مریم شاکری
سید احمدرضا خضری
چکیده
یکی از ویژگی های دوره آل بویه برپایی مجالس و نشست های علمی و فرهنگی در آن دوره است. بغداد مرکز خلافت اسلامی که مرکز تبادل آراء و تعاملات فرهنگی و فرقه ای بود، در این دوره، فرصت ظهور و بروز اندیشه های مختلف را فراهم آورد. هر روز مجالس و انجمن های مختلف علمی در بغداد تشکیل می شد و صاحبان اندیشه های گوناگون با استفاده از فرصت های برابر و حمایت از جانب حکومت، افکار و اندیشه های علمی و مذهبی خود را بیان کرده و به شبهه ها و ایراد های مخالفان خود پاسخ می دادند.این مقاله در پی آنست که پس از معرفی اجمالی برخی از مجالس و محافل علمی دروه مورد بحث، اهداف، چگونگی تشکیل، موضوعات مورد بحث و شرکت کنندگان در آن مجالس را واکاوی نماید، و نقش دولت آل بویه را در تولید و ترویج علم ارائه کند.
مقدمه
تشکیل مجالس و انجمن های علمی و ادبی در دوره های مختلف اسلامی و در مکان¬های مختلف، کم و بیش رواج داشته است و فراز و فرود آن به میزان آزادی در جامعه و نیز به روحیه علم دوستی و دانش پروری خلیفگان و امیران بستگی داشته است. البته این جریان، مولود تمدن و فرهنگ اسلامی نبوده است. در واقع، برپایی این گونه مجالس در پی رسم و عادت دیرینه عرب دوره جاهلی انجام می¬گرفته است. عرب¬ها غالباً محفل¬های ادبی داشتند که در آن محافل، مشاعره و سخنوری می¬کردند و در شب نشینی های خود و درباره مسائل اجتماعی و ادبی صحبت می¬کردند. همچنین در بازارها و به مناسبت¬های مختلف نیز مجالس موسمی برگزار می شد. یکی از آنها، بازار عکاظ بود.1هر کس که در پی تحصیل شهرت بود یا می خواست با کسی مباهات کند و مفاخر خود را بگوید، به آن محل می شتافت.به هر حال، اقوام عرب پیش از اسلام، با اهداف متفاوتی مجالس مناظره برپا می کردند.2 برپایی این مجالس و محافل علمی در طول دوره¬های اسلامی همچنان ادامه داشت، البته با این تفاوت که موضوعات مورد بحث به مرور تغییر یافت. بیشتر موضوعات مورد بحث در دوره های نخست، بر سر قرائت¬های مختلف قرآن و تفسیر و نیز در روش های فنی استنباط احکام اسلامی و فقهی بود. و در دوره های بعدی رویکرد مجالس و محافل علمی به سوی مباحث علمی و عقلی گرایش یافت و از سدة سوم موضوعات ادبی نیز جای خود را در این محافل و مجالس باز کرد. رویکرد به رأی و عقل گرایی، برپایی مجالس و محافل علمی در این دوره¬ها بیشتر شدو حتی در دوره متوکل و جانشینان وی (دوره سر کوب عقل گرایی) نیز متوقف نشد. این روند همچنان ادامه یافت تا نوبت به دولت آل بویه رسید. ویژگی های خاص مجالس و انجمن¬های علمی و به طور کلی حوزه¬های فکری، دوره آل بویه را از دیگر دوره¬ها متمایز می¬سازد.
حاکمیت روح تسامح و تساهل مذهبی، فراوانی مجالس و انجمن¬های علمی در این دوره و نیز استفاده گسترده از استدلاهای عقلی در فهم مبانی دینی، مهم ترین ویژگی های مجالس این دوره بود.در این دوره، روش استدلال عقلی، جایگاه ویژه ای داشت و به رغم مخالفت¬های اصحاب حدیث، تقریباً در کلیه مبانی فقهی و اعتقادی راه یافت.3 با این اوصاف به بررسی مجالس و انجمن های علمی و فرهنگی دوران آل بویه می پردازیم.
الف) تعریف مجلس
مجلس در لغت به محل نشستن و اجتماع افراد جهت شور، مذاکره، مشاوره و مکالمه گویند.4 و مراد از مجلس در اصطلاح، انجمن و جلسه درس و محفل یا محل برگزاری جلسه در تالار یا کلاس درس می باشد.. معمولاً علوم دینی چون حدیث، فقه و تفسیر قرآن را در مسجد تدریس می کردند. منازل خلفا، امیران، وزیران و دانشمندان، کتابخانه ها و دارالعلم ها و حتی کتابفروشی ها نیز از جمله مراکزی بودند که مجالس و حلقه های بحث و مناظره در آن تشکیل می شد و گروه های همتای و هم طراز در آن مکان ها به مجادله علمی می نشستند.ب) مکان های تشکیل مجالس
1- مساجد
مساجد از ابتدا جایگاه اساسی برای آموزش های اسلامی بود. پیامبر(ص) در مسجد می نشست و مسلمانان برای آموختن آموزه های اسلامی ، گرد او حلقه می زدند. این کردار در میان مسلمانان سنت گردید به گونه ای که پس از آن حضرت نیز حلقه های درس در مساجد برپا می شد. معلمان قرآن و قاریان، راویان حدیث و مفسران، نحویان و لغویان هر کدام در مسجد ستونی داشتند که بر آن تکیه می زدند و طالبان علم گرد آنها جمع شدند.5 سده ها گذشت و موقعیت مساجد به عنوان یکی از مهم ترین مراکز تعلیم و تربیت حفظ شد.6 و اساتیدی که در مسجد، به ویژه مساجد جامع تدریس می کردند، اعتبار و اهمیت بالایی داشتند، به گونه ای که خطیب بغدادی در دوره مورد بحث، هنگامی که در سفر حج، از آب زمزم می نوشید سه چیز از خداوند طلب کرد، که یکی از آن سه، این بود که تدریس در مسجد جامع بغداد به او واگذار شود.7 بنابر برخی از گزارش ها خواندن شعر و آموزش آن و نیز دانش عروض نیز گاهی در مساجد انجام می گرفت.8 تاریخ بغداد نیز از چند شاعر نام می برد که در سده های پنجم در جامع منصور در بغداد و در روزهای جمعه به تدریس دیوان شعر خود می پرداختند.92- کاخ ها
خلفا به ویژه از دوره عباسی به بعد و بر اثر هم نشینی با دانشمندان و عالمان و نیز امیران به تقلید از ایشان و یا به واسطه روحیه علم دوستی و تساهل گری کوشش می کردند کاخ هایشان کانون درخشش فرهنگ و آگاهی و پایگاه دیدار دانشمندان و ادیبان باشد.10 نخستین و شناخته شده ترین گونه از مجالس رسمی و منتسب به دربار به دستور خلیفگان عباسی در بغداد انجام می شد. از یحیی بن اکثم گزارش شده است هنگامی که مأمون به بغداد انتقال یافت، از او خواست دانشمندان فقه و دیگر رشته ها را برای یک نشست، گرد آورد تا با آنان درباره حدیث و فقه و دیگر رشته ها گفت وگو کند. خلیفه در پایان مجلس آرزویش را مبنی بر برپایی همیشگی این نشست ها به ابن اکثم ابراز داشت. این نشست ها پس از آن، شکل مناظره گرفت و به طور مستمر ادامه یافت.11معتضد بالله نیز بر مساحت کاخ شماسیه خود در بغداد افزود و یادآور شد که می خواهد در آنجا خانه ها ، اتاق ها و غرفه هایی بسازد تا سرآمدان هنر و صنعت و پیشوایان مکتب های علوم نظری و علمی در آن جای گیرند و در پی آن با برخورداری از زندگی و دستمزدی نیکو، راه برای آموزش هنرجویان و دانش آموزان و استادکاران هموار شود.12
3- منازل وزیران و امیران
امیران و وزیران آل بویه چون بسیاری دیگر از امیران دولت های متقارن آن، فرهنگ و دانش را زینت محافل خود کرده بودند.عضدالدوله به شیوه دوران عظمت و جلال خلفای عباسیان، مجالس شبانگاهی داشت که حاضران، صرف نظر از جام شراب و موسیقی و شعر خوانی، به مباحث علمی نیز می پرداختند. سلطان در قصر، در اتاقی مجاور محل سکونت خویش، جایی را برای علما و فضلا و سایر افرادی که خصوصیت ویژه ای داشتند، در نظر گرفته بود تا فارغ از ازدحام و مزاحمت و گرفتاری های روزمره در کمال آرامش با متخصصان رشته های مختلف به فحص و بحث بپردازد. معمولاً وی جلسات فضلا و دانشمندان را بر مجالس اشراف و امرا ترجیح می داد. 13 ابومحمد مهلبی وزیر معزالدوله نیز مجالس شبانه بسیاری داشته که ابو حیان توحیدی برخی از گفت و گوهای آن را ثبت کرده است.14ابن سعدان وزیر نیز به رغم فضایی آکنده از توطئه و دسیسه که رقیبان در دربار علیه او ایجاد کرده بودند، به تشکیل مجالس عالمانه با دانشوران و دانشمندان همت می نمود. بنابر گزارش ابوحیان توحیدی در الامتاع، ابن سعدان مردی زاهد و پارسا بود، در عین حال علایق فلسفی نیز داشت و با فلاسفه همدل بود و همین گرایش، او را به برقراری مجالس علمی ترغیب می کرد. وی به برپایی این انجمن ها فخر می فروخت و دانشمندان و یارانِ فرزانه مجالس صاحب بن عباد و ابن عمید و مهلبی و دیگر وزیران نامدار را در مقایسه با مجلس خود به چیزی نمی گرفت.15
4- منازل دانشمندان
برخی از بزرگان و دانشمندان نیز منازل خود را برای تدریس یا مناظره با ارباب مذاهب اختصاص داده بودند. منزل شیخ مفید از جمله این مکان ها بود که مناظره های شیخ در آن انجام می گرفت.16 گاه نیز مناظره های شیخ در منازل دیگر بزرگان که محل اجتماع علمای مذاهب بود، انجام می گرفت. وی در کتاب الفصول المختاره که تقریر مباحث مجالس اوست، به بسیاری از این مکان ها اشاره کرده است.17در کتا ب های تاریخی، از مجلس ابوسلیمان سجستانی به عنوان یکی از مجالس معروف زنان آل بویه شده است. ابوسلیمان ـ محمد بن طاهر بن بهرام ـ یک چشم داشت و به بیماری خوره(جذام) مبتلا بود. بیماری وی انگیزه خانه نشینی و بریدن او از مردم را برایش فراهم کرد و او برای تدریس در منزل خود می نشست و دانش پژوهان و بزرگان به منزل وی رفت و آمد کرده و به فراگیری علم می پرداختند.18
منزل شریف رضی و شریف مرتضی نیز محل آمد و شد دانش پژوهان و عالمان برگزیده بود. منازل این دو عالم به کتابخانه و دیگر تجهیزات و لوازم علمی، مجهز بود که در بخش دارالعلم ها به معرفی آنها خواهیم پرداخت.
5- دکان ها و محل های کسب و فن
دکان های وراقان19 پایگاهی برای علما و ادبا بود که در آن گرد می آمدند و بحث و مناظره می کردند و این حاکی از آن است که نوعاً خود وراق ها نیز در شمار علما و ادبا بودند. دکان ابن سمح در باب الطّاق، محل تجمع دانشوران مسیحی بود. او خود از شاگردان ابن عدی بود که در مجلس ابن سعدان نیز شرکت می کرد.20ابن ندیم، نویسنده کتاب الفهرست نیز از وراقان بنام قرن چهارم و از بزرگ ترین کتاب شناسان آن عصر بود. وی به یحیی بن عدی نزدیک بود و با اعضای مجلس او (ابن سوار و عیسی بن علی و ابوسلیمان سجستانی) مراوده داشت. او در دارالروم (محله ای در جانب شرقی بغداد) ساکن بود که مسیحیان نیز در گوشه و کنار آن می زیستند. دکان صحافی او مانند اماکن دیگری که ابوحیان توحیدی می ستاید، میعادگاه مناسب دانشوران بود.21 تشکیل مجالس بحث، منحصر به صحافی ها نبود و به دیگر مراکز خرید و فروش نیز راه یافته بود. در یک مغازه سفال و کوزه فروشی، جوانان ادب دوست، گرد می آمدند و ابوالعتاهیه شعرهای خود را برای آنان می خواند، آنگاه آنان سفال شکسته برمی داشتند و شعرهای ابوالعتاهیه را روی آن می نوشتند.22
ابوبکر صَبَعی (م341 ق/957م) خود رنگرزی می کرد و در مغازه اش رنگ می فروخت. او از فقیهان برجسته شافعی بود که بسیار حدیث شنیده بود و مغازه او انجمن دانشمندان، حدیث خوانان و حدیث دانان بود. ابوعبدالله بن یعقوب نیز در آستانه درِ مغازه اش می نشست، برای مردم حدیث می خواند.23
6- کتابخانه ها و دارالعلم ها
یکی دیگر از مراکز تشکیل مجالس علمی در آن دوره، کتابخانه ها و دارالعلم ها بود. درکتابخانه ها و دارالعلم ها علاوه بر جمع آوری کتاب ها، به آموزش و تربیت شاگردان در موضوعات خاص نیز می پرداختند. طالبان علم از نقاط دور دست برای کسب دانش به این مراکز روی می آوردند و علاوه بر استفاده از مخزن کتاب، از حضور اساتید نیز سود می جستند. مقدسی از کتابخانه بزرگ بصره نام می برد و اینکه دانشجویان برای بهره برداری از این کتابخانه می آمدند و در آنجا از درس استادی که همیشه کلام مذهب معتزلی را می آموخت، بهره می بردند.24 دارالعلم های ویژه شیعیان نیز در این دوره در بغداد و دیگر شهرها تأسیس یافته بود که از آن میان می توان به دارالعلم های صاحب بن عباد، شاپور بن اردشیر، سید رضی و سید مرتضی اشاره کرد. در دوره آل بویه که تشکیل مجالس مناظره علمی، کلامی و ادبی در مکان های مختلف رونق یافته بود، کتابخانه ها و دارالعلم ها نیز شاهد برگزاری بسیاری از این مناظره ها بود.درمقامات حریری درباره کتابخانه ابن سُوار بن خّمار در بصره از زبان حارث بصری چنین آمده است: هنگامیکه به زادگاهم بازگشتم از کتابخانه ای دیدن کرده که انجمن دوستداران ادب و دیدارگاه بومیان و بیگانگان بود، در آنجا مردی آمد با ریش انبوه و ژنده پوش که کس بدو اعتنایی نکرد، ولی همین که زبان به سخن گشود، همگان شیفته دانش او شدند و گرد او جمع آمدند و از سخنانش به شگفت در آمدند.25
سیدمرتضی نیز ـ همان گونه که گذشت ـ منزل خود را به کتابخانه مجهز کرد. از آثار بر جای مانده تاریخی و ادبی و کلامی برمی آید که مجلس درس و بحث سید مرتضی که در دارالعلم او برگزار می شد، پایگاه و محور اندیشه زمانه و مرکز بحث های ادبی و فقهی و کلامی بود،. چنان که ابوالعلاء مَعَرّی هنگام اقامتش در بغداد، همواره در این جلسات شرکت کرده و میان او و سید مرتضی بحث های جالبی در می گرفت.26
شریف رضی (م406 ق / 1017م) نیز در بغداد بنیادی آموزشی ساخت که آنرا دارالعلم می خواندند. این مرکز نیز بزودی به میعادگاه مردان علم و ادب مبدل شد. ابوالعلاء معری در این مکان با بسیاری از فضلای زمان محاوره داشته و در کتاب های مختلفش به این مذاکرات اشاره کرده است.27
7- کلیساها
دراین دوره، گاهی مناظره با بزرگان ادیان دیگر رخ می داد و چنین به نظر می رسد که جدل های کلامی میان مسیحیان و یهودیان از یکسو و مسلمانان از سوی دیگر مؤدبانه و خویشتن دارانه و عاری از لحن تند بوده است. توحیدی در اخلاق الوزیرین نمونه هایی از این مناظره ها را آورده است.28بنابراین، مناظره ها گاه خارج از محل های مربوط به مسلمانان ـ به طور ارادی یا اتفاقی ـ بوده است، از جمله مسعودی می گوید که با فیلسوف اهل جدلی به نام ابو زکریا ـ دنحا ـ در بغداد و در کلیسای خضرای تکریت در سال 313 ق/ 935 م مناظره کرده است.29
8- انجمن های مخفی اخوان الصفا
به رغم سیاست های مسامحه آمیز دولت آل بویه و برخورداری مجالس و انجمن های دانشمندان از آزادی و اظهار عقیده، در این دوره نیز انجمن ها و مجالسی سری توسط برخی علما و دانشمندان برپا می شد که گویا اغلب متعلق به جمعیتی سری به نام اخوان الصفا بود. اخوان الصفا مسلمانانی بودند که از دین، عموماً و از اسلام خصوصاً، برداشت خاصی داشتند.30 آنان با مرکز خلافت در بغداد مخالفت ورزیده و می خواستند نظام سیاسی حاکم بر عالم اسلام را واژگون کنند.31 به نظر می رسد مخفی بودن فعالیت های ایشان ناشی از فشار حکومت آل بویه نبود، چرا که بسیاری از کارگزاران و خدمت گزاران آل بویه خود از اعضای انجمن بوده یا در جلسات ایشان شرکت می جستند، بلکه بیشتر به این سبب بود که این انجمن ـ همان طور که گفته شد ـ برای خلافت و حکومت نقشه های جهانی داشتند، از این رو، ناچار هویت اشخاص خویش را برای حفظ امنیت و تداوم فعالیت خود مخفی می کردند.32به رغم این اوصاف آنان مورد تعقیب حاکمان آل بویه نبودند و حتی حکام آل بویه، علاقمند به شنیدن دیدگاه های اخوان الصفا نیز بودند و مباحث مجالس ایشان را پیگیری می کردند.ج) اهداف تشکیل مجالس
همان گونه که گذشت، هدف اصلی از تشکیل جلسات، به ویژه جلسات دائمی مربوط به منازل دانشمندان، آموزش و آموختن بود. اما مجالسی که به ویژه در مکان های دیگر چون کاخ ها و منازل وزیران بر پا می شد، اغلب اهداف جانبی دیگری می توانست همراه داشته باشد، از جمله استهزا و به دشواری افکندن حریف، خود نمایی و فخر فروشی، به دام انداختن رقیب و نیز بیرون کردن رقیب از میدان که اغلب نیز اهداف آنان تأمین شده و موجب شادمانی برپا کننده مجلس و شرکت کنندگان در آن می گردید که شواهدی از هر یک در پی خواهد آمد.1- آموزش و آموختن
آموزش و آموختن مهم ترین انگیزه مباحثه ها ومناظره های مجالس بود. معمولاً این نوع مجالس به این صورت بود که شاگرد از استاد خویش یا گروه همتایان در موضوعی که خود آگاهی نداشت، مؤدبانه پرسش می کرد و در انتظار پاسخ می نشست.از آثار بر جای مانده از این مجالس کتاب الهوامل و الشوامل است که تألیف آن مربوط به ایامی است که ابوحیان در ری و دربار ابن عمید به سر می برد. کتاب، مشتمل بر پرسش ها (الهوامل) و پاسخ هایی (الشوامل) است که میان ابوحیان و ابوعلی مسکویه، فیلسوف و مورخ مشهور و کتابدار ابن عمید مبادله شده است.33 پرسش های ابوحیان جنبه استهزا و به دشواری افکندن حریف ندارد، بلکه در واقع برای آموختن است. برای نمونه، پرسش 168 آن را چنین است:
ابوحیان: چرا آب دریا شور است؟ مسکویه به علت تابش نور خورشید است و طبیعت آب آن است که بر اثر حرارت تبخیر می شود و املاح آن باقی می ماند. و اگر این فرایند، تداوم یابد، به مرور آب به شدت شور می شود. پس از پاسخ مسکویه ابوحیان پرسش دیگری آغاز می کند.34
نمونه دیگر در دوره مورد بحث، مجلسِ اُنس اِبن سعدان با ابوحیان توحیدی است. ابن سعدان شب ها با ابوحیان در ابواب مختلف ادب و لغت و فلسفه و الهیات و اخلاق که خود در آن دانش ها اطلاعات بسیار داشت و این معنا از پرسش های او از ابو حیان آشکار است، به گفت وگو می پرداخت. ابوحیان شرح این گفت وگو را در کتاب مشهور الامتاع و المؤانسه که آن را به چهل شب تقسیم کرده، گرد آورده است. این مباحثات این گونه بود که وزیر مسئله ای مطرح می کرد و ابوحیان به درخواست وزیر به صراحت و با خاطری آسوده، پاسخ داد و ضمن پاسخ، پرسش های دیگر پیش می آمد و به همین روش در مباحث مختلف، گفت وگو می شد.35
2- ارزیابی مرتبه علمی
گاهی نیز مناظره بین استاد و دانشجو یا حتی هم طرازان به منظور سنجیدن مرتبه علمی و یا دادن گواهی تدریس و یا اجازه ورود به جلسه درس اساتید بالاتر انجام می گرفت. به همین منظور اگر علمای شهری، شهرت علمی یکی از علمای شهر دیگر را می شنیدند، چند تن را از میان شهر خود انتخاب می کردند تا به آن شهر روند و با عالم مورد نظر، مباحثه و مناظره کنند. یکی از این موارد، داستان علمای شیراز و ابوسهل صُعْلوکی نیشابوری (م 369ق)است که چون شهرت صعلوکی در فقه، تفسیر، نحو، کلام، ادب و علوم دیگر بالا گرفت و به شیراز رسید، علمای این شهر چند نفر را از میان خود بر گزیده و برای مناظره با صعلوکی به نیشابور فرستادند. صعلوکی به استقبال ایشان رفت. علمای شیراز در زمینه های مختلف با صعلوکی بحث کردند و او بر همه ایشان غلبه یافت.363- استهزا و به دشواری افکندن حریف
برخی از جلسات به منظور استهزای حریف یا به دشواری افکندن وی نزد حاضران انجام می گرفت و این منظور که چه بسا از جانب میزبان و صاحب مجلس در نظر گرفته شده بود، گاه با موفقیت انجام می شد و زمینه خرسندی وی را فراهم می آورد و باعث بالا رفتن مقام حریف پیروز نزد صاحب مجلس نیز می شد. جالب آن است که اغلب حاضران و تماشاچیان جلسه نیز از نتیجه جلسه، شادمانی می کردند.ابوحیان توحیدی در الامتاع، مناظره ابوبشر مَتّی (منطقیِ برجسته آن عصر) با ابوسعید سیرافی (نحوی و فقیه برجسته بغداد) را در وقایع شب هشتم نقل می کند. این مناظره در حضور ابن فرات وزیر(در م326/ 939ق) جریان داشته و نویسنده خود، آنرا شنیده و ثبت کرده است. ابوبشر در این جلسه به سبب تعصب به زبان یونانی و دانش اندکی که از زبان عربی دارد، بارها سرزنش می شود و در پاسخ می گوید که نحو مربوط به لغات وکلمات است، در حالی که منطق به مفاهیم می پردازد و مفاهیم در ترجمه، محفوظ می مانند. اما سیرافی کوتاه نمی آید و یک سلسله سؤال های نحوی از متّی می پرسد که او نمی تواند پاسخ دهد. بدین سان، سیرافی در برابر حریفی که بی اطلاعی اش از ظرایف یک زبان بغرنج، در آغاز بحث مسلم انگاشته شده بود، به پیروزی سطحی نایل می شود. هر چه متّی در پاسخ گویی به این اختراعات زبانی بیشتر درمی ماند، سیرافی احساس رضایت بیشتری می کند. متّی به حریفش می گوید که اگر او هم به همین شیوه در زمینه منطق سؤال پیچ شود از عهده پاسخ گویی برنمی آید و همانند او درمی ماند، ولی سیرافی باز هم کوتاه نمی آید و با شادمانی به استهزای متّی ادامه می دهد.
یادآور می شود که نه فقط وزیر، بلکه سایر شنوندگان هم از پیروزی نحوی بر منطقی، احساس شادمانی می کنند. همچنین نه تنها مَتّای نسطوری، بلکه کِنْدی (فیلسوف مسلمان) هم که به مَتّی یاری می رساند، سرانجام در سیل تمسخری که بحث به پایان می رسد، غرق می شوند.
این تمسخر و استهزا، گاه از هر دو جانب مناظره کننده انجام می شد، چنان که شیخ مفید در مجالس خود آورده است:
روزی در مجلسی حاضر شدم، پس در آن کلامی از پستی و رذیلت بنی تیم بن مره جاری شد. در این باب، شیخی از شیعه برسبیل استهزا اشعاری می خواند که دلالت بر آن کند. چون آن شیخ اشعار خود را خواند، ابوالعباس بن هبة الله منجم با او به معارضه و منازعه پرداخت و با تمسخر ادامه داد: یا شیخ چه چیز تو را به اشعار عرب دانا کرده است؟.37
4- خودنمایی و فخرفروشی
گاه خودنمایی و فخرفروشی انگیزه تشکیل مجالس بود. تشکیل مجالس ادبی توسط وزیران در تالارهای ادبی یا حتی نشست های علمی در مجلس ایشان، اغلب با انگیزه فخرفروشی وزیر و خودنمایی ادیب یا دانشمند همراه بود. ابن سعدان هنگامی که به وزارت نشست، دانشمندان بزرگی چون ابوعلی عیسی بن زرعه (فیلسوف و منطقی)، ابوالخیر خمار (پزشک)، ابوعلی بن سَمح (منطقی)، ابوعلی مسکویه (مورخ)، یحیی بن عدی (فیلسوف و منطقی)، ابوالوفای بوزجانی (ریاضی دان)38 و گروه دیگر را گرد خود فراهم آورد و با آنها مجالس متعددی برپا می کرد، و به بحث و مناظره می پرداخت39 و خود به برپایی این انجمن ها فخر می فروخت.40 طبیعی است عالمان و دانشمندان نیز به سبب شرکت در مجالس فوق، فخر می فروختند، به ویژه اگر در جریان مباحثه ، پیروز میدان بودند که باعث تقرب ایشان به وزیر یا امیر نیز می شد.داستان رفتن باقلانی از بصره به شیراز و ورود او به مجلس عضدالدوله و مناظره با بزرگان و رؤسای معتزله در حضور او در ترتیب المدارک از قول خود با قلانی ذکر شده است. این گرچه، نقل مناظره های یک جانبه است، اما مسلم است در این مذاکره، باقلانیِ اشعری مذهب که عقایدش کاملاً مخالف عضدالدولة معتزلی و شیعی بود، توانست با فصاحت کلام و نیروی استدلال و احتجاج در عضدالدوله نفوذ کند و به او تقرب جوید تا آنجا که به دستور او معلم و مربی فرزندش شد.41
عالمان و دانشمندان در جریان مناظره و در چگونگی بیان خود نیز اغلب انگیزه خودنمایی را ظاهر می کردند. ابن جوزی گوید: محدثی که در رقه (باغی در بغداد) از شیخ و استاد خود حدیث شنیده بود در سخنان خود می گفت: «حدثنی فلان و فلان با رقه» تا مردم گمان کنند که او برای فراگرفتن حدیث تا رقه شام رفته است. محدثی دیگر در بین نهر عیسی و نهر فرات می نشست و می گفت: «حدثنی فلان و فلان من وراء النهر» تا مردم فکر کنند که وی برای طلب حدیث تا ماوراء النهر سفرکرده است.42
د) شرکت کنندگان در مجالس
1- همتایان علمی
شرکت در مجالس و انجمن های علمی و فرهنگی دوره آل بویه برای عموم عالمان و دانشمندان و ادیبان آزاد بود، اما آنچه مسلم است اعضای شرکت کننده در مناظره، اغلب در یک سطح و از فرهیختگان یک گرایش علمی بودند. به طور مثال، در جلسات فلسفی که مباحث فلسفی مطرح می شد، به طور طبیعی علاقمندان و آگاهان به فلسفه شرکت می جستند. اما آنچه در خور توجه است اینکه اغلب سعی می شد که اعضا از همتایان و همطرازان بوده باشند و به عبارتی حریفان از نظر توان علمی در یک سطح قرار داشته باشند. برای مثال، مجلس سجستانی از نظر ترکیب اعضا چنین توصیف شده است:ابوزکریا صیمری که معمولاً اولین سخن گو در جلسات گروهی بود؛ ابوالفتح نوشجانی که خود مجلس مهمی داشت؛ ابومحمد عروضی، شاگرد سابق ابن عدی؛ ابومحمد اندلسی، نحوی بزرگ اندلسی که در طلب دانش به شرق آمده بود؛ ابوبکر قومسی، فیلسوف و شاگرد سابق ابن عدی، کاتب و علاقه مند به کتاب و غلام زحل، منجم؛ و حسن بن مقداد از اعضای مجلس سجستانی بودند.43 ابوحیان یادآور می شود که هر یک از اینان در رشته و دانش خود بی همتا بودند.
مجلس سید مرتضی نیز مجمع مردان متفکر و مرکز انتشار بحث های کلامی، فقهی و ادبی بود. ابوالعلاءمَعَرّی (م446ق) هم زمان با ورودش به بغداد به مجلس سید راه یافت و بین آنان سخنانی ظریف و نغز از ادب و جدل رد و بدل می شد. ابواسحاق صابی (م384ق) و عثمان بن جِنّی موصلی (م392ق) نیز از ملازمان مجلس سید بودند که همه از بزرگان و سر آمدان ادب روزگار به شمار می آورند.44
2- استاد و شاگرد
گاه نیز اعضای مجلس را استاد و شاگرد یا شاگردان وی تشکیل می دادند و این بیشتر منحصر به مجالسی بود که با هدف آموزش و آموختن تشکیل می شد. مجلس ابوسلیمان و ابوحیان از این نوع بود. ابوحیان خود از شاگردان و همنشینان همیشگی ابوسلیمان بود و با وی مجالس انس داشت.45 وی کتاب الامتاع والمؤانسه را به ویژه برای منعکس کردن آرا و عقاید استاد خویش تألیف کرد.46این مناظره ها بدون هیچ گونه غرض ورزی انجام می شد و شاگرد فقط به منظور آموختن از استاد سؤال می کرد و با وجود احترام عظیمی که دانشجو برای استاد در دل داشت، هرگز از طرح سؤال و مناقشه درباره درس استاد پرهیز نمی کرد، بلکه این روش چنان فضیلت پسندیده ای بود که حتی شرم در پرسش را از آفات علم می دانستند.
3. ملازمان و شرکت کنندگان غیر اصلی
آن چنان که از محتوای گزارش ها و مناظره ها برمی آید، در مجالس فوق، علاوه بر دانشمندان و عالمان که به بحث و جدل علمی می پرداختند، افراد دیگری نیز شرکت می کردند که گرچه نقشی در مناظر و مجادلات نداشتند، ولی به گونه ای در برگزاری مجلس و چگونگی تشکیل آن مؤثر بودند و موجبات سرور و شادمانی و فراغت از امور گران بار مقام و منصب را فراهم می آوردند.47ه ) چگونگی برگزاری مجالس
1- طرح مسئله
نوع تشکیل از نظر چگونگی شروع و اداره کردن و خاتمه دادن به آن بستگی داشت به اینکه مجلس امیران باشد یا وزیران و یا دانشمندان. مجالس امیران و وزیران اغلب پرزرق و برق و همراه با سرودن شعر و ترانه بود و نوازندگان، سازها را می نواختند و در انتها نیز با شعری یا لطیفه ای با عنوان «مُلْحَة الوداع» یا«خاتمة المجلس» پایان می پذیرفت.48اما وجه مشترک همه مجالس این بود که مناظره با طرح مسئله ای شروع می شد و شرکت کنندگان با خاطری آسوده، در مقام پاسخ بر می آمدند. مجلس ابن سعدان وزیر با ابوحیان به این صورت بود که وزیر مسئله ای مطرح می کرد و ابوحیان به آن پاسخ می گفت.49 گاه نیز به این صورت اتفاق افتاد که در مجلس به کسی فرمان داده می شد تا با شیخی مناظره کند. نقل شده است که وقتی ابن عدی فیلسوف در بغداد از مجلس وزیری دیدار می کرد و گروهی از اهل کلام نیز حاضر بودند، وزیر به اهل کلام فرمان داد تا با شیخ یحیی که رئیس و سخن گوی مکتب فلسفی بود، مناظره کنند. نکته جالب آنکه ابن عدی درخواست مناظره را رد می کند و عذر می آورد که متکلمان مبانی اصطلاحات او را درک نمی کنند و او نیز مصطلحات ایشان را نمی فهمد. وزیر نیز از ابن عدی عذر می خواهد و سنجیده بودن عمل او را تصدیق می کند.50
2- مبارز طلبی
گاه نیز مجلس به این صورت آغاز می شد که شخص با اظهار کردن مدعای خود، افراد را به مبارزه علمی فرا می خواند و کسی که مقام علمی خود را همطراز با حریف می دید، درمقام پاسخ گویی برمی آمد. گفته شده است که روزی ابوالجیش خراسانی (گوینده شیعی)، در مجلسی با لحنی مبارزطلب بر خاست و به ضعف نظریه اهل سنت در خصوص وحی و انتقال متن قرآن اشاره کرد. به ادعای او این نظریه، اسلام را در معرض حملات زندیقان قرار می داد. او سخنش را مدتی به همین سان ادامه می دهد و مبارز می طلبد. اما هیچ یک از حاضران قادر به پاسخ نبودند. امیر می گوید: آیا کسی نیست که با او در این میدان رقابت کند؟ تا اینکه ابوحامد مرورودی برخاسته و سخن آغاز می کند و تلاش می کند سخنان ابوالجیش را پاسخ گوید.513- مجلس به صورت گردش بهاری
ابوحیان نقل می کند که چگونه سجستانی و یارانش درآغاز بهار به قصد تفرج و استراحت از بغداد بیرون رفتند و در آنجا در خصوص هنر و طبیعت مجلسی برپا کردند که طبیعتاً موضوع بحث را نیز در اینجا موقعیت بحث تعیین کرده است.52 این گونه مجالس اغلب به صورت اتفاقی و بدون برنامه ریزی قبلی صورت می گرفت و موضوع مورد بحث نیز به همین منوال مطرح می شد.4- مجلس به صورت شبیه سازی
گاه مجلس به طور اتفاقی یا ارادی به تقلید از یکی از مجالس مشهور سابق تشکیل می شد. یکی از این مجالس ، مجلسی است که هنگام مرگ عضدالدوله در خانه سجستانی تشکیل شد؛ به این صورت که اعضای مجلس سجستانی که هنگام مرگ عضدالدوله در منزل او حضور داشتند، در این موقع در مورد مرگ و زندگی ابراز عقیده کردند که حاکی از نگرش آنها درباره قدرت های این جهانی بود. آنها در آن هنگام همان صحنه را تکرار کردند که قرن ها قبل صورت گرفته بود؛ یعنی حلقه زدن آن ده فیلسوف برگرد تابوت اسکندر و ایراد پند و اندرز.535- مجلس بدون طرح و برنامه
مجالس مناظره گاهی بدون پیش بینی قبلی انجام می گرفت، مانند رویارویی اتفاقی بصری و سجستانی. ابوحیان در این باره می گوید: ابوسلیمان برای ما نقل کرده است که در «قطیعة الربیع» در مجلس ولیمه ای حاضر شد و آنجا ابوعبدالله بصری را دید و در کنارش نشست و با او به گفت وگو پرداخت. بصری لگام از زبان خود برداشت و تا آنجا پیش رفت که با تمسخر بپرسد: «ای ابوسلیمان در فلسفه ات چیزی یافته ای که بر آن اعتماد باشد».54 سجستانی به طور مختصر پاسخ می دهد که کلام و تعالیم اهل جدل را غرور بیهوده می داند و از این رو به احترام مجلس، آرامش خود را حفظ می کند و فقط به قرائت یک بیت شعر اکتفا می کنند: «انسان ها مختلف اند و خصائل گوناگون دارند اما گور همه آنها را گرد می آورد».55همچنین روز درگذشت ابوعبدالله محمد بن محمد بن طاهر موسوی (پدر سید مرتضی) در منزل ایشان مجلسی بدون برنامه ریزی قبلی شکل گرفت. حاضران در آن مجلس شیخ مفید و ابوبکر باقلانی و نیز جمع کثیری از بنی هاشم و نیز جمعی از تجار و مسافران بودند. ابوبکر باقلانی نماینده مکتب سنی معتزلی در دوره، به مناسبت حضور شیعیان در این مجلس، بحثی را درباره نص (معنای لغوی) و سپس نص بر امامت علی آغاز می کند و در این باب، آنقدر مناظره و گفت وگو ادامه پیدا می کند تا جایی که ابوبکر دیگر چیزی نمی گوید که لایق حکایت باشد.56
و) مناظره به صورت غیر حضوری و کتبی
گاه نیز مناظره ها و مجادله ها به صورت غیر حضوری و به شیوه مکاتبه و ارسال نامه انجام می گرفت؛ بدین صورت که یکی از موافقان یا مخالفان درباره موضوع مورد بحث، تحقیق و بررسی می کرد وحاصل آن به صورت مکتوب (کتاب) در دسترس همگان قرار می گرفت، آنگاه صاحب نظر مخالف، بر آن ردیه می نوشت که گاه این وضعیت چندین بار تکرار می شد.در این راستا، رسالة الغفران از ابولعلاء معری قابل ذکر است که در پاسخ به نامه علی بن منصور حلبی، معروف به ابن قارح نوشته شده است. ابن قارح در نامه خود ضمن بیان شوق دیدار او، مسائلی چند را درباره ادب، فلسفه، زندقه، تصوف، تاریخ، امور دینی، فقه، نحو، لغت و غیره مطرح کرده و بر زنادقه می تازد و در نکوهش وزیر مغربی(دوست ابوالعلاء) نیز سخنانی گفته است. در بخش دوم، ابوالعلاء به یکایک پرسش های ابن قارح پاسخ گفته و ضمن پاسخ ها، درباره مسائل دیگر هم بحث کرده است. برای مثال، از زمان و مکان، تناسخ، مذهب قرمطیانو مسائل مورد اعتقاد مذهب حلولی سخن گفته و آنها را نقد کرده است. انتقاد های ابوالعلاء آمیخته با سُخریه و طنز است.57
این امر در سده های گذشته نیز موسوم بوده است به گونه ای که وقتی مالک در مدینه خبر یافت که لیث بن سعد در مصری فتوایی غیر از فتوای مردم مدینه صادر کرده است، نامه ای به وی نوشت، بار دیگر لیث نیز جوابی در رد آن و آکنده از اخلاص و رسوخ رأی در شناخت مسائل فقهی و کاوش در مباحث حدیث فرستاد.58
ز) موضوعات مورد بحث
موضوعات این مجالس در دوره آل بویه را مطالب گوناگونی درباره فلسفه، اخلاق، کلام، شریعت تصوف، ادب، حساب و نیز اصول فقهیِ مذاهب گوناگون تشکیل می داد. خوشبختانه بخش بزرگی از گفت وشنودهای علمی این دوره از مجالس مختلف (ادبی، فلسفی، کلامی و مذهبی) و حتی موضوعات مورد بحث در انجمن های مخفی اخوان الصفا در کتاب های مختلفی چون المقابسات و الامتاع ابوحیان توحیدی و نیز مجالس شیخ مفید و دیگر کتاب ها باقی مانده است.59یک بار ابن سعدان وزیر از ابوحیان خواست تا با او از آنچه در یک60 روز معین در منزل سجستانی گفت وگو کرده است سخن گوید. ابوحیان به بازگویی سیمایی از آنچه در خانه ابوسلیمان به گفت وگو آمده بود پرداخت که واپسین دیدگاه ها درباره روان(نفس) بود.
بیشتر چیزهایی که ابوحیان در الامتاع برای وزیر بازگو می کند، مسائل و موضوعاتی بوده است که در این نشست درباره آنها گفت وگو و بحث شده است. آنان بیشتر به شرح، نقد و بررسی گفت وگو از دیدگاه های فیلسوفان گذشته می پرداختند؛ خواه با آن دسته از فیلسوفان همگام و هم اندیشه بودند یا نبودند.61 همچنین بیشتر مناظره های شیخ مفید و دیگر هم طرازان ایشان با مخالفان، درباره موضوعاتی نظیر نص، خلافت، امامت، عصمت، آیه تطهیر، شفاعت، علم امامت و نیز غیبت امام دوازدهم شیعیان می باشد.62
ح) حاصل مجالس
همانطور که گذشت، روزانه تعداد زیادی مجلس بحث و فحص علمی و ادبی، در عصر آل بویه و در گوشه وکنار حوزه اقتدار ایشان، به ویژه شهرهایی چون بغداد، بصره، ری و شیراز تشکیل می شد. عالمان و دانشمندان بسیاری در حوزه های مختلف علمی گرد هم جمع شده و به مناظره و مجادله علمی می پرداختند.این فضای فرهنگی را ـ چنانکه مشاهده کردیم ـ نخبگان آفریدند. و آن نیز ممکن نبود مگر در سایه حمایت های حاکمان و وزیران و دربار آل بویه. برخی از مورخان، این امر را ناشی از مشرب فکری این خاندان (تشیع) دانسته اند و برخی از این هم فراتر، فضای فرهنگ حاکم بر قرن چهارم و تمدن حاصل از آن را مدیون خاندان های شیعی حاکم بر سرزمین های اسلامی در این دوره می دانند. کرمر در پایان کتاب احیای فرهنگی در عهد آل بویه و پس از توصیف بسط و توسعه فرهنگی در این دوره صراحتاً چنین می آورد:
در دوره مورد بحث ما در سرزمین های مرکزی جهان اسلام سه خاندان شیعی حکومت می کردند: آل بویه در بین النهرین و غرب ایران، حمدانیان در شام، فاطمیان در مصر؛ حتی سامانیان خراسان باآنکه سنی بودند، اغلب مستعد نفوذ شیعه اسماعیلی بودند... این حکومت های شیعی هیچ گاه در صدد متحد شدن یا حتی تحمیل مذهب خود به جمعیت سنی بر نیامدند، اما تا اندازه بسیاری عامل توسعه فرهنگی شدیدی بودند که پیش رفت.63
تشکیل این مجالس، نتایج و دستاوردهای بسیاری داشت که سهم قابل ملاحظه از آن نصیب از مجله، مکتب تشیع شدکه به طور خلاصه به مواردی از آنها اشاره می شود.
1- عمق بخشیدن به نظریه های علمی
مطالعه تاریخ عقاید و اندیشه های مذاهب و مکاتب مختلف و سیر تحولات آن، خواننده رابه این امر واقف می کند که گرچه بسیاری از افکار و اندیشه¬ها جزء اصول و مبانی اعتقادی مکتب بوده است، اما آن اصول در طول زمان و در جریان مجادله های علمی و کلامی که با مخالفان بر سر ابطال یا اثبات آن داشته¬اند، تبیین شده و آیات و روایات و ادله مربوط به صحت آن تدوین گشته است تا جایی که به صورت اندیشه¬ای مستند و مستدل و به شیوه¬ای علمی باقی مانده است.تمسک به عقل و استدلال های عقلی و کلامی، از دستاوردهای این دوره و حاصل مجالس بحث و مجادله بود که در ابتدا به عنوان دستاویز مورد استفاده صاحبان فرقه ها قرار می گرفت، اما به مرور توانست به عنوان یکی از گونه های شناخت در مبانی فکری و عقیدتی شیعه و سنی راه یابد. در آن دوره، عالمان بسیاری در این زمینه فعالیت داشتند. در میان اهل سنت در آن دوره می توان به دو چهره برجسته، یعنی قاضی عبدالجبار و ابوبکر باقلانی اشاره کرد و در میان شیعه نیز می توان مثلثی از سه چهره برجسته، یعنی شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی نام برد. اینان در زمینه های فقه و اعتقادات، تمسک به استدلات عقلی را در کنار نص و روایات، به رسمیت شناختند. این امر به تدریج در رشته های مختلف علوم و فنون رسوخ کرد و باعث تدوین و نگارش آثار فراوان در رشته های حدیث، رجال و فقه در قرن چهارم گردید.64 مکتب کلامی بغداد در فضای فرهنگی این دوره، مراحل رشد و نمو خود را طی کرد و به اوج بالندگی رسید. شیخ مفید دویست اثر کلامی از خود بر جای گذاشت که بیشتر آنها ردیه بر فرقه های گوناگون کلامی است. شاگرد او سید مرتضی المغنی را در رد الشافی قاضی عبدالجبار نوشت و راه عقل و خرد را به گونه افراطی پیمود. متکلم مشهور دیگر شیعی در این دوره شیخ الطایفه (طوسی) است که کتاب های بسیاری در کلام نگاشته است.65
2- ایجاد شک و شبهه
ایجاد شک و شبهه در مبانی دینی از دیگر پیامدهای بحث و فحص های علمی بود. «جهان وطنی و کثرت گرایی این عصر، حال و هوایی ایجاد کرد که شکاکیت به طور طبیعی در آن شکوفا شد و اتفاقاً شکاکیت در میان همان مجالس فلسفی ای خانه کرد که در آنها متکلمان به دلیل سست کردن ایمانِ نیندیشیده و نسنجیده مردمان عامی، سرزنش شده بودند».66 و این از آن رو بود که عقل، دغدغه مکاتب مختلف آن روزگار شده بود به گونه ای که رساله های مختلف درباره عقل نوشته می شد و با محک عقل، بسیاری از مبانی فقهی چون اجماع را نیز زیر سؤال می بردند. ابن سمح از جمله آنانی است که اجماع را به شرط عقل می پذیرد. او می گوید: بعضی از اخبار روایت شده به وسیله بسیاری از مردم، شایان اعتماد است، اما برای آنها معیار هایی باید تعیین کرد، از جمله سازگاری آنها با مقتضیات عقل. وی با این استدلال به طور ضمنی به مناقشه مسلمانان مبنی بر اینکه اعتقادات آنها (برای نمونه اعتقاد به معجزات پیامبر(ص)) به دلیل اجماع گروه کثیری از مردم معتبر است، خدشه وارد می سازد.بنابراین، در ادامه بحث و جدل ها و با باز شدن پای عقل برای اثبات مسائل اعتقاد ی، ایمان تعبدی و بی چون و چرا، رنگ باخت و شک و شبهه در پذیرش بسیاری از مبانی اعتقادی رخنه کرد. و این بر خلاف فلسفه وجودی مجالس فلسفی و به ویژه کلامی بود که به منظور اثبات عقاید تشکیل می شد.
3-به وجود آمدن مکاتب جدید کلامی و فلسفی
یکی دیگر از مهم ترین نتایج مناظره های مستمر علمی کلامی و فلسفی به وجود آمدن یا تحدید مرزهای مکاتب جدید بود. یکی از این نوع مناظره ها که موجب به وجود آمدن مکتب کلامی جدیدی شد، مناظره های مهم میان ابوعلی جبایی معتزلی باابوالحسن اشعری است. اشعری که چهل سال در مکتب معتزله تلمذ کرده بود و با تمامی اصول و مبانی آن مکتب آشنا بود، در پی مشاجره با استادش ابوعلی جبایی، مکتب جدیدی را پدید آورد که به عنوان راهی وسط، میان معتزله و اهل حدیث که سخت با معتزله در ستیز بودند، از طرف جماعت انتخاب شد.67 وی در فروع فقه، تابع مذهب شافعی شد، ولی برای اثبات عقاید دینی خود، با وجود نهی اصحاب سنت و حدیث، ادله کلامی را به کار می¬برد، گرچه اصول آن را با عقاید اهل سنت و جماعت وفق می¬داد. هم¬زمان با وی در شرق اسلامی نیز ماتریدی ـ احتمالاً بدون اطلاع از اشعری، ولی با هدفی مشترک و مشابه ـ مکتب ماتریدیه را به عنوان راهی وسط، میان معتزله و اهل حدیث پدید آورد. وی حتی در استدلال¬های خود بسیار عقلانی¬تر از اشاعره برخورد کرده و عقل گراتر68 بود.به همین سان در این دوره، مکاتب فلسفی مختلفی به وجود آمد یا رونق گرفت. مکاتبی چون مکتب سجستانی که معتقد است عقل موهبتی است خدایی که به هر کس به اندازه ای که می تواند از آن بهره جوید، داده شده است، اما وحی، نوری است پراکنده و فراگیر. وی پیامبر را برتر از فیلسوف و فیلسوف را فروتر از پیامبر می داند و اضافه می کند بر فیلسوف است که از پیامبر پیروی کند، اما پیامبر را پیروی از فیلسوف نشاید، زیرا پیامبر مبعوث است و فیلسوف مبعوث الیه.69 وی معتقد است. فلسفه حق است اما با شریعت سروکاری ندارد.
نقطه مقابل ایشان مکتب فلسفی اخوان الصفاست که ـ همان طور که گذشت ـ معتقدند شریعت با جهل و گمراهی آلوده شده و تنها راه پاک کردن آن، فلسفه است. آنها مدعی بودند که کمال وقتی حاصل می شود که فلسفه یونان و شریعت عرب با یکدیگر ترکیب شوند.70
همچنین مکتب ابن زرعه منطقی، فیلسوف و مترجم برجسته مسیحی که از جمله شاگردان و یاران نزدیک یحیی بن عدی در منطق و فلسفه بود، فلسفه را بهترین انگیزه پیروی از شریعت دانسته و حتی رساله ای در دفاع از رابطه نیرومند دین (مسیحیت) و فلسفه نوشت.71
4- رشد و توسعه مکتب کلامی و فقهی امامی
باز بودن درِ منازل عالمان و دانشمندان شیعی بر روی همگان و بر پایی مناظره های کلامی در مجالس آنها، زمینه توسعه مکاتب فقهی و کلامی، از جمله مکتب امامی بغداد را فراهم کرد. در پی منازعه ها و مجادله های عالمان و اندیشوران در حوزه ها و مکتب های مختلف و مناقشات علمی حوزه علمی قم و بغداد، مبانی فقهی و کلامی امامی تبیین شد و نظم جدیدی یافت و عالمان بسیاری در این زمینه تلاش های بی وقفه نمودند. کتاب های رجالی و فهرست ها، سیاهه ای از اسامی آنان و آثار علمی و تصنیفات ایشان را ضبط و ثبت نموده اند.5- تقویت توان فکری و کمک به فهم مسائل
طبیعی است بحث و مجادله با هدف آموزش و یا حتی اهداف دیگر موجب بالا رفتن توان فکری است و به فهم مسائل مطروحه کمک می کند. ابن خلدون از بی توجهی به مناقشه های علمی در دانشگاه های مغرب اسلامی در قرن هشتم هجری انتقاد می کند و آن را نتیجه ضعف ملکه علمی در بین دانشجویان آن دیار می داند و در این باب می گوید: «آسان ترین راه برای کسب ملکه، باز شدن زبان محاوره و مناظره در مسائل علمی است که در بین مغرب زمین رواج ندارد».726- تسامح و تساهل
بین تسامح و تساهل گری و برپایی مناظره ها و مجادله های علمی ، رابطه تأثیر متقابل وجود دارد؛ یعنی همان گونه که روحیه تساهل گری، تحمل برپایی مجالس مناظره و مذاکره را موجب می شود، متقابلاً شرکت در آن مجالس و آشنایی با نحله های فکری مختلف و شنیدن استدلال ها واحتجاجات ایشان، موجب ایجاد یا تقویت روحیه تسامح و تساهل گری در فرد می شود. گروه اخوان الصفا نمونه بارز رشد روحیه تسامح و تساهل گری در این قرن می باشد. اخوان سفارش می کردند که برادران باید با هیچ دانشی ستیزه نکنند، کتابی را کنار ننهند و به هیچ مذهبی تعصب نورزند، چون همه از سرچشمه ای یگانه و علتی یگانه و جهانی یگانه برخاسته اند. چه بسا زمینه های رویکرد دولت ها یی چون دولت آل بویه به تساهل گری را نیز ـ علاوه بر ملاحظات سیاسی و صفات و خصوصیات خانوادگی ـ تأثیر تشکیل مجالس و محافل کلامی در درون کاخ ها و منازل امیران و وزیران فراهم نموده باشد.ط) نتایج منفی مجالس
به رغم نتایج و دستاوردهای سودمندی که به مواردی از آنها اشاره شد، متفکران اسلامی در همان دوره بحث یا مدتی پس از آن به عیب جویی از این مجالس پرداخته و به نکته های منفی قابل توجه و نتایج زیان آور آن اشاره کرده اند. غزالی از آن دسته متفکرانی است که از دستاوردهای منفی و اهریمنی این مناظره ها غافل نبود و سعی می کرد از بهره گیری نادرست از مناظره ها جلوگیری کند. وی المنقول فی علم جدل را در این زمینه نوشت73 و هم چنین فصلی از کتاب احیای علوم دین را به این مهم اختصاص داد. غزالی نتایج منفی مناظره ها را در موارد زیر دسته بندی می کند:رشک و حسد رقیبان و هم عصران، رنجاندن حریف و ایجاد احساس نفرت وکینه دوزی، ناسزاگویی و دشنام به یکدیگر، خودستایی و دروغ پردازی، استفاده از ناتوانی ها و سستی های حریف برای خرد کردن وی، سالوس و دورنگی، عشق به تحسین و ستوده شدن و در نهایت، لجاجت در نپذیرفتن حقیقت.
به گفته غزالی این عیب ها و چند عیب دیگر، آفریده نهاد مناظره می باشد. البته او به طور کامل با مناظره سر ستیز نداشت، بلکه از دیدگاه او مناظره واجبی کفایی بود و همچنین معتقد بود نباید بر سر موضوعاتی که پیش نمی آید، مناظره کرد.74
همان گونه که ملاحظه می شود، غالب معایب ذکر شده در باب دستاورد ها منفی مجالس مناظره جنبه فردی و اخلاقی دارند. و غزالی بار منفی اجتماعی و تمدنی برای این نهاد نشمرده است.
نتیجه
برپایی نشست های علمی در دوره آل بویه و فراوانی آن، حضور امیران و وزیران در آن مجالس و شرکت دانشمندان و اندیشوران از گروه های متفاوت و مخالف، دامنه وسیع موضوعات مورد بحث، به ویژه موضوعات مربوط به فلسفه و کلام، حاکی از پویایی علم و پویندگی دانشمندان در آن دوره است. بی شک، پویش و زایش علم در هر دوره بی مناسبت با رویکرد حاکمان و امیران به علم و عملکرد آنان نمی باشد. هر حاکمی که طالب علم بوده و خود عالم و فرهیخته بوده، ایجاد فضای نسبتا باز و آزاد علمی را چون رهیافتی برای نیل به اهداف علمی و فرهنگی مسلم دانسته است. حمایت های امیران بویهی از دانشمندان ـ از هر فرقه ـ و روحیه دانش پروری آن خاندان زمینه های بالندگی علم در قرن چهارم و پنجم هجری را فراهم کرد. در این دوره اگر چه دولت های مستقل و نیمه مستقل دیگر نیز که آهنگ جدایی ازخلافت اسلامی نواخته بودند، برای کسب مشروعیت و اعتبار بخشیدن به خود، دانشمندان واندیشوران را گرد خویش فراهم کرده و با اعمال آزادی موجبات جذب آنان را دو چندان می نمودند، اما دولت آل بویه در این میان با اعمال تسامح و تساهل گری در اصول کشورداری خویش، سهم و نقش عظیمی در خدمت به تولید علم ایفا کرد. شاهد این ادعا ترسیم مختصری از مجالس و محافل علمی حوزه اقتدار ایشان در این مقاله بود که به منظور به تصویر کشیدن نمونه ای از خروار ارائه شد.پینوشتها:
1- حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ص 25.
2- جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص 429.
3- به عنوان نمونه شیخ مفید به عنوان نماینده و سخنگوی مکتب عقل گرای بغداد،در شیوة اجتهادی خود برای عقل جایگاه بلندی قایل بودو یکی از راه های رسیدن به شناخت مفاهیم کتاب و سنت را عقل می دانست؛و حتی بر این عقیده بود که اگر حدیثی مخالف احکام عفل باشد مردود است. (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص 157-158؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 192).
4- علی اکبر دهخدا، لغت نامه، مدخل مجلسج 3، ص 3473.
5- ر.ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ذیل نام، غالب شخصیت ها.
6- همان.
7- حموی، معجم البلدان، ج 1، ص 246.
8- راغب اصفهانی، محاضرات الادبا.
9- احمد بن علی بغدادی، تاریخ بغداد، ج 7، ص 78، ص 249 / ج 8، ص 227.
10- احمدشلبی، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت، ص 75.
11- احمد بن طاهر الکاتب بن طیفور، بغداد، ص 75.
12- همان.
13- عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، المنتظم، ج 7، ص 115.
14- رک: ابوحیان توحیدی ، البصایر، 1/228، 6/120و121.
15- ابوحیان توحیدی، الصداقه والصدیق، ص 83.
16- عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، المنتظم، ج 7، ص 340.
17- ر.ک: سید مرتضی، الفصول المختارة.
18- ابن ندیم، الفهرست، 322.
19- وراقی آن زمان تقریبا به جای ناشر فعلی بود.
20- جویل ل کرمر، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ص 193.
21- همان.
22- محمدبن اسحاق ابن ندیم، الفهرست، ص 181.
23- تاج الدین سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج 2، 183ـ184.
24- مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، 413.
25- مقامات حریری، ص 15.
26- محمد کریمی زنجانی، محمد، مدخل «سید مرتضی»، دایرة المعارف تشیع، زیر نظر صدر حاج سید جوادی، احمد، ج 9، ص 463. 471.
27- یاقوت حموی، معجم الادبا، ج 6، ص 539.
28- ابوحیان توحیدی، اخلاق الوزیرین، ص 299ـ301.
29- مسعودی، التبیه والاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص 157.
30- عمر فروخ، اخوان الصفا، در تاریخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 407.
31- حنا علی بن حسین فاخوری، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 191.
32- برای اطلاع بیشتر از انجمن اخوان الصفا ر.ک: مقاله اخوان الصفا از عمر فروج، ص 407، در کتاب تاریخ فلسفه در اسلام (مجموعه مقالات) مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی اثر سعید شیخ، ص 75. 76، مقاله اخوان الصفا در دائرة المعارف بزرگ اسلامی .
33- خراسانی، شرف الدین، مدخل: ابوسلیمان سجستانی، در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 565.
34- ابوحیان توحیدی، الهوامل و الشوامل، ص 359.
35- نک، ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة.
36- تاج الدین سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج 3، ص 169.
37- شیخ مفید، مجالس در مناظرات، مجلس 39 . ص 119ـ118.
38- همانگونه که می بینیم تمام افراد فوق از بزرگان حیطه دانش علمی خویش می باشند.
39- ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤنسة، ص642. 648
40- همو، الصداقه و الصدیق، ص 80.
41- رک: زریاب، عباس، مدخل ابوبکر باقلانی، دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 642.
42- ابن جوزی، المنتظم، ج 3، ص 183 و 252.
43- ابوحیان توحیدی، الامتاع، ج 1، ص120.
44- عبدالرزاق محیی الدین، شخصیت ادبی سیدمرتضی، ص 122.
45- همو، 332.
46- شرف الدین خراسانی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 565.
47- جویل ل کرمر، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ص 156.
48- ابوحیان توحیدی، الامتاع، ج 2، ص 26.
49- همو، ج 1، ص 19.
50- ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج 2، ص 78.
51- جویل ل کرمر، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ص 260ـ261.
52- ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج 1، ص 112.
53- ابن جوزی، المنتظم، ج 7، ص 18ـ17؛ ابن اثیر، الکامل، ج 5، ص450.
54- همانجا.
55- توحیدی، مثالب الوزیرین، ص 213 – 212.
56- شیخ مفید، مجالس، ص362 و 405.
57- حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ص 512 ـ 513
58- شیخ محمد ابوزهره، الشافعی فی حیاته و عصره، آراءو فقهه، ص5،
59- رک: توحیدی، الامتاع و المؤانسة، 644ـ648
60- راغب اصفهانی، محاضرات الادباء، ج 1، ص 20.
61- شلبی، تاریخ آموزش در اسلام، ص 69.
62- ر.ک: شیخ مفید، مجالس در مناظرات، یا همو، الفصول المختاره، سید مرتضی.
63- جویل ل کرمر، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ص 288.
64- رک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف شیعه، و گرجی ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها.
65- نجاشی، رجال النجاشی، ص 283؛ طوسی، الفهرست، ص 157؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 113.
66- کرمر، ص 266.
67- همین اتفاق بیش از دو قرن پیش در مجلس واصل بن عطا در مذاکره با حسن بصری رخ داد که موجب پیدایش مکتب معتزله گردید.
68- جلالی، لطف الله، «ماتریدیه» در مجله هفت آسمان ادیان و مذاهب، ش 23، ص 152.
69- ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج 1، ص 38.
70- حنا فاخوری، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 191.
71- ابوحیان توحیدی، المتاع و المؤانسة، ج 1، ص 33.
72- ابن خلدون، مقدمه، ص 408.
73- ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 1، 587.
74- رک: الامام ابوحامد غزالی، احیا علوم دین، ج 1، ص 45ـ48.
ابن ابی طاهر، احمد، بغداد، مصر، الازهر، نشر الثقافة، 1949.
ابن اثیر، علی ابن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، شیری، علی (مصحح) لبنان بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1408، جلد چهارم.
ابن جوزی، عبدالرحمن ابن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، مصحح عطا محمدبن عبدالقادر و مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412ق.
ابن حوقل، صوره الارض، ترجمه جعفر شعار، تهران، امیر کبیر، 1346.
ابن خلکان، احمد بن علی، وفیات الاعیان و انباء الزمان، مصحح عبدالرحمن محمد مرعشی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، موئسسه التاریخ العربی، 1417 ق/ 1997 م/ 1375ش، جلد چهارم.
ابن شهر آشوب، محمدبن علی، معالم العلما، نجف، مطبعة الحیدریة، 1380هـ.ق.
ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، مصحح محمد تجدد، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1366.
ابو زهره، محمد، الشافعی فی حیاته و عصره آراء و فقهه، قاهره، بی تا، 1848.
ت. ج. دیور، اخوان الصفا، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ترجمه عباس شوقی،زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف الاسلامی، 1368.
توحیدی، ابو حیان، الامتاع و الموانسه، ویرایش احمد امین و احمد الزین، بیروت، دارالمکتبه الحیاه، بی تا.
توحیدی، ابوحیان، الهوامل والشوامل، تصحیح فواد سزگین، احمد امین، فرانکفورت، منشورات معهد تاریخ العلوم العربیه، 2000 م.
توحیدی، ابوحیان، البصایر و الذحائر، مصحح مرداد القاضی، بیروت، صادر، 1998، 1408.
توحیدی، ابوحیان، الصداقه والصدیق، قسنطنطنیه، مطبعه الجوائب، 1412.
توحیدی، ابوحیان، مثالب الوزیرین، محمدبن نایب الطنجی (ویرایش)، المجمع العربی، دمشق، المجمع العربی، 1965.
توحیدی،ابوحیان، المقابسات، تهران، نشر دانشگاهی، 1366.
ثعالبی، عبدالملک بن محمدبن اسماعیل، یتیمه الدهر، محقق و مصحح، عبدالحمید، محمد محی الدین، چاپ دوم، القاهره، مطبعة السعاده ، 1375.
ج. م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، آذر تاش آذرنوش، چ سوم، تهران، امیر کبیر، 1376.
جلالی، لطف الله، «ماتریدیه» هفت آسمان ش 23، سال ششم تا پاییز 1383.
حریری بصری، قاسم بن علی، مقامات حریری، ترجمه طواق گلدی گلشاهی، تهران، 1387.
حسینی دشتی، سیدمصطفی، معارف و معاریف، چاپ دوم، قم، صدر، بی تا.
حسینی قائم مقامی، سیدعباس، «گذری بر روش و اندیشه کلامی شیخ مفید»، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ج 7.
حموی، یاقوت، معجم البلدان، مصحح فرید عبدالعزیز جندری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1192.
خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، بیروت دارالکتب العلمیه، 1421.
دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، تهران، موسسه دهخدا، سال نشر، ج 3.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محاضرات الادبا، قم مکتب الحیدریه، 1374.
زریاب، عباس، ابوبکر باقلانی، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر: غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، 1375.
زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، چاپ دهم، تهران امیر کبیر، 1382.
سبکی، تاج الدین، طبقات الشافعیة الکبری، مصحح محمود طناحی، عبدالفتاح الحلد، لازهر، هجر، 1992.
سجستانی، ابوسلیمان، رساله فی الکمال الخاص نبوغ الانسان، مصحح بدوی، بی جا، ناشر بی تا.
سید مرتضی، الفصول المختارة، تحقیق سید علی میرشریفی، بیروت، دارالمفید، 1414.
شلبی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت چ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383.
شیخ مفید، مجالس در مناظرات، ترجمه آقاجمال محمد بن آقا حسین محقق خوانساری، تصحیح، خان بابا مشار، تهران، طراوات، 1362.
طوسی، محمدبن حسن، الفهرست، قم، شریف، بی تا.
عمر فروخ، اخوان الصفا، ترجمه علی محمد کاردان، تاریخ فلسفه در اسلام، جمع آوری ت. ج. دیر، تهران، عطائی، 1362.
غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، بیروت، بی جا، 1403ق.
غنیمه، محمد عبدالرحیم، تاریخ دانشگاه ها بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، چاپ سوم، تهران، چاپ دانشگاه، 1373.
فاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، توس، چاپ سوم، 1374.
فاخوری، حنا، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمة عبدالمحمد آیتی، چ پنجم، تهران، علمی و فرهنگی، 1377.
فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه نصرالله پور جواد، تهران، دانشگاهی، 1372.
کرمر، جوئل، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1375.
کریمی زنجانی، محمد، مدخل سیدمرتضی، دایرة المعارف تشیع، زیر نظر صدر حاج سید جوادی، احمد، تهران، سعید محبی، 1375.
گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، تهران، سحت، 1380.
محمدزاده، مرضیه، مدخل سیدرضی در دایرة المعارف تشیع، تهران، سعید محبی، 1315.
محیی الدین، عبدالرزاق، ادب المرتضی، من سیرته و آثاره، ترجمه جواد محدثی، تهران، امیرکبیر، 1373.
مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365
مقدسی، محمدبن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ترجمه علی نقی منزوی، تهران، نشر مؤلفغان و مترجمان، 1361.
منطقی سجستانی، ابوسلیمان، صوان الحکمة، مصحح عبدالرحجان بدرزی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1374.
میرمحمد شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمه نصرالله پورجوادی، جمع آوری ت. ج. دیور، تهران، عطائی، 1362.
نجاشی، رجال النجاشی، فم، مکتبة الدواری، بی تا.
منبع مقاله: مجله تاریخ در آینه پژوهش، سال هفتم شماره دوم تابستان 89
/م