فرزندان رحمت شده (2)

در میان بین اسرائیل شخصی به قتل رسید امّا نشانی از قاتل او پیدا نشد. بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام مراجعه کرده و از او چاره کار را خواستار شده و معرفی قاتل را درخواست نمودند.
سه‌شنبه، 7 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرزندان رحمت شده (2)
فرزندان رحمت شده (2)

 

مؤلف: سید هاشم ناجی جزایری




 

حفظ آرامش و آسایش والدین

در میان بین اسرائیل شخصی به قتل رسید امّا نشانی از قاتل او پیدا نشد. بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام مراجعه کرده و از او چاره کار را خواستار شده و معرفی قاتل را درخواست نمودند.
حضرت موسی علیه السلام به آنها امر کرد تا گاوی را آورده و آن گاو را کشته و قسمتی از بدن آن را به بدن مقتول زده تا او به اذن خدای عزّو جلّ زنده شده و قاتل خود را معرفی کند.
اما بنی اسرائیل با پرسشها و کنجکاویهای بیجای خود در مورد خصوصیات این گاو مجبور شدند که یک گاو معلوم و شمخص و معین را برای این کار تهیّه کنند تا برای شناختن قاتل بکار ببرند.
و صاحب آن گاو شخصی بود که نسبت به والدین خود نیکی می کرد و بنی اسرائیل بخاطر آن کنجکاویها مجبور شدند تا فقط همین یک گاو را برای پیدا کردن قاتل از آن جوان خریداری نموده و ذبح نمایند.
و آن جوان بشرط آنکه به مقدار وزن گاو به او طلا بدهند حاضر به فروش گاو شد. لذا بنی اسرائیل برای خریداران گاو مجبور گشتند تا به اندازه وزن و سنگینی اش طلا بدهند و با این قیمت هنگفت گاو را از آن جوان خریداری نمایند.
قصّه نیکوکاری صاحب این گاو به والدین خود به این شرح است: روزی این جوان کالایی را-که سود زیادی برای او داشت از شخصی خریداری نمود و پس از انجام این معامله مقرر شد تا این جوان پول آن کالا را پرداخت نماید. هنگامی که این جوان خواست تا پول کالایی را خریداری نموده بود به فروشنده تحویل دهد، متوجه شد که کلید جایی که پول او در آنجا قرار داشت زیر سر پدر او می باشد و پدر او به خواب رفته بود.
این جوان حاضر نشد برای پرداشتن کلید پدر خود را از خواب بیدار کند و بدین ترتیب این معامله را به هم زد و از سود زیادی که در این معامله نصیب او می شد صرفنظر نمود. وقتی پدر او از خواب بیدار شد و از جریان مطلّع گشت.
به پسر خود گفت: آفرین بر تو باد. من در مقابل این نیکی تو گاوی را که دارم به تو می دهم و امیدوارم وجود این گاو بتواند سودی را که در آن معامله از دست دادی جبران نماید.(1)
در سوره مبارکه بقره به این قصّه مفصّلاً اشاره شده است و علّت نامگذاری این سوره به بقره ذکر این قصّه در آن می باشد.
در حدیثی این چنین آمده است:سه نفردر بیابانی راه می رفتند که یکباره طوفانی آنها را فرا گرفت.
آنها برای نجات خود به غاری که در پیش رویشان بود رفته و به آن غار پناه آوردند.و پس از آنکه در غار مستقر گشتند.ناگهان صخره ای بر درب غار افتاده و آن را مسدود کرد.
این سه نفر پس از آنکه نجات خود مأیوس شدند به همدیگر گفتند:
غیر از صداقت و راستی چیزی دیگری ما را از این مهلکه نجات نمی دهد. بیایید تا نجات خود را با دعا از خدا بخواهیم.و نیت خود را خالص سازیم و کار نیکی را که فقط برای خدا انجام داده ایم در حین دعاء و استغاثه یادآور شویم. چه بسا با این کار بتوانیم نجات یابیم.
یکی از آنها گفت: خدایا تو می دانی که پدر و مادر پیری داشتم و کار من چوپانی بود شب هنگام پس از بازگشت از چرا شیر گوسفندان را دوشیده و به والدین خود می دادم.
شبی از شبها دیر کردم و وقتی نزد والدین خود رفتم دیدم آنهاخواب هستند. من در این هنگام نخواستم تا ظرف شیر را کنار آنها قرار دهم. از ترس آنکه مبادا جانور و حشره ای داخل ظرف شیر بیفتد. نخواستم تا آنها را از خواب بیدار کنم.
به همین جهت تا هنگام صبح کنار آنها نشستم و آنها پس از بیدار شدن -از خواب-از آن شیر تناول کردند. خدایا تو می دانی که من این کار را فقط برای رضای خاطر تو انجام دادم. پس بر ما رحم نما و ما را از این گرفتاری نجات ده.
در این هنگام سنگی که بر درب غار افتاده بود تکانی خورده و به مقداری که بتوانند آسمان را ببینند به کناری رفت.
و بدین ترتیب روزنه ای -برای آنها-به سوی آسمان پدیدار گشت.
سپس دوّمین نفر آنها گفت: خدایا تو می دانی که دختر عمویی داشتم که او را بسیار دوست می داشتم.
روزی من به او پیشنهاد معصیت و گناه دادم و برای این کار صد دینار برای او آماده کردم.
اما هنگامی که به نزدش رفتم و می خواستم مرتکب گناه شوم او به من گفت: از خدا بترس و مرتکب گناه نشو و از راه حرام به این کار اقدام نکن.
در این هنگام من از نزد دختر عموی خود برخاسته و آن صد دینار را به او بخشیدم و از کنار او دور شدم و دامن خود را به گناه آلوده نساختم.
خدایا تو می دانی که من بخاطر ترس از تو این گناه را ترک کردم و مرتکب این معصیت نشدم. پس از ما رحم کن و ما را از این گرفتاری رهایی بخش.
در این هنگام آن صخره تکان دیگری خورده و راه بیشتری از غار باز شد.
سپس سومّین نفر آنها گفت: خدایا تو می دانی که من کارگری را برای کاری با مزد مشخصی استخدام کرده بودم. پس از اتمام شدن کار آن کارگری از مزدی که برای او مشخص شده بود ناراضی بود و به همین جهت از گرفتن آن مزد خودداری کرد و از آن محل رفت و مزد اوهمچنان در دست من باقی ماند.
و من مزد او را سرمایه قرار دادم و با آن سرمایه توانستم گاوی را خریداری نمایم پس از گذشت مدتی آن کارگر به نزد من آمده و به من گفت: مزد آن روز مرا بده و حقّ مرا به من برگردان زیرا من به آن مزد نیاز دارم.
در این هنگام به او گفتم: آن گاوی را که می بینی مال توست. آن را با خود ببر زیرا من اندک آن روز تو را سرمایه قرار دادم و با آن خرید و فروش کردم تا توانستم با آن مزد این گاو را بخرم.
اینک آن گاو از آنِ توست. زیرا سرمایه اولیه آن، مزد تو بوده است. آن کارگر پس از شنیدن این مطلب، آن گاو را با خود برد.
خدایا تو می دانی که من این کار را برای رضای تو انجام دادم. از تو می خواهم که ما را از این گرفتاری رهایی بخشی، و راه نجات ما را باز نمایی.
در این هنگام آن سنگ تکان دیگری خورده و درب غار کاملاً باز شد و بدین تریبت آن سه نفر از غار بیرون آمده و نجات یافتند.(2)

حفظ حرمت والدین پس از مرگ آنها

در میان بنی اسرائیل مرد دانایی زندگی می کرد که مال و ثروت فراوانی داشت. او دارای دو همسر بود.
یکی از همسران او زنی شایسته و دیگری زنی ناشایسته بود. آن مرد از همسر شایسته خود یک فرزند پسر داشت که در دانایی و کمال شباهت بسیاری به پدر خود داشت و از زن ناشایسته خود دو پسر داشت، که آن دو پسر در ناشایستگی شبیه مادر خود بودند.
این مرد دانا در هنگام مرگ خود وصیّت کرد و گفت: دارائی و ثروت من فقط متعلّق به یکی از فرزندانم می باشد و پس از آنکه آن مرد از دنیا رفت بین فرزندان او اختلاف افتاد. زیرا هر کدام از آنها می گفتند: دارائی و ثروت پدر متعلّق به من است. به همین جهت بین آنها نزاع و درگیری پیدا شد و برای رفع اختلاف و نزاع مجبور شدند تا به نزد قاضی رفته تا او بین آنها قضاوت نماید و معین نماید که آن مال و ثروت متعلق به کدامیک از سه برادر است.
قاضی به آنها گفت: راه حلّ این مشکل آن است که شما به طرف قبر پدر خود بروید و جسد پدر را از قبر بیرون بیاورید و استخوانهای پدر را بسوزانید. پس از آنکه شما این کار را کردید من می توانم بین شما قضاوت نمایم و معین کنم که کدامیک از شما سه نفر مستحقّ مال و ثروت پدر خود هستید.
آن سه نفر از نزد قاضی خارج شدند.
در این هنگام آندو پسری که فرزندان همسر ناشایست آن مرد بودند هر یک از دو کلنگی را برداشته و به طرف قبر پدر رفتند تا جسد او را از قبر بیرون بیاورند و همانگونه که قاضی گفته بود، استخوانهای او را بسوزانند.
امّا برادر کوچکتر آنها که فرزند همسر شایسته آن مرد بود. شمشیر پدر را به دست گرفته و در مقابل دو برادر خود ایستاده و به آنها گفت: من نمی گذارم که شما جسد پدرم را از قبر بیرون بیاورید اگر هم من مستحقّ مال و ثروت پدر خود باشم، از حقّ خود صرفنظر می کنم و حقّ خود را به شما می بخشم و به شما اجازه نمی دهم که به جسد پدرم بی حرمتی کرده و آن را از قبر بیرون آورید.
وقتی برادر کوچک این مطلب را به دو برادر بزرگ تر از خود گفت، آنها به طرف قاضی رفتند و به او گفتند که برادر کوچک ما می گوید:
اگر من هم صاحب مال و ثروت پدر خود باشم، از حقّ خود صرفنظر کردم و اکنون که برادر کوچک ما از گرفتن مال پدر صرفنظر کرده است آن مال را بین ما دو نفر تقسیم کن.
قاضی پس از شنیدن سخن این دو برادر به آنها گفت:
می خواهید بین شما قضاوت کنم؟
آن دو گفتند: بله.
قاضی به آنها گفت: این مال و ثروت متعلّق به برادر کوچکتر شما است.
چون او از شما شایسته تر و پاکتر است.
زیرا شما حاضر شدید که برای تصاحب مال جسد پدر را از قبر بیرون آورده و آن را بسوزانید.
امّا برادر کوچک شما، شما را از این کار منع نموده و بخاطر حفظ حرمت پدر از حقّ خود گذشت و بدین ترتیب مال و ثروت آن پدر به فرزند کوچکتر او رسید. زیرا او راضی به هتک حرمت پدر نشد (3).

حفظ حرمت اسماء الله تعالی توسّط فرزند

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این مضمون فرمود:
شخصی که کاغذی را که بر روی زمین افتاده و نام خدای عزّ و جلّ را در آن نوشته شده است را بخاطر حفظ حرمت نام خدا بردارد و از پایمال شدن آن جلوگیری نماید. چنین شخصی در نزد خدای متعال در زمره صدّیقین خواهد بود و این کار او، باعث تخفیف عذاب از والدینش می گردد-اگرچه آنها مشرک باشند-(4).
و در حدیثی دیگر آمده است: خدای متعال نام چنین شخصی را در اعلی علّیین بالا می برد.
و این کار او باعث تخفیف عذاب والدینش می گردد، اگرچه آنها کافر باشند (5).

حقوق والدین را اداء کردن

امام رضا علیه السلام درباره حقوق والدین فرمود: خدای عزّ وجلّ حقّ والدین را قرین و همسو با حقّ خود، قرار داده است.
آنجا که می فرماید: از من و از والدین خود سپاسگزای نما (6).
امام رضا علیه السلام درباره حقوق مادر به ین مضمون فرمود:
لازم است که از مادر سپاسگزاری شود... و نمی توان کمترین حقّ مادر را اداء نمود؛ مگر با استعانت از ذات ربوبی (7).
ابن عبّاس می گوید: هفت پل بر روی آتش جهنّم قرار دارد و بندگان بر هر یک از این پلها در مورد خاصّی بازخواست می شوند... و بر پل هفتم ازحقوق والدین و... بازخواست می شود. اگر آنها از این بازخواست سربلند بیرون آمدند، نجات یافته و به بهشت می روند و در غیر این صورت در آتش جهنّم پرتاب می شوند (8).

خوشحال کردن والدین ومسرور نمودن آنها

امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود: اگر می خواهی که خدای عزّ و جلّ بر عمر تو بیفزاید. پس بر تو لازم است که والدین خود را خوشحال و مسرور نمایی(9).
امام باقر علیه السلام به این مضمون فرمود: چهار چیز است که هر شخص با ایمان دارای آنها باشد خدای متعال او را در بهشت در اعلی علیین در جایگاهی بلند ساکن خواهد نمود و او را در آن محل جای خواهد داد. شخصی که یتیمی را مورد پناه و تفقّد خود قرار دهد و با محبّت به او نگاه کند و برای او همچون پدری مهربان باشد و شخصی که بر افراد ضعیف رحم نموده و آنان را کمک و یاری داده و نیازهای آنها را تأمین نماید و شخصی که به والدین خود نفقه و خرج دهد و با آنها مدارا و ملاطفت نماید و به آنها نیکی نموده و آنها را ناراحت و غمگین نسازد. شخصی که به زیردستان خود جفا نمی کند.و بیش از توانشان از آنها توقّع ندارد.و در کارها به آنها کمک می کند.
روزی مردی به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده و به ایشان گفت: باشما برای هجرت کردن پیمان می بندم و در حالی به نزد شما آمده ام که والدین ام برایم می گریستند.
در این هنگام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن مرد فرمود: به نزد والدین خود برگرد و آنها را همچنانکه گریاندی بخندان (10).

خدمت نمودن به والدین

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برترین خدمتها، خدمت کردن به والدین می باشد (11).

خوشرفتاری و حُسن معاشرت با والدین

روزی مردی به نزد پیامبر اکرم صلی لله علیه و آله آمده و به ایشان گفت: به نزد شما آمده ام تا برای هجرت و جهاد با شما پیمان ببندم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به آن مرد فرمود: آیا والدین تو یا یکی از آنها زنده هستند؟
آن مرد در جواب گفت: بله، هر دوی آنها زنده هستند.
سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله رو به آن مرد کرده و به این مضمون فرمود:
آیا تو برای کسب اجر و ثواب الهی هجرت می کنی و جهاد می نمایی؟
آن مرد در جواب گفت: بله.
در این هنگام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این مرد فرمود: به سوی والدین خود برگرد.
و با آنها به نیک رفتار نما (12).

خوابیدن در کنار بستر والدین

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: با فضلیت ترین خوب، خوابیدن در کنار والدین است (13).
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به این مضمون فرمود: خوابیدن در کنار بستر والدین-در راه نیکی کردن به آنها-بهتر از جهاد نمودن در راه خدا می باشد (14).

دعای خیر والدین در حقّ فرزند

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به این مضمون فرمود: دعای سه گروه بدون شک مستجاب می گردد: دعای مظلوم و دعای مسافر و دعای پدر برا ی فرزند خود (15).
امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود:
دعاهایی وجود دارد که بین آنها و خدای عزّ و جلّ حائل و حجابی نیست - از جمله آن دعاها - دعای پدر در حق فرزند هنگامی که به او نیکی می کند و دعای پدر علیه فرزند هنگامی که او را عاق می کند(16).
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این مضمون فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنها مستجاب می گردد.
و دربهای آسمان در برابر آن دعاها گشوده می شود و آن دعاها تا عرش الهی بالا می رود:
دعای نیک پدر در حقّ فرزند خود،
و دعای مظلوم علیه ظالم خود،
و دعای شخصی که به عمره رفته است تا وقتی که برمی گردد،
و دعای روزه دار تا هنگامی که افطار می کند(17).
امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنها مستجاب می گردد:
پیشوای عادلی که در حقّ پیروان خود دعا می کند،
و برادری که در حقّ برادر خود در غیاب او دعا می کند، در این هنگام خداوند عزّ و جلّ فرشته ای را می گمارد و آن فرشته خطاب به او می گوید: همان دعایی را که برای برادر خود خواستی به تو نیز داده می شود،
و دعای پدر در حقّ فرزند خود،
و دعای مظلوم. زیرا خدای متعال می گوید: به عزّت و جلالم سوگند که انتقام تو را از ظالم خواهم گرفت اگرچه پس از گذشت مدّت زمانی باشد(18).
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به این مضمون فرمود: چهار دعا وجود دارد که بین آنها و خدای عزّ و جلّ حائل و حجابی نیست:
دعای پدر و مادر در حقّ فرزند خود،
و دعای برادر در حقّ برادر خود در غیاب او،
و دعای مظلوم،
و دعای شخص با اخلاص (19).
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به این مضمون فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنها مستجاب می گردد:
پیشوای دادگری که برای پیروان خود دعا می کند،
و پدر نیکوکاری که در حقّ فرزند خود دعا می کند،
و فرزند نیکوکاری که در حقّ پدر خود دعا می کند،
و مظلوم؛ زیرا خدای عزّ و جلّ می گوید:به عزّت و جلالم سوگند که تو را کمک و یاری خواهم نمود اگرچه پس از گذشت مدّت زمانی باشد(20).
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: دعای پدر در حق فرزند خود، مانند دعای پیغمبر در حقّ امّت خود می باشد.(21)
شخصی به نام الاشجعی می گوید: من در دست دشمنان اسیر شده بودم و در ایام اسارت هر روز برای آنها شترچرانی می کردم.
روزی از روزها در حالی که مشغول چراندن شتران بودم متوجّه شدم که از آن دشمنان دور شده ام و آنها به من توجّهی ندارند.
در این هنگام من فرصت را غنیمت شمرده و از غفلت دشمن استفاده کردم و سوار بر شتری شدم و از دست آنها گریختم و در حالی که سوار بر یک شتر شده و از آنجا دور می شدم، بقیّه شتران که تعداد آنها صد شتر بود نیز به دنبال شتری که سوار آن بودم روانه شدند و پشت سر آن راه افتادند و بدین ترتیب از دست دشمنان نجات یافتم و هنگامی که به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیدم، ایشان به من فرمود:
تمام این شتران، مال تو می باشد و خدای متعال به خاطر دعایی که پدرت درحقّ تو نموده است، این شتران را به تو عطا نموده است.(22)
شخصی به نام اسماعیل در ماه مبارک رمضان به بیماری سختی مبتلا شد؛ بطوری که به حال احتضار درآمده و اطرافیان او-به خیال اینکه از دنیا رفته است دور او جمع شدند و مادر او نیز بی تابی زیادی می نمود و نگران حال او بود.
به همین جهت مادر او به نزد امام صادق علیه السلام رفت و شرح بیماری فرزندش را به حضرت علیه السلام گفت.
امام صادق علیهما السلام به او فرمود: زیر آسمان برو و دورکعت نماز بخوان و پس از سلام نماز دعا کرده و بگو: اللهمّ انت و هبته لی و لم یک شیئاً، اللهمّ و انّی استوهبته مبتدئاً فاعرنیه.
سپس به سجده برو و از خدای عزّ و جلّ عافیت فرزندت را طلب نما.
این مادر به دستور امام صادق علیه السلام عمل کرده و برای سلامتی فرزندش دعا نمود و دستورات امام صادق علیه السلام را بکار برد.
اسماعیل می گوید: پس از آنکه مادرم این اعمال را انجام داد من بهبودی یافته و از بیماری رهایی جستم و از رختخواب خود برخواستم و همان شب به همراه دیگران سحری را خوردم (23).
در روایتی آمده است: هنگامی که فرزندی بیمار می شود.
و مادر او بخواهد برای سلامتی فرزندش دعا کند. لازم است که زیر آسمان رفته و دست به سوی آسمان بلند کره و بگوید:
اللهمّ انت اعطینته و انت و هبته لی. اللهّم فاجعل هبتک الیوم لی جدیده انّک قادر مقتدر.
سپس به سجده برود و دعا کند.
واز خدای متعال سلامتی فرزند خود را طلب نماید. در این صورت دعای او مستجاب می گردد.انشاء الله تعالی (24).
روزی زنی به نزد امام صادق علیه السلام آمد و به ایشان گفت: فرزندم را در حالی که از شدت بیماری به حالت مرگ افتاده بود رها کردم. اینک به نزد شما آمده ام و از شما کمک می خواهم.
امام صادق علیه السلام به آن زن امیدواری داد و به او فرمود:چه بسا فرزند تو هنوز زنده باشد.
برخیز و به خانه ات برگرد. غسل نما و زیر آسمان برو و دو رکعت نماز بخوان.
و دعا بکن و از خدای عزّ و جلّ سلامتی فرزندت را طلب نما و در دعای خود بگو:
یا من وهبه لی و لم یک شیئاً، جدّد هبته لی.
و پس از انجام این اعمال و خواندن این دعا فرزند خود را تکان بده و این امر را با احدی بازگو نکن.
آن زن می گوید:پس از آنکه به دستوری که امام صادق علیه السلام داده بود عمل نمودم و آن اعمال را انجام داده و این دعا را خواهم به طرف فرزندم رفته و او را تکان دادم. ناگهان او گریه کرد و بدین ترتیب متوجّه شدم که او زنده است (25).

دعای خیر فرزند در حقّ والدین پس از مرگ آنها

وَ اَخفِض جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَهِ وَ قُل ارحَمهُمَا کَمَا رَبَّیَانِیِ صَغیراً «24» (الاسراء).
در این آیه مبارکه توصیه شده که لازم است فرزندان برای والدین خود در حال حیات و پس از مرگ آنها دعا کنند و از خدای متعال برای آنها طلب مغفرت و رحمت بنمایند.(26)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به این مضمون فرمود: فرزندی که در زمان حیات والدین مورد عاقّ آنها بوده است. اگر پس از مرگ والدین در حقّ آنها دعای خیر نماید، خدای متعال چنین فرزندی را جزء کسانی که به والدین خود نیکی کرده اند بشمار خواهد آورد (27).
معاویه بن عمّار می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:چه عمل خیری بعد از آنکه شخص از دنیا می رود به او می رسد؟
امام صادق علیه السلا به این مضمون فرمود: دعای خیر فرزند شایسته و صالح در حقّ والدین خود پس از مرگ آنها،
و حج رفتن به نیابت از والدین و صدقه دادن و بنده آزاد کردن و روزه گرفتن و نماز خواندن از طرف آنها (28).
امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود: اجر و ثواب چند چیز است که پس از مرگ آدمی به او می رسد. داشتن فرزند شایسته و صالحی که برای او دعای خیر می کند از جمله آن امور می باشد (29).
از جمله اعمالی که در شب نیمه شعبان وارد شده است، بجای آوردن صد رکعت نماز است. در فضیلت انجام دادن این نماز آمده است:
شخصی که این نماز را به جای آورد خدای متعال به دیده رحمت به سوی او می نگرد و هفتاد حاجت او را برآورده می سازد که آمرزش گناهان او یکی از آنها می باشد و چنین شخصی از جمله سعادتمندان خواهد بود و گر والدین او اهل جهنّم باشند و او برای آنها دعا کند. همانا خدای متعال والدین او را از آتش جهنّم نجات خواهد داد-اگر آنها مشرک نباشند.(30)
اسحاق بن عمّار می گوید: به امام کاظم علیه السلام گفتم: آیا دعا کردن در حقّ شخصی که از دنیا رفته است سودی برای او خواهد داشت؟
امام کاظم علیه السلام به این مضمون فرمود: بله.
و اگر در تنگنا باشد با این کار برای او گشایش حاصل می شود و اگر مورد خشم الهی قرار گرفته باشد با این کار خدا از او راضی خواهد شد.
سپس اسحاق بن عمّار به امام کاظم علیه السلام فرمود: شخصی که از دنیا رفته می داند که چه شخصی برای او دعا کرده است؟
امام کاظم علیه السلام فرمود: بله(31).
امام صادق علیه السالم به این مضمون فرمود: اجر و ثواب چند چیز در قبر به شخصی که از دنیا رفته است می رسد:
نماز و روزه و حج و صدقه و نیکی نمودن و دعا نمودن از جمله آن اعمال می باشد و ثواب و اجر این اعمال برای شخصی که آنها را انجام می دهد و همچنین برای شخصی که از دنیا رفته است نوشته می شود (32).
امام صادق علیه السلام فرمود: شخصی که از دنیا رفته است خوشحال می شود از اینکه برای او رحمتی فرستاده شود.و در حقّ او آمرزش و مغفرتی طلب گردد، همانگونه که آدم زنده از هدیه گرفتن خوشحال می شود (33).
معمّر بن خلّاد می گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: آیا برای والدینم حتّی اگر دارای مذهب حق نباشند دعا کنم؟

دلتنگی نمودن برای والدین

پیامبر اکرم صلی الله و آله به این مضمون فرمود: شخصی که سوره بنی اسرائیل را بخواند و در هنگام تلاوت آیاتی که مربوط به والدین است سبت به آنها رقتّ قلب پیدا کند و برای آنها دلتنگی نماید، خدای عزّ و جلّ اجر و ثواب زیادی در بهشت به او کرامت می فرماید (34).

رسیدگی نمودن به والدین و تفقّد نمودن از آنها

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به این مضمون فرمود: شخصی که بخواهد عمر او طولانی گردد و رزق او زیاد شود، بر او لازم است که به والدین خود رسیدگی نماید و آنها را مورد تفقّد خود قرار دهد؛ زیرا این کار عبادت و طاعت خدا بشمار می آید (35).

نماز خواندن از طرف والدین

عمر بن یزید می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:آیا می توان از طرف شخصی که از دنیا رفته است نماز خواند؟
اما صادق علیه السلام به این مضمون فرمود: بله! و اگر او در تنگنا قرار داشته باشد. خدای متعال برای او گشایشی به وجود می آورد.
سپس به او گفته می شود: این گشایش به خاطر نمازی است که فلان شخص از طرف تو بجای آورده است (36).
امام صادق علیه السلام به این مضمون فرمود: اجر و ثواب چند چیز به شخصی که از دنیا رفته است می رسد:
نماز و روزه و حجّ و صدقه و دعا از جمله آنها می باشد.
سپس امام صادق علیه السلام فرمود: اجر و ثواب این کارها برای شخصی که از دنیا رفته است همچنین برای شخصی که آن کارها را انجام داده نیز نوشته می شود (37).
علیّ بن یقطین می گوید: به امام کاظم علیه السلام گفتم: چه می فرماید درباره شخصی که صدقه می دهد و روزه می گیرد و نماز می خواند از طرف شخصی که از دنیا رفته است؟
امام کاظم علیه السلام به این مضمون فرمود: تمام این کارها نیک و پسندیده می باشد و منفعت این کارها به شخصی که از دنیا رفته است می رسد (38).

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- قال الامام الرضا علیه السلام:انّ رجلاً-من بنی اسرائیل-قتل قرابه له.
ثمّ اخذه و طرحه*علی طریق افضل سبط-من اسباط بنی اسرائیل-.
ثمّ جاء یطلب بدمه.
فقالوا لموسی علیه السلام:انّ سبط آل فلان قتلوا فلاناً.فاخبرنا من قتله؟
قال:ایتونی ببقره.
قالُوا:اَتَتَّخِذُنا هُزُواً.
قالَ:اَعُوذُ بِاللهِ اَن اَکُونَ مِنَ الجاهِلینَ.
(قال)و لو انّهم عمدوا الی ایّ بقره اجزاتهم.
و لکن شدّدوا.فشدّد الله علیهم.
قالوُا:ادعُ لنا رَبَّکَ یُبَیِّن لَنا ما هِیَ؟
قالَ:اِنَّهُ یَقُولُ:اِنَّهَا بَقَرَهٌ لا فارضٌ وَ لا بِکرٌ.عَوانٌ بَینَ ذَلِکَ.
*فی التفسیر:فطرحه.فی التفسیر:قتل.ما بین القوسین لم یذکر فی العیون.
یعنی:لا صغیره و لا کبیره.
و لو انّهم عمدوا الی ای بقره اجزاتهم.ولکن شدّدوا.فشدّد الله علیهم.
قالُوا:ادعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّن لَنا ما لَونُها؟
قالَ:اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفراءُ فاقِعٌ لَونُهَا تَسُرُّ النَّاظِرینَ.
و لو انَّهُم عمدوا الی ایّ بقره.لاجزاتهم.و لکن شدّدوا.فشدّد الله علیهم.
قالُوا:ادعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّن لَنا ما هِیَ.اِنَّ البَقَرَ تَشابَهَ عَلَینا.و َ اِنَّا اِن شاءَ اللهُ لَمُهتَدونَ.
قالَ:اِنَّهُ یَقُولُ:اِنَّها بَقَرَهٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الاَرضَ و لَا تَسقِی الحَرثَ مُسَلَّمَهٌ لا شِیَهَ فِیها.
قَالُوا:الانَ جِئتَ بِالحَقَّ.
فطلبوها فوجودها عند فتی-من بنی اسرائیل-.فقال:لا ابیعها الّا بملء مسکها ذهباً.
فجاؤوا الی موسی علیه السلام فقالوا له (ذلک فقال:اشتروها)*
فاشتروها.(و جاء وا بها فامر بذبحها.ثمّ امر ان یضرب المیّت بذنبها.
فلمّا فعلوا-ذلک-حیی المقتول و قال:-یا رسول الله-انّ ابن عمّی قتلنی-دون من یُدعی علیه قتلی-فعلموا-بذلک -قاتله)*.
فقال رسول الله (موسی بن عمران علیه السلام)*-لبعض اصحابه-:انّ هذه البقره لها نبأ.
فی تفسیر هکذا:ای لا صغیره و لا کبیره.فی التفسیر» لاجزاتهم.
فی التفسیر هکذا:قال:فاشتروها *بین لقوسین لم یذکر فی التفسیر.
فقال:و ما هو؟
قال:انّ فتی-من بنی اسرائیل-کان بارّاً بابیه.و انّه اشتری تبیعاً.فجاء الی ابیه.و رای انّ المقالید تحت راسه.فکره ان یوقظه.فترک ذلک (البیع)*فاستیقظ ابوه.فاخبره.
فقال له:احسنت.خُذ هذه البقره.فهی لک عوضاً لما فاتک.
قال:فقال (له)*رسول الله (موسی بن عمران علیه السلام)*:انظروا الی البرّ.ما بلغ باهله (عیون اخبار ج 2 ص 16-17 و تفسیر العیّاشی -علیه الرحمه -ج 1 ص 137-138).
(راجع:مجمع البیان ج 1 ص 273).
فی التفسیر هکذا:...الی ابیه و الاقلید تحت راسه.
*ما بین القوسین لم یذکر فی التفسیر.
فی التفسیر:فخذ.
فی التفسیر:عوضٌ.
فی قصص الانبیاء علیه السلام هکذا:اُنظروا ما ذا صنع به البرّ.
و جاء فی حدیث آخر هکذا):...فاشتری الابن بیعاً.
فجاء لینقدهم الثمن.
فوجد اباه نائماً.
فکره ان یوقظه-والمفتاح تحت راسه-.
فاخذ القوم متاعهم.
فانطلقوا.
فلمّا استیقظ قال له:-یا ابت-انّی اشتریت بیعاً .کان لی فیه-من الفضل -کذا و کذا.
و انّی جئت لانقّدهم الثمن.فوجدتک نائماً-و اذاً المفتاح تحت راسک-.
فکرهت ان اوقظک.و انّ القوم اخذوا متاعهم و رجعوا.
فقال الشیخ:احسنت -یا بنیّ-فهذه البقره لک بما صنعت...(قصص الانبیاء علیه السلام للشیخ الراوندی -علیه الرحمه-ص 159).
2- (جاء فی حدیث):خرج ثلاث نفر یسیحون فی الارض.
فبینا هم یعبدون الله فی کهف-فی قلّه جبل-حین [حتّی]بدت صخره من اعلی الجبل حتّی التقمت باب الکهف.
فقال بعضهم لبعض:عبادالله -و الله-ما ینجّیکم ممّا وقعتم الّا ان تصدّقوا الله.
فهلّم ما عملتم الله خالصاً.
فانّما ابتلیتم بالذنوب.
فقال احدهم:اللهمّ ان کنت تعلم انّی طلبت امراه لحسنها و جمالها.
فاعطیت فیها مالاً ضخماً.حتّی اذا قدرت علیها.و جلست منها-مجلس الرجل من المراه-ذکرت النار.فقمت عنها فِرَقاً منک.
اللّهمّ فارفع عنّا هذه الصخره.
فانصدعت حتّی نظروا الی الصدع.
ثمّ قال الآخر:اللّهمّ ان کنت تعلم انّی استاجرت قوماً یحرثون.
کلّ رجل منهم بنصف درهم.
فلمّا فرغوا.اعطیتهم اُجورهم.
فقال احدهم:قد عملت عمل اثنین-و الله-لا آخذ الّا درهماً واحداً.
و ترک ماله عندی فبذرت بذلک-النصف الدرهم-فی الارض.
فاخرج الله-من ذلک -رزقاً.
و جاء صاحب النصف الدرهم.فاراده فدفعت الیه ثمان عشره الف.
فان کنت تعلم انّما فعلته مخافه منک.
فارفع عنّا هذه الصخره.
قال:فانفرجت عنهم حتّی نظر بعضهم الی بعض.
ثمّ انّ الآخر قال:اللهمّ ان کنت تعلم انّ ابی و امّی کانا نائمین.
فاتیتهما بقعب من لبن.فخفت ان اضعه ان تمجّ فیه هامّه.
و کرهت ان اوقظهما-من نومهما-فیشقّ ذلک علیهما.
فلم ازل کذلک حتّی استیقظا و شرباً.
اللهمّ فان کنت تعلم انّی کنت فعلت ذلک ابتغاء وجهک فارفع عنّا هذه الصخره .
فانفجرت لهم حتّی سهل لهم طریقهم...(المحاسن ج 1 ص 394).
(و فی الدعوات هکذا):و قال الآخر:اللهم ان کنت تعلم انّه کان لی والدان.و کنت احلب لهما.
فأتیتهما لیله و هما نائمان.
فقمت قائماً حتّی طلع الفجر.
فلمّا استیقظا شربا (الدعوات للشیخ الرواندی -علیه الرحمه -ص 43).
(و جاء فی مصدر آخر هکذا):بینما ثلاثه رهط یتماشون.اخذهم المطر.
فاووا الی غار فی جبل.
فبینا هم فیه.النحطّت صخره فاطبقت علیهم.
فقال بعضم لبعض:-انظروا-افضل اعمال عملتموها.
فسلوه بها.
لعلّه یفرّج عنکم.
قال احدهم:اللهّمّ انّه کان لی والدان کبیران.
و کانت لی امراه و اولاد صغار.
فکنت ارعی علیهم.
فاذا ارحت علیهم غنمی بدات بوالدی فسقیتهما.
فلم آت حتی نام ابوای.
فطیّبت الاناء .ثمّ حبلت ثمّ قمت بحلّابی-عند راس ابوی-و الصبیه یتضاغون-عند رجلی-.
اکره ان ابدا بهم قبل ابوی.
و اکره ان اوقظهما من نومهما.
فلم ازل کذلک حتّی اضاء الفجر.
اللهّم ان کنت تعلم انی فعلت-ذلک-ابتغاء وجهک فاُفرج عنّا فرجه نری منها السماء.
ففرج لهم فرجه.فرأوا-منها -السماء.
و قال الاخر:اللهم انّه کانت لی بنت عمّ.
فاحببتها حبّاً.کانت اعزّ الناس الیّ.فسالتها نفسها.
فقالت:لا.حتی تاتینی بماه دینار.
فسعیت حتّی جمعت ماه دینار.فاتیتها بها.
فلمّا کنت-بین رجلیها-قالت:اتّق الله.و لا تفتح الخاتم الّا بحقّه.
فقمت عنها.
اللهم ان کنت تعلم انّی فعلت-ذلک-ابتغاء وجهک فافرج عنّا فیها فرجه.
ففرّج الله لهم فیها فرجه.
و قال الثالث:اللهم انّی کنت استاجرت اجیراً بفرق ذرّه .
فلمّا قضی عمله.عرضت علیه.فابی ان یاخذه.و رغب عنه.
فلم ازل اعتمل به حتّی جمعت منه بقراً و رعائها.
فجائنی فقال:اتقّ الله.و اعطنی حقّی.و لا تظلمنی.
فقلت له:اذهب الی تلک البقر و رعائها.فخذها.
فذهب فاستاقها.
اللهمّ ان کنت تعلم انّی فعلت-ذلک-ابتغاء وجهک.فافرج عنّا ما بقی منها.
ففرّج الله عنهم.فخرجوا.یتماشون (الامالی للشیخ الطوسی -علیه الرحمه-ص 396).
(و جاء فی مصدر آخر هکذا):بینا ثلاثه نفر-فیمن کان قبلکم -یمشون.
اذا اصابهم مطر فآووا الی غار.فانطبق علیهم.
فقال بعضم لبعض:-یا هؤلاء-و الله ما ینجیکم الّا الصدق.
فلیدع کلّ رجل منکم بما یعلم الله عزّ و جلّ انّه قد صدق فیه.
فقال احدهم:اللهمّ ان کنت تعلم انّه کان لی اجیر عمل لی عملاً -علی فِرَق من ارز-فذهب و ترکه.فزرعته.فصار-من امره -انّی اشتریت -من ذلک الفرق-بقراً.
ثمّ اتانی.فطلب اجره.فقلت:اعمد الی تلک البقر.فسُقها.
فقال:انّما لی-عندک-فِرَق من اُرز.
فقلت:اعمد الی تلک البقر فسُقها.فانّها من ذلک.
فساقها.
فان کنت تعلم انّی فعلت -ذلک-من خشیتک.ففرّج عنّا.
فانساحت الصخره عنهم.
و قال آلاخر:اللهمّ ان کنت تعلم انّه کان لی ابوان شیخان کبیران.
فکنت آتیهما-کلّ لیله-بلبن غنم-لی-.
فابطات علیهما-ذات لیله-.فاتیتهما -و قدر قدا-.
و اهلی و عیالی یتضاغون-من الجوع-فکنت لا اسقیهم حتّی یشرب ابوای.
فکرهت ان اوقظهما-من رقدتهما-و کرهت ان ارجع فیستیقظا-لشربهما-.
فلم ازل انتظرهما حتّی طلع الفجر.
فان کنت تعلم انّی فعلت-ذلک-من خشیتک ففرّج عنّا.
فانساحت-عنهم-الصخره حتّی نظروا الی السماء.
و قال الآخر:اللهمّ ان کنت تعلم انّه کانت لی ابنه عمّ-احبّ الناس الیّ-.
و انّی راودتها-عن نفسها-فابت علیّ.الّا ان آتیها بماه دینار.
فطلبتها.حتّی قدرت علیها.فجئت بها.فدفعتها الیها.فامکنتنی من نفسها.
فلمّا قعدت-بین رجلیها-قالت:اتقّ الله.و لا تفض الخاتم الّا بحقّه.
فقمت عنها.و ترکت لها الماه.فان کنت تعلم انّی فعلت ذلک-من خشیتک -ففرّج.عنّا.
ففرّج الله عزّ و جلّ عنهم فخرجوا (الخصال ص 184-185).
3-کان فی بنی اسرائیل رجل عاقل کثیر المال.
و کان له ابن یشبهه-فی الشمائل-من زوجه عفیفه.
کان له ابنان-من زوجه غیر عفیفه-.
فلمّا حضرته الوفاه قال لهم:هذا مالی لواحد.
فلمّا توفّی.قال الکبیر:انا ذلک الواحد و قال الاوسط:انا ذلک و قال الاصغر:انا ذلک.
فاختصموا الی قاضیهم...فقال القاضی:انطلقوا الی قبر ابیکم.و بعثروا قبره.
و استخرجوا عظامه و احرقوها.ثمّ عودوا لاقضی بینکم.
فانصرفوا.فاخذ الصغیر.سیف ابیه.و اخذالاخوان.المعاول.
فلمّا همّا بذلک.قال لهم الصغیر:لا تبعثروا قبر ابی و انا ادع لکما حصّتی.
فانصرفوا الی القاضی.
فقال:یقنعکما.هذا؟!
ائتونی بالمال.
فقال للصغیر:خذ المال.
فلو کانا ابنیه.لدخلهما من الرقّه-کما دخل علیک-(قصص الانبیاء علیهم السلام للشیخ الراوندی-علیه الرحمه-ص 182).
(راجع:قصص الانبیاء علیهم السلام للسیّد نعمه الله الجزائری -علیه الرحمه-ص 519).
4- قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من رفع قرطاساً من الأرض مکتوباً فیه إسم الله إجلالاً لله و لإسمه - من أن یداس- کان عندالله من الصدیقین.
و خفَف عن والدیه- و إن کانا مشرکین- (إرشاد القلوب ج 1 ص 349 الباب 52).
5- قال أمیرالمؤمنین (علیه السّلام): ما من کتاب یلقی بمضیعة- من الأرض- فیه إسم من أسماء الله تعالی إلاّ بعث الله تعالی إلیه سبعین ألف ملک. یحفونه بأجنحتهم. و یقدّسونه. حتّی یبعث الله إلیه ولیّاً - من أولیائه- فیرفعه من الأرض.
و من رفع کتاباً - من الأرض- فیه إسم من أسماء الله عزّو جلّ. رفع الله تعالی إسمه فی علّیین. و خفّف عن والدیه- و إن کانا کافرین- (تنبیه الخواطر ج 2 ص78).
6-(قال الامام الرضا علیه السلام فی شان حقوق الوالدین):...وقد قرن الله عزّ و جلّ حقّهما بحقّه.
فقال الله:اشکر لی و لوالدیک الیّ المصیر (مستدرک الوسائل ج 15 ص 176).
7-(قال الامام الرضا علیه السلام فی شان حق الامّ):فلیکن الشکر لها.و البرّ.و الرفق بها علی قدر ذلک.و ان کنتم لا تطیقون بادنی حقّها الّا بعون الله...(الفقه المنسوب الی الامام الرضا علیه السلام ص 334).
8-قال ابن عبّاس:سبعه جسور علی جهنّم:یحاسب العبد-فی اولّها-بالایمان.
...و یحاسب-فی الجسر السابع-بحقوق الوالدین و الرحم و مظالم الناس.
فان سلم من ذلک-اجمع-نجا.و الّا تردّی فی النار (الدعوات للشیخ الراوندی-علیه الرحمه-ص 244-245).
9-قال الصادق علیه السلام:ان احببت ان یزید الله تعالی فی عمرک فسرّ ابویک (الزهد ص 84).
10-(قال رجل لرسول الله صلی الله علیه و آله):-یا رسول الله -جئتک اُبایعک علی الهجره.
-و ترکت ابوی یبکیان-.
فقال صلی الله علیه و آله:ارجع الیهما.و اضحکهما (کما ابکیتهما)*(مستدرک الوسائل ج 15 ص 176 و ص 200 و میزان الحکمه ج 11 ص 4884).
*ما بین القوسین لم یذکر فی فی مستدرک الوسایل.
11- قال رسول لله صلی الله علیه و آله:افضل الکسب کسب الوالدین.
و افضل الخدمه خدمتهما...(مستدرک الوسائل ج 15 ص 201).
12-انّ رجلاً قال:-یا رسول الله-ابایعک علی الهجره و الجهاد.
فقال صلی الله علیه و آله:(هل)*من والدیک احد؟
قال:نعم کلاهما.
قال صلی الله علیه و آله:افتبتغی الاجر من الله؟
قال:نعم.
قال صلی الله علیه و آله:ارجع الی والدیک.فاحسن صحبتهما (عوالی اللئالی ج1 ص 442 و مستدرک الوسائل ج 15 ص 177 و بحارالانوار ج 71 ص 137).
*ما بین القوسین لم یذکر فی عوالی اللئالی.
فی عوالم اللئالی:فتبتغی.
13-قال رسول الله صلی الله علیه و اله:افضل الکسب.کسب الوالدین.
و افضل الخدمه .خدمتهما.
وافضل الصدقه .علیهما.
و افضل النوم .بجبنهما (مستدرک الوسائل ج 15 ص 201).
14-قال رسول الله صلی الله علیه و اله:رقودک-علی السریر-الی جنب والدیک-فی برّهما-.
افضل من جهادک-بالسیف-فی سبیل الله (جامع الاخبار ص 213 تحقیق و نشر موسّسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث تحت اشراف سماحه العلامه حجبه الاسلام و المسلمین حاج السیدّد جواد الحسینیّ الشهرستانی-دامت برکاته-).
15-قال رسول الله صلی الله علیه و اله:ثلاث دعوات مستجابات-لا شکّ فیهنّ-:دعوه المظلوم.و دعوه المسافر.و دعوه الوالد لولده (النوادر للسیّد فضل الله الراوندی -علیه الرحمه-ص 93).
(راجع:مشکاه الانوار ج 1 ص 365 و مکارم الاخلاق ج 2 ص 20).
16-قال الامام الصادق علیه السلام:ثلاث دعوات لا یحجبن عن الله تعالی:
دعاء الوالد لولده-اذا برّه-و (دعوته)*علیه -اذا عقّه-.
و دعاء المظلوم علی ظالمه و دعاؤه لمن انتصرله منه.
و رجل مؤمن دعا لاخ له مؤمن و اساه فینا.
و دعاؤه علیه اذا لم یواسه-مع القدره علیه و اضطرار اخیه الیه-(الامالی للشیخ الطوسی -علیه الرحمه-ص 280 المجلس 10 و عده الداعی ص 133 و تنبیه الخواطر ج 2 ص 171).
*ما بین القوسین لم یذکر فی عدّه الداعی.
فی عدّه الداعی و تنبیه الخواطر هکذا:دعا لاخیه المؤمن اذا واساه فینا.
من یستجاب دعاؤه-و هو-:الوالد لولده-اذا برّه-و علیه-اذا عقّه-.
و کذا الوالده ...(المصباح للشیخ الکفعمی -علیه الرحمه-ص 994).
17- قال رسول الله صلی الله علیه و اله:اربعه لا تردّ لهم دعوه.و تتح *لها ابواب السماء.و تصیر الی العرش:دعاء الوالد لولده.
و المظلوم علی من ظلمه.
و المعتمر حتّی یرجع.
و الصائم حتّی یفطر (جامع الاخبار ص 436 و فضائل الاشهر الثلاثه ص 111 و ص 86 و الامالی للشیخ الصدوق-علیه الرحمه-ص 337 المجلس 45).
*فی ص 86 من فضائل الاشهر الثلاثه هکذا:و یفتح لهم ابواب السماء
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:اربعه لا ترّد لهم دعوه.حتّی یفتح لها ابواب السماء.و تصعد الی العرش:دعوه الوالد لولده.
و المظلوم علی من ظلمه.
و المعتمر حتّی یرجع.
و الصائم حتّی یفطر (من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 146).
قال رسول الله صلی الله علیه و اله:اربعه لا تردّ لهم دعوه.حتّی تفتح لهم ابواب السماء.و تصیر الی العرش:الوالد لولده.
و المظلوم علی من ظلمه.
و المعتمرحتّی یرجع.
والصائم حتّی یفطر (الکافی ج 2 ص 510 و عوالی اللئالی ج 4 ص 21).
18-قال الامام الصادق علیه السلام:اربعه لا ترد لهم دعوه:الامام العادل لرعیته.
و الاخ لاخیه-بظهر الغیب-یوکّل *الله به ملکاً یقول له:و لک مثل ما دعوت لاخیک.
و الوالد لولده.
و المظلوم.
یقول الرّب عزّ و جلّ:و عزّتی و جلالی لانتقمنّ لک-و لو بعد حین-(الامالی للشیخ الطوسی -علیه الرحمه-ص 150 المجلس 5 و مصادقه الاخوان ص 77).
*فی مصادقه الخوان هکذا:یوکّل به ملک یقول.
قال رسول الله صلی الله علیه و اله:اربعه لا ترد لهم دعوه:امام عادل و والدٌ لولده.
و الرجل یدعو لاخیه-بظهر الغیب-.
و المظلوم.
یقول الله عزّ و جلّ:و عزّتی و جلالی لانتصرنّ لک-و لو بعد حین-(من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 255 و الخصال ص 197 و مکارم الاخلاق ج 2 ص 320).
(راجع:روضه الواعظین 2 ص 152).
19-قال رسول الله صلی الله علیه و اله:اربع دعوات لا یحجبن عن الله تعالی:دعاء الوالد لولده.
و الاخ-لظهر الغیب-لاخیه.و المظلوم .و المخلص (مهج الدعوات ص 221).
20-قال امیرالمؤمنین علیه السلام :اربعه لا ترد لهم دعوه:
الامام العادل لرعیته.
و الوالد البارّ لولده.
و الوالد البارّ لوالده.
و المظلوم.
یقول الله عزّ اسمه:-و عزّتی و جلالی-لانتصرنّ لک-و لو بعد حین-(الارشاد للشیخ المفید -علیه الرحمه-ج 1 ص 304).
21-قال رسول الله صلی الله علیه و آله:دعاء الوالد لولده-ک-دعاء النبیّ لاُمّته (مشکاه الانوار ج 1 ص 365).
22-حکی ابن الاشجعی قال:انّی کنت فی اسر العدو.
و هم یبعثونی مع جمالهم الی الرعی-کلّ یوم -و حول جماعه منهم.
فرایت-یوماً-خلوه منهم.
فرکبت ناقه و سقتها.
فجاء-بعدی-تمام الماه.
فقال النبی صلی الله علیه و آله:هی -کلّها-لک.
و الله ساقها.لدعاء والدک (مستدرک الوسائل ج 5 ص 257).
23-عن اسماعیل بن الارقط-و اُمّه اُم سلمه اُخت ابی عبدالله علیه السلام-قال:مرضت -فی شهر رمضان-مرضاً شدیداً.حتّی ثقلت-*و اجتمعت بنو هاشم-لیلاً -للجنازه.
و هم یرون انّی میت فجزعت اُمّی -علیّ-.
فقال لها ابو عبدالله علیه السلام-خالی-:اصعدی الی فوق البیت فابرزی الی السماء و صلّی رکعتین .
فاذا سلّمت فقولی:اللهّم انّک و هبته لی-و لم یک شیئاً-.
اللهّم و انّی استوهبکه -مبتدئاً-فاعرنیه.
قال:ففعلت.فافقت و قعدت و دعوا بسحور لهم-هریسه-فتسحرّوا بها.
و تسحّرت معهم (الکافی ج 3 ص 478 و تهذیب الاحکام ج 3 ص 346 الباب 31).
*فی تهذیب الاحکام:تلفت.فی تهذیب الاحکام:استوهبتکه.
24- عن الارقط-و هو ابن اُخت ابی عبدالله الصادق علیه السلام-قال:مرضت مرضاً شدیداً.
و ارسلت امّی الی خالی.فجاء -و امّی خارجه فی باب البیت-.
و هی:امّ سلمه-بنت محمّد بن علی علیهما السلام-و هی تقول:و اشباباه.
فراه خالی.فقال:ضمّی علیک ثیابک.ثمّ ارقی فوق البیت.
ثمّ اکشفی قناعک حتّی تبرز شعرک الی السماء.
ثمّ قولی:-ربّ-انت اعطیتنه و انت وهبته لی.
اللهم فاجعل هبتک-الیوم-جدیده.انّک قادر مقتدر.
ثمّ اُسجدی.فانّک لا ترفعین راسک.حتّی یبرء ابنک.
فسمعت ذلک و فعلته.
قال:فقمت-من ساعتی-فخرجت مع خالی الی المسجد (طب الائمه علیه السلام ص 582).
روی:انّ الولد-اذا مرض-ترقی اُمّه الی السطح و تکشف قناعها حتّی تبرز شعرها نحوالسماء.
فتقول:اللهم انت اعطیتنیه و انت وهبته لی.
اللهم فاجعل هبتک-الیوم-لی جدیده.انّک قادر مقتدر.
ثمّ تسجد.
فانّها لا ترفع راسها.الّا و قد برء ابنها (عدّه الداعی ص 133).
25-عن جمیل قال:کنت عند ابی عبدالله علیه السلام فدخلت علیه امراه و ذکرت 1 آنّها ترکت ابنها 2 و قد قالت بالملحفه -علی وجهه-میّتاً 3.
فقال علیه السلام لها:لعلّه لم یمت.فقومی فاذهبی-الی بیتک-فاغتسلی 4.و صلّی رکعتین.
و ادعی (الله)5 و قولی:یا من وهبه لی-و لم یک شیئاً -جدّد هبته لی 6.
ثمّ حرّکیه.و لا تخبری بذلک احداً 7.
قالت:ففعلت فحرّکته فاذاً هو قد بکی (الکافی ج 3 ص 479 و المناقب ج 4 ص 260).
1)فی المناقب:فذکرت.
2)فی المناقب هکذا:ابنها مسجّی بالملحفه فقال علیه السلام لها:
3)ای:اشارت الی وجهه بالملحفه.او القتها (نقلاً عن هامش الکافی).
و فی المناقب هکذا:ابنها مسجّی بالملحفه.
4)فی المناقب:واغتسلی.
5)مابین القوسین لم یذکر فی الکافی.
6)فی المناقب:لی هبته.
7)فی المناقب هکذا:...احداً فجائت فحرّکته فاذاً هو قد یبکی.
26-معناه:ادع لهما بالمغفره و الرحمه -فی حیاتهما و بعد مماتهما-جزاءً لتربیتهما-ایّاک -فی صباک.
و فی هذا دلاله علی انّ دعاء الوالد لوالده-المیّت-مسموع.و الا لم یکن للامر-به معنی (مجمع البیان ج 6 ص 631-632).
27-قال رسول الله صلی الله علیه و آله:انّ الرجل لیموت والده-و هو عاقّ لهما-فیدعو الله لهما من بعدهما.فیکتبه الله من البارّین (تنبیه الخواطر ج 1 ص 288 و ارشاد القلوب ج 1 ص 366 الباب 53).
28-عن معاویه بن عمّار قال:قلت لابی عبدالله علیه السلام:ما یلحق الرجل-بعد موته-؟
فقال علیه السلام:سنّه سنّها-یعمل بها بعد موته-فیکون له اجر من عمل بها-من غیر ان ینتقص من اجورهم شیء -و الصدقه الجاریه تجری من بعده.
و الولد الصالح یدعو لوالدیه بعد موتهما.
و یحجّ و یتصدّق عنهما و یعتق و یصوم و یصلّی عنهما.
فقلت:اشرکهما فی حجّی؟
قال علیه السلام:نعم (الکافی ج 7 ص 57).
29-قال الامام الصادق علیه السلام:لیس یتبع الرجل-بعد موته-من الاجر الّا ثلاث خصال:
صدقه اجراها فی حیاته.فهی تجری بعد موته.
و سنّه هدی سنّها فهی یعمل بها بعد موته.
او ولد صالح یدعو له (الکافی ج 7 ص 56).
(و فی حدیث آخر هکذا):و صدقه مبتوله لا تورث.
او سنّه هدی یعمل بها-بعده-الکافی ج 7 ص 56.
قال الامام الصادق علیه السلام:لیس یتبع الرجل-بعد موته-من الاجر الّا ثلاث خصال:
صدقه اجراها فی حیاته فهی تجری له بعد وفاته.
او ولد صالح یدعو له.
او سنّه هدی استنّها فهی یعمل بها بعده (دعائم الاسلام ج 2 ص 340).
قال الامام اصادق علیه السلام:لا یتبع الرجل-بعد موته-الّا ثلاث خصال:
صدقه اجراها الله له فی حیاته فهی تجری له بعد موته.
و سنه هدی یعمل بها.
و ولد صالح یدعو له (تحف العقول ص 363).
قال الامام الصادق علیه السلام:لا یتبع الرجل-بعد موته-الاّ ثلاث خصال:
صدقه اجراها لله فی حیاته فهی تجری له بعد موته.
وسنّه هدی سنّها فهی یعمل بها بعد وفاته.
و ولد صالح یدعو له (الکافی ج 7 ص 56).
قال الامام الصادق علهی السلام :لیس یتبع المیّت-بعد موته-من الاجر الّا ثلاث خصال:
صدقه اجراها فی حیاته فهی تجری بعد موته.
و سنّه هو سنّها فهی یعمل بها بعد موته.
او ولد صالح یدعو له (تهذیب الاحکام ج 9 ص 269).
30- (من جمله ما ذکر فی فضل صلاه تصلّی لیله النصف من شهر شعبان):...من صلّی هذه الصلاه -فی هذه اللیله-نظر الله الیه سبعین نظره.
و قضی له-بکلّ نظره-سبعین حاجه.
ادناها:المغفره.
ثمّ لو کان شقیاً-و طلب السعاده-لاسعده الله.
یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب.
و لو کان والداه من اهل النار-و دعا لهما -اُخرجا من النار -بعد ان لا یشرکا بالله شیئاً-(اقبال الاعمال ج 3 ص 321).
باید دانست که دعای خیر فرزندان در حقّ والدین-پس از مرگ آنها-دارای ثمرات و خیراتی برای والدین می باشد.
و حدیث شریف فوق شاهدی بر این مطلب است. برای آگاهی از کیفیت خواندن این نماز به کتاب شریف اقبال الاعمال مراجعه نمایید.
31-عن اسحاق بن عمّار قال:قلت لابی الحسن علیه السلام:الدعا ینفع المیّت؟
قال علیه السلام:نعم.
حتّی انّه لیکون-فی ضیق-فیوسّع علیه .
و یکون مسخوطاً علیه.فیرضی عنه.
قال:قلت:فیلعم من دعا له؟
قال علیه السلام:نعم.
قال:قلت:فان کانا ناصبیین؟
فقال علیه السلام:ینفعهما-و الله -ذاک.
یخفّف عنهما (الاصول الستّه عشر ص 296 تحقیق و نشر مؤسسه دار الحدیث تحت اشراف سماحه العلّامه حجّه الاسلام و المسلمین الشیخ محمّد المحمدّی الرّی شهری -دامت توفیقاته-صاحب موسوعه:میزان الحکمه).
هشام.عنه علیه السلام:قال:قلت:یصل الی المیت الدعاء و الصدقه و الصلاه و نحو ذلک؟
قال علیه السلام:نعم.
قلت:او یعلم من صنع ذلک به؟
قال علیه السلام:نعم.
ثمّ قال علیه السلام:قد یکون مسخوطاً علیه.فیرضی عنه (والی اللئالی ج 1 ص 339).
32-قال الامام الصادق علیه السلام:یدخل علی المیّت-فی قبره-:الصلاه و الصوم و الحجّ و الصدقه و البرّ و الدعاء.
و یکتب اجره للذّی یفعله *و للمیّت (من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 117 و عوالی اللئالی ج 1 ص 340 و ج 2 ص 53).(راجع:عده الداعی ص 146).*فی عوالی اللئالی:فعله.
33-قال الامام الصادق علیه السلام:انّ المیّت لیفرح بالترحّم علیه و الاستغفار له.
کما یفرح الحیّ بالهدیه.تهدی الیه (من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 117).
34-قال رسول الله صلی الله علیه و اله:من قرء سوره بنی اسرائیل .ف-رّق قلبه-عند ذکر الوالدین *-اعطی فی الجنّه قنطارین من الاجر ...(مجمع البیان ج 6 ص 607).
(راجع؛ المصباح للشیخ الکفعمی -علیه الرحمه-ص 585).
*و ذلک قوله تعالی:
وَ قَضَی رَبُّکَ اَلَّا تَعبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ و َ بِالوَالِدَینِ اِحسَانَاً اِمَّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ اَحَدهُماَ اَو کِلَاهُماَ فَلَا تَقُل لَهُمَا اُفٍّ وَ لَا تَنهَرهُمَا وَ قُل لَهُمَا قَولَاً کَرِیمَاً «23»
وَ اَخفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلٍّ مینَ الرَّحمَهٍ و قُل رَبِّ ارحَمهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغیِراً «24» (الاسراء).
35-قال رسول الله صلی الله علیه و اله:من سرّه ان یمدّ له فی عمره.
و یبسط فی رزقه فلیصل ابویه.
فانّ صلتهما طاعه الله.
و لیصل ذا رحمه...(الدعوات للشیخ الراوندی-علیه الرحمه-ص 126).
36-قال عمر بن یزید:قلت لابی عبدالله علیه السلام یصلّی عن المیّت؟
فقال علیه السلام:نعم.حتّی انّه لیکون فی ضیق .فیوسّع الله-علیه-ذلک الضیق.
ثمّ یؤتی فیقال له:خفف عنک-هذا الضیق-بصلاه فلان-اخیک-عنک (من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 117).
انّ الصادق علیه السلام سئل:یصلّی عن المیّت؟
فقال علیه السلام:نعم .حتّی انّه لیکون فی ضیق.فیوسّع علیه ذلک الضیق.
ثمّ یوتی فیقال له.خفف عنک هذا الضیق بصلاه اخیک-فلان -عنک (عوالی اللئالی ج 1 ص 338).
37-قال الامام الصادق علیه السلام:یدخل علی المیّت-فی قبره-:الصلاه و الصوم و الحج و الصدقه و البرّ و الدعاء.
قال علیه السلام:و یکتب اجره للّذی یفعله*و للمیّت (من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 117 و عوالی اللئالی ج 1 ص 340 و ج 2 ص 53).
*فی العوالی :فعله.
38-عن علیّ بن یقطین عن ابی الحسن موسی علیه السلام فی الرجل یتصدّق عن المیّت او یصوم و یصلّی و یعتق؟
قال علیه السلام:کلّ ذلک حسن یدخل منفعته علی المیّت (وسایل الشیعه ج 8 ص 279).
لازم به یادآوری است که نمی توان از طرف شخصی که زنده است نمازهای واجب او را خواند.
و مراد از نماز خواندن فرزند از طرف والدین-در این روایات-موارد زیر می باشد:
1)نمازهای مستحبّی که در حال حیات و ممات والدین می توان-از طرف آنها-خواند.
مانند:نماززیارت و امثال آن.
2)نمازهای قضا شده والدینی است که از دنیا رفته اند.
زیرا در این صورت فرزند می تواند آن نمازها را-از طرف والدین-بخواند.

منبع مقاله: ناجی موسوی جزایری، سید هاشم، (1340)، فرزندان رحمت شده و فرزندان نفرین شده، قم: ناجی جزایری، چاپ سوم، (1388).



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.