ادبیات در عصر سامانیان

قرن چهارم بر تارک تاریخ ایران چون تاجی درخشنده است که به انواع گوهرهای تابان مزین باشد. این گوهرهای درخشان علم و ادب مردان بزرگی مانند محمد بن زکریای رازی و ابونصر فارابی و احمد بن عبدالجلیل سگزی و ابونصر
چهارشنبه، 27 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادبیات در عصر سامانیان
 ادبیات در عصر سامانیان

 

نویسنده: ذبیح الله صفا




 

اهمیت قرن چهارم در علوم و ادبیات

قرن چهارم بر تارک تاریخ ایران چون تاجی درخشنده است که به انواع گوهرهای تابان مزین باشد. این گوهرهای درخشان علم و ادب مردان بزرگی مانند محمد بن زکریای رازی و ابونصر فارابی و احمد بن عبدالجلیل سگزی و ابونصر عراق و علی بن عباس مجوسی اهوازی و ابوسهل مسیحی و رودکی و شهید بلخی و دقیقی و ابن العمید وابن عباد و قابوس و بدیع الزمان همدانی و ابوبکر خوارزمی و بسیاری از رجال نامبردار مانند ایشانند که فرصت شمارش همه ی آنان در این وجیزه نیست. در پایان این قرن سه تن از مفاخر عالم انسانی یعنی ابوریحان بیرونی و ابوعلی بن سینا و ابوالقاسم فردوسی وارث همه ی ترقیات و پیشرفت های ایرانیان در علوم و ادبیات شدند و قسمتی از آغاز قرن پنجم را نیز به نور وجود و آثار گرانبهای خود روشن داشتند.
این قرن همانطور که دوره ی بلوغ علوم اسلامی و ادب عربی است به همان نحو هم مهمترین و بارآورترین عهد ادب فارسی و عصر ظهور گویندگانی بزرگ و فصیح در نواحی شرقی ایرانست. در نواحی دیگر ایران اگر چه گویندگان مانند قابوس و مسته مرد (شاعر طبری زبان) و بندار رازی و منطقی رازی و غضائری رازی پدید آمده و بعضی از آنان تا اوایل قرن پنجم نیز زیسته و شاعری کرده اند لیکن عده ی آنان و اهمیت ایشان به درجتی نیست که بتوانیم آن را همپایه ی شاعران خراسان و ماوراء النهر یعنی حوزه ی فرمانروایی سامانیان بدانیم.

توجه سامانیان به زبان فارسی

خاندان سامانی یکی از خاندانهای اصیل ایران است که نسل آن به بهرام چوبین سردار معروف ساسانی می رسید. شاهان این خاندان در احترام به میهن و بزرگداشت مراسم ملی و احیاء سنن قدیم ایران و علی الخصوص در ترویج زبان پارسی کوشش بسیاری بکار می بردند و به این نظر در تشویق شاعران و نویسندگان و مترجمان نکته یی را فرو نمی گذاشتند مثلاً چون دیدند که کلیله و دمنه ی پهلوی مدروس شده و ممکن است مردم ایران بر اثر رغبتی که بدان دارند از ترجمه ی عربی آن که به دست عبدالله پسر مقفع صورت گرفته بود استفاده کنند، به ترجمه ی آن از تازی به نثر پارسی فرمان دادند و این کار در عهد سلطنت نصر بن احمد سامانی ( 301- 331 هجری) انجام شد و سپس به همت وزیر او ابوالفصل بلعمی، رودکی شاعر مشهور آن را از نثر به نظم پارسی در آورد. و یا چون دو کتاب مشهور محمد بن جریر الطبری (متوفی به سال 310) یعنی تاریخ الرسل و الملوک و جامع البیان فی تفسیر القرآن او در خراسان شهرت یافت، ابوصالح منصور بن نوح سامانی ( 350- 366 هجری) نخستین را به همت وزیر خود ابوعلی محمدبن ابوالفضل محمد بلعمی و دومین را به دست گروهی از فقیهان به پارسی در آورد و این هر دو ترجمه اکنون در دست و از ذخایر گرانبهای ادب پارسی است.

نثر پارسی در قرن چهارم

نثر پارسی این دوره تنها از همین آثار گرانبها بهره مند نبود بلکه آثار متعد دیگری نیز درین عهد به وجود آمده که برخی از آنها هنوز باقی و از آن جمله است:

1. کتاب «عجایب البر والبحر» یا «عجایب البلدان» از ابوالمؤید بلخی که حاوی اطلاعات ذیقیمتی راجع به نواحی مختلف خاصه ایرانست.
2. کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که مؤلف آن معلوم نیست ولی چنانکه در مقدمه ی آن ذکر شده تألیف آن به سال 372 هجری صورت گرفته است.
3. کتاب «الابنیة عن حقایق الادویة» از ابومنصور موفق هروی در داروشناسی (1) که نسخه یی از آن به خط اسدی طوسی شاعر موجودست.
4. «ترجمه ی تاریخ طبری»، یا تاریخ بلعمی که اصل آن یعنی تاریخ الرسل والملوک از محمد بن جریر الطبری است و ترجمه ی آن به فرمان ابوصالح منصوربن نوح به دست وزیر او ابوعلی محمد بن ابوالفضل محمد بلعمی به سال 352 با اضافات و استفاداتی از منابع دیگر صورت گرفته است.
5. «ترجمه ی تفسیر طبری» از جامع البیان محمد بن جریر الطبری معروف به تفسیر کبیر که به امر ابوصالح منصوربن نوح و بدست گروهی از فقهای خراسان و ماوراء النهر انجام شد.
6. «مقدمه ی شاهنامه ی ابومنصوری» از ابومنصور المعمری. این مقدمه که اکنون در دست است بنابر شرحی که خواهد آمد بر شاهنامه ی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان نوشته شده است.

از محمد بن ایوب الحاسب الطبری دانشمند معروف دو رساله ی شش فصل و استخراج در دست است و کتاب دیگری به نام «کشف المحجوب» در کلام اسمعیلیه از ابویعقوب سگزی باقیست که گویا از اصل عربی ترجمه شده باشد و در این صورت باید آن را از آثار اوایل قرن پنجم هجری شمرد.
از خصایص مهم دوره ی سامانی یکی تدوین تاریخ ایران و داستانهای ملی است به زبان پارسی. در قرن چهارم هنوز دنباله ی افکار و عقاید شعوبیه ی ایرانی باقی بود و این روحیه به همان نحو که در ادبیات عربی مایه ی سرودن بسیاری از اشعار وطنی به وسیله ی ایرانیان و تألیف کتب در ذکر تاریخ و مفاخر ایرانیان و مثالب تازیان شده بود، در زبان پارسی نیز باعث تألیف بسیاری کتب و ذکر مفاخر گذشتگان گردید. این کتب در قرن چهارم معمولاً تاریخ های مشروح ایران قدیم یا داستانهای مفصل پهلوانان بود که با توجه به مأخذ کهن پهلوی یا مآخذ منقول از پهلوی به عربی تهیه و تألیف شده و از آن جمله است: «شاهنامه ی ابوالمؤید بلخی» که کتابی عظیم از تاریخ و داستانهای قهرمانی ایران پیش از اسلام تا غلبه ی تازیان بود. «شاهنامه ی ابوعلی بلخی - شاهنامه ی ابومنصوری» که در سال 346 هجری به فرمان ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی سپهسالار خراسان، به وسیله ی چند تن از دهقانان گردآوری شده و از لحاظ اتقان مآخذ و نظم مطالب ظاهراً بهترین شاهنامه ی منثور قرن چهارم بوده است. بر این کتاب ابومنصور المعمری وزیر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، مقدمه یی نگاشته که اکنون باقی و از آثار گرانبها و معتبر نثر پارسی است. نخستین شاعری که از این کتاب برای ایجاد یک شاهنامه ی منظوم استفاده کرد دقیقی و بعد از او استاد ابوالقاسم فردوسی است.
نثر فارسی قرن چهارم بسیار ساده و خالی از صنایع لفظی بود. در نثر این دوره و تمام آثاری که بعد از آن به سبک این عهد نوشته شد اثری از لغات مشکل عربی و ذکر امثال عرب یا آوردن اشعار تازی به قصد آرایش کلام و نظایر آن مشهود نیست بلکه نثری است روان و طبیعی و مبتنی بر روش تکلم عموم و با جمله های کوتاه و روشن و خالی از ابهام و تعقید. تکرار افعال و آوردن افعال کامل بی نقص و عدم توجه به مقدمه چینی های زائد بر اصل و سعی در صراحت الفاظ از خصایص عمده ی نثر فارسی در این دوره است.

شعر فارسی در قرن چهارم

اما از جهت شعر فارسی، قرن چهارم را باید یکی از بهترین دوره های ادبی زبان فارسی دانست. در نیمه ی دوم قرن سوم هجری یعنی در همان اوان که شعر عروضی پارسی نخستین مراحل حیات خود را می پیمود و چون کودکی نوخاسته افتان و خیزان پیش می رفت یکی از نوابغ بزرگ ادب فارسی یعنی ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی (م. 329) ولادت یافت و تمام قسمت اول حیات خود را در این قرن گذراند و تربیت شد تا آنجا که شاعری فحل گردید و چون با آغاز قرن چهارم رسید. مرتبتی یافت که به قول ابوالفضل بلعمی او را در عرب و عجم نظیری نبود. بیست و نه سال اول قرن چهارم دوره ی استحصال رودکی از رحماتی بود که در آغاز حیات خود یعنی در اواخر قرن سوم کشیده بود. رودکی شعر فارسی را از حالت ابتدائی و ساده ی خود بیرون آورد، در انواع مضامین و اقسام مختلف شعر از قبیل قصیده، غزل، مثنوی، رباعی و ترانه وارد شد و از همه ی آنها پیروز بیرون آمد. به قولی که معقول تر و مقبول تر است نزدیک صد هزار بیت (صد دفتر) و به قولی دیگر که قبول آن دشوار می نماید یک میلیون و سیصد هزار بیت شعر از خود به یادگار گذاشت. کتاب کلیله و دمنه را به نظم فارسی در آورد، قصیده های بزرگ ساخت، و غزلهای لطیف که عنصری هم خود را در برابر آنها عاجز می یافت سرود. رودکی سخنی شیرین، کلامی لطیف و طبیعی و خالی از هرگونه اشکال دارد و اگر از کهنگی زبان و لهجه ی او که نسبت به ما امری طبیعی و نتیجه ی گذشت ده قرن و نیم مدت است، بگذریم باید سخن او را به همان اندازه ساده و سهل بدانیم که سخن فردوسی و سعدی را. به هر حال رودکی پدر شعر فارسی است و در این امر خلافی نتوان کرد و از همین جاست که شاعران بعد از وی او را «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» لقب داده اند از اشعار اوست:

زمانه پندی آزادوار داد مرا ... زمانه را چو نکو بنگری همه پندست
بروز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری ... بسا کسان که بروز تو آرزومندست
زمانه گفت مرا خصم خویش دار نگاه ... کرا زبان نه ببندست پای در بندست
تا جهان بود از سر آدم فراز ... کس نبود از راز دانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان ... راز دانش را بهر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند ... تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشن است ... وز همه بد بر تن تو جوشن است

در همان سال که ستاره ی نبوغ رودکی از افق آسمان ادب فارسی افول می کرد درخشانترین ستاره ی شعر و هنر یعنی فردوسی پای در مطلع حیات نهاد ( 329 هجری) و چنانکه خواهیم دید با آغاز دوره ی شاعری این آزاد مرد شعر پارسی به کمال رسید:

تهنیت باید که در ملک سخن ... گر شکوفه فوت شد نوبر بزاد!

در اواخر حیات رودکی و بعد از او شاعران دیگری هم در دربار سامانیان و در خراسان و ماوراء النهر تربیت می شدند و توجه سلاطین سامانی بدانان باعث پیشرفت کار ایشان و فزونی نظایر آنان بود به حدی که قرن چهارم از حیث کثرت شعر و شاعر قرن کم نظیری بوده است.
از مشاهیر معاصران رودکی ابوالحسن شهیدبن حسین بلخی (م 325) شاعر و متکلم بزرگ خراسانست که در شعر عربی و پارسی استاد بوده و غزلهای لطیف و خط زیبای او در میان آیندگان شهرت داشته است.
دیگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسین محمد بن محمد بخارایی معروف به مرادی معاصر رودکی است- دیگر ابوعبدالله محمد بن موسی فرالاوی معاصر رودکی - دیگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمری جرجانی معاصر رودکی- دیگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجنی معاصر نصربن احمد و نوح بن نصر سامانی - دیگر ابوطاهر طیب بن محمد خسروانی(م 342) دیگر ابوالمؤید بلخی از شاعران نیمه ی اول قرن چهارم که در نظم و نثر استاد بود. - دیگر ابوعبدالله محمد بن صالح ولوالجی - دیگر ابوعبدالله محمد بن حسن معروفی بلخی معاصر عبدالملک بن نوح ( 343- 350) - دیگر ابوالحسن علی بن محمد معروف به منجیک ترمدی- دیگر ابوشکور بلخی صاحب منظومه ی آفرین نامه که در حدود 333- 336 سروده شده و از ابیات مشهور آن است:

به دشمن برت استواری مباد ... که دشمن درختی است تلخ از نهاد
درختی که تلخش بود گوهرا ... اگر چرب و شیرین دهی مرو را
همان میوه ی تلخت آرد پدید .... ازو چرت و شیرین نخواهی مزید
ز دشمن گر ایدون که یابی شکر .... گمان بر که زهرست هرگز مخور

شاعر بسیار مشهور قرن چهارم بعد از رودکی ابومنصور محمد بن احمد دقیقی (مقتول در حدود سال 368) است که معاصر با امیر فخر الدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغانی از آل محتاج و امیر سدید ابوصالح منصور بن نوح سامانی (350 - 365) و امیر رضی ابوالقاسم نوح بن منصور ( 365- 387) بوده و به امر پادشاه اخیر به نظم شاهنامه ی ابومنصوری آغاز کرده و هزار بیت در سلطنت گشتاسپ و ظهور زردشت پیغامبر سروده است. علاوه بر این، قصائد و قطعات و غزلهایی نیز از دقیقی به یادگار مانده و او از شاعران استاد عهد سامانی است که قدرتش در ساختن قصاید و بیان مدایح شهریاران زبانزد بود. از قطعات مشهور اوست:

بدو چیز گیرند مر مملکت را ... یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک برنبشته ... دگر آهن آبداده ی یمانی
کرا بویه ی وصلت ملک خیزد ... یکی جنبشی بایدش آسمانی
زبانی سخنگوی و دستی گشاده ... دلی همش کینه همش مهربانی
که ملک شکاریست کاو را نگیرد ... عقاب پرنده نه شیر ژیانی
دو چیز است کاو را ببند اندر آرد ... یکی تیغ هندی دگر زرّکانی
بشمشیر باید گرفتن مر او را ... بدینار بستنش پای ار توانی
کرا تخت و شمشیر و دینار باید ... نباید تن تیر و پشت کیانی
خرد باید آنجا و جود و شجاعت ... فلک مملکت کی دهد رایگانی

شاعر مشهور آخر دوره ی سامانی که قسمتی از عهد غزنوی را نیز درک کرده مجدالدین ابواسحق کسائی مروزی است که مردی شیعی مذهب و در اواخر عمر خود متمایل به وعظ و اندرز بود. وی تا مدتی بعد از سال 391 در قید حیات بوده و دوره ی سلطنت سلطان محمود غزنوی را درک کرده و او را ثنا گفته است.
شاعر نامبردار عهد سامانی که قسمت بزرگ زندگی او در قرن چهارم و چند سالی از آغاز قرن پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسی (329- 411 هجری) صاحب شاهنامه است که بی اغراق شعر و ادب ایرانی و عالی ترین نمونه ی فصاحت زبان فارسی دری است (2) از ابیات اوست:

سپاسم ز یزدان که او داد زور ... بلند اختر و بخش کیوان و هور
ستایش که داند سزاوار اوی ... نیایش بآیین و کردار اوی
مگر او دهد یادمان بندگی ... نماید بزرگی و دارندگی
شما دست یکسر به یزدان زنید .... بکوشید و پیمان او مشکنید
که بخشنده اویست و دارنده اوی ... بلند آسمان را نگارنده اوی
ستمدیده را اوست فریاد رس ... منازید با نازش او بکس
نباید نهادن دل اندر فریب ... که پیش فرازنده آید نشیب
کجا آنکه میسود تاجش بابر ... کجا آنکه بودی شکارش هژبر
نهانی همه خاک دارند و خشت .... خنک آن که جز تخم نیکی نکشت
زمانی میاسای از آموختن .... اگر جان همی خواهی افروختن
چون گویی که وام خرد توختم ... همه هر چه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار .... که بنشاندت پیش آموزگار

در دوره ی سامانی علاوه بر قصائد و قطعات و سایر انواع شعر، چندین منظومه ی بزرگ از قبیل کلیله و دمنه ی رودکی، آفرین نامه ی ابوشکور، شاهنامه ی مسعودی مروزی، گشتاسپنامه دقیقی، شاهنامه ی فردوسی سروده شده.
از خصائص شعر فارسی قرن چهارم: فصاحت، سادگی، مضامین ساده و بکر، توجه به طبیعی بودن تشبیهات، توصیفات طبیعی و منطبق بر عالم خارج، سعی در جستن مطالب تازه و بدیع و متنوع، عدم استعمال اصطلاحات علمی در شعر، خالی بودن شعر از کلمات مشکل عربی و حتی کم بودن لغات عربی، حفظ بسیاری از لغات کهنه ی لهجه ی دری، کوتاه بودن اوزان و بحور شعر است.
کمترین آشنایی با لهجه ی کهنه ی قرن چهارم خواننده را در فهم زیبایی و فصاحت معجزه آسای اشعار آن عهد یاوری خواهد کرد. بزرگترین نماینده ی شعر این دوره بی خلاف فردوسی، و ابیات غَرّای او بی تردید بهترین نشانه ی فصاحت زبان پارسی است تا به جایی که قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه می تواند بر زبان فارسی حکومت کند و منشأ هرگونه اصلاحی در این زبان و دور داشتن آن از افراط و تفریط های متأخران گردد.
در شعر فارسی قرن چهارم به ندرت و زحمت می توان اثر یأس و نومیدی یافت. شعر این دوره پر است از نشاط روح و غرور ملی و اندیشه ی حماسی و خوشبینی و آزادمنشی، و ازینروی باید آن را آیینه ی تمام نمای روح و اندیشه ی واقعی ایرانی دانست، یعنی اندیشه و روحی که هنوز چنانکه باید مقهور عوامل غیر ایرانی نشده و استوار بر جای مانده بود.

پی نوشت ها :

1- این کتاب را معمولاً از آثار قرن چهارم می شمرند لیکن بنابر برخی از قرائن از آثار اوایل قرن پنجم هجری به نظر می آید.
2- در این وجیزه فرصت بحث کامل در سبک سخن فردوسی ندارم و از این روی خواننده را به کتاب حماسه سرایی در ایران تألیف خود که در تهران به سال 1324 طبع شده است از صحیفه ی 215 تا 269، راهبری می کنم، شرح حال کامل استاد را نیز در جلد اول کتاب تاریخ ادبیات در ایران، چاپ اول، ص 410- 439 به تفصیل آورده ام.

منبع مقاله :
صفا، ذبیح الله؛ (1389)، مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما