، از محل دیدار کرد و در گزارش خود نوشت:
صهیونیستها بسیاری از قربانیان را با دشنه ذبح کرده و سرشان را از بدن جدا ساختند. 52 کودک در برابر دیدگان مادرانشان به قتل رسیدند و شکم 25 زن باردار را دریده و کودکان خارج شده را در مقابل چشم مادران ذبح کردند.»(4)
در پی این اقدام، مناخیم بگین، فرماندهی عملیات، طی ارسال تلگرافی به رعنان، فرماندهی محلی ارگون، گفت: به خاطر این پیروزی عظیم، به شما تبریک و تهنیت میگویم. به افراد خود اعلام کنید که ایشان با اقدام خود، تاریخ اسرائیل را بنا کردند.(5)
بگین در کتاب خود عصیان، داستان ارگون (ص 16) اعتراف میکند که اگر حادثهی دیر یاسین اتفاق نیفتاده بود، اسرائیل تأسیس نمیشد. سپس میافزاید: نیروهای هاگانا حملات موفقیّتآمیزی در سایر نقاط به عمل آوردند و عربهای وحشتزده، فرار کنان فریاد می زدند: «دیر یاسین».(6)
رفتار وحشیانه و ددمنشی مناخیم بگین، فرماندهی عملیّات دیر یاسین، چندان بود که بر سبک و سیاق جملهی معروف دکارتی، میگفت: «من میجنگم، پس هستم!».
گفتنی است مناخیم بگین بعدها در مقام نخستوزیر رژیم صهیونیستی قرار گرفت و جایزهی صلح نوبل را نیز دریافت کرد!
دیوید دیوک در این باره می نویسد:
در حقیقت اعطای چنین جایزهای، حاکی از قدرت تبلیغات جهانی یهود است؛ زیرا ددمنشی و جنایاتی که بگین مرتکب شده است، کمتر از آن چه نازیها انجام دادهاند و هر روز یهودیان، عوامل آنها را صید کرده و اعدام میکنند، نیست.
اما به جای آن که بگین به خاطر جنایات ضدّ بشری خود، تحت پیگرد قرار گرفته و مجازات شود، جایزهای را دریافت میکند که در نظر عدهای بالاترین افتخار بینالمللی به شمار میآید.(7)
باری، در حادثهی هولناک دیر یاسین، فقط تنی چند از دختران و زنان جوان را برای مقاصد پست حیوانی، همراه خویش بردند و سوار بر ماشینهای روباز، در محلههای یهودی نشین به گردش در آوردند تا بر چهرهی آنان آب دهان بیفکنند.(8)
هاگانا به منظور بهرهبرداری از کشتارهای دیریاسین، به وسیلهی بلندگوهایی که در اتومبیلهای وانت کار گذارده بود، در اورشلیم به عربی اعلام میکرد: اگر شما خانههای خود را ترک نکنید، سرنوشت شما نیز مانند سرنوشت دیر یاسین خواهد شد. هدف ظاهری آنها ترساندن دیگر اعراب و واداشتن آنها به ترک فلسطین بود.(9)
نیروهای آژانس یهود نیز به طور مؤثری از جنگ روانی برای تکمیل نیروی مستقیم استفاده کردند. رادیو هاگانا شایعاتی منتشر ساخت مبنی بر این که «وبا و تیفوس» در مناطق عرب، در ماههای آوریل و مه شیوع خواهد یافت. این رادیو- به دروغ- اعلام داشت که شیوع آبله در یافا، در نتیجهی ورود نیروهای نامنظم عراقی و سوری گزارش شده است.(10)
بنا به گزارش روزنامهی فلسطین پست که یکی از نشریههای صهیونیستی بود، هاگانا از طریق اعلامیههایی به زبان عربی، به اعراب اعلام میکرد تا فوری زنان، کودکان و پیرمردان، شهر را تخلیه کنند. هاگانا این اخطارها را به طور مرتب از کامیونهای بلندگودار تکرار میکرد. پیام بلندگوها حاکی از آن بود که عواقب شومی در انتظار آنهایی خواهد بود که این اخطارها را نادیده بگیرند.(11)
زمانی که واحدهای هاگانا به شهرهای عرب حمله بردند، از بشکههای پر شده از مواد منفجره... استفاده کردند... آنها این بمبهای بشکهای را که باعث تخریب دیوارها و درهای ورودی خانههای اعراب میشد، پرتاب میکردند تا ساکنان را وادار به فرار کنند. بمبها با صدایی مهیب و هم چون یک آتشفشان منفجر میشد و ورقههایی از شعله آتش و ستونهایی از دود گیج کننده به هوا میفرستاد. سپس افراد هاگانا جیپهایی مجهّز به بلندگو را میآوردند که از آنها صداهای مخوف و وحشناک، از قبل ضبط شده پخش میشد. این بلندگوها صدای فریادها، شیونها و نالههای غصّهدار زنان عرب، صدای آژیر و زنگ اعلام خطر آتش را پخش میکرد و به عربی این عبارات را بیان میداشت که: «ای مؤمنین! جانتان را نجات دهید. برای نجات جانتان فرار کنید. یهودیان از گاز سمّی و سلاحهای اتمی استفاده میکنند.(12)
بگین اعلام کرد: ما به حیفا، یافا، تایره و یازار حمله کردیم. ما بارها و بارها به اورشلیم حمله بردیم... تلفات دشمن، چه کشته و چه زخمی بسیار سنگین بود...(13) لهی نیز غیر نظامیان عرب را مورد حمله قرار میداد. بنا به گفتهی یک افسر انگلیسی به نام سرگرد آر. دی. ویلسون، لهی حملات حیوانی به روستاهای عرب انجام داد. آنها کوچکترین تبعیضی برای زنان و کودکان نیز قائل نمیشدند و همین که موقعیّتی پیش میآمد، آنها را به قتل میرساندند.
... بن گوریون طرحی را برای انهدام حمل و نقل اعراب پیشنهاد کرد. وی امیدوار بود که مردم حیفا و یافا که دو شهر اصلی عرب بودند، از شدت گرسنگی مجبور به تخلیهی شهر بشوند. در چهاردهم دسامبر، بنگوریون نوشت: ما میتوانیم از طریق گرسنگی مفرط، آنها را بیرون بیندازیم.(14)
در مارس 1948م، باند صهیونیستی «هاگانا» تمام یهودیان هفده تا 45 ساله را به بسیج عمومی فرا خواند. در اول آوریل، نیروهای مردمی عرب، بندر حیفا را آزاد ساختند و از آن سوی نیروهای یهودی پالماچ در سوم آوریل به منظور تصرّف قسطل، به این شهر حملهور شدند. اهالی قسطل مقاومتی جانانه به عمل آوردند؛ ولی با خیانت مزدورانی چند، شهر در روز نهم آوریل سقوط کرد.
در جریان این مبارزه، عبدالقادر الحسینی(15)، رهبر مبارزان فلسطینی، پیش از شهادت خویش، حُکام عرب را مخاطب ساخت و اعلام کرد: شما خائن و مجرم هستید، تاریخ خواهد نوشت که شما فلسطین را بر باد دادید.(16)
پس از آن که نیروهای فوزی قاوقجی در «مشمار» از یهودیان شکست خوردند، فرصت را مغتنم شمرده و با انتقال نیروهای بریتانیا از طبریه و حیفا، این دو شهر را پس از مقاومت اندکی به تصرف درآوردند؛ اما با انتشار خبر هولناک قتل عام فجیع روستای آرام (دیر یاسین) به دست نیروهای صهیونیستی و کشته شدن همهی ساکنان آن و قطعهقطعه شدن پیکرهای آنان، اهالی بسیاری از مناطق، وحشت زده از برابر ارتش یهود گریختند.
در 25 آوریل، یافا مورد حمله نیروهای یهودی قرار گرفت. مناخیم بگین در خاطرات خویش که با عنوان انقلاب منتشر شده است، جریان جنگ یافا را تشریح کرده و توضیح داده که چگونه پنج نوبت حملات آنان، به سبب مقاومت جانانهی اهالی شهر با شکست روبهرو شد و چگونه انگلیس با دخالت خویش، اعلام آتش بس کرد تا یهودیان بتوانند تجدید قوا کنند.
با عقبنشینی نیروهای عرب از یافا، یهودیان در سیزدهم می 1948م به شهر حملهور شدند و به هر کس دست یافتند، سر بریدند. حیفا نیز به همین شیوه در 22 آوریل سقوط کرده بود و صَفَد در یازدهم می و عکا در شانزدهم همان ماه به دست صهیونیستها افتاد.(17)
فرار اهالی عرب از حیفا، پیش از حملهی اصلی هاگانا به حدّ گسترده و شتابزدهای رسید. فلسطین پُست گزارش داد: اهالی حیفا با هر وسیلهی نقلیهای که در دسترسشان بود، و بسیاری از آنها با پای پیاده- مردان، زنان و کودکان- دستهجمعی به طرف ناحیهی بندر حرکت کردند. سپس هزاران نفر به دروازه هجوم بردند و به سوی ساحل روان شدند تا از آن جا به وسیلهی کرجیهای ارتش به عکا برده شوند... در حالی که مردم میگریختند، هاگانا آتش سلاحهای خود را به سوی آنان نشانه گرفت تا آنها از حرکت باز نمانند. مقامات انگلیسی گزارش دادند زمانی که زنان و کودکان به سوی بارانداز میدویدند، آتش مسلسلهای هاگانا که بی هدف شلیک میکردند، بر روی آنان میبارید. طبق اظهار آنها، انبوه زنان، کودکان، پیرمردان و پیرزنان عرب که متشنّج و وحشتزده بودند، یهودیان بیرحمانه بر روی آنها آتش میگشودند.
فرماندهی هاگانا این طور به خاطر میآورد: ما بزرگترین خمپارهاندازی که آن زمان در اختیار نیروهایمان قرار داشت- خمپارهی سه اینچی- را آماده کردیم و زمانی که همهی اعراب در این منطقه جمع شدند، بر روی آنها شلیک کردیم. وقتی که خمپارهها به سوی آنها شلیک شد، آنها به طرف قایقها دویدند و از طریق دریا به سوی عکا روانه شدند.(18)
کشتار فراریان، چنان گسترده و فراگیر بود که «رهبران عرب از فرماندهی نیروهای انگلیسی خواستند که سلامت آنهایی را که در حال فرار بودند، تضمین کند.»(19)
در اول ماه مه، پالماچ (نیروی نظامی تحت فرماندهی موشهدایان) روستای عین الزیتون را از طریق غلتاندن بشکههای مملو از مواد منفجره، از بالای تپّه به طرف پایین و پرتاب نارنجکهای دستی تصرّف کرد. سپس تمامی اهل آن روستا را وادار کرد تا به حاشیهی شهر بروند و به آنان دستور داد تا آن جا را ترک کنند. در حالی که روستاییان در حال ترک روستایشان بودند، نیروهای پالماچ بر روی سر آنها شلیک کرد.(20)
پس از خروج نیروهای انگلیسی از فلسطین (پانزدهم می 1948م)، موشه دایان ستونی از خودروهای نظامی را در خیابانهای شهر الِلد (از توابع الرمله) به حرکت درآورد و بر روی هر جنبدهای آتش گشود.
حقیقت آن است که شرح حوادث خونباری که صهیونیستها در آن روزها پدید آوردند، مجالی بس وسیعتر از محدودهی این نوشتار میطلبد. هیثم الکیلانی در کتاب الارهاب یؤسس دولة طی صفحات 232- 239، فهرست هفتاد نمونه ( نه احصای همه موارد) از اقدامات تروریستی را که صهیونیستها تنها در فاصلهی زمانی 20 /5 /1947 تا 31 /3/ 1948 بر ضدّ فلسطینیان مرتکب شدند، آورده است.
البته یهودیان مدّعی بودند که آنان با این اقدامات، تنها از مرزهای کشوری که از سوی سازمان ملل ترسیم شده است، دفاع میکنند!
اما کدام انسانِ آشنا به حوادث تاریخ است که نداند، این طایفه، همین که خود را آزاد و نیرومند یافت و طرف مقابل خویش را ضعیف و ناتوان دید، در اولین فرصت به دست آمده، با تکیه بر آموزههای تلمودی و اخلاق و روحیّات یهودی خویش(21)، تاوان و انتقام هزاران سال ذلت و آوارگی و تحقیر خود را در سراسر جهان و به ویژه اروپا، به صورت یک جا از ملتی ستاند که طی قرون متمادی، هم چون میزبانی کریم و دلسوز، این قوم را به عنوان یک اقلیّت دینی، در آغوش پر مهر و صفای خویش، پذیرایی میکرد.
مارتین پوپر، فیلسوف صهیونیست گفته است:
آن چه بیشترِ ملت یهود از هیتلر آموختهاند، بیش از آن چیزی است که از پیامبر خود، موسی فرا گرفتهاند؛ زیرا هیتلر بر آن بود که تاریخ نه از آنِ کسانی است که دارای ایمانند؛ بلکه متعلق به آنهایی است که صاحب قدرتند. چون قدرت و اقتدار یابند، میتوانند بی محابا بکشند.(22)
آرنولد توینبی (تاریخنگار و فیلسوف معاصر انگلیسی) نیز کشتارهای گستردهی یهود را در دورهی تأسیس رژیم صهیونیستی «یا جنایاتی که به دست نازیها علیه یهودیان انجام گرفته بود، قابل قیاس خواند»؛ زیرا شمار زیادی از غیرنظامیان، خارج از میدان جنگ، کشته شدند.(23)
باری، این حجم عظیم عملیات تروریستی و ایجاد فضای رعب و وحشتِ ناشی از قساوت و بیرحمی و کشتارهای فجیع دستهجمعی بر ضدّ اعراب، موجب شد صدها هزار مسلمان فلسطینی، شهرهای حیفا، عکا، الرملة بیسان و 388 شهر کوچک و بخش اعظم 94 شهر دیگر را ترک کنند.
تأسّفآورتر آن بود که سران عرب، بدین امید که یهودیان را با شکست فوری روبهرو خواهند کرد، فلسطینیان را تشویق به مهاجرت از سرزمین خود میکردند.
نتیجه این شد که از مجموع یک میلیون و سیصد هزار فلسطینی، تعداد 780 هزار نفر از مناطق تحت اشغال گریخته و به کشورهای عربی همجوار پناهنده شدند.(24)
در پانزدهم می 1948م با خروج نیروهای انگلیسی از فلسطین و اعلام رسمی پایان دورهی قیمومت، صهیونیستها بیدرنگ تأسیس دولت یهودی اسرائیل را اعلام کردند. به فاصلهی چند ساعت، دولت آمریکا، طی بیانیهای این رژیم را به رسمیت شناخت و سپس شوروی و کمکم دیگر کشورها، به جز دولتهای عربی و اسلامی آن را به رسمیت شناختند.
در اعلامیهی تأسیس رژیم صهیونیستی آمده بود:
با استناد به حق تاریخی و طبیعیمان و با اتّکا به قدرت قطعنامهی مجمع عمومی سازمان ملل، استقرار یک کشور یهود در (ارتز اسرائیل) را که کشور اسرائیل نام خواهد داشت، در این جا اعلام میکنیم.(25)
اعلامیهی مزبور همچنین اظهار میداشت:
ما از ملت یهود در تمام نقاط جهان دعوت میکنیم که از طریق مهاجرت، به هممیهنان خویش بپیوندند، و به منظور تحقّق آرمان نسلهای گذشته، در جنگ بزرگ آزادسازی اسرائیل، در کنار ایشان قرار گیرند.(26)
این دعوت از آن جهت صورت میگرفت که اشغالگران بتوانند هر چه سریعتر مهاجران جدید را در مناطق تخلیه شدن از ساکنان بومی، اسکان دهند و سیاست «تغییر بافت جمعیّت فلسطین» را با شتابی بیشتر تحقّق بخشند.(27)
سرای صهیونیسم ضمن ابراز اشتیاق نسبت به پذیرش جوانان مهاجر توانمند و ثروتمند، و به ویژه یهودیان آمریکا، اعلام کردند که مهاجران تنگ دست و ناتوان یهود را به هیچ وجه نمیپذیرند.
از آن جا که بسیاری از یهودیان، آمادگی لازم را برای ترک سرزمینی که در آن بزرگ شده و به راحتی در آن میزیستند، آژانس یهود با طرّاحی یک سلسله اقدامات تروریستی بر ضدّ یهودیان این کشورها، آنان را دچار بیم و تشویش و احساس عدم امنیّت کرده و ناچار به مهاجرت نمود. آن چه بر ضدّ یهودیان عراق، صورت پذیرفت، در این مورد بسی قابل تأمّل است.(28)
پی نوشت ها :
1-همان، ص 58. گلدمایر در خاطرات خود، از آن روزها چنین یاد میکند: «ما نیاز فوری به اسلحه داشتیم، اما پیش از آن که بتوانیم چیزی بخریم، پول لازم داشتیم … میلیونها دلار، و تنها یک گروه در تمام دنیا وجود داشت که ما شانس گرفتن این دلارها را از آنها داشتیم: «یهودیان آمریکا». مایر از آمریکا بازدید کرد و توانست پنجاه میلیون دلار جمعآوری کند که این پول را هاگانا برای خرید مخفیانهی اسلحه از اروپا مصرف کرد. در سال 1948 م، صهیونیستهایی که کمک جمعآوری میکردند، در مجموع 150 میلیون دلار از یهودیان آمریکا به دست آوردند (همان، ص 81).
2- صهیونیستها پیش از اعلان تأسیس رژیم صهیونیستی، با حمایت و کمک انگلیس، بسیاری از بخشهای اقتصادی و تولیدی را در اختیار گرفته و تمهیدات و مقدّمات لازم را برای سیطرهی کامل بر فلسطین، فراهم آورده بودند. برای مثال به آمار ذیل توجه فرمایید:
از 5210 باب مغازه، 2312 باب متعلّق به مسلمانان و مسیحیان و 2790 باب از آنِ یهودیان بود.
از 44 باب نانوایی، 31 باب به یهودیان تعلّق داشت.
از 24 مغازهی دخانیات، 19 باب در ملکیّت یهود بود.
از 19 بانک، 14 بانک از آنِ یهود بود.
از 99 کتابفروشی، 55 باب سهم یهود بود.
از 42 فروشندهی مواد و مصالح ساختمانی، 30 فروشنده یهودی بودند.
از 62 شرکت خرید و فروش املاک، 60 شرکت در تملّک یهود بود.
از 55 پیمان کار ساختمانی، 54 پیمانکار یهودی بودند.
از 6 شرکت فروش وسایل کشاورزی، 5 شرکت از آنِ یهود بود.
در ضمن اقلام زیر انحصاراً در اختیار یهودیان قرار داشت:
16 شرکت تولید دارو و مواد شیمیایی،
3 شرکت تولید دخانیات،
6 مؤسّسه آموزشی،
65 چاپخانه،
8 شرکت تولید فیلمهای سینمایی و سالن نمایش (ر.ک: چاک تنی، الاخطبوط الصهیونی و خیوط المؤامرة لابتلاع الفلسطین، زیرنویس ص 56 به قلم هشام عواض، به نقل از: حسین ابوالنمل، الاقتصاد الاسرائیلی).
3- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 154.
4- دیوید دیوک، الصحوة، النفوذ الیهودی فی الولایات المتحدة الامریکیه، تعریبِ ابراهیم یحیی الشهابی، ص 305.
5- عبدالوهاب المسیری، موسوعة الیهود و الیهودیة و الصهیونیة، ج 7، ص 137-138. برای آگاهی از جزئیات و تفصیل حادثهی دیریاسین، ر.ک: ولید الخالدی، دیر یاسین، مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، بیروت، 1999/م.
6- روچیه جارودی، الاساطیر المؤسسة للسیاسة الاسرائیلیه، ترجمهی محمد هشام، ص 229.
7- دیوید دیوک، الصحوة النفوذ الیهودی فی الولایات المتحدة الامریکیه، تعریبِ ابراهیم یحیی الشهابی، ص 307.
خانم گریس هالسل، نویسنده و روزنامهنگار برجستهی آمریکایی، مینویسد:
«برای هیچ یک از افراد مسلّح تروریست که بر ضدّ غیر یهودیان اقداماتی به عمل میآورند، از سوی رژیم صهیونیستی حکم و کیفری جدّی صادر نمیشود. معمولاً نخست وزیر اسرائیل، محکومیت حبس آنان را به جریمههای نقدی تبدیل میکند و این محکومان، در پرداخت جریمههای مزبور، هیچ مشکلی ندارند؛ زیرا همواره سیل دلارهای اعطایی از سوی مسیحیان و یهودیان ایالات متحده، به سوی ایشان روان است» (ر.ک: غریس هالسل، یدالله، ترجمهی محمد السماک، ص 73.)
8- حمدی الطاهری، الیهود و دولتهم، ج1، ص 408- 409؛ جواد الحمد، المجازر الصهیونیة ضدّ الشعب الفلسطینی، ص 16 و بسیاری منابع دیگر.
9- جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمهی سهیلا ناصری، ص 83.
10- همان، ص 84.
11- همان، ص 85.
12- همان، ص 84-85.
13- به هنگام اولین دیدار مناخیم بگین از آمریکا، گروهی از شخصیّتهای یهودی که آلبرت اینشتین در رأس آنها قرار داشت، در چهارم دسامبر 1948/م، به مدیر نیویورک تایمز، چنین نوشتند: «اگر کسانی که در جهان با فاشیسم مبارزه میکنند، به درستی چشماندازهای سیاسی و فعّالیتهای آقای بگین را میشناختند، غیر ممکن بود که … از جنبش او حمایت نمایند … او رهبر یک حزب سیاسی است که … بسیار به احزاب نازی و فاشیست نزدیک میباشد. اعضای آن از صفوف Irgoun Zavi Leumi یعنی تشکیلات تروریستی ناسیونالیست دست راستی افراطی در فلسطین انتخاب شدهاند.
- رفتار بگین و یارانش در روستای عربنشین دیریاسین، خود نمونهی ناپسندی از این سیاست میباشد … در نهم آوریل 1948 م تروریستها به این دهکدهی آرام که ابداً هدف نظامی محسوب نمیشد، حملهور گشتند … آنها تقریباً تمام جمعیت آن را قتل عام کردند … حتماً لازم است که حقیقت دربارهی آقای بگین و رفتار او بر مردم این کشور (ایالات متحده) آشکار گردد … در نتیجه، امضاکنندگان زیر، علناً چند مورد کاملاً چشمگیر را دربارهی آقای بگین، نقل میکنند و مصرّاً از شخصیتهای مربوطه تقاضا دارند که از این آخرین تجلّی فاشیسم پشتیبانی نکنند». (ر.ک: روژه گارودی، ماجرای اسرائیل صهیونیسم سیاسی، ترجمهی منوچهر بیات مختاری، ص 177-178).
14- جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمهی سهیلا ناصری، ص 60-61.
15- او فرزند رهبر مبارزه فلسطینی، موسی کاظم الحسینی، و فارغ التحصیل دانشگاه آمریکایی قاهره بود؛ اما چون در آخرین روزهای دوران تحصیلش، عناد و خصومت دولت آمریکا نسبت به فلسطین و حمایتهای بیحساب آن نسبت به صهیونیستها علنی و آشکار شد، در مراسم جشن فارغالتحصیلی، زمانی که گواهی نامهی فراغت از تحصیل او را تسلیم وی کردند، در برابر حاضران آن را پاره پاره کرد و اعلام داشت: «دریافت گواهی نامه از دانشگاه منسوب به دولتی که بر ضد میهن من، فلسطین توطئه میکند، افتخاری محسوب نمیشود.»
او سپس وارد میدان جهاد بر ضد صهیونیستها شد تا به شهادت رسید. (ر.ک: السید عبدالستار الملیجی، تحریر فلسطین، الثوابت المتغیرات … الواجبات، ص 142).
16- از جملهی این حکام، ملک عبدالله، فرزند حسین (شریف مکه) بود که در خلال جنگ جهانی اول، به سبب مبارزاتی که بر ضدّ قوای عثمانی و به سود دولت انگلیس به عمل آورد، درسال 1919/م از سوی این دولت به عنوان امیر منطقهی شرق اردن، و در سال 1946/م به سمت پادشاه کشور تازه استقلال یافتهی اردن منصوب شد. وی از سال 1933/ م به طور منظّم از سوی آژانس یهود، کمکهای مالی دریافت میکرد و برای اسکان یهودیان در فلسطین، طرف مذاکرهی صهیونیستها بود.
او در هفدهم نوامبر 1947/م، ضمن ملاقات با گلدامایر (سرپرست بخش سیاسی آژانس یهود)، تأکید کرد که علیه کشور یهودیی که از سوی آژانس یهود تأسیس شود، دخالت نظامی نخواهد کرد. وی همچنین از آژانس یهود خواست تا کمکهای مالی خود را به او افزایش دهد (ر.ک: جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمهی سهیلا ناصری، ص 45 و 53).
17- چاک تنی، الاخبوط الصهیونی و خیوط المؤامرة لابتلاع الفلسطین، تعلیق هشام عواض، ص 58.
18- جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمهی سهیلا ناصری، ص 86-87.
19- همان، ص 87.
20- همان، ص 88.
21- ر.ک: مبحث «عوامل نفرت از یهود» در همین نوشتار.
22- ر.ک: کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 145.
23- جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمهی سهیلا ناصری، ص 83.
24- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 154-155.
25- جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمهی سهیلا ناصری، ص 92.
26- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 155.
27- موشه دایان که به ترتیب عهدهدار ریاست ستاد ارتش و وزارت دفاع و وزارت خارجهی رژیم صهیونیستی بود، اعتراف کرده است که هیچ شهرک یهودینشینی وجود ندارد، مگر آن که بر روی خرابه یک روستای فلسطینی بنا شده است. (محسن محمد صالح، القضیة الفلسطینیة خلقیاتها و تطوراتها حتّی سنة 2001، ص 76، به نقل از روزنامهی گاردین، مورخ 14 /11/ 1973/م).
28- برای دیدن تفصیل این مطلب، ر.ک: عبدالوهاب المسیری، الصهیونیة و العنف … من بدایة الاستیطان الی انتفاضة الاقصی، ص 75-87.
در ضمن خانم دوروتی تامپسون مینویسد: یهودیانی که صهیونیسم ادعا میکند که آنان را از دست اذیت و آزارهای عرب در عراق نجات داده است، هم اینک در کنار رود اردن مینشینند و به یاد روزگار درخشانی که در عراق به سر میبردند، اشک حسرت میریزند (یاسر حسین، یهود ضدّ اسرائیل، ص 46).