شهر آفتاب

آرمانشهر کامپانلا عنوان «چیتا دل سوله» را بر جبین دارد. این عنوان که در فارسی به معنای شهر آفتاب یا شهر خورشید معروف است، تفکر اتوپیایی فیلسوف ایتالیایی را متأثر از یوتوپیای تامس مور و جمهور افلاطون به تصویر
چهارشنبه، 4 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهر آفتاب
شهر آفتاب

 

نویسنده: احمد راسخی لنگرودی




 

آرمانشهر کامپانلا عنوان «چیتا دل سوله»(1) را بر جبین دارد. این عنوان که در فارسی به معنای شهر آفتاب یا شهر خورشید معروف است، تفکر اتوپیایی فیلسوف ایتالیایی را متأثر از یوتوپیای تامس مور و جمهور افلاطون به تصویر می کشد.
کامپانلا این اثر را در حدود سال 1602 در زندان به نوشتار در آورد و بیست سال بعد در شهر فرانکفورت آلمان در سال 1623 به چاپ رساند.
این اثر دارای متنی نسبتاً مختصر و به صورت مکالمه بین رهبر کشیشان فرقه نظام مالت و فرمانده ناوگان جمهوری جنوآ (ژن) تنظیم شده است. کامپانلا در نقش نویسنده همچون مکالمات در جمهور مسیر بحث را دنبال می کند.
ویژگی اصلی آرمانشهر کامپانلا در کاربردی بودن آن است. بر خلاف بسیاری از آرمانشهر گرایان الگوی خود را صرفاً نوعی افسانه پردازی نقادانه و خیال پردازی معترضانه به وضع موجود نمی داند، بلکه در پی اجرای عملی آن نیز هست و تحقّق آن را دنبال می کند.
کامپانلا « از لحاظ سیاسی مقدار بسیار کمی دموکراسی (حکومت مردم بر مردم) را با مقدار بیشتری تکنوکراسی (حکومت فن سالاران) و مقدار زیادی تئوکراسی (حکومت روحانیون) مخلوط کرده. زیرا بدون هیچ گونه شک و تردیدی کامپانلای کشیش طرفدار حکومت روحانیون بوده است.»(2)
شهر آفتاب از نظر جغرافیایی در جزیره توپروبانا(3)، یعنی سیلان کنونی قرار دارد. این شهر از لحاظ فیزیکی به نماد عدد مقدس 7 مشخص شده است؛ بدین ترتیب که شهر روی تپه ای بلند قرار گرفته است و هفت دیوار دایره ای هر یک در تعلق به یکی از هفت سیاره منظومه شمسی آن را محصور کرده اند و به شدت از آن مراقبت می کنند.
هفت دیوار دایره ای هر یک به مثابه دیواره دفاعی، شهر را از تعرض دشمن مصون می دارند. در صورت حمله احتمالی دشمن مدافعان شهر به صورت هفت حلقه دفاعی دیوار آرایش گرفته، و به صیانت از شهر می پردازند. مسیرهای ارتباطی در شهر فقط از چهار بزرگراه تشکیل شده است که پس از عبور از چهار دروازه آهنین، نقاط مهم شهر را به یکدیگر مرتبط می سازند.
وجود این اعداد و استفاده از آن در جای جای مداین فاضله از نکات جالبی است که ذهن خواننده را به ترسیم هندسی آرمانشهر می برد. به قول رنه سدی یو روزنامه نگار و مورخ فرانسوی «گویی همه شهرسازان سوسیالیست مآب علاقه عجیبی به حساب و هندسه داشته اند!»(4)
شهر آفتاب کامپانلا نسبتاً دینی است و دیانت در این شهر در مقایسه با اتوپی تامس مور پر رنگ تر است. آئین مردم شهر مسیحی است؛ اما تمام کائنات را به چشم پرسش می نگرند، چرا که تمام کائنات را تصویری از خدای خویش می یابند.
در مرکزی ترین نقطه شهر روی تپه ای بلند معبدی قرار دارد و نمادی آشکار از اتحاد دین و سیاست می باشد. در آن معبد دینی رهبر دینی شهر که کشیشی به نام «هو» است، استقرار دارد. همه چیز وابسته به وجود اوست. شهر بدون او فاقد حجیّت و اعتبار لازم است. او عالم به علوم الهی است، شرط احراز مقام رهبریت داشتن علم است. او با آرای نمایندگان مجلس انتخاب می شود. اعضای مجلس با آرای افراد شهر که سنشان بالاتر از بیست سال می باشد، برگزیده می شوند. چنان که گفته شد، رهبر دینی یا همان فرمانروا باید عالم به علوم الهی باشد. اگر کسی عالم تر از او در شهر پیدا شود او رهبری مردم را با رأی نمایندگان مجلس به عهده خواهد گرفت.
فرمانروا یا رئیس، خود وزرا را بر می گزیند و از طریق هیأت وزیران به اداره امور شهر می پردازد.
هیأت وزیران از سه وزیر تشکیل می یابد. این سه وزیر هر یک مظهر یک چیزند؛ اولی مظهر پون(5)، یعنی قدرت، دومی مظهر سین(6)، یعنی دانش و سومین وزیر مظهر مور(7)، یعنی عشق به شمار می آید.
اولین وزیر که دارای مظهر قدرت است امور مربوط به دیپلماسی، دفاعی و جنگ را عهده دار می باشد. دومین وزیر که همان مظهر دانش است به آموزش و هنر و علوم می پردازد و سومین وزیر که مظهر عشق است امور مربوط به ازدواج، تولید نسل و زندگی افراد شهر را متکفل می شود.
وزرای سه گانه با شورایی مرکب از کشیشان، قضات عالیرتبه و مجلس عمومی همکاری می کنند. عزل و نصب کارمندان توسط مجلس ملی انجام می گیرد. قضات از همان اوان کودکی به لحاظ داشتن فضایلی چون؛ شجاعت، عدالت، حقیقت، آزادمنشی، عفت، نیکوکاری، حق شناسی و... با راهنمایی کشیشان انتخاب و تربیت می شوند. نام قضات به یکی از فضایل اختصاص دارد.
در این شهر هر کس را کار معینی است. ساعات کار شهر آفتاب از ساعات کار در اتوپیای توماس مور نیز کمتر است؛ یعنی اعضای شهر روزانه فقط چهار ساعت به کار اشتغال دارند. بنابراین، این مقدار ساعت در مقایسه با اتوپیای مور با احتساب شش ساعت کار، به دو سوم تقلیل می یابد. کار روزانه برای همه افراد اجباری است و قانون در این زمینه برای هیچ کس امتیازی قائل نیست. همه با جان و دل انجام وظیفه می نمایند. علاقه و دلبستگی به کار در بین اهالی مدینه موج می زند.
جالب اینکه کامپانلا می خواهد بین علاقه به کار و سلامت جسمانی رابطه ایجاد کند و تصریح می دارد در نتیجه علاقه مفرط به کار، افراد هرگز به انواع بیماری ها از قبیل سیاتیک، درد مفاصل، رماتیسم، قولنج، زکام و نفخ شکم مبتلا نمی شوند. چون کار برای آنان دلپذیر و لذت بخش می نماید و دلپذیری مایه شادابی و نشاط روحی و انگیزه تحرک جسمانی می شود.
در شهر جایی برای تن آسایی و تن پروری افراد نیست. افرادی که تنبلی پیشه کنند و در ساعات مقرر تن به کار ندهند توسط قانون مجازات می شوند.
نوع کار برای هر کس بر حسب ذوق و استعداد او تعریف می شود. کسی را نمی توان یافت که رضایت شغلی نداشته باشد و یا ناشی از کار احساس خستگی کند. همه از کار خود خشنود و راضی اند. بدیهی است با این ساعات محدود مگر می توان خستگی و یا ناخرسندی ناشی از کار را در حالات ظاهری افراد مشاهده کرد!؟ گویا برای آرمانشهر کامپانلا این یک امتیاز محسوب می شود که کار با انگیزه انجام شود، قلت زمانی چندان مهم نیست. اما با این ساعات کار چگونه می توان در شهر شاهد رشد و شکوفایی بود و در دنیای مدرن چرخه صنعت و اقتصاد را در مسیر بالندگی و پویایی هدایت کرد؟ این پرسشی است که در برابر شهر آفتاب قد علم می کند.
طراح شهر آفتاب گمان می کند بدون در نظر گرفتن اوضاع زمانه می توان جامعه جدیدی را بر پایه همان مفروضات برپا کرد و با اختصاص کمترین ساعات کاری، از بالاترین میزان بهره وری برخوردار بود؛ البته کامپانلا خود توجه دارد کارها به منظور بازدهی بیشتر باید با استفاده از روش های نوین و پیشرفته انجام گیرد؛ مثلاً در امور کشاورزی و دامپروری و معماری از علم نجوم و ستاره شناسی کمک گرفته می شود و در سایر چرخه ها از وسائلی چون: ارابه های بادبانی، کشتی های چرخ دار و ماشین های پرنده استفاده می شود. گویا کامپانلا با این نگاه به رغم آنکه به الگوی فرقه های رهبانی قرون وسطایی نزدیک تر است، در آینده شهر خود به طور ضمنی مجموعه گسترده ای از دستگاه های جدید را پیش بینی می کند.(8)
کامیانلا صراحتاً معلوم نمی دارد، پرداخت مزد به چه صورتی انجام می گیرد. چنان که گفته شد پول وجه رایج شهر نیست و مبادلت اقتصادی به صورت کالا به کالا و پایاپای انجام می گیرد؛ البته سطح پرداخت ها به گونه ای است که نیاز همه را تأمین می کند، اما اینکه پرداخت دستمزد طبق الگوی سرمایه داری صورت می پذیرد یا طبق الگوی سوسیالیستی؟ موضوعی است که به روشنی بیان نشده است.
اهالی شهر خارج از چارچوب زمانی که به امور متنوع می پردازند از آن جمله است: آموزش، مطالعه، نوشتن، گفت وگو، ذکر، قدم زدن، تمرین های ذهنی و جسمانی. بخشی از وقت مردم نیز به موسیقی اختصاص می یابد. خاصّه؛ در روزهای تعطیل در میدانهای شهر موسیقی نواخته می شود.
آمیزش و روابط جنسی زن و مرد در آرمانشهر کامپانلا جایگاه مستقلی را به خود اختصاص می دهد و از مقررات خاصی برخوردار است؛ تو گویی به حد مناسک مقدس ارتقا می یابد؛ زیرا ازدواج اگر به تولید نسل بینجامد دیگر در فرد محدود نمی شود باید آن را از زاویه مصلحت جمع نگریست؛ چرا که ممکن است حاصل ازدواج فرزندانی ذاتاً شرور باشد و در بزرگسالی تهدیدی برای دولت گردند و یا حاصل ازدواج فرزندانی ضعیف البنیه و مریض الاحوال باشند که در آن صورت اجتماع را با مشکل روبرو می سازند، البته اگر پای نسل در میان نباشد مرد حق دارد با زنی که شیفته اوست گفت و گو کند، اشعاری پیشکش دهد، مزاح کند، هدیه دهد، اما اگر پای نسل در میان باشد آنها حق ندارند جسماً یکدیگر را دوست بدارند، مگر آنکه زن نازا باشد.
زنان و مردان باید با هم ازدواج کنند که بهترین فرزندان را به وجود آورند. همانطور که در تربیت اسب و سگ دقت روا می داریم باید از تربیت افراد انسانی نیز غفلت نکرد.(9)
از آنجا که دختران و پسران مانند سنت یونانیان باستان برهنه کشتی می گیرند مربیان به خوبی تشخیص می دهند که کدام یک از آنان ناتوان و کدام یک توانمندند و هر یک چگونه طبیعتی دارند. پس از تشخیص مربیان زنان بلند قد و زیبا با مردان قوی هیکل و خوش قیافه ازدواج می کنند و متقابلاً زنان لاغر با مردان فربه و زنان فربه با مردان لاغر حق همسری را دارند تا تولید نژادی کامل را موجب گردند، البته آمیزش با زنان تابع مقررات خاصی است و در قالب انضباط خاصی امکان پذیر است؛ مثلا زن و شوهر هر سه شب یک بار آنهم پس از شستشوی کامل بدنهای خود و هضم غذا و انجام مراسم دعا حق آمیزش دارند.
زنان به هنگام آمیزش نزدیک پنجره می روند و از خدای آسمان می خواهند که فرزندی زیبا و سالم به آنها عطا کند. اگر تولید مثل کنندگان سه روز پیش از وصلت پاکدامنی را اتخاذ نکنند و از خداوند دوری گزینند مرتکب گناه شده اند.
احکام زنان نازا و سترون با مادران متفاوت است. زنان نازا از بخشی از حقوق اجتماعی محروم اند. در حالی که مادران از حقوق اجتماعی بهره کامل می برند. آنها حلقه ای را تحت عنوان شورای نسل تشکیل می دهند. شورای نسل نمادی از قدرت زنانه طبیعت به شمار می آید.
زنان پس از مراحل بارداری پانزده روز استراحت می کنند. سپس به تمرین هایی ملایم برای تقویت ثمره خویش و گشودن راه های تغذیه بر او می پردازند. آنان فرزند خود را در تالارهای همگانی می پرورانند. تا دو سال کودک را شیر می دهند و پس از پایان دو سال، فرزند را اگر دختر باشد به مربیان زن و اگر پسر باشد به مربیان مرد تحویل می دهند تا تربیت و پرورش فرزندان را به عهده گیرند.
در شهر آفتاب خانواده معنا ندارد. فرزندان فاقد خانواده اند. هیچ کس پدر و مادر خود را نمی شناسد و تا بزرگ شدن در اختیار دولت قرار دارند. کودکان تحت حمایت دولت به طور دسته جمعی پرورش می یابند. در سنین خیلی پائین، یعنی قبل از سه سالگی خواندن و نوشتن و ورزش های بدنی از جمله دویدن و کشتی گرفتن را می آموزند. در هفت سالگی ریاضیات و علوم طبیعی را فرا می گیرند، و در حالی که کاملاً برهنه هستند به انواع بازی های دسته جمعی می پردازند، سپس وسایل هنری و علمی در اختیار آنان قرار می گیرد تا استعداد واقعی خود را بروز دهند و بر حسب استعداد خود پیشه خود را انتخاب کنند.
کودکان کم استعدادتر به روستاها فرستاده می شوند و در صورت موفقیت آنان را به شهر باز می گردانند.
تعیین نام کودکان نیز قانونمند است. عالم ماورای طبیعی این وظیفه را به عهده دارد. او مانند رومیان نظر به مشخصات فردی، نامی برای او بر می گزیند.
کامپانلا در احکام حتی وارد جزئی ترین مسائل نیز شده است تا آرمانشهر او از وجود امری خالی نماند؛ پسران کمتر از بیست و یک سال و دختران کمتر از نوزده سال حق ازدواج ندارند، مگر آنکه معلوم گردد در مسائل جنسی غیر معمول اند.
در آرمانشهر او زنان در نوع آرایش و طرز پوشش نیز تابع قوانین و مقرراتند. در صورت نادیده گرفتن قوانین موضوعه با خاطی با اشد مجازات برخورد خواهد شد؛ مثلاً هیچ زنی حق ندارد سرخاب استفاده کند یا کفش پاشنه بلند بپوشد. در این صورت قانون به اعدام او فرمان خواهد داد.(10)
به نظر می رسد شهر آفتاب به رغم آن همه ادعا چندان هم رفتارهای ناساز را بر نمی تابد و رویکرد حداکثری به مجازات اختیار می کند؛ تو گویی « یک استبداد روشنفکرانه را نشان می دهد که همه قوانین و مقررات سخت آن برای بالا بردن رفاه و آسایش مردم تنظیم شده است»،(11) و چنان که تروسون (12) خاطر نشان می نماید:« هرگز آرمانشهری تا این حد سختگیر نبوده و آزادی های ابتدایی فرد را از بین نبرده است. در این دولتشهر تنها چیزی که به حساب می آید، دولت است.»(13)
در این آرمانشهر حتی پوشش لباس برای زنان و مردان یکسان است؛ رنگ سفید برای روز و رنگ قرمز برای شب در نظر گرفته شده است. با تغییر فصل لباس ها هم عوض می شوند.
در شهر آفتاب امور اجتماعی به طور یکسان انجام می شود. هر وعده به یک غذا اختصاص دارد و نوع آن را پزشک تعیین می کند. غذا به طور دسته جمعی و در سکوت کامل صرف می شود. به هنگام صرف غذا کتب اخلاقی به صدای بلند قرائت می شود. شاید برای آنکه انسان در کنار غذای جسم به غذای روح نیز نیازمند است و این دو کار باید به طور همزمان انجام گیرد.
مقررات غذایی برای تضمین سلامتی و افزایش عمر افراد وضع شده است.
نحوه قرار گرفتن زنان و مردان در پشت میز غذا آداب خاص خود را دارد؛ زنان در یک طرف میز و مزدان در طرف دیگر میز قرار می گیرند. توصیه به اخلاق و توجه به شعائر اخلاقی تنها بر سر میز غذا دیده نمی شود؛ بلکه در هر نقطه ای از شهر جایی برای آن در نظر گرفته شده است؛ به طوری که روی دیوارهای اطراف شهر مشحون از شعارها و نصایح اخلاقی است که در معرض دید شهروندان قرار می گیرد.
این شهر با شهرهای دیگر در ارتباط است. همه دارای احترامند حتی بیگانه. اگر خارجی وارد شهر شود باید به او احترام گذاشته شود. خارجی در صورت تمایل می تواند به شهروندی پذیرفته شود و از قانون شهروندی برخوردار گردد. حتی شهرهایی که در زمره فتوحات محسوب می شوند، حق استفاده از امکانات شهر آفتاب را دارند؛ فرزندان آنان برای آموزش و پرورش مراکز آموزشی شهر آفتاب گسیل می شوند و به صورت رایگان از امکانات آموزشی بهره مند خواهند شد تا به شهرهای خود رفته، منشأ خدمات گردند. در شهرهای فتح شده برای برقراری آرامش رژیم اشتراکی پیاده خواهد شد. زمامدارانی به آن شهرها اعزام خواهند شد و اداره شهرها را به عهده خواهند گرفت. بدین سان فرهنگ و نظام اشتراکی شهر آفتاب به سایر شهرها نیز نفوذ خواهد کرد.
افراد شهر آفتاب باید آموزش نظامی ببینند. در تعلیمات نظامی زن و مرد فرقی نمی کند. زنان نیز باید با فنون نظامی آشنا و برای نبرد آماده شوند. فراریان از صحنه نبرد، پس از گرفتار شدن مجازات شده و در چنگال شیر و خرس خواهند افتاد.(14) البته کارهای سبک تر در جنگ به زنان تعلق دارد.
شهر فاقد دژخیم و ستمگر است، چرا که فضای شهر برای این دسته از افراد تنگ است. مردم دژخیمان را به سزای اعمال خود می رسانند. به هیچ وجه مجال ترکتازی به آنان داده نمی شود.
در شهر آزادی است. مردم می توانند آزادانه عقاید سیاسی و اعتراضات خود را بیان کنند. حاکمیت مانع از ابراز عقاید و مواضع سیاسی آنان نمی شود.
در شهر آفتاب برده و خواجه ای در کار نیست. همه اهالی در یک طبقه قرار دارند. کسی به واسطه طبقه اجتماعی بر کسی ستم روا نمی دارد و به کسی به لحاظ ضعف و ناتوانی ظلم واقع نمی شود. آنچه همه نیاز دارند در اختیارشان قرار می گیرد. از این رو هیچ کس چشم داشتی به دارایی دیگری ندارد.
قوانین کوتاه و عاری از پیچیدگی است. بوروکراسی دست و پاگیر در میان نیست. کارها در زمان کوتاهی انجام می گیرد. کسی در برابر انجام کار دیگران سنگ اندازی نمی کند. امروز را به فردا وا نمی گذارد. همه به وظایف خود آشنا و ملتزمند.
در شهر آفتاب همانند جامعه اشتراکی و کمونیستی از مالکیت خصوصی خبری نیست. اهالی شهر به اقتضای حکمت و مصلحت قاعده اشتراک را پذیرفته اند و در عمل به کار می بندند؛ چرا که منافع شخصی و مالکیت فردی بزرگترین آفت مردمان شهر به شمار می آید و موجبات نزاع و کشمکش را فراهم می آورد.
کامپانلا نیز همچون سرتوماس مور معتقد است اگر آدمی چهره شیطانی می گیرد گناهش به گردن نهادهایی ست که بر مالکیت اتکا دارند. از این رو مالکیت خصوصی در شهر آفتاب فاقد حجیّت و اعتبار قانونی است.
کامپانلا در ترسیم سیمای شهر تصریح می دارد:« هر یک از اهالی شهر آفتاب هم ثروتمند است و هم بی چیز؛ ثروتمند است از آن جهت که همه چیز به او تعلق دارد و بی چیز است از آن حیث که هیچ چیزی مال شخصی او نیست، به همه تعلق دارد، بدون آنکه بنده مالکیت باشند.»(15)
در این شهر سکه رواج ندارد. در عوض مبادلات اقتصادی به صورت پایاپای و کالا به کالا انجام می گیرد. فقط اندکی سکه برای هزینه سفرا، نمایندگان و مأموران و هیأت های اکتشافی که به خارج سفر می کنند، ضرب می شود و هنگام سفر از سوی دولت در اختیار آنان قرار می گیرد.
در شهر آفتاب کامپانلا همچون شهر خدای سنت اگوستین، دولت از طریق اعتراف به گناهان افکار و نظرات اهالی شهر را در اختیار دارد. برای دسترسی به افکار و نظرات آنان نیازی به توسل به انواع وسائط ندارد. بدین سان به مشکلات شهر پی برده و در جهت رفع آن اقدام می شود.
بزهکاران در شهر آفتاب مستوجب کیفرند. با آنان به شیوه های مختلف از جمله تازیانه، توبیخ، تبعید، ممنوعیت از رفتن به پرستشگاه ها، محرومیت از هم غذا شدن با جمع و نیز ممنوعیت از رابطه با زنان برخورد خواهد شد.
قاتلان قصاص خواهند شد. اگر ضاربی موجب قطع عضو از کسی شود، با قطع همان عضو با او برخورد خواهد شد. با قانون قصاص و اجرای احکام دیگر جایی برای وجود زندان و زندانی شدن افراد در شهر آفتاب باقی نمی ماند. فقط یک زندان وجود دارد و آنهم متعلق به دشمنان شورشی و اسیران جنگی است.
تصریح در برگزاری محاکم و روند دادرسی از جمله ویژگی های شهر آفتاب محسوب می شود. رأی قاضی بلافاصله پس از گواهی شهود و پاسخ های متهم صادر خواهد شد. اگر محکومی از هیأت دادرسان تقاضای تجدید نظر کند، روز بعد حکم نخستین تأیید یا نقض می شود و نهایتاً دو روز بعد رأی به عفو یا قطعیّت حکم صادر خواهد شد.
برای اجرای حکم اعدام نیازی به مأمور اجرای حکم نیست. برای تحکیم روابط اجتماعی و افزایش نفرت اجتماع نسبت به محکومان، حکم توسط خود مردم اجرا می شود. گاه به محکوم اجازه داده می شود که خودش را بکشد. در این صورت به او توصیه می کنند که بهترین شیوه را برگزیند؛ مثلاً کیسه های پر از مواد منفجره دور خود می چیند و آن را با آتش منفجر می کند.
کسانی که در آزادی شهر اخلال ایجاد کنند یا علیه خداوند یا سردمداران شهر دست به خشونت می زنند به شدت با آنان برخورد می شود. آنان هیچ گاه و در هیچ شرایطی بخشوده نخواهند شد و سریعاً کیفر خواهند دید.
مرتکبین جرم اگر به جرم خود اعتراف کنند و از قاضی درخواست مجازات کنند، در آن صورت قاضی نظر به اینکه محکوم شایسته بازگشت به جامعه است از مجازات او می کاهد.
در آرمانشهر کامپانلا جایی برای اتهام دروغ یا افترا بستن به کسی نیست. مفتری به حکم قانون قصاص، کیفر خواهد دید.
برای اثبات هر اتهامی شهادت پنج شاهد لازم است و اگر شهودی یافت نشد متهم را به سوگند در بی گناهی خود وا می دارند و اگر اتهام بیش از یک بار به شخصی وارد آید نیازی به پنج شاهد نیست، به دو یا سه شاهد اکتفا می شود.

پی نوشت ها :

1-La Citta del sole
2-تاریخ سوسیالیسم ها، ص 173.
3-Toprobana
4-تاریخ سوسیالیسم ها، ص 176.
5-Pon.
6-Sin.
7-Mor.
8-ارغنون، فرهنگ و تکنولوژی، ص 167.
9-Companella, City of the Sun,p.147
10-Ibid,p.157
11-فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، ص 159، نشرنی.
12-Trousson.
13-آرمانشهر در تاریخ اندیشه غرب، ص 112.
14-Companella, city of the Sun,p.164
15-Ibid,p.172.

منبع مقاله :
راسخی لنگرودی، احمد؛ (1390)، افق های ناکجاآباد، (سیری انتقادی در مدینه های فاضله)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط