صهیونیسم مسیحی

صهیونیسم مسیحی واژه ای است که برای شاخه افراطی پروتستانهای آمریکایی به کار می رود. این گروه به خاطر حمایت از اسرائیل بدین نام مشهور شده اند. مقاله ای که در زیر می آید نگاهی به نفوذ این گروه در ساختار سیاسی آمریکاست.
شنبه، 13 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صهیونیسم مسیحی
 صهیونیسم مسیحی

نویسنده: عمرو سلمان
ترجمه: عباس سید میر جمکرانی



 

اشاره:

صهیونیسم مسیحی واژه ای است که برای شاخه افراطی پروتستانهای آمریکایی به کار می رود. این گروه به خاطر حمایت از اسرائیل بدین نام مشهور شده اند. مقاله ای که در زیر می آید نگاهی به نفوذ این گروه در ساختار سیاسی آمریکاست.
«جرج بوش پسر» در کوران مبارزات انتخاباتی خود برای تصدی پست فرمانداری ایالت تگزاس گفت: « کسانی که به عیسی مسیح (ع) ایمان ندارند هرگز وارد بهشت نخواهد شد. » درج این سخن در روزنامه های (آمریکا) اعتراض یهودیان را برانگیخت، به طوری که بوش مجبور شد به جمعیت یهودی «فرزندان بی نای بی ریث»(1) نامه بنویسد و سخنان خود را این گونه تصحیح کند: «من معتقدم اگر می خواهم وارد بهشت شوم باید مسیحی باشم. »
«بوش» در سال 2000 با پیروزی بر رقیب خود «جان مکین»(2) به عنوان نامزد حزب جمهوری خواه معرفی شد، پس از این ماجرا مشخص شد که «کشیش پت روبرتسون»(3) رهبر ائتلاف راستگرایان مسیحی از جرج بوش حمایت کرده است. در حقیقت این واکنشی به «جان مکین» بود؛ چرا که وی در سال 1996 از نامزدی ژنرال «کالین پاول»(4) در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حمایت کرده بود. البته پاول در اثر فشار راستگرایان مسیحی مجبور شده بود از نامزدی خود در این انتخابات صرف نظر کند؛ از این رو عجیب به نظر نمی رسید که گروه «سرود مسیح» مراسم افتتاح کنفرانس ملی حزب جمهوری خواه را افتتاح کند و بوش را رسماً به عنوان نامزد ریاست جمهوری این حزب معرفی نماید، همچنین عجیب نیست که بوش در خلال این کنفرانس از پسر کشیش «بیل گراهام»(5) (یکی از بنیانگذاران جریان راستگرایان مسیحی) دعوت کند تا مراسم دعای برکت را انجام دهد.
در اینجا باید بگویم راستگرایان محافظه کار از حامیان اسرائیل به شمار می روند، آنان معتقدند حمایت از اسرائیل بر اساس دستورات انجیل است که سرانجام آن به جنگ بزرگ «آرمگدون» و سلطنت هزار ساله ی مسیح منتهی می شود. اکنون بیشتر اعضای وابسته به این جریان، سمتهای مهمی در دولت بوش دارند و سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا تحت سیطره ی آنان قرار دارد. به هر حال باید گفت صهیونیستها توانسته اند در میان مسیحیان نفوذ کنند و با راستگرایان ایشان ائتلافی به وجود آورند و آنان را در راستای اهداف و منافع اسرائیل به خدمت گیرند. حال در اینجا این سؤال مطرح می شود که ماجرای ستمگرایان مسیحی چیست؟ میزان نفوذ آنان در تصمیم گیریهای دولت آمریکا چقدر است؟ و اهداف سیاسی مهم ایشان کدام است؟

راستگرایان دینی نقشه خاورمیانه را ترسیم می کنند

به نظر می رسد این گونه سؤالات صرفاً به مسائل داخلی آمریکا مربوط می شود؛ از این رو ضروری است که ما برای شناسایی ریشه های استنباطهای نظری و اعتقادات دینی راستگرایان مسیحی با تأنی و آرامش، تاریخ آنها را مطالعه کنیم؛ چرا که امروز ترسیم نقشه ی خاورمیانه در دست این گروه قرار دارد و حتی اگر بگوییم بعد از حادثه 11 سپتامبر گروه یاد شده بر ترسیم نقشه ی نوین جهان حاکم شدند، سخن اغراق آمیزی نگفته ایم. چنان که امروز شاهد هستیم آمریکا به طور یک جانبه به اداره کردن (بحرانها و مسائل منطقه ای و بین المللی) در اقصی نقاط جهان می پردازد.
آمریکا در قرن 16 میلادی توسط مهاجران پروتستان (اروپایی) بنیانگذاری شد و همزمان با این مسئله جریان راستگرایان مسیحی نیز متولد گشت. لذا مذهب و کلیسای راستگرایان مسیحی در سرزمین جدید حاکم شد و بر بیشتر مناطقی که پیروان این جریان تا قرن هجدهم میلادی در آنجاها سکونت داشتند، سیطره پیدا کرد. بعد از آن، ایالات متحده شاهد مهاجرت گروه انبوهی از مسیحیان کاتولیک بود. این مسئله موجب شد تا کلیسای پروتستان از این واهمه پیدا کند که کلیسای کاتولیک رهبری دینی مردم را به دست گیرد و امتیازاتی را که آنها در برابر دولت به دست آورده بودند از بین ببرد و بدین گونه رقیب کلیسای پروتستان شود. لذا قضیه جدایی دین از سیاست را مطرح کرد. به طوری که توانست در سال «1789» اولین تعدیل را در قانون اساسی آمریکا به وجود آورد و جدایی دین از سیاست را به مرحله اجرا گذارد. دراین ماده قانونی آمده است: «کنگره، هیچ قانونی در ارتباط با نهادینه کردن دین یا ممانعت از فعالیتهای دینی تصویب نخواهد کرد». مدت زمانی از ایجاد این تعدیل نگذشته بود که پروتستانها یک ماده الحاقی بدین مضمون به قانون اساسی این کشور اضافه کردند: «آزادی بیان دینی حق تمام ادیان است. »
با گذشت زمان و تغییر در جامعه و جهان، ایالات متحده آمریکا توانست با کمک این مهاجران جدید یک ساختار نیرومند اقتصادی و نظامی برای خودش بنیان گذارد و سپس دایره نفوذش را به خارج از مرزهای آمریکا گسترش دهد. در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مهاجران پروتستان احساس کردند جامعه ای که ساخته اند ثروتمند و با دیگر جوامع متفاوت است. این احساس بر آنان تأثیر منفی گذاشت؛ چرا که تصور کردند از دیگر ملتها برترند و می توانند بر آنها تسلط پیدا کنند. خطرناک تر از این مسئله، اندیشه ی برتری طلبی است که در داخل جریان راستگرایان مسیحی آمریکا به وجود آمد و به ظهور گروهی موسوم به «تندروهای پروتستان (6) منجر شد.
این گروه معتقد است آمریکا به خاطر برتری که دارد باید بر کل جهان حاکم شود و این تفکر، پایه ای برای توسعه امپراتوری شد. به هر حال به دنبال پایان یافتن جنگ دوم جهانی، چند گروه آمریکایی با هدف سازماندهی مجدد خود در جامعه ی تحت نظارت و پوشش کلیسای پروتستان به بازسازی و شکافتن پوسته قدیمی خود دست زدند. آنها به تشکیل ائتلافها، سازمانها، جمعیتها و هیأتهای چندی در چارچوب جامعه مدنی اقدام کردند؛ مانند «سازمان اکثریت اخلاقی»(7)، «ائتلاف انجیلی ملی»(8) و دهها سازمان و ائتلاف دیگر. پس از آن که این جمعیتها، سازمانها و هیأتها از مرحله تنظیم و بنیانگذاری ائتلافها گذشتند و شروع به گسترش نفوذ خود در سراسر جامعه آمریکا به ویژه در بخشهای رسانه ای، فرهنگی و سیاسی کردند. آنها در تبلیغات انتخابی سرمایه گذاری کردند و کار خود را محدود به نامزدهای پروتستان نکردند، بلکه این فعالیت نامزدهای لائیک، یهود و... را نیز در بر گرفت. با این حال آنها اصول مذهب پروتستان را نیز رعایت می کردند.

نفوذ صهیونیسم در راستگرایان مسیحی

درباره ی چگونگی گسترش راستگرایان مسیحی در جامعه ی مدنی آمریکا باید بگویم این گروه با کمک و اتئلاف لابی صهونیستی در جامعه ی آمریکا رشد و نمو کرد؛ زیرا لابی صهیونیستی دارای کارشناسان بزرگ برجسته ای در سازماندهی هیأتها، مؤسسات و جمعیتهای مدنی بود. لابی صهیونیستی به خوبی می توانست در راه تأمین منافع، فشار وارد کند. این موضوعات سرانجام به ظهور جریانی قوی و نیرومند در داخل مذهب پروتستان منجر شد که به نام «صهیونیسم مسیحی»(9) شناخته می شود. اکنون رهبری این جریان در آمریکا به عهده کشیش «پت روبرتسون» است. جریان یاد شده در آمریکا تحت عنوان «ائتلاف مسیحی» (10) شناخته می شود که یک میلیون نفر عضو دارد. کشیش «پت روبرتسون» یک امپراتوری را اداره می کند که بر مؤسسات بزرگ رسانه ای همچون شبکه خبری «فاکس نیوز»(11)، «ان. بی. سی»(12) و سی. ان. ان» (13)، تسلط دارد.
مهم ترین عقاید صهیونیسم مسیحی بر سه محور استوار است:
اول، ایمان به بازگشت حضرت مسیح (ع) و این که این بازگشت مشروط به برپایی دولت اسرائیل است؛
دوم، تشکیل دولت اسرائیل و این که برپایی این دولت محقق نخواهد شد مگر با بازگشت یهودیان به فلسطین؛
سوم این که تنها شریعت خدا توارت است و این دین باید در فلسطین درباره یهودیان اجرا شود؛ زیرا آنان ملت برگزیده خداوند هستند.
در اینجا باید گفت که موضوعات فوق در اعلامیه ی «بالفور»(14)، تشکیل دولت اسرائیل، مهاجرت یهودیان به فلسطین و حمایت و کمک به دولت تل آویو در چارچوب قوانین بین المللی نقش اساسی داشت. فعالیت جریان صهیونیسم مسیحی با به قدرت رسیدن «رونالد ریگان»(15) رئیس جمهور اسبق آمریکا در سال 1980 اوج گرفت. در دهه 80 قرن بیستم بود که راستگرایان دینی و سیاسی با هم در آمیختند... این در حالی بود که ریگان به جریان راستگرایان سیاسی محافظه کار تمایل داشت و فردی متدین نبود.
با این حال ریگان راستگرایان مذهبی را به عنوان اسلحه مهم در جنگ سرد مورد استفاده قرار داد. ریگان در آن زمان به شوروی «امپراتوری شر» لقب داد و این درست برخلاف سیاست همگرایی بودکه ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا در دهه 70 میلادی آن را در پیش گرفته بود.
در زمان ریاست جمهوری کلینتون نفوذ این جریان به صورت آشکار نبود. اما در همین دوران بود که جریان یاد شده توانست قانون آزادی مذهبی را در آمریکا به تصویب برساند. این قانون به دولت واشنگتن اجازه می دهد تا در امور کشورهای جهان بر اساس مذهب مداخله کند. سپس قانون مذکور به صورت راهنمایی که نمی توان آن را نادیده گرفت، درآمد و به یکی از اصول اساسی سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد.

وقتی که بوش مجدداً متولد شد

«جرج بوش پسر» یکی از راستگرایان اصولگرای مذهبی آمریکا به شمار می رود. بوش قبلاً فردی دور از خدا بود. اما صبح یکی از روزهای سال 1995 به طور ناگهانی در خود احساسی را کشف می کند که باید به سوی خدا باز گردد. این مسئله بر اساس تعبیرات مذهب پروتستان «تجدد» نامیده می شود؛ یعنی بوش تبدیل به شخص دیگری شده، از نو متولد گشته و اکنون فردی متدین است. بر این اساس می توان گفت که این اولین باری است که در تاریخ آمریکا یک فرد راستگرای دینی مسئولیت اداره حکومت این کشور را به عهده می گیرد.
این جریان بر بیشتر وزارتخانه های دولت بوش سیطره دارد و ساختار نظام دولت بوش را تشکیل می دهد. افزون بر این معاون رئیس جمهور، وزیر دفاع، وزیر دادگستری و معاون وزیر دفاع آمریکا به این جریان وابستگی دارند. ذکر این نکته در اینجا خالی از لطف نیست که چنانچه مسلمانان بخواهند طلسم سیاستهای خارجی آمریکا را بشکنند باید به طور کامل با نظرات و اعتقادات راستگرایان آمریکا آشنایی داشته باشند؛ زیرا این جریان بر تمام ساختار سیاسی دولت بوش حاکمیت دارد. به هر حال آشنایی با دیدگاه های دینی و فکری آنان مانند عصای سحرآمیزی برای شکستن طلسم سیاستهای (خارجی) دولت آمریکاست.
چه بسا آشنایی با اندیشه ی «جنبش تدبیری»(16) که یکی از مهم ترین و خطرناک ترین جنبشهای اصولگرای صهیونیسم مسیحی است ما را در درک و فهم اعتقادات دینی و نظری دهها سازمان و جنبش دیگر صهیونیسم مسیحی کفایت کند.
در اینجا مناسب است یادآوری کنم که «رونالد ریگان» رئیس جمهور اسبق آمریکا به این جنبش وابسته بود. خاطر نشان می شود «جنبش تدبیری» با تشکیل دولت اسرائیل در آمریکا شکل گرفت و در اواسط دهه 80 میلادی بیش از 40 میلیون آمریکایی در آن عضویت داشتند و اکنون بر تعداد زیادی از وسائل ارتباط جمعی امریکا سیطره و ایستگاه های تلویزیون ماهواره ای مخصوصی را نیز در تملک خود دارد. البته مقامات بلند پایه کاخ سفید، شورای امنیت ملی، بخش تصمیم گیری سیاسی وزارت خانه و نظامیان متخصص در درگیریهای اعراب و اسرائیل در این شبکه های تلویزیونی مشارکت دارند. این جنبش معتقد است که خداوند در کتاب مقدس خود به طور واضح خبرهایی را درباره ی چگونگی تدبیر خود در جهان هستی و سرانجام آن بیان کرده است؛ همانند برپایی دولت اسرائیل و بازگشت یهودیان به آن، سپس حمله دشمنان خدا به اسرائیل و شعله ور شدن جنگ اتمی »آرمگدون»(17). این جنگ هسته ای ویرانیهای بسیار و میلیونها کشته به جای می گذارد.
پس از این رخدادها حضرت مسیح ظهور می کند تا پیروان خود را از آتشی که گرفتار آنند نجات بخشد و این همان چیزی است که یهودیان به آن ایمان دارند. سپس صلح و آرامش در حکومت حضرت مسیح استقرار می یابد. این حکومت هزار سال در زیر آسمان و روی این زمین جدید ادامه پیدا خواهد کرد.
همچنین اعضای وابسته به جریان «جنبش تدبیری» مثل بقیه جنبشها و سازمانهای راستگرای دینی و صهیونیستی بر این نکته اعتقاد دارند که تشکیل دولت یهودی در سرزمین فلسطین نشانه نزدیک شدن ظهور حضرت مسیح (ع) است و تا زمانی که یهود به طور کامل بر فلسطین تسلط پیدا نکرده و قدس به عنوان پایتخت آنان به شمار نیامده است؛ ظهور حضرت مسیح (ع) به تأخیر خواهد افتاد. البته یپش از ظهور حضرت مسیح(ع) جنگ اتمی میان اسرائیل و دشمنانش واقع می شود که تعداد بی شماری زندگی خود را در این جنگ از دست می دهند و این آخرین جنگ روی زمین خواهد بود.
شاید این اعتقاد برای ما بیان می کند که چرا آمریکا اصرار به مسلح کردن اسرائیل به سلاحهای پیشرفته و اعطای فناوری جدید و حمایت همه جانبه از اقدامات آن در سرزمینهای فلسطینی و خارج از آن دارد.
بر اساس اندیشه های صهیونیسم مسیحی، آمریکا آمادگی تحقق این پیشگوییها و ضمانت پیروزی اسرائیل بر دشمنانش در این جنگ ویرانگر را دارد.
«آرمگدون» واژه ای عبری و به معنای تپه ی شریفان است و آن تپه ی بزرگی واقع در شمال فلسطین است. اعضای «جنبش تدبیری» ایمان دارند که وظیفه ی مهم آنان فراهم کردن مقدمات ظهور حضرت مسیح (ع) است. لذا برای نیل بدین مقصود، تضعیف نظامی اعراب (مسلمانان) و حمایت مالی، سیاسی و نظامی، تقویت فناوری هسته ای اسرائیل را از جمله وظایف خود می دانند. اعضای این جنبش معتقدند این حق الهی، قانونی و تاریخی یهودیان است که به سرزمین اسرائیل (فلسطین) باز گردند و خداوند به ملتهایی که با اسرائیل همکاری کنند کمک خواهد کرد. از این رو مواجهه و رویارویی با اسرائیل یعنی مقابله با خدا، و این مفهوم همان سخنانی است که «راجر جیسون» (18) سناتور کنگره آمریکا در سال 1981 در نشست صهیونیستها اظهار داشت: « آمریکا به این خاطر با برکت است که ما، یهودیان پناهنده به کشورمان را پذیرفتیم و به آنان احترام می گذاریم و از اسرائیل دفاع می کنیم؛ زیرا ما به حق اسرائیل در سرزمین (فلسطین) اعتراف کردیم. »
اکنون این اعتقادات در نظر مردم آمریکا مخصوصاً راستگرایان دینی آنها تقویت شده است. مثلاً خانم «گریس هالسل»(19) نویسنده کاتولیک آمریکایی در کتاب پیشگویی و سیاست نوشته است:
«اسرائیل بر کشورهای عربی همجوار خود پی در پی پیروز می شود و اوج این پیروزیها حمله به جنوب لبنان است. در یک نظر سنجی که مؤسسه «پتکیلوفینش» در سال 1984 انجام داده مشخص شده است 39 درصد مردم آمریکا ایمان دارند که جهان با سلاحهای آتشین نابود خواهد شد.
در همین حال تحقیقاتی که مؤسسه آمریکایی «نلسن»(20) انجام داده است نشان می دهد 61 میلیون آمریکایی همواره از مبشران شنیده اند که می گویند ما نمی توانیم کاری انجام دهیم تا از وقوع جنگ اتمی جلوگیری کنیم. »

آرمگدون بر دولت آمریکا حاکمیت دارد

در اینجا باید بگویم افرادی که به پیشگوییهای کتاب مقدس ایمان داشتند در سال 1998 افزایش پیدا کردند. یک نظرسنجی که توسط مجله «تایمز» به عمل آمده است نشان می دهد 51 درصد ملت آمریکا به پیشگوییها ایمان دارند که در بین آنها تعداد زیادی از نخبگان حاکم بر ایالات متحده به چشم می خورند. از آن جمله می توان برخی وزیران، اعضای کنگره و فرمانداران محلی را در میان آنان دید. افزون بر این چندین رئیس جمهور آمریکا، مثل «جیمی کارتر»، «رونالد ریگان» و «جرج بوش» به این پیشگوییها ایمان دارند. به طوری که ریگان مهم ترین تصمیمات سیاسی خود را در زمان ریاست جمهوریش بر اساس پیشگوییهای کتاب مقدس (عهد قدیم) اتخاذ می کرد.
در این مورد کافی است به این نکته اشاره کنیم: در سراسر ایالات متحده 200 مؤسسه و مرکز آموزشی وجود دارد که دانشجویان فارغ التحصیل از آنها به اندیشه ها و دیدگاههای جنبش تدبیری از جمله به نزدیک بودن وقوع جنگ هسته ای آرمگدون ایمان دارند و از هر 14 اصولگرای انجیلی 3 نفر آنان به «جنبش تدبیری» گرایش دارند. آنان نیز معتقدند فاجعه ای به وقوع خواهد پیوست که تنها راه ظهور حضرت مسیح(ع) بر روی زمین است.
به غیر از این، هر روز 80 هزار قدیس انجیلی که بیشتر آنان به «جنبش تدبیری» گرایش دارند از 1400 مرکز دینی برنامه ای با عنوان «رسالت آرمگدون آینده» پخش می کنند. مفاد برنامه های فوق بر این اساس است: هرگز صلح و آرامش در جهان مستقر نخواهد شد تا این که حضرت مسیح (ع) ظهور کند و هر بشارتی درباره ی صلح قبل از ظهور آن حضرت سخنی کفرآمیز و ضد خدا و مسیح (ع) خواهد بود.
پت روبرتسون که یکی از برجسته ترین اصولگراهای انجیلی آمریکاست، در تلویزیون نظریه ی آرمگدون را مطرح کرد. گفتنی است شبکه تلویزیونی مسیحیان آمریکا دارای 3 ایستگاه است و سالانه 200 میلیون دلار درآمد دارد. همچنین مسیحیان (راستگرای) آمریکایی در شبکه تلویزیون خاورمیانه (جنوب لبنان) سهیم هستند. شانزده میلیون خانواده آمریکایی برنامه های این شبکه را می بیند. «جیمی سوهارت» مالکیت دومین شبکه تلویونی انجیلی معروف آمریکا را داراست، 9 میلیون خانواده آمریکایی بیننده برنامه های این شبکه هستند. «جیمز بیکر»(21) مالک سومین شبکه تلویزیونی تبشیری آمریکاست. شش میلیون خانواده آمریکا تماشاگر برنامه های این تلویزیون هستند. درآمد این شبکه تلویزیونی سالانه بین 50 تا 100 میلیون دلار است.
در اینجا باید به این نکته اشاره شود که نوارهای صوتی و تصویری از برنامه های «حامیان یهود» در میان قشر متوسط جامعه آمریکا شدیداً رواج دارد، (بیشتر کسانی که به این پیشگوییها اعتقاد و ایمان دارند در طبقه متوسط جامعه آمریکا قرار دارند و تعداد آنان به میلیونها نفر می رسد. ) همچنین کتابهای ویژه ای در زمینه برنامه های فوق وجود دارد که در خیابانهای شهرهای بزرگ آمریکا به فروش می رسد؛ مثلاً کتاب مرگ کره زمین نوشته هول لیفدسی(22) (از حامیان یهود) که در چند روز اولیه انتشارش 25 میلیون نسخه از آن به فروش رسید.
حامیان یهود که در شبکه های تلویزیونی کار می کنند، در حقیقت نماینگان صهیونیسم مسیحی هستند که توانسته اند از طریق فعالیت خود- که بزرگ ترین و مهم ترین جنبش نصرانی در تاریخ مسیحیت (آمریکا) به شمار می رود ساختاری تحت عنوان (کمربند تورات)(23) در سراسر ایالتهای جنوبی و مرکزی آمریکا ایجاد کنند. در این مناطق گروههای گسترده ای از مسیحیان تندرو و مؤمن به پیشگویی آرمگدون ( هرمجدون) یا پایان جهان یا ظهور حضرت مسیح (ع) سکونت دارند. آنان معتقدند حضرت مسیح (ع) جهان را از شر و گناه نجات خواهد داد. البته پیش از ظهور حضرت مسیح(ع) جنگ هسته ای شعله ور خواهد شد به طوری که در جریان آن، سه میلیارد انسان جان خود را از دست خواهند داد، با این وجود باید گفت صهیونیسم مسیحی بیش از 1200 جنبش افراطی مذهبی آماده ساخته که اعضای آنها به پیشگوییهای مرتبط با جنگ آرمگدون (هرمجدون) ایمان دارند. این جنبشها فیلمهایی سیاسی بر اساس محورهای دینی ساخته اند، که این فیلمها رایگان پخش می شوند. این فیلمها بر محور حمایت از اسرائیل قبل از ظهور حضرت مسیح(ع) دور می زند؛ مثل فیلم «اسرائیل کلید نجات آمریکا» و «قدس د، س»(24).
شاید اندیشه ظهور حضرت مسیح(ع) و ارتباط آن با جنگ آرمگدون (هرمجدون) برخی گروهها را به این سمت و سو سوق دادکه برای تعجیل در ظهور حضرت مسیح (ع) و برپایی رستاخیز دست به عملیات خودکشی دسته جمعی بزنند. از جمله این گروهها می توان به نژادپرستان (کوکلس کلان)(25)، نازیهای جدید، کله پوستیها، گروه «دان کورش»(26)، که در چند سال قبل در شهر «اکو» واقع در ایالت «تگزاس» به دستور رهبر خود «کورش» دست به خودکشی دسته جمعی زدند و همچنین کشیش «جونز» و پیروانش در ایالت «ویرجینیا» که به خاطر شتاب در پایان جهان دست به خودکشی زدند، اشاره کرد.

آمریکاییها و صهیونیستها... کراهت دو جانبه

نکته ی ظریفی که در اینجا وجود دارد آن است که حمایت همه جانبه ی مسیحیان راستگرای آمریکایی از اسرائیل به معنای ایمان داشتن آنان به آئین یهودیت و احساس دوستی و مهربانی با ایشان نیست. راستگرایان مذهبی آمریکا معتقدند حضرت مسیح(ع) تمام یهودیانی را که به وی ایمان نیاوردند خواهد کشت. راستگرایان مسیحی بدین خاطر از رژیم صهیونیستی حمایت می کنند که آن را وسیله ای برای تحقق پیشگوییها می دانند. از این رو عجیب نیست رهبران یهود، در آمریکا و رژیم صهیونیستی از ایمان به این پیشگوییها نهایت استفاده را ببرند. یهودیان به اشکال مختلف از حمایت و تأیید آمریکا در زمینه های سیاسی و اقتصادی به طور نامحدود برخوردارند. از آن جمله می توان به سفرهای گردشگران آمریکایی به اسرائیل، جمع آوری کمکهای مالی و سیاسی دولت واشنگتن اشاره کرد.
در حقیقت باید گفت: اعتقادات دینی راستگرایان آمریکایی خطری برای کشورهای اسلامی و عربی محسوب می شود. به نظر می رسد اندیشه های نظری و سیاسی این جریان ارتباط تنگاتنگی با آن اعتقاد دارد. افزون بر این از اهمیت این اعتقادات و نقش آن در سیاست آمریکا به هیچ وجه کاسته نشده است. در اینجا مناسب است سخنی از «کریستول»(27) پدر روحانی جریان راستگرایان مسیحی آمریکا به میان بیاوریم. او معتقد است که اساس اندیشه راست مذهبی باید بر سه محور استوار باشد که عبارتند از «دین، قومیت و رشد اقتصادی. کریستول اعتقاد دارد «دین» نیروی مهمی است که خصوصیات بشر را تشکیل می دهد و صفتهای دافع او را منظم می سازد. «قومیت»، ارتباط انسان با تاریخ و نقش اعتقادات وی را روشن می نماید. سپس کریستول ملت آمریکا را ملتی اعتقادی توصیف و اضافه می کند: « رشد اقتصادی» که در این کشور دیده می شود به خاطر پایبندی (مردم) به دستورات اخلاقی مذهبی پروتستان است.
مهم ترین و خطرناک ترین اعتقاد و ایمان «کریستول» این است که آمریکا چاره ای جز آنچه اکنون در جهان انجام می دهد ندارد؛ زیرا این یکی از مسئولیتهایی است که بنابر حکم جبر تاریخ بر آن تحمیل شده است، حتی اگر در این زمینه با شکست مواجه شود. همانطوری که در جنگ ویتنام یا سومالی با آن روبرو شد. این اندیشه ها بر جریان راستگرایان دینی در دولت آمریکا حاکمیت دارد.

جیمی کارتر

اندیشه دینی و سیاستمداران راستگرای دولت آمریکا بر چهار محور اساسی متمرکز شده است. در رأس این مسائل نفی اقدام گروهی است و این که اقدامات بین المللی باید تحت رهبری آمریکا یا با اقدام (مستقیم) آن کشور باشد و گرنه از نظر آنان مردود است. شاید این تفکر بیانگر علت خروج آمریکا از قرارادهای بین المللی باشد.
مهم ترین این قراردادها و پیمانهای بین المللی که آمریکا از آنها عقب نشینی کرده است، عبارتند از: پیمان دفاع ضد موشکی، منع تولید مینهای ضد نفر، مبارزه با پول شویی، خودداری از تولید سلاحهای کوچک، پیمان کیوتو(مربوط به محیط زیست)، خارج شدن از شروط سازمان تجارت جهانی، سرنگونی رژیم صدام - با اینکه تمام جهان و حتی ملت آمریکا با آن مخالف بود. - لغو پیمان آی بی ام که میان شوروی سابق و آمریکا در سال 1972 منعقد شده بود. اگر چه با این اقدام، در روابط امریکا با چین، روسیه و کشورهای اروپایی چالش به وجود آمد، اما رامسفلد(28) وزیر دفاع آمریکا گفت: آنها جزیره های جدا از یکدیگر هستند که ساختار سیاسی یکپارچه ای را تشکیل نمی دهند.
دومین موضوعی که بر ساختار فکری راستگرایان مسیحی حاکم است، عدم پذیرش نیروی مخالف آمریکا در جهان یا دنیای چند قطبی و مطرح کردن تقسیم قدرت در جهان است. این مسائل به ایجاد تننش میان آمریکا با هم پیمانانش به ویژه با اتحادیه اروپا منجر می شود.
به کارگیری نیروی نظامی برای اجرای سیاستهای خارجی آمریکا سومین جایگاه را نزد این جریان دارد. این مسئله اکنون شالوده سیاست بین الملل آمریکا را تشکیل می دهد؛ زیرا این کشور در برخورد و رویارویی با دیگر کشورهای جهان بر نیروی نظامی خود تکیه می کند. از این رو عجیب نیست که بوش اصرار بر حمله بر عراق به هر بهانه ای داشت.
همزمان با تسلط نظامی آمریکا بر جهان - بر اساس دیدگاه و تمایلات جریان راست دینی در دولت این کشور - واشنگتن تسلط فکری و فرهنگی خود را از راه تبلیغ ارزشهای آمریکایی به جهان تحمیل می کند. بر همین اساس آمریکا از برخی دولتهای عربی می خواهد که آموزشهای مذهبی خود را تغییر دهند و ساختار ارزشهای درونی جامعه کشورهای عربی نیز تغییر پیدا کند به طوری که با ارزشهای آمریکایی در تضاد نباشد. این مسائل به خوبی مشخص می سازد که منظور از خیر و شر در سخنرانی سیاسی مقامات آمریکایی چیست.

صهیونیسم مسیحی و آتش سوزی مسجد الاقصی

صهیونیستها هیچ تردیدی ندارند که موفق شده اند اعتقادات و اندیشه های راستگرایان مذهبی آمریکا را در راستای تحقق اهداف اشغالگری استعماری خود قرار دهند. مثلاً بهره برداری از پیشگویی «آرمگون» (هرمجدون) باعث این شد مسیحیان آمریکایی که ایمان بدان دارند با توجه به واقعیتهای موجود، همکاری آگاهانه ای با یهودیان داشته باشند. «صهیونیست- مسیحیان » آمریکا را مجبور کردند حال را ببینند و آینده را در چارچوب مشخص و محدودی نگاه کنند. لذا این مسئله در حمایت همه جانبه ی مسیحیان آمریکا از طرحهای صهیونیستها انعکاس داشت. از آن جمله می توان به مهاجرت یهودیان به فلسطین، اسکان آنها در این سرزمین و اخراج فلسطینیان از آن دیار (حتی با قتل عام آنان) اشاره کرد. همدلی و همراهی مسیحیان توراتی (راستگرای افراطی) با خون آشامان صهیونیست به حدی است که در کشتارهای فلسطینیها شرکت داشته اند؛ مثلاً پت روبرتسون در کنار شارون در حمله به لبنان و کشتار وحشیانه آنجا شرکت داشته است. این موضوع به غیر از آن است که داوطلبان مسیحی صهیونیست در کنار ارتش صهیونیستی (علیه فلسطینیها و لبنانیها) جنگیده اند. این مطلب در کتاب پیشگویی و سیاست خانم گریس هالسل آمده است. زیرکی و حیله گری صهیونیستها این است که بیشتر تلاش آنان برای به آتش کشیدن مسجدالاقصی یا ویران ساختن آن است. این تلاش آنان برای برپایی هیکل داود و برنامه هایی است که مسیحیان توراتی ( صهیونیسم) مؤمن به پیشگویی آرمگدون (هرمجدون) بدان اعتقاد دارند.
با وجود حمایت همه جانبه راستگرایان مسیحی از اسراییل، حملات آنان علیه مسلمانان و اعراب کاهش پیدا نکرده است. عجیب نیست که «پت روبرتسون» اسلام را «دین منحوسین» توصیف می کند.
همان طور که قبلاً گفته شد روبرتسون یکی از رهبران راست افراطی است که بوش را کمک کرد تا به هرم قدرت صعود کند.
روبرتسون در یک برنامه تلویزیونی گفت: « اسلام انحرافش از مسیحیت و یهودیت بیشتر نیست و عجیب است که بعضی از آمریکاییها - آمریکاییهای آفریقایی تبار - این دین را انتخاب کرده اند... این کمتر از دیوانگی نیست مسلمانان و اعراب آفریقاییها را اسیر کردند و آنان را به ما فروختند. »
دامنه ی هجوم علیه اسلام به وزرای دولت آمریکا نیز کشیده شده است؛ مثلاً «جان اشکرافت»(29) وزیر دادگستری اولین مقام رسمی بود که آشکارا علیه قرآن سخن گفت و دین اسلام را آئین مرگ توصیف کرد. وی گفته است خدای مسیحیان فرزند خود را به خاطر زندگی قربانی کرد. اما خدای مسلمانان به آنان فرمان می دهد که برای دین شان فرزندان خود را به دست مرگ بسپارند.
مجله «مادرجونز»(30) در ژوئن گذشته فاش ساخت چندین اداره ی فرهنگی آمریکا مشغول ترویج شبهات روشنفکران غربی درباره ی قرآن هستند. آنان با تشکیک در صحت قرآن، خواستار از بین بردن آن شده اند تا از این طریق تعصب و تندرویهای (برخی مسلمانان) از بین برود. آنها پیشنهاد کرده اند کتاب دیگری جایگزین قرآن شود. بارها تهاجم علیه اسلام توسط روزنامه ها و مجلات و کشیشان آمریکایی انجام شده است. آنها اسلام را منبع شرّ معرفی می کنند که تروریست از آن متولد می شود.
همانطوری که شبکه های تلویزیونی، مجلات و نشریات آمریکا به قرآن حمله ور می شوند و برخی از کشیشها؛ مثل فالویل (31) به طور جنون آمیز اسلام و اعراب را مورد حمله قرار می دهند.
روزنامه «لس آنجلس تایمز» اوائل ماه گذشته تأکید کرد دولت آمریکا و مؤسسات وابسته به آن تحت تأثیر نفوذ جریان راستگرایان مذهبی تندرو قرار دارد، به طوری که آنان خواستار عدم دخالت (آمریکا) در برقراری صلح و آرامش در خاورمیانه شده اند. و بوش نیز به اسرائیل چراغ سبز نشان داده است که در برخورد نظامی با عملیات انتحاری (شهادت طلبانه) فلسطینیها آزادی کامل داشته باشد. این روزنامه عنوانهای یک سلسله مقالاتی را آورده که توسط متفکران محافظه کار نظیر «کریستول» و «ویلیام پینت» در رسانه های ارتباط جمعی آمریکا منتشر شده است، این متفکران راستگرای مذهبی تعبیراتی همچون «اضطراب اخلاقی» و «خواهش از کلینتون» برای از سرگیری روند صلح خاورمیانه به کار برده اند. اما مؤسسه «الس کتف انتلرنس ریفو» (32) که تحت مدیریت «لیندون لاروش»(33) سیاستمدار پیشین آمریکاست، در مجله هفتگی اش نوشته است جنگ مذهبی در خاورمیانه هرگز واقع نخواهد شد تا زمانی که در پشت آن ائتلاف سازمانهای راستگرای یهودی مؤمن به شعار اسرائیل بزرگ حضور نداشته باشند. البته باید در این سازمانها نمایندگانی از سوی افراد صاحب نفوذ همچون رئیس شورای یهودیان جهان و راستگرایان تندرو مسیحی آمریکا شرکت داشته باشند؛ زیرا آنان معتقدند پس از جنگ آرمگدون (هرمجدون) قرن 21، قرن خوبی خواهد بود.
این حقایق به ما اطمینان می دهد رقابت تنگاتنگ رؤسای جمهور آمریکا برای به دست آوردن رضایت اسرائیل ناشی از گروه فشار یهودیان نیست بلکه تأثیر نفوذ لابی صهیونیسم مسیحی آمریکاست. در حقیقت صهیونیسم مسیحی آمریکا با گروههای سیاسی این کشور که بر مراکز تصمیم گیری آمریکا تسلط دارند ائتلاف کرده اند. و به نظر می رسد چنانچه این جریان در مراکز دولتی آمریکا همچنان حضور داشته باشد دوستان آمریکا در جهان عرب در وضعیت خطرناکی قرار خواهند گرفت.

پی نوشت ها :

1. B'rai B'rith.
2. John Mccane.
3. Pat Robertson.
4. Collin Powell.
5. Billy Graham.
6. Ultra protestant.
7. Moral majority.
8. National association of Evangelicals.
9. Christian zianism.
10. Christian coalition.
11. Foxnews
12. NBC.
13. CNN.
14. Balflour.
15. Ronald Reagan.
16. Methodist.
17. Armageddon.
دشمنان اسرائیل، روسیه و اعراب یا به عبارت دقیق تر کمونیست ها و مسلمانان هستند.
18. Roger Jason.
19. Grace halsell.
20. Nelson Institute.
21. James baker.
22. Hal lindsey.
23. Bible belt.
24. Jerusalem D .C.
25. Kuklux Klan (KKK).
26. Dankoresh.
27. Kristol.
28. Rumsfeld.
29. John Ashcroft.
30. Mother Jones.
31. Falwell.
32. Executive intelligence review.
33. Lyndon Larouche.

منبع :پیشگویی ها و آخر الزّمان(جلد 1و2)، (1385)، تهران: نشر موعود عصر(عج)، چاپ دوم1387.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط