عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان

ادبیّات فارسی و حکومت ترکان

زبان پارسی که در قرن چهارم از آمیزش با زبان عربی تا حدی مصون مانده و لغات تازی در آن اندک بود از قرن پنجم به بعد به نسبت بیشتری با لغات عربی درآمیخت. پیداست که این آمیزش یک بار با شروع قرن پنجم به کمال نرسید.
چهارشنبه، 27 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادبیّات فارسی و حکومت ترکان
ادبیّات فارسی و حکومت ترکان

 

نویسنده: ذبیح الله صفا




 

عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان

آمیزش زبان پارسی با زبان عربی

زبان پارسی که در قرن چهارم از آمیزش با زبان عربی تا حدی مصون مانده و لغات تازی در آن اندک بود از قرن پنجم به بعد به نسبت بیشتری با لغات عربی درآمیخت. پیداست که این آمیزش یک بار با شروع قرن پنجم به کمال نرسید. بلکه تدریجاً صورت گرفت و این سیر تدریجی چنان بود که کثرت کلمات عربی در پایان قرن پنجم خیلی بیشتر از آغاز آن و در آخر قرن ششم زیادتر از اول آن بوده است. از علل عمده ی این امر یکی تزاید نفوذ دین اسلام در این دو قرن و زبانِ ملازم آن یعنی زبان عربی بود؛ دیگر آنکه در این دو قرن تعلیم و تعلّم زبان عربی با شدتی بیشتر از پیش در ایران رواج داشت و چون توسعه و افزایش مدارس در قرن پنجم و ششم با قوت بسیار صورت گرفته و از مواد اصلی و اساسی دروس در این مدارس زبان و ادب عربی بود، طبعاً همه ی اهل سواد و کسانی که در پی تحصیل علم و ادب بودند از زبان و ادب عربی آگاهی می یافتند و از اینجاست که در قرن پنجم و ششم کمتر کسی از شاعران و نویسندگان را می یابیم که اثری از ادب عربی در گفتار او نباشد.
علاوه بر این در طی قرنهای دوم و سوم و چهارم همه ی علوم اسلامی تدوین شده و اصطلاحات علمی فراوان در زبان عربی گرد آمده و بر اثر ترجمه ی بسیاری کتب از منابع یونانی و پهلوی و سریانی و هندی، ادب عربی غنی و ثروتمند و دارای نفوذ بسیار گردیده بود. دین اسلام و رواج قرآن کریم و احادیث نیز مایه ی تشدید نفوذ لغات عربی و ورود بسیاری از آنها در زبان فارسی شده بود. به این جهات هر چه از آغاز تسلط تازیان بر ایران به عهد معاصر نزدیکتر شویم کلمات تازی را به نسبت بیشتری در زبان فارسی می یابیم.
در قرن پنجم و ششم این عوامل چون دست به هم دادند باعث شدند که زبان فارسی با سرعت بیشتری با لغات تازی آمیخته شود چنانکه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم که پایان این دوره است در زبان نظم و نثر فارسی بسیاری از کلمات غیر لازم عربی وارد شده بود.
از طرفی دیگر چون قرن پنجم و ششم دوره ی برچیده شدن حکومتهای ایران و روی کار آمدن غلامان و قبایل ترک نژاد بود، قسمتی از لغات ترکی نیز به وسیله ی سپاهیان و عمال دولتی در زبان فارسی راه جست ولی نسبت این لغات به واژه های تازی بسیار ناچیز و غیر قابل ملاحظه بود.

رواج زبان ادبی در نواحی مرکزی و جنوبی و غربی

چنانکه می دانیم تا اواخر قرن چهارم ادبیات دری تنها به نواحی شرقی ایران یعنی سیستان و خراسان و ماوراء النهر اختصاص داشت زیرا لهجه یی که نخستین آثار ادبی ایران دوره ی اسلامی با آن به وجود آمد متعلق به همین نواحی بود. اما از اوایل قرن پنجم به عللی ادبیات دری به نواحی مرکزی و اندک اندک به شمال و مغرب و جنوب نیز راه یافت و شاعران و نویسندگان بزرگی در این نواحی ظهور کردند، این شاعران و نویسندگان به جای لهجه ی ملی خود لهجه ی ادبی دری را به تقلید از شاعران خراسان و ماوراء النهر برای شعر و نثر پذیرفتند و در دربارها مرسوم کردند و اگر چه در همان حال هم شاعرانی مانند بندار رازی به زبان اهل ری، و علی پیروزه و مسته مرد ملقب به دیواروز که هر دو معاصر عضدالدوله ی دیلمی بودند به لهجه ی طبرستانی، و بابا طاهر عریان همدانی به لهجه ی محلی خود، شعر می ساختند لیکن لهجه ی ادبی دربارها و کتب اصلی ادبی تنها لهجه ی اهل مشرق بود و شاعران و نویسندگان برای آن که خوب از عهده ی بیان مقاصد خود در پارسی دری بر آیند از دیوانهای شعرایی مانند رودکی و منجیک و دقیقی و فردوسی و نظایر آنها استفاده می بردند و یا خواندن آثار آن را به مبتدیان توصیه می کردند. ناصر خسرو در سفرنامه ی خود گوید «...در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک می گفت اما زبان فارسی نیکو نمی دانست(1). پیش من آمد، دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود از من بپرسید، به او گفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند...»
راوندی در کتاب راحة الصدور از قول احمد بن منوچهر شصت کُله آورده است که «...سید اشرف به همدان رسید در مکتب ها می گردید و می دید تا کرا طبع شعرست، مصراعی به من داد تا بر آن وزن دو سه بیت گفتم، به سمع رضا اصغا فرموده و مرا بدان بستود و حثّ و تحریض واجب داشت و گفت: از اشعار متأخران چون عمادی و انوری و سید اشرف و بلُفرج رونی ... و حِکَم شاهنامه آنچ طبع تو بدان میل کند قدر دویست بیت از هر جا اختیار کن و یادگیر و بر خواندن شاهنامه مواظبت نمای تا شعر به غایت رسد(2)...»
این اشارات و نظایر آنها می رساند که با رواج شعر دری در نواحی جدیدی غیر از مشرق ایران آموختن لهجه ی دری و علی الخصوص حلّ مشکلات لغوی آن لهجه از مسائل عادی نوآموزان بود و به همین سبب است که اسدی طوسی که قسمت بزرگی از زندگی خود را در حدود اَرّان و آذربایجان گذرانیده بود، چون عدم اطلاع شاعران آن نواحی را از مشکلات لغات دری ملاحظه کرد به تألیف کتاب لغت فرس همت گماشت و در آغاز آن نوشت « و غرض ما اندرین لغات پارسی است که دیدم شاعران را که فاضل بودند و لیکن لغات فارسی کم می دانستند....» و در اینجا هم مانند قول ناصرخسرو مراد از زبان پارسی لهجه ی دری یا پارسی دری است.

انتشارات زبان فارسی در خارج از ایران

موضوعی که در تاریخ زبان فارسی قرن پنجم و ششم قابل ملاحظه و مطالعه است انتشار زبان فارسی است در خارج ایران. در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم دو تن از پادشاهان فاتح ایران یعنی ناصرالدین سبکتکین و پسر او یمین الدوله محمود شروع به پیشرفت ها و فتوحاتی در جانب ولایت سند کردند و در عهد این دو پادشاه و جانشینان آنان به تدریج ناحیه ی پهناوری از هندوستان تحت اطاعت سلاطین غزنوی در آمد. می دانیم که نزدیک به تمام عمال و حکام و سربازان غزنوی خواه آنان که در جانب ایران بودند و خواه آنانکه در طرف هندوستان، ایرانی نژاد و متکلم به لهجات ایرانی و معتاد به ادبیات دری بودند و به همین سبب توقف آنان در هندوستان و حکمروایی بر آن سامان باعث نشر پارسی دری در اراضی متصرفی غزنوی گردید خاصه که زبان رسمی در بار غزنوی پارسی دری بوده است.
پس از تسلط سلاجقه بر ایران چنانکه می دانیم دسته یی از آنان با تصرف آسیای صغیر دولتی را که به نام دولت سلاجقه ی آسیای صغیر معروف است در آن سامان به وجود آوردند. در دربار امرای این سلسله مانند همه ی دربارهای سلجوقی زبان رسمی فارسی بود و به همین سبب در این ناحیه حتی در شام به تدریج زبان فارسی دری رواج یافت و اندک اندک کار به جایی کشید که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم آسیای صغیر یکی از مراکز ادبیات فارسی گردید.
در نتیجه ی این دو جریان یعنی نفوذ ادبیات دری از خراسان به سایر ولایات ایران و رواج زبان پارسی در خارج از کشور ایران، از اواسط قرن پنجم به بعد بسیاری شاعر و نویسنده بیرون از ناحیه ی خراسان و ماوراء النهر پدید آمدند و این امر چنانکه خواهیم دید باعث تنوع عظیمی در ادب فارسی گردید.
بعد از مطالعه ی مختصری که در باب زبان فارسی در قرن پنجم و ششم کردیم اینکه به بیان وضع نثر و نظم در این دوره مبادرت می کنیم:

نثر فارسی در قرن پنجم و ششم

قرن پنجم و ششم از حیث نثر فارسی یکی از ادوار بسیار مهم ادبی است. در این دو قرن نه تنها نثر فارسی دنباله ی ترقیات قرن چهارم را طی کرد، بلکه به مراتب بیش از شعر ترقی و تحول یافت و انواع آثار مختلف در آن به وجود آمد چنانکه از حیق تنوع و تعدد آثار منثور نمی توان هیچ یک از ادوار ادبی را با این دو قرن مقایسه کرد.
نثر فارسی در این دو قرن دو سبک کاملاً متمایز از یکدیگر داشت: اول سبک ساده که دنباله ی نثر ساده ی قرن چهارم بوده است و دوم سبک مصنوع که بعد از این راجع به آن سخن خواهیم گفت.

نثر ساده در قرن پنجم و ششم:

مراد از نثر ساده یا نثر مرسل نثری است که خالی از صنایع و قیود لفظی و آزاد از هرگونه تصنّع و تکلّفی باشد. نثری که به این سبک نوشته شده باشد که کاملترین و سودمندترین نوع آنست زیرا مقصود را به نحو اتم بیان و از فوت معنی پیش گیری می کند. این سبک نثر همچنانکه گفتیم در قرن چهارم در ادب فارسی معمول بود و مانند سبک شعر فارسی در تمام قرن پنجم و قسمتی از قرن ششم ادامه و تکامل یافت و اختلافی که در آن به تدریج وجود می یافت نه از باب اصول و بنیاد سبک و روش نگارش بلکه از جهت تغییرات و تحولاتی بود که به تدریج در زبان فارسی صورت می گرفت و ما راجع به آن پیش از این سخن گفته ایم.
برای آن که از کتابهای معروفی که در این دو قرن به نثر ساده و مرسل نگارش یافته و نیز از نویسندگان آنها مختصر اطلاعی داشته باشیم خوبست بعضی از آنها را فهرست وار ذکر کنیم:
در اوایل قرن پنجم یک کتاب معتبر درهندسه و حساب و نجوم و هیئت به اسم التفهیم لاوائل صناعة التنجیم داریم که نویسنده ی آن ابوریحان محمد بن احمد البیرونی الخوارزمی به سال 420 آن را به فارسی نگاشت.
انشاء این کتاب بسیار ساده و زیباست والتفهیم مخصوصاً از باب اصطلاحات فارسی نجومی و ریاضی ارزش بسیار دارد.
دانشمند معاصر ابوریحان یعنی ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (370- 428) نیز در اوایل قرن پنجم چند اثر مشهور خود را در مسائل فلسفی و طبی به زبان فارسی به رشته ی تحریر کشید. مهمترین آنها کتاب معروف دانشنامه ی علایی یا حکمت علایی است در منطق و فلسفه. ابوعلی بن سینا بسیار کوشیده است اصطلاحات فلسفی را که تا آغاز قرن پنجم به زبان عربی مدون شده بود به فارسی بیاورد و از این بابت کتاب او تازگی دارد. علاوه بر این از ابن سینا رسالات دیگری مانند رساله ی معراجیه و رساله ی نبوت و رساله ی نبضیه و جز آنها باقی مانده است.
دیگر از نویسندگان مشهور اوایل قرن پنجم ابوالفضل بیهقی (385- 470هجری) از مشاهیر دبیران سلطان محمود و پسران اوست. اثر مشهور او کتاب مقامات محمودی و مسعودی مشهور به تاریخ بیهقی است که اصلاً در سی جزء حاوی وقایع عهد ناصرالدین سبکتکین و یمین الدوله محمود و پسرانش محمد و مسعود و متضمن اطلاعات مفیدی راجع به ظهور سلاجقه و کیفیت غلبه ی آنان بر خراسان و عراق بود. لیکن اکنون تنها قسمتی از آن شامل وقایع بعد از فوت محمود ( 421 هجری ) تا وقایع آخر عهد مسعود و غلبه ی سلاجقه و شکست مسعود و تباهی کار او در دست است. این کتاب از باب انشاء فصیح و ساده و زیبای آن قابل ملاحظه است به حدی که می توان روش بیهقی را در انشاء از جمله ی بهترین روشهای نثر فارسی دانست.
از نویسندگان بزرگ اواخر قرن پنجم خواجه نظام الملک ابوعلی حسن بن علی طوسی وزیر الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی، مقتول در سال 485 هجریست. این وزیر در اواخر حیات به خواهش ملکشاه تجارب ممتد و نظرهای صائب خود را در تدبیر امور مملکت و رعیت و سیاست در کتابی گرد آورد و آن را سیرالملوک یا سیاستنامه نامید. اهمیت سیاستنامه در انشاء شیوا و ساده و بسیار روان است. انشاء نظام الملک به درجه یی از قید ابهام و تصنع آزاد است که هنوز کهنه نشده و همواره تازه و قابل استفاده و نزدیک به ذهن و ذوق هر خواننده ی فارسی زبان است.
یکی از کتابهای قابل توجه و مهم قرن پنجم قابوسنامه است. مؤلف این کتاب عنصر المعالی کیکاووس نواده ی شمس المعالی قابوس از خاندان دیالمه ی زیاری است که قابوسنامه را در نصحیت پسرش گیلانشاه و آموختن راه و رسم زندگانی و اینکه در هر کاری چه حوائج و در بایستهایی در میانست، نوشت. تألیف کتاب از سال 475 هجری شروع شد و شامل مسائل مختلف اجتماعی و اخلاقی و رسوم و آداب و فنون و علوم و پاره یی اطلاعات تاریخی است. سبک این کتاب بسیار خوب و ساده و در عین حال قدیم و کلمات کهنه ی پارسی در آن فراوانست. اهمیت قابوسنامه خصوصاً از آن جهت است که اطلاعات ذیقیمت کثیری راجع به ابواب مختلف تمدن و فرهنگ ایران قرن پنجم در آن گرد آمده و ما بسیاری از این اطلاعات نفیس را از سایر مآخذ نمی توانیم بدست آوریم.
یکی از مشاهیر نویسندگان ایران در قرن پنجم ناصر بن خسرو قبادیانی ( 394- 481) است. از این شاعر و نویسنده ی نامبردار چند اثر معروف به نثر فارسی در دست است مانند سفرنامه و زادالمسافرین و وجه دین و خوان اخوان و جامع الحکمتین که در همه ی آنها نویسنده روشی ساده و انشائی روان دارد و حتی در کتاب زادالمسافرین با آنکه در حکمت بر مذاق اسمعیلیه نوشته شده سادگی و روانی انشاء را حفظ کرده است.
دیگر از نویسندگان مشهور قرن پنجم که نثری بسیار شیوا و زیبا دارد علی بن عثمان جلایی هجویری غزنوی ( متوفی به سال 465) است. کتاب کشف المحجوب او قدیمترین کتاب فارسی در شرح اصول تصوف است.
از اوایل قرن پنجم کتاب بسیار سودمندی به نام تاریخ سیستان در دست داریم که قسمتی از آن در آغاز قرن پنجم نوشته شده و باقی را در قرون بعد بر آن افزوده اند. قسمت اول تاریخ سیستان علی الخصوص آن بخش که تا زوال دولت صفاریان را شامل است هم از باب مطالب تاریخی و هم از جهت سبک کهنه و فصیح انشاء ارزش و اعتبار فراوان دارد.
کتاب دیگری از اوایل قرن ششم داریم به نام مجمل التواریخ و القصص که نویسنده ی آن معلوم نیست لیکن چون مؤلف آن از مآخذ معتبر قدیم در تألیف کتاب خود استفاده کرده اثر او بسیار مهم و قابل توجه است. روش نویسنده ی کتاب هم به همین نسبت کهنه و حتی خیلی کهنه تر از منشأت اواخر قرن پنجم و در غالب موارد حاوی کلمات و روایات پهلویست.
در آغاز قرن ششم دانشمند مشهوری به نام حجة الاسلام محمد بن محمد غزالی طوسی (متوفی به سال 505) چند کتاب و چند نامه به فارسی از خود بر جای گذاشت. از کتب فارسی او نصیحة الملوک و کیمیای سعادت هر دو انشائی فصیح و ساده و روشن دارد.
نویسنده ی مشهور دیگر قرن ششم به نام محمد بن منور نواده ی ابوسعید ابوالخیر کتابی در بیان احوال و عقاید و کلمات جد خود به نام «اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید» دارد. روش ساده و نثر شیوای این کتاب به واقع در زبان فارسی کم نظیر و شایسته ی ملاحظه و توجه است. سادگی سخن که با استواری کلام و صحت ترکیب و صراحت معانی آمیخته، این کتاب را بر بسیاری از کتب دیگر فارسی رجحان داده است.
از صوفی و شاعر و نویسنده ی بزرگ آخر قرن ششم فرید الدین محمد عطار که نام او را در شمار شاعران می آوریم کتاب معتبری به نام تذکرة الاولیا حاوی شرح احوال و اقوال صوفیان به روشی بسیار ساده و شامل تمام اختصاصات نثر مرسل در دست است و علاوه بر این چند کتاب و رساله ی دیگر به نثر فارسی از عرفای قرن ششم بر جای مانده که همه بر شیوه ی ساده نویسان انشاء شده است.

نثر مصنوع در قرن ششم:

سبک دیگری که از اواخر قرن پنجم و قرن ششم در نثر فارسی ظهور کرد به سبک مصنوع یا سبک فنی مشهور است. مراد از نثر مصنوع یا نثر فنی نثری است که آمیخته با صنایع لفظی مانند سجع و جناس و امثال آنها باشد. در این سبک نویسنده بیشتر به ظاهر الفاظ توجه دارد و مهمترین عنصر آن سجع است. سجع به کلماتی گویند که در پایان دو یا چند جمله ی متعاقب بکار رود و از حیث وزن و گاه هم از حیث وزن و هم از جهت حروف اواخر خود تقریباً یکسان باشد مانند وعید تهدید در این عبارت: «مضمون او همه وعید و مقرون او همه تهدید» و واقعه و داهیه و قاصی و عاصی در این عبارت «چنانکه در حین واقعه یی و در چنین داهیه یی خداوند ضجر قاصی به بندگان عاصی نویسد».
نثر مسجع در ادبیات فارسی در نتیجه ی تأثیر ادبیات عرب پیدا شد و شیوع و تجدید آن در نثر عربی از قرن چهارم است و چون همه ی نویسندگان و ادبای فارسی زبان با ادب عربی آشنایی داشتند و آثار نویسندگان و مترسلان بزرگ عرب را سرمشق خود در نویسندگی و بیان نکات و مضامین مختلف قرار می دادند طبعاً تحت تأثیر سبک مصنوع آنها قرار گرفتند و همان سبک را در نثر زبان خود هم به کار بردند و اگر چه بعضی از نویسندگان فارسی زبان مانند عنصرالعمالی صاحب قابوسنامه با وارد کردن سجع در نثر مخالف بودند و زبان فارسی را با آن ناسازگار می دانستند با این حال همچنانکه گفته ایم از اواخر قرن پنجم و علی الخصوص از اواسط قرن ششم به بعد این سبک در نثر فارسی معمول شد و مدتها متداول بود.
نخستین کسی که در آثار او سجع دیده شد خواجه عبدالله انصاری (متوفی به سال 481) است. وی در رسالات خود مانند «مناجات نامه» و «کنزالساکلین» و «هفت حصار» سجع هایی ساده آورد لیکن ایراد سجع در آثار این نویسنده چون با سادگی همراهست آسیب بسیار به انشاء او وارد نیاورد. با تمام این احوال اگر او سخنان خود را بدون رعایت سجع می نوشت شاید بهتر از عهده ی ایراد معانی بر می آمد.
دوره ی واقعی صنایع لفظی در نثر از اواسط قرن ششم شروع شد. درین دوره بکار بردن صنایع مختلف و تکلفات صوری و سجع های مکرر و آوردن جمله های مترادف و استعمال لغات وافر عربی و شواهد از شعر عرب و احادیث و امثال و آیات و ترکیبات و مصطلحات علمی معمول شد.
اولین کتابی که توجه به صنایع در آن بسیار است ترجمه ی کلیله و دمنه است که در حدود سال 539 هجری پرداخته شد. مترجم این کتاب ابوالعمالی نصرالله بن محمد بن عبدالحمید غزنوی است که تا اواخر قرن ششم در قید حیات بود. در این کتاب مترادفات و کلمات عربی و تمثل به اشعار و امثال عرب زیاد است ولی سجع های آن کامل نیست.
بعد از ابوالمعالی، نظامی عروضی سمرقندی در کتاب چهار مقاله بیشتر سجع بکار برده است. چهار مقاله در حدود سال 551 و 552 تألیف شده و کتابی است شامل چهار قسمت که هر قسمت را نویسنده ی آن برای یک دسته از ندماء سلاطین نوشته است یعنی راجع به شاعران، نویسندگان، پزشکان، منجمان. در این کتاب مقدمه ی هر یک از صناعات با انشاء کاملاً مصنوع و باقی با استفاده از هر دو روش نثر نگارش یافته و نویسنده در هر دو فن نثر و علی الخصوص در بیان اوصاف داد استادی و مهارت داده است.
مهمترین کتابی که در قرن ششم پیش از چهار مقاله با توجه به صنایع لفظی نوشته شده کتاب مقامات حمیدی است. صاحب این کتاب قاضی حمیدالدین عمربن محمود بلخی ( متوفی به سال 559) است و او این کتاب را به تقلید از مقامات بدیعی و مقامات حریری نگاشته و مانند آنها در آن انواع صنایع را به کار برده است.
یکی دیگر از نویسندگان قرن ششم منتجب الدین بدیع علی بن احمد کاتب جوینی منشی سلطان سنجر سلجوقیست که از نویسندگان مشهور و صاحب مجموعه یی از منشأت است به نام عتبة الکتبة. در این منشأت که مراسلات دیوانی است بنابر رسم نویسندگان درباری آن روزگار بعضی از صنایع لفظی دیده می شود.
دیگر از نویسندگان قرن ششم بهاء الدین محمد بن مؤید البغدادی منشی علاء الدین تکش خوارزمشاه (568- 596) است که از او مجموعه یی از منشأت به نام «التوسل الی الترسل» در دست است. نثر بهاء الدین محمد دارای لغات فراوان عربی و صنایع لفظی است و در نوع خود ممتاز است.
دیگر حمیدالدین ابوحامد احمد بن حامد کرمانی ملقب به افضل کرمان است که از او سه کتاب در دست است به نام «عقدالعلی للموقف الاعلی» و «بدایع الازمان فی وقایع کرمان» و «المضاف الی بدایع الازمان». این سه کتاب در تاریخ سلاجقه ی کرمان و آشفتگی اوضاع آن ولایت بعد از حمله ی غزان بر آن تا اواخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم است و انشاء هر سه کتاب مصنوع و متکلف است.
کتاب دیگری با نثر مصنوع در اواخر قرن ششم تألیف شده است به نام «راحة الصدور». نویسنده ی این کتاب نجم الدین ابوبکر محمد بن علی راوندی است که کتاب خود را در سال 599 تألیف کرد و خود مدتی بعد از تألیف این کتاب زنده بود و بعد از حمله ی مغول در دربار سلاجقه ی آسیای صغیر به سر می برد. اهمیت راحة الصدور عراق نیست بلکه از این باب که با نثر شیوا و زیبایی که در موارد لزوم از صنایع لفظی نیز بر کنار نمی باشد نگاشته شده، بسیار مهم و مورد استفاده است. در برخی از موارد این کتاب مضامین شعری در لباس نثر در آمده است و این در مواقعی است که نویسنده می خواست از ممدوح خویش سخن گوید. راوندی کتاب خود را بعد از فرار به آسیای صغیر از جلو حمله ی مغول، و در آمدن در خدمت کیخسروبن قلج ارسلان پادشاه سلجوقی آن سامان که از 616 تا 634 حکومت داشت به نام او در آورد.
از کتب بسیار مهم آخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم که چند سال پیش از حمله ی مغول نگاشته شد کتاب ترجمه ی تاریخ یمینی است. این کتاب را ابوالشرف ناصح بن ظفر منشی جرفاذقانی (گلپایگانی) در سال 603 از عربی به فارسی در آورد. متن عربی تاریخ یمینی از عتبی نویسنده ی بزرگ معاصر سلطان محمود غزنوی است. عتبی این کتاب را در شرح حکومت سبکتکین و محمود و به مناسبت راجع به قسمتی از حوادث آخر عهد سامانی نوشته و متن عربی آن از نمونه های زیبای ادب عربی است. ترجمه ی فارسی این کتاب هم دارای همان ارزش و مقدار می باشد یعنی اگر چه به نثر مصنوع نگارش یافته لیکن با نهایت مهارت و استادی پرداخته شده است.
از اواخر قرن ششم کتاب نفیسی داریم به نام «روضة العقول». این کتاب را محمد بن غازی الملطیوی دبیر و وزیر سلیمانشاه بن قلج ارسلان (597- 600) از سلاجقه ی آسیای صغیر از کتابی که اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین از شاهزادگان مازندران به زبان طبری در اواخر قرن چهارم هجری نگاشته بود، به زبان فارسی ترجمه کرد ( 598 هجری). این ترجمه نثری مصنوع ولی فصیح و زیبا دارد.
ترجمه ی دیگر از همان کتاب چند سال بعد در حدود سالهای 607- 622، به دست سعدالدین وراوینی معاصر اتابک ازبک بن محمد بن ایلدگز از اتابکان آذربایجان شده و به «مرزبان نامه» موسوم گردیده است.
ترجمه ی وراوینی از بدایع آثار فارسی و یکی از شاهکارهای نثر ماست. این کتاب با روش مصنوع و با سجع و صنایع دیگر لفظی و استفاده از اصطلاحات علمی و اشعار و اخبار و امثال فارسی و عربی نگاشته شده و اهمیت آن خصوصاً در آن است که افکار شاعرانه چنان در نثر راه یافته است که بدان اثر تازه یی از زیبایی و لطف بخشیده و آن را در نوع خود بی نظیر ساخته است.
کتاب دیگری از پیش از حمله ی مغول داریم به نام «تاریخ طبرستان» که مؤلف آن بهاء الدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب آن را در سال 613 به پایان برده است. نویسنده ی این کتاب در برخی از موارد دارای روش مصنوع است و در موارد دیگری نثری ساده و فصیح دارد و تنها تصنع او استشهاد به پاره یی از اشعار عرب و آوردن سجعهایی در بعض موارد است.

کتابهای علمی

قرن ششم را از یک لحاظ دیگر هم باید برای نثر فارسی دوره ی بارور و پر حاصلی دانست و آن تألیف بسیاری کتب علمی است به فارسی. در این قرن در انواع علوم مانند ریاضیات و طب و طبیعیات و نجوم و ملل و نحل و لغت و علوم ادبی کتبی به زبان فارسی تألیف شده است. از جمله ی این کتب یکی مقدمة الادب در لغت عربی به فارسی است که ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری از اجله ی متکلمین معتزله ( متوفی به سال 538) آن را تألیف کرد.
دیگر کتاب ذخیره ی خوارزمشاهی در طب و داروشناسی تألیف زین الدین ابوابراهیم اسمعیل بن حسن جرجانی معاصر ابوالفتح قطب الدین محمد خوارزمشاه (490- 521) است. سید اسمعیل در سال 531 در گذشته و دارای چند کتاب در طب است. کتاب ذخیره ی او یکی از کتب مهم طب و اهمیت آن خصوصاً در آن است که اولین و مهمترین کتاب جامعی است که به زبان فارسی در طب و داروشناسی نگاشته شده و نثر آن ساده و فصیح و روشن و حاوی بسیاری از لغات و اصطلاحات فارسی در باب امراض و ادویه است.
دیگر از آثار معروف علمی به زبان فارسی کتاب جوامع العلوم و کتاب حدائق الانوار فی حقائق الاسرار از امام ابوعبدالله فخرالدین محمد رازی متکلم بزرگ قرن ششم و آغاز قرن هفتم است که به سال 606 درگذشت.
دیگر کتاب گیهان شناخت از امام حسن قطان مروزی در جغرافیا و هیئت، و ترجمان البلاغه در علم بدیع و مباحثی از علم بیان تألیف محمد بن عمرالرادویانی، دیگر کتاب معروف به «ستینی» حاوی شصت علم از علوم و فنون تألیف امام فخر رازی و دیگر روض الجنان در تفسیر قرآن از ابوالفتوح حسین بن علی رازی مفسر و متکلم بزرگ قرن ششم و دیگر حدائق السحر فی دقائق الشعر در علم بدیع از رشیدالدین محمد وطواط شاعر و نویسنده ی مشهور قرن ششم و جز آن.

شعر فارسی در قرن پنجم و ششم

شعر فارسی در قرن پنجم و ششم از ثمرات ترقی ادبی فارسی در قرن چهارم برخوردار بود.
در آغاز قرن پنجم در بار یمین الدولة و امین الملة محمود بن سبکتکین (متوفی به سال 421) و شهاب الدولة مسعود بن محمود (م. 432) بر اثر ثروت فراوان که از غزوات هند نصیب دولت آل سبکتکین شده بود، از مأمن های بزرگ شاعران گردید و با وجود شاعران استاد و بزرگی مانند عنصری و فرخی و زینتی و عسجدی و مسعودی رازی مرکز مهمی برای ادامه و تکامل سبک ادبی دربار سامانی شد. استاد ابوالقاسم حسن عنصری (متوفی به سال 431) شاعر بزرگ آغاز قرن پنجم است که دربار محمود و برادرش نصر بن ناصرالدین سبکتکین (م.412) و پسران محمود یعنی محمد و مسعود به وجود او آراسته بود. وی در دقت الفاظ و رقت معانی و حسن ترکیب کلمات و مهارت در تلفیق عبارات و باریک اندیشی و خیال پردازی و چیره دستی در بیان مضامین و مطالب نو در عصر خویش سرآمد استادان سخن و در تمام ادوار ادبی بعد از خود مشهورست. از ابیات معروف اوست:

هم سمر خواهی شدن گر سازی از گردون سریر... هم سخن خواهی شدن گر بندی از پروین کمر
جهد کن تا چون سخن گردی قوی باشد سخن ... رنج بر تا چون سمر گردی نکو باشد سمر
عجب مدار که نامرد مردی آموزد ... از آن خجسته رسوم و از آن ستوده سیر
بچند گاه دهد بوی عنبر آن جامه ... که چند روز بماند نهاده با عنبر
دلی که رامش جوید نیابد آن دانش ... سری که بالش جوید نیابد آن افسر
چو شد بدریا آب روان و کرد قرار .... تباه و بیمزه و تلخ گردد و بی بر
زبعد آنکه سفر کرد چون فرود آید ... به لطف روح فرود آید و به طعم شکر
ز زود خفتن و از دیر خاستن هرگز ... نه ملک یابد مرد و نه بر ملوک ظفر
شاعر دیگر معاصر عنصری، استاد علی بن جولوغ فرخی سیستانی (م 429) نیز ا شهسواران میدان بلاغت شمرده شده است. وی در تغزلات لطیف و رقت عواطف و سادگی زبان و شیرینی سخن به درجه ییست که او را در میان شاعران قصیده سرا به سعدی در میان غزلسرایان تشبیه می توان کرد. از سخنان شیوای اوست:

شرف و قیمت و قدر بفضل و هنرست ... نه بدیدار و بدینار و به سود و بزیان
هر بزرگی که بفضل و بهنر گشت بزرگ ... نشود خرد ببد گفتن بهمان و فلان.
گرچه بسیار بماند بنیام اندر تیغ ... نشود کند و نگردد هنر تیغ نهان
ورچه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ ... نشود تیره و افروخته باشد بمیان
شیر هم شیر برود گر چه بزنجیر بود ... نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان
باز هم باز بود ورچه که او بسته بود ... شرف بازی از باز فگندن نتوان
دل مردم بنکویی بتوان برد از راه ... بر نکوکاری هرگز نکند خلق زیان
مردمان را خرد وعقل بدان داد خدای ... تا بدانند بد از نیک و سرود از قرآن
نیک و بد هر دو توان کرد و لیکن سخنیست ... نیک دشوار توان کرد و بد سخت آسان
تو همی رنج تهی بر تن تا هر چه کنی ... همه نیکو بود احسنت و زه ای نیکودان

این هر دو شاعر یعنی عنصری و فرخی در پایان عهد سامانی تربیت شدند و دو سبک تازه ی کامل که در اصول و کلیات دنباله ی سبک شعرای پیشین بود بوجود آوردند.
سبک این دو شاعر و یک شاعر جوان با ذوق دیگر که اواخر حیات آن دو استاد را درک کرده بود یعنی ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد منوچهری دامغانی صاحب قصائد و مسمط های مشهور (متوفی به سال 432) مدتها بعد از ایشان در شعر فارسی تأثیر داشت تا آنکه در اواخر قرن پنجم و در قرن ششم به سبکهای تازه یی مانند سبک سخن مسعودبن سعد بن سلمان (متوفی در حدود سال 515) و امیرالشعراء محمد بن عبدالملک برهانی معروف به امیر معزی (وفات در حدود سال 520) و ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی صاحب دیوان قصائد و غزلیات و منظومه ی حدیقة الحقیقة و طریق التحقیق و سیرالعباد و غیره ( متوفی به سال 545) و عبدالواسع جبلی غرجستانی (م 555) و ابوالفرج رونی شاعر قصیده سرای معاصر سلطان ابراهیم غزنوی و علی الخصوص اوحدالدین علی (یا: محمد) بن اسحق انوری ابیوردی ( متوفی به سال 583) منتهی گردید.
در این میان شاعران دیگری که معمولاً متمسک به سبک شعر دوره ی سامانی و اوایل عهد غزنوی بوده اند در تمام قرن پنجم تا اواسط قرن ششم به شاعری اشتغال داشته اند و از آن جمله اند:
فخرالدین اسعد گرگانی از معاصران طغرل بیک سلجوقی که داستان «ویس و رامین» را در حدود سال 446 هجری از زبان پهلوی به نظم فارسی در آورد.
زین الدین ابوبکر بن اسمعیل ازرقی هروی (متوقی در حدود سال 465) از معاصران و مداحان طغانشاه بن الب ارسلان و از پیروان سبک عنصری.
ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی (متوفی به سال 465) صاحب منظومه ی حماسی مشهور کرشاسپ نامه و کتاب لغت فرس و مناظرات معروف.
عطاء بن یعقوب ناکوک (متوفی به سال 471) قصیده سرای بزرگ و صاحب منظومه ی حماسی برزونامه.
ابومنصور قطران تبریزی (وفات بعد از سال 481) از قدیمی ترین شاعران آذربایجان که به لهجه ی دری سخن سروده و در سبک سخن خود از شاعران عهد سامانی پیروی کرده و آن روش را با صنایع لفظی در آمیخته و در این سبک شهرت یافته است.
حکیم ابومعین ناصر بن خسرو قبادیانی بلخی، حجت زمین خراسان (متوفی سال 481) صاحب دیوان قصائد و مثنویهای سعادت نامه و روشنایی نامه و کتابهای مشهور جامع الحکمتین و زادالمسافرین و خوان اخوان و وجه دین و سفرنامه. وی در شعر توجه تام به سبک دوره ی سامانی داشته و از تمام شاعران قرن پنجم به سبک عهد سامانی بیشتر توجه کرده است.
حکیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم معروف به خیام نیشابوری ریاضی دان و فیلسوف و طبیب مشهور ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم که چند سالی پیش از سال 530 هجری درگذشت و مدفن او در نیشابورست. اهمیت خیام بیشتر در آنست که توانست افکار فلسفی عمیق خود را در قالب رباعیات فصیح در آورد و در عین رعایت معنی جانب الفاظ را چنان نگاه دارد که ابیات او نمونه ی بارزی از فصاحت و روانی و علو معانی باشد. از رباعیات مشهور اوست:

خوش باش که غصه بیکران خواهد بود .... بر چرخ قران اختران خواهد بود
خشتی که ز قالب تو خواهند زدن ... ایوان سرای دیگران خواهد بود
این قافله ی عمر عجب می گذرد ... دریاب شبی که در طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری ... پیش آر پیاله را که شب می گذرد
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من ... وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت و گوی من و تو ... چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

امیرالشعراء شهاب الدین عمعق بخارایی (متوفی به سال 543) قصیده سرای معروف.
عثمان بن محمد مختاری غزنوی ( متوفی به سال 544) صاحب قصائد مشهور و منظومه ی حماسی شهریار نامه.
ادیب شهاب الدین بن اسمعیل صابر ترمدی قصیده سرای شیرین سخن (متوفی به سال 563).
شمس الدین محمد بن علی سوزنی سمرقندی قصیده سرای شوخ طبع استاد (متوفی به سال 563).
رشید الدین محمد بن عبدالجلیل و طواط صاحب دیوان قصائد و رسائل و کتاب حدائق السحر( متوفی به سال 573).
اینان که بر شمردیم همه دنباله ی سبک شعرای عهد سامانی و آغاز عهد غزنوی را گرفتند و تنها تفاوت آثار آنان با متقدمین از باب تحولی بود که به تدریج در زبان فارسی حاصل می شد و ما به اختصار در آن بار بحث کرده ایم.
بنابراین تغییر روش شعر فارسی در اواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم به وسیله ی یک دسته از شاعران صاحب سبک صورت گرفت که خاتم آنان انوری بوده است. اهمیت انوری در آن است که با حفظ شیوه ی استادان کهن لهجه ی کهنه ی دوره ی سامانی و آغاز دوره ی غزنوی را رها کرده و به لهجه ی عمومی عصر خود که بر اثر آمیزش بسیار با زبان عربی نسبت به قرن چهارم و قرن پنجم تغییری فاحش یافته بود، سخن گفت. علاوه بر این انوری بیش از هر شاعر مقدم بر خود اصطلاحات علمی و فنی را عیناً در شعر به کاربرد و از اطلاعات وسیع خود در علوم ریاضی و فلسفی برای بیان مضامین شعری استفاده کرد و به دین طریق سبکی نو در شعر فارسی به میان آورد. انوری علاوه بر قصیده در ساختن غزل های لطیف و قطعات پر معنی و کوتاه نیز مهارت و شهرت دارد. از اوست:

در حدود ری یکی دیوانه بود ... روز و شب کردی به کوه و دشت گشت
در تموز و دی بسالی یک دو بار ... آمدی بر طرف شهر از سوی دشت
گفتی ای آنان کتان آماده است ... وقت قرب و بعد این زرینه طشت
قاقم و سنجاب در سرما سه چار ... توزی و کتان بگرما هفت وهشت
گر سما را با نوایی بد چه شد ... ور که ما را بود بی برگی چه گشت
راحت هستی و رنج نیستی ... بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت
خواهی که بهین دو جهان کار تو باشد .... زین هر دو یکی کار کن از هر چه دگر بس
یا فایده ده ز آنچه بدانی دگری را ... یا فایده گیر آنچه ندانی ز دگر کس

از اواسط قرن ششم به بعد و علی الخصوص در پایان این قرن تغییری عظیم در سبک شعر فارسی پدید آمد. علت عمده ی این امر همچنانکه پیش از این گفتیم انتقال شعر فارسی است از مشرق ایران به شعرای عراق و آذربایجان و فارس که طبعاً لهجه یی غیر از لهجه ی ایرانیان مشرق و در بیان معانی روشی تازه دارند. سبب دیگر تغیراتیست که از جهت اسالیب فکری و عقاید و افکار به میان آمده بود. از پیشروان بزرگ این تغییر سبک که هر یک سبکی خاص در شعر دارند، بعد از انوری شاعران ذیل را باید نام برد.
اثیر الدین اخسیکتی که در اواخر قرن ششم می زیسته و از اکابر بلغای عهد خود بوده و با خاقانی معارضه داشته است.
خاقانی (افضل الدین بدیل بن علی شروانی) (متوفی به سال 595) صاحب قصائد و ترجیعات و مقطعات و غزلهای مشهور و مثنوی تحفة العراقین که در ترکیبات بدیع و تخیلات و تشبیهات و اوصاف نو از میان تمام شاعران نیمه ی دوم قرن ششم امتیاز خاصی دارد و سبک او مدتها بعد از وی در قصیده سرایان ایرانی مؤثر بوده است. از اشعار اوست:

اگر کیمیای وفا جست خواهی ... جز از دست هر خاک پایی نیابی.
دم خاکپایی ترا مس کند زر ... پس از خاک به کیمیایی نیابی
نفس عنبرین دار و آه آتشین زن ... کزین خوشتر آب و هوایی نیابی
بآب خرد سنگ فطرت بگردان ... کزین تیزتر آسیایی نیابی
در این هفت ده زیر و نه شهر بالا ... ورای خرد ده کیایی نیابی
برون ران از این شهر و ده رخش همت .... که اینجاش آب و چرایی نیابی
بهمت ورای خرد شو که دل را ... جز این سدرة المنتهایی نیابی
بدل به رجوع تو کان پیر دین را ... بجز استقامت عصایی نیابی
بصورت دو حرف کژ آمد دل اما ... ز دل راستگوتر گوایی نیابی
نه نون والقلم هم کژست اول آنگه ... به جز راستش مقتدایی نیابی
ز دل شاهدی ساز کو را چو کعبه .... همه روی بینی قفایی نیابی
چون دل کعبه کردی سر هر دو زانو ... کم از مروه یی یا صفایی نیابی

ابومحمد الیاس بن یوسف معروف به نظامی گنجوی یکی دیگر از شاعران صاحب سبک اواخر قرن ششم است (متوفی به سال 599 یا 602) که بیش از هر شاعر معاصر خود در ادبیّات فارسی دارای نفوذ و اثر آشکارست. اثر مشهور او غیر از قصاید و غزلیات که اکنون کمی از آنها باقی مانده پنج مثنوی مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر یا بهرام نامه، و اسکندرنامه است. اگر چه داستان سرایی پیش از نظامی در شعر فارسی معمول بوده است لیکن نظامی دراین فن چنان مهارت بکار برده و به نحوی از عهده ی صحنه سازیها و تنسیق مطالب داستانهای خود بر آمده و آنقدر در ذکر مطالب ساده ی داستانی ریزه کاری و بیان تشبیهات و استعارات و مضامین متنوع تازه کرده که قلم نسیان بر آثار پیشینیان کشیده و بعد از او تا چند قرن روش وی در داستان سرایی مورد تقلید بوده است.
شاعران دیگری هم در اواخر قرن ششم می زیسته اند که هر یک در تکمیل سبک تازه ی شعر فارسی تأثیری داشتند مانند فلکی شروانی ( متوفی به سال 587) و مجیرالدین بیلقانی (متوفی به سال 577) شاگرد خاقانی که روش استاد خود را با قدرت و مهارتی خاص تقلید و تعقیب کرده و جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی (متوفی به سال 588) و ظهیرالدین طاهر بن محمد فاریابی ( متوفی به سال 598) که هر دو در کامل ساختن سبک قصیده سرایان اواخر قرن ششم و تکمیل و تلطیف غزل سهم بسیار دارند. غیر از قطران و خاقانی و مجیرالدین و نظامی و فلکی شعرای دیگری نیز در همین اوان در آذربایجان می زیسته اند که همگی از مشاهیر سخنوران پارسی زبان شمرده می شوند و از آن جمله اند قوامی گنجوی، ابوالعلاء گنجوی، عزالدین شروانی، سید ذوالفقار شروانی. با وجود این شاعران آذربایجان یکی از مراکز مهمّ شعر پارسی در قرن پنجم و ششم شده و در ردیف خراسان و عراق قرار گرفته بود.

پاره یی از اختصاصات شعر فارسی در قرن پنجم و ششم

از مسائلی که به طور کلی باید در شعر قرن پنجم و ششم، علی الخصوص از نیمه ی دوم قرن پنجم به بعد، ذکر کرد یکی وجود تأثیرات محلی است در اشعار که نتیجه ی تجاوز لهجه ی دری از محیط مکالمه ی خود است - دیگر ورود هر شاعرست در مباحث مختلفی مانند مسائل فلسفی و صوفیانه و زهد و اندرز و وصف و غزل و مدح و هجو و نظایر آنها - دیگر تأثیر اطلاعات مختلف هر شاعرست در اشعار او که مسلماً نتیجه ی تعلیمات مدرسه یی آنان بوده. خاقانی از معایبی که بر عنصری می گیرد اینهاست:

نبودست چون من گه نظم و نثر .... بزرگ آیت و خرده دان عنصری
به نظم چو پروین و نثر چون نعش ... نبود آفتاب جهان عنصری
ادیب و دبیر و مفسر نبود ... نه سحبان یعرب زبان عنصری
و مدعی است که خود از همه ی مزایا برخوردارست و به واقع هم همه ی این اطلاعات به اضافه ی اطلاعات نجومی و فلسفی و ریاضی و طبی در اشعار آن شاعر به تمام معنی مؤثر بوده است.
شرایطی که برای قبول یک شاعر در حوزه ی شعرا وجود داشت سنگین بوده است. نظامی عروضی شاعر و نویسنده ی بزرگ قرن ششم در این باب شرحی دارد که نقل قسمتی از آن را در اینجا بی فایده نمی بینیم. (3)
«.... اما شاعر بدین درجه نرسد الا که در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعار متقدان یاد گیرد و ده هزار کلمه از آثار متأخران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همی خواند و یاد همی گیرد که درآمد و بیرون شد ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است تا طرق و انواع شعر در طبع او مرتسم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه ی خرد او منقش گردد تا سخنش روی در ترقی دارد و طبعش به جانب علو میل کند. هر کرا طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت روی به علم شعر آورد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد ابوالحسن السرخسی البهرامی گردد چون غایة العروضین و کنزالقافیه، و نقد معانی و نقد الفاظ و سرقات و تراجم و انواع این علوم بخواند بر استادی که آن داند تا نام استادی را سزاوار شود و اسم او در صحیفه ی روزگار پدید آید چنانکه اسامی دیگر استادان که نامهای ایشان یاد کردیم.»
اینها مطالبی از ادبیات بود که شاعر می بایست فرا گیرد و یا مطالعه کند علاوه بر این شرط عمده یی نیز برای شاعر در قرن ششم قائل بودند و آن چنان بود که باید «در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف رسوم مستطرف، زیرا که چنانکه شعر در هر علمی بکار همی شود هر علمی در شعر بکار همی شود...» و به همین سبب است که از اواسط قرن پنجم به بعد برای فهم اشعار غالب شعرا یک دوره اطلاع از علوم متداول آن عهد لازم است و بی استعانت از آن علوم فهم اشعار دشوار و گاه غیر ممکن می شود.
تنوع در انواع شعر در قرن پنجم و ششم از قرن چهارم اندکی بیشتر بوده است. مثنوی و قصیده و غزل و رباعی و ترکیب بند و ترجیع بند در آثار شعرای این عهد به وفور دیده می شود و غالب شعرا سعی داشتند در همه ی این انواع طبع آزمایی کنند مثلاً خاقانی همه نوع شعر را از مثنوی تا ترجیعات ساخته است.
مطالب و مضامین این اشعار به تفاوت عبارت است از مدح و هجو و وعظ و زهد و حمت و غزل و تصوف و مسائل علمی و داستانی و تبلیغات دینی. برخی از شاعران مانند ناصرخسرو جز ورود در مسائل دینی و فلسفی به سایر مسائل کمتر توجه داشتند و برخی دیگر مانند خیام تنها تحت تأثیر القاآت والهامات فلسفی واقع می شدند و برخی دیگر بدو یا چند موضوع و مطلب متوجه بودند و این تنوع در مطالب بر روی هم باعث شده است که اشعار فارسی قرن پنجم و ششم مانند گنجینه ی پربهایی به جواهر گوناگون مزین باشد و هر گوشه ی آن بیننده را به نوعی جلب کند.

عرفان در شعر فارسی

از موضوعاتی که مخصوصاً در قرن ششم در شعر فارسی به شدت رخنه کرد تصوف و عرفان است. توجه به افکار عرفانی در شعر البته از قرن ششم زودتر صورت گرفته بود. لیکن اثر بیّن و آشکار آن را از آغاز این قرن در اشعار فارسی می بینیم. نخستین کسی که با ایجاد منظومه های بزرگ عرفانی توجه کرد سنائی است. منظومه های حدیقة الحقیقة و طریق التحقیق دو اثر معروف او در تصوف و عرفانست و علاوه بر این بسیاری از قصائد او در دوره ی دوم شاعری یعنی دوره یی که دست از لهو و طرب شسته و به بیان حقایق عرفانی توجه کرده بود، به موضوع اخیر اختصاص داده شده است.
شاعر بزرگی که بعد از سنائی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم همه ی آثار خود را به بیان مسائل عرفانی تخصیص داده فرید الدین محمد عطار ( متوفی در حدود سال 627) است که علاوه بر دیوان قصائد و غزلها منظومه های مهمی مانند منطق الطیر و اسرار نامه و مصیبت نامه و الهی نامه و غیره ازو به یادگار مانده است. با ظهور عطار در قرن ششم شعر عرفانی به نهایت کمال رسیده و در حقیقت ظهور او و سنائی مقدمه ی ظهور مولوی و وجود یافتن مثنوی او یعنی بزرگترین شاهکار آثار عرفانی فارسی بوده است.
ورود مسائل عرفانی در شعر باعث شد که اولاً تنوعی خاص در شعر فارسی به وجود آید و چاشنی تازه یی به آن داده شود و ثانیاً اختصاص شاعران را به دربار تا درجه یی از میان ببرد و شعرایی پدید آورد که خارج از دربارهای سلاطین به ایجاد شاهکارهای ادبی خود قیام کنند.

پی نوشت ها :

1- مراد از فارسی در اینجا فارسی دری یعنی لهجه ی ادبی مشرق است و علت آنکه قطران فارسی نیک نمی دانست آن بود که وی به لهجه ی ایرانی آذری آشنایی داشت و روش متکلمین به لهجه ی دری برای او نامأنوس بود و برای شاعری بدان لهجه ناچار بود دیوان شاعران مشرق را تتبع کند.
2- رجوع شود به راحة الصدور راوندی چاپ لیدن ص 57- 58.
3- چهار مقاله چاپ لیدن ص 29- 30.

منبع مقاله :
صفا، ذبیح الله؛ (1389)، مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.