نویسنده: سیدمحمود طاهری
8. امنیت اقتصادی
ناامنی، یکی از مهمترین موانع بر سر راهِ رشد و بالندگی انسانهاست. بدون امنیت، نه کارهای فرهنگی به درستی صورت میگیرد، نه تلاشهای علمی به نتیجه مطلوب میرسد و نه فعالیتهای اقتصادی رُشد قابل ملاحظهای مییابد. بنابراین، برای برخوردار بودن از اقتصادی شایسته و بالنده، پیش از هر چیز باید امنیت اقتصادی به وجود آورد تا در سایه آن، سرمایهگذاری در بخشهای گوناگون اقتصادی، از حالت خطر نمودن بیرون آید و به صورت فعالیّتِ اقتصادیِ همراه با آرامش و اُمید به آینده درآید. پوپر مینویسد:روزی که قانوناً بتوانیم معاش هر کس را که حاضر به کار کردن است تضمین کنیم، آنگاه حفظ آزادی شهروند از گزند ترس و ارعاب اقتصادی، به کمال نزدیک خواهد شد. (پوپر، 1380: 920)
مقام معظم رهبری نیز درباره امنیت اقتصادی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد کشور میفرماید:
اگر امنیت نباشد، فعالیت اقتصادی هم دیگر نخواهد بود. (6/1/1379)
ما درباره امنیت اقتصادی در این کشور، اعتقاد راسخ داریم که باید طوری باشد که در این کشور، کار اقتصادی، حرکت اقتصادی، تلاش اقتصادی، رونق اقتصادی و سازندگی اقتصادی ـ از هر نوعش ـ امکانپذیر باشد و کسانی که اراده این کار را دارند، با امنیت بتوانند این کار را انجام دهند. (10/6/1378)
اگر امنیت نباشد، اقتصاد هم نیست؛ تلاش برای سازندگی و برای افتخارآفرینی هم نیست. (1/1/1379)
مبادا کسی خیال کند که ایجاد امنیت اقتصادی، یعنی بازگذاشتن راه برای مفتخورهای اقتصادی، سوء استفادهچیهای اقتصادی و زالوهای اقتصادی. امنیت اقتصادی به معنای این نیست که قوانین و مقررات سالم کشور نادیده گرفته شود. امنیت اقتصادی یعنی اینکه انسانها و آحاد مردم این کشور، از هر قشری، بخواهند کار اقتصادی بکنند ـ چه کار صنعتی، چه کار کشاورزی، چه سرمایهگذاری، چه تجارت ـ بدانند که کسی مزاحم آنها نخواهد شد، اما این معنایش آن نیست که آن کسانی که چه در دوران جنگ و چه در دوران سازندگی، توانستند از پیچ و خمهای اقتصادی، استفادههای نامشروع بکنند و ثروتهای نامشروع به وجود آورند، این امکان را داشته باشند که بتوانند چنین حرکت نامشروعی را به عنوان امنیت اقتصادی انجام دهند. (10/6/1378)
هر نوع سرمایهگذاری که قانون آن را اجازه دهد، بایستی امنیت داشته باشد. ... ناامنی اقتصادی، بیشتر از قِبَل آدمهای سوءاستفادهچی بوده است. هر جا که یک سوء استفادهچی هست، یک نوع اختلال در کارها هست و یک طور ناامنی هم وجود دارد. امنیت اقتصادی، مسئله مهمی است و ما هم به آن اعتقاد داریم. (همان)
9. پرهیز از مصرفزدگی و اسراف
برای رسیدن به اقتدار، عزتمندی و ثروت، تنها کار و کوشش کافی نیست، بلکه در کنار آن از مصرفزدگی و اسراف نیز باید دور بود. اگر به یک نهال، آب و اکسیژن کافی برسد، ولی بر ساقه و شاخه آن پیچک روییده باشد، این نهال نه تنها رشد نمیکند و به درختی تناور تبدیل نمیشود، بلکه روز به روز زردتر و پژمردهتر میگردد.نهال اقتصاد شخص و جامعه نیز همینگونه است؛ اگر شخص از همت مضاعف و کار مضاعف برخوردار باشد، ولی به پیچک اسراف و مصرفزدگی دچار باشد، درآمدهای حاصل از کار و کوشش، نه تنها کفاف رشد اقتصادی او را نخواهد داد، بلکه چه بسا آفت مصرفزدگی و اسراف، وی را در معرض تهیدستی و فقر نیز قرار میدهد. با وجود مصرفگرایی و اسراف، راه بر استقلال اقتصادی هموار نخواهد شد. البته مصرف، به خودیِ خود، نه تنها پدیدهای ناپسند نیست، که امری بایسته و لازم است. مصرف، از شیوههای جایگزینناپذیر برای پاسخگویی به نیازهای طبیعی و غریزی انسان است که بدون آن، حیات مادی و معنوی انسانها دستخوش آشفتگی و نابسامانی خواهد شد و معیشت انسان، لطف و لذت خود را از دست خواهد داد. اما گاهی مصرف، شکل طبیعی خود را از دست میدهد و به جای آنکه به عنوان پدیدهای حیاتی در خدمت انسان باشد، انسان به خدمت او درمیآید. به این ترتیب، وسیله به هدف تبدیل میشود و همه قوای مادی و معنوی انسان که باید با مصرف درست به اوج تکامل و تعالی برسد، بر اثر مصرفزدگی در سراشیبی سقوط قرار میگیرد. امام باقر علیه السلام میفرماید: «خوشبختی از جامعهای که همّ و غمّ آنها زیادهروی در استفاده از نعمتهای خداست، دور میشود». (مجلسی، 1403ق: ج 33: 192)
مقام معظم رهبری در این باره میفرماید:
برای جامعه، بلای بزرگی است که میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوع خوردن، متنوع پوشیدن و دنبال نشانههای مُد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجملات آن رفتن تشویق شوند. (15/9/1381)
شهید بهشتی مینویسد:
تنوع و تفنن از نیازهای طبیعی انسان است و تغییر رنگ و شکل لباس، ماشین، مسکن، لوازم خانه و غذا از خواستههای طبیعی بشر در مراحل رشد مادی است. ولی این تنوعطلبی، زمینه اسراف و زیادهروی در مصرف نیز هست؛ مخصوصاً در پوشاک و لوازم خانه که بسیاری از لباسها و لوازم خانه که دور انداخته میشود، هنوز فرسوده نشده و قابل استفاده است و صرفاً به خاطر استفاده از انواع تازهتر از رده مصرف خارج میشود. در تولید این کالاها، از نظر تنوع در شکل و رنگ باید چنان عمل شود که از این نوع مصرف که در حقیقت اسراف است تا آخرین حدّ ممکن بکاهد. از این بدتر کالاهایی است که غالباً مصرف تخریبی دارد و بهداشت تن یا محیط زیست را به خطر میافکند که از تولید آنها باید قاطعانه جلوگیری شود». (بهشتی، 1388: 469)
10. ریاضت و خویشتنداری اقتصادی
حماسه اقتصادی بدون ریاضت و خویشتنداری اقتصادی تحقق نخواهد پذیرفت. ریاضت و خویشتنداری، گونهای از پرورش درست روح است که در پی آن، اقتصاد کشور از رکود و آسیب مصون میماند و در اثر برخوردار شدن از سلامت، به سوی رُشد و بالندگی حرکت خواهد کرد. ریاضت اقتصادی، کاستن عاقلانه و حکیمانه از مصرف است تا به دنبال آن، مصرف درست استمرار یابد و همواره نعمتهای خداوند بر سر سفره شخص و جامعه حاضر باشد.ریاضت اقتصادی، دوراندیشیِ منطقی است که در آینده اقتصادی شخص را تأمین میکند و مانع از درافتادن افراد به ورطه تهیدستی و فقر میشود. «بیتردید، دستیابی به انواع امکانات، سعادتمندی و رسیدن به کمال مطلوب، در فرهنگ دین، ریاضت و تحمّل سختیهای و مشکلات را میطلبد. یکی از دستورهای مهم دینی برای پیروزی بر مشکلات، صبر در برابر آن است؛ صبری که نمود استقامت و پایداری باشد و کاستیها، هدفمندانه تحمل شود. خویشتنداری در برابر نارساییها و کاستیهای توجیهپذیر تولیدات داخلی، از هدر رفتن سرمایهها و منابع باارزش ملی جلوگیری میکند، و سپری است در مقابل وابستگی، و مرکبی است برای دستیابی به کمال مطلوب، و راهی است برای دستیابی به آرزوهای والا و بزرگ، و اهرمی است برای ظفرمندی و رونق اقتصادی و جبران عقبماندگی.
ریاضت و خویشتنداری اقتصادی، یعنی انسان در برابر کالاهای لوکس و تجملی، خود را نبازد و شیفته نشود و به شغلهای نامشروع دست نیازد و سرمایهها و امکانات مازاد بر نیاز فردی را در اختیار دیگران بنهد و در راستای سعادت جامعه به کار بندد و هنگام کمبود امکانات، به مصرف حداقل بسنده کند. در این راستاست که صبر و خویشتنداری، حیات فرد و جامعه را تضمین میکند، دسیسههای جهانخواران را خنثی میسازد و شیوه پیامبران الهی است. بدون خویشتنداری نمیتوان به کمال رسید و اگر جامعه به آن آراسته نشود، به رشد و توسعه دست نمییابد. باید باور داشت که تحمّل ریاضت اقتصادی، دورانی زودگذر است، لیکن ثمربخش و پربار. چه بسا ملتها که با تکیه بر آن، از یوغ سلطهگران رهایی یافته، به استقلال سیاسی ـ اقتصادی رسیدهاند و از قدرت و شوکت برخوردار گردیدهاند.» (همان، ج 1: 270 و 271)
امام علی علیه السلام میفرماید:
ای مردم، در سرگذشت جوامع گذشته، نیک بیندیشید. آنان که کوهی از مشکلات بر دوششان سنگینی میکرد و در امتحانی سخت گرفتار آمده بودند. فقر و تهیدستی آزارشان میداد. نظامهای مستبد فرعونی، یوغ بردگی را بر آنها افکنده بود و انواع شکنجهها را متوجه آنان میساخت و تلخکامیها و زندگی فلاکتبار بر آنان سیطره افکنده بود. در ظاهر، همه راهها بر آنان بسته مینمود و وسیلهای برای رهایی خود سراغ نداشتند. تا آنگاه که خداوند، نهایت صبر و بردباری را در راه تعالی ارزشها در آنها مشاهده کرد و اینگونه بود که خداوند، آنها را از تنگناها رهایی داد و عزیز و قدرتمندشان ساخت، و به آنان امنیت بخشید، و آنها را حاکم و زمامدار و پیشوای انسانها قرار داد و آنقدر کرامت و بزرگی از طرف خدا به آنها رسید که خیالِ آن را نیز در سر نمیپروراندند، و بدینگونه آنان با خویشتنداری اقتصادی توانستند استقلال سیاسی بیابند و فرمانروایی به نام گردند. (دشتی، 1379: 393 و 394)
یکی از اندیشمندان معاصر بر این باور است:
کشورهای مواد خام فروش بر سر دو راهی خطیری قرار دارند؛ چون امکان بازگشت به زندگی آبا و اجدادی نیست یا آنکه راه سنجیدهای در پیش میگیرند و با همان مقدار منابعی که در اختیار دارند، اندک اندک خود را به جلو میکشانند تا روزی بتوانند به آن نوع از خودکفایی که جوابگوی زندگی قناعتآمیزی باشد، برسند یا آنکه در غفلت و هرج و مرج، غوطه زنند تا مردمشان به یک خِیل مصرفی عاطل تبدیل گردند، و چون فروش مواد خام به هیچ وجه جوابگوی نیاز و توقع عمومی نیست، سرانجام کار به یک آشوب مهارناپذیر میرسد. این، زمانی خواهد بود که ثروت طبیعی کشور رو به کاهش یا تمام شدن نهد. آنگاه آنها هم میپیوندند به صف ندارهای بالذات؛ با این تفاوت که چون چندی زندگی آسانی داشتهاند، تحمّل فقر برای آنها بسیار ناگوارتر خواهد بود. (اسلامی ندوشن، 1372: 89)
11. رضایتمندی از کار و کار از سر شوق
گاهی کار و فعالیت اقتصادی و تولیدی، تنها برای ادای تکلیف و از روی تکلّف یا فقط به دلیل کسب درآمد و سود انجام میگیرد. گاهی نیز در عشق ریشه دارد و از سر شوق و همراه با رضایت خاطر انجام میپذیرد. بدیهی است که کار صرفاً به انگیزه ادای وظیفه و تکلیف، گرچه ارزشمند است، به پای کاری که از روی شوق و عاشقانه است، نمیرسد؛ چراکه در کار عاشقانه و همراه با رضایت خاطر است که انسان، نوآور و خلاق میشود و فعالیت اقتصادیاش را به نیکوترین صورت انجام میدهد.در کار عاشقانه، جسم توانی دوچندان مییابد. استقامت در حدّ اعلی است و انگیزه منفعتخواهی، از گستره شخص فراتر میرود و جامعه و مردم را نیز دربرمیگیرد. البته کار عاشقانه، با کار به انگیزه دستیابی به سود و کسب درآمد منافات ندارد و میتوان هم کار عاشقانه انجام داد و هم به سود مادی رسید. کار چون عاشقانه انجام شود، نام و نان و شهرت و آسایش به پایش قربانی میشود، و شخص، کار را انجام میدهد گرچه به هیچ یک از موارد یاد شده نرسد. چنین کاری چون عاشقانه است، کاری است زلال، خالص و تعالییافته. بیگمان، بدون رضایتمندی از کار و انجام آن از روی شوق، نمیتوان به حماسه اقتصادی دل بست.
این همه شاهکار علم و هنر
نیست جز عشق کار، چیز دگر
شاهراه ترقیات، عشق است
سرّ پیروزی حیات عشق است
(شهریار، 1385: ج 2: 667)
جبران خلیل جبران مینویسد:
اگر گاهِ کار کردن و رنج بردن، زادن و زندگی را بلیّهای بدانید که بر پیشانی شما نوشتهاند، در پاسختان خواهم گفت: پیشانی نوشتتان را هیچ چیز جُز عرق پیشانی نخواهد شست. نیز در گوشتان خواندهاند که: زندگی، تاریک است، و شما نیز از فرط درماندگی، گفتههای درماندگان را بازمیگویید. من نیز میگویم: آری، زندگی تاریک است، مگر آنکه چراغ اشتیاقی آن را روشن کند؛ و اشتیاق، کور است، مگر آنکه نور دانشی ببیند؛ و دانش عبث و بیفرجام است، مگر آنکه دست در دستان گرم و روشن کار بگذارد؛ و کار، همواره تهی است، مگر آنکه عشق را در سینه داشته باشد، و هنگامی که عاشقانه کار میکنید، با خویشتن خویش، یگانه میشوید، با دیگران یگانه میشوید، با خدا یگانه میشوید. (جبران خلیل جبران، 1382: ج 1: 307 و 308)
یکی از صاحبنظران در باره رضایتمندی از کار مینویسد:
کارکنانی که در فعالیتهای بسیار تخصصی کار میکنند، به دلایلی از قبیل یکنواختی، ناآگاهی کافی از ماهیت و سرانجامِ کار و فقدان برنامههایی از قبیل گردش کار یا انتقال از یک خط تولید به خط تولید دیگر، پس از گذشت زمانی نه چندان طولانی، احساس دلزدگی و بیزاری از کار به آنان دست خواهد داد. کارگر یا کارمند مشاغل تخصصی احساس میکند تا پایان عمر شغلی خود، راه همین است که هست. هر روز، همان ساعت، همان جا و همان کار تکراری. روشن است که کمکاری، غیبت، سلب مسئولیت، نداشتن انگیزه، بیتفاوتی و گاه مقاومت، از عوارض حتمی چنین حالتی خواهد بود. (توسلی، 1390: 143)
«واحدهای صنعتی در صورتی موفق میشوند افراد را به خوبی به خود جذب و نیازهای آنان را ارضا کنند که بتوانند اولاً کاری به آنها عرضه کنند که رضایت آنها را جلب کند. ثانیاً کار را با توجه به ظرفیت روحی و فکری کارگر و شناخت استعدادهای وی به او واگذار کند. بدینگونه، سازمان باعث ایجاد علاقه و کار و احساس رضایتمندی به کار، در کسی که کار را به او واگذار میکند، خواهد شد». (همان: 145)
12. مطلوبیت و جهتدار بودن کارها
اسلام، هر کاری را نمیستاید. از نگاه اسلام، کاری که صرفاً به انگیزه دستیابی به مالی برای مصرف صورت پذیرد، با کاری که آمیزهای از نفع عمومی، هنرمندی و صنعتگری است، برابر نیست. در واقع، کاری منشأ رشد جامعه و موجب بالندگی و تعالی و نشاط اجتماع میگردد، که از نوع دوم باشد و نشان نفع عمومی و هنرمندی و اندیشهورزی با خود داشته، در پَسِ آن، دانش و بینشی نهفته باشد. به تعبیر مرحوم آیتالله طالقانی:
آن کاری منشأ مطلوبیت و ارزش میشود که صورت ذهنی صنعتگر و هنرمند را تصویر نماید. اگر کار، نقشه و هنر و فن مهندس و هنرمند و صنعتگر را در ماده تصویر ننماید، نه تنها ارزش ندارد، بلکه زیانبخش است؛ زیرا اگر کارگر، ساعتها بدون هدایت افکار و اذهان، مصالح ساختمانی را به کار برد یا فلزات را بگذارد و به هم بپیوندد، فقط نیروی کار و مصالح و موارد را ضایع کرده است.
بنابراین، ارزش دهنده و صاحب کار اصلی، کاردان است نه کارگر. سرمایه و کار و ماده هر چه ارزنده باشد، وسیله تجسم و تمثل صنعت و هنر میباشد. همین است که کار، آن چیز تمثّل یافته و مواد خام را مطلوب و مرغوب میگرداند و در معرض مبادله درمیآورد، و هر چه ارزش درک و شعور و ذوق، بالاتر رود، ارزش مادی کار هم بیشتر میشود. این محیط و شکل اجتماعی و حکومت است که باید ارزش مواهب و استعدادهای انسانی را به موازات احتیاجات عمومی بالا برد و به افکار و نظرها و ذوقها احترام گذارد تا راهِ بروزِ مواهب نفسانی باز گردد. اگر به جای تشویق و برانگیختن استعدادهای نفسانی، توجه یکسره به ارزش کار و در راه افزودن تولید صرف گردد، نتیجه این میشود که انسانها به صورت ابزار و آلات و پیچ و مهره ماشین درمیآیند و کار انسان که باید از مبدأ شعور و درک و آزادی سرچشمه گیرد و دارای ارزش انسانی یا واقعی باشد، به مقدار زمان ارزیابی شود، آنگاه تا آخرین رمق فکر و هوش انسانی و نیروی بدنی در راه تولید مصرف گردد، که این خود، از میان بردن ارزش کار است. (طالقانی، بیتا: 105 و 106)
منابع:
ایروانی، جواد. 1384. اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث. مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
اسلامی، ابوالفضل. 1374. اقتصاد فطری. تهران: انتشارات اسلامی. چاپ نخست.
اسلامی ندوشن، محمدعلی. 1372. سخنها را بشنویم. تهران: شرکت سهامی انتشار. چاپ هشتم.
بهشتی، سید محمد حسین. 1388. حزب جمهوری اسلامی. تهارن: بقعه. چاپ نخست.
ــــــــــــــــــــــــ . 1386. ولایت، رهبری، روحانیت. تهران: بقعه. چاپ چهارم.
پوپر، کارل. 1380. جامعه باز و دشمنان آن. تهران: خوارزمی. چاپ سوم.
توسلی، غلامعباس. 1390. جامعه شناسی کار و شغل. تهران. سمت. چاپ دهم.
جبران خلیل جبران. 1382. زبان فرشتگان. ترجمه مسیحا برزگر. تهران: نگارستان کتاب زرین.
جمعی از نویسندگان. 1380. پدیدهشناسی فقر و توسعه. قم: بوستان کتاب. چاپ نخست.
حکیمی، محمدرضا و دیگران. 1371. الحیاه. ترجمه احمد آرام. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
دشتی، محمد. 1379. ترجمه نهج البلاغه. قم: نشر مشرقین. چاپ هفتم.
شلتوت. شیخمحمود. 1382. اسلام آیین زندگی. ترجمه عبدالعزیز سلیمی. تهران: احسان. چاپ نخست.
شهریار. محمدحسین. 1385. دیوان. تهران: مؤسسه انتشارات نگاه. چاپ بیست و هفتم.
صدر، سید محمدباقر. 1349. اقتصادنا. ترجمه ع. اسپهبدی. تهران: مؤسسه انتشارات اسلامی ـ انتشارات برهان.
طالقانی. [بیتا]. اسلام و مالکیت. [بیجا]: [بینا].
عظیمی، مرتضی و دیگران. 1403.ق. الشؤون الاقتصادیه فی نصوص الکتاب و السّنه. تعلیق: جعفر الهادی. اصفهان: مکتبه الامام امیر المؤمنین علیه السلام . چاپ نخست.
کلینی. 1365. کافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مطهری، مرتضی. 1386. آینده انقلاب اسلامی ایران. قم: صدرا. چاپ بیست و ششم.
ــــــــــــــ . 1385. نظری به نظام اقتصادی اسلام. تهران: صدرا. چاپ سیزدهم.
مجلسی، محمدباقر. 1403 ق. بحارالانوار. بیروت: دار احیاء التراث. چاپ سوم.
متقیهندی. 2005 م. کنز العمال. عمان: بیت الافکار الدولیه. چاپ نخست.
www. irc.ir
/ج