نگاهی به شخصیت آیت الله شهید حاج آقا بهاء الدین محمدی عراقی (1307-1360 ه.ش) نوشته حجت الاسلام اسماعیل محمدی کرمانشاهی
سلام و صلوات خدا بر شهیدان راه خدا از بدر و احد و حنین تا کربلا و کربلاها، تا مشهد و مَولِدِ شهیدان و تا کنگاور مولد و مأوی عالمان و شهیدان و مؤمنان.خوشا به حال آنان که با شهادت، از قفس دنیا رهایی یافتند، و با قلبی مطمئن چون کبوتران حرم در آسمان عشق پر زدند و خود را برای حضوری بزرگ آماده ساختند. گو این که قیامت هیچ دلهره ای برای آنان نداشت و تنها اضطراب آنان وصال جانان بود و دیدار خوبان.
آنان برای لقاء محبوب همانند کبوترانی که در صحنه ی دهشتناک غروب پر می زنند، از دره ی هراس انگیزی که دنیا با فساد و بی بند و باری و دوری از معنویت به وجود آورده بود شاد و سبکبار پر گشودند و آن گونه که شایسته ی مردان بزرگ است، با عروجی عارفانه و رحلتی بزرگ از آشیانه ی دنیا پرواز کردند.
از این میان، خون پاک شهدای طلبه و روحانی مشهد شهیدان و دیار آزادگان، کرمانشاه، مسجد و محراب امامت جمعه، کوچه و خیابان شهر و سنگر و سجاده را رنگین کرده است.
شهدای روحانی استان کرمانشاه در آسمان عشق و شهادت جایگاه ویژه ای دارند، برادران افتخارآفرین و شجاع واحدی که از سلاله پاک حضرت زهرا- (سلام الله علیها) بودند، اولین شهدای استان و عضو کادر مرکزی فدائیان اسلام و از کسانی بودند که خون پاک آنان زینت بخش تاریخ ایران است، آنان با اهداء خون خود از زمینه سازان به وجود آمدن انقلاب اسلامی بودند. [اشاره به گفتاری از شهید سید مجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام که فرمود: «خون پاک ما وطن اسلامی را برای یک انقلاب بارور می سازد».] و محراب جمعه ی کرمانشاه برای همیشه ی تاریخ آغشته به خون پاک شهید اشرفی اصفهانی است. خدا می داند که یاد و نام شهدای خطه ی خونین کرمانشاه، مرزهای عملیاتی مشهد شهیدان، فراموش شدنی نیست و تمام شهیدانی که در مسیر کربلا در کرمانشاه کربلایی شدند و با شور حسینی جان فدا کردند، جاودانه خواهند ماند.
شهید حاج آقا بهاء الدین محمدی عراقی شهیدی از خیل مسافران این کاروان عاشورائیان بود که مفتخر به همراهی و همگامی با حوزه ی علمیه و روحانیان بزرگوار آن بود. او ستاره ای از خیل ستارگانی بود که بر گرد خورشید امام خمینی (رحمه الله) می چرخید و می درخشید، از آنانی بود که امام عزیز ما درباره ی آن فرمود: «افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه ی نبرد، رشته ی تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبک بالانه به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند.
سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقّه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود منذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و تعلقات پاره پاره ی پیکرشان گواهی کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه ی مردم، خود اولین قربانی ها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد».
شهید حاج آقا بهاء الدین محمدی عراقی نسیم باد صبا را به مشام جان دریافته بود. او با حضور در حوزه ی درسی حضرت امام خمینی (رحمه الله) و علمای بزرگ قم مراتب علم و کمال را طی نمود. شهید بزرگوار در خاندانی پا به عرصه ی وجود نهاد که به علم و تقوا شهره اند و امروزه بخش زیادی از مؤمنان کنگاور خود را مرهون خدمات و زحمات آنان می دانند.
حاج آقا بهاء الدین ستاره ای پرنور از خاندان محمدی عراقی بود که سال های سال مردم کرمانشاه و کنگاور را به سوی هدایت فرا می خواند.
خاندان محمدی عراقی مفتخرند که جد اعلای آنان شاگرد شیخ انصاری و هم بحث میرزای شیرازی- رحمت الله علیهما- بوده است.
پدر بزرگوار حاج آقا بهاء الدین که به حاج آقا بزرگ مشهور است، شخصیتی ارزنده و دانشمندی فرزانه بود که در سجایای اخلاقی زبانزد خاص و عام بود، او در سنگر امامت جمعه کنگاور منشأ خدمات فراوانی بود.
حضرت امام خمینی (رحمه الله) در اجازه نامه هایی که برای حاج آقا بزرگ و حاج آقا بهاء الدین مرقوم داشته اند در ذیل یادداشت های خود نوشته اند که: «معروف هستند». این دو کلمه به ظاهر ساده، گویای شناخت دقیق و اعتماد امام بزرگوار ما به این دو عزیز است، زیرا حضرت امام در پاسخ به نامه ی یکی از شخصیت های برجسته ی انقلاب اسلامی که برای فرزند خود از امام درخواست اجازه نامه کرده بود چنین فرموده بودند: «راجع به اجازه ی آقازاده ی محترم مرقوم شده بود؛ جنابعالی توثیق نفرموده بودید، چنانچه اجازه محل حاجت است، جنابعالی توثیق بفرمایید و یکی دیگر هم ضمیمه شود، اجازه داده خواهد شد». با این بیان روشن می شود که حاج آقا بزرگ و حاج آقا بهاء الدین هر دو بدون واسطه مورد وثوق و شناخت امام راحل بوده اند.
شهید حاج آقا بهاء الدین که دوران کودکی و نوجوانی خود را در کنگاور پشت سر می نهد، در عنفوان جوانی راهی شهر علم و اجتهاد قم می شود. وی حدود دو دهه در قم مروارید وجود خود را پروراند و از چشمه سار فیضیه سیراب گردید. حضور در قم موجب شد تا این شهید بزرگوار در سایه سار دُرّ و نگین حرم اهل بیت (علیهم السلام) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مراتب کمال را طی نموده و خود را برای حضور در جمع ملکوتیان آماده سازد.
حضور در دروس حضرت آیات عظام بروجردی، اراکی، محقق داماد و امام خمینی (رحمه الله) و در کنار دوستانی چون آیت الله مؤمن قمی و آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی و آیت الله حسن تهرانی فرصت مناسبی بود تا گوهر وجود او شکوفا شود.
دوستان نزدیک حاج آقا بهاء او را اهل دعا و نوافل، اهل کمیل و ندبه و انسانی بسیار شریف و وارسته و شایسته توصیف کرده اند و تصریح نموده اند که: «دلبستگی به دنیا نداشت و آنچه وظیفه بود دنبال می کرد» و او را از نظر فهم و درک مطالب «قابل تحسین» دانسته اند.
آیت الله طاهری خرم آبادی او را انسانی والا و بسیار متعبد و دائم الذکر و اهل نماز شب و نافله و مقید به نماز جماعت و تشرف به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) و بسیار خوش اخلاق و دائماً متبسم شمرده است. افزون بر آن می فرماید: «آدم وقتی کنار او بود و همراه او بود احساس ناراحتی و افسردگی نمی کرد، از نظر روحیات هم واقعاً یک روحیات عالی و اسلامی در او بود، ما اخلاق اسلامی را کاملاً در او مشاهده می کردیم».
شهید حاج آقا بهاء الدین محمدی عراقی پس از دو دهه تلاش علمی و خودسازی در شهر خون و قیام قم به سوی میعادگاه و مشهد شهادتش «کرمانشاه» شتافت. مسجد و محراب جماعت، کرسی تدریس سطوح عالی در مدرسه ی علمیه ی آیت الله العظمی بروجردی، تبلیغ دین و راهبری مؤمنان برای او که از معدن علم و اجتهاد درّ و یاقوت یافته بود، مهیا شده بود. او به کرمانشاه رفت و مسجد و مدرسه، پایگاه های هدایت و سنگر مبارزه ی او بودند. منزل او نیز گاهی مأوای کربلائیان عارف و عالم هم می شد و دوستان او که از قم راهی کربلا می شدند و آنان که از عتبات و از نزد امام می آمدند، در منزل او استقرار می یافتند.
البته در ماه های محرم و صفر و ماه مبارک رمضان دوستان مُبلّغ از راه می رسیدند و همراه و همگام با او در عرصه ی تبلیغ می کوشیدند.
آیت الله طاهری خرم آبادی در خاطرات خود می گوید:
«یک بار ماه رمضان برای تبلیغ به کرمانشاه دعوت شده بودم، با خانواده رفتیم و یک ماه رمضان در منزل ایشان بودیم».
شهید آیت الله حاج آقا شیخ بهاء الدین در رویه ی سیاسی اهل جناح و گروه خاصی نبود، بلکه هرگاه علمای کرمانشاه متفقاً اعلامیه ای صادر می کردند، نام و امضای این شهید بزرگوار را هم در کنار آنان می دیدیم و در مواردی که وضعیت سیاسی شهر به اشخاص و جناح های خاصی میل پیدا می کرد، نامی از حاج آقا بهاء الدین دیده نمی شد. آیت الله محمد مؤمن در این خصوص می فرماید: «علمای کرمانشاه می دانستند که ایشان یک آدمی است که در مسائل سیاسی هیچ نظر شخصی ندارد و جز مسأله ی انجام وظیفه برایش مطرح نبود و لذا ایشان مورد قبول همه ی افراد و جناح هایی که در کرمانشاه بود، بودند».
پایان سخن آن که شهید حاج آقا بهاء الدین حقیقتاً به نام خود مصداق واقعی بخشید و با اهداء خون خود بهاء دینِ محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) شد. عاش سعیداً و مات سعیداً.
منبع مقاله :
ماهنامه ی فرهنگی تاریخی شاهد یاران، دوره ی جدید، شماره ی 69، مردادماه 1390