هویت اجتماعی (که همان هویت جمعی است) عبارت است از شیوه هایی که به واسطه آنها افراد و جماعات در روابط اجتماعی خود از افراد و جماعات دیگر متمایز می شوند و حاصل آن برقراری روابط و پیوندهای هویتی و متمایز ساختن نظام مند نسبت های شباهت و تفاوت میان افراد و جماعت هاست.(1) شباهت و تفاوت با هم، اصول پویای هویت و کنه زندگی اجتماعی هستند. (2) بر این اساس باید گفت هویت جمعی، ذاتی نیست، بلکه محصول توافق است. هویت جمعی دارای انواع مختلفی است و می تواند مشتمل بر هویت جنسی، طبقاتی، خانوادگی، قومی، ملی و مذهبی باشد. به عبارت دیگر هویت دارای ابعاد مختلفی است و بر اساس چارچوب مرجع می تواند متنوع در نظر گرفته شود؛ به این معنی که افراد می توانند با تشبث و مرتبط کردن خود با اجتماعات و گروه های فرهنگی اجتماعی مختلف احساس هویت پیدا کند. این به معنی در نظر گرفتن این اصل اساسی است که هویت ماهیتی چندپایه و پیوندی (3) یا ترکیبی (4) و چندضلعی دارد. (5) مضافاً مفهوم ترکیبی بودن (6) بر آفرینش پویای فرهنگ های مختلف اشاره دارد و در واقع به معنی ترکیب فرهنگ های مختلف ناشی از مهاجرت، سنت های قدیم و جدید و یا فرهنگ مدرن (و یا استعماری) می باشد. این اصطلاح برای نخستین بار توسط هومی ک. بابا (7) در 1968 مطرح شد که به معنی کنش فعالانه برای تلفیق ارزش ها و فرهنگ های مختلف بود. علاوه بر این، مفهوم چندفرهنگی (8) نیز در ادبیات علوم اجتماعی رواج بسیار دارد که به معنی آن است که در یک جامعه متکثر و شهروندی چندقومیتی، امکان انطباق و همزیستی برابر و متعادل بین گروه های قومی و فرهنگی وجود دارد. (9)
منابع هویت ایرانی کدام است؟
قریب به اتفاق پژوهشگران مسائل تاریخی و فرهنگی جامعه ایران اتفاق نظر دارند که ایرانیان به دلیل شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی در معرض انواع هویت های جمعی بوده و به طور توأمان از جریانات متفاوت هویت ساز، متأثر بوده و هستند. البته این خصیصه تمامی اجتماعات بشری و خصوصاً جوامع مستقر در مناطق مهم جغرافیایی جهان می باشد. جامعه ایران نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخ طولانی، دارای انواع منابع هویتی است و این مهم مورد تأکید کثیری از محققان می باشد. آنان منابع متعددی را در این باره معرفی و مطرح نموده اند. یک تحقیق که در سال 1377 انجام شده، سطوح هویت جمعی ایرانیان را شامل موارد زیر دانسته است:1. نژاد (یا قومیت)؛
2. شیعه و مناسک مذهبی و فرهنگ شیعه (یا سنی) ؛
3. مسلمان یا مسلمان زادگی و اعتقاد به اصول محکمات دینی، اعتقاد به حاکمیت نبوت و اسلام به عنوان سبیل رستگاری، اقبال به همدینان، وحدت خواهی فرامرزی و کوشش برای حل بین مسلمین بر اساس رهنمودهای قرآنی؛
4. ایرانی: بر اساس دیرینگی تاریخی، چارچوب معیّن سرزمینی، عینیت یافتگی بیرونی در شاخص هایی مانند جمعیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت، دوستداری مرز و بوم کشور، احترام به تاریخ، تکریم بزرگان، آداب و رسوم و واقعیت جغرافیایی و... ؛
5. تمدن ایرانی که به معنی هم سرنوشتی و همزیستی است و جوهره آن زبان فارسی و تاریخ می باشد. این وجه مورد قبول بسیاری از متفکرین معاصر ایران بوده است.
6. تمدن شرق که ماهیت و محتوای اشراقی و عارفانه دارد و گرایش روح گرایانه و معنوی خواهانه دارد و تا حدودی در پی اعراض از تمدن غرب و دور شدن از مظاهر مدرنیته غربی دارد.
7. شهروند جهانی، بی مرزی، جهان وطن گزینی و همدلی و همدردی با شادی ها و نابسامانی های جهانی است. وی در نهایت چهار عنصر اسلام، ایران، شیعه و تمدن ایرانی را مهم تر از سایر مؤلفه ها دانسته است. (10)
فراز و نشیب های تکوین هویت ایرانی
مؤلفه ها و عناصر هویت ملی در ایران دارای سابقه دیرینه و طولانی است و الزاماً نمی توان آن را به دوره ایران باستان و مقطع قبل از ورود اسلام به ایران محدود کرد؛ حتی اگر نگاه مسلط در بررسی آن فرهنگی- تاریخی باشد. این بدان معناست که محتوای هویت ملی ایرانی که دارای قدمتی 7000ساله (و یا به تعبیری حداقل 3000ساله) است. با این همه باید گفت هویت ملی ایرانیان در فراز و فرودهای تاریخی و در حافظه جمعی ایرانی، دچار تحولات فراوانی شده است. بنابراین به نظر می رسد روند شکل گیری آن و نیز مؤلفه ها و محتوای آن را بایستی در چند مقطع کلی زیر مورد بررسی قرار داد:الف- دوران ایران باستان تا زمان ورود اسلام به ایران.
با تأکید بر اینکه در این مقطع هویت ملی ایرانی و مؤلفه ها آن دچار تحول زیادی شده است. برای مثال نهضت های متعددی در زمان خود موجب تحولات عمیق در این دوره تاریخی شده که تأثیرات آن تاکنون نیز قابل مشاهده است.ب- دوران اسلامی تا تشکیل حکومت صفویه.
دو قرن اول هجری، تشکیل حکومت های محلی مانند سامانیان، آل بویه و.... و تهاجم مغول مهم ترین فرازهای این مقطع تاریخی به شمار می آیند.ج- دوره صفویه و اقدامات مؤثر سلاطین صفوی برای انسجام سرزمینی و هویتی در ایران تا دوره مشروطه.
در این مقطع نمی توان به تأثیر شکست های مکرر ایران از روسیه و نیز تعاملات ایران و غرب بی توجه بود.د- انقلاب مشروطه و جریانات فکری و فرهنگی اسلامی
انقلاب مشروطه و جریانات فکری و فرهنگی اسلامی از یک سو و ملی گرایی که تحت تأثیر ناسیونالیسم اروپایی از سوی دیگر مطرح شدند.هـ- دوران پهلوی اول و دوم
دوران پهلوی اول و دوم و تلاش های متمرکز مؤثر و منسجم آنان برای تبلیغ هویت غربی و تظاهر به تأکید بر عناصر فرهنگی ایران باستان؛و- انقلاب اسلامی و تحولات
انقلاب اسلامی و تحولات پرشتاب سه دهه گذشته به ویژه مسئله جهانی شدن، جنگ تحمیلی، توسعه ارتباطات و تحولات اجتماعی و اقتصادی در این مقطع.باید توجه داشت که هنگامی که از هویت یا فرهنگ ملی در ایران سخن می گوییم، محتوا، مضامین و کیفیات آن متنوع است و خود این رگه یا عنصر (در شاکله هویت ایرانی) نیز خالص و ناب نیست. افزون بر اینها و علاوه بر ابعاد فرهنگی- تاریخی هویت ملی، باید از رویکردهای جامعه شناختی نیز (که در هنگام بررسی هویت ملی مطرح می شود) بهره برد. چرا که بخشی از مضامین هویت ملی، خاستگاه نوین و جدید دارند (برای مثال مفهوم شهروندی یا عنصر سرزمین). در این مقال، برخی آرای مطرح درباره ی محتوا و مضمون هویت ملی در ایران را مرور می کنم.
یکی از پژوهشگران با در نظر گرفتن فرضیه«تداوم تاریخی ایران» از دوره باستان تاکنون، معتقد است شباهت ها و محورهای مشترکی در تمام طول حیات اجتماعی ایرانیان قابل مشاهده است و «ایرانیت» این جامعه همواره حفظ شده است. غرض او از تداوم، ته نشین های ریز و درشتی است که در باطن جامعه ایرانی حفظ شده و ریشه داشته است. وی در مقایسه ایران با مصر، پاکستان، اندونزی و... که اسلام در آنها وارد شده، معتقد است ورود اسلام به ایران به عنوان مؤثرترین واقعه تاریخی در ایران مثل یک «جا به جا شدگی خانه به خانه» بوده است. وی مهم ترین محورها یا ویژگی های ذاتی هویت ایرانی باستانی را به قرار زیر معرفی کرده است (با جا به جایی بندها و تلخیص):
الف- اعتقاد به پروردگار یگانه (با تأکید بر نگاه عرفانی) ؛
ب- تفکر جهانی و اندیشه حکومت جهانی (حتی اسکندر هم، از کوروش تقلید کرده است)؛
ج- عدالت گرایی و مقابله با نابرابری های اجتماعی؛
د- نظم و حساب و کتاب؛
هـ- شهادت در راه عقیده، و اندوه زدگی که در موسیقی و شعر ایرانی موج می زند.
و- شکوه و تجمل و غرور ملی که نتیجه آن مجذوب شدن چشم ها و نشانه های آن کاخ تخت جمشید، کاخ شوش و ایوان مدائن بوده است و ایده ی «صورت را با سیلی سرخ نگه داشتن» از تبعات فرهنگی و عمومی این طرز تلقی ایرانی آن است.
ز- اشراق مانی که نتیجه آن عرفان گرایی، ریاضت طلبی، مقابله با وابستگی دین به دولت، سازش و صلح و برادری انسانی بوده است.
ح- مهرپرستی و اعتقاد به نور روشنایی و آفتاب، مهرورزی، مهربانی و صلح؛
ط- زیبایی پرستی و گل دوستی، جشن های نوروز، سده مهرگان و مناسک آناهیتا، ایزد آب (سقاخانه های جدید) (11).
وی معتقد است نقش حکومت های محلی مثل طاهریان، صفاریان، سامانیان و آل بویه، شاهنامه فردوسی، تفکرات علم گرایی رازی، ابن سینا و بیرونی نیز در این میان مهم بوده است. اینان به رغم اینکه کشور ایران پاره پاره شده بود، در پی احیای فرهنگ ایرانی بوده اند. البته در این دوران، هویت ایرانی دو شاخه ای می گردد (دوفرهنگی) که نمونه آن ابوحامد غزالی و نظام الملک بوده است. وجه دیگر هویت ایرانی در این مقطع تاریخی، همزیستی عرفان و شریعت است که نمونه اعلای آن مولاناست. بعدها شور و احساس ملی فردوسی و دقیقی به سنایی و عطار سپرده می شود. البته در این دوره بر اهمیت اندیشه و گرایش اشراقی و صوفی گرایانه در این دوره به عنوان شاخص هویت ایرانی تأکید شده، ادبیات و زبان فارسی مهم ترین وجه هویت ایرانی تلقی می گردد. در دوره سوم که مقارن ورود غرب، عقد قرارداد ترکمنچای و گلستان و همسایگی با انگلیس (از طریق هند) و مراودات با روسیه است، تجدد از طریق دو جریان حفر قنات (برای نان مردم) و قالب گلوله توپ ریزی (برای دفاع از کشور) به هویت ایرانی افزوده می شود. (12)
از دیدگاه یک پژوهشگر، «ایران» یکی از ارکان شکل دهنده رودخانه هویت ایرانی است که با تفکیک آن از مفهوم«سنت» (به عنوان یک رکن دیگر هویت ایرانیان) چیستی میراث ایرانی توضیح داده می شود. او مضامینی مانند نجابت، شرافت، نژادگی، اصالت، عظمت، سخاوت، گشاده دستی، جلوداری، بزرگ منشی، جهان بینی آریایی، سرزمین و فلات خاص، ساختار نظام پادشاهی و اسطوره های شاهنامه ای، به عنوان یک آرمان فرهنگی و رفتاری، باز بودن فرهنگی«فردیت عارفانه»، «روایت فرّه وشی از قدرت» مشیت اهورایی، فرمانروایی مبتنی بر اخلاق، عدالت و نجابت، تساهل و مدارا، یادگیری و وام گیری و تعامل با دیگران، دین گرایی، وحدانیت و یکتاپرستی را جزو اساس هویت «ایرانی» دانسته است که در سه وجه میراث، ساختار سیاسی و ساختار دینی و فرهنگی ارائه شده است. (13) او همچنین وجه دیگر هویت ایرانی را سنت می داند که به نظر نویسنده می توان آن را ذیل بحث «ملی» در ایران قرار داد. به نظر یکی از نویسندگان «سنت الگوهای گفتاری، کرداری و رفتاری است که در زندگی ایرانیان جاری است» (14) وی آن را عمداً از فرهنگ جدا کرده است؛ چرا که ماندگارتر است و دیرینگی دارد. او مؤلفه های سنتی هویت ایرانی را (ضمن تأکید زیاد بر گذشته یا سنت گرایی) اعتدال گرایی و میانه روی در پوشش، تغذیه، آب و هوا و مناسبات اقتصادی و بازاری، تفکرات فلسفی، رفتار ادبا و شعرای ایرانی و جوانمردی و فتوّت (مردانگی، مردمداری، خضوع، خاکی بودن) می داند. (15) از نگاهی دیگر خدامحوری، خانواده محوری، خانه مداری سه پایه هویت ایرانی تلقی شده است همچنین«غیرت فردی» و «حمیت ملی» همنوع دوستی، حق جویی، دانش پژوهی و خردگرایی و انسان گرایی در سطح گیتی از ارکان هویت ایرانی تلقی شده است. (16)
فراز و نشیب های تکوین هویت دینی- ایرانی
هویت دینی و مذهبی رکن دیگری از هویت جمعی ایرانیان را تشکیل می دهد چرا که بنا به دلایل متعدد تاریخی، مذهب، تدین، معنویت، خداگرایی و وحدانیت، جزء ذاتی هویت ایران و ایرانیان محسوب می شوند. به سخن دیگر نماد دین در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژه ای دارد که جامعه ایرانی شباهت زیادی از این حیث با دیگر جوامع دارد.یادآوری این نکته در اینجا لازم است که منظور از ترکیب هویت دینی این است که هویتی وجود دارد و این هویت از منشأ دین کسب تکلیف می کند و در واقع به تبع دین، خود را تعریف و مشخص می سازد.
به نظر بسیاری از نویسندگان، دینداری و دین مداری یکی از عناصر ذاتی و اصلی هویت ایرانی در طول تاریخ به شمار می آید، به نحوی که امکان تفکیک آن از سرزمین، فرهنگ و سایر عناصر هویت ایرانیان وجود ندارد. به عبارت دیگر و همان طور که یکی از نویسندگان (17) تأکید کرده، یکی از عناصر اصلی تداوم تاریخی ایرانیان، دین مداری این مردم بوده است.
محققان یکی از عناصر اصلی فرهنگ و هویت ایران در قبل از اسلام را اعتقاد به یک پروردگار ناپیدا می دانند. ایرانی ها هرگز دوگانه پرست نبوده اند و انسان ایرانی همواره پیوندی میان خود و آسمان قائل بوده است. به نظر وی این اعتقاد به یگانه و ناپیدا، زمینه طرح گرایش های عرفانی را همواره و حتی بعد از ورود اسلام به دنبال داشته است. بر همین اساس وی تأکید دارد که اندیشه مهرپرستی به عنوان یک وجه هویت دینی در ایران باستان سابقه جدی و طولانی دارد و همین عاملی است که موجب رشد اندیشه های عرفانی شده است و رد پای اشراق مانی و مزدک را (در 276میلادی) می توان در همین خصوص شناسایی کرد.
بعضی معتقدند فلات ایران به سبب خصلت چهارراهی بودن، از معدود سرزمین هایی است که محل کشورگشایی، عبور و مرور بازرگان و فعالیت مبلغان مذهبی ادیان برخاسته از فلسطین و شرق آسیا بوده است. (18) هرچند جزئیات ادیان باستانی ایرانیان (یعنی آن بخش از تاریخ دینی این سرزمین که سابقه آن به پیش از ورود آریاییان می رسد) در عمق تاریک تاریخ مدفون است و هنوز دین اقوام اصلی ساکن فلات ایران که به دست آریایی ها از بین رفته اند و نیز جزئیات دین یا ادیان اقوام آریایی که در این فلات ساکن شده اند روشن نیست، اما از زمانی که نخستین دولت های مستقر و پایدار در فلات ایران تشکیل شده، گزارش های دقیق تری از باورهای دینی ایرانیان در دست است. (19) ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی (متوفی در سال 548 هـ. ق) دین ها و کیش های ایران در دوران باستان را شامل مغان (کیومرثیان، زروانیان، زرتشتیان) و ثنویه گرایان (مانویان، مزدکیان، دیصانیان، مرفونیان، کنسرقیان و صیامیان و تناسخیان) دانسته است (20). در مقطع تاریخی بعدی، اسلام آخرین دین ابراهیمی است که وارد ایران می شود و تشابهات زیادی با سایر ادیان ایران از جمله زرتشت، مسیحیت و یهودی دارد که از جمله ویژگی های مشترک آنها می توان اعتقاد به یکتایی خداوند، زندگی اخروی، آفرینش انسان توسط خداوند، شیطان، معاد و روز داوری و رستاخیز جسمی بوده است. (21)
به طور مشخص، نحوه ی ورود اسلام به ایران و گسترش آن نشان از وجود زمینه های مشترک بین روحیه و خلقیات فرهنگی ایرانیان و دینداری آنان در طول تاریخ دارد. پذیرش اسلام در ایران را نیز بایستی در همین زمینه و سازگاری اسلام با وجود هویت دینی پرسابقه در ایران تحلیل کرد. علاوه بر اینها بایستی در خصوص جوهره ی هویت دینی در ایران به موارد زیر اشاره نمود:
الف- اندیشه فرّه ایزدی در روح ایرانی، یک ویژگی مهم هویت ایرانی است. این بدان معنی است که در روح ایرانی یا آریایی، دین و دولت به هم می رسند و وحدت می یابند. اساساً در اندیشه ایرانی، اندیشه فرّه ایزدی (پادشاهی) با پیشوایی یکی و توأم است و این به اتحاد دولت و دیانت می انجامد. (22) یک پژوهشگر تأکید کرده است که اندیشه ایران شهری به معنای وحدت شهریار و پیشواست و این تفکر، ساختار قدرت سیاسی- اجتماعی جامعه ایران را به وجود آورده است. (23)
ب- تحت تأثیر اندیشه فرّه مذهبی، ادغام دین و سیاست یکی از مبانی اصلی هویت دینی در ایران به شمار می آید و یکی از رگه های برجسته ایرانیان در طول تاریخ، این مسئله بوده است. در توضیح بیشتر باید گفت گستره ی دخالت و حضور دین و گرایش های دینی در هویت ایرانی، بسیار فراخ و گسترده بوده و ایرانیان دین را به عنوان یک عنصر مهم در تمامی ابعاد حیات اجتماعی و نیز رفتار فردی دخالت داده اند. نشانه های تاریخی این امر فراوان اند، از جمله علاقه مندی مستمر به نزدیک ساختن موقعیت پادشاهان به روحانیت، یا حرکات سیاسی علمای دینی در تمام مقاطع تاریخی و یا رشد جنبش های اجتماعی که درون مایه مذهبی داشته اند.
ج- بازگشت مستمر به عناصر جوهری دین در هنگام برخورد با فرهنگ ها و تمدن ها و ادیان جدید و بازتولید درباره دین در عرصه زندگی فردی و جمعی که در ایده هایی مانند بازگشت به خویشتن نمود یافته است.
د- تمایل جدی ایرانیان به حفظ شاکله و بن مایه های هویت دینی خود و در عین حال تلاش برای تقویت و توسعه عناصر زندگی دینی خود و در عین حال تلاش برای تقویت و توسعه عناصر زندگی دینی خود از طریق تولید انواع ترکیب های تازه. این امر که به منزله ی تداوم تاریخی عنصر دین در فرهنگ و هویت ایرانی است در تمامی دوره های تاریخی قابل مشاهده است. ایرانیان در هر مقطع زمانی و در هر عرصه یا زمینه ای درصدد حفظ روح مذهبی خود بوده و آن را تقویت و توسعه داده اند. این امر به ویژه در دوره ی اسلامی به خوبی قابل شناسایی است.
پی نوشت ها :
1. آیین گشایش همایش «هویت جمعی در آینده ایران»، پژوهشگران و میهمانان مدعو، مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران، 1388/7/14.
2. ریچارد جنکینز، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران: شیرازه، 1381، ص 7.
3. Hybrid
4. Synthetic
5. ابراهیم حاجیانی، جامعه شناسی هویت ایرانی، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک، 1388، ص 77.
6. Hybridity
7. Home K. Bhabha
8. Multicultural
9. Woodward, Ibid, p. 149
10. نگاه کنید به: محسن خلیلی، «درآمدی بر بایستگی های ورود ایرانیان در عرصه گفت و گوی تمدن ها»، مجله گفتمان، شماره 3، زمستان1377، ص 24.
11. نگاه کنید به: محمدعلی اسلامی ندوشن، «ایرانی کیست؟»، ایران فردا، سال اول، شماره5، بهمن و اسفند 1371، ص 10.
12. همان، ص 19.
13. نگاه کنید به: فرهنگ رجایی، مشکل هویت ایرانیان امروز، تهران: نشر نی، 1382، صص 73-103.
14. همان، ص 135.
15. همان، صص 159-137.
16. نگاه کنید به: حمید کاشانی، جوهره هویت ایرانی، 1385در: www. iranyad. ir
17. اسلامی ندوشن.
18. نگاه کنید به: محسن ثلاثی، جهانی ایرانی و ایران جهانی، تهران، نشر مرکز، 1380، ص 111.
19. نگاه کنید به: حسین بکائی، «ایرانیان و ادیان»، روزنامه اعتماد ملی، 12 آذر 1385، ص8.
20. نگاه کنید به: محسن ابوالقاسمی، دین ها و کیش های ایرانی در دوران باستان به روایت شهرستانی، تهران: هیرمند، 1383، صص 27-53.
21. همان، ص 346.
22. محمودرضا افتخارزاده، اسلام و ایران (مذهب و ملیت ایرانی)، تهران: رسالت قلم، 1377، ص 230؛ داریوش، شایگان، آسیا در برابر غرب، تهران: امیرکبیر، 1370، ص 261.
23. همان.
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.