در رژیم شاه طیف نسبتاً وسیعی از نخبگان شامل اعضای خاندان سلطنت، بلندپایگان دربار، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلس، ردههای بالای افسران ارتش، قضات بلندپایه، معاونان وزراء، دیپلماتهای ارشد و سایر مقامات عالیرتبه مواضع رسمی قدرت را در اختیار داشتند که در اینجا با حلقه دورنی قدرت شاه اشنا میشوید.
حلقه قدرت شاه مجموعهای از افراد و شخصیتها را در بر میگرفت که به دلیل نزدیکی شخصی به شاه، عهده دار مشاغل اساسی در نهادهای گوناگون دولت بودند. آنان از طریق ساز و کارهای حمایت و وابستگی و پیوندها و ترتیبات مشابه خود را در ساخت قدرت جای داده بودند و میتوانستند در سایه شخص شاه در تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجرای آنها نقش داشته باشند. اعضای این مجموعه در عین نزدیکی به شاه و مساعدت به او در اخذ تصمیم و نحوه اجرای آن، قدرت و نفوذ خود را جهت اتخاذ برخی سیاستها و جلوگیری از طرحها و موضوعهای واقعی و عنوان ساختن مسایل کاذب، غالباً اقدام بر ضد منافع و اراده گروهها و طبقات اجتماعی دیگر به کار میبردند. (1)
امیر اسدالله علم (وزیر دربار).
دکتر عبدالکریم ایادی (پزشک مخصوص شاه).
دکتر منوچهر اقبال(رئیس هیأت مدیره شرکت نفت ایران)
.امیرعباس هویدا (نخست وزیر).
حسن امامی(امام جمعه تهران).
جعفر شریف امامی (رئیس مجلس سنا).
اردشیر زاهدی (سفیر ایران در آمریکا).
نصرت الله معینیان (منشی مخصوص شاه).
ارتشبد محمد امیر خاتمی (داماد شاه و فرمانده نیروی هوایی).
فرح پهلوی (دیبا) (همسر شاه)
.اشرف پهلوی (خواهر دوقلوی شاه).
جمشید علم (سناتور).
امیرهوشنگ دولو (سناتور).
فلیکس آقایان (سناتور).
هوشنگ انصاری (وزیر اقتصاد و دارایی).
پرویز ثابتی (مدیر امنیت داخلی، ساواک)
.نعمتالله نصیری (رئیس ساواک).
فضای سیاسی جامعه ایران در دهههای 40 و 50 طوری بود که سیاست «مشق شب» مرام تعداد خاصی از شخصیتها که در اندرونی حضور مداوم داشتند، شد و حلقه درونی قدرت منحصر به محفل درونی شاه و چند فامیل خاص گردید. نزدیکترین افراد به شاه با نفوذترین افراد بودند. هر چند که برخی از شخصیتهای نزدیک به شاه نقش فعالی داشتند، اکثر آنها در حلقه درونی به شدت تنگ و انحصارطلبانه شاه قدرت کارساز و کارآمد محسوب نمیشدند.
محمدرضا شاه از سویی ساخت قدرت را شدیداً به خود و حلقه درونی محفل دربار وابسته کرده بود و از سویی دیگر با شعار تمدن و تجدد برنامههای نوسازی اقتصادی و اجتماعی را دنبال میکرد. در واقع نوسازی گردش نخبگان و مشارکت دادن تمام طبقات و اقشار را ضروری میساخت، درحالی که حوزه سیاست غیر رسمی باقی ماند. به عبارت دیگر در روند نوسازی و دگرگونی اجتماعی سالهای آخر سلطنت پهلوی دوم، روند روابط غیر رسمی محفل درونی شاه که جایگزین نهادهای رسمی و مدنی شده بودند ادامه یافت. (3)
در رژیم شاه طیف نسبتاً وسیعی از نخبگان شامل اعضای خاندان سلطنت، بلندپایگان دربار، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلس، ردههای بالای افسران ارتش، قضات بلندپایه، معاونان وزراء، دیپلماتهای ارشد و سایر مقامات عالیرتبه مواضع رسمی قدرت را در اختیار داشتند. اما این امر لزوماً آنان را به قدرت کارساز و موثر مجهز نمیساخت بلکه این موقعیت خود در شبکه وسیع وابستگیها، حمایتها، دستهبندیها و سایر تقسیمات گروهی غیر رسمی بود که میزان قدرت واقعی او را تضمین میکرد و او را قادر میساخت تا بر توزیع و تخصیص مواضع قدرت اعمال نفوذ کند. در واقع پیوندها و حمایتها و وابستگیها آنان را به تدریج به قدرت موثر مجهز میکرد و در نهایت آنان را وارد حلقه قدرت میساخت.
حلقه درونی قدرت در زمان محمدرضا شاه از میان نخبگان اعضای خانواده سلطنتی، درباریان، رهبران نظامی و امنیتی، اعضای رده بالای مجالس سنا و شورا، وزراء، معاونین وزیران، و اعضای رده بالای تجاری و حرفهای بر میخاستند. این افراد شامل تعدادی از مقامات بودند که رابطه آنها با شاه براساس اعتماد و اطمینان متقابل برقرار شده بود.
محمدرضا شاه از سویی ساخت قدرت را شدیداً به خود و حلقه درونی محفل دربار وابسته کرده بود و از سویی دیگر با شعار تمدن و تجدد برنامه¬های نوسازی اقتصادی و اجتماعی را دنبال می کرد
هر یک از افراد جایگاه خاص خویش را در حلقه درونی قدرت شاه داشت و با معیار وفاداری و اعتماد بین او و شاه شدت این رابطه کم و زیاد میشد. انتصابها و انتخابها همه براساس میل و اراده شاهانه و توسط همین گروه انجام میشد. از میان این گروه، چهار نفر بیشترین تأثیر و نفوذ را در محمدرضا شاه داشتهاند، و توانستهاند با تشکیل شبکهای وسیع دور خود، از نفوذ درباری در دهه 40 و 50 برخوردار شوند. این چهار نفر عبارتند از: اشرف پهلوی، اسدالله علم، فرح پهلوی (دیبا) و امیرعباس هویدا.
منابع :
1- نصرالله نوروزی، «ساخت قدرت شخصی و فروپاشی حکومت پهلوی»، مجله راهبرد، شماره 9 (بهار 1375)، ص 157.
2- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، از ظهور تا سقوط، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، ص 53.
3- علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، جلد دوم: سیاست و حکومت در ایران، 1320-1357، تهران، سمت، 1379، ص 40.
منبع مقاله :
www.akairan.com
حلقه قدرت شاه مجموعهای از افراد و شخصیتها را در بر میگرفت که به دلیل نزدیکی شخصی به شاه، عهده دار مشاغل اساسی در نهادهای گوناگون دولت بودند. آنان از طریق ساز و کارهای حمایت و وابستگی و پیوندها و ترتیبات مشابه خود را در ساخت قدرت جای داده بودند و میتوانستند در سایه شخص شاه در تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجرای آنها نقش داشته باشند. اعضای این مجموعه در عین نزدیکی به شاه و مساعدت به او در اخذ تصمیم و نحوه اجرای آن، قدرت و نفوذ خود را جهت اتخاذ برخی سیاستها و جلوگیری از طرحها و موضوعهای واقعی و عنوان ساختن مسایل کاذب، غالباً اقدام بر ضد منافع و اراده گروهها و طبقات اجتماعی دیگر به کار میبردند. (1)
اعضای محفل درونی شاه ( 2)
سرلشگر حسین فردوست (رئیس بازرسی شاهنشاهی).امیر اسدالله علم (وزیر دربار).
دکتر عبدالکریم ایادی (پزشک مخصوص شاه).
دکتر منوچهر اقبال(رئیس هیأت مدیره شرکت نفت ایران)
.امیرعباس هویدا (نخست وزیر).
حسن امامی(امام جمعه تهران).
جعفر شریف امامی (رئیس مجلس سنا).
اردشیر زاهدی (سفیر ایران در آمریکا).
نصرت الله معینیان (منشی مخصوص شاه).
ارتشبد محمد امیر خاتمی (داماد شاه و فرمانده نیروی هوایی).
فرح پهلوی (دیبا) (همسر شاه)
.اشرف پهلوی (خواهر دوقلوی شاه).
جمشید علم (سناتور).
امیرهوشنگ دولو (سناتور).
فلیکس آقایان (سناتور).
هوشنگ انصاری (وزیر اقتصاد و دارایی).
پرویز ثابتی (مدیر امنیت داخلی، ساواک)
.نعمتالله نصیری (رئیس ساواک).
فضای سیاسی جامعه ایران در دهههای 40 و 50 طوری بود که سیاست «مشق شب» مرام تعداد خاصی از شخصیتها که در اندرونی حضور مداوم داشتند، شد و حلقه درونی قدرت منحصر به محفل درونی شاه و چند فامیل خاص گردید. نزدیکترین افراد به شاه با نفوذترین افراد بودند. هر چند که برخی از شخصیتهای نزدیک به شاه نقش فعالی داشتند، اکثر آنها در حلقه درونی به شدت تنگ و انحصارطلبانه شاه قدرت کارساز و کارآمد محسوب نمیشدند.
محمدرضا شاه
گواه این مدعا اینکه اسدالله علم یار وفادار و دوست صمیمی شاه وقتی مطلبی به او میگفت و اندکی انتقاد میکرد و با نرمش شاه مواجه میشد و میگفت: «خدا به شاه عمر بدهد که به انسان اجازه حرف زدن میدهد.» این جمله بارها در متن خاطرات علم عنوان شده است و یا فردوست، دوست دیرین شاه، معترف است که حتی برخی از نامهها و مکاتبات سری را فقط شخص شاه میدید و دیگر هیچ کس؛ لذا ملاحظه میشود که این موقعیتها حتی در حلقه درونی شاه کاملاً شکلی از قدرت غیر رسمی و غیر واقعی را مشخص میکند، چرا که تمامی موقعیتها به عنوان امتیازی بود که شخص شاه عطا کرده بود.محمدرضا شاه از سویی ساخت قدرت را شدیداً به خود و حلقه درونی محفل دربار وابسته کرده بود و از سویی دیگر با شعار تمدن و تجدد برنامههای نوسازی اقتصادی و اجتماعی را دنبال میکرد. در واقع نوسازی گردش نخبگان و مشارکت دادن تمام طبقات و اقشار را ضروری میساخت، درحالی که حوزه سیاست غیر رسمی باقی ماند. به عبارت دیگر در روند نوسازی و دگرگونی اجتماعی سالهای آخر سلطنت پهلوی دوم، روند روابط غیر رسمی محفل درونی شاه که جایگزین نهادهای رسمی و مدنی شده بودند ادامه یافت. (3)
در رژیم شاه طیف نسبتاً وسیعی از نخبگان شامل اعضای خاندان سلطنت، بلندپایگان دربار، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلس، ردههای بالای افسران ارتش، قضات بلندپایه، معاونان وزراء، دیپلماتهای ارشد و سایر مقامات عالیرتبه مواضع رسمی قدرت را در اختیار داشتند. اما این امر لزوماً آنان را به قدرت کارساز و موثر مجهز نمیساخت بلکه این موقعیت خود در شبکه وسیع وابستگیها، حمایتها، دستهبندیها و سایر تقسیمات گروهی غیر رسمی بود که میزان قدرت واقعی او را تضمین میکرد و او را قادر میساخت تا بر توزیع و تخصیص مواضع قدرت اعمال نفوذ کند. در واقع پیوندها و حمایتها و وابستگیها آنان را به تدریج به قدرت موثر مجهز میکرد و در نهایت آنان را وارد حلقه قدرت میساخت.
حلقه درونی قدرت در زمان محمدرضا شاه از میان نخبگان اعضای خانواده سلطنتی، درباریان، رهبران نظامی و امنیتی، اعضای رده بالای مجالس سنا و شورا، وزراء، معاونین وزیران، و اعضای رده بالای تجاری و حرفهای بر میخاستند. این افراد شامل تعدادی از مقامات بودند که رابطه آنها با شاه براساس اعتماد و اطمینان متقابل برقرار شده بود.
محمدرضا شاه از سویی ساخت قدرت را شدیداً به خود و حلقه درونی محفل دربار وابسته کرده بود و از سویی دیگر با شعار تمدن و تجدد برنامه¬های نوسازی اقتصادی و اجتماعی را دنبال می کرد
هر یک از افراد جایگاه خاص خویش را در حلقه درونی قدرت شاه داشت و با معیار وفاداری و اعتماد بین او و شاه شدت این رابطه کم و زیاد میشد. انتصابها و انتخابها همه براساس میل و اراده شاهانه و توسط همین گروه انجام میشد. از میان این گروه، چهار نفر بیشترین تأثیر و نفوذ را در محمدرضا شاه داشتهاند، و توانستهاند با تشکیل شبکهای وسیع دور خود، از نفوذ درباری در دهه 40 و 50 برخوردار شوند. این چهار نفر عبارتند از: اشرف پهلوی، اسدالله علم، فرح پهلوی (دیبا) و امیرعباس هویدا.
منابع :
1- نصرالله نوروزی، «ساخت قدرت شخصی و فروپاشی حکومت پهلوی»، مجله راهبرد، شماره 9 (بهار 1375)، ص 157.
2- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، از ظهور تا سقوط، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، ص 53.
3- علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، جلد دوم: سیاست و حکومت در ایران، 1320-1357، تهران، سمت، 1379، ص 40.
منبع مقاله :
www.akairan.com