تلفیق هنر و دین در معماری امامزادگان

واژه ی معماری با توجه به ریشه آن«آرشیتکت» از دو جزء آرشه « بن و منشأ» و تخنه « هنر» تشکیل شده است. این ریشه یابی کاملاً تلفیق هنر و معماری را نشان می دهد. عوامل بسیاری در شکل دهی بنای امامزاده ها مؤثّر بوده اند
دوشنبه، 22 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تلفیق هنر و دین در معماری امامزادگان
«تلفیق هنر و دین در معماری امامزادگان»

نویسنده:سید علی اصغر طباطبایی نیا




 

چکیده:

واژه ی معماری با توجه به ریشه آن«آرشیتکت» از دو جزء آرشه « بن و منشأ» و تخنه « هنر» تشکیل شده است. این ریشه یابی کاملاً تلفیق هنر و معماری را نشان می دهد. عوامل بسیاری در شکل دهی بنای امامزاده ها مؤثّر بوده اند نظیر: عوامل سیاسی، اجتماعی، مذهبی، ملّی و جز آن. ولی آن چه در نزد معماران بیش از همه مطرح و مورد نظر بوده است، انعکاس هنر اسلامی در ساخت این بناهاست. هدف اصلی این نمایش هنر گریزاندن از کثرت غریب بیرون و پناه دادن به خلوت آشنای درون است. هنر و دین نه تنها در بنای امامزادگان دیدار می کنند بلکه همدیگر را در آغوش می کشند. هنرمندان جوهره ذات و عمق بینش هنرمندانه خود را در کالبد این بناها تزریق می کنند تا نمایشگاهی برای عرضه روح موجودیت یک تفکّر ایجاد شود. هنری برخاسته از دل ایمان با پشتوانه ای از ایمان، تلفیقی از دستاوردهای ملل دیگر از روم و بیزانس تا ماوراءالنهر و چین.
در این مقاله سعی شده است تا تلفیق، ترکیب و تعامل دین و هنر در بستر فرهنگ اسلامی – ایرانی در بنای امامزادگان والامقام بیشتر نشان داده شود.

کلید واژه ها

هنر، دین، معماری، امامزادگان

مقدمه:

بنای امامزادگان تجلی گاه هنرهای مختلف است. منعکس کننده‌ عمق نگرش‌ها، باورها و ذوق و سلیقه‌های انسان های مختلف در ادوار مختلف است که بهترین جان مایه‌ ذوق خود را به این بناها اهدا کرده‌اند چنانچه گلدسته‌ها نمادّی از دست بلند دعا به سوی آسمان، گنبد که فضای آسمان را تصویر می کند و ... . همه‌ اینها زمینه‌ساز قراردادن زائر در فضای خاص عبادی و انس با معبود است. رسیدن از فرش تا عرش از ناسوت به لاهوت از جزء به کل از ماده به معنا تناسب هندسی شگرف بناهای امامزادگان دقیقاً براساس احساس نیازی است که در دل مردم هر عصر جریان و خلجان داشته است. تجی یاد خدا در دل‌ها، دور شدن از وساوس مادی تزریق روحانیت به مادیت فرو خفته .
تولستوی در تعریف هنر چنین بیان می کند: «هنر، تجلی خارجی احساسات نیرومندی است که انسان آن را تجربه و آزمایش کرده است.» ( تولستوی، 1387 :53) همه‌ هنرها از معماری، کاشی کاری، گچ بری، آجرکاری، قلم کاری، سفالگری، مشبک‌کاری، سنگ‌تراشی، آینه‌بندی،خوش نویسی، منبت‌کاری و قندیل و نجاری گرفته تا فرش و گلیم به دست هم داده‌اند و این بناها را به موزه و نمایشگاه کاملی از هنر اسلامی و محلی و جلوه گاه باورها و عقاید آن‌ها تبدیل کرده‌اند. اشیای مادی از جمودت و خمودت خود رها می شوند و مخاطب را در فضای روحانی پرواز می دهند. به او اجازه‌ بازاندیشی و یادآوری خاطره‌ هبوط به عالم ماده و جدایی از منشأ الهی می دهند. نسبت رابطه‌ی او را با درون و بیرون ترسیم می کند. « نفس هنر در عالی‌ترین جلوه و ظهور خویش، نوعی تجلی نشأت گرفته از تجلی جمال و صورت زیبای حق در جان و خیال هنرمند است. انسان نیز آینه شفاف و جلوه زیبای تمام‌نمای حق است و به صورتی خدا‌گونه آفریده شده است» (جعفری،1362: 115).
در معماری اسلامی موارد بسیاری در توازن و تعالی هنری این ابنیه کوشیده‌اند که ذیلاَ به شکل بسیار مختصر به چند مورد اشاره می شود :
نور : اگر ساختمان را مجموعه‌ فیزیکی بدانیم، نور به عنوان عامل متافیزیکی، این محیط را تلطیف و روحانی می کند. سردی و زمختی را می گیرد و گرمی و لطافت می بخشد. از آن جا که « الله نور السموات و الارض » است نور جلوه ای از حضور الله است. نور هر چند عنصری فیزیکی است ولی تجلی آن بعدی متافیزیکی و ماورایی در بر دارد. زیبایی و بایستگی این بناها از همین تجلیات است. همبستگی نور و روح انسانی به بالارفتن و پرواز اندیشه ی مؤمنان می انجامد و برپریدن از محدودیت ها.
رنگ: گستردگی و تاثیر رنگ در این ابنیه در ایجاد فضای روحانی و معنوی و انعکاس آن به درون آدمیان انکارناشدنی است. تجلی رنگ ها که از کثرت می آیند به سوی وحدتی پر می کشند که ارتباط ماورایی و جوهری با حقیقت و ذات انسانی دارد. رنگ به عنوان مشتق نور حاوی مفهوم باطنی و عمیق وحدت در کثرت است. بیشترین کمیت رنگ‌ها سبز، فیروزه‌ای و لاجوردی و آبی است که در تزئین محراب، مقرنس‌ها، گوشواره‌ها و جز آن. نمود و جلوه می یابد. آبی و سبز تداعی کننده‌ آسمان و اوج و تعالی و برکت، سفید الهیّت، سبز صلح و آرامش. مشکی یادآور خانه کعبه، و زرد چنانچه در سوره بقره آمده است عامل سرور و شادی است.« قالوا ادع لناربک یبین لنا مالونها قال انه یقول انها بقره صفرا فاقع لونها تسرالناظرین» (بقره/ 69)
فرم، شکل و فضای بنا : شکل بنا همان گونه که گفته شد، باید در مسیر پاسخگویی به نیازهای عمومی باشد چه مادی چه معنوی گنبد امامزاده، تمثیلی از سیر دورن به دلیل واژگونی و احاطه بر پایین است، کاشی‌های الوان و اسلیمی این کاربرد را بسیار ملموس تر می سازد. فضا، فرم و صورت تجسّم یافته از آن صورت مثالی است، قالب جسمانی که از مصالح(سنگ، آجر، کاشی) است، رابطه‌ای ناگسستنی دارد با ایده‌های ذهنی خالق و معمار و اندیشه های فرامادّی . «اشکال هندسی یادآور اصول معنوی به انسان از طریق جنبه‌ نمادینشان نشان هستند» (اردلان، 1380: 12)
آرایش های معماری رابطه‌ای مستقیم با طرح بنا و نهایتاً مفاهیم اعتقادی و ماورایی آن دارد. ترکیب فضا، سطوح، احجام و تقسیم بندی‌های آن‌ها همگی در یک رابطه گیرا و منسجم جای دارند. کتیبه‌ها، خطوط هندسی، نقش‌ها و رنگ های متنوّع هرکدام دربردارنده‌ مفاهیم و معانی تفکر برانگیزند.
آب نما: آب همیشه نمادی است از حیات «و من الماء کل شیء حی» ارتباط بسیار قوی با نور عامل پاکی و صمیمیت سیّال. از جهت دیگر در قرآن هم بهشت همیشه با آب و جوی و نهرها توصیف شده است و نیز حوض کوثر. ارتباط تطهیر درونی با بیرونی. در گذشته بسیار سعی می شد که آب قنات یا چشمه را درون امامزاده‌ها عبور دهند تا مانند شریان حیاتی شعار زندگی را در پیوستگی شهر و امامزاده ساری و جاری نگه دارد.
ضریح: اصلی‌ترین نقطه‌ اوج ارتباط بنده با خالق، اوج عرض نیاز به درگاه بی نیاز، قلب امامزاده، پرواز از خاک تا افلاک، اتصال از فرش به عرش، ارتباط مادّه با معنا، سرود صعود و عروج و تعالی.
خوش نویسی ها: شناسنامه‌ امامزادگان و عنصر بلافصل هویتی آنان است. کتیبه های خوشنویسی شده اغلب به عنوان قاب پیرامونی عناصر اصلی بنا مانند محراب، دیوارها و یا سر در ورودی قرار می گیرند. شکل دوار نوشتاری آنها بیانگر شمول و در برگیرندگی و تعالی و اوج است. تجلی آن در کتیبه‌های تزئینی بسیار سازگار با بقیه محیط است. از آنجا که امکان ترکیب حروف بسیار فراوان و میدان جولان آن گسترده است، سبک‌های مختلف خود را آماده خودنمایی و عرضه در این محیط ها نموده اند که بیشترین نمود از آن خط نسخ و کوفی است. آزادانه‌ترین تجلّی و رهاترین بازتاب.
کاشی‌کاری و آینه‌کاری‌ها و گچ‌بری ها: مهمترین ویژگی تزئینی در ساختمان‌های قدیمی و سنتی ادامه ی همان آجرکاری گذشته است. آینه‌کاری در نماسازی‌های داخلی، طاق‌ها، رواق‌ها، مقرنس‌ها و ... جلوه می یابد در حقیقت تداعی کننده‌ آسمان و معنویّت و ارتباط و استقلال این مفهوم به خاکیان است. مخصوصاً نقش خورشید نمادی از برکت، معنوت و یادآور رابطه‌ خویشاوندی انسان فراموش‌کار با گذشته ی درخشان خویش است. با گسترش اسلام در ایران طرحهای مختلف همچون «اسلیمی » و «ختائی » در تزئین مساجد و مدارس به کار گرفته شد و در گچبری های بدست آمده تا زمان مغول از بهترین طرحها و نقشه ها استفاده می شد. به طوری که تا پیش از رواج کاشیکاری، گچ تنها عامل زیبائی و تزئین بناها و فضاهای مذهبی شد. ایرانیان از دیرباز با این هنر آشنا بوده‌اند و حتی از دوران اشکانیان و هخامنشیان قبل از اسلام نقوش حیوانی، انسانی و گیاهی بیشتر بوده است.
اسلیمی: از لفظ اسلامی گرفته شده است این طرح از ابتکارات هنرمندان اشکانی و ساسانی است اسلیمی عبارت است از گردش ها پیچ و خم های مدور تکراری اغلب قرینه که یادآور پیچش ساقه گیاه می تواند باشد و در نقوش تزئینی ایران نقش پایه ای دارد. طرح های به هم پیوسته و پیچیده ای که تعداد بسیاری ستاره در بردارد شعاع‌های آن‌ها در طرح‌های به هم پیوسته مرکّب است. هنر گچ بری دوران اسلامی توانست راه خود را با تکیه بر نقوش انتزاعی و هندسی در هنر اسلامی نیز باز کند. رمزی گیرا از مقام شهود؛ تابع قوانین هندسه و ریاضی؛ نجواگر موسیقی و آهنگ دل؛ تعادلی بین عقل و عشق.
مقرنس : بسیار شبیه به لانه‌ زنبور، برداشتی عمیق و استادانه از همان قندیل‌های گذشته بیشتر در زیر سقف ولی در بالای دیوار و سردر و گوشه‌ها هم خودنمایی می کند. یکی از عناصر تزئینی معماری است که در زیباسازی بناهای ایرانی به ویژه مساجد و آرامگاه‌ها نقش مهمی دارد. مقرنس‌ها به شکل طبقاتی که روی هم ساخته شده برای آرایش دادن بناها و یا برای آنکه به تدریج از یک شکل هندسی به شکل هندسی دیگری تبدیل شود، به کار می‌روند. آن ها را می‌توان از جمله عناصر موثر در ساختن گنبد‌ها دانست، که بعدها کاربرد اولیه را از دست داده و بیشتر برای تزئین به کار رفته است. مقرنس‌ها معمولاً در سطوح فرو رفته گوشه‌های زیر سقف کار می‌شوند اما محل قرار گیری این عنصر تزئینی می‌تواند در بالای دیوارها، سقفها گوشه‌ها سردرها و مانند آن‌ها باشد. نوعی تزئین با فرورفتگی‌ها و برجستگی‌هایی از روی نظم و قاعده.
گنبد: «بازتاب عرش الهی است که طبق سنن و احادیث اسلامی بر دوش هشت فرشته جای گرفته است.» (اردلان، 1380، 11) و مکعب بودن کل بنا مظهر جهان مادی. هندسه به کار گرفته شده در بعد کمّی خود صورت و ساختار بیرونی را تنظیم می کند و شکل می دهد و در بعد کیفی ناظر بر نسبت صورت های معماری است و بیانگر نظم در کل عالم هستی. دایره نمادی از آسمان؛ و مکعب مظهر زمین و استواری آن و جمع هردو نمایشی از پیوند و تلاقی آسمان و زمین، کره یا دایره بی واسطه‌ترین نماد هندسی آن است. گنبد پیوسته ای محدب و قرینه ای در بردارنده‌ی رنگهای روشن و شفاف. اشاره ای به آسمان و دعوتی به تجمع و گردهم‌آیی و مرکزیت و مهربانی، عاطفه و انعطاف. خطّ منحنی دایره نشانه‌ای است از نرمی و ملایمت و در برگیرندگی.
همه‌ این هنرها در واقع یک برآیند منسجم و هماهنگ هستند که در عین این که از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند، هرکدام رسالت خاص خود را نیز فراموش نکرده‌اند. تکرار و تنوعّشان هر دو چشم و دل را پرواز می دهد به سوی رهایش و گشایش. دست های توانا و اندیشه‌های خلاق و سلیقه‌های باورمند در طول تاریخ در کالبد این ابنیه آنچنان درخشیده‌اند که تاریخ نمی تواند منکر این فضایل باشد. این ابنیه متأثر از فرهنگ و سنت و رسوم و معماری محلی و قومی ملل مختلف است که در آن ها دقیقاً اصول معماری نوین و امروزی در نظر گرفته شده است؛ مانند اقتصادی بودن سازه‌ها، انعکاس فضای فرهنگی و قومی، احترام به محیط زیست طبیعی، ایجاد فضای معنوی و روحانی مناسب، بومی گزینی مصالح و مواد ساختمانی، حداکثر بهره‌وری از فضا و مکان و کاهش حداکثری انرژی. الگویی که اسلام برای معماری معرفی شده است، الگویی ذهنی و انتزاعی است نه قالبی. این الگو با توجه به شرایط و موقعیت‌های مختلف، تغییر می کند. در واقع هنر ابزاری است برای نشان دادن و به بندکشیدن آن معنویّت گم شده‌ای که بشریت در فراسوی قرن‌ها و هزاره‌ها آن را می جسته است. چیزی جز هنر والا و اصیل نمی تواند معنویّت والا و اصیل را نمایان کند.
انسان که خود عالم صغیر است در پناه این ابنیه با عالم کبیر پیوند می یابد و آن عهد الست را که با خدای خویش بسته است. تابش نور حقایق و معارف ناب را در کالبد بشریّت تشنه وظیفه و رسالت خود می داند. موارد زیادی در معماری امامزادگان دست به دست هم داده‌اند تا محفل دلگشا و مجلس روحانی خاصی برای دمی آرامش پدید آید نظیر : مقیاس منطقی، نور، رنگهای گوناگون، تعادل هر جانبه، رعایت تقارن‌ها و هماهنگی همه‌ عناصر، در نظر داشتن تناسبات مختلف و تلفیق همگی اینها به احساس وحدت خاص و معنویّت ملموس در این فضاها کمک کرده است.

تجلی گاه هویت اسلامی و انسانی

از آن جا که هویت را ظهور فرهنگ هر قوم در محیط زندگی او دانسته‌اند، این ابنیه به نحو شایسته و بایسته ای منعکس کننده‌ی هویت است. هوتی که مجموعه‌ی باورها، اندیشه‌ها و در مجموع فرهنگ قومی و می و میهنی انسان را عرضه می کند. البته در این میان رابطه‌ای دوسویه بین هویت انسانی و ابنیه فرهنگی- مذهبی وجود دارد بدین گونه که انسان در این محیط‌ها هویت پریشان شده خویش را باز می‌یابد و متقابلاَ این اماکن از تلاقی با انسان‌ها هویت واقعی خویش را منعکس می سازند. کالبدی که معنا و محتوای آن، هویت انسانی است. قابی که تصویر آن روحانی، معنوی، شاعرانه و زیبا پسندانه است. پیکره‌ای با قابلیت‌های کاملاً درک شدنی، پویا و سراسر امید و آرزو.

فرهنگ به معنی فرهنگ

از دیگر سو فرهنگ را برساخته از فر «شکوه» و هنگ «قصد و اراده و نیّت» می دانند. باز در این امکنه اراده‌ رسیدن به شکوه و معنویت بسیار قابل لمس و سنجش است. تکامل انسان، برجهیدن از خاک تا افلاک پیوند هویت محدود انسانی با الهیت آسمانی. تلقین باورمندی و پذیرش الگوی برتر و ارزش‌های والاتر. با توجه به همین موارد است که این ابنیه مقدس، تصویری واقعی نه باژگونه از فرهنگ و هنر ملل را در طول تاریخ نشان می دهند. معماری پویا که متناسب با زمان پیش می رود. نیازهای جدید را پاسخ می دهد و درهای خود را به روی مؤمنان تشنه می گشاید. مسلماً زندگی انسان در حرکت و پویایی است و زمان و مکان نیز. لذا معماری که این‌ها را می شناسد، مسلماً با درک صحیح خود از این پیوستگی و ارتباط درون متنی، فضایی را رقم می زند که هرگونه پاسخگویی را در آستین داشته باشد.

بازسازی و بازنگری ها:

در جامعه‌ امروزین آنچه که ضرورت و اهمیت بیش از پیش دارد، اگر نه الگوبرداری از سبک این ابنیه است، حداقل حفظ بافت فرهنگی و تحویل دادن شایسه‌ آن‌ها به نسل آینده است. در این میان آن زخم‌هایی که در برخی از این امکنه مشاهده می شود، محصول موارد زیر می تواند باشد: سوء مدیریت ها، سهل انگاری مسؤلان، سستی در گزینش مصالح بومی متناسب با رسوم هر منطقه و محل، استفاده‌ی نامطلوب از مصالح و موادّ اولیّه، راه‌یابی برخی طرح‌های کاملاً بیگانه و گاه متضاد با فرهنگ اسلامی- ایرانی و دخالت دادن سلایق شخصی، خلاقیت‌های ناشیانه و بی اساس، تأثیر پذیری نادرست از الگوهای غربی یا ملل دیگر و شاید از همه مهمتر ضعف نظارت مسئولان.
در مقابل اگر در روزگاران گذشته دقت شود موارد بسیار ظریف و خردمندانه‌ای در این ساختمان‌ها گنجانده شده است که دلیل بر اعمال خردورزی و باورمندی به تعالی است؛ نظیر: بهره‌گیری حداکثری از فضا و مکان، به گزینی مصالح، اعمال نوآوری‌هایی متناسب با بافت فرهنگی و سنتی اقلیم‌های مختلف در عین توجه دقیق به عرف، سنت و آداب خاص و مختلف هر منطقه. توجه به بارش نور و روشنایی مناسب، دقت در انعکاس صدا و جریان باد، مبنا بودن قبله، دقت در کاربری‌های مختلف هر سازه و قسمت، توجه خاص به رابطه‌ی هرکدام از قسمت‌ها با بخش‌های دیگر سازگاری منطقی و عقلانی بین اجزا.
این مکان ها گذرگاهی لطیف برای پیوند دادن ملموسات و محسوسات به غیر آن هاست. یاد کردی از گذشته‌های ازلی (کهن الگوها) تجارب گذشته‌ی ماورایی و دل انگیخته‌های آن سویی. مزه کردن طعم عطشناکی پرواز، زنده کردن احساس تعلّق به آن جهان، تجلّی اساطیر و عادات و اندیشه‌ها و سنت‌های فراموش گشته، ثبت موجودت خود در تاریخ.
سیر در ابعاد و زوایای ابن ابنیه، بار دیگر حس نوستالژی را زنده و خاطرات کهن الگویی را مجسّم می کند؛ جدایی از اصل الهی، عالم معنا، مجردات، هم آغوشی روح پاک با عالم پاک و چنانچه گفته شد، نقش های مختلف اسلیمی، گل و گیاه، آب و غیره، بیننده را با خود همراه می کند تا آن فضای از دست رفته را باز تداعی کند و اندکی در این دیر خراب‌آباد به آن فردوس برین بیندیشد. در این جا به صورت جداگانه به اساسی‌ترین کارکردهای این ابنیه در زمینه‌ فرهنگی- هنری می پردازیم.
مهم‌ترین کارکردهای فرهنگی- هنری امامزادگان
1- انعکاس سنت‌های اصیل ایرانی ـ اسلامی.
2- اتصال بلا انفضال جسم با جان و ارتباط عمیق و ناگسستنی این دو.
3- بسترسازی مناسب و نظام مند برای تبیین نقش هنر در تعالی جایگاه دین.
4- معرفی این اماکن به عنوان اصلی‌ترین منبع و تجلّیگاه هنر به جهانیان.
5- وحدت قوام یافته‌ تکثرات پراکنده در یک مجموعه‌ی منسجم.
6- خدمت رسانی عمومی و اجتماعی با توجه به ظرفیّت‌های مختلف.
7- تزئین و آرایش هنری در خدمت هدف تعالی روحی مؤمنان.

بازتاب هنر اصیل

هنر اصیل، رهایش و گشایش از محدودیت‌های دانش و ارتقای سطح جامعه و فرد تا شهود عینی و یقینی حقیقت است. دانش حوزه‌ی دیدی دارد با محدوده‌ای بشری ولی هنر در آن‌جا که دانش ازپای در می‌آید و ناتوانی خود را اعتراف می‌کند، نمود و جلوه می یابد. هرچند اساس و شالوده‌ معماری بر پایه‌دانش است ولی آنچه تأثیرگذار و پایدار است، همان روح هنر و ایفای نقش هنرمندانه‌ اوست. نبوغ هنرمند، استعداد دانشمند را تحت ا‌لشّعاع قرار می دهد و بینش‌مندی را در رقابت با دانشمندی برتری و ارج می نهد.
رتبه‌بندی انواع هنر در معماری امامزادگان
در این اماکن انواع هنرها دست در دست هم داده در یک سیر مشخّص ایفای وظیفه می کنند. معماری و مجسمه سازی که هنرهای سه بعدی است. نقاشی‌های طرح اسلیمی و انواع طرح‌ها که یادآور فضای بهشت توصیف شده در قرآن و روایات و احادیث است، کتیبه‌ها و الواح که در بردارنده‌ آیات قرآن و سخنان معصومین هستند، تک بعدی اند و البته در این میان اذان و قرائت قرآن نباید فراموش شود که صد البته در جایگاه موسیقی خوش می درخشد و تکمیل کننده‌ فضای مقدس است. هرچند که در این هنر تنها بعد زمان مطرح است.«شوپنهاور عقیده دارد که موسیقی به هیچ وجه مانند هنرهای دیگر که رو نوشت آمال و تصور یا حقیقت اشیا است، نیست بلکه نسخه‌ خود اراده است»(ماسالی،1385: 155)

پیشنهادها

1. جایگزینی اندیشه‌ معماری به جای ساختمان‌سازی در نگرش به آن ها.
2. بازنگری قوانین و مقررات شهرسازی و میراث فرهنگی جهت یکپارچه سازی قوانین مراجع ذیصلاح.
3. در نظر گرفتن جاذبه‌های مختلف خصوصاً برای جوانان.
4. مطالعه آسیب‌شناسی در طراحی بناهای امروزی امامزادگان.
5. تهیه‌ی شناسنامه‌ی فنی جهت تمامی این امکنه در سطح کشور.
6. پرهیز از دخالت عناصر التقاطی از فرهنگها در این اماکن.
7. تهیه اطلس معماری امامزادگان.
8. توجه به دانشگاه‌ها و مدارس به عنوان هسته فرهنگ‌ساز و فرهنگ محور کشور در ارتقای منزلت این امکنه.
9. احیای ارزش بنای امامزادگان از طریق برگزاری مسابقات مختلف و طراحی وب سایت و...

نتیجه

از آن‌جا که همه‌ هنرها از خوش‌نویسی و کتیبه تا مجسمه سازی و معماری از نظر عرضی هم سو و مرتبط با یکدیگر هستند، هدف غایی آن‌ها تجلی زیبایی و رسیدن به احساس تعالی است. در معماری انتقال احساس از طریق سه بعد یا نسبت طول، عرض و ارتفاع خود را می نمایاند. این شالوده در کل معماری امامزادگان مشهود است و در مراتب جزئی‌تر در هماهنگی طرح و نقش‌ها نیز وجود دارد که مزید بر آفرینش زیبایی است. هنرهای مختلف از نظر میزان اثر‌گذاری مسلّماً متفاوتند و ارتباط و تأثیر گذاری آن بر مخاطب نیز متفاوت، هرچند هنرها در میزان تعقلی بودن یا احساسی بودن متغیرند ولی زمانی که چندین هنر در یک مکان واحد دست در دست یکدیگر می گذارند، آنچه بیش از همه در برانگیختن مخاطب و تلنگر زدن به او سهم و نقش اساسی دارد، بعد احساسی هنر است نه جنبه‌ تعقلی آن. ازدحام و تراکم انواع هنر(خوش‌نویسی کتیبه‌ها، مقرنس‌ها، گچ‌بری‌های برجسته و ... ) در محیط امامزادگان بسیار‌ اثر‌گذار بر نظام و شاکله‌ احساسی افراد، یکی از عظیم‌ترین تأثیرات شگرف هنر بر فرد و جامعه است.
منابع تحقیق :
-قرآن کریم.
-اردلان، نادر.( 1380). حس وحدت. ترجمه‌ی حمید شاهرخ، تهران، خاک.
-جعفری، محمدتقی.( 1362). هنر و زیبایی در اسلام، تهران: وزارات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
-لئون تولستوی.(1387). هنر چیست؟، ترجمه کاوه دهگان،تهران: امیر کبیر.
-ماسالی، کیاوش.( 1385 ). هنر موسیقی در فلسفه‌ شوپنهاور، تهران: شفق.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.