زمانه حسن نژاد (1)
اصغر منتظرالقائم (2)
منبع: راسخون
چکیده
ساختار جغرافیایی از جمله عوامل تاثیرگذار در شکل گیری دولتهای محلی مستقل و نیمه مستقل در سیر تاریخی ایران و جهان بوده است. تمایز و جدا افتادگی جغرافیایی موجب انفکاک یک بافت اجتماعی یا سرزمینی از فرهنگ کلان میباشد که در نهایت زمینه ساز جدایی یک خرده فرهنگ منطقهای از کلان فرهنگ، هویت ملی و دولت مرکزی میگردد.در جغرافیای تاریخی ایران، برخی مناطق به دلیل مواجه بودن با محدودیتها یا پتانسیلهای ساختار جغرافیایی خویش، از بستر مناسب فکری و فرهنگی در جهت جدایی از دولت مرکزی و کلان فرهنگ ملی برخوردار بودهاند. مازندران از جمله بافتهای جغرافیایی ایران بوده که در سیر تاریخی خویش با ظهور و سقوط دولتهای محلی مستقل و نیمه مستقل متعددی رو به رو بوده است اما این ویژگی هرگز سبب مطرح گشتن مباحث جدایی طلبانه یا تضاد با دولت مرکزی نگشت.
هنجارها و باورهای فرهنگی رایج در این ناحیه، همواره موجب تعمیق پیوند سیاسی و فرهنگی این ناحیه با دولت مرکزی (واحد کلان ملی) بوده است. مطرح گشتن مازندران به عنوان جایگاه اولین دولت شیعی، دلیلی بر حمایت و تقویت نمادهای فرهنگی و مذهبی متاثر از آن، از سوی دولتهای محلی بوده است. امام زادهها از جمله نمادهای فرهنگ محلی (شیعه) بودهاند که اعتقاد به تقدس آنان در بین طبقات مختلف این ناحیه و سایر نقاط ایران مشترک بوده است. این نمادهای مذهبی، نقشی اساسی در پیوند فکری و فرهنگی ساکنان این ناحیه از ایران با فرهنگ، هویت ملی و دولتهای مرکزی وقت خویش داشتهاند.
واژگان کلیدی:
تاریخ، مازندران، دولتهای محلی، امام زادهها1- مقدمه
پیوند سنن بومی طبرستان با آیین تشیع در یکی از نمادهای اجتماعی و مذهبی ناحیه تحت نام امام زادهها انعکاس یافته است. برخی بر این نظرند که امام زادهها یا به بیانی واضح تر، فرهنگ امام زاده و اعتقاد به قداست و کرامات آن نزد مردم طبرستان به دوران حاکمیت علویان و سادات مرعشی در این ناحیه باز میگردد. این دیدگاه نادرست میباشد؛ شاید استفاده از عنوان امام زاده به دوران اسلامی تاریخ طبرستان و حضور سادات در ناحیه باز گردد اما فرهنگ قداست برای خاندانهای مطرح به دوران پیشین تاریخ این ناحیه ریشه دارد.تشیع همواره به عنوان یکی از عوامل سازندهی هویت محلی در مازندران مطرح بوده است. عدالت طلبی و جدال با حاکمان مستبد، خط پیوند سادات شیعه با بومیان مازندران در دوران حاکمیت علویان و مرعشیان در ناحیه بوده است. سادات تا دوران معاصر به عنوان حاکمان محلی مورد وثوق دولتهای شیعی ایران در این ناحیه مطرح بودهاند، همین قدرت سیاسی که از سوی دولتهای شیعه مذهب و غیر شیعه در ایران به آنان اعطا گشته بود، زمینه ساز نفوذ معنوی آنان علاوه بر قدرت سیاسی برای آنان گشت.
منتسبان به سادات جدا از برخورداری یا عدم برخورداری از کرامات یا قداست روحانی به واسطهی انتساب خونی به امامان شیعه، نزد مردم ناحیه از جایگاه والایی برخوردار بودهاند. علاوه بر این، سادات یا همان امام زادهها به دلیل جایگاه تاریخی که در ترویج مذهب تشیع و تاسیس حکومتی به نام این مذهب در این ناحیه داشتهاند، از جایگاه اجتماعی و دینی برجستهای در تاریخ مازندران بهره مند بوده و میباشند. این پایگاه اجتماعی از طریق آمیختگی به اعتقادات محلی – فره ایزدی– به شکل اعتقاد به تقدس و واسطهی الهی بودن برای سادات، نزد مردم بومی ظهور یافت. مازندران به عنوان خاستگاه دو دولت شیعی یعنی علویان و مرعشیان، مکان دفن بسیاری از افراد منتسب به این خاندانها بوده است. عوامل یاد شده، موجب تقدس و احترام به مقابر این شخصیتها در مازندران گشته است.
امام زادهها به عنوان یکی از مظاهر و نمادهای فرهنگ تشیع در بیشتر نقاط ایران از گذشته تا به امروز وجود داشتهاند. با رسمیت یافتن آیین تشیع، بر جایگاه معنوی و قداست این شخصیتها در نظرگاه طبقات مختلف اجتماعی ایران افزوده شد. تعمیق این اعتقاد موجب تکریم بناهای یادبود مرتبط با امام زادگان در نواحی شیعه نشین ایران گشته و تا به امروز هرساله جمعیت قابل ملاحظهای به زیارت این مقابر روانه میگردند. این نکته وجه اشتراک نواحی شیعه نشین ایران از جمله مازندران با سایر نقاط ایران بوده است. همین امر موجب همگرایی و وفاق مازندران با دولتهای مرکزی شیعه در روند تاریخی ایران گشته است. در این نوشتار سعی گشته، این وجه اشتراک دست مایهی متن قرار گیرد.
با مقدمهی مطرح شده، این پرسش مطرح میگردد:
1- امام زادهها در تاریخ سیاسی مازندران از چه جایگاهی برخوردار بودهاند؟
در برابر سوال مطرح شده، این فرضیه آزموده میشود:
2-امام زادهها به عنوان نماد محلی تشیع در مازندران عامل همگرایی دولتهای محلی مازندران با حکومتهای مرکزی شیعه بودهاند.
2- اعتقادات در باب سادات
سادات یا امام زادهها در مازندران همواره از جایگاه اجتماعی و قدرت سیاسی والایی برخوردار بودهاند. اما تعیین زمان دقیقی برای مطرح گشتن آنان به عنوان اشخاص مورد احترام و تکریم برای مردم این نواحی به طور دقیق مشخص نمیباشد. رواج این گرایش معنوی را علاوه بر ریشههای فکری و فرهنگی باستانی ناحیه باید در سیر تحولات اجتماعی و دینی مردم مازندران جستجو نمود. مردم ناحیه از ابتدای آشنایی با سادات علوی به زهد، تقوای و عدالت گستری آنان معتقد بودهاند. ایجاد مقبره برای سادات به دوران علویان و مرعشیان و انجام امور دینی در این ابنیه به احتمال فراوان به زمانی دورتر یعنی زمانی که سادات مرعشی به عنوان بخشی از خاطرهی جمعی مردم ناحیه سپرده شده، باز میگردد.در ارتباط با بنای امام زادهها و شخصیتهای مدفون در آن چند نکتهی قابل ملاحظه وجود دارد که در بررسی اطلاعاتی که منابع محلی تاریخ مازندران در ارتباط با آن میدهند باید مورد توجه قرار گیرد. تعداد امام زادهها به دلایلی نامشخص در حال افزایش است. برای نمونه در سفرنامهی رابینو مربوط به دورهی قاجار تعداد تعداد زیارتگاه سادات مدفون در طبرستان را 20 تن دانسته (رابینو، 1343: ص 36) اما در آخرین آمار منتشره از سوی اداره اوقاف مازندران، 1162 امام زاده در سطح استان وجود دارد. هر چند اختلاف فراوان بین گزارش منابع تاریخی و اطلاعت جدید، لزوم بازبینی در صحت جایگاه وشان مذهبی آنان را مطرح مینماید اما بیان گر عمق و تداوم اعتقاد به این نماد فرهنگی تشیع نزد مردمان بومی شمال ایران به ویژه مازندران میباشد.
اولیاالله آملی مولف تاریخ رویان به مشاهد و مقابر سر میزد و آن چه بر دیوار ضریح بود، مینمود. وی ضریح سادات را مقبل شفا و مسفط جباه سلاطین عالم دانست (اولیاالله آملی، همان: ص 86). این نقل از مورخ قرن نهم به گوشهای از اعتقادات رایج در مورد امام زادهها اشاره نموده است. اعتقاد مردم به تکریم آنان و جایگاه این طبقه سبب میگشت از آسیب رساندن به آن خود داری ورزند لذا بسیاری از این اماکن از گزند حوادث در طول تاریخ حفظ گشت. برخی از مقابر کنونی، افزوده یا تجدید بنا شدهی مقابر اولیه میباشند.
اسکندر شیخی پس از غلبه بر سادات به تخریب مقبرهی سادات مرعشی پرداخت و از مردم نیز میخواست با دست خویش به تخریب بنا بپردازند اما مردم از این عمل به دلیل اعتقاد به قداست و فرود بلا بر آنان امتناع ورزیدند. مردی از مولانا قطب الدین از علما و فقهای آمل اشاره نمود، گنبد اولیا، انبیا و شهدا را در دنیا شکافتند و زحمتی بر ایشان نرسید، از شکافتن گنبد سیدی چرا خوف میکنید، پس در جهت خاطر حاکم – کاستن از آزار مردم – این کار را انجام دهید. با این وجود اغلب مردم از آسیب رساندن به بنای امام زاده امتناع ورزیدند و همواره اسکندر شیخی را لعنت مینمودند (مرعشی، همان: ص 238).
تعظیم اجساد برخی از سادات تا جایی بود لمس آن را موجب شفا بخشی میدانستند. در ذکر وفات سید قوام الدین مرعشی آوردهاند در مسیر بارفروش به آمل، نعش وی را هر جا بر زمین گزاردند، همان موضع را در حیطهی محافظت در آوردند و موضع زیارت شد (مرعشی، همان: ص 216). این مطلب ضمن تایید عقیده متبرک بودن سادات، به غیر واقعی بودن برخی از امام زادههای مسیر بابل به آمل اشاره نموده است.
باید به یاد داشت، ساخت مقبره یا بنایی بر مکان دفن افراد، امری خلاف اعتقادات اسلامی (اسلام تسنن) میباشد؛ به احتمال فراوان ساخت مقبره بر مزار سادات در تاریخ مازندران – که با نام امام زاده شناخته میشود – ریشه در تاریخ دینی و معماری، پیش از اسلام مازندران داشته است. پیامبر فرمود بر مومنین پسندیده است بر روی قبرشان بنایی نسازند، در قرآن نیز اشاراتی شده است (شیری، سلیمانی، 1380: ص 15). ریشه دارد.
امام زادهها بخشی از بناهایی هستند که در ناحیه به نام بناهای آرامگاهی شناخته میشوند. قدیمیترین بناهای آرامگاهی مازندران به خاندانهای محلی که با ایران باستان پیوند داشتهاند باز میگردد. به عنوان مثال، بناهای آرامگاهی بسیاری در مازندران به خاندان باستانی باوند تعلق دارد. این امر بیان گر ریشهی اعتقادات بومی برای احداث بنای امام زادهها در مازندران میباشد. به احتمال فراوان اعتقاد به تقدس و لزوم ساخت مقبره بر مزار افراد برجسته و برخوردار از اصالت خون (فرهمندی) از اعتقادات باستانی رایج در مازندران ریشه گرفته است. این تفکر همواره در بین دولتهای محلی مازندران و حکومتهای شیعه در تاریخ ایران رایج بوده لذا اغلب در حفاظت و نوسازی این اماکن شرکت داشتهاند.
3- پیدایی امام زادهها
اصالت خون و پایگاه طبقاتی از عناصر ارزشمند و هویت بخش برای افراد در جامعهی ایران عصر ساسانی محسوب میگشت. با پایان عصر باستانی تاریخ ایران، برخی از مناطق جغرافیایی واقع در ایرانشهر، اندیشه و سنن باستانی خویش را – به ویژه در ارتباط با جشنها، عزاداریها – حفظ نمودند. سرزمین طبرستان یا بخشی که امروزه به نام مازندران شناخته میشود، از جملهی این مناطق بوده که مدتی مدید در مقابل سلطهی خلفای اموی و عباسی مقاومت نمود.آشنایی طبرستان و دیلم با اسلام و پذیرش عمومی آن در ناحیه، به واسطهی سادات علوی و مبتنی بر مفاهیم سیاسی و اعتقادی تشیع بوده است. فعالیتهای یحیی بن عبدالله علوی در روزگار خلافت هارون موجب گسترش اسلام در ناحیه گشت، وی در سال 176 ه. ق با کمک پادشاه جستانی قیام نمود (منتظرالقائم، 1389: ص 176). اسلام شیعی در طبرستان، لباس بومی بر تن نمود، لذا بسیاری از سنن و اعتقادات دیرین پس از پذیرش تشیع نیز در ناحیه تداوم یافت، از جمله اعتقاد به اصالت خون و برتری برخی افراد یا خاندانهای حکومتگر که تداوم اندیشهی فرهمندی در ایران باستان بود.
به واسطهی تعمیق این دیدگاه، بسیاری از خاندانهای محلی (دولتهای محلی) که خویش را منتسب به شاهزادگان ساسانی میدانستند، برای مدتی طویل بر مردمان ناحیه حکمرانی داشتند. نکتهی در خور توجه این که؛ این حاکمیت با استقبال و عدم مخالفت همراه بوده و اغلب مردم زیر دست به راستی به اصالت و فرهمندی آنان اعتقاد داشته و حتی پس از مرگ جایگاه الوهی برای آنان قائل میگشتند. ساخت مقبره بر مکان دفن بزرگان این خاندانها نشان از این اندیشه دارد. علاوه بر این، باب بودن پرستش اجداد در بین اقوام نخستین آریایی نیز میتواند دلیل دیگر این نوع اعتقادات باشد.
با کاهش محبوبیت خاندانهای محلی در عصر خلفای عباسی، بر خلاف تصور مردم ناحیه برای رهبری قیام خویش، دست به انتخاب فردی از میان خویش نمیزنند، چراکه اندیشهی فرهمندی، مردم عادی را فاقد وجاهت برای رهبری یا کسب قدرت سیاسی میداند. از این روی مردم طبرستان فردی از میان سادات علوی را به رهبری قیام خود ضد محمد بن اوس کارگزار طاهریان، برگزیده و فردی از سادات (حسن بن زید) را از ری برای رهبری خویش به طبرستان دعوت نمودند (اولیاالله آملی، 1348: ص 86).
سادات از این تاریخ در طبرستان از جایگاه در خور توجهی نزد مردم ناحیه برخوردار بودهاند (مرعشی، 1345: ص 175) زیرا آنان سیرت مسلمانی را با سادات دانسته و به زهد، ورع و علم آنان اعتقاد داشتند (ابن اسفندیار، ج 1، 1366: ص 228). سادات افرادی بودند که نسبشان به امامان دوازده گانهی شیعه که به واسطهی نسب مادریشان به پیامبر اسلام میرسید. جایگاه و احترامی که مردم نواحی جلگهای برای این طبقه قائل گشتند، دو بازتاب عمده در تاریخ طبرستان داشته است. نخست؛ با گذشت زمان عامل تکریم سادات گشت. دوم؛ این اعتقاد سبب شد، مازندران به عنوان خاستگاه و مقر دو حکومت محلی شیعه یعنی، علویان، مرعشیان در تاریخ ایران مطرح گردد.
سادات ساکن در طبرستان در دو برههی تاریخی به این ناحیه پناه آوردند. برههی اول در اوائل عصر عباسیان بر اثر آزار و اذیت دستگاه خلافت شیعیان پس از قیام یحیی بن زید در کوفه (اولیاالله آملی، 1348: صص 85)، بسیاری از شیعیان علوی به نقاط دور دست دستگاه خلافت گریختند. برههی دوم دوران ولایت عهدی امام هشتم شیعیان (امام رضا ع)، در خلافت مامون عباسی، بسیاری از سادات در مسیر حرکت به خراسان با خبر قتل امام خویش مواجه شده و به نقاط دور دست از جمله طبرستان پناه بردند. با تشکیل دولت علویان طبرستان، بسیاری از سادات حسنی و حسینی از حجاز و عراق به این منطقه آمدند و در دستگاه علویان دارای مقاماتی گردیدند، عدهای نیز در همین نبردها به قتل رسیدند (منتظرالقائم، همان: ص 246). فراوانی وجود امام زادهها یا بقاع سادات در شمال ایران به ویژه نقاط جلگهای (استان امروزی) مازندران ناشی از ویژگی جغرافیای سیاسی این ناحیه در جریان تاریخ ایران بوده که طبرستان را در زمرهی مناطق پناهنده پذیر قرار داده است(3).
4- تقسیمات امام زادهها
بقاع متبرکه مازندران به سه دسته قابل تقسیم بندی میباشد. 1- امام زادههای صحیح النسب 2- امام زادههایی که نسب مشخصی ندارند 3- بقعه یاد بودها. که شامل قبور امام زادهها، شاهزادگان محلی و دراویش میباشد. اما همهی این موارد به اشتباه امام زاده و سادات شناخته میشوند و برخی از مردم به زیارت آنان میرفته و از آنان حاجت میطلبند و برای آنان نذر میکنند. که ناشی از فرهنگ تمسک جستن و واسطه قرار دادن بزرگان برای ادای حاجت است. امام زادههای واقع در نواحی جلگهای - که مورد اشاره منابع محلی نیز بوده است -(مرعشی، همان: ص 198) از امکان اصالت و حقیقی بودن بیشتری برخوردارند چراکه دامنهی قدرت و نفوذ خاندانهای سادات در نواحی بوده است. در مقابل نواحی کوهستانی که با نام طبرستان در منابع یاد شده، از امکان حقیقی بودن امام زادههای آن کاسته میشود. برای نمونه، در سوادکوه که در نواحی کوهستانی است، سادات نداریم (گیلانی، همان: ص 94).نواحی کوهستانی یا طبرستان تا مدتها در مقابل اسلام مقاومت نمود و خاندانهای محلی از جمله باوندیان، پادوسبانان، دابوئیان و غیره بر آن حکومت داشته و علویان و مرعشیان نفوذ کمتری در این نواحی داشتهاند. به استثنای سادات هزار جریبی؛ عمو زادههای سادات مرعشی که سرسلسلهی آنان سید عماد بوده و از سوی تیمور به حکومت هزار جریب – از ارتفاعات ساری – رسید (اعتماد السلطنه، 1373: ص 339)، بسیاری از بقاع مناطق کوهستانی به خاندانهای محلی، علی الخصوص حاکمان باوندی تعلق دارند.
شناخته شده ترین مثال امام زادههای غیر واقعی در همین ناحیهی کوهستانی ساری، در فریم خاستگاه باوندیان است. بنای برج رسکت در همین ناحیه تا مدتها پیش حتی تا به امروز از سوی عوام به نام امام زاده شناخته میشد اما با کاوشهای باستان شناسی و بررسی کتیبههای آن، روشن گشت که مکان دفن ابوالفوارس شهریار از بزرگان سلسلهی باوندیان است (گدار، 1367: ص 285). نکتهای در خور در تاریخ ناحیه این که اعتقاد نادرست به امام زاده بودن بسیاری از بناها، به حفظ آن در طول تاریخ و حفاظت از گزند حوادث کمک شایانی نموده است. در اصطلاح معماری عنوان بناهای آرامگاهی برای این اماکن استفاده گشته است.
دولتهای محلی با ایدئولوژی شیعه مانند علویان و مرعشیان در نواحی جلگهای (مازندران) از نفوذ بیشتری برخوردار بودهاند. بیشتر اعضای این خاندانهای سادات در جریان نبردهای محلی کشته شدهاند و مکان تدفین آنان در همین مناطق (جلگه ای) به مقبره تبدیل میگشت. این امر بیان گر حمایت دولتهای محلی شیعه از ساخت مقبره بر مزار سادات بوده است، ظاهرا بسیاری از شاهان شیعه مذهب ایران در مسیر سفرهای جنگی و غیر جنگی خویش اقدام به زیارت این امام زادهها نموده و اعتقاد به کرامات این شخصیتها داشتهاند، این اعتقاد وجه اشتراک و نقطهی همگرایی دولتهای محلی مازندران و حکومتهای مرکزی بوده است.
5- امام زادههای صحیح النسب
شهر آمل به عنوان پایتخت علویان، مدفن حسن بن زید و محمد بن زید بوده است. علاوه بر این سادات مرعشی همواره در آمل از اعتبار و جایگاه ویژهای برخوردار بودهاند. شهر آمل در عصر یورشهای تیمور به مازندران متحمل آسیب فراوانی گشت. تیمور برای مقابله با قدرت و نفوذ مرعشیان در مازندران آنان را سوار بر کشی به ماورالنهر تبعید نمود (مرعشی، همان: ص 236؛ گیلانی، همان: ص 55). در دوران شاهرخ این سادات دوباره به مازندران بازگشتند و اقدام به بازسازی این شهر نمودند (رابینو، همان: ص 70). این امر و به جا ماندن ابنیهی کاربردی از علویان و مرعشیان از جمله دلایل مورد احترام بودن سادات در این شهر بوده است.اغلب سادات و امام زادگان طبرستان از نسل سید فخرالدین مرعشی بودهاند، وی کثیرالنکاح بوده و کنیزان ترک متعدد داشته که روایات مربوط به آن در منابع ذکر گشته است. سادات مدفون در آمل و اهلم (علمده امروزی) از اولاد و نبیرههای سید فخرالدین مرعشی میباشند (مرعشی، همان: ص 327). سید قوام الدین مرعشی که علیه کیا افراسیاب چلاوی خروج نمود، از نسل امام زین العابدین بوده و در آمل مدفون است. سادات قوامیه معروف به میربزرگی از نسل وی میباشند (گیلانی، همان: ص 54). قیام وی به مرکزیت آمل به مدت 22 سال به طول انجامید، این درگیریهای پیاپی، موجب کشته شدن عدهی کثیری از سادات و دفن آنان در آمل گشت. به نظر میرسد سادات یا همان امام زادگان مدفون در شهر آمل از اولاد و نوادگان فخرالدین و قوام الدین مرعشی بودهاند و اغلب انتساب آنان به سادات از اصالت برخوردار است. امیر شبلی از سادات آمل و سادات بابلکانی مخالف سادات مرعشی بودهاند (مرعشی، همان: ص 294). با این وجود در برخورداری یکسان آنان از عنصر زهد، تقوا و کرامت باید شک نمود.
امام زادههای مطرح شهر آمل که امروزه معتقدان فراوانی داشته و دارند، شامل مشهد میر بزرگ؛ قوام الدین مرعشی، میر حیدر آملی، امام زاده ابراهیم و امامزاده عبدالله میباشد. ابن اسفندیار از منابع محلی قرن ششم هجری گزارش میدهد؛ افراد زیر در آمل مدفوناند که مقابرشان در گذشته نیز مورد زیارت مردم محلی بوده است؛ سید ابوالقاسم حسن حمزه علوی، اردشیر بن حسن، شیخ ابوالقصاب، ابن حنیفه و شیخ زاهد (رابینو، همان: ص 74). برای نمونه امامزاده عبدالله از ساداتی است که منابع قدیم و جدید به آن اشاره نمودهاند (همان، ص 74؛ مرعشی، همان، ص 188).
برای نمونه سید زاده عبدالله (از امام زادههای مطرح در حوالی آمل) از اولاد سید قوام الدین در گوشهی فقر به عبادت مشغول بوده که طی این نبردهای منطقهای توسط هواخواهان کیائیان چلاوی که به بهانهی بیان ارادت نزد وی رفته و او را به قتل رساندند، قاتل توسط دراویش مرید وی به قتل رسید (مرعشی، همان: ص 188). هواخواهی وی نزد دراویش و بیان ارادت مردم به وی بیانگر جایگاه معنوی و زهد و تقوای این امام زاده داشت. امروزه نیز عدهی زیادی در سراسر مازندران به کرامت و معجزات این امام زاده معتقدند.
امام زاده ابراهیم و یحیی نیز ظاهرا از سادات بودهاند (رابینو، همان: ص 72) که در سال 925 ه. ق در نزاع با کیائیان کشته شدهاند. هرچند منابع اشارهای به کرامات و زهد آنان نکردهاند. مدفن حسن بن زید و ناصر کبیر از سلاطین علوی نیز در کنار موقوفاتی از ایشان شامل کتابخانه، مدرسه، حمام و دکان در آمل قرار داشته (اولیاالله آملی، همان: ص 90) و مردم تا عصر قاجاریه در کنار استفاده از این موقوفات به زیارت مدفن وی نیز میرفتهاند (رابینو، همان: ص 73 و 68). ناصر کبیر هرچند که فردی زاهد و دارای کرامات نبوده اما باقی ماندن موقوفاتی قابل استفاده از وی، سبب حفظ حرمت و اعتبار وی نزد مردم آمل گشته است.
شهر ساری به عنوان مرکز دولت شیعهی مرعشیان، در عصر قاجاریه پنج امام زادهی مطرح داشته که شامل؛ امام زاده یحیی، امام زاده عبدلله، امام زاده قاسم و امام زاده شازده، زین العابدین، ملا مجد الدین و شاه غازی بوده است. مکان دفن سید کمال الدین مرعشی از حکام مازندران نیز در امام زاده زین العابدین است (رابینو، همان: ص 95). امام زادههای ساری به عصر حاکمیت سادات مرعشی در این شهر تعلق دارد (مرعشی، 1345: ص 323). البته از میان امام زادههایی که رابینو به آن اشاره نموده، همگی به سادات تعلق ندارند، به عنوان نمونه امام زاده شازده و شاه غازی به خاندانهای زمین دار محلی ارتباط دارند، با این وجود مکان دفن آنان مورد احترام مردم ناحیه میباشد.
همهی افراد مدفون در آمل نیز از سادات نبودهاند برای نمونه شیخ قصاب آملی که ابن اسفندیار به آن اشاره نموده صوفی (حنبلی مذهب) بوده و با ابو سعید ابوالخیر نامدار مراوداتی داشته است (محمد بن منور، 1378: ص 154). کرامات فراوانی به این فرد نسبت داده شده است (خواجه عبدالله انصاری، 1362: ص 372) و عدهی زیادی از مردم به تقدس و معجزه بخشی وی اعتقاد داشتهاند. اردشیر بن حسن نیز از شاهان باوندی بوده است.
در عصر ظهیرالدین مرعشی، صوفی گری در مازندران به ویژه آمل رواج داشت. مرعشی علت این امر را رواج عصیان، فسق و فجور در بین مردم مازندران در این عصر دانسته است. از جملهی مقابر صوفیان میتوان از شیخ حسن جوری، شیخ خلیفه، سید عزالدین سوغندی، درویش مبارک قدم بابا هلام یاد نمود (مرعشی، همان: صص 166 و 172). برخی از این صوفیان و دراویش در زمره سادات بوده و برخی دیگر از مردم عادی بودهاند. آنچه بین مقابر سادات و غیر سادات دارای اشتراک است، اعتقاد به تقدس و واسطه گری آنان بین انسان زمینی و خداوند است. این اعتقاد و ساخت ابنیه بر روی مزار مردگان در اندیشهی باستانی مردم ایران، از جمله مازندران ریشه دارد.
مشهورترین خاندانهای سادات غرب مازندران به سادات مویدی و کیایی اختصاص یافته است. پس از شهر آمل، سعید آباد و کلار از دیگر نقاط تجمع سادات مازندران و به فراخور آن امام زادههای منسوب به آنان است. به نظر میرسد، همان اندازه که امام زادهها و سادات نقاط مرکزی (به ویژه آمل، بابل، ساری) منتسب به سادات مرعشیاند، سادات غرب مازندران به ویژه در حدود تنکابن، کجور و کلار به علویان طبرستان انتساب یافتهاند، چراکه این ناحیه مرکز علویان نسل دوم (محمد بن زید) میباشد.
هرچند برخی از سادات مرعشی چون ظهیرالدین مرعشی؛ مولف تاریخ طبرستان، رویان و مازندران و فرزندش فضل الله در چالوس مدفوناند در مسیر چالوس به تهران امام زاده داوود از همین عصر دیده میشود. اما پیشینهی بنای آرامگاهی سادات در غرب مازندران به پیش از سادات مرعشی باز میگردد. سید حسن الموید بالله که در دیلم به تبلیغ تشیع میپرداخت، در حوالی عباس آباد در غرب مازندران ساکن بود، وی پس از فتوحاتی در این نواحی در سال 421 ه. ق فوت نمود، وی را در خانهاش در همین ناحیه دفن نمودند که قبرش تا قرن دهم هجری زیارتگاه بود (رابینو، 1343: صص 58 و 56)، یعنی در فاصله زمانی سقوط علویان تا پیدایی مرعشیان، سادات مدفون در غرب مازندران مورد زیارت و تقدس بودهاند.
غرب مازندران به طور سنتی در تقسیمات قدرت محلی در دست دولت محلی، پادوسبانان (استنداران) و ملوک رستمدار بوده است. حمایت این خاندان از جنبش علویان و حمایت آنان از سادات علوی از عوامل تمرکز امام زادهها این ناحیه بوده است. برخی از سلاطین محلی پادوسبان نیز در کنار این امام زادهها مدفوناند که نباید با امام زادهها اشتباه گرفته شود. دلیل این عمل به احتمال فراوان اعتقاد به شفاعت از آنان در جهان اخروی بوده است. در کجور امام زادهای به نام صالحان و مدفنی در مجاورت آن وجود داشت که ناصرالدین شاه قاجار در طی سفرش در آن مکان اقامت گزید و نسب این امام زاده را جستجو نمود؛ از روی کتابهای خطی که به عربی بود دریافتند در کنار امام زاده، سلطان پادوسبان دفن شده و فرزندانش حریم دفن وی را با حریم امام زاده پیوند دادهاند (افضل الملک، 1383: ص 60-59). این امر بیانگر پیوند و اعتقاد عمیق خاندانهای محلی غرب مازندران – برخلاف باوندیان در نواحی مرکزی مازندران – با سادات در طول زمان میباشد. همین حمایت فکری و معنوی از عوامل تداوم اعتقاد به امام زادهها نزد مردم محلی در این نواحی بوده است.
در ناحیهی سخت سر، تنکابن و کوههای جنوب این ناحیه معروف به جوربند، بخشی سادات نشین وجود دارد (رابینو، 1343: ص 46). در رامسر برخی از دیگر نقاط مازندران نیز محلههایی به نام سادات وجود داشته و دارد. اصالت امام زادههای این نواحی قابل تایید به نظر میرسد. این محلات اغلب در نواحی نفوذ خاندان پادوسبان بودهاند. امام زادههای غرب مازندران یا از ساکنان در قلمرو خاندانهای محلی نام برده سکونت داشتهاند یا مانند امام زاده عبد الحی فرزند سید نصیر الدین مرعشی نیز در ناحیهی واجک دفن است، در سفر جنگی در غرب مازندران درگذشت و آن جا مدفون گشت. مقبرهی وی از گذشته مورد زیارت مردم بوده است (مرعشی، 1345: ص 281).
اعتقاد به قدسیت امام زادگان از شرق تا غرب مازندران و فراتر از آن در گیلان نیز مشهود است. حضور فرهنگ زیارت امام زادهها در مازندران و تمام خطهی شمال ایران، موجب وحدت و همبستگی محلی و دلبستگی مردم شمال ایران مانند دیگر نقاط ایران در اعتقاد به شان معنوی و زیارت امام زادهها گشته است.
6- سنن دینی غیر متعارف
سادات مازندران که اولاد و نوادگان امامان شیعه بودهاند، آنان باوجود مهاجر و عرب بودن در تبادل فرهنگی با مردم بومی طبرستان و پیروانشان تاثیر پذیرفتند. سادات پناهنده به مازندران در فرهنگ بومی تحلیل رفته و از بسیاری از سنتهای بومی ناحیه تاثیر پذیرفتند. برای نمونه آنان به گویش محلی مازندران گفتگو مینمودند (مرعشی، همان: ص 194). تحلیل و انسجام سادات با فرهنگ بومی ناحیه و اشتراک روحیهی عدالت طلبی سادات با مردم ناحیه از عوامل عمدهی جذب و اعتقاد مردم مازندران به سادات و تقدس آنان در افکار عمومی بوده است.انتساب بسیاری از سادات از جانب مادر به خاندانهای محلی مازندران چون استنداران و باوندیان (مرعشی، 1345: صص 253 و 324) که مور احترام و صاحب قدرت در ناحیه بودهاند را باید از دیگر عوامل پیوند و حرمت سادات و امام زادگان در مازندران دانست. سید عبدالحق (مدفون در ساری) و سید غیاث الدین از جمله امام زادههایی هستند که از جانب مادر به خاندانهای محلی مازندران (منتسب به شاهزادگان ایران باستان) انتساب داده شدهاند (مرعشی، همان: ص 324).
این تاثیر پذیری زمینه ساز رواج بسیاری از سنن غیر متعارف و غیر اسلامی چه از سوی منسوبان به سادات و چه از سوی پیروان گشته است. برای مثال ساختن بنا بر مزار مدفون و یا جابجایی جسد پس از مرگ اقدامی نا معقول و غیر دینی از سوی مسلمین میباشد؛ سید کمال الدین مرعشی که در آستانهی یورش تیمور، والی ساری بو، پس از تبعید به ماوراالنهر درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد اما بعد فرزندانش جسد وی را به ساری آورده و دفن نموده و عمارت مرغوبی بر بالای قبرش ساختند (مرعشی، 1345: ص 322؛ گیلانی، همان: ص 55). یا سید علی از سادات مرعشی در تنکابن مدفون بود اما دو سال پس از مرگش پیروانش و دراویش وی را به آمل برده و در کنا قبر پدرش قوام الدین دفن نمودند (مرعشی، همان: ص 283).
حضور امام زادههای زن در مازندران از جمله مباحث بحث بر انگیز در ریشه یابی و تاثیر پذیری از سنن بومی مازندران میباشد. اقتصاد کشاورزی در نواحی شمالی ایران منجر به برخورداری زنان این نواحی از جایگاهی برابر با مردان در حوزهی قدرت اقتصادی و جایگاه اجتماعی گشته است. شاید وجود امام زادههایی با جنسیت زن از همین ویژگی ناشی بوده است. چراکه در فرهنگ اسلامی و عربی کمتر به نمونههایی از زنان با موقعیت اجتماعی و روحانی برتر و قابل ستایش مواجه میگردیم.
چند نمونه امام زادههای زن در مازندران شامل بقعهی بی بی سکینه در مشهدسر، مربوط 873 ه. ق، مشهور است که از نوادگان امام موسی کاظم بوده است. بقعهی بی بی فضه خاتون همسر امیر شمس الدین نیز در همین شهر در کنار امام زاده ابراهیم مربوط به سال 906 ه. ق است (رابینو، همان: ص 85). در حد فاصل ساری و بهشهر نیز مکانی به نام امام زاده دختر وجود دارد که منابع اشارهای به نسب وی ننمودهاند. در نزدیکی شهر چالوس نیز بقعهی مادر حسن بویی قرار دارد که به اشتباه آن را امام زاده خواندهاند (همان، صص 108 و 58). دو امام زادهی زن اول که مورد اشاره قرار گرفته از خاندان سادات بودهاند. اما دو مورد بعدی به احتمال فراوان به اشتباه در زمرهی امام زادهها ذکر شده و شاید از زنان یا فرزندان خاندانهای محلی بودهاند که به تقلید از سادات مقبرهای برای آنان ساخته شده است.
در معماری بومی ناحیه، عنوان بناهای آرامگاهی برای همهی بناهایی که صحیح یا ناصحیح، امام زاده شناخته میشود، به کار رفته است. اعتقاد به قداست بنای امام زادهها سبب گشته مردمان بومی به ویژه عوام در گذشته به اشتباه بسیاری از بناها را امام زاده شناخته و به تعظیم فرد مدفون و بنای آن میپرداختند. با گذشت زمان و شناسایی اصالت و عدم اصالت این ابنیه در انتساب به امامان شیعه، بسیاری از عوام همچنان به تقدس این اماکن میپردازند. برای نمونه در عصر قاجاریه، افضل الملک که از سوی ناصرالدین شاه به ریاست دفتر مالیاتی مازندران منسوب گشت. وی در مسیر سفر از زیراب به سوی شیرگاه با یکی از این مزارات (بنای آرامگاهی) مواجه گشت که به نام امام زاده عبدالحق شناخته میشد و متولی داشت. افضل الملک لوحهای در بقعه نیافت اما از نوشتههای روی در بقعه دریافت که عبدالحق سید و امام زاده نیست بلکه فردی از عرفا و دراویش وارستهی مازندران بوده که دراویش پیرو، وی بقعهای برای ادای احترام بر مدفن وی ساختند (افضل الملک، 1383: ص 39). با وجود روشن بودن عدم انتساب این مکان به سادات، اعتقادات رایج منجر به انجام نذورات و تکریم این مکان و چنین اماکنی گشته است.
امروزه نیز علی رغم افزایش آگاهی مردم ناحیه از امام زاده نبودن بسیاری از این اماکن، حرمت و جایگاه این مقابر همچنان حفظ گشته است. دولتهای محلی که در مازندران روی کار آمدهاند، اغلب خود به تقویت امام زادهها پرداختهاند و یا به دلیل انتساب خونی به آنان معتقد بودهاند. ریشهی عمیق پیوند امام زادهها با تاریخ فرهنگی، دولتهای محلی در مازندران، موجب تداوم جایگاه و نقش فرهنگی امام زادهها گشته است.
7- نتیجه گیری
در ارتباط با امام زادههای شمال ایران در زمینهی معماری، اعتقادات مردم به آنان، صدق یا عدم صدق نسب آنان کارهای تحقیقی متعددی به رشتهی تحریر در آمده است. منابع محلی تاریخ مازندران و گیلان نیز اشارات و توضیحات واضحی از جایگاه وشان اجتماعی سادات (امام زادهها) در ادورار مختلف در این نواحی ارائه دادهاند.آن چه در ارتباط با امام زادههای مختلف در مازندران قابل مشاهده میباشد. نخست اعتقاد و اعتباری است که مردم ناحیه برای آنان پیش و پس از حیاتشان برای آنان قائل بودهاند. اینشان اجتماعی سادات رفته رفته موجب شکل گیری هالهی تقدس برای آنان گشته و به شکل انجام نذورات و اعتقاد به شفا بخشی نزد عوام بروز یافت. دوم شخصیت اخلاقی و جایگاه معنوی افراد مدفون در امام زادهها؛ افراد مدفون در بسیاری از این اماکن مقدس یا امامزاده نیستند و یا در طول حیات خود فاقد کرامات معنوی بودهاند. تعداد امام زادههای دارای کرامات و جایگاه والای معنوی معدود بوده است.
با وجود آن چه که بیان گشت. امام زادهها به عنوان یکی از نمادهای فرهنگی تشیع در مازندران موجب تعمیق تشیع در ناحیه گشت. پس از رسمیت یافتن تشیع در ایران و تاسیس دولتهای شیعی، این نماد فرهنگی به عنوان برداشت ذهنی مردم از تشیع به عنوان عامل پیوند و همگرایی دولتهای محلی مازندران با مردم ناحیه از یک سو و عامل پیوند دولتهای محلی با حکومت مرکزی بوده است. بازماندگان و افراد منتسب به امام زادهها به ویژه سادات مرعشی به عنوان کارگزاران حکومت مرکزی شیعه مطرح گشتند و بسیاری از شاهان و سلاطین شیعه مذهب از این امام زادهها برای عبادت و احترام دیدار نمودهاند.
در بررسی جایگاه و نقش امام زادهها در مازندران جدا از اعتبار و وثوق آنان در گذشته و اینکه منابع مکتوب و اطلاعات شفاهی تا چه حد آنان را قابل اعتبار دانستهاند، باید به نقشی که امام زادهها به عنوان نمادی از تشیع بومی در مازندران در طول تاریخ داشتهاند توجه نمود. اعتقاد و تقدس امام زادهها عامل پیوند جغرافیای بستهی مازندران با دولتهای شیعه در ایران بوده است. این اعتقاد موجب همگرایی و حمایت مردمان این ناحیه با دولت مرکزی بوده است.
پینوشتها:
1- دانشجوی دکترای تاریخ محلی دانشگاه اصفهان
2- عضو هیئت علمی گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان
3- با این وجود بسیاری از این بقاع و اماکن به راستی مکان دفن سادات نبوده و یا اگر شخص مدفون منتسب به سادات بوده، در دوران حیات خویش زاهد، عابد و دارای کرامات نبوده است اما به دلیل کم آگاهی و عوام گرایی با گذشت زمان به عنوان مستجاب الدعوه مطرح شده است. برای نمونه بسیاری از حاکمان مرعشی که صاحبان قدرت سیاسی و فاقد اخلاقیات و گرفتار شرب خمر بوده، مکان دفن آنان تنها به دلیل انتساب به سادات مکان رجوع مردم گشته است.
- ابن اسفندیار کاتب، بهاءالدوله محمدبن حسن. (1366). تاریخ طبرستان. تصحیح عباس اقبال. تهران: خاور. چ 2.
- آملی، مولانا اولیاالله. (1348). تاریخ رویان. تصحیح منوچهر ستوده. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- اعتماد السلطنه، محمد حسن خان. (1373). تاریخ طبرستان (التدوین فی جبال شروین). تصحیح میترا مهرآبادی، با مقدمه محمد جواد مشکور. تهران: دنیای کتاب.
- افضل الملک، غلامحسین. (1383). سفرنامه مازندران و وقایع مشروطه (رکن الاسفار). به کوشش حسین صمدی. قائم شهر: دانشگاه آزاد اسلامی.
- خواجه عبدالله انصاری هروی. (1362). طبقات الصوفیه. تصحیح محمد سرور مولایی. مشهد: انتشارات طوس.
- رابینو، ه. ل. (1343). مازندران و استر آباد. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- شیری، مرضیه و دیگران. نگاهی به برجهای آرامگاهی مازندران. (بی تا). دانشگاه آزاد اسلامی تهران واحد شهر ری.
- گدار، آندره. (1367). برج رسکت و لاجیم، آثار ایران. ترجمه ابوالحسن سرو مقدم. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
- گیلانی، ملا شیخعلی. (1352). تاریخ مازندران. تصحیح منوچهر ستوده. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- مرعشی، ظهیرالدین. (1363). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. مقدمه از محمد جواد مشکور، به کوشش محمد حسین تسبیحی. تهران: نشر گسترده.
- محمد بن منور، ابی سعید بن ابی طاهر بن ابی سعید. (1378). اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابو سعید ابوالخیر. تصحیح حسین بدرالدین. تهران: انتشارات سنایی.
- منتظرالقائم، اصغر. (1389). تاریخ امامت. چ 2. تهران: دفتر نشر معارف.
/م