نویسنده: دکتر حسن روحانی
وقتی بحث جهانی شدن پیش می آید، عده ای با ناراحتی به آن نگاه می کنند و می گویند جهانی شدن مساوی است با فرسایش هویت ملی و مساوی است با هضم هویت ملی ما در هویت جهانی.(1) اما به راستی آیا بحث جهانی شدن خطر بزرگی است که ما هویت ملی و فرهنگ ملی و اعتقادات و افتخاراتمان را از دست می دهیم؟ یا اینها قابل جمع است؟ در ادامه، ضمن کوشش برای پاسخ به این پرسش ها چشم انداز هویت ایرانی مورد توجه قرار می گیرد.
حسب مطالعه آماری که در سال گذشته و طی سنجشی که در سال 1378 انجام گرفت، نسبت به جامعه ملی، دینی، قومی و جامعه جهانی، نتایج جالبی به دست آمد. ابتدا سؤال شده بود که احساس تعلق و عضویت خودتان را نسبت به هر یک از چهار جامعه بگویید، 83/8 درصد گفتند ملی، 80/8 گفتند دینی، 71/6 گفتند قومی، 58/5 گفتند جهانی. خود این نشان می دهد ملت ما دنبال تعامل بین اینهاست و نمی خواهد یک سویه و یک بُعدی باشد. سؤال شد که بدون اینکه به مسائل زندگی و خویشاوند و اقوام خود فکر کنید، می خواهید کجا زندگی کنید؟ در جامعه دینی، ملی، قومی یا جهانی؟ 80 درصد گفتند در جامعه دینی می خواهیم زندگی کنیم. 73/1 گفتند در جامعه ملی و ایرانی، 68درصد گفتند در جامعه جهانی. 46/4 گفتند در جامعه قومی. می بینید علاوه بر اینکه شهروند ما به ملیتش احترام می گذارد، هیچ مشکلی نمی بیند که با جامعه جهانی هم نزدیک بشود و بخواد در یک جامعه جهانی هم زیست کند. از مردم پرسیده اند که اگر امروز یک کشور خارجی به کشور ما حمله کند، شما چه عکس العملی انجام می دهید؟ حاضرید با جان و مالتان دفاع کنید؟ یا بی تفاوت هستید؟ 82/9درصد گفتند با جان و مال در برابر تهاجم بیگانه دفاع می کنیم. این مطالعه (که در سال 1390 انجام شده است)، نشان می دهد همچنان مقاومت و ایستادگی و استقلال طلبی و بیگانه ستیزی و دشمن ستیزی در خون ملت ماست. 82/9 گفته اند با جان و مال دفاع می کنیم. 75/7 گفته اند حداقل با اموال خودمان حاضریم وارد صحنه دفاع شویم. فقط 21درصد گفته اند که اگر هجمه ای شد، وظیفه نیروهای مسلح دفاع است و به ما ربطی ندارد. 13 درصد هم گفته اند اگر بتوانیم به خارج برویم، می رویم. لذا این 13 درصد در برابر 82 درصد نشان می دهد ملت ما هویت ملی و دینی خودشان را به خوبی در برابر بیگانه حفظ کرده اند.
از مردم سؤال کرده اند برای یک فرزند چه نامی انتخاب می کنید؟ 62/1 گفته اند نام مذهبی انتخاب می کنیم. 29/9 نام ایرانی، 4 درصد نام غربی، 2/6 قومی. این آمار هم نشان می دهد مردم ما چگونه به مسائل نگاه می کنند و این ارزش ها را متضاد با یکدیگر نمی بینند.
در این نظرسنجی، پرسیده اند نظرتان راجع به یک جامعه بزرگ اسلامی چیست؟ 80درصد گفته اند موافقیم. پرسیده اند آیا در جامعه جهانی ادغام شویم؟ 73درصد گفته اند اگر اصولمان حفظ شود، موافقیم. در پاسخ به این سؤال که آیا در جامعه ایرانی بمانیم و به هیچ سمتی نرویم و همین وضع را حفظ کنیم، 68 درصد گفته اند، موافقیم. (2)
نتیجه این سنجش نشان می دهد مردم خودشان در فکر تعامل بین این مؤلفه ها هستند و اینها را در کنار هم می بینند و ما می توانیم به خوبی این تعامل را بین این مؤلفه ها برقرار کنیم و ان شاء الله آینده ای بهتر برای کشورمان با هویتی که هویت ملی و دینی است و با انسجام بیشتر و وحدت بیشتر برای دست یافتن به آرمان ها و اهداف ملی مان تلاش کنیم.
نتیجه نهایی مجموعه تأملات گویای آن است که روابط میان دو بُعد و در واقع دو ستون اصلی هویت جمعی مردم ایران در طول تاریخ از نوع تعاملی (و نه تقابلی) بوده و سیر تحولات و تغییرات سیاسی اجتماعی و فرهنگی نیز گویای وجود رابطه مثبت میان این دو می باشد. نشانه وجود چنین وضعیتی نیز همنشینی و همسازی مستمر این هر دو در تحولات و رویدادهای بزرگ اجتماع ایرانی می باشد.
چشم انداز آینده ایرانی با توجه به چالش های فراروی
منطق عده ای، صفر و صد است؛ می گویند یا تقابل یا تسلیم. گویی آنها قائل اند که تعامل همان تسلیم است! بنابراین برای اینکه تسلیم نشویم، باید در برابر دنیا بایستیم و تقابل کنیم والا هویت مان را از دست می دهیم. اما آیا اصلاً چیزی به نام تعامل وجود ندارد؟ آیا در شرایط فعلی با دنیا تعامل نداریم؟ آیا هواپیمایی که از اینجا بلند می شود و به فلان کشور می رود و شما مسافر آن هواپیما هستید، مگر مقررات جهانی بر این پرواز حاکم نیست؟ در داخل کشور هم وقتی می خواهیم از پرواز هوایی شکایتی کنیم، می گوییم مقررات ایکائو نقض شده است. کشتی که از اینجا حرکت می کند و کالای شما را به غرب یا شرق می برد یا کالای آنها را برای ما می آورد، مگر از مقررات کشتیرانی جهانی تبعیت نمی کند؟ بخشی از مقرراتی که امروز در کشور ما اجرا می شود، آیا ما از تجربه جهان استفاده نکرده ایم؟ آیین نامه ای که در مجلس شورای اسلامی عمل می شود (جز مواردِ خاص) همان آیین نامه ای است که در همه ی مجالس دنیاست. اینکه به وزیری رأی اعتماد می دهیم، آیا در سنت های ایران باستان ما بوده یا در روایات اسلامی بوده است؟ اینها را از غرب گرفته ایم. به وزیر رأی اعتماد می دهیم، وزیر را استیضاح می کنیم و امثال اینها، از کجا اقتباس شده است؟اساساً علم، تجربه و هنر مرز نمی شناسد؛ و فرهنگ نیز همین طور است. بسیاری از کارهایی که ما امروز انجام می دهیم، حتی در آداب معاشرت، حتی در نحوه لباس پوشیدن و بسیاری چیزهای دیگر از غرب گرفته شده است و هیچ اشکالی هم ندارد. ما از تجربه دیگران بهره می گیریم، آنها هم از تجربه ما بهره می گیرند. چه اشکالی دارد؟ انسان ها روابط انسانی با هم دارند: «اما اخٌ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق» (3). این سخن امیرالمؤمنین به مالک است که فرمود به هر انسانی و به حقوقش باید احترام کنی؛ حداقل اینکه او همنوع توست. اسلام و پیامبر هم به عنوان رحمت همه جهانیان ذکر شده اند: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» (4). بنابراین ما در بحث جهانی شدن باید هوشیار باشیم، وگرنه ضرر خواهیم کرد. لازم نیست که در برابر دنیا مقاومت کنیم یا تسلیم محض شویم، بلکه یک دیالکتیکی می تواند برقرار شود. چه بسا از این تز و آنتی تز، سنتزی متولد شود. آنجا که به اصول ملی و چارچوب های دینی لطمه ای وارد نشود، مشکلی نداریم.
یکی از مباحثی که در آینده پژوهی باید پیرامون آنها بحث و بررسی کنیم، این است که چگونه با دنیا تعامل کنیم؛ کما اینکه امروز مردم ما به راحتی این تعامل را انجام می دهند. البته اگر قدرت ها مداخله نکنند، مردم به خوبی با هم تعامل می کنند. هم به دینشان می رسند، هم به عاشورا و سینه زنی روز عاشورا می رسند و هم به عید نوروزشان می رسند و هم به 22 بهمن می رسند و هم به مراسم قومی خودشان می رسند. از دنیا و مسائل جهانی هم بهره لازم را می گیرند، از همه امکانات جهانی هم استفاده می کنند، از اینترنت هم استفاده می کنند، از اطلاعات جهانی هم استفاده می کنند و.... اگر مردم را آزاد بگذاریم، خود به خود این تعامل را انجام می دهند. بنابراین مهم است که در سیاست گزاری ها مخصوصاً در حوزه تربیتی، مدارس و دانشگاه ها به این موضوع توجه داشته باشیم. در پایان به چند نکته مهم اشاره می کنم:
1. هویت اسلامی- ایرانی ما نزد افکار عمومی جهان مورد ملاحظه است. اگر بناست این هویت کارساز و قدرت ساز و مشروعیت بخش باشد و اگر بناست این هویت در سیاست خارجی ما تأثیرگذار و سازنده باشد و روابط خارجی ما را تسهیل کند و امنیت ملی ما را تأمین کند، باید برداشت دنیا از این هویت، برداشتی صحیح و مطابق با واقع باشد. اگر هویت ملی ما (که در واقع همان هویت ایرانی- اسلامی ما است) به گونه ای باشد که دنیا یک برداشت نادرستی از هویت ما داشته باشد، طبیعی است که بسیاری از تأثیراتی که باید داشته باشد، از دست خواهیم داد. اگر اصول گرایی، اسلام گرایی، دین گرایی، احترام به فرهنگ دینی و سنت های اصیلمان در غرب تحت عنوان بنیادگرایی تبلیغ گردد (البته معنی واژه بنیادگرایی بد نیست، ولی معنایی که در غرب از بنیادگرایی دارد، مخصوصاً ریشه آن به دوران قبل از رنسانس برمی گردد که معنای بدی از آن استنباط می شود)، این به ضرر ماست. امروزه شاهدیم برخی از ملت های آزاده ای که برای احقاق حقوق خود مبارزه می کنند، هویت آنها در تبلیغات غرب به عنوان هویت تروریستی معرفی می شود، که این تحریف مشکل زاست. هویت واقعی آنها که هویت مقاومت و ایستادگی است، به دلیل همین تبلیغات غلط تبدیل به هویت تروریستی شده است. یا مثلاً هویت مردم ایران که هویت احترام به دین و اصول است، تبدیل به بنیادگرایی شده است. یا حتی در دوره ای می گفتند ملت ایران متمرد و یاغی هستند. تبلیغاتی که می کنند متأسفانه می تواند دارای آثار منفی در رابطه ما با جهان باشد. ما باید در برنامه ریزی ها و تعامل هایمان با جهان به این نکته توجه کنیم و نگوییم دنیا هرچه می خواهد قضاوت کند، مهم نیست؛ اتفاقاً قضاوت افکار عمومی تأثیرگذار است. ما باید افکار عمومی جهان را تصحیح کنیم. حتی اگر یک روزی می خواهیم فرهنگ خودی و اسلام را ترویج کنیم، باید این موانع را برداریم و هویت واقعی خود را به دنیا معرفی کنیم. به این مسئله در بحث هویت، یعنی انعکاس آن در افکار عمومی جهان، باید توجه کنیم.
2. مسئله دوم مؤلفه های هویت ماست که باید به آنها توجه کنیم. ما یک هویت ملی و دینی داشته ایم و از 22 بهمن یک هویت انقلابی هم به آن اضافه شده است؛ یعنی یک ملت انقلابی شدیم. به دنباله آن در هشت سال دفاع مقدس، ایستادگی ما باعث شد که تبدیل به یک ملتِ مقاوم و جهادی شویم. بعد هم در برنامه ی بلندمدت و چشم انداز بیست ساله بنا شد که ما هویت توسعه ای، هویت پیشتازی و هویت الهام بخشی هم پیدا کنیم. قرار این است که به کشوری توسعه یافته، کشوری که در منطقه، پیشتاز و لااقل از لحاظ اقتصادی و فناوری جایگاه اول دارد و الهام بخش است، تبدیل شویم. پس این ویژگی ها به هویت ما افزوده شده است. البته امروز در دنیا و غرب ویژگی تاریخی اهمیت زیادی ندارد. بیشتر پیشرفت و صنعتی بودن برای آنها حائز اهمیت است. مثلاً کشورها دوست دارند روزی عضو هشت کشور صنعتی باشند (که اخیراً به تدریج، کم کم به سمت 20 کشور در حرکت است)، یا عضو اتحادیه اروپا شوند و امثال آن و مهم این است که در علوم مختلف و تحقیقات در صدر باشند و از لحاظ اقتصادی، درآمد ناخالص داخلی، نرخ اشتغال و رشد اقتصادی در رتبه های اول دنیا قرار بگیرند. الان در دنیای صنعتی کشورها هویتشان را می خواهند با این موارد معرفی کنند. خیلی دنبال این نیستند که بگویند تاریخ گذشته شان چگونه بوده است (البته تاریخ خیلی پُرافتخاری هم ندارند، همین پیشرفت ها مربوط به 200 سال اخیر است). آنها دنبال این هستند که از لحاظ اقتصادی، علمی و صنعتی در کجا قرار دارند، دانشگاه هایشان چه رتبه ای در دنیا دارد، برند صنایع آنها چه نفوذی دارد و...
بسیار مهم است که هویت ما تبدیل به «هویت توسعه ای و پیشتازی مربوط به خاک و خون و نژاد و امثال اینها نیست که ارثی و ناخودآگاه باشد؛ اینها ارادی است، هویت برنامه ای دارد و ما باید با برنامه به آن برسیم. یعنی باید تغییرات ایجاد کنیم. آینده پژوهی در اینجا به همین دلیل بسیار اهمیت دارد.
3. هویت ما در این سی ساله، همواره با نام امام شناخته شده است. در هر کشوری می گفتیم ایرانی، می گفتند، خمینی! ما را با نام امام می شناختند. این هویت ما باید در دنیا حفظ شود. امام جزو شناسنامه این ملت است. جزو هویت ماست. نکند یک وقتی، عده ای نادانسته تلاش کنند رنگ امام در جامعه ما کمرنگ شود، فکر امام به انزوا کشیده شود، بعضی ها دلشان نمی خواهد که هویت ما هویت امام باشد؛ چون امام گفته میزان، رأی ملت است. بعضی ها خیلی از این معیارِ رأی ملت، خوششان نمی آید. می گویند رأی ملت باشد، ولی تشریفاتی باشد! یا برای مثال امام از مسئله زمان و مکان در فقه و پویایی فقه سخن گفته است، بعضی خوششان نمی آید؛ مخصوصاً آنهایی که با تحجر، بیشتر دمساز هستند، آنها خوشحال نیستند. امام فرمودند نظامی ها در احزاب سیاسی وارد نشوند، بعضی ها خوششان نمی آید. ایرانی که هویتش با هویت امام و اصول و خط و فکر امام عجین شود، به ذائقه بعضی ها سازگار نیست. در مجموع، ما باید به این نکته در هویت جمعی توجه کنیم که امام جزو هویت ماست.
4. روحانیت جزو هویت ماست. مراجع تقلید جزو هویت ما هستند. ولایت جزو هویت ماست. این سرمایه های عظیم را کنار نگذاریم. این به هم ریختگی به نفع کسی نیست. دشمنان ایران از آن ملتی نگران هستند که هویت ایرانی و اسلامی اش یکی باشد. دنیا از آن هویت و اقتداری می ترسد که در کنار هویت ملی ما امام باشد. اگر ما در انقلاب و در جنگ پیروز شدیم، نقش امام و نقش روحانیت بسیار تأثیرگذار بود. انگلیسی ها با همه سوابق بد تاریخی در کتاب های خودشان به این نقش اعتراف کرده اند که روحانیت و امام چه نقشی را در کشور دارند، چه نقشی را در انقلاب داشته اند. غربی ها هم اعتراف کرده اند. در کتاب هفت جلدی تاریخی که کمبریج منتشر کرده است (5)، مخصوصاً در جلد هفتم بحث های مفصلی در مورد نقش روحانیت دارد و می گویند این انقلاب که توانست تحول بزرگ در ایران ایجاد کند، با نقش روحانیت و حوزه این کار انجام گرفت و با نقش امام به ثمر رسید. این کتاب می گوید سلاح مردم در این مبارزات نمازهای دسته جمعی و شهادت بود. مساجد سازمان هایی بودند که واحدهای انقلابی را تشکیل می دادند. سازمان روحانیت مبارز نقش عمده ای را ایفا کرد که در سال 1977 یعنی دو سال قبل از پیروزی انقلاب توسط آیة الله بهشتی سازماندهی شد. سازمان روحانیت مبارز در یک هماهنگی استراتژیک در سراسر کشور، نقش شگفت انگیزی را ایفا کرد. (6)
به راستی چه خاصیتی دارد که ما مردم را از حوزه ها و روحانیت و علما جدا کنیم؟ این چه دستی است که چهره های اصیل روحانیت را مشوش در جامعه معرفی می کند؟ فضا، فضای اتهام باشد؟ علیرغم اینکه مقام معظم رهبری در روز عید فطر آن همه تأکید کردند که فضا، فضای اتهام نباشد، باز هم می بینیم برخی رسانه ها دامن می زنند. این روند به نفع ملت و کشور ما نیست.
5. اگر دنبال هویت ملی و استحکام این هویت هستیم، قطب بندی درست نکنیم، شمال شهر و جنوب شهر درست نکنیم. پولدار و فقیر درست نکنیم. ما داریم جامعه را تکه تکه و قطبی می کنیم و این جامعه قطبی، سمّی مهلک برای اتحاد ملی است. دست به دست هم بدهیم و در پناه اصول اسلامی و ملی و با احترام به همه قومیت ها و با استفاده از تجربه جهانی یک تعامل سازنده ای را به وجود بیاوریم و دنبال آن هویتی باشیم که چشم انداز بیست ساله برای ما ترسیم کرده است (هویت توسعه ای، پیشتازی و الهام بخشی) و آن را بسازیم.
پی نوشت ها :
1. آیین گشایش همایش «هویت جمعی در ایران»، پژوهشگران و میهمانان مدعو، مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران، 1388/7/14.
2. رحیم ابوالحسنی، تعیین و سنجش مؤلفه های هویت ایرانی، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک، 1388، فصل چهارم، صص 145-308.
3. نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ی 53.
4. قرآن مجید، سوره انبیاء، آیه 107.
5. Petter Avery, G. R. G. Hambly and C. P. Melville, The Cambridge History of Iran, Vol. 7, Cambridge: Cambridge University Press, 1991
6. Ibid, p. 762.
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.