1. موقعیت جغرافیایی
ایران در خاورمیانه قرار گرفته است. منطقه ای پر اهمیت که از سابقه و قدمتی طولانی برخوردار است. منطقه مزبور به دلیل اهمیت فوق العاده اش، «لولای سه قاره» نامیده شده است:به نقشه جهان نگاه کنید. در میان آب های اقیانوس ها، دو خشکی بزرگ وجود دارد. یکی مجموعه سه قاره ی آسیا و آفریقا و اروپا و دیگری آمریکای شمالی و جنوبی. مجموعه اولی، هم به دلیل وسعت خاک و هم به خاطر جمعیت زیاد و هم به لحاظ قدمت تاریخی از ارزش و اعتبار بسیار بالایی برخوردار است.
با یک نگاه دقیق تر معلوم می شود که سه قاره آسیا و آفریقا و اروپا هر سه در یک جا به هم متصلند که آن را خاورمیانه می گویند، جایی که «لولای سه قاره» جهان است.
خاورمیانه امروز که مرکز تولید بیشترین خبر و بزرگترین نقطه برخورد قدرت های جهان سیاست است. اما اهمیت آن محدود و منحصر به روزگار ما نیست. در تمام طول تاریخ بشر، این سرزمین مهمترین منطقه عالم بوده است. ظهور ادیان الهی، بروز و رشد مهمترین تمدن ها، محل برخورد شدیدترین جنگ ها و خلاصه جای ظهور و بروز حساس ترین وقایع تاریخ در این نقطه از زمین بوده است.(1)
عبور و مرور کاروان های تجاری، یکی از اصلی ترین دلایل اهمیت خاورمیانه از نظر مادی قلمداد شده است:
اما آنچه در این منطقه (خاورمیانه) در زمینه مسائل مادی از هر نظر مهمتر و اصلی تر است آن است که خاورمیانه به دلیل این که نقطه ی اتصال بین سه قاره است، از قدیم ترین ایام، محل عبور کاروان های تجاری بوده است.(2)
اما کشف نفت در خاورمیانه، به اهمیت این منطقه در استراتژی جهانی صد چندان افزود:
پس از کشف نفت، خاورمیانه در سیاست قدرت های امپریالستی اهمیت بیشتری یافت. تا قبل از این تاریخ (کشف نفت) اهمیت خاورمیانه به خاطر موقعیت استراتژیکی آن بوده؛ اما اکنون نفت نیز به آن افزوده شده بود.(3)
نفوذ و سیطره بر منطقه خاورمیانه، از دیرباز کانون توجه مراکز قدرت بوده است و در جغرافیای قدرت، آن که بر این منطقه مسلط می شد، به سادگی می توانست خود را به دیگران تحمیل کند:
همه قدرت های جهانی می خواسته اند بر این منطقه مسلط شوند و هر قدرتی که بر آن سیطره پیدا می کرد از دست بالا و قدرت و نفوذ فوق العاده ای برخوردار بوده و در سیاست جهانی نقش اساسی داشته است.(4)
وضعیت خاص سوق الجیشی ایران در منطقه، باعث می گردید تا از جایگاهی پر اهمیت و ویژه در خاورمیانه و جهان برخوردار باشد. در گذشته، اغلب کاروان های تجاری مجبور به عبور از سرزمین ایران بودند:
تقریباً عموم راه های خشکی و دریایی از هر یک از سه قاره (آسیا، آفریقا و اروپا) به دو قاره ی دیگر لزوماً باید از این منطقه (خاورمیانه) بگذرد. علّت این امر آن است که دور تا دور آفریقا دریاست و فقط از راه صحرای سینا این قاره به خاورمیانه متصل است. دو قاره آسیا و اروپا نیز اگرچه در یک مرز طولانی از دریای سیاه تا قطب شمال به یکدیگر وصل هستند اما درست در همین منطقه کوه های «اورال» واقع شده دنباله کوه های قفقاز است و لذا رفت و آمد بین آسیا و اروپا از بالای دریای مازندران، باید از فراز کوه های اورال باشد که هم سخت و وقت گیر است و هم در فصول سرد سال اساساً غیرقابل عبور است. در واقع از آسیا هر کاروانی که می خواهد به خاورمیانه برود در اغلب موارد باید از ایران رد شود.(5)
کشف نفت در ایران؛ هم مرز بودن با رژیم کمونیستی شوروی از شمال؛ برخوردار بودن از سواحل خلیج فارس؛ دسترسی به بزرگترین دریاچه ی جهان به نام دریای خزر؛ هم مرز بودن با کشورهای عربی؛ برخورداری از فرهنگ کهن تاریخی؛ هوش فوق العاده مردم ایران و... همگی از عواملی محسوب می شدند که اهمیت این سرزمین را در معادلات جهانی صدچندان می کردند.
2. بستر مناسب فرهنگی- اجتماعی
مردم مسلمان ایران، به علّت برخورداری از فرهنگ اسلامی، با اهالی دیگر ادیان، مادامی که در صدد ضدیت با اسلام برنیامده اند، برخوردی از سر رأفت داشته و با آنان با مهربانی و عطوفت برخورد می کردند. یهودیان نیز از این امر مستثنی نبوده و همیشه در سایه رأفت اسلامی، از زندگی بی دغدغه و بی دردسری در ایران برخوردار بودند.3. پهلوی دوم
حضور محمدرضا به عنوان شاه ایران، از نکاتی است که می بایست به آن توجه کرد.برخی ویژگی های پهلوی دوم او را بیش از هر عنصری مناسب همکاری با اسرائیل جلوه می داد. عمده ترین این خصایص را می توان چنین برشمرد:
الف. خودبزرگ بینی
کسانی که با محمدرضا ملاقات کرده اند، به اولین نکته ای که در رفتار نامبرده اشاره کردند، خودبزرگ بینی مفرطی بود که او از نظر اخلاقی به آن دچار بود. او خود را برتر و بالاتر از همه چیز و هر کس می دانست و می خواست نام خود را در صدر ببیند! او حتی قراردادها و نامه های اداری و رسمی را با واژه «ما» شروع و به فرمی خاص و در ابتدای برگه امضاء می کرد.صهیونیست ها از تأثیر مدح و ثنا و تملق دربین «عمال» خود به خوبی واقف بوده و برای آن اهمیت ویژه ای قائل می شدند. آنان با استفاده از این ابزار، «عمال» خود را همچون گوسفند به راحتی رام کرده و مورد بهره برداری قرار می دادند.
پروتکل هجدهم از پروتکل های علمای صهیون، به خوبی نشانگر این نوع نگرش در بین این قوم استعمارگر است:
(عمال ما) همچون گوسفند به راحتی رام می شوند و هرچه بگویی اطاعت می کنند، فقط به این شرط که از آنها تمجید، و در برابر مردم به عنوان قهرمانان جهان سیاست از آنها یاد شود.(6)
صهیونیست ها نیز که در امر روانشناسی بسیار کار کرده اند و در این زمینه تخصص خاصی دارند(7) از این خصوصیت اخلاقی محمدرضا سود می بردند. آنان چه در نشریات و چه در ملاقات های خصوصی، پهلوی دوم را فردی مطلع و جامع جمیع امور جلوه می دادند. این مدح و ثناگویی ها نیز تأثیر خاص خود را می بخشید و محمدرضا را هر چه بیشتر به سمت اسرائیل سوق می داد.
از این رو، یهودیان در نشریات خود به تملق و ثناگویی از محمدرضا می پرداختند و او را با القایی همچون «اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر پدر تاجدار ما»(8) و... خطاب و دوران او را «عصر طلایی»(9) قلمداد می کردند. در اشعار نیز مدیحه سرایی را از حد گذرانده و از این که بر او سجده می بردند، مباهات می کردند:
هر که بود در جهان پیرو دین کلیم ... سجده برد پیش شاه تا به تنش جان بود(10)
مأموران و سران اسرائیل نیز در مذاکرات و نشست های خصوصی، مدح و تملق نسبت به محمدرضا را فراموش نمی کرده و تا می توانستند او را مطلع و آگاه جلوه می دادند.
مأمور ویژه اسرائیلی که به ایران سفر کرده بود، از قول نخست وزیر خود، چنین از محمدرضا تملق گویی می کند:
نخست وزیر ما از اطلاعات اعلیحضرت در مورد ساز و برگ نظامی در حیرت بودند و می گفتند که اعلیحضرت CEP هواپیماهای مختلف را هم می دانستند و من درمانده شده بودم و از تمام افراد مسئول خواسته است که در شرفیابی بعدی او را بیشتر توجیه کنند.(11)
یادداشتی از اسدالله علم، نشانگر تأثیر مدح و ثنا در محمدرضا است:
چهارشنبه، 24آبان [1972=1351.]
[محمدرضا] سپس افزود، «به این احمق ها در اداره تشریفات بگو، که با دستور دادن به خبرنگاران که چگونه وارد بشوند و چگونه تعظیم کنند، خودشان را مسخره نکنند.»
سر شام شاه اعلام کرد که از این پس به هیچ خبرنگاری اجازه مصاحبه نمی دهد مگر خودش شخصاً از او دعوت به عمل آورد.
یکی از وزاری سابق دولت انگلیس، در مصاحبه ای با تلویزیون بی بی سی، اظهارنظری کرد مبنی بر این که؛ شاه تنها رهبری است در جهان فعلی که قابل مقایسه با دوگل و چرچیل است. شاه اشاره ای به این مطلب نکرد ولی مطمئنم که آن را شنیده است. خوشبختانه من هم آن را شنیده بودم و توانستم در صحبتم به آن اشاره کنم.(12)
در منابع غربی نیز به این واقعیت به صراحت اشاره شده است:
اسرائیلی ها زبان خودشیفتگی شاه را می دانستند. هنگامی که بین دو کشور پیوندهایی برقرار شد، آیزر هارل، رئیس سازمان اطلاعات اسرائیل، موساد بود. هارل توضیح داده است که چگونه وقتی اسرائیلی ها شاه را با کورش کبیر مقایسه می کردند- پادشاه ایرانی سلسله ی هخامنشی که یهودیان را از اسارت بابل رها ساخت و به آنها اجازه داد که به اورشلیم بازگردند و یا در ایران باقی بمانند- شاه محفوظ می شد. هارل یادآوری می کند که «این پیوند، بسیار رمانتیک بود، و باید بگویم که در آن هنگام اهمیت زیادی داشت... او می خواست این نقش را ایفا کند.»(13)
ب. احیاگر نظام دو هزار و پانصد ساله
محمدرضا خود را احیاگر نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی می دانست. جشن های دو هزار و پانصد ساله(14) نیز بروز عینی این خصیصه بود. او که خواب «کورش» شدن را می دید سعی می کرد که جاپای کورش گذارد؛ لذا در زمینه برخورد با یهودیان نیز می کوشید خود را ناجی یهودیان جلوه دهد.صهیونیست ها نیز از این میل درونی محمدرضا بهره برداری کرده و با بیان پیشینه حضور یهودیان و موقعیت آنان در ادوار مختلف، این گونه القا می کردند که:
یهودیان ایران شاهنشاه آریامهر را با کورش کبیر همانند می دانند.
نامه ی ارسالی از وزارت امور خارجه به وزارت اطلاعات و جهانگردی که حاوی شرحی در مورد سخنرانی آقای پروفسور است، در این زمینه بسیار جالب و خواندنی است:(15)
روز جمعه دوم دی ماه جاری پروفسور «اسپایس هندلر» سرپرست "Hebrew un lon college" طی سخنرانی جالبی در اورشلیم تحت عنوان «یهودیان و ایران» تاریخچه این ارتباط را از ظهور کورش کبیر تا به امروز به تفصیل بیان داشت. برای شنیدن این سخنرانی که به زبان انگلیسی ایراد شد در حدود 40 نفر انگلیسی زبان وابسته به نهضت یهودیان رفورمیست در (H.U.c.) اجتماع کرده بودند. سخنرانی توأم با نمایش اسلایدهای متعدد از اماکن تاریخی ایران و به ویژه حفاری های باستانشناسی در شهر شوش، تخت جمشید، آثار اسلامی در اصفهان، طاق بستان و غیره بود و ضمن آن گفته شد که رابطه یهودیان با ایران از دوران تشکیل شاهنشاهی در آن کشور آغاز نگردید بلکه پیش از ظهور کوروش کبیر نیز یهودیان با آن سرزمین در تماس بوده اند و در تورات و آثار باستانی یهود دلائلی از ارتباط یهودیان با حکومت ایلام و سپس با حکومتهای ماد و پارس وجود دارد. سخنران دوره های مختلف تاریخ ایران از سلسله هخامنشی تا پارتها و ساسانیان و سپس دوره اسلامی را بررسی کرد و از دوران سلطنت کورش بزرگ و فرمان آزادی یهودیان به تفصیل سخن گفت و خاطرنشان ساخت که در تورات از کورش بزرگ به نام ناجی و رهاننده یهودیان نام برده شده است. وی سپس داستان استر و مردخای را در زمان خشایار شاه یادآوری کرد و گفت که در دوره ساسانیان نیز یهودیان از رفاه و آزادی در ایران برخوردار بودند ولی پس از ظهور اسلام، دشواری هایی برای یهودیان ایران پدید آمد و با بر روی کار آمدن سلسله صفوی و به ویژه در ایام حکومت شاه عباس کبیر محدودیتهای زیادی علیه یهودیان وضع شد.
پروفسور هندلر سپس به دوران سلطنت خاندان جلیل پهلوی پرداخت و گفت نقطه عطف مهم در تاریخ یهودیان از آن ظهور رضاشاه کبیر بود که به ناامنی ها پایان داد و فرامینی برای حفظ امنیت و آزادی مذهب یهودیان صادر کرد. خوش رفتاری با یهودیان در دوره حکومت اعلیحضرت محمدرضا شاه آریامهر به اوج رسید و امروز یهودیان ایران از تمامی حقوق مدنی برخوردار هستند و در حدود 80 هزار یهودی در کمال آزادی در ایران زندگی می کنند بدانسان که یهودیان ایران شاهنشاه آریامهر را با کورش کبیر همانند می دانند.
حبیب لوی، نویسنده یهودی کتاب «تاریخ یهود ایران» از دوران پهلوی با عنوان دوره شکوفایی، عظمت و آزادی یهود یاد کرده و آن را مشابه «زمان کوروش کبیر» و «عصر داریوش اول» قلمداد می کند.(16)
عبدالله امین زاده ناسی، دیگر نویسنده یهودی، پس از تملق گویی بسیار نسبت به خاندان پهلوی و خصوصاً محمدرضا، متن عبری و ترجمه شده دعا درباره پهلوی دوم را به عنوان حسن ختام خود درج می کند:
اینک برای حسن ختام متن عبری و ترجمه فارسی دعایی که در روزهای شنبه و اعیاد متبکره و مقدسه مخصوصاً روز روزه ی بزرگ در پیشگاه خداوند و در حضور تورات مقدس برای سلامتی اعلیحضرت شاهنشاه و خاندان جلیل سلطنت تضرعاً خوانده می شود در اینجا می آورد.(17)
در بخشی از دعای مذکور چنین آمده است:
خدای متعال شاهنشاه ما اعلیحضرت محمدرضا شاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت و تمام امنای دولت او را همواره در کنف لطف خود مصون و محفوظ و منصور و مؤید بدارد. آمین.(18)
ج. بی جایگاهی
پهلوی دوم که از جایگاه مردمی در نزد ملت برخوردار نبود، خود را نیازمند حمایت یک قدرت خارجی می دید. او خصوصاً پس از 28مرداد خود را وامدار آمریکا می دانست. از این رو می کوشید تا رضایت خاطر سران صهیونیزم جهانی را فراهم آورد.جلال آل احمد با اشاره به عدم پشتیبانی محمدرضا از جانب مردم، چنین می نویسد:
اصلاً وقتی حکومت و دولت می بیند که آن 90درصد اهالی گوش به افسون او ندارند و به شادی، تولد اعلیحضرت ولی عصر را به هم تبریک می گویند- یعنی وقتی می بیند که عناوین رسمی او را مذهب غصب کرده است و او را نمی پذیرد و به این مناسبت وقتی زیر پای خود را سست می بیند، چاره ای ندارد جز اینکه هرچه بیشتر خود را به دامن غرب بیندازد. و تکیه کند به کمک های نظامی آنان- به توپ و تانک اهدایی آمریکا- به مطبوعات فرهنگی- به روزنامه ها و مخبرهاشان- و به رجال سیاسی شان. تا شاید دو روزی بیشتر دوام کند.(19)
د. ژاندارمی منطقه
پهلوی دوم با توجه به خلق و خوی خود بزرگ بینانه اش، ژاندارمی منطقه را می طلبید. او برای رسیدن به این نیت، از انجام هیچ عملی ابا نداشت. اختلافات دیرینه ایران و اعراب که خود معلول تبلیغات و برنامه ریزی دشمنان قسم خورده اسلام بود؛ بی جایگاهی نزد ملت و... باعث می شد که نیاز به نیرویی خارجی در ذهن محمدرضا تشدید شود.سران صهیونیزم نیز که از این کاستی در نزد پهلوی دوم مطلع بودند، طبق یک برنامه ریزی تبلیغاتی و مطبوعاتی، ضعف فوق را بزرگ تر از آنچه بود جلوه می دادند تا شاه به منظور دست یابی به پایگاهی امن، هرچه بیشتر در آغوش بیگانگان فرو رود.
نیروهای اطلاعاتی اسرائیل نیز در قالب دایه ای مهربان خود را جلوه گر می ساختند و به ظاهر هرگونه اخباری را که دال بر برنامه ریزی به منظور تضعیف موقعیت محمدرضا از سوی اعراب بود به شکلی ویژه به اطلاع نامبرده می رسانند.
برای نمونه نماینده اطلاعاتی اسرائیل اخبار اتحادیه عرب را این گونه به اطلاع پهلوی دوم می رساند:
3 مه 1974 [1353]
جناب تیمسار نصیری
1- مقامات مافوق اینجانب به من دستور داده اند که اطلاعات مشروحه زیر را مستقیماً در اختیار آنجناب بگذارم.
2- این اطلاعات مستقیماً در اختیار آنجناب گذارده شده و برای این منظور از راه های معمولی تأمین اطلاعات استفاده نمی شود چون اطلاعات مورد نظر از منبع بسیار حساسی- به دست آمده است.
3- اطلاعات موردنظر بدینقرار است:
الف- یک منبع موثق گزارش می دهد که در کنفرانس وزاری خارجه عرب که از بیست و پنج تا بیست و هشت مارس 1974 [1353] در چهارچوب اتحادیه عرب در تونس برگزار شد تصمیم به تشکیل کمیته ای به منظور رسیدگی به مسئله عمان گرفته شد.
ب- این کمیته شامل نمایندگان مصر، سوریه، الجزایر، تونس و کویت خواهد بود و هدف آن بررسی طرق مرتفع کردن حضور عناصر غیرعرب از عمان می باشد.
پ- منبع مورد نظر تأکید می کند که ابتکار طرح این موضوع متوجه مصر و عربستان سعودی است که مایلند به جای نیروهای ایران نیروهای عرب را در عمان مستقر نمایند.
دوستدار- بهار
یادداشت نصیری ذیل سند قابل توجه است:
تشکر شود و گفته شود که تأیید می شود و نیز اطلاع داریم که در تلاش می باشند که با هم صلح نمایند.
متن خبر و یادداشت فوق، گویای آن است که اطلاعات ارسالی چندان ویژه نبوده و فقط سران اسرائیلی با چنین شیوه هایی خود را در نزد محمدرضا به عنوان حامی و دلسوز نمایش می دادند.
هـ. سرسپردگی
محمدرضا از سرسپردگی خاصی نسبت به مقامات اسرائیلی برخوردار بود. او حتی اراده و اجازه عزل وزیری را که مورد نظرش نبود، نداشت.برای نمونه؛ اگرچه او از داریوش همایون به عنوان «وزیر اطلاعات نکبتی» یاد می کرد، ولی اجازه و اختیار نداشت که او را از کار برکنار کند:
یکشنبه 13 اوت1978 [22مرداد 1357] تهران
[...]
در پایان صحبتهایمان نیز مسأله داریوش همایون را پیش کشیدم و به آموزگار گفتم که: از میان وزرای اطلاعات، همایون شاید تنها فردی باشد که به کارش واقعاً تسلط دارد. آموزگار ضمن اینکه گفته ام را تصدیق کرد جوابم داد: «... دلم می خواست این حرف را به اعلیحضرت میزدی، چون ایشان همیشه از همایون به عنوان «وزیر اطلاعات نکبتی» نام می برند...»(20).
توضیحاتی که در پاورقی، به منظور توضیح مطلب بالا درج گردیده، به خوبی گویای آن است که محمدرضا مهره ای بود که می بایست بسان یک عروسک خیمه شب بازی عمل کند:
شاید این مسأله در بدو امر حیرت آور باشد که چطور: شاه با آن همه قدرتی که داشت، هم از داریوش همایون بدش می آمد، و هم وجود او را در رأس وزارت اطلاعاتش تحمل می کرد؟ پاسخ این است که چون داریوش همایون جزء عوامل تشکیلاتی اسرائیل در ایران حسوب می شد و مأموریتش نیز کمک در راه پیشبرد اهداف صهیونیسم در ایران بود، لذا شاه مأذون به برداشتنش از مقام موردنظر اسرائیلیها نبود. دلیل ناراحتی و تنفر شاه از داریوش همایون نیز به ماجرای نامه معروف «احمد رشیدی مطلق» برمی گردد که این نامه به توصیه داریوش همایون (اسرائیلیها؟) و تصویب شاه انتشار یافته بود.(21)
عناصر فوق و برخی دلایل دیگر، موجب می گردید که پهلوی دوم به منظور جلب حمایت سران خارجی خود، به همکاری با اسرائیل روی آورده و برای کمک به این غده سرطانی، از هیچ گونه عملی فروگذار نکند.
نخست وزیر اسرائیل به عنوان یکی از سران رده بالای رژیم غاصب، مناسب بودن محمدرضا را چنین بیان کرد:
با توجه به این که اعلیحضرت شاهنشاه ایران نقشی اساسی در صحنه های بین المللی و منطقه ای ایفاء می نماید و با اعتقاد به این امر که ایران و اسرائیل هدف های مشترک استراتژیکی و استنباط های یکسانی را تعقیب می نمایند، نخست وزیر اسرائیل رضایت خاطر فراوان در مورد مناسباتی که در حل حاضر بین ایران و اسرائیل وجود دارد ابراز داشته اند. نخست وزیر اسرائیل اعتماد کامل به دانش و خرد شاهنشاه داشته و از این رو به اینجانب دستور داده اند که نظرات و برآورد ایشان را که تاکنون هرگز در اختیار کسی گذارده نشده به عرض شاهنشاه ایران برساند تا شاهنشاه شخصاً از طرز فکر نخست وزیر اسرائیل در موقعیت کنونی آگاه باشد.(22)
4. یهودیان ایران
حضور یهودیان در ایران نیز نکته ای است که می بایست به آن توجه کرد.یهودیان چنین تبلیغ می کردند که از قدمتی دوهزار و هفتصدساله در ایران برخوردارند و «ایران را از خود و خود را از ایران» می دانستند:
ریشه ملّت یهود در ایران در حدود دوهزار و هفتصد سال(2700) سابقه دارد. زیرا در حدود سال هفتصد و بیست قبل از میلاد سالامانازار پادشاه آشور دولت اسرائیل را که پایتخت آن شهر سامره بود منقرض کرد.
[...]
سالامانازار قریب شصت هزار نفر از یهودیان تبعه دولت اسرائیل را به اسارت به اطراف بابل و ماد کوچانیده از مسقط الرأس خود بکلی دور نمود که دیگر هوای کنعان (فلسطین) و استقلال به سرشان نیافتد و قد علم نکنند و از همسایگان اطراف آورده به جای آنها در آن قسمت از فلسطین مسکون نمود.
از این مهاجرین و اسیران یهودی، عده ی [عده ای] به طرف گیلان و دماوند رهسپار شده در این نواحی به واسطه موقعیت و محلّ مناسب آن ساکن شدند.
به طوریکه پس از تقریباً دویست سال که کوروش کبیر، اعلامیه آزادی یهودیان را صادر کرد و به آنها همه گونه مساعدت های سیاسی و مالی نمود و آنها را برای آبادانی اورشلیم و بیت المقدس معبد معروف آن به کنعان فرستاد. یهودیان ایران قسمتی اصلاً از آن اعلامیه اطلاع حاصل نکردند و بعضی ها هم که مطلع شدند به واسطه ریشه ی [ریشه ای] که دوانده و صاحب آب و گل و احشام شده بودند از جای خود تکان نخورده و به فلسطین نرفتند و بعداً کم کم به قسمت های دیگر ایران متفرق شده و در آن شهرها ساکن و متوطن شدند.
اکنون دهکده ی [دهکده ای] در نزدیکی دماوند واقع است که گیلیارد نام دارد و تپه های آن قبرستان دو هزار و هفتصد ساله یهودیان است و حتی امروز یهودیان تهران هم که علاقمندند که پس از مرگ همیشه قبرشان محفوظ و دست نخورده بماند و زیر و رو و خراب و در حدود آبادی واقع نشود، وصیت می کنند که جنازه شان را به تپه های گیلیارد منتقل کنند و در آنجا به خاک بسپارند که از دستبرد ابنای روزگار و تقلبات آن محفوظ و برکنار بماند.
گیلیارد از محل هایی است که یهودیان مهاجرین دوره سالامانازار پادشاه آشور به آنجا آمده اند و چون موقعیت و وضعیت جغرافیایی آنجا را با گیلعاد، ناحیه ای که در فلسطین در آنجا ساکن بوده اند تقریباً مشابه و یکسان دیدند این محل را هم به نام همان محل سابق خودشان گیلعاد خواندند که کم کم این اسم تحریف شده و به گیلیارد امروزی تبدیل گردیده است.
و حتی تا اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار هم تمام این دهکده گیلیارد از یهودیان مسکون و در دست تصرف ایشان بوده است و از آن پس به عللی از آن نواحی کوچ کرده به طهران و اطراف مهاجرت نمودند و املاک و مزارع خود را رها کرده اند ولی قبرستان هنوز هم به حال خود باقی و مورد استفاده و تدفین اموات یهودیان دماوند و هر آینه تهران نیز می باشد.
گیلیارد یکی از قدیمی ترین محل های یهودی نشین ایران بوده که در حدود دو هزار و هفتصد سال از یهودی مسکون و به وسیله آنها آباد شده که هنوز هم آثاری از آبادی آن باقی و هویدا است.
آری یهودی ایرانی مال ایران و علاقمند به ایران است و ایران را از خود و خود را از ایران می داند. ایران مدفن اجداد حتی انبیاء او است.(23)
تا پیش از تشکیل رژیم غاصب صهیونی، همیشه چنین تبلیغ می کردند که اگرچه یهودی ها فاقد سرزمینی خاص هستند، ولی ملّتی را تشکیل می دهند. با وجود آن که این تبلیغ مغایر تمامی تعاریف کلاسیک از «ملّت» و مهمترین ویژگی این واژه، «یعنی هم سرزمین بودن تعدادی از مردم» بود؛ ولی اکثر یهودیان در جای جای جهان، خود را متعلّق به ملّتی غیر از ملّیت خود می دانستند. پس از تشکیل رژیم غاصب صهیونی، یهودیان- خصوصاً آنان که مرام صهیونیستی را پذیرفته بودند- خود را اسرائیلی می دانستند.
آن ها اگرچه به منظور مظلوم نمایی، خود را آواره و فاقد سرزمین جلوه می دادند، اما همیشه از خود به عنوان «ملّت» یاد می کردند:
شکست یهودیان از کشور روم، نزدیک به دوهزار سال پراکندگی یهود را به دنبال خود داشت و در این دو هزار سال ملّت یهود بدون اینکه از سنت های ملّی و مذهبی خود جدا شود جغرافیای خود را که همان کتاب ها و ایمان به روز موعود بود در کولبار خود گذاشت و در ذهن خود جای داد و از سرزمینی به سرزمین دیگر گسیل شد.[...] در کنار این آوارگی ها و پراکندگی ها عامل نیرومند فرهنگ یهود نضج می گرفت و مشعلت ملیّت یهودی را روشن نگاه می داشت.(24)
البته، امروزه صهیونیست ها می کوشند این واقعیت مسلّم تاریخی را انکار کنند. اباابان، از سردمداران صهیونیزم که به وزارت امور خارجه رژیم غاصب نیز رسید، در تلاشی مذبوحانه، با انکار واقعیات مسلّم تاریخی سعی دارد چنین القا کند که یهودیان چنین نگرشی نداشته و همیشه خود را متعلّق به مکانی می دانستند که در آن می زیستند. او از چیزی که «همه آن را حقیقت می پنداشتند» با عناوینی همچون «اشتباه محض» و «خطای نابخشودنی» یاد می کند:
این قوم [یهود] ملّتی بود که به وسیله دیانتش، زبانش و نوشته جاتش در میان ملّت ها شناخته شده و هویتش معلوم گردیده بود. قومی که وفاداری و صمیمیتش نسبت به محلی که در آن سکونت داشت، قومی که همیشه با اشتیاق به خانه و وطن خویش خدمت کرده بود. (ملیون فرانسه یهودی ها را این طور توصیف می کردند [:«] به طوریکه احساس می کنیم یهودی ها هیچ وطنی ندارند. برای یهودی وطن جایی است که در آنجا موجبات پیشرفت و ترقی ایشان فراهم می باشد. یهودی ها وطن را در جایی جستجو می کنند که در آنجا منافعشان حفظ گردد.[»]) هم اکنون او را خائن و بی وطن معرفی می کردند. یهودی ها در هر کجا اقامت دایم داشتند و کوشش می کردند تا جزو جامعه و اهالی کشور شده و خود را از همان سرزمین بدانند و نسبت به آن صمیمانه مهر می ورزیدند. جای بسی تأسف است اروپائیان جداً معتقد بودند که هیچ یهودی نمی تواند واقعاً به کشوری که در آن زندگی می کند علاقه مند و وفادار باشد. این فرضیه به طور آشکار و به طور یقین اشتباه محض و خطای نابخشودنی است. ولی حیف که همه آن را حقیقت می پنداشتند.(25)
بر این اساس، رژیم غاصب صهیونی، تمامی یهودیان را تبعه ی اسرائیل و یا اسرائیلی معرفی می کند.
اسرائیل شاهاک در این زمینه می نویسد:
اسرائیل به کسانی و تنها به کسانی «تعلق دارد» (این اصطلاح رسمی است) که توسط مقامات اسرائیلی به عنوان «یهودی» تعریف شده اند، و این ربطی به محلّ اقامت آنها ندارد. برعکس، اسرائیل رسماً به ساکنان غیریهودی آن «تعلق» ندارد، کسانی که موقعیت آنها، حتی به صورت رسمی، فرودست تلقی می گردد. این در واقع بدان معناست که اگر اعضای یک قبیله پرویی به یهودیت بگروند و پس به عنوان یهودی تلقی شوند، به سرعت این حق را به دست می آورند که شهروند اسرائیل گردند و در بهره برداری از حدود 70% از زمین های کرانه غربی رود اردن (و 92% قلمرو اسرائیل به مفهوم واقعی) شرکت جویند؛ این زمینها رسماً در معرض بهره گیری انحصاری یهودیان قرار گرفته اند. در برابر، بر هر غیریهودی (و نه تنها بر تمامی فلسطینیان) ممنوع است که از این زمینها بهره بگیرند. (ممنوعیتی که حتی بر عربهای اسرائیلی که در ارتش اسرائیل خدمت کرده اند و حتی بر آنهایی که به رتبه بالا نائل گشته اند اعمال می شود.)(26)
به گفته ی اباابان:
هر مهاجر یهودی فوراً به تابعیت رسمی کشور اسرائیل پذیرفته می شود. در این هنگام تنها شرط اعطای تابعیت دولت تازه تأسیس شده، یهودی بودن بود و بس؛ نه اینکه نیازی به تفحص برای دارا بودن شرایط لازم باشد.(27)
بنا به اظهار روژه گارودی:
به موجب قانون اسرائیل، یک یهودی Patagonie در همان لحظه ای که در فرودگاه تل آویو پای می گذارد، شهروند اسرائیلی می شود؛ اما یک فلسطینی متولد فلسطینی و از پدر و مادر فلسطینی می تواند بی وطن شناخته شود.(28)
بسیاری از یهودیان نیز- خصوصاً آنان که مرام صهیونیستی را پذیرفته اند- خود را اسرائیلی قلمداد می کنند؛ اگرچه ممکن است این تصور ذهنی خود را از مردم کشورشان پنهان و مخفی نگه دارند.
یهودیان ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و عده کثیری از آنان خود را قبل از آن که ایرانی بدانند، اسرائیلی می دانستند. از این رو درخواست می کردند تا تسهیلاتی به این منظور در اختیار آنان قرار داده شود:
بعرض می رساند:
[...] طبقه اظهار مقامات وزارت امور خارجه یهودیان ایرانی و آژانس اسرائیل تقاضا دارند که:
1- مقامات شاهنشاهی برای یهودیان ایرانی که قصد ترک تابعیت ایران و مهاجرت به اسرائیل را دارند تسهیلاتی قائل شوند.
2- تسهیلاتی برای ترک تابعیت یهودیان ایرانی مشمول خدمت سربازی منظور گردد تا مشارالیهم بدون انجام خدمت بتوانند ترک تابعیت نموده به اسرائیل مهاجرت نمایند.(29)
سران رژیم صهیونیستی نیز تابعیت اسرائیلی را به تعدادی از ایرانیان تحمیل کرده و به خواست آنان توجه نمی کردند.
در اسناد ساواک به نقل از دکتر صدریه، نماینده ی وزارت خارجه ی شاه در اسرائیل درباره ی تابعیت اسرائیلی تحمیلی به یهودی های ایرانی می خوانیم:
در مسافرت اخیر که به تهران نمودم (شهریور سال جاری) تقاضا نمودم برای رسیدگی به مسأله خارج نمودن اتباع ایرانی در اسرائیل از تابعیت کشور شاهنشاهی کمیسیونی تشکیل شود. این کمیسیون تشکیل گردید و کوشش نمودم که به اعضای کمیسیون تفهیم گردد که به موجب قوانین اسرائیل تابعیت اسرائیلی به اکثر ایرانیان تحمیل گردیده بدون آن که ایرانیان مزبور که واقعاً در ایران دوستی آنان شکی نیست تمایل به ترک تابعیت ایران یا قبول تابعیت بیگانه را داشته باشند. ولی کمیسیون مزبور بجای آنکه وضع این افراد را از نظر وطن دوستی و یا جنبه های حقوقی مسأله مورد رسیدگی قرار دهد جامعه یهودیان ایرانی را محکوم نموده و آنان را غیرمفید برای کشور تشخیص دادند و لذا در جلسه ی دوم کمیسیون شرکت ننمودم. کمیسیون تصمیم گرفت که از تمدید و تجدید کلیه گذرنامه هایی که مهر (این گذرنامه برای مسافرت به فلسطین معتبر است) خودداری نمایند و نیز از تمدید و تجدید گذرنامه هر ایرانی که تابعیت اسرائیل حتی به او تحمیل هم شده باشد خودداری شود و وسایل اخراج از تابعیت فراهم گردد.(30)
در گزارشی دیگر می خوانیم:
اخیراً وزارت خارجه ی ایران دستور داده است که از تمدید و تجدید پاسپورت ایرانیان مقیم اسرائیل که مهاجرت نموده و یا آنکه شناسنامه ی اسرائیلی دارند خوددداری گردد و اجازه ورود به ایران به آنان داده نشود.(31)
برخی از عناصر سرشناس و متنفذ یهودی دارای دو برگه تابعیت ایرانی و اسرائیلی بودند:
برخی از عناصر سرشناس و متنفذ اقلیت کلیمی ساکن ایران به طور مخفیانه دارای دو ورقه تابعیت می باشند و ضمن این که تبعه ی ایران محسوب می گردند، اوراق و اسناد مبنی بر تابعیت دولت اسرائیل را نیز در اختیار دارند.(32)
برخی از یهودیان ایرانی نیز، پس از طی دوره آموزش جاسوسی در اسرائیل، با دو گذرنامه وارد ایران می شدند:
به طوری که قبلاً گزارش شد آژانس یهود عده ای از یهودیان ایرانی را به طور ترانزیت با گذرنامه ایرانی به اسرائیل اعزام می دارد و پس از اخذ تعلیمات سیاسی و جاسوسی با گذرنامه اسرائیلی به ایران مراجعت می دهد این افراد دارای دو گذرنامه ایرانی و اسرائیلی بوده که در موقع لزوم از هر کدام که بخواهند استفاده می نمایند.(33)
گستردگی ارتباط یهودیان جهان و خصوصاً با سران صهیونیزم، باعث می شد که سران اسرائیلی از این پتانسیل اطلاعاتی در ایران استفاده و سیطره خود در ایران را هر چه بیشتر گسترش دهند.
5. وضعیت اقتصادی یهودیان در ایران
وضعیت نسبتاً خوب و بعضاً عالی سرمایه داران یهودی مقیم ایران، یکی دیگر از ویژگی های موردنظر سران اسرائیلی بوده است.قابل ذکر آن که، تأسیس رژیم پهلوی، عامل مهمی در بهبود وضعیت اقتصادی اقلیت یهود مقیم ایران محسوب می گردد. حبیب لوی در این زمینه چنین اعتراف می کند:
در عصر فرخنده رضاشاه کبیر در اثر آزادی یهودیان و امنیت و آسایش کشور و توسعه بازرگانی، نه فقط عده ی کثیری از مسلمانان ثروتمند گردیدند بلکه عده ای از یهودیان نیز متمکن شدند.(34)
روزنامه اسرائیلی جروزالم پست در سال1330 شمسی، طی مقاله ای درباره ی وضعیت اقتصادی یهود ایران نوشت:
طبق اظهار دکتر برال(35) در حدود هفتاد هزار نفر یهودی در ایران هستند که به هیچ وجه مورد تعدی واقع نشده اند. میان این عده ده نفر میلیونر و هزار نفر ثروتمند درجه ی اول و پنج هزار تن یهودی ثروتمند وجود دارد که همه بازرگان هستند.(36)
بر اساس اسناد و گزارش های ساواک:
سرمایه داران عمده ایران اکثراً یهودی می باشند. حتی گفته می شود اگر سرمایه داران یهودی سرمایه نقدی خود را از بانک بازرگانی و سایر بانکها خارج نمایند دولت ایران را از نظر مالی در مضیقه ی سختی می گذارند.(37)
این وضعیت و جایگاه خاص یهودیان در اقتصاد ایران، از چشم سران اسرائیل پوشیده نبود و آنان از این اهرم به منزله ی شروع و گسترش همکاری با ایران به خوبی استفاده می کردند.(38)
ساواک در گزارشی به برخی ویژگی ها و امکانات مطلوب رژیم صهیونیستی به منظور شروع و گسترش همکاری و ارتباط با ایران، چنین اشاره کرده است:
امکانات کشور هدف [اسرائیل] به منظور انجام فعالیتهای اطلاعاتی
1- وجود بیش از چهل هزار اقلیت یهودی در ایران
2- وجود تعداد زیادی از کلیمیان کشورهای عربی به ویژه عراق که در اثر عدم پذیرش جوامع مذکور به ایران مهاجرت کرده و به تدریج به تابعیت دولت شاهنشاهی ایران درآمده اند. طبق سوابق موجود عده ای از این افراد قبلاً در کشورهای عربی به نفع اسرائیل همکاری داشته و در کشور شاهنشاهی ایران نیز ارتباط خود را با اعضاء سرویس زیتون [اسرئیل] و همچنین سایر اعضاء نمایندگی اسرائیل حفظ و فعالیت های اطلاعاتی نیز بعضاً از آنها مشاهده شده است.
3- وجود دموکراسی و آزادی مذهب در کشور شاهنشاهی ایران به بهترین وجه برای کلیه اقلیت های مذهبی به ویژه اقلیت کلیمی.
4- اتکاء به ریشه های سیاسی و اقتصادی و مالی که جامعه یهود در طی سالیان دراز در اغلب کشورهای جهان بوجود آورده اند و استفاده و تغذیه کامل از کلیه این امکانات.
5- استفاده از ایدئولوژی صهیونیسم در بین اقلیت کلیمی ایران.
6- داشتن سازمانهای وسیع فرهنگی و مذهبی و تبلیغات در کلیه کشورهای جهان به ویژه کشورهای اروپائی و آمریکائی و تغذیه مؤثر از این مؤسسات چه از نظر اقتصادی و سیاسی و مالی و تبلیغاتی
تمامی عوامل پیدا و نهان فوق سبب گردید که رژیم پهلوی- مخصوصاً سازمان اطلاعات و امنیت- به عنوان اهرمی قدرتمند و مؤثر در راستای اهداف رژیم صهیونیستی عمل کرده و خدمت شایانی در امر تثبیت و گسترش سیطره اسرائیل و صهیونیزم جهانی در منطقه خارومیانه از خود بروز دهد.
پی نوشت ها :
1- لولای سه قاره؛ شمس الدین رحمانی؛ انتشارات تربیت؛ چاپ اول: پاییز1378؛ صص14-13.
2- همان؛ ص14.
3- بررسی تاریخ اختلافات مرزی ایران و عراق؛ اصغر جعفری ولدانی؛ مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه؛ چاپ سوم: 1376؛ ص82.
4- لولای سه قاره؛ صص16-15.
5- لولای سه قاره؛ صص15-14.
6- پروتکل های دانشوران صهیون؛ عجاج نویهض؛ مترجم حمیدرضا شیخی؛ بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی؛ چاپ اول: 1373؛ ص350.
7- بسیاری از روانشناسان مطرح جهان یهودی و صهیونیست هستند که از جمله می توان به فروید، اریک فروم و... اشاره کرد.
8- صبح امید، شامل شرحی مبنی بر: عوالم اسلام و یهود و مختصری از تاریخ ادیان و غیره، ج1؛ تألیف: عبدالله امین زاده ناسی؛ شماره ثبت کتابخانه ملی548؛ مورخه51/4/21؛ ص3. همچنین رجوع شود به شماره های مختلف مجله «عالم یهود» که پر است از تملق و ثناگویی نسبت به محمدرضا و خاندان پهلوی.
9- یهودیان ایران در تاریخ معاصر، جلد دوم؛ انتشارات مرکز تاریخ شفاهی یهودیان ایرانی؛ چاپ آمریکا: پاییز1997 [1376]؛ ص30.
10- تاریخ یهود ایران؛ حبیب لوی؛ کتابفروشی یهودا بروخیم؛ تهران: چاپ اول، 1339؛ صص965-964.
11- گزارش ساواک از مذاکرات ژنرال ضمیر با رئیس ساواک؛ بی تاریخ.
12- گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم) ج1؛ مترجم گروه مترجمان انتشارات طرح نو؛ چاپ اول: بهار1371؛ صص402-401.
13- شکست شاهانه، روانشناسی شخصیت شاه؛ ماروین زونیس؛ ترجمه عباس مخبر؛ طرح نو؛ چاپ اول: پائیز1370؛ صص41-40.
14- «داستان آزادی یهود به دست کورش در تورات نقل شده و جشن های دوهزار و پانصدساله که محمدرضا پهلوی راه انداخته بود در واقع به خرج ملت ایران و به خاطر بزرگداشت این واقعه تاریخی محبوب یهودی ها و با رهبری و برنامه ریزی صهیونیست ها بود.» لولای سه قاره؛ ص50.
15- گزارش ساواک؛ شماره 812036-29/290؛ مورخ 2536/10/19 [1356].
16- رجوع کنید به: تاریخ یهود ایران، ج3؛ صص961-962.
17- صبح امید؛ ص275.
18- همان.
19- غرب زدگی؛ جلال آل احمد؛ انتشارات رواق؛ چاپ دوم؛ ص108.
20- خدمتگزار تخت طاووس؛ پرویز راجی؛ ترجمه ح.1. مهران؛ انتشارات اطلاعات؛ چاپ دهم: 1374؛ ص239.
21- همان.
22- در بالای سند توضیحات ذیل درج گردیده است:
فقط برای مطالعه تیمسار ریاست ساواک.
ترجمه متن یادداشت نخست وزیر اسرائیل.
متن انگلیسی در صفحه داخل جهت استحضار ذات اقدس ملوکانه تقدیم می شود.
23- صبح امید؛ صص140-138.
24- ویرانی معبد دوم و اثرات آن بر سیر تاریخ یهود؛ داود شوفط؛ سازمان انتشاراتی دانش جویان یهود ایران؛ چاپ اول: 1347؛ صص ب و ج.
25- قوم من، تاریخ بنی اسرائیل؛ اباابان؛ مترجم نعمت ا... شکیب اصفهانی؛ شماره ثبت: 1554، مورخ 2/11/8؛ چاپخانه بانک ملی ایران؛ ص384.
26- تاریخ یهود- مذهب یهود، بار سنگین سه هزاره (گامی در تبیین ایدئولوژی یهودی)؛ اسرائیل شاهاک؛ دکتر مجید شریف؛ انتشارات چاپخش؛ چاپ اول: 1376؛ ص34.
27- قوم من؛ ص677.
28- تاریخ یک ارتداد، اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل؛ رژه گارودی؛ ترجمه مجید شریف؛ مؤسسه خدمات فرهنگی رسا؛ چاپ اول: 1375؛ ص204.
29- گزارش ساواک؛ مورخ47/9/23.
30- گزارش ساواک؛ شماره ی 815؛ مورخ45/10/18.
31- گزارش ساواک؛ شماره 761؛ مورخ45/10/4.
32- گزارش ساواک؛ شماره 326/12002؛ مورخ43/12/26.
33- گزارش ساواک؛ شماره 2-3-34؛ مورخ40/1/8.
34- تاریخ یهود ایران؛ ص964.
35- برخی از مناصب نامبرده بر اساس سند فوق چنین است:
دکتر برال که درحدود چهل سال دارد اولاً پزشک است و کلینیک بزرگی در تهران دارد. ثانیاً داروساز است و با شرکت خواهر و برادرش در تهران دارای داروخانه ی بزرگی است. ثالثاً نماینده ی یهودیان در مجلس شورای ملّی است و با این ترتیب تنها یهودی دارند[ه] گذرنامه سیاسی است. به علاوه مشارالیه سمت پیشوائی کلنی یهود ایران را دارا است. [...] دکتر برال منشی کمیسیون بهداری و عضو کمیسیون اقتصاد مجلس شورای ملّی ایران است. [...] ایرانیانی که در اینجا دکتر برال را می شناسند یقین دارند که برای سومین بار هم به نمایندگی مجلس انتخاب خواهد شد.
36- اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین(1330-1300هـ.ش)؛ به کوشش: مرضیه یزدانی؛ سازمان اسناد ملّی ایران؛ چاپ اول: 1374؛ رونوشت ترجمه مقاله مندرج در روزنامه (جروزالم پست)، چاپ اسرائیل، مورخ1330/11/16، پیوست نامه شماره71821-12/20 وزارت امور خارجه، صص204-205.
37- گزارش ساواک، امور مذهبی راجع به اقلیت کلیمی، مورخ 1341/2/15.
38- در قسمت های بعدی مقدمه، به بخشی از این نفوذ و همکاری سرمایه داران یهودی به منظور استحکام پایه های رژیم صهیونی اشاره می شود.
احمدی، عبدالرحمان؛ (1385)، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم