نویسنده: ذبیح الله صفا
از میانه ی قرن دوازدهم تا اواسط قرن چهاردهم
شعر فارسی
در پایان عهد صفوی در اصفهان اندک اندک ناخشنودی ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشی که در شعر پارسی پدید آمده و مقبول گویندگان ایران و هندوستان شده بود، آشکار گشت و بر اثر این ناخشنودی فکر تازه یی به میان آمد و آن رها کردن شیوه ی جدید شعر یعنی شیوه یی شد که به سبک هندی شهرت دارد و ما پیش از این درباره ی آن سخن گفته ایم. این دسته معتقد بودند که شیوه ی شاعرانی از قبیل کلیم کاشانی و صائب تبریزی و وحید قزوینی و نظایر آنان خلاف فصاحت و دور از اصول بلاغتی است که در زبان فارسی وجود دارد و باید آن را ترک گفت و به شیوه ایی که همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و گویندگان استاد بوده است بازگشت.از کسانی که در این فکر پیشقدم شمرده می شوند و سخن آنان به ما رسیده است ولی محمدخان مسرور اصفهانی (مقتول به سال 1168) عم آذربیکدلی و میر سید علی مشتاق اصفهانی (متوفی به سال 1192) استاد آذر بیکدلی و میرزا نصیر اصفهانی (متوفی به سال 1192) صاحب مثنوی معروف «پیر و جوان» و سید احمد هاتف اصفهانی (متوفی به سال 1198) دارای دیوان قصائد و غزلیات و ترجیع بند مشهور و لطفعلی بیک آذر بیکدلی (متوفی به سال 1195) صاحب مثنوی خسرو و شیرین و تذکرة آتشکده و میرزا محمد صادق نامی اصفهانی از معاصران زندیه و آقا محمد صهبای قمی (متوفی به سال 1191) از دوستان مشتاق و هاتف و حاجی سلیمان صباحی کاشانی (متوفی به سال 1206) و آقا محمد عاشق اصفهانی (متوفی به سال 1181) هستند که همه معتقد به ترک روش معاصران و پیروی از سبک متقدمان بوده و خود نیز در قصیده یا غزل یا مثنوی شیوه ی استادان قدیم را مورد تقلید قرار داده اند.
آذر در شرح حال عم خود مسرور نوشته است که: «حضرتش در اصفهان تحصیل کمالات کرده و شوق بسیار به نظم اشعار داشته و شعر را خوب می فهمید اما چون در آن زمان طریقه ی فصحای متقدمین منسوخ بوده شعری ممتاز از ایشان نتراویده»(1). و در شرح احوال مشتاق نوشته است:
«بعد از آنکه سلسله ی نظم سالها بود که به تصرف نالایق متأخرین از هم گسیخته به سعی تمام و جهد مالاکلام او پیوند اصلاح یافته اساس شاعری متأخرین را از هم فرو ریخته بنای نظم فصحای بلاغت شعار متقدمین را تجدید...(2)»
عبدالرزاق بیک دنبلی هم در بیان حال مشتاق آورده است(3):
«چون بساط چمن نظم از اقدام خیالات خام شوکت و صائب و وحید و مایشابه بهم و از استعارات بارده و تمثیلات خنک، لگدکوب شد و یکبارگی از طراوت و رونق افتاد، مشتاق به تماشای گلزار نظم آمده طومار سخن سرایی آن جمع را چون غنچه به هم پیچیده و بساط نظمی که خود در آن صاحب سلیقه بود و آن روش ضمیری و نظیری است بگسترانید، بر سر شاخسار سخن نواها ساخت و نغمه ها پرداخت، عندلیبان خوش نوای عصر او را مقتفی آمدند، اشعار رنگینش زینت نغمات مطربان بارید نوای آن زمان شد و ترنمات شیرنش نقل محفل ظرفای مجلس آرا.»
این اشارات معلوم می دارد که از اواسط قرن دوازدهم به بعد نهضتی نو در شعر فارسی پدید آمد که دو مرکز عمده ی آن اصفهان و شیراز بوده و شاعرانی که ذکر کرده ایم در یکی از این دو مرکز به سر می برده و مشغول تعلیم شاگردانی زبر دست خود بوده اند و از همین دو مرکز است که چند شاعر استاد مانند صبای کاشانی شاگرد صباحی و عبدالرزاق دنبلی شاگرد میرزا نصیر اصفهانی و سحاب اصفهانی پسر و پرورده ی هاتف اصفهانی تربیت شده و در اوایل دوره ی قاجاری شهرت یافته اند.
شاعران مذکور و تربیت یافتگان ایشان همه معتقد بازگشت به شیوه ی استادان سبک عراقی و رها کردن شیوه ی هندی بوده اند و بر اثر این نهضت روح تازه یی در قالب شعر فارسی دمیده شد و در عین آنکه سبک هندی در جانب افغانستان و هندوستان همچنان با یک عده طرفدار پرشور به قوت سابق خود باقی بود، در ایران تا پایان دوره ی قاجاری پیروی از سبک دوره ی صفوی مذموم شمرده می شد و مثلاً رضا قلی خان هدایت در آغاز تذکرة معروف خود (مجمع الفصحاء) نوشته است که:
«... در زمان ترکمانیه و صفویه طرزهای نکوهیده عیان شد. طریقه ی انیقه ی انتظام قصیده ی فصیحه و شیوه ی شیوای موعظه و نصیحة وحکیمات و زهدیات و حماسیات که رسم فصحای ما تقدم بود بالکلیه بر افتاد، موزونان به مخمس و مسدس و مثنوی سرایی و غزل آرایی و تعبیه ی معما و تعمیه ی اسمهایی بی مسما مایل شدند، غزل را چون قراری معین نبود به هر نحوی که طبایع سقیمه و سلیقه ی نامستقیمه ی آنان رغبت کرد پریشان گویی و یاوه درایی و بیهوده سرایی آغاز نهادند، به جای حقایق وارده مضامین بارده و به عوض سنایع بدیعه و بدایع لطیفه مطالب شنیعه و مقاصد کثیفه در درج اشعار و ضمن گفتار درج و تضمین فرمودند خاصه که در اواخر صفویه و افشاریه و اوایل زندیه و الواریه طلوع کوکب طالع آنان مایه ی غروب اختر فضل و دانش و فصاحت و بلاغت و حکمت و معرفت گردیده، هر فاضلی زاویه یی گزید و هر کاملی به کنجی خزید... القصه چون در پس هر نقصانی کمالی و در قفای هر فراقی وصالی مقرر است و عزت و ذلت هر صنفی از اهل هر صنعتی را وقتی مقدر. در اواخر دولت الواریه چند تن را سلیقه بر احیای شیوه ی متقدمین قرار گرفت و از بی مزگیهای طرز متأخرین و طریقه ی متبذله ی ایشان آگاه آمدند، به غایت جوشیدند و کوشیدند و کسوف جد و جهد پوشیدند و مردم را از طرز نکوهیده ی متأخرین منع کردند و «به سیاقت نیکوی متقدمین میال آوردند و به مشقت مشق آن شیوه ها در پیش گرفتند...»
این قول که نقل کردیم از شاعر و نویسنده ی مشهور عهد محمد شاه و ناصرالدین شاه یعنی امیرالشعراء هدایت است که خود مردی استاد و صاحب نظر بود و نقل قول او برای اطلاع از نظری که در دوره ی قاجاریه نسبت به سبک هندی وجود داشت کافی به نظر می رسد.
چون پیروان طریقه ی جدید معتقد به بازگشت به شیوه ی قدما بودند در اصطلاح معاصران دوره ی آنان را در تاریخ ادب فارسی «دوره ی بازگشت» می نامند.
دوره ی بازگشت یا دوره ی تجدید سبک قدما را می توان به دو عصر ممتاز منقسم ساخت: دوره ی اول یعنی دوره یی که از اواسط قرن دوازدهم شروع شده و تا قسمتی از اوایل قرن سیزدهم ادامه یافته است. در این مدت گویندگان استاد بیشتر سبک شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم را در غزل و قصیده و مثنوی پیروی می کردند.
دوره ی دوم از اواخر نیمه ی اول قرن سیزدهم آغاز شده و دوره ای است که گویندگان آن در عین پیروی از روش شعرای قرن ششم و هفتم و هشتم به سبک شعرای قرون چهارم و پنجم و ششم هم نظر داشتند مانند هدایت و سروش و فتح الله خان شیبانی و محمودخان ملک الشعرا و جز آنان، و فی الحقیقة در این دوره بود که ثمرات بازگشت ادبی به نحو استیفا گرفته شد و سخن رضا قلی خان هدایت آنجا که به تقلید و پیروی گویندگان معاصر خود از فصحای مختلف اشاره کرده است، بیشتر متوجه وضع همین دوره ی اخیر است.
«...همچنانکه تدریجاً پایه ی شعر تنزل نمود به تدریج ابواب ترقی گشود. چون آفتاب دولت فتحعلی شاه ... از مشرق سلطنت شارق آمد طبع مبارک آن شهریار به واسطه ی وزن فطری به تکمیل شعر و شاعری شایق افتاد، جمعی فضلا و فصحا در این طبقه به هم رسیدند و طریقه ی قدما را برگزیدند و بدان سبک و سیاق بر یکدیگر سباق جستند و نقوش طریقه ی غیر فصیحه ی متوسطین و متأخرین را از لوحه ی خاطر روزگار فرو شستند، بعضی به طرز خاقانی شیروانی و عبدالواسع جبلی قصائد مصنوعه ی رنگین مسجع مقفا سرودند و برخی به سیاق فرخی و منوچهری شاهراه عذوبت و شیرین مقالی پیمودند، جمعی را هوای قانون حکیم رودکی و قطران در سر افتاد و قومی را سیرت استاد عنصری و امیر مسعود سعد سلمان، طایفه یی به روشنایی مشعل حکیم الهی سنائی غزنوی و جلال الدین محمد مولوی معنوی قدس الله اسرار هم در مسالک تحقیق اقتفا خواستند و قافله یی پیرایه ی پیروی حکیم ابوالفرج رونی و انوری ابیوردی بر تن آراستند، دلیری چند در میدان اقتباس رزمیه گرمی از آتشکده ی بزمیه مستی از خاطر نظامی و سعدی آموختند، گروهی طریقه ی ازرقی و مختاری اختیار کردند و انبوهی به شیوه ی معزی و لامعی افتخار آوردند و طبقه یی از حکما و فصحای معاصر در دنبال حکیم ناصر در افتادند و طایفه یی دل به زبان ورزی ادیب صابر بر نهادند، قلیلی شیوه ی همه ی آنها را تتبع نموده به هر زبانی بیانی فرمودند و جمعی جمع کردند در میان قصیده به سبک بلغای قدیم و غزل برسم فصحای جدید...»
روشی که شاعران دوره ی زندیه و قاجاریه داشتند در دوره ی مشروطیت و تا عصر حاضر نیز میان شاعران استاد سخن سنج معمول و متداول است و از اوایل مشروطیت به بعد تنها برخی از گویندگان کم ارج گرد روشهای دیگر گشته و هنوز هم در عالم شعر توفیقی حاصل نکرده اند.
بعد از گویندگان معروف عهد زندیه که نام آنان را پیش از این آورده ایم چندین شاعر بزرگ در عهد قاجاریه ظهور کرده اند که همه پیرو روش متقدمین بوده اند. اینان در غزل بیشتر به سعدی و حافظ اقتدا کرده و در مثنویهای حماسی پیرامون روش فردوسی و مقلدان او گشته و در مثنویهای بزمی از نظامی پیروی نموده و در قصائد و مسمطات و مقطعات روش شاعران قرنهای چهارم و پنجم و ششم علی الخصوص عنصری و فرخی و منوچهری و مسعود سعد و سنائی و انوری و خاقانی را مورد تقلید قرار داده اند.
زبان این گویندگان همان لهجه ی کهنه است که شاعران پیش از مغول و عهد مغول داشته اند و توجه به آرایش سخن و رعایت جانب فصاحت الفاظ میان آنان شایع بوده است و کمتر شاعری را در بین ایشان می توان یافت که به لهجه ی معمول زمان توجه و از آن استفاده کرده باشد.
موضوعاتی که گویندگان دوره ی بازگشت بدانها توجه داشتند بیشتر توصیفات، مدح، وعظ و اندرز، مدایح و مراثی معصومین، داستانهای حماسی تاریخی و دینی، داستانهای عاشقانه و غزل بوده است.
از خوشبختی های شعرای این زمان تشویقی است که سلاطین از آنان می کرده اند مخصوصاً شاهان قاجاری که در این مورد می خواستند به پادشاهان شاعرپرور قدیم اقتدا کنند و همین تشویق و نیز وجود مراکز ادبی در شهرهایی مثل تهران و شیراز و اصفهان و مشهد باعث ظهور عده ی کثیری شاعر استاد در دوره ی قاجاری شد که گروهی از آنان دیوانها و منظومه ای بزرگ و اشعار غرا به یادگار نهاده اند.
شاعران بزرگ دوره ی افشاریه و زندیه را پیش از این نام برده اند و اینک به ذکر فهرستی از اسامی گویندگان نام آور عهد قاجاری مبادرت می شود:
فتحعلی خان صبای کاشنی (متوفی به سال 1238 هجری) شاگرد صباحی کاشانی و ملک الشعراء فتحعلی شاه بود. دیوان قصائد او مشهور است و علاوه بر آن منظومه ای شهنشاه نامه و خداوند نامه و گلشن صبا و عبرت نامه ی او نیز هر یک شهرت و مقامی در آثار ادبی اخیر ایران دارند. برخی از قصائد ملک الشعراء صبا به درجه ایی از قدرت کلام و انسجام رسیده و تا حدی در آن معانی دقیق و عبارات فخیم آمده است که به درستی یادآور قصاید فصحای قرن ششم است.
سید محمد سحاب اصفهانی (متوفی به سال 1222) پسر سید احمد هاتف شاعر قصیده سرا و غزل گوی مشهور دوره ی فتحعلی شاه بود. وی در قصاید خود از دو استاد بزرگ و مسلم قصیده یعنی انوری و خاقانی با مهارتی شگفت انگیز پیروی کرده و به نیکی از عهده ی این تقلید بر آمده است.
مجتهد الشعرا سید حسین مجمر اصفهانی (متوفی به سال 1225) با حداثت سن و فوت در عنفوان شباب در غزل و قصیده به روش متقدمان اظهار قدرت و مهارت فراوان کرده است.
معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی ( متوفی به سال 1244) در نثر و نظم و خط از استادان بزرگ عهد خود بود و علی الخصوص غزل را به شیوه ی متقدمان خوب می ساخت.
میرزا شفیع وصال شیرازی (متوفی به سال 1262) مشهور به میرزا کوچک در مثنوی و غزل و قصیده قدرت داشت. استادی او در غزل و خوشنویسی او نزد معاصرانش مسلم بود. وی مثنوی فرهاد و شیرین وحشی را تمام کرد و مثنوی دیگری به بحر متقارب به نام بزم وصال دارد.
میرزا حبیب قاآنی شیرازی (متوفی به سال 1270) قصیده سرای ماهر و استاد و غزل گوی و نویسنده ی مشهور اواسط عهد قاجاری است. اهمیت قاآنی بیشتر در آوردن طرز تازه یی در قصیده سرایی است ولی در عین اتکاء به شیوه ی گفتار قدما معانی تازه و ترکیبات نو و افکار بدیع دارد. پریشان او که به روش گلستان نوشته معروف است.
میرزا عباس فروغی بسطامی (متوفی به سال 1274) (4) از استادان مسلم غزل در عهد قاجاریست که برخی از غزل های لطیفش لطف و فصاحت آثار سعدی و حافظ را به نظر خواننده می آورد.
میرزا محمدعلی سروش اصفهانی (متوفی به سال 1285) شاعر استاد دوره ی ناصرالدین شاه قصیده و مثنوی هر دو می ساخته است لیکن اهمیت و شهرت وی بیشتر در قصاید اوست که با مهارتی عجیب در غالب آنها از فرخی سیستانی پیروی شده است. از او منظومه ایی به بحر متقارب در شرح غزوات حضرت علی بن ابیطالب در دست است به نام اردیبهشت نامه و مثنوی های دیگری مانند ساقی نامه و الهی نامه دارد.
محمودخان ملک الشعراء کاشانی (متوفی به سال 1311) در عهد خود از استادان مسلم در قصیده سرایی بود و منوچهری و فرخی را در قصاید ماهرانه پیروی می کرد.
ابوالنصر فتح الله خان شیبانی کاشانی ازمعاصران محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار قصیده سرای ماهر واستاد عصر خود و در پیروی از استادان دوره ی اول غزنوی چیره دست بود.
گذشته از این چند تن که ذکر کردیم شاعران بزرگ دیگری هم درعهد قاجاری بوده اد که نام و زبده ی آثار آنان بهتر از همه جا در مجلد دوم از مجمع الفصحاء هدایت آمده است و ذکر همه ی آنان در این وجیزه دشوارست.
اگر در اشعار گویندگان عهد قاجاری دقت و مطالعه شود ملاحظه می گردد که اگر چه این گویندگان بزرگ کمتر به این کار مضامین و آوردن گفتار و معنی تازه توجه دارند لیکن از حیث احیاء زبان درست فارسی و تجدید خاطره ی گویندگان قدیم خدمتی بزرگ به زبان و شعر فارسی کرده و آن هر دو را از ابتذال و سستی رهایی بخشیده اند و شیوه ی آنان در دوره ی مشروطیت تا روزگار ما در نزد شاعران استاد مانند ادیب نیشابوری و ادیب پیشاوری و ادیب الممالک فراهانی و مرحوم ملک الشعراء بهار خراسانی معمول بوده و هست و تنها در پانزده بیست سال اخیر است که به واقع زمزمه ی تجدید سبک شعر فارسی از بعض شاعران معاصر شنیده می شود.
نثر فارسی
نثر فارسی هم در عهد افشاریه و زندیه و قاجاریه اندک اندک از سستی و بی مایگی دور شد و در دوره ی قاجاریه روشی نسبةً مطبوع که به شیوه ی پیشینیان نزدیک بود، حاصل کرد. پیداست که در مورد نثر هم مانند نظم میزان فصاحت و بلاغت گفتار نویسندگان قدیم بود منتهی در این مورد معمولاً از روش نویسندگان قرن ششم و هفتم و هشتم بیشتر تقلید شده است مگر در اواخر قرن سیزدهم که برخی مانند میرزا ابراهیم وقایع نگار به سبک معمول اواخر قرن پنجم توجه کردند.در آغاز این عهد هنوز آثار شوم بی مبالاتی و مسامحه ی نویسندگان دوره ی صفوی در منشأت فارسی آشکار بود چنانکه حتی میرزا مهدی خان منشی نادر و آذر بیکدلی با همه استادی خود از خطای حذف افعال مصون نمانده اند لیکن در آثار نویسندگان استاد عهد قاجاری این عیب و نظایر آن کمتر ملحوظ است. مشاهیر نویسندگان دوره ی افشاریه و زندیه و قاجاریه عبارتند از:
میرزا مهدی خان استرابادی منشی نادر صاحب کتاب دره ی نادره که مانند تاریخ وصاف پر از صنایع لفظی و مقرون به تکلف و تصنع است. وی کتاب ساده تری دارد به نام جهانگشای نادری که انشاء آن طبیعی تر از کتاب نخست است.
نشاط اصفهانی که نام او در ذکر شاعران عهد قاجاری گذشت، وی از نویسندگان صاحب ذوق و استاد عصر خود بوده و منشآتش در دست است و به چاپ رسیده.
فاضل خان گروسی صاحب منشأت معروف، معاصر فتحعلی شاه، وی تذکره یی نیز بنام انجمن خاقان دارد.
قاآنی که نام او جزو شاعران آمده و کتاب پریشان او به تقلید کتاب گلستان شیخ سعدی نگاشته شده است.
میرزا تقی سپهر و پسر او عباسقلی سپهر مؤلفان کتاب معروف و مفصل ناسخ التواریخ.
رضا قلیخان هدایت (متوفی به سال 1288) ملقب به امیرالشعراء معاصر محمدشاه و ناصرالدین شاه، صاحب آثار متعدد مانند مجمع الفصحاء در دو مجلد و ریاض العارفین در شرح احوال شعرای متصوف و متمم روضة الصفا به نام روضة الصفای ناصری و لغت انجمن آرای ناصری.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (مقتول به سال 1251) وزیر محمدشاه بزرگترین نویسنده ی عهد قاجاری است که منشآت وی به نثر مصنوع لطیفی نگارش یافته و دقت در آوردن الفاظ مقرون به ذوق و ایراد معانی باریک بدانها اثری خاص بخشیده است. قائم مقام در آوردن صنایع لفظی اصراری نداشت، هر جا ذوق خداداد او جایز می شمرد از بعض صنایع تا آنجا که به لطف کلام و روانی عبارت صدمه یی نرساند استفاده می کرد و گرنه پیرامون آن نمی گشت. استشهاد او به کلام فصحای قدیم زیاد است اما او کلام متقدمین را هنگامی به کار می برد که حکم مثل سائر یافته باشد و آنها را به نوعی در کلام می گنجاند که گویی جزو انشاء اوست نه عاریتی و مأخوذ. عباراتش کوتاه و ترکیباتش دل انگیز و جان پرور و او به واقع بزرگترین نویسنده ی ایران در ادوار اخیر است که به حق نام نویسندگی بر او توان نهاد.
چند نویسنده ی خوب دیگر نیز در اواخر عهد قاجاری داریم مانند میرزا عبداللطیف تبریزی صاحب فرهنگ برهان جامع و ترجمه ی الف لیلة و لیلة؛ محمد حسن خان صنیع الدوله (اعتماد السلطنة) مؤلف مرآت البلدان و کتاب منتظم ناصری و تذکره ی خیرات حسان؛ میرزا محمد ابراهیم وقایع نگار و جز آنان.
از دوره ی سلطنت فتحعلی شاه قاجار به بعد ارتباط نزدیک میان ایران و اروپا آغاز شد و رو به تزاید و توسعه نهاد. آوردن کارشناسان فنی در امور نظامی و مهندسی؛ ایجاد مدارس برای کارآموزی در این فنون و فرستادن دانشجو و کارآموز به کشورهای اروپا علی الخصوص فرانسه و انگلستان معمول گردید؛ گروهی از فرزندان رجال و متمکنین و شاهزادگان با زبان و ادبیات فرانسوی و انگلیسی آشنا شدند؛ ترجمه ی کتب مختلف از رمان و داستان گرفته تا کتب علمی و فنی و نظامی به زبان فارسی آغاز گردید؛ در این میان مدرسه ی دارالفنون به همت میرزا محمدتقی خان امیرکبیر افتتاح یافت ( 1268 هجری) و آشنایی ایرانیان را با علوم جدید بیشتر معمول و میسر ساخت؛ روزنامه نگاری هم اندک اندک معمول شد؛ در داخل و خارج ایران گروهی از محصلین ایرانی شروع به نوشتن عقاید سیاسی و اجتماعی خود به زبان ساده کردند؛ تألیف کتب علمی و فنی و درسی جدید بنا به احتیاج زمان باب شد؛ فکر مشروطیت به میان آمد و در مردم هیجانی ایجاد کرد و گروهی از طبقات مختلف سرگرم مطالعه ی کتب جدید و بحث های تازه و سعی در تحکیم ارتباط خود با افکار و عقاید اروپایی شدند؛ رواج صنعت، چاپ در ایران آشنایی مردم را با آثار ادبی و افکار مختلف میسر ساخت.
در این گیر و دار انقلاب مشروطیت آغاز شد؛ نطق ها و ایراد خطابه های ساده برملا گردید؛ روزنامه های پیاپی انتشار یافت؛ تأسیس مدارس جدید رونق گرفت؛ تحصیل زبان های اروپایی داوطلبان بسیار حاصل کرد؛ آشنایی اهل فضل با ادب غربی بسیار شد؛ ادب جدید عربی هم که تغییر و تحول زودتر در آن آشکار گردیده بود اثر خود را در میان عربی دانان کتاب خوان و روزنامه و مجله دوست باقی نهاد؛ در افکار و عقاید تحولی عظیم پدیدار شد؛ ادبیات از دربار و مجامع اشرافی و خصوصی به میان عامه راه جست؛ آزادی بیان و بنان همه را به تکاپو انداخت؛ بر شماره ی نویسندگان و شاعران ساده گوی عامه پسند افزوده شد...
در نتیجه ی این تحولات سریع و شگرف روش نویسندگی تغییر یافت؛ افکار تازه در نثر و نظم به میان آمد؛ سبک نگارش ساده و بی پیرایه شد؛ ورود در انواع مختلف مسائل ادبی از قبیل داستان و تآتر و بحث های اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و بحث ادبی و علمی و تحقیقات ادبی و تاریخی و جز آنها در زبان فارسی معمول گشت؛ لهجه ی نویسندگان تدریجاً تغییر یافت و به لهجه ی تخاطب نزدیک شد؛ ترکیبات تازه و لغات جدید که بعضی هم ساختگی و برخی اروپایی و پاره یی ترکی استانبولی بود در زبان فارسی راه جست؛ ترکیبات و اصطلاحات تازه و خیالات جدید و فکرهای نو معمول شد.
در نثر و نظم فارسی از بعضی جهات فساد و تباهی راه جست زیرا بسیاری از کسان که استحقاق نویسندگی و شاعری نداشتند و از مقدمات بی بهره بودند به کار شاعری و نویسندگی پرداختند و حتی افرادی از این قوم دیده شده اند که زبان فارسی را نیز درست و به درجه ی معمول و عادل نمی دانستند؛ مقالات سرسری روزنامه ها و ترجمه های نادرست و ناموزون که در جراید انتشار یافت باعث شد که لغات غلط، ترکیبات و اصطلاحات نامناسب، غلطهای دستوری و امثال آنها به وفور در نثر و نظم راه جوید.
لیکن عوامل دیگری که پیش از این بر شمرده ایم نثر و نظم را در راه تکامل وارد کرد و در آنها تنوع و تجددی به وجود آورد؛ زبان نثر ساده شد و از قیود لفظی رهایی یافت و استفاده از لهجه ی تخاطب نویسندگی را برای بسیاری از طبقات آسان ساخت و نثر را آماده ی قبول افکار گوناگون کرد و از این روی تحریر انواع کتب به زبان فارسی آسان شد؛ تألیف کتب در علوم جدید که از اواخر عهد ناصری آغاز شده بود روز به روز معمول تر و متداول تر گردید؛ ترجمه ی رمان ها و داستان های اروپایی باعث شد که نوشتن حکایات کوچک و داستان های بزرگ به تدریج در زبان فارسی معمول گردد و اینک این فن در حال تکامل است تا روزی به مرحله ی بلوغ رسد؛ آشنایی با تحقیقات و تتبعات اروپاییان باعث تغییر روش تاریخ نویسی و تحقق در مسائل ادبی شد و از این راه تاکنون بسیاری از نکات و مسائل مربوط به تاریخ و ادبیات ایران روشن گشت.
این پیشرفت ها و ترقیاتی از این قبیل در ادبیات فارسی نهضت و تکانی ایجاد کرد که امید است به نتایج نیکو برسد.
از نویسندگانی که در دوره ی مشروطیت شهرت یافتند و خدماتی انجام دادند شیخ احمد روحی (مقتول به سال 1314قمری)، میرزا آقاخان کرمانی (مقتول به سال 1314 قمری) مؤلف صد خطابه و سه مکتوب و آیینه ی سکندری؛ میرزا ملکم خان نویسنده ی رساله ی وزیر و رفیق و روزنامه ی قانون... را می توان نام برد.
پی نوشت ها :
1- آتشکده چاپ بمبئی ص 409 (نمره گذاری صحایف کتاب در چاپ اصلی صورت نگرفته است.)
2- آذر نیز مانند معاصران خود در بسیاری از موارد به حذف فعل بدون رعایت قرینه مبادرت جسته و این غلطی بین و خطایی آشکار است.
3- حدائق الجنان نقل از سبک سناسی تألیف مرحوم ملک الشعراء بهار ج 3، ص 319.
4- در مجمع الفصحا تاریخ فوت او 1232 نوشته شده است.
صفا، ذبیح الله؛ (1389)، مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ هفدهم