مروری بر یکتاپرستی یا چندخدایی در تاریخ

سؤال اصلی در این نوشتار این است که آیا انسان ابتدایی از آغاز به خدای واحد ایمان داشته یا این اعتقاد به مرور زمان پیدا شده است؟ به عبارت دیگر آیا انسان در ابتدای تاریخ خود یکتاپرست بوده است یا نه، اعتقاد به چند خدا داشته است؟
دوشنبه، 18 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مروری بر یکتاپرستی یا چندخدایی در تاریخ
 مروری بر یکتاپرستی یا چندخدایی در تاریخ

 

نویسنده: عبدالله نصری




 

سؤال اصلی در این نوشتار این است که آیا انسان ابتدایی از آغاز به خدای واحد ایمان داشته یا این اعتقاد به مرور زمان پیدا شده است؟ به عبارت دیگر آیا انسان در ابتدای تاریخ خود یکتاپرست بوده است یا نه، اعتقاد به چند خدا داشته است؟
پژوهشگرانی که به بررسی این مسأله پرداخته اند دو نظریه گوناگون داده اند:
1- گروهی معتقدند که ایمان به خدای یگانه در ابتدا وجود نداشته است، بلکه دریافت چنین مفهومی بعدها و بر اثر تحوّل بشر پیدا شده است.
2- گروهی دیگر معتقدند که ایمان به خدای یگانه از ابتدا وجود داشته است و دلایلی هم برای اثبات چنین منظوری وجود دارد.
اگوست کنت، اسپنسر، فریزر، ادوارد تیلور از طرفداران نظریه اول هستند. اینان بر این اعتقادند که اندیشه خدا و مذهب در طول تاریخ زندگی انسان ها مشمول قانون تحوّل و تکامل بوده است. به این صورت که بشر در ابتدا به چند خدا معتقد بوده و به مرور زمان و تکامل اندیشه های اجتماعی خدایان متعدد از میان رفته و خدای واحد جایگزین آنها شده است. دیوید هیوم David Humm که از طرفداران این نظریه است در این باره چنین می گوید:
« تا آنجا که تاریخ بشر نشان می دهد چنین پیداست که آدمیان در روزگاران باستان همه مشرک بوده اند، آیا با این همه می توانیم بگوییم که مردمان در زمان های دیرین تر، پیش از پیدایی فن کتابت، یا هرگونه هنر و دانش، به اصول خداشناسی محض عقیده می داشتند؟ این بدان معناست که مردمان تا زمانی که نادان و درنده خو بودند، حقیقت را می دانستند ولی همین که دانش و ادب را فراگرفتند، راه را گم کردند». (1)
طرفداران نظریه اول که به طرفداران نظریه تکاملی معروف هستند، معتقدند که بشر در اعتقاد به خدا از سه مرحله ی تاریخی عبور کرده است.

1- مرحله ی ادیان ابتدایی primitive Religious:

در این مرحله نمی توان اثری از خدا یا خدایان را پیدا نمود. این مرحله نیز خود به دو مرحله تقسیم می شود:

الف - مرحله توتمیسم

که در آن حیوانات و گیاهان و یا اشیاء بی جان مورد احترام و تقدیس قرار می گیرد.

ب - مرحله آنیمیسم

که در آن نیروهای فوق طبیعی که در اجسام و اشیاء حلول می یابند، مورد تقدس قرار می گیرد. سحر و جادوگری نیز در این دوران رواج داشته است.

2- مرحله ی ادیان قدیم Anceint Religious :

این مرحله شامل ادیان چند خدایی است و خدایان تازه گام به عرصه ی هستی نهاده اند. شرک و بت پرستی در این دوران جریان داشته است. ادیان یونان و مصر مربوط به این دوران هستند.

3- مرحله ادیان توحیدی Monotheism:

پس از کناره گیری خدایان از مقام خود، خدای واحد جایگزین آنها می شود. اندیشه یکتاپرستی که در ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و اسلام یافت می شود، مربوط به این مرحله است.
باید در نظر داشت که تقسیم بندی فوق را محققانی چون ادوارد تیلور به صورت زیر مطرح ساخته اند:
1- مراحل توتمیسم که در آن اعتقاد به تقدس جاندار و بی جان رواج دارد.
2- مرحله آنیمیسم که در آن اعتقاد به تقدس موجودات جاندار وجود دارد.
3- مرحله چند خدایی که در آن خدایان بی شمار حاکم بر سرنوشت بشر هستند.
4- مرحله ی یکتاپرستی، مرحله ای که بشر تنها یک خدا را می پرستد.
اسپنسر که قبل از تیلور به تقسیم بندی سیر اندیشه خدا و مذهب پرداخته است، مرحله آنیمیسم را قبل از توتمیسم می داند. یعنی معتقد است که در ابتدا بشر موجودات جاندار را می پرستیده و سپس به پرستش موجودات بی جان پرداخته است. تقسیم بندی اسپنسر نیز از آنجا ریشه می گیرد که وی سیر حرکت جامعه ها را در مرحله ابتدایی و یکنواخت به سوی مراحل پیچیده و نامتجانس در نظر می گیرد، و می کوشد تا در فاصله میان حرکت جامعه از یکنواختی تا پیچیدگی، سیر اعتقاد به خدا و مذهب را نیز در آنجا بگنجاند.
طرفداران ماتریالیسم تاریخی نیز که می کوشند تا تاریخ را بر اساس حرکت تکاملی توجیه کنند همین نظریه را پذیرفته اند. بارنز H.E.Barnes و بکر H.Becker در این باره چنین می نویسند:
« در مورد سیر دین گفته اند اجتماع انسانی در ابتدا متجانس و یکسان بود، و به اقتضای وضع، به جانی یگانه عام اعتقاد داشت. اما به زودی از تجانس برکنار و دستخوش انقسام و انفراد شد؛ و در الزام به جانهای خاص متعدد اعتقاد کرد. به طور مسلم اقوام ساده موافق مقتضیات اجتماع خود، جانها را تشخص بخشیدند و طبقه بندی کردند. سرانجام جانها شخصیت و صفتهای انسانی به خود گرفتند. برخی از آنها نیک و بعضی بد به شمار رفتند. پس خدایان و فرشتگان و نیز شیاطین پدید آمدند. هم چنان که در زمین ( اجتماع انسانی) افرادی برتر از دیگرانند و سلسله ای از مراتب وجود دارد، در آسمان نیز خدایان و فرشتگان و شیطان ها به ترتیب اهمیت خود در سازمانهای هرم وار گرد هم می آیند».(2)
به نظر این محققان مرحله چند خدایی و دوره ی ادیان قدیم از آغاز مرحله ی شهرنشینی تا چند هزار ساله پیش وجود داشته است، و از آن پس اعتقاد به خدای واحد در میان اقوام مختلف پیدا شده و جایگزین خدایان به شمار می آید.
اما طرفداران نظریه ی تک خدایی معتقدند که انسان های ابتدایی از روز نخست اعتقاد به خدای واحد داشته اند، زیرا اعتقاد به یک نیروی کلی و لاهوتی در میان اقوام ابتدایی دیده شده است.
اندیشه شرک و بت پرستی نیز پس از اعتقاد به خدای یگانه بر ذهن افراد خطور کرده است. در نظر بعضی از دانشمندان واحد پرستی قدیمی ترین شکل و اساس دین است.
« اندریولانگ Andrew Lang اول کسی است که از جان گرایی انتقاد کرد و اصالت ارواح و مراسم آن را باطل شمرد و گفت انجام مراسم ابتدایی برای ارواح نیست، بلکه برای خدای متعال است که در آسمان جای دارد و ناظر رفتار و اخلاق و اعمال انسان است و مورد پرستش کلیه اقوام و ملل ابتدایی و عالی است و واحدپرستی اساس دین را تشکیل می دهد. در نظر این عده دانشمندان در هریک از ادیان شکلی از واحدپرستی برقرار است که پایه دین است و همواره در کنار سایر امور دینی مکان دارد.
ویلهِلم اشمیت wilhelm schmidt اطریشی در کتاب خود درصدد است وجود عقیده به خدای واحد را در کلیه اقوام طبیعی نمودار سازد و قدیمی ترین شکل « دین انسان» را نشان دهد. (3)
ویلهلم اشمیت از جمله محققانی است که معتقدند اعتقاد به خدای واحد در میان اقوام ابتدایی هیچ گونه تضادی با اعتقاد به فرضیه ی تکامل ندارد و می شود هم فرضیه تکامل را قبول کرد و هم اعتقاد به خدای واحد را زیرا که در روزگارانی که شرک و بت پرستی در میان اقوام وجود داشته، در میان آنان اعتقاد به خدای واحد نیز وجود داشته است. بنابراین یکتاپرستی عقیده ای نیست که بتوان گفت به تدریج به وجود آمده است، بلکه از ابتدای تاریخ بشری در میان بسیاری از اقوام و ملل وجود داشته است.
« سدربلوم soderblom در کتاب خود « اساس ایمان به خدا» از خدای واحد غافل نیست ولی درصدد است راه میانه را انتخاب نماید و به جای عقیده به خدا اصولی را در نظر گیرد و ایمان به یک نیرو یا مانا و یا ادراک خالق را اساس قرار دهد.
سدربلوم می گوید: خدای متعال خالق و مؤسس امور اجتماعی و دینی است.
پتازنی pettazzonie دانشمند بزرگ ایتالیایی از این دسته است و معتقد است عقیده به خدای واحد بصیر و علیم بسیار ابتدایی است و به خدای ملکوتی شباهت دارد و با وجود این، اصطلاح واحدپرستی مخصوص مردم ابتدایی را قبول ندارد، زیرا در نظر او واحدپرستی حقیقی در مقابل عقاید شرک قرار دارد.
ویدن گرن widengren سوئدی عقاید پتازنی را گسترش می دهد و خدای عالم بالا را مورد توجه قرار می دهد که سرنوشت انسان در دست قدرت وی و نیکی و بدی از آن اوست.
به این طریق از طبیعت خدای واحد دوگانگی استخراج می کند زیرا زندگی و مرگ و خوشبختی و بدبختی و بارندگی و خشکی از آن خدای واحد است.
ویدن گرن این دو طبیعت مختلف را در خدا جدا می سازد و وجوه مختلف کارهای او را بیان می کند که چگونه اختلاف طبیعت خدا باعث ایجاد شرک می گردد. (4)
کسانی که با نظریه ی تک خدایی مخالفت می کنند به طور عموم بر این مبنا استدلال می کنند که بشر در طول تاریخ دارای تحول و تکامل بوده است، و چون قانون تحوّل و تکامل یک قانون عمومی است باید شامل همه امور اجتماعی و غیر اجتماعی بشود، و در نتیجه اندیشه خدا و مذهب نیز باید در این قانون عام و فراگیر قرار بگیرد. به بیان دیگر چون قانون تکامل یک قانون کلی است و بر اساس آن تاریخ بشر همواره در حال تکامل بوده است، و انسان نیز هم پای تاریخ تکامل پیدا کرده است، امکان پذیر نیست که انسان در ابتدای حیات خود دارای پیشرفت باشد ولی بعد به جای تکامل دچار انحطاط فکری شده باشد. اگر بشر در ابتدا یکتاپرست می بود نمی بایست دچار شرک می شد و چون تاریخ مراحلی از شرک را نشان می دهد پس بر اساس قانون تکامل نمی بایست قبل از آن اثری از یکتاپرستی وجود داشته باشد.
این نظریه از نظر ما به دلایلی چند قابل قبول نیست، چرا که اولاً اعتقاد به خدا یک امر فطری و عقلی است و امور فطری نیز هیچگاه مشمول قانون تحوّل و تکامل نمی شود. یعنی آن ویژگی ها و نیازمندی هایی که در درون ذات انسان نهفته قابل تغییر و تحوّل کیفی نیستند، و تنها اگر به موانعی برخورد پیدا کنند، دچار انحراف و تغییر مسیر می شوند، نه آن که به کلی از میان رفته و محو و نابود شوند. بنابراین نمی توان بر اساس قانون تحوّل و تکامل عمومی دورانی را دوران بی خدایی دانست و پس از آن قایل به دوران چند خدایی، و سرانجام قائل به مرحله تک خدایی شد. اندیشه شرک هم که در میان بسیاری از اقوام دیده می شود، تنها مربوط به دوران چند خدایی نیست، چه بسا که در دوران تک خدایی نیز اندیشه شرک دیده می شود.
ثانیاً به نظر ما تنها اصل وجود خدا فطری است که وحدانیت نیز فطری است. شما حتی اگر امروزه از افراد عامی و بی سواد که بر اساس فطرت اعتقاد به خدا دارند و فطرتشان نیز سالم مانده است، سؤال از وحدانیت یا عدم وحدانیت خدا بکنید پاسخ به وحدانیت خدا خواهند داد. خود انسان نیز اگر هرگونه دلیل عقلی و استدلالی را کنار بگذارد و لحظاتی با خود خلوت کند و در عالم درون سیر و سیاحت کند، همان گونه که به اصل وجود خدا پی می برد به یکتایی او نیز پی خواهد برد.
ثالثاً این مسأله که می گوییم بشر در طول تاریخ در مرحله ای دچار شرک شده است، مسأله ای قابل تأمل است، چرا که منظور از شرک چیست و کدامیک از اقسام شرک را در نظر می گیریم؟ آیا شرک ذاتی در نظر است یا شرک صفاتی و یا شرک در عبادت؟
با مطالعه ی تاریخ به خوبی در می یابیم که بسیاری از اقوام که مشرک بوده اند، شرکشان از نوع شرک عبادی بوده است. یعنی اقوام در اصل وجود خدا مشرک نبوده اند، بلکه در کنار اعتقاد به خدای واحد و پرستش او رب النوع های دیگر را نیز مورد پرستش و عبادت قرار می دادند. حتی گاهی این رب النوع ها را فقط از این نظر عبادت می کردند که گمان می کردند این ها واسطه ای میان افراد و خدا هستند و با احترام و تقدیس آنها می توانند آنها را در بارگاه الهی شفیع قرار دهند. اساس بسیاری از مردم شناسان و جامعه شناسان به هنگام مطالعه اندیشه ها و اعتقادات اقوام بدوی دچار یک اشکال بزرگ می شوند و آن اینکه اگر قوم یا قبیله ای برای اشیاء و یا موجوداتی تقدّس قایل شود گمان می کنند که آنها اشیاء و موجودات را می پرستند.

پی نوشت ها :

1. تاریخ طبیعی دین ص 31.
2. تاریخ اندیشه ی اجتماعی ص 52.
3. بنیاد دین و جامعه شناسی ص 14.
4. بنیاد دین و جامعه شناسی صص 5-14.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1373)، خدا در اندیشه ی بشر، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.