چکیده
پراکندگی نسبتاً سریع علویان و امامزادگان در شهرها و آبادیهای گوناگون سرزمین های اسلامی از سده دوم تا سده چهارم ه.ق و پایگاه بالای اجتماعی آنان به واسطه انتسابشان به خاندان پیامبر، زمینه هایی را به وجود آورد که به ویژه حکومت های مستقل و نیمه مستقل را به بهره مندی از جایگاه آنان برای رسیدن به اهدافشان نیازمند می ساخت. از این میان حکومت آل بویه که ابتدا در خدمت علویان طبرستان بودند و سپس با ادعای شیعی بودن، حکومتی را تشکیل دادند توجه ویژه ای را به مراقد ائمه و امامزادگان نشان دادند. از جمله به طور خاص علاوه بر توجه به شیعیان و علویان و کمک به سادات، به مرقد شاه چراغ در شیراز توجه ویژه نمودند. به طوری که دفن افرادی مانند عضدالدوله در نجف و توجه به امامزادگان را سر آغاز توجه به دفن افراد در کنار مراقد ائمه و امامزادگان دانسته اند. در دوره سلجوقیان نیز بر خلاف تصور مطلق از سنی بودن آنان، برخی قرائن و منابع از توجه به مشاهد ائمه از سوی آنان حکایت دارد. در این مقاله علاوه بر به دست دادن مصادیقی از موضع گیری های آل بویه و سلجوقیان نسبت به مشاهد ائمه به بررسی دلایل این موضعگیری ها پرداخته می شود. فرض اصلی مقاله آن است که هر دو حکومت از مساله توجه به مراقد ائمه و امامزادگان در راه مشروعیت جویی حکومت خود در هنگامه ای که رقبای قدرتمندی مانند فاطمیان و اسماعیلیان ادعای سلطه بر جهان اسلام را داشتند استفاده نموده اند و البته پایگاه اجتماعی سادات نیز حکومت ها را به تعامل مثبت با آنان و توجه به مشاهد ائمه و امامزادگان وادار می کرده است. لازم به ذکر است از آنجا که به پراکندگی سادات توجه شده است و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است در این مقاله ضمن پرداختن بسیار گذرا به این موضوع، تمرکز اصلی بر روی توجه به زیارت و رسیدگی به مراقد ائمه و امامزادگان و دفن در کنار مشاهد خواهد بود.کلید واژه ها: مشاهد ائمه، امامزادگان، آل بویه، سلجوقیان، سادات
مقدمه
طالبیان، سادات، علویان، شریف ها و امامزادگان عناوینی هستند که در گذر زمان و در اشاره به کسانی که به ابوطالب، خاندان پیامبر و امام علی(ع) منتسب بوده اند به کار رفته است. سادات و علویان به ویژه آنان که ادعای احقاق حق امامت را داشتند در اثر عواملی چند نظیر تعقیب حکومت های اموی و عباسی و یا دیدار از خویشاوندان مهاجر خود، برای تبلیغ دین اسلام و نیز رهایی از وضع بد شرایط اقتصادی شبه جزیره به نقاط دیگر جهان اسلام و غیر مسلمان مهاجرت کردند و طبیعی است که نحوه تعامل آنان با سایر مردم و نیز حکومت ها با آنان همیشه و در همه جا مسلما یکسان نبوده است. بی شک از زمان تشکیل حکومت های مستقل و نیمه مستقل در ایران، در این تعامل بنا به دلایلی مانند نیاز این حکومت ها به نزدیکی به این خاندان ها و نیز پایگاه اجتماعی و اقتصادی سادات، تغییراتی روی داده است. گذر زمان و تغییرات جمعیتی و زاد و ولد آنان و میزان دارایی و علم آنان نیز در این تغییر بی تاثیر نبوده است. اما بی تردید این تعامل از دوره حکومت شیعه مذهب آل بویه و سلجوقیان وضوح بیشتری می یابد. در اینجا فقط به موضوع زیارت مراقد ائمه و امامزادگان و دفن اموات در اطراف آنها پرداخته می شود زیرا حکومت آل بویه که ابتدا در خدمت علویان شیعی مذهب طبرستان بودند و سپس خود حکومتی شیعی را تشکیل دادند، توجه ویژه ای به این مسأله نشان دادند. از جمله به طور خاص علاوه بر توجه به شیعیان و علویان و کمک به سادات، به مراقدی مانند شاه چراغ در شیراز توجه ویژه نمودند و جسد برخی از آنان مانند عضدالدوله در نجف دفن شده است. بنابراین شاید حکومت آل بویه نقطه عطفی در توجه به امامزادگان و دفن اموات در کنار مراقد ائمه و امامزادگان بوده است. در دوره سلجوقیان نیز بر خلاف تصور مطلق از سنی بودن آنان، برخی قراین و منابع از توجه به مشاهد ائمه از سوی آنان حکایت دارد. در این مقاله علاوه بر به دست دادن مصادیقی از موضع گیری های آل بویه و سلجوقیان نسبت به سادات و مشاهد ائمه به بررسی دلایل این موضعگیری ها پرداخته می شود. فرض اصلی مقاله این است که هر دو حکومت از مساله توجه به مراقد ائمه و امامزادگان در راه مشروعیت جویی حکومت خود بهره می برده اند.جایگاه زیارت مشاهد ائمه و سادات پیش از دوره آل بویه
مساله ولایت عهدی امام رضا و اعتراف به حق علویان در حکومت، در عهدنامه ولایتعهدی( ابن اسفندیار، 1389: 1/201)، شکل گیری و گسترش نهاد نقابت در نیمه سده سوم ه.ق، افزایش مهاجرت ها و به تبع آن اخبار مربوط به سادات و علویان در منابع و شکل گیری علم انساب در سده های سوم تا پنجم ه.ق همگی بیانگر آن است که پراکندگی جغرافیایی خاندان های منسوب به پیامبر تا این تاریخ و به بخصوص پس از ضعف دستگاه خلافت، از اهمیت و گسترش قابل توجهی برخودار شده اند و آنان به عنوان افرادی مقدس به شمار می رفته اند که عمدتاً دارای جایگاه و نفوذ اجتماعی و گاه سیاسی و اقتصادی بالایی در شهرها و آبادیهای سراسر جهان اسلام آن روزگار بوده اند. یک نمونه آن، پراکندگی سادات در شهرهای خراسان به ویژه در نیشابور و بیهق عصر مورد بحث است که در کتاب های تاریخ بیهق ( صفحه 54 به بعد) و لباب الانساب بیهقی شرح آن آمده است. پژوهشگر ژاپنی آقای کازوئو موریموتو در مقالات «شکل گیری علم انساب در قرون چهارم و پنجم ه.ق» و «مطالعه ای مقدماتی درباره پراکندگی جغرافیایی نقابة الطالبین در پی درک و فهمی از پراکندگی و گسترش اولیه سیدها» به پراکندگی سیدها پرداخته است(موریموتو، 1375)؛ همو، 1386). اما به نظر می رسد مساله توجه به سادات با یک شاخص دیگر یعنی توجه به مسایلی مانند رونق زیارت مشاهد ائمه و خود امامزادگان نیز قابل بررسی باشد که چندان به آن پرداخته نشده است. وارسی این مقوله البته در تبیین گرایش های سیاسی و مذهبی و به عبارتی سیاست دینی افراد و حکومت هایی که به این رونق توجه داشته اند، کمک می کند.شاید یکی از مهمترین مواردی که بتوان از آن در تلاش یک حکومت در راه مشروعیت جویی با استفاده از جایگاه سادات مثال زد، فراخواندن حضرت رضا(ع) و ماجرای ولایتعهدی ایشان است اما دو مورد در همین رویداد رخ داده و در ارتباط با موضوع مقاله حاضر است. 1- زمانی که حضرت رضا ( ع)در راه رفتن به مرو در نیشابور اقامت داشته اند به زیارت سلطان محمد محروق رفته اند( حاکم نیشابوری، 1375: 211). که توجه خود ائمه به زیارت سادات عابد را نشان می دهد. 2- آنست که اگر سخن ثعالبی نویسنده سده چهارم را بپذیریم گویا مسأله استفاده از تمسک به دفن در کنار ائمه از همان سال های صدر اسلام رایج بوده است. ثعالبی می نویسد :« همانا هارون الرشید در گوری است که مردم آن را آرامگاه رضا می دانند و رضا در قبری است که مردم آن را از هارون می شناسند و آن دو قبر به هم نزدیکند و این از تدبیر و سیاست مامون بوده است. والله اعلم»( ثعالبی، 1368: 244) و البته این سخن و پیش بینی درست از کار درآمده است زیرا بنا به گزارش ابن بطوطه هنوز مقبره هارون تا پس از سقوط مغولان، در کنار آرامگاه امام رضا از رونق برخوردار بوده است.
رونق زیارت مراقد ائمه تا پیش از دروه آل بویه را از رویدادهایی مانند برخورد متوکل عباسی با علویان و تخریب مضجع امام حسین(طبری، 1375: 3/ 1407) و همچنین در تلاش حنبلیان برای جلوگیری شیعیان از زیارت می توان فهمید. حادثه اخیر درست مصادف با روی کار آمدن بوییان(322-321ه.ق) روی داد و راضی، خلیفه عباسی( خلافت 329-321 ه.ق)، را در سال 323ه.ق وادار به صدور بیانیه ای کرد که خود گویای موضوع ماست. در این بیانیه شدیدالحن به رونق زیارتگاه های شیعیان به ویژه عتبات عالیات و اهمیت داشتن نسبت سببی یا نسبی به پیامبر و مورد اتفاق بودن اصل زیارت، حتی از دیدگاه تندروترین فرقه ها اشاره شده است. مسکویه نوشته است که از این فرمان، آشوب هایی پی در پی صادر شده که سواران انجام می دادند و اموال مردم را غارت می کردند. بنابراین بدر خرشنی که از 322ه.ق توسط راضی فرمانده حارسین بغداد شده بود. «ندا داد که پیروان حنبلی ابومحمد بربهاری نباید دو نفری با هم در جائی گرد آیند، گروهی از ایشان را زندانی کرد و خود بربهاری پنهان شد. انگیزه این دستور، کاوش و پرده دریهای مردم آزار بود که انجام می دادند و پی در پی آشوب بر پا می داشتند. فرمانی نیز از راضی بالله برای حنبلیان بیرون آمد که نسخه آن چنین است»( مسکویه، 1376: 5/ 6-425).
«به نام خداوند بخشنده و مهربان. کسانی که با نمایش دینداری بر ضد مسلمانان می ستیزند دارائی اهل ذمه را غارت می کنند، خود از گمراهانند و به خشم خدا نزدیک هستند. امیر مومنان، کارهای گروه شما را بررسی نموده کارشناسانه آئین رهبر شما را دریافته است که ناروا را برای پیروان خود روا ساخته، ایشان را به طناب پوسیده در آویخته است. یکی از کارهای بد شما پرچانگی درباره خداوند بزرگ، که منزه باد نام او و پیامبر و عرش و کرسی است. دیگر ناسزاگویی شما به نیکان امت، نسبت دادن شما شیعیان اهل بیت پیامبر صلی علیه و سلم به کفر و گمراهی، در کمین نشستن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن، دیگر؛ خواندن شما مسلمانان را به دینداری با آن همه بدعت های آشکار و باورهای کفر آمیز شما که نه از قرآن بر می آید و نه آئین پروردگار آن را می پذیرد. دیگر بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان صلوات الله علیهم و سرزنش کردن زائران، و بدعتگزار نامیدن ایشان است و با آنهمه انکار که شما از زیارت دارید، گروهی از خودتان گرد هم می آیید و به زیارت یک مرد عامی می رویید که نه شرافت نسبی و نه سببی با پیامبر دارد و به زیارت کردن قبر او سفارش می کنید، خاک او را گرامی می دارید، به گور او احترام می گذارید. خدا لعنت کناد آن آموزگار را که این ناشایست ها را به شما آموخت که چقدر پست بوده است و آن شیطان فریبکار که اینها را برای شما آرایش داد، که چقدر دغل بوده است. امیر مومنان سوگند یاد کرده است، سوگندی که اجرایش واجب است که اگر از این بد مذهبی و کج رفتاری دست برندارید، کار پیگرد و کوفتن و پراکندن شما را گسترش خواهد داد، شمشیر را بر گردن شما به کار خواهد برد، خانه ها و آشیانه های شما را به آتش خواهد کشید. حاضران غایبان را آگاه سازند. عذر کسی که اتمام حجت می کند موجه است. امیر مومنان کمکی جز از خدا ندارد، توکل او بر خداست و به او پناه می برد».
در مجموع رونق احترام به علی و آلش روز افزون بود و تا جایی بود که در قرن چهارم در میان اهل سنت کسی خصم علی نبود و از ایشان با احترام یاد می کردند(متز،1364: 1/ 82). برخی از اهل سنت به زیارت مشاهد ائمه می رفته اند. به عنوان نمونه ابوبکر محمد بن مؤمل گوید: با پیشوای اهل حدیث، ابوبکر بن خزیمه (د 311 ه.ق) و ابوعلی ثقفی (د 328 ه.ق) و گروهی از استادان ما برای زیارت مرقد علی بن موسی الرضا به طوس رفتیم در حالی که آنان بسیار به زیارت مرقد ایشان می رفتند. در آنجا تواضع و احترام و تعظیم و تضرع ابن خزیمه نسبت به آن بقعه همة ما را شگفت زده کرد» (ابن حجر عسقلانی، 1404: 7/339). همچنین ابوحاتم محمد بن حبّان بستی (د 354 ه.ق) محدث و فقیه شافعی در «کتاب الثقات» (1393: 8/ 457-456) آورده است: «مردم به زیارت قبر آن [علی بن موسی الرضا] می روند، من فراوان آن را زیارت کردهام. وقتی در طوس بودم هر مشکلی که بر من وارد می شد به زیارت مرقد علی بن موسی الرضا - که درود خدا بر او و جدّش باد – می رفتم و از خداوند حلّ آن را می خواستم و خداوند نیز دعایم را استجابت می کرد و آن سختی از من برطرف می شد، این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را با محبت رسول خدا(ص) و اهل بیتش بمیراند».
دوره آل بویه
آنان که شیعه مذهب بودند و در دامان علویان طبرستان پرورش یافته بودند( یحیایی، 1389: 102-67) توجهی جدی تر به اماکن مقدس نشان دادند و شواهدی در دست است که این کار در هر سه امیر نشین آنها مورد توجه بوده است. به همین دلیل است که برخی پژوهشگران متقاعد شده اند که آنان را اولین حاکمانی بدانند که به این کار رسمیت داده اند. فقیهی نوشته است: آل بویه و وزیران و اطرافیانشان به زیارت کربلا و نجف می رفتند و از زمان آنان رفتن به زیارت قبور امامان رایج شد( فقیهی، 1347: 124).قلمرو ری و جبال
در قلمرو ری و جبال رکن الدوله به زیارت امام رضا توجه ویژه داشت و چون آن مکان در قلمرو سامانیان، بود از شیخ صدوق که عازم آنجا بود خواست برای او هم دعا کند زیرا باور داشت که دعا در آن حرم مستجاب می شود. صدوق نوشته است: «در سال 352ه.ق از رکنالدوله برای زیارت مشهدالرضا اجازه خواستم. در ماه رجب آن سال جواز من صادر شد و به من گفت: این مشهد مبارکی است و من به زیارت آن رفتهام و خداوند حاجتهایم را در آنجا اجابت کرد. از تو میخواهم که از جانب من نیز زیارت کنی و از دعا برای من کوتاهی نکنی و چون از سفر برگشتم پادشاه پرسید برای من دعا کردی و به جای من زیارت نمودی؟ گفتم: آری. گفت: خوب کردی به من ثابت شده که دعا در آن مکان مستجاب است»(ابن بابویه، 1372: 2/687).قم به طور ویژه مورد توجه این امیر و صاحب بن عباد وزیر وی بود که حسن بن محمد قمی در کتاب تاریخ قم به آن اشاره دارد. همچنین گفته شده شیعیان غالی قم در نماز جماعت حاضر نمی شدند اما رکن الدوله وادارشان کرد مسجد جامع را تعمیر کنند و در نماز حاضر شوند(متز، 1364: 1/ 77 به نقل از مقدسی: 439). آرامگاه مشهور به بی بی شهربانو در مرکز حکومت، مورد توجه آنان و محل دفن برخی از آنان بوده است.
صاحب بن عباد وزیر که متشیع بوده قصایدی در مدح حضرت رضا دارد که از قضا در آنها به زیارت هم اشاره شده است: قصیده اول چنین شروع می شود:
یا سائراً زائراً الی طوس
مشهد طهر و ارض تقدیس
قصیده دوم:
یا زائراً قد نهضا
مبتداراً قد کهضا
(فقیهی، 1347: 129 به نقل از ابن بابویه، 1372: 7-3)
ابوالعباس احمد ضبی معروف کافی، وزیر فخرالدوله در ری که متهم به قتل یکی از نزدیکان سیده خاتون شده بود و به بروجرد تبعید شده بود پیش از مرگ در 398ه.ق وصیت کرد بدنش را در جوار مرقد امام حسین(ع) دفن کنند و پسرش به شریف ابواحمد موسوی رییس علویان نوشت محل قبری به مبلغ 500 دینار بدو بفروشند. رئیس علویان گفت این مرد به تربت جدم ملتجی شده، برای خاک پول نمی گیرم. دستور داد قبری برای او کندند و با پنجاه مرد از یارانش جنازه را همراهی و در مشهد کربلا دفن کردند( ابن اثیر، 1409: 9/209؛ متز، 1364: 1/ 89).
قلمرو فارس
از اقدامات مذهبی علی عمادالدوله (حکومت 321- 338ه.ق)، موسس آل بویه که در فارس مستقر شد، اطلاع چندانی نداریم. متز از مقدسی نقل کرده است که «ساختمان مزار علی بن موسی الرضا (ع) را در طوس، عمادالدوله بویهی ساخت با مسجدی در جوارش که در خراسان نیکوتر از آن نبود( متز، 1364: 1/ 90) اما چون در آن زمان مرقد علی بن موسی الرضا در قلرو رقیب اهل سنت آل بویه یعنی سامانیان واقع شده بود و تا زمانی که عمادالدوله زنده بود، آل بویه با سامانیان بر سر مرکز ایران جنگ داشتند، بنابراین به سختی چنین نقلی باورکردنی است و در منابع همزمان تر با علی مانند تجارب الامم مسکویه، حدودالعالم(تألیف سال 372 ه.ق)و صوره الارض ابن حوقل( نوشته شده میان 367-331ه.ق) و سنی ملوک الارض چنین سخنی نیامده است. البته ابن حوقل در شرح طوس می نویسد «قبر علی بن موسی الرضا علیه السلام در بیرون شهر نوقان است و در مجاورت آن قبر رشید در مقبره ای زیبا در قریهای به نام سناباد است که حصنی استوار دارد و گروهی در آن معتکف اند»( ابن حوقل، 1345: 169).در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب، هم آمده است: «به نوقان مرقد مبارک علی بن موسی الرضا است و آن جا مردمان به زیارت شوند» (حدودالعالم، 1361: 294).این دو گزارش که در نیمه دوم سده چهارم نوشته شده است نشان از رونق حرم، تقدم ذکر نام امام رضا در قلمرو اهل سنت بر نام هارون و زیارت و اعتکاف زائران در مشهد دوره سامانی دارد.
عضدالدوله ( حکومت 372-338ه.ق) مشهورترین حکم آل بویه به آبادانی اهتمام ویژه داشت و شرح مفصل ساخت و سازهای او در منابع آن دوره و پژوهش ها منعکس شده است. او از حدود 357 ه.ق به ساخت اماکن مذهبی توجه کرد زیرا یکی از راه های مشروعیت جویی دیگر در کنار توجه به میراث باستانی ایران، راه مذهب بود. علاوه بر این زمان اقدام او نشانگر آن است که وی به قدرت گیری فاطمیان نیز توجه داشته است. توجه او را البته نمی توان فقط از جنبه دینی در نظر گرفت. او در کنار مسجدهای مختلفی که در قلمرو فارس ساخت یا تعمیر کرد، اقداماتی انجام داد که بخشی از آنها در قلمرو فارس انجام شد و بخشی در هنگامی که قلمرو آل بویه را یکپارچه کرد(372-366ه.ق) بیشتر در قلمرو عراق انجام داد. برخی از اقدامات او به اختصار چنین است:
1. احداث بنای اصلی بقعه علی بن حمزه( رویگر، 1386: 101).
2. برخی کشف و ساخت مرقد احمد بن موسی شاهچراغ را در زمان عضدالدوله دانسته اند، هر چند تردیدهایی در آن اقوال وجود دارد(ر.ک: رویگر، 1386: 102). عرفان منش در کتاب احمد شاهچراغ هم به طور مفصل داستان پردازی های در مورد کشف این امامزاده و ساخت بقعه در زمان عضدالدوله را رد کرده است( عرفان منش، 1386: 227- 196) اما این نکته را نمی توان رد کرد که آغاز توجه به مزارات و مشهدها در دوره آل بویه سبب چنین انتساب هایی در دوره های بعد شده است.
3. آدام متز دستور به بازسازی حرم حضرت معصومه در قم را به عضدالدوله نسبت داده است( متز، 1364: 1/ 89).
قلمرو عراق
در عراق معزالدوله خلیفه وقت مستکفی را که متهم به اقدام سیاسی علیه خود و بازداشت رییس شیعیان بود ( کبیر، 1362: 310)، از خلافت بر کنار کرد. هر چند خلافت بر نیفتاد اما این آغاز تغییری چشمگیر بود. و شیعیان عراق تقویت شدند. مثلا در 349 ه.ق نماز جمعه در مساجد اهل سنت در بغداد تعطیل شد و فقط در مسجد براثا که از آن شیعیان بود بر پایی آن ادامه یافت( متز، 1364: 1/ 86). در سال 351 ه.ق و به دستور معزالدوله و وزیرش شعارهایی در سب ظالمان به علی و اولادش در مساجد نوشته شد و در سال بعد او شعایر شیعی مانند عزاداری روز عاشورای حسینی و شادی در عید غدیر را مرسوم ساخت. در روز عاشورا به دستور او بازارها را بستند و خرید و فروش ذبح گوسفند و آشپزی و سقایت آب تعطیل و ممنوع شد. قبه هایی در بازارها برپا شد و پرده ها را درآویختند و دسته زنان با موی آشفته و صورتهای سیاه کرده و گریبانهای چاک زده نوح کنان و بر سر و صورت زنان در شهر به راه افتادند. در این روز مرقد امام حسین در کربلا نیز زیارت می شد( متز، 1364: 1/ 87؛ کرمر، 1375: 80). برخی از شاعران در خصوص واقعه کربلا قصائدی نوشتند. از آن جمله در مسائل بدیع الزمان همدانی( م 393ه.ق) قصیده ای ذکر شده که در آن از به نیزه کردن سر مطهر امام حسین( ع) و با چوب به لب و دندان آن حضرت زدن و مظالم بنی امیه یاد شده است( فقیهی، 1365: 462).در همان سال جشن عید غدیر خم با شکوه برگزار گردید و مردم چادرها برافراشتند و آتش افروختند و طبل و شیپور نواخته شد و به زیارت مقابر قریش (= کاظمین یعنی امام های هفتم و نهم) رفتند. اهل سنت نیز چندی بعد در مقابل عاشورا روز هجدهم محرم را به بهانه یادروز کشته شدن عبدالله زبیر عزا گرفتند و در مقابل عید غدیر، یادبود روز داخل غار شدن ابوبکر با پیامبر را در 389ه.ق جشن گرفتند.( متز، 1364: 1/ 87-78). در همین زمان و در مصر، فاطمیان نیز برای کاستن از تصادمات فرقه ای گاه به اهل سنت آزادی عمل دادند تا اهل سنت هم برخی مراسم را برای افراد مورد احترام خود برپا دارند ( متز، 1364: 1/ 84). جالب آنکه در سده چهارم تعداد اندکی در رقابت با شیعیان به « معاویه پرستی» رو آوردند و « این اخلاص نسبت به معاویه، گذشته از سایر جنبه ها، بهانه ای برای ابراز احساسات ضد شیعی بود( کرمر، 1375: 108). در مجموع باید گفت که این رقابت ها در مجموع به گسترش فرهنگ زیارت می انجامیده است.
در سال 361 ه.ق عزالدوله بختیار، به قصد زیارت امیرالمومنین( ع) رهسپار کوفه شد. وی در سال 366 ه.ق شریف ابوالحسن محمدبن عمر را به نیابت خود در بغداد گماشت و خود با ابن بقیه وزیر به زیارت امام حسین به کربلا رفت. همچنین جسد پدرش معزالدوله را هم به مقابر قریش(کاظمین فعلی) حمل و دفن کرد( فقیهی، 1347: 124).
عضدالدوله پس از ورود به بغداد در 366ه.ق به زیارت کربلا و نجف شتافت و دستور مرمت یا بنای عتبات را در عراق صادر کرد. به نوشته آملی او مشاهد امیر المؤمنین علی(ع)، امام حسین(ع)، امام موسی کاظم(ع) و امام جواد(ع) را در نجف، کربلا و سامرا عمارت کرد ( آملی، 1348: 77). او سال 366ه.ق بارگاهی را بر مقبره امام علی(ع)، به گونه ای عالی برافراشت و نجف را به شهری تبدیل کرد که دوهزار و پانصد گام مساحت داشت. آن گونه که مستوفی می نویسد بنای عضدالدوله بر مقبره امام تا قرن هشتم وجود داشته است(مستوفی،1362: 32). عضدالدوله همچنین در نجف، خانه ها و حمام ها و بازاری برآورد و برای آرامگاه امام علی(ع) موقوفات زیادی وقف کرد( دایره المعارف تشیع، ذیل آستانه امیر المؤمنین). بنای آرامگاه های حضرت عباس و مسلم بن عقیل را هم مرمت کرد و مردم را در کنار آنها اسکان داد(دایره المعارف تشیع، ذیل آستانه ابوالفضل العباس و آستانه مسلم بن عقیل). در سال371 ه.ق عضدالدوله عازم زیارت کربلا و نجف گردید، جوایز و هدایای فراوانی میان طبقات مردم تقسیم کرد. او وضع بینوایان و مجاوران نجف، کاظمین و کربلا را مورد رسیدگی قرار داد و برای آنها خوار و بار فرستاد( مقدسی، 1361: 481).
دفن خود او در بارگاه امیر مؤمنان(ابن اثیر،1383: 12/ 5260) و دیگر افراد این خاندان نیز در گسترش توجه به این مشاهد نقش داشته است. زیرا خود او اولین فرمانروایی بود که جنازه اش پس از مدتی از قصرش در بغداد به نجف منتقل شد( متز، 1364: 1/89). البته لازم به ذکر است نخستین کس از بزرگان که در محوطه آرامگاه امام علی دفن شد، مردی از اهل بصره بود که در 342 ه.ق درگذشت.
دفن شیعیان برجسته در جوار آرامگاه علی(ع) مرسوم شد. در سال 410ه.ق/ 1011م پیرامون این آرامگاه که پس از غارت و ویران شدنش به دست بادیه نشینان در سال 369 ه.ق/ 979م به همت عضدالدوله تجدید بنا شده بود، حصاری مانند دیوار دور مزار امام حسین( ع) در کربلا کشیده شد تا از هجوم بیشتر محفوظ بماند( هالم، 1385: 98).
عضدالدوله برگرد این شهر مذهبی و بسیار مهم، بارویی کشید(ابن اثیر، 1383: 12/5261) که به تعبیری به اندازه نیمی از محیط مکه بوده است(مستوفی،1362: 32؛ خورموجی،1380: 143). مالیات را از کاروان های حاجیان برداشت و در امنیت و آبادانی منزلگاه ها و چاه ها و چشمه های مسیر راه مکه و مدینه کوشید و از راه دریا برای بینوایان و مجاوران آن دو شهر خواروبار فرستاد( مقدسی، 1361: 481).
اقدامات عام المنفعه: یکی از گسترده ترین زمینه هایی که هزینه بر بود این اقدامات بود. برخی پادشاهان بویی در این راه کوشیدند و اقدامات عمرانی آنها چشمگیر بود. از همه مهمتر اقدامات گوناگون عضدالدوله بود. مسکویه پس از ذکر اقدامات عمرانی او در بغداد مانند نوسازی خانه ها، مساجد، پل ها، نهرها، باغ ها، مشاهد ائمه، کلیساها و دیرها، تامین امنیت و آبادانی راه ها و چشمه های مسیرهای شهرهای مکه و مدینه و کمک به اهل علم، زائران و مجاوران و ذمیان این شهرها به صراحت می نویسد« هزینه سنگین این کارها و نیکوکاری های دیگر، همه از بیت المال پرداخت می شد»( مسکویه، 1376: 6/ 482-481).
در این دوره کتاب هایی در زیارت امامان نوشته شده است از جمله کتاب زیارت الرضا علیه السلام و فضله و معجزاته ابوالطیب رازی.
حاکمان بعد از عضدالدوله به ویژه آنان که در عراق بودند، بیشتر اوقات به زیارت کاظمین یا کربلا و کوفه می رفتند.
جلال الدوله که به ائمه امامیه معتقد بود، هر از چندی با پای پیاده به زیارت مقابر ائمه می رفت. در دوره او با ضعف حکومت، شیعیان از انجام مراسم عزاداری عاشورا منع شده بودند اما در مصالحه با اهل سنت اجازه یافتند در اذان حی علی خیر العمل را دوباره معمول دارند و سنیان نیز اجازه یافتند الصلوة خیر من النوم را بخوانند( ترکمنی آذر، 1384: 260). در سال 441ه.ق ابوکالیجار که در هنگام حرکت به سوی بغداد ابتدا به زیارت کوفه و کربلا رفت. در دوره ملک رحیم آخرین حاکم بویی عراق، ضعف او به حدی رسید که نمی توانست برای شیعیان کاری انجام دهد. رییس الروسا وزیر خلیفه بر ضد شیعیان سختگیری می کرد. اهل سنت جسارت یافته، آرامگاه امام موسی کاظم و امام محمدبن علی را غارت کردند و قصد داشتند آنها را خراب کنند که نقیب عباسیان جلو آنان را گرفت(ترکمنی آذر، 1384: 260).
سیاست دینی آل بویه در ترویج شعایر شیعی و گسترش زیارت سبب شد که حتی شهری مانند بصره که پیش از حکومت آنان مرکز گرایش های عثمانی بود، به مرکزی شیعی تبدیل شد و در زمان آل بویه سیزده مشهد به نام علی در آنجا زیارتگاه مردم شد( فقیهی، 1347: 114) و عزاداری تا اواخر دوره آنان هر سال اجرا می شد و به گفته ابن کثیر اهل سنت توان منع آن را نداشتند( فقیهی، 1347: 119). مراسم جشن عید غدیر هم سالها اجرا می شد. به گفته ابن جوزی، شیعه بنا به عادت خود در محله های کرخ و باب الطاق قبه ها بر پا کرده و جامه های زیبا بر آن آویختند و اظهار شادی کرده، در شب عید، آتش افروختند و بامداد شتری ذبح کردند. عضدالدوله گوئیا وانمود می کرده است که موفقیت های او مرهون توجهات خاص حضرت علی بوده است( ر.ک: فقیهی، 1347: 129).
دوره غزنویان
در دوره غزنویان هم علی رغم گزارش مشکوک ابن اثیر که گفته است سبکتگین از زیارت آرامگاه علی بن موسی الرضا که در خراسان و در قلمرو آنان واقع شده بود، جلوگیری کرد و آنجا را تخریب کرد روایتهای همزمان آنان نشان می دهد که در آن دوره به این مکان توجه ویژه شده است. بیهقی آورده است «که [سوری معتز] با ستمکاری، مردی نیکو صدقه و نماز بود و اثرهای خوش وی به طوس هست از آن جمله آنکه مشهد علیّ بن موسی الرضا را علیه السلام که بوبکر شهمرد کدخدای فایق الخادم خاصّه آبادان کرده بود، سوری در آن زیادتهای بسیار فرموده بود و مناره ای کرد و دیهی خرید فاخر و بر آن وقف کرد»( بیهقی، 1383: 391 ذیل سال 425ه.ق). برخی حدس زده اند که گلدسته کنونی کنار گنبد امام همانی است که در دوره غزنویان بنا شده است.یکی از اولین گزارش های مربوط به دفن کارگزاران دولتی در کنار مرقد امام رضا مربوط به همین دوره است. بیهقی در ذیل سال 429ه.ق نیز نوشته است «و روز دوشنبه ششم شعبان بوالحسن عراقی دبیر گذشته شد.... اما در آن هفته که گذشته شد و من به عیادت او رفته بودم....گفت و وصیت بکرد تا تابوتش به مشهد علی بن موسی الرضا رضوان الله علیه بردند به طوس و آنجا دفن کردند که مال این کار را در حیات خود بداده بود و کاریز مشهد را که خشک شده بود، باز روان کرد و من در سنه احدی و ثلثین که به طوس رفتم با رایت منصور، پیش از آن که هزیمت دندانقان افتاد و به نوقان رفتم و تربت رضا را رضی الله عنه زیارت کردم. گور عراقی را دیدم در مسجد آنجا که مشهد است در طاقی پنج گز از زمین تا طاق و او را زیارت کردم( بیهقی،، 1383: 508). در این گزارش به صراحت از دفن در کنار امام، زیارت امام رضا و یاد و سه بار کلمه مشهد سخن رفته است که توسط یک سنی مذهب و در دوره غزنویان قابل تأمل است.
در دوره غزنویان نیز برخی علویان و سادات مورد توجه حکومت بودند چنانکه بومحمد علوی یکی از سه نفری بود که در 421 ه.ق در نیشابور ورد اقبال مسعود غزنوی قرار گرفت. (بیهقی، 1383: 70) و اشراف علوی در مراسم ها حضور داشتند و تا آخرین روزها برخی از آنان در برابر سلجوقیان مدافع غزنویان و مورد تفقد آنان بودند( بیهقی، 1383: 290، 569 و 576). از یکی از روایت هایی که بیهقی آورده است می توان کارکرد مشروعیت بخش حضور علویان را برای غزنویان و تعامل دوجانبه آنان با علویان را درک کرد. خلاصه و ساده شده روایت او چنین است: در شوال سال 450ه.ق شریف ابوالمظفر بن احمد بن ابی القاسم الهاشمی ملقب به علوی که بزرگ آزادمردی با شرف و نسب و فاضل و نیک شعر است و نزدیک به صد هزار بیت شعر درین دولت( زمان سلطان فعلی) و پادشاهان گذشته غزنوی سروده است، مرا روایت کرد که در دوره سامانیان وقتی امیر عادل (یعنی سبکتگین ) به بخارا به دیدار امیر رضی (پادشاه سامانی) می رفت، جد من احمد بن ابی القاسم بن جعفر هاشمی را همراه امیر گوزگانان که سپهسالار بود به بخارا نزد امیر رضی فرستاد. امیر رضی او را نواخت و منشور داد و مالیات را از ملک او برداشت(بیهقی، 1383: 210).
ملاحظه می شود که علوی به عنوان بیانگر داستان اهمیت دارد و خود شریف ابوالظفر به صراحت آورده است که پس از درگذشت جدش که با سبکتگین دمخور بوده،که سلطان محمود غزنوی که به جای سامانیان امیر شده بود همان معافیت را برای املاک پدرم در نظر گرفت( بیهقی، 1383: 211). لازم به توضیح نیست که یکی از بزرگترین شاعران دربار غزنویان نیز علوی زینبی بود که چند نوبت صله های بسیار گرفت که یکبار آن در 421ه.ق یک میلیون درم بود و خود در ردیف عنصری، و عسجدی و فرخّی بوده است(بیهقی، 1383: 148، 285، 279).
دوره سلجوقیان
در دوره سلجوقیان از آنجا که حکومت واقف به پایگاه سادات بود، حداقل در ظاهر محافظت حقوق سادات را بر خود عین فرض می دانست و سعی می کرد این حقوق را از طریق بر گماردن نقیبانی در شهرها مانند گذشته، توسط خود آنان حفظ کند. لذا افرادی از سادات را که خوشنام بودند و البته مورد وثوق حکومت بودند، به این کار می گماشت. از جمله این افراد مرتضی جمال الدین ابوالحسن علوی بود که در اواخر دوره سلجوقیان بزرگ به نقابت سادات گرگان و دهستان و استرآباد و دیگر بلاد مضاف و منسوب شد تا از حرمت سادات پاسداری کند و جانب هر کس را به اندازه علم و عفاف او رعایت کند و در تامین وسایل معیشت آنان کوشا باشد و مصلحان را کمک و مفسدان را تنبیه و شجره های نسب آنان را حفظ و از ورود افراد غیر سید در زمره خاندان امامت و یا از کنار نهادن سیادت از سوی برخی سادات جلوگیری کند(جوینی، 1384: 63-4). مسلم است که سادات نیز از این همراهی حکومت البته سود می بردند زیرا در حکم همین جمال الدین علوی به وضوح بر همکاری نواب دیوان و گماشتگان شهر و مضافات آن از ترک و تازیک با او تاکید فراوان شده بود( جوینی، 1384: 64).از این دوره اخبار کمی در زمینه زیارت شاهان سلجوقی از مراقد ائمه وجود دارد که می تواند بیانگر تفاوت آنان با آل بویه باشد اما تفحص در منابع نشان از آن دارد که برخی از آنان برای مقاصد خود به این مراقد توجه داشته اند و توسل می جسته اند. از جمله در اخبارالدوله السلجوقیه آمده است: « یکبار [ ملکشاه] به طوس به مشهد علی بن موسی الرضا رضی الله عنهما برای زیارت وارد شد و نظام الملک وزیر با او بود. به نظام الملک گفت یا حسن: چه درخواستی[ از امام] کردی؟ گفت[ از او] خواستم خداوند ترا بر برادرت تکش پیروز گرداند و این[زیارت] هنگامی بود که برادرش بر او شوریده و به جنگ پرداخته بود. ملکشاه گفت من چنین دعایی نکردم بلکه خداوندا اگر برادرم برای حکومت بر مسلمین اصلح است او را بر من و در غیر این صورت مرا بر او پیروز گردان...»( حسینی، 1404: 74).
از نظر اقتصادی هم توجه به مشاهد ائمه سبب دخالت دولت یا نمایندگان آنها را در اوقاف و هدایای مشاهد را می شد از نمونه های این گونه موارد در انتصاب افرادی از عالمان از سوی حکومت به منصب قضاوت بود که علاوه بر سر و سامان دادن امور شرعی، حقوقی، اقتصادی و عمومی مردم باید تولیت اوقاف را هم بر عهده می داشتند. یکی از مصادیق مرتبط با این مقاله گماشته شدن قاضی القضاة ابوسعد محمدبن اسماعیل به مقام قضا و تولیت اوقاف نوقان ( یعنی مشهد رضوی) و دیه های طوس از سوی حکومت سلجوقیان بود( جوینی، 1384: 3 و 32).
البته بی تردید بخشی از این توجه در اثر اعتقادات دینی برخی از دولتمردان نیز بوده است و نباید همه را مبنی بر سیاست پیشگی حمل کرد. مثلاً منتجب الدین بدیع اتابک جوینی از اعضای بلند مرتبه دیوان ترسل سلجوقیان و نویسنده کتاب مشهور عتبه الکتبه در فن نویسندگی در مقدمه کتاب خود از زیارت مرقد امام هشتم در مشهد یادکرده است و پیشرفت خود در هنر نویسندگی را مدیون کرامات آن امام دانسته است(رک. جوینی، 1383: 3). در این دوره نیز اخباری از دفن افراد در کنار مشاهد ائمه وجود دارد که به دو مورد اشاره می شود:
1- ابو طاهر شرف الدین سعد بن علی مشهور به ابوطاهر قمی که از سوی سلجوقیان 40 سال کارگزار مرو و حدود یکسال عنوان وزارت سنجر سلجوقی را داشت و حتی گفته شده که او گنبد امام علی بن موسی الرضا را ساخته است. پس از اینکه در 25 محرم سال 516 ه.ق در گذشت در بارگاه امام علی بن موسی الرضا (ع) به خاک سپرده شد( منشی کرمانی، 1364: 60) و در آمد دهی که به عنوان موقوفه قرار داده بود، وقف مرقدش می شده است.
2- گرده بازو باوندی(مقتول 552ه.ق) فرزند شاه غازی رستم بن علی از حاکمان باوندی مازندران که پس از آنکه در سرخس توسط دو تن از فداییان اسماعیلی و به انتقام جنگ های پدرش به قتل رسید، جنازه اش توسط خدمتگزارانش برای دفن در مشهد علی بن موسی الرضا (ع) در صندوقی نهاده شد و به مشهد ارسال شد و در حرم آن حضرت دفن گردید. قبه ای برایش ساخته شد و چند دیه بر آن مقام وقف گردید(ابن اسفندیار، 1389: 2/86).
در درگیری های پایان عهد سلجوقیان مدعیان قدرت به کارکرد مشروعیت بخشی اماکن مقدس توجه داشتند. دو نمونه در منابع ضبط شده است در اینجا ذکر می شود:
1- در سال 597ه.ق سلاطین غور غیاث الدین و شهاب الدین به خراسان آمدند و نیشابور را گرفتند و « بزیارت رضا شده و خیرات فرموده فخرالدین رازی خطیب که مجتهد عهد و استادالعالم بود با دیگر علمای غور و غزنین بروضه رضا علیه السلام حاضر آمدند و عهدنامه[ ولایتعهدی امام رضا] خواستند و مطالعه می کردند، علمای اهل سنت و جماعت او را پرسیدند که معنی جفر و جامع[ که در نوشته امام بر پشت عهدنامه آمده بود] چیست، گفت من واقف برین سّر نیستم، همین درین مشهد امامی است عدیم النظیر نصیرالدین حمزة بن محمداز طایفه شیعه او را بباید پرسید. آن امام را بخواسته پرسیده و دانسته، و این نصیرالدین حمزه را فضل بدرجتی بود که فخر رازی با جلالت قدر و فضل خویش معترف و مقّر بود پیشی و بیشی او را و مستفید از او، و بخراسان جمله را معلوم باشد که این سخن از انصاف نبشتیم...»( ابن اسفندیار، 1389: 1/ 201). در این روایت علاوه بر آمدن امیران غور به زیارت، توجه به میراث شیعیان یعنی عهدنامه که در کتابخانه حرم نگهداری می شده و مطالعه آن و جایگاه عالم شیعه که شاید اسم او بر علوی بودنش دلالت کند و اینکه از نظر علمی او و مشهد مورد توجه و اعتراف عالمان اهل سنت بوده است شایسته دقت است.
2- در شرح حال ابوالحسن ارشیر بن حسن باوندی ( حکومت نیمه دوم سده ششم) آمده است که او به علما و فضلا توجه خاص داشت و برخی از سادات و علمای عراق و ایران از او حقوق می گرفتند مانند سید عزالدین یحیی و سید مرتضی کاشان و سادات قزوین و از « مصر و شام و سواد عرب هر روز و سال دو سه هزار علوی می آمدند و جمله زمستان به طبرستان ازو نفقات از طعام و لباس ستدندی... و حُجّاب را بفرمودی تا ده پاره خوان آراسته هر روز پیش ایشان بردندی و یک نوبت بیست وسه هزار دینار آملی از خزانه بیرون کرد تا طبرستان و ری علوی دختران درویش را به علوی پسران درویش دهند و هر سال موسم حج که به مکه شوند، این جمله خیرات و تصدقات به عتبات عالیات و مشاهد مشرفه و اماکن متبرکه می فرستاد بدین موجب: به مشهد عبدالعظیم دویست دینار، به مشهد مقابر قریش سیصد دینار، به مشهد فرزندان امام حسن(ع) سیصد دینار، به مشهد علی بن ابیطالب علیه السلام ده هزار دینار، به مشهد سلمان فارسی به مداین صد و پنجاه دینار، به مشهد امام حسین علیه السلام به کربلا شش هزار دینار، به مشهد ابوالحسن علی بن موسی الرضا سه هزار دینار، امرای مکه تشریف و جبه و دستار دویست دینار، سدنه کعبه و سقا و سایر حواشی هزار دینار،... مساکین مکه ابریشم پنج رزمه، به مدینه طیبه رسول صلی الله علیه و آله سه هزار دینار، به مشهد بقیع هزار دینار، مساکین مدینه ابریشم پنج رزمه، به بغداد کرباس می دادند و آنجا می بردند و قسمت می کردند. و ظهیرالدین فاریابی را که افضل الشعرا بود در حق او قصیده هاست...«( ابن اسفندیار، 1389: 20-119). از متن هویداست که این هزینه ها برای او تبلیغات گسترده ای در پی داشته است زیرا بصراحت آمده است که علم او را برابر با علم خلیفه می برده اند و فاریابی در وصف او قصیده ها سروده است.
در این دوره برای برخی امامزادگان مزار ساخته شد یا مزار های آنان مورد بازسازی قرار گرفت از جمله آنان در همدان گنبدی که اینک به نام گنبد علویان مشهور است را بر مرقد « مشهورترین رئیسان علوی السید المرتضی علاء الدوله ابوهاشم زیدبن امیر ابوالفضل حسین حسنی همدانی(ح502-455)»ساختند(اذکایی، 1380: 278-277).
توجه به مزارات و مشاهد ائمه البته دلایل اقتصادی نیز داشت و یا به رونق اقتصادی یا از رونق افتادن جایی نیز منجر می شد و این از جمله علل برخی درگیری ها بود. مثلا طوسی ها گویا در اثر رونق مشهد که عمده ترین دلیل رشد آن به واسطه مرقد مطهر امام رضا در این شهر بود، در سال 510ه.ق به مشهدحمله کردند( ابن اثیر، 1402: ذیل سال 510). و مجدالملک اسعد بن محمدبن موسی براوستانی قمی علاوه بر اختصاص مبالغی برای خیرات در مراقد امام حسن(ع)، مشهد امام موسی کاظم و محمد تقی در بغداد، بارگاهی هم برای سیدعبدالعظیم حسنی در شهر ری بنا کرد( حسین کریمان، 1354: 1/ 389)
پیامدهای توجه به سادات و مشاهد ائمه
این توجهات سبب رشد چشمگیر جایگاه علویان و سادات و مشاهد امامزادگان و ائمه در دوره های بعد گردید که به طور خلاصه به نمونه هایی از این موارد اشاره می شود.در نامه بهاءالدین محمد منشی علاء الدین تکش خوارزمشاه در قرن ششم به حکم جند که در التوسل الی الترسل آمده به او دستور داده اند به هر یک از طبقات بر حسب وضع دینی و موقعیتی که دارد، احترام لازم را به جای آورد:
جالب آنکه سادات را به عنوان اولین طبقه و مقدم بر ائمه و علما، قضات و داوران، صوفیان و عرفا و سر کردگان متنفذ و مشایخ ذکر کرده و نوشته است: سیدها: منافع سادات را به نحوی منصفانه تامین کنید و احترامات آنان را بر حسب مرتبه و درجه ای که دارند. همچنین در تزوکات تیموری هم سادات و مشایخ و مشاوران نزدیک سلطان در یک ردیف و مقدم بر دیگران نام برده شده اند(مظاهری، 1378: 332).
ازعهد خوارزمشاهیان به بعد دفن اموات در کنار مشهد های امامان شیعه ادامه و توسعه می یابد و از جمله برخی از دانشمندان نیز در این مکانها دفن می شوند. در شرح حال محمد بن مبشر بن ابوالفتوح آمده است که او از اهل بغداد و وکیل باب عدی بود و در علوم اوایل مانند فلسفه، هندسه، نجوم و حساب صاحب نظر و وکالت ناصر خلیفه عباسی را داشت. در سال 618ه.ق درگذشت و «در مشهد موسی بن جعفر[ علیه اسلام] مدفون گردید( قفطی، 1371: 394) با سقوط عباسیان به دست مغولان در دوره تیموریان و به ویژه از دوره شاهرخ به بعد ساخت و سازها در اطراف اماکن مقدس رونق گرفت به طوری که امیر علیشیر نوایی افزون بر ساخت ایوان اصلی حرم امام رضا که بعدها با توسعه عصر شاه عباس اول به ضلع و ایوان اصلی صحن کهنه معروف شد، دستور داد به مقابر شخصیت های دینی و عارفان توجه شود. همچنین اگر کسی به زیارت مشهد مشرف می شد در بازگشت به وطن همه مردم به استقبال او می رفتند، گوشه لباس او را به عنوان تبرک می بوسیدند( گونسالس د. کلاویخو، 1384: 3-192) در همین دوره تیموریان، امیران و شاهزادگانی مانند ابوالقاسم بابر در حرم مدفون شدند. باید گفت در دوره صفویه در این زمینه انقلابی رخ داد و بیش از صدها تن از شاهان، شاهزادگان، وزیران، دولتمردان، دانشمندان و عموم مردم به دفن در کنار ائمه ای مانند امام رضا، نجف و دیگر عتبات، و قم توجه جدی نشان دادند و با توجهی که صفویان به ساخت و بازسازی مزارات امامزادگان در سراسر قلمرو خود نشان دادند دفن در کنار آن اماکن نیز حالتی عمومی به خود گرفت. ظاهر گرایی و افراط در اصرار به دفن در کنار عتبات به آنجا رسید که گاه بر خلاف دستورات دین اسلام که به دفن سریع دستور داده است، جسد اموات را در جایی مانند امامزاده حسین قزوین به طور امانی دفن می کردند تا پس از ریخته شدن گوشت، استخوانها را به یکی از اعتاب مقدسه منتقل کنند و گاه به واسطه گرمای تابستان گوشت را از بدن جدا و تنها استخوانها را به عتبات منتقل می کردند.
نتیجه
تا پیش از آل بویه زیارت و فرهنگ آن نزد شیعیان تا حد زیادی گسترش یافته بود اما عصر آنان نقطه عطفی در این زمینه ایجاد کرد زیرا آنان در هر سه امیر نشین خود توجهی ویژه به این مساله نشان دادند. در دوره آنان زیارت رونق بیشتری گرفت و برگزاری مراسمی مانند عزاداری عاشورا و عید غدیر، دفن در کنار ائمه حالتی رسمی به خود گرفت. مشاهد ائمه و برخی امامزادگان و مکان های مقدس بازسازی شد. این توجه رقابت اهل سنت را نیز بر می انگیخت و آنان نیز به برخی مراسم مشابه دست می زدند. به درگیریهای مذهبی که بخشی از آن ریشه در رقابتهای اقتصادی هم داشت دامن زده شد اما در مجموع فرهنگ زیارت و توجه به مقابر به ویژه در عراق رشد فراوانی کرد. با سقوط آل بویه و آمدن غزنویان و سلجوقیان هر چند سختگیری ها علیه شیعیان آغاز شد اما در دوره های آنان هم گزارش هایی از دفن اموات در کنار ائمه و رفتن بزرگان حکومتی به زیارت ائمه به ویژه امام رضا و توسل جویی از ایشان که در قلمرو آنان قرار داشت، ذکر شده است. بی گمان توجه هر کدام از این حکومت ها به علویان و سادات و اماکن متبرکه افزون بر همراه کردن نیروی علویان و سادات -که عمدتاً از نفوذ بالایی در شهرها و آبادی ها برخوردار بودند - با حکومت، می توانست کارکرد خوبی برای آنان در برابر رقیبان سرسختشان باشد.پی نوشت ها :
1. پژوهشگر و استادیار گروه تاریخ دانشکده بیرجند
منابع: - آلمانی، هانری رنه. د.(1378). از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران: طاوس.- ابن بابویه، محمد بن علی.(1372). عیون اخبار الرضا، تهران: صدوق.
- ابناثیر، عزالدین علیبنمحمد.(1385).الکامل فیالتاریخ، جلد 13، ترجمه حمیدرضا آژیر، تهران: اساطیر.
- ـــــــــــــــــ.(1383).الکامل فی التاریخ، جلد 12، ترجمه حمید رضا آژیر، تهران: اساطیر.
- ـــــــــــــــــ.(1402ق).الکامل فیالتاریخ، بیروت: دارصادر.
- ابناسفندیار کاتب، بهاءالدین محمدبنحسن.( 1389).تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، تهران: اساطیر.
- ابن حبّان، محمد.(1393 ه.ق). کتاب الثقات، بی جا: مؤسسه الکتب الثقافیه.
- ابن حجر عسقلانی، احمد(1404ه.ق)، تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر.
- ابنحوقل.(1345). صورهالارض، ترجمه جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- ابن سید( حسینی)، علی بن ناصر.(1404).اخبار الدوله السلجوقیّه، به کوشش محمد اقبال، بیروت: دارالآفاق.
- ابن فندق(بیهقی)، ابوالحسن علی بن زید.(1317). تاریخ بیهق، تصحیح احمد بهمنیار، تهران: کتابفروشی فروغی.
- اذکایی، پرویز.(1380). همدان نامه: بیست گفتار درباره مادستان، همدان: نشر مادستان.
- بیهقی، ابوالفضل محمدبن حسین.(1356).تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، مشهد: دانشگاه فردوسی.
- الثعالبی النیسابوری، ابی منصور عبدالملک بن محمد بن اسماعیل.(1368).لطائف المعارف، ترجمه علی اکبر شهابی خراسانی، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
- جوینی، منتجب الدین بدیع اتابک.(1384). عتبة الکتبه، تصحیح عباس اقبال اشتیانی، تهران: اساطیر.
- حاکم نیشابوری، ابوعبدالله.(1375). تاریخ نیشابور، ترجمه محمدبن حسیخ خلیفه نیشابوری، مقدمه تصحیح و تعلیقات محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران: آگه.
- حدود العالم من المشرق الی المغرب.(1361). به کوشش منوچهر ستوده، تهران: کتابخانه طهوری.
- دخویه، میخائیل یان.(1371). قرمطیان بحرین و فاطمیان، ترجمه محمد باقر امیرخانی، تهران: سروش.
- رویگر، محمد.(1386).اقدامات سیاسی، فرهنگی، مذهبی و عمرانی عضدالدوله دیلمی(372-338ه.ق)، استهبان: سِتَه بان.
- عرفان منش، جلیل.(1386). چلچراغ شیراز، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی.
- طبری، محمد بن جریر.(1375).تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر.
- طهماسبی، ساسان.( 1384).«مکه آوردگاه رقابت امرای ایرانی و مصری( از قرن سوم تا قرن ششم هجری)»، نامه تاریخ پژوهان، سال یکم، شماره سوم: 117-103.
- فقیهی،علی اصغر.(1347ه.ش). شاهنشاهی عضدالدوله، قم: اسماعیلیان.
- قفطی، جمال الدین ابوالحسن علی بن یوسف.(1371).تاریخ الحکما، ترجمه فارسی قرن یازدهم، به کوشش بهین دارابی، تهران: دانشگاه تهران.
- قمی، محمدبن حسن.(1361).تاریخ قم، ترجمه حسن بن عبدالملک قمی، تصحیح سیدجلال الدین تهرانی، تهران: توس.
- کاهن، کلود.(1354).آل بویه، دانشنامه ایران واسلام، زیر نظر احسان یارشاطر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- کبیر، مفیض الله.(1381ه.ش).آلبویه در بغداد، ترجمه مهدی افشار، تهران:رفعت.
-کرمر،جوئلل.(1375ه.ش).احیای فرهنگی در عهد آلبویه، ترجمه سعید حنایی کاشانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- کریمان، حسین.(1354). ری باستان، تهران: انتشارات دانشگاه ملی ایران.
-گونسالس د. کلاویخو، روی.(1384).سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: علمی و فرهنگی.
- لسترنج، گای.(1364). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران: علمی و فرهنگی.
- متز،آدام.(1364ه.ش).تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری(رنسانس اسلامی)، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران: امیر کبیر.
- مسکویه رازی.(1376). تجارب الامم، جلدهای 5 و 6، ترجمه علینقی منزوی، تهران:توس.
- مظاهری، علی.(1378).زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ترجمه مرتضی راوندی، تهران: صدای معاصر و علم و هنر.
- منشی کرمانی، ناصرالدین.(1364). نسائم الاسحار من لطائم الاخبار، تصحیح میر جلال الدین حسینی ارموی، تهران: بی نا.
- موریموتو، کازوئو.(1375).«شکلگیری علم انساب در قرون چهارم و پنجم هجری»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، سال بیست و نهم، شماره سوم و چهارم: 296-261.
- ـــــــــــــــــ.(1386).«مطالعه ای مقدماتی درباره پراکندگی جغرافیایی نقابة الطالبیین در پی درک و فهمی از پراکندگی و گسترش اولیه سیدها»، ترجمه محمد حسین حیدریان، مجله آینه میراث، دوره جدید سال پنجم، شماره اول و دوم:150-99.
- علی یحیایی و علی اکبر کجباف و فریدون اللهیاری.(1389).«تأثیـر اوضاع سـرزمین دیلم و علویان طبرسـتان بر ظهور آل بویه با تأکید بر پیش زمینههای اقتصادی»، مجله مطالعات اسلامی(تاریخ و فرهنگ)، شماره 84.
- ــــــــــــــــ.(1389). ساختار اقتصاد آل بویه(پایان نامه دکترا)، دانشگاه اصفهان.