فراماسونری در ایران (1)

ماده 9؛ باید با تمام قوا کوشش نمایید از منابع مالی و نظامی دولت ایران اطلاعات دقیق و صحیحی به دست بیاورید. از شماره نفرات و دیسیپلین ارتش، از میزان و راه های وصول مالیات و عوارض در موقع صلح و جنگ، از هنرهای
سه‌شنبه، 19 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فراماسونری در ایران (1)
فراماسونری در ایران(1)

 

نویسنده: سلمان قاسمی




 

دستورات استاد اعظم

فقراتی از فرمان بیست ماده ای جرج سوم، پادشاه انگلستان به سِر گور اوزلی سفیر کبیر انگلیس و رئیس منطقه ای فراماسونری در ایران.

«ماده 9؛ باید با تمام قوا کوشش نمایید از منابع مالی و نظامی دولت ایران اطلاعات دقیق و صحیحی به دست بیاورید. از شماره نفرات و دیسیپلین ارتش، از میزان و راه های وصول مالیات و عوارض در موقع صلح و جنگ، از هنرهای صنعتی و از سایر مطالبی که بتوان از روی آنها قضاوت صحیحی درباره ی اوضاع فعلی ایران نمود....
ماده 10؛ هرگاه شما عملی دانستید هر گونه کتب خطی کمیابی را که به زبان فارسی و عربی که بتوان به قیمت مناسب به دست آورد، خریداری نمایید. به شما اجازه داده می شود در این راه حدود ششصد پاوند طلا در سال خرج کنید... شما باید سعی کنید از ایالات و شهرها و بقایای آثار قدیمی ایران، نقشه برداری نمایید.
ماده ی 12؛ باید مخصوصاً توجه کنید و دریابید که اخلاق، مسلک و روحیه اشخاصِ برجسته که با شاه ایران طرف شور هستند چگونه می باشد. سعی کنید با تمام وسایل عملی به آنها نزدیک شوید... و آنها را به سوی خودتان جلب نمایید.
ماده 18؛ شما همواره باید نسبت به حفظ کمپانی هند شرقی و مردمان سرزمینی که تحت کمپابی نامبرده زندگی را به سر می برند، حداکثر مراقبت و توجه و علاقه را داشته باشید و تمام قوای خود را باید صرف پیشرفت منافع و نظریات آنان در دربار بنمایید»(1)

ایران به خاطر موقعیت استراتژیک و منابع سرشار، همواره مورد نظر قدرت های استعماری بوده است. و با ورود استعمار انگلستان به هند و تصاحب منابع بی نظیر آن کشور، ایران که مانند دژی در برابر ورود امپراتوری عثمانی بود، بیشتر مورد نظر قرار گرفت. طبق مستندات تاریخی مداخلات پیدا و پنهان استعمار بریتانیا در ایران از قرن شانزدهم میلادی آغاز شد و کم کم با وارد کردن بعضی سیاسیون فرومایه و وطن فروش در محافل فراماسونری شکل عملی به خود گرفت. این جریان به گواه شواهد روشن تاریخی، نقش بسیار مؤثر را در بهره مندی استعمار از منافع و منابع این مملکت داشته است.

آشنایی مردم ایران با فراماسونری

در برخی منابع، ورود فراماسونری به ایران را مانند تاریخ پیدایش اساطیری آن در جهان، تا ایران باستان به عقب برده و ادعا کرده اند که فراماسونری به شکل و صورت های مختلف در زمان ساسانیان! وجود داشته است اما علی رغم این افسانه ها، زمینه آشنایی ایرانیان با این تشکیلات چند صد سال بیشتر قیمت ندارد.
در حدود سال 1730 نخستین لژهای فراماسونری در کلکته هند بنیان نهاده شد و چنان که نوشته اند فراماسون های انگلیسی دستگاهی پهناور در کلکته و پس از آن در پاره ای از شهرهای هند گسترده بودند و گروه گروه مردم کشورهای گوناگون را با خود همراه می کردند. پاره ای از ایرانیان که به هند می رفتند در این لژها راه یافته و اندیشه های ماسونی را در بازگشت در میان هم وطنان خود انتشار می دادند.(2) این افراد یا از تجار و سوداگران بودند و یا از آخوندها و ملاهایی که برای پخش اندیشه های خود و یا روضه خوانی به میان مسلمانان هند رفته بودند. از سوی دیگر گروهی دیگر نیز که بیشتر از مردم آذربایجان بودند و برای بازرگانی به خاک عثمانی می رفتند، با اندیشه های ماسونی فرانسوی آشنا شدند.(3)

آشنایی نخبگان و سیاستمداران ایرانی با فراماسونری

قبل از بررسی موردی ماسون های ایرانی در یک نگاه کلی، ماسون های بلندپایه و روشنفکر ایرانی را می توان در دو طیف جداگانه مورد بررسی قرار داد، نسل قدیمی از ماسون ها با خصوصیاتی چون متظاهر به مذهب و آداب اجتماعی و روحیه درویش مسلکی و نسل جدید که متفرعن، پرمدعا، فضل فروش، بی بند و بار در مسائل اخلاقی و بی تعصب در باورهای مذهبی و سیاسی بودند. کسانی مانند ادیب الممالک فراهانی که آیین ماسونی را در 600 بیت سرود و محمد علی خان فروغی ذکاءالملک در دسته اول جای می گیرند و افرادی مانند تقی زاده، هویدا، شریف امامی و ... و بسیاری دیگر از ماسون های دوران پهلوی که جزء کارگزاران رژیم بودند در دسته دوم جای دارند.

اولین ماسون های ایرانی

عسکرخان افشار ارومی

عسکرخان افشار ارومی اولین فراماسون ایرانیِ صاحب مقامی است که در تاریخ 24 نوامبر سال 1808میلادی در در پاریس به لژ فیلوسوفیک فرانسه پیوسته است. این لژ پیرو لژ بزرگ اسکاتلند بود.(4) البته قبل از وی اگرچه ایرانیانی که به هند سفر کرده بودند داخل در لژهای ماسونی شده بودند اما چون در سازمان های دولتی و دربار ایران دارای مقام و منزلتی نبودند، نام آنها در ردیف فراماسون های اولیه و برجسته ایرانی ذکر نشده است.(5) وی در دستگاه عباس میرزا نائب السلطنه در تبریز بود و از سرکردگان سپاه به شمار می رفت. او در سال 1222 قمری از سوی دربار ایران با نامه و پیشکش به دربار ناپلئون رهسپار شد. فتحعلی شاه در نامه خود به ناپلئون از عسکرخان با نام عالیجاه عمدة الخوانین الکبار، عسکرخان افشار یاد کرده است. وی در این سفرِ مهم سیاسی، موظف بود ناپلئون را با ایران متحد سازد و جبهه ای بر علیه روس و انگلیس به وجود آورد ولی سه ماه پس از ورود به پاریس به جای فعالیت به نفع ایران حلقه عبودیت و بندگی استاد اعظم گراندلژ اسکاتلند را به گردن نهاد! جالب اینکه تشریفات پذیرش وی که می بایست در مدت شش ماه انجام می شد در مدت بسیار کوتاهی صورت گرفت و حتی وی در مدت بیست و یک روز به رتبه استادی رسید!(6)

میرزا ابوالحسن خان شیرازی (ایلچی)

میرزا ابوالحسن خان ایلچی فرزند محمد علی خان اصفهانی دومین ایرانی است که طوق بندگی انجمن فراماسونری را بر گردن انداخت. او در 15 ژوئن سال 1810 میلادی در حضور 35 تن از اعضای اصلی لژ و پنج تن مهمان عالیمقام از لژهای بزرگ انگلستان به انجمن ماسونی پیوست. وی در جوانی که حُسنی داشت، بیشتر در خدمت بزرگان بود و حتی در لباس و آرایش دختران برای آنان می رقصید.(7) وی خواهرزاده و داماد حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی یهودی تباریست که در جریان لشکرکشی لطفعلی خان زند به اصفهان، در حالی که از طرف شاه جوان به وزارت و کلانتری شیراز رسیده بود، دست به کودتا بر علیه سلطنت زندیه زد و با تصرف شیراز و خلع سلاح کردن ایلات فارس، نقشی مهم و تعیین کننده در صعود خاندان قَجَر به سلطنت، ایفا کرد(8) و با این کار خیانت آمیز خود بر علیه شاه جوان و دلاور زند، به عنوان یکی از بد نام ترین چهره های تاریخ معاصر ایران شناخته می شود.
ایلچی از سال 1810 میلادی تا زمان مرگ، ماهی یک هزار روپیه از حکومت انگلیس در هندوستان، بابت توسعه اتحاد بین ایران و انگلیس حقوق می گرفت. هنگامی که سِر گور اوزلی به عنوان سفیر انگلیس در ایران تعیین شد و به خاطر اینکه در حین اقامت ایلچی در لندن، سر گور اوزلی مهمان دار وی بود و او را به عضویت فراماسونری درآورده بود، ایلچی نهایت هم کاری را با وی داشت و در نتیجه همکاری این دو ماسون بلند پایه بود که بعدها دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای منعقد شد که ایلچی طرفِ امضا کننده ایرانی معاهده گلستان بود.(9) ایلچی هم چنین طبق دستور استادش اوزلی از طرف ایران قرارداد صلح با روسیه را امضا کرد که به موجب آن بزرگترین و آبادترین استان های شمالی ایران از این کشور جدا شد. در مدت 35 سالی که این شخص یکه تاز میدان سیاست و عامل اجرای منویات انگلیس در ایران بود تحریکات همه جانبه انگلیس بر علیه ایران ادامه داشت.(10)

میرزا محمد صالح شیرازی

در سال 1226 قمری (1811 م) دو تن برای دانش اندوزی و یاد گرفتن علوم جدید به انگلستان اعزام شدند و در پی آن در سال 1230 قمری نیز پنج تن به نام های میرزا محمد صالح شیرازی، میرزا جعفر طبیب، میرزا جعفر مهندس، میرزا رضا و محمد علی چخماق ساز به همین منظور به خارج فرستاده شدند. از این پنج نفر به جز میرزا جعفر طبیب، بقیه بعد از سه سال و نه و ماه در محرم 1235 قمری به ایران بازگشتند. میرزا محمد صالح در این سه سال و اندی علاوه بر آشنایی با زبان های خارجی صنعت چاپ را نیز فرا گرفته بود. وی در بازگشت به دستگاه عباس میرزا نائب السلطنه وارد شد و ترجمه نامه های سیاسی او را بر عهده گرفت. در سال 1237قمری وی از سوی عباس میرزا به سفارت لندن رفت و در سال 1244قمری همراه با هیئتی به سرپرستی خسرو میرزا به دربار امپراتوری روس مأمور شد. هم او بود که نخستین بار در ایران روزنامه فارسی با چاپ سنگی منتشر کرد. وی در زمان اقامت خود در لندن در مورد ورود به فراماسونری در سفرنامه خود آورده است:

«در صحن کلیسا مستر هریس را که بزرگ خانه فراموشان بود و بنده را به دو مرتبه (درجه) از مراتب مزبور رسانیده، مذکور ساخت که یک هفته دیگر عازم ایران هستید (!) و فردا فراموشخانه باز است اگر فردا شب خود را به آنجا رسانیدی، رتبه استادی را به تو می دهم وگرنه ناقص به ایران می روی....»(11)

میرزا سید جعفرخان فراهانی

مهندس میرزا سید جعفرخان فراهانی (مشیرالدوله) چهارمین ماسون ایرانی است که در آغاز سال 1817میلادی در لندن به انجمن ماسونی پیوست. وی به خاطر خوش خدمتی هایی که به انگلیسی ها کرده از طرف آنها به عنوان «یک مرد وطن خواه خوب» معرفی شده است.(12)

در تاریخ معاصر ایران شش تن از رجال سیاسی ملقب به مشیرالدوله بوده اند که پنج تن از آنها از مؤسسین یا اعضای لژهای فراماسونری ایران وده اند.
اول: مهندس میرزا جعفرخان مشیرالدوله که توضیحش گذشت. دوم: میرزا حسین خان سپهسالار فراماسون که در دادن امتیاز ننگین رویتر همکار ملکم خان ارمنی بود. سوم: شیخ محسن خان معین الملک که سفیر ایران در اسلامبول و رئیس فراموشخانه آن شهر بود. چهارم: میرزا نصرالله خان نائینی که بعدها به مقام وزارت خارجه ممالک محروسه ایران رسید. پنجم: میرزا حسن خان پیرنیا فرزند میرزا نصرالله خان نائینی که مانند پدر در پاریس به عضویت لژ گراند اوریان درآمده بود و یکی از مسببان انعقاد امتیاز ننگین نفت دارسی بود.(13)

ابوطالب فرخ خان امین الدوله کاشی

پنجمین ماسون، ابوطالب فرخ خان امین الدوله کاشی بود که در نوجوانی در جرگه غلام بچگان فتحعلی شاه قرار داشت. در جوانی، پادشاه او را نزد عباس میرزا نائب السلطنه فرستاد و در مورد او نوشت:

فرخ خان، ساقی خودمان را که ریشش درآمده بود (!) برای پیشخدمتی شما فرستادیم.

در این دستگاه بود که وی فرخ خان شد، امین الملک شد، امین الدوله شد، سفیر شد، و پیمان ننگین پاریس (1279ق - 1857م) را با انگلیسی ها بست و با این کار هرات و افغانستان را به انگلیسیان بخشید همچنان که چند سال پس از آن در سال 1277قمری به دستور انگلیسیان، امتیاز سیم تلگراف خانقین - تهران را برای انگلیسیان از شاه گرفت. وی نیز در همان سال بستن قرارداد ننگین پاریس به لژ فراماسونری گرانداوریان (فرانسه) پیوست.(14)
بعد از معرفی اولین ماسون های ایرانی در ادامه مروری داریم بر زندگینامه، فعالیت ها و سرنوشت سه تن از مؤثرترین چهره های این جریان در تاریخ معاصر ایران، آنهایی که حتی با گذشت حدود یک سده از مرگشان، هنوز هم سایه تفکرات منحوسشان بر سر فرهنگ ایرانی اسلامی سنگینی می کند.

میرزا ملک خان ناظم الدوله ارمنی جلفایی اصفهانی

اولین کسی که انجمنی همانند انجمن فراماسونری در ایران برپا نمود میرزا ملکم خان ناظم الدوله ارمنی جلفایی اصفهانی فرزند میرزا یعقوب بود.
میرزا یعقوب که خود را مسلمان می خواند در سفارت روس در تهران مترجم بود و چنانکه نوشته اند در سراسر زندگی برای انگلیس جاسوسی می کرد.(15) اگر چه کلمه «فراموشخانه» سال ها قبل در سفرنامه میرزا محمد صالح شیرازی به کار رفته بود اما نخستین بار با نوشتن کتابچه فراموشخانه و به دنبال آن تأسیس فراموشخانه توسط میرزا ملکم خان بود که بر سر زبان ها افتاد.(16) سال حقیقی تأسیس فراموشخانه در ایران را سال 1277 یا 1276 می دانند. برخی این کار را با آگاهی شاه و حتی به دستور وی می دانند با این توجیه که شاه فهمیده بود که دیگر با پشتوانه سپاه و اِعمال زور نمی تواند پادشاهی کند. او در این اندیشه بود که با برقراری لژ و خواندن خود به عنوان استاد بزرگ، همان طور که مردم سوگند وفاداری به انجمن می خورند به پادشاهی وی نیز وفادار خواهند ماند،(17) اگرچه بعدها بواسطه برخی مسائل، نسبت به انجمن بدبین شد و اعلان نامه دولتی مبنی بر غیر قانونی بودن لژها صادر کرد. بنا بر قول بعضی از محققین فراموشخانه ملکم در ابتدا ارتباطی با فراماسونریِ خارج نداشت و بعدها با آن ارتباط برقرار کرد.(18)
ملکم هدف از تأسیس فراموش خانه را پخش اندیشه های سیاسی و اجتماعی نو و در نتیجه بهبودی روزگار ایرانیان و پیشرفت آنان در زمینه های گوناگون معرفی می کرد اما بعدها چیزهایی غیر از این عیان شد. در حقیقت وی می خواست با این کار قدرتی به هم بزند و در اندیشه سودجویی مادی از این جریان بود چرا که با توجه به حق عضویتی که از داوطلبان می گرفت و با احتساب اینکه اعضا از اعیان و بزرگان بودند زمینه خوبی برای درآمدزایی او وجود داشت. این همان چیزی است که خودِ وی در زمان بی مهری شاه نسبت به انجمن و تعطیلی آن نوشته است:

«و الله بالله هر یک از تکالیف را که اشاره بفرمایید قبول خواهیم کرد. به همه حالت راضی هستم، مگر بیکاری، حتی بیکاری را هم قبول خواهم کرد اما به شرط اینکه اسباب گذران من مهیّا باشد. اگر بخواهند هم گرسنه باشم و هم بیکار بمانم، این نخواهد شد. من اگر حقّه بازی بکنم سالی هفت هشت هزار تومان عاید من می شود، اگر فراموشخانه برپا کنم سالی بیست سی هزار تومان مداخل می کنم. اگر روزنامه ی نویسی بکنم به اصطلاح قدیمی ها هر کس را بخواهم به زانو می اندازم. با وصف این، چگونه ممکن است که من خودم را زنده دفن کنم»(19)

جالب اینکه وی حقّه بازی، فراماسونری و روزنامه نویسی را در یک ردیف و تنها وسیله ای برای جمع آوری پول می داند!
در دورانی که شاه هر گونه فعالیت انجمن را ممنوع اعلام کرد، در دربار نیز عده ای اسباب استهزاء فراموشخانه ملکم را برپا کرددند. به این صورت که کریم شیره ای را که دلقک دربار بود تشویق و تحریک کردند که او هم فراموشخانه ترتیب داد، به این شکل که اتاق های تودرتویی درست کرد که چراغ ضعیفی در هر اتاق روشن بود. کسی که می خواست در این فراموشخانه پذیرفته شود شبانه او را به اتاق اول وارد می کردند و پس از تاملی چند به اتاق دوم تا به اتاق آخری که می رسید در آنجا چراغ کم نورتری قرار داده، آلات بسیار زشت و قبیحی گذارده، بر لوحه ای فحش های رکیک نوشته بودند و حاصل آنها این بود که این فحش ها بر او وارد باشد اگر آنچه را که دیده است بر کسی بروز دهد. چون او با حالت بهت و حیرت و پشیمانی از آنجا خارج می شد هر چه رفقایش از او سؤال می کردند که چه دیده چیزی نمی گفت و به همین جهت تصور می کردند او فراموش کرده و این مسأله بیشتر مردم را به رفتن در این فراموشخانه وادار می کرد.(20)
اگرچه فراموشخانه ملکم بعد از چهار سال فعالیت به دستور ناصرالدین شاه بسته شد اما بعدها مجمع آدمیت بر اساس تعالیم وی تأسیس شد که رئیس آن عباسقلی خان آدمیت بود. این مجمع همواره تلاش می کرد که اعضای سرشناس خود را افزایش دهد و سرانجام موفق شد دکتر مصدق و سالارالدوله شاهزاده را به عضویت خود درآورد.
کارنامه فعالیت سیاسی میرزا ملکم سرشار از خیانت و وطن فروشی به ایران و ایرانی است. وی با همدستی خائنی دیگر چون سپهسالار (میرزا حسین خان سپهسالار مشیرالدوله) که از به اصطلاح منور الفکرهای آن دوران بود در ازای گرفتن دویست هزار لیره، حق انحصاری بهره برداری از معادن نفت و زغال سنگ و آهن و مس و سرب و نیز معافیت مأموران انگلیسی از پرداخت گمرک و مالیات و امتیاز انحصاری احداث کمپانی های مختلف را به بارون جولیوس رویتر، یهودی تبعه انگلیس فروخت.(21) در میان علما آیت الله حاج ملا علی کنی از مخالفان سرسخت فراموشخانه میرزا ملکم و فعالیت هایش بود که شجاعانه در مقابل وی و هم مسلک هایش ایستاد و فراموشخانه او را بست. حتی ایشان هشدارنامه ای را هم در مورد فعالیت های ملکم به ناصرالدین شاه نوشتند و ملکم را دشمن دین و دولت و انتظام مملکت دانستند و مسببان راهیابی وی به مقالات بالا و گرفتن لقب ناظم الملکی را خائن به دین و دولت معرفی کردند.(22) جالب اینکه اصلی ترین عامل در بالا بردن ملکم، خود شاه بود!
علاوه بر این، در سفر دیگری که ناصرالدین شاه به اروپا رفت و چون به پول احتیاج پیدا کرد به ملکم توسل شد او نیز مقدمات اعطای امتیاز بانک و راه آهن و غیره را به رویتر فراهم نمود. همچنین در سفر سوم شاه نیز در مقابل دریافت 40000 پوند انگلیسی، امتیاز تأسیس سازمان لاتاری را در ایران به او داد که با مخالفت علما و حرمت آن، این امتیاز لغو شد.(23) البته بعد از لغو امتیاز، ملکم اظهار بی پولی کرد و این امتیاز باعث آبروریزی برای ایران و از دست دادن مناصب و القاب دولتی برای ملکم شد.
البته فعالیت های ننگین این دلال وطن فروشی به بیگانگان به همین مواضع محدود نبود بلکه وی یکی از سرسخت ترین دشمنان علما و روحانیت به شمار می رفت. او علما را دشمن ترین اشخاص برای نظم مملکت و تربیت می دانست و معتقد به تغییر الفبای عربی به فارسی و خارج کردن آموزش و پرورش از دایره علوم دینی بود.(24) و اولین کسی بود که پروتستانتیسم اسلامی و پیرایشگری دینی را مطرح کرد که بعدها هم عده ای دیگر دانسته و ندانسته به نشر و پخش این تفکر غلط پرداختند. او به خاطر نافهمی و عدم تشخیص تفاوت های بنیادی بین دین اسلام و مسیحیت تحریف شده، معتقد بود که باید در ایران هم مانند فرانسه انقلابی رخ دهد!

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1. موسی نجفی - موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص 543 به نقل از مجله وحید، سال پنجم، شماره ی اول، ص 28-30.
2. محمود کتیرایی، فراماسونری در ایران، از آغاز تا تشکیل لژ بیداری ص 60.
3. اسماعیل رایین، ج 3، ص 591 از قول استاد سعید نفیسی در کتاب نیمه راه بهشت.
4. محمود کتیرایی، ص 10.
5. اسماعیل رایین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج1، ص 306.
6. اسماعیل رایین، ج 1، ص 312.
7. محمود کتیرایی، ص 15 به نقل از مجله خواندنی ها، س 24ش 95 مقاله علی مشیری.
8. عبدالله شهبازی، ج 2، ص 432.
9. عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، ج2 ص 442 - این معاهده در دوازده ماده بود که اجرای یک ماده آن منجر به تجزیه هفده شهر قفقاز از ایران شد.
10. اسماعیل رایین، ج1 ص 330.
11. محمود کتیرایی، ص 18.
12. محمود کتیرایی، ص 19.
13. حسین ملکی (ح م زاوش)، نقش فراماسونرها در تاریخ معاصر ایران، ص 445- و قطعاً وقتی مشاوران یک حکومت (مشیرالدوله ها) عامل سرسپرده اجنبی باشند چه انتظاری از حکومت می توان داشت.
14. محمود کتیرایی، ص 36.
15. اسماعیل رایین، ج1، ص 500.
16. رایین می نویسد: نخستین باری که در زبان ایرانیان نام فراموشخانه پیدا شده در دوران سلطنت شاهان اشکانی بوده است. شاپور دوم، پادشاه اشکانی زندانی در خوزستان داشته که فراموشخانه یا قلعه فراموشی نامیده می شده است و زندانی مخوف بوده که اشخاص بزرگ را که برای کشور خطرناک بودند در آن زندانی می کردند. (ج 1 ص 494).
17. محمود کتیرایی، ص 65 البته رایین سال تأسیس را اواخر 1274ق یا اوایل 1275ق می داند (ج 1 ص 497).
18. اسماعیل رایین، ج1، ص 496.
19. محمود کتیرایی، ص 71 به نقل از ماهنامه یغما 16ش 9 ص 405.
20. محمود، کتیرایی، ص 80.
21. محمد صدیقی، حامیان وابستگی، ص 26.
22. موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، ص 355.
23. اسماعیل رایین ج 1، ص 489.
24. شهریار زرشناس، تاملاتی درباره روشن فکری در ایران ، ص 82.

منبع مقاله:
قاسمی، سلمان؛ (1390)، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط