کتاب بسیار مهم توماس مور که وی بعدها با آن شناخته شد و مور را پر آوازه ساخت،«نوسکواما» به معنای «هیچستان» نام داشت؛ نامی که ابتدا خود او اختیار کرده بود اما دانسته نیست که چه کسی هنگام چاپ کتاب این نام را به معادل یونانی آن یوتوپیا برگردانید.(1) این کتاب در سال 1516 در مسافرت او به فنلاند در حالی که سی و نه ساله بود، به چاپ رسید و مور تا بیست سال بعد از تألیف آن زنده بود.
هر چند ریشه های اصلی سنت آرمانشهر گرایی را باید در جمهور افلاطون جستجو کرد، اما مور با نگارش یوتوپیا آغازگر سنت آرمانشهرگرایی شناخته شد و بدین سان مرحله جدیدی از نقد اجتماعی در تاریخ اندیشه غرب شکل گرفت.(2)
«کتاب توماس مور چنان شهرتی یافت که به زودی نام یونانی خود - یوتوپیا، یعنی هیچ کجا- را مثل یک عنوان کلی به تمام طرح های آرمانی مربوط به یک شهر خیالی داد؛ چنان که امروز هنوز هر طرح خیالی یک مدینه فاضله را به همین نام می خوانند.»(3)
یوتوپیا که به ترسیم ساختار هندسی آرمانشهر خیالی سرتوماس مور می پردازد، در بین ارباب فکر و اهل نظر اهمیتی ویژه یافت؛ تا جایی که برخی از محققان این اثر را از پر آوازه ترین کتاب های جهان خوانده، و برخی فرقه ها از جمله یسوعی ها را در طراحی حکومت سیاسی خود متأثر از یوتوپیای توماس مور دانسته اند.(4) برتراندراسل در اهمیت این کتاب خاطر نشان می کند:«نام مور تقریباً فقط به واسطه کتاب یوتوپیا در خاطره ها باقی است.»(5)
به نوشته مترجمان فارسی یوتوپیای مور،«این کتاب سر سلسله آثار بسیاری در اروپا درباره ی جامعه آرمانی و ساخت و سازمان آن به شمار می آید...»(6) و نیز کتابی است که جوهر بسیاری از سخنانی را که بعدها در تمدن اروپایی طرح شد در خود دارد و از این جهت کتابی است که با سرنوشت تمدن اروپایی پیوندی نهانی و ژرف دارد.»(7)«انتشار این کتاب بسیار به موقع بود؛ زیرا مقارن با اوج گیری رنسانس و بحبوحه فعالیت های رافائل و میکل آنژ و لئوناردو داوینچی و ماکیاول، ولی قبل از شروع نهضت اصلاحات مذهبی و ظهور مذهب پروتستان بود. این کتاب گر چه بسیار موجز و فشرده است، ولی در صفحات اندک آن اندیشه های بزرگی مطرح گردیده است.»(8)
این اثر در قرن شانزدهم در نگرش رهبران نهضت های مذهبی با گرایش های سوسیالیستی آلمان همچون لوتر و نیکلااشتورک و توماس مونترز تأثیر گذاشت. نوشته او در شکل گیری نظریه کمونیسم، خاصّه در نیمه دوم قرن هیجدهم تأثیر بسیار عمیقی داشت.(9)
یوتوپیا در حالی پرآوازه شد که مور پیشتر ادعا کرده بود این کتاب را صرفاً برای سرگرمی نوشته و قصد نداشته است آن را در اختیار خوانندگان قرار دهد. این در شرایطی است که از اراسموس که بر چاپ آن نظارت داشت، سپاسگزاری می کند.(10)
یوتوپیا با موقعیت ویژه انگلستان در آن زمان بیگانه نیست؛ انگلستان در آن زمان پایان جنگ های صد ساله و آغاز جنگ های داخلی را تجربه می کرد؛ از یک طرف اشراف و ثروتمندان برای به دست آوردن قدرت سلطنتی در کشمکش بودند، و از طرف دیگر وضعیت اقتصادی در حال تغییر بود؛ بازرگانان و تجار برای دامداری افسار گسیخته و تولید پشم و صادرات آن به کمک اشراف و ثروتمندان توانستند مزارع کشاورزی را از روستاییان بگیرند و به مراتع تبدیل کنند. کشاورزی به یکباره از رونق افتاد و کشاورزان بیکار و با تنگی معیشت روبرو شدند. در نتیجه، گروهی از آنان آواره و گروهی که ده ها هزار نفر را بالغ می شد، توسط حکومتها به مرگ محکوم شدند.(11) دسته ای نیز به زور جذب کارگاه های کوچک و بزرگ شدند. جماعتی دیگر خانه و کاشانه خود را رها کرده به شهرها پناه آوردند؛ این عده از آنجا که برای کسب درآمد فاقد هرگونه تخصصی بودند، به کارهای خلاف از جمله راهزنی و دزدی پرداختند. دولت در برخورد با آنان مقرّرات سختی را وضع نمود. توماس مور نیز که از نابسامانی اقتصادی بی بند و بار به تنگ آمده بود، به انتقاد از شرایط اقتصادی موجود برآمده و در قالب این اثر الگویی برای اصلاح و تصحیح جامعه انگلستان و رفع مشکلات آن ارائه داد.
او می خواست با این الگو ضمن توصیف جامعه ای عادلانه و انسانی، دهکده هایی را که به سبب توسعه دامداری افسارگسیخته تخریب شده بود، مجدداً احیا کند و از گسترش بازارهایی که اجازه احتکار هر چه بیشتر را به اشراف و ثروتمندان می داد، جلوگیری به عمل آورد.
بنابراین چنان که برخی نیز گفته اند، یوتوپیا «مولود احتیاج زمانه خویش بود که مقاومت و حتی عصیان در مقابل بی تحرکی جامعه ای کهنه و راکد را طلب می کرد.»(12) در واقع شرایط ویژه انگلستان در قرن پانزدهم و شانزدهم اساس نخستین یوتوپیای دوران مدرن را که با توماس مور شناخته می شود، تشکیل می دهد.
اما یوتوپیا در زمان هنری هشتم هیچ گاه در انگلستان به زبان انگلیسی اجازه چاپ نیافت، ولی در بلژیک تحت نظر اراسموس به چاپ رسید. در زمان حیات توماس مور نیز پنج بار به زبان لاتینی انتشار یافت. یوتوپیا به واسطه استقبال زیادی که در سراسر اروپا یافت خیلی زود به زبان های مختلف از جمله آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه شد.
مور در یوتوپیا با نگاهی وسیع تر، اما انتقادی به سازمان های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی انگلستان رویکردی سوسیالیستی در ترسیم جامعه آرمانی خود دارد؛ نفی مالکیت خصوصی وجه مشخصه آن را تشکیل می دهد، اما برخلاف جامعه کمونیستی به نوعی توجه به مسائل دینی نیز داشته و خانواده را همچون جوامع دینی اساس و پایه جامعه آرمانی خود قرار می دهد.
از این رو آرمانشهر توماس مور در طول تاریخ چاپ خود دستخوش تفسیرهای گوناگون و گاه متعارض قرار گرفته است. هر مفسری بر حسب گرایش فکری خود چیزی در آن یافته و به نوعی آن را تفسیر نموده است. چنان که «کارل کائوتسکی، نظریه پرداز سوسیالیست آلمانی، کمونیسم آن را چنان به جد گرفته که مور را پدر انقلاب روسیه خوانده است. تاریخ دانان، یوتوپیا را قالبی برای امپریالیسم بریتانیا شمرده اند و منتقدان ادبی آن را گونه ای «بازی ذهنی» یک اندیشه ورز دانسته اند و اومانیست ها آن را مانیفستی برای اصلاحات کلی در رنسانس مسیحی، و برخی نیز آن را بیشتر با زندگی شخصی و سیاسی مور مربوط دانسته اند.»(13)
اینها همه حاکی است که کتاب توماس مور درس نوشته تمدن اروپایی و تکاپوی غرب در تحقّق بهشت زمینی نقش مهم و برجسته ای داشته است. این کتاب آن چنان کانون توجه جامعه اروپایی واقع گردید که در مدت کوتاهی به زبان های آلمانی، ایتالیایی و فرانسوی برگردانیده شد.
«یوتوپیای مور یک تجرید فلسفی است که برای نشان دادن اینکه معرفت و عمل اخلاقی ممکن است بدون الهام مسیحی مقدور باشد، طراحی شده است.»(14) آنچه که بیش از هر چیز، در نگاه نخست، این کتاب را ممتاز می سازد نوع آرایشی است که در صفحه های مختلف کتاب به کار رفته است. مور آن چنان با تسلط و زبردستی کامل جوانب مختلف داستان را صحنه پردازی می کند که قاطبه خوانندگان صحنه های تخیلی آن را واقعی می پندارند. در سراسر کتاب صمیمیت و عقیده موج می زند. بسیاری از آرزوهای انسانی را در این اثر تخیلی می توان یافت و بسیاری از خوابها را می توان با آن تعبیر نمود. طُرفه اینکه «شایع است که یک مبلغ دینی تصمیم گرفت نزد یوتوپیا برود و اهالی آنجا را به مسیحیت ارشاد کند!!»(15)
به علاوه آرمانشهر توماس مور آن چنان جانب تفصیل به خود گرفته است که حکایت از وسواس و احتیاطی خاص در توصیف و تشریح تام و تمام تمناهای درونی انسان از داشتن مدینه ای راستین، دادگرانه و عدالت گستر دارد؛ از محدوده جغرافیایی مدینه تا روابط اجتماعی، بعد جمعیّتی، نوع پوشش و مواجهه اهل مدینه و شیوه نگهداری آن گرفته تا حکمت اخلاقی مردمان، حوزه کیفری و دادرسی، جنگاوری و دیانت اهل آرمانشهر و ده ها عنوان خرد و کلان دیگر که کمتر در طراحی مدینه های فاضله محل بحث یافته و یا در پاره ای مورد اعتنا قرار نمی گیرد، در این تصویر خیالی جزء به جزء و به حد کفایت انعکاس یافته است.
مسائلی مانند فراهم کردن اسباب آسان میری برای بیماران درمان ناپذیر، کیفرشناسی، به نژادگری، طلاق، پایه ی طلا برای پول، حقوق زنان، آموزش دولتی، رواداری دینی و حتی مسائل زیست بومی ( اکولوژیک)، حدود و ثغور جغرافیای شهری و نیز مسائلی چون: زمان استراحت و کار، طرز لباس پوشیدن، زر و سیم و شیوه نگهداری آن،... همه را مور در نظر داشته و سخنی در باب آنها گفته است.
یوتوپیا با عبارت پردازی های افسانه ای و سیمایی تخیلی دنیای قشنگی را به تصویر می کشد که در آن نفرت و انزجار، ظلم و ستم، فقر و تنگدستی، تن پروری و تن آسایی نیست. در این زندگی شهری همه چیز نظم و انسجام خود را دارد؛ همه چیز از آن همگان است، هیچ کس از هیچ چیزی برای بهره گیری شخصی محروم نخواهد بود. همه از مواهب شهری به طور مساوی بهره مند می شوند و کسی فریاد بی عدالتی سر نمی دهد. کسی نگران جان خویش نیست. یأس و ناامیدی در جان ها راهی ندارد. کسی در جمع کردن مال حرص و ولع نمی ورزد. کسی از گرسنگی نمی میرد و از سیری نمی ترکد. هیچ کس تهیدست و در غم نان نیست. «هیچ کس را غم تهیدستی پسر یا بی جهیزی دختر نیست. اسباب زندگی و شادکامی همه فراهم است و همچنین اسباب زندگی و شادکامی بستگان و همسر و پسران و نوادگان و نبیرگانشان و همه کسانی که از تخمه این مردم والاگهر از پس ایشان آیند.»(16) همه در فضای صمیمی و مشحون از صلح و صفا و تفاهم ارتباط برقرار می کنند و بر کنار از احساس کینه و حسد و حرص و آز دست همکاری به هم می دهند. آنان را میلی به جنگ با کشورهای بیگانه نیست. از جنگ افروزی بیزارند. آن را درنده خویی می شمارند. در صورت هجمه بیگانه با اجیر نمودن مزدور از خود دفاع می کنند. اما خود در صحنه نبرد شرکت نمی کنند. دیگراندیشان نیز آسوده از رنج و فارغ از بیم در میان آنها زندگی می کنند. حکومت عرصه را بر آنان تنگ نمی گیرد، امکاناتی را از آنان دریغ نمی دارد و... خلاصه آنکه آن چنان شهری که همسایگان شیفته فضایل اهل یوتوپیا می شوند.
مؤلف تمامی ظرائف و لطایف آرمانشهر خود را در دو بخش مستقل به خوبی تشریح می دارد. در بخش نخست، جامعه روزگار خویش را به تصویر می کشد و در قالب طنز از نظام ناعادلانه آن سخن می راند. گویی یوتوپیا برای مور بهانه ای است برای انتقاد از جامعه خویش که در آن بیدادگری مشاهده می شود.
روایتگر یوتوپیا مردی جهانگرد و دریانوردی پرتغالی سیه چرده و ریشو است به نام رافائل هیثلودی(17) به معنای یاوه سرا، که به همراه دوستانش، از جمله تریکیوس، به معنای «آقای بازیگوش بی معنا» از جزیره یوتوپیا و شهرهای آن از جمله اکوریا، به معنای «هیچ جا» و آمائورت شهر اصلی جزیره به معنای «خیالی و نامعلوم» که رودی به نام آنیدر، به معنای «بی آب» در آن جریان دارد، دیدن می کند. پنج سال در جزیره رحل اقامت می افکند. پس از آن به اروپا باز می گردد تا سازمان عاقلانه آن جزیره هلالی شکل را تصویری از یک بهشت زمینی است به اروپائیان بشناساند.
رافائل، یعنی همان مرد دریانورد و روایتگر یوتوپیا در آغاز رژیم های اروپایی را به مسخره می گیرد و بیان می دارد، هر جا مالکیت باشد نمی توان عدالت اجتماعی را شاهد بود. اصل «مال من» و «مال تو» مفسده برانگیز است. او آرزو می کند همه ی کشورهای جهان روزی بتوانند مبدل به چنین جمهوری ای شوند؛ اما به واقع معلوم نمی کند که چرا روایتگر چنین مدینه ای رافائل هیثلودی نام دارد؛ زیرا در زبان یونانی به معنی یاوه سرا است (18) و یاوه سرایی را با شهر خیالی چه نسبتی است!؟
بخش دوم کتاب آرمانشهر مور به شرح جامعه آرمانی اختصاص می یابد. عبارات آغازین این بخش به محدوده جغرافیایی مدینه، تعداد شهرها، اندازه آنها و فواصل هر یک می پردازد. با این عبارات:
«جزیره یوتوپیا در بخش میانه... دویست میل درازا دارد و جز در دو سر خود، هیچ جا چندان باریکتر از این نیست. این دو سر، که یک منحنی پانصد میلی ساخته اند، جزیره را شکل هلالی داده اند. میان دو سر هلالی، که حدود یازده میل از هم فاصله دارند، دریا وارد می شود و در خلیجی بزرگ پخش می شود...
در جزیره پنجاه و چهار شهر است، همه بزرگ و نیک ساخت و زبان و راه و روشها و نهادها و قانون های همگی یکسان. همگی را، تا جایی که وضع مکان اجازه می دهد، با یک نقشه ساخته اند. نزدیکترین شهرها به هم، دست کم بیست و چهار میل فاصله دارند و دورترینان چندان دور نیستند که کسی نمی تواند به یک روز از یکی به دیگری رود...»(19)
چنان که دیده می شود جزیره یوتوپیا به انگلستان شباهت دارد بدین معنا که همانطور که انگلستان به پنجاه و چهار ایالت تقسیم شده جزیره یوتوپیا نیز به پنجاه و چهار شهر تقسیم می شود. تکیه بر اعداد و ترسیم هندسی شهر با ارقام ریاضی از نکات برجسته ای است که در بسیاری از آرمانشهرها و مدینه های فاضله دیده می شود. یوتوپیای توماس مور نیز به سیاق مدینه فاضله افلاطون می خواهد با توسل به اعداد سیمای آرمانشهر را ترسیم کند.
مشخصات شهرها، خیابان ها و ساختمانها در این جامعه آرمانی چنین توصیف شده است:
«شهرها را دیواری بلند و ستبر با برجها و باروها در میان گرفته است. همچنین سه پهلوی شهر را خندقی خشک و پهناور و ژرف گرفته است با دیوارهای انبوه از بوته های خار. رود در پهلوی چهارم است. خیابانها را چنان ساخته اند که هم گردونه ها به آسانی از آنها بگذرند و هم از باد جلوگیری شود. ساختمانهاشان به هیچ وجه زشت نیست و ردیف پیوسته خانه ها رویاروی هم در درازای خیابانها در سراسر شهر صف بسته اند. پهنای خیابانها بیست پاست. در سراسر شهر باغ های بزرگی در پشت خانه ها آنها را در بر گرفته است.(20)
توصیف مور از خانه ها که در تملک کسی نیست، چنین است:
«هر خانه دری به خیابان و دری به باغ دارد. درها که از دولت ساخته شده اند به آسانی باز و به خودی خود بسته می شوند، و هر کس را می گذراند که در آید. هر دو سال خانه ها را با قرعه عوض می کنند...»(21)
«... هیچ شهری میل ندارد مرزهای خود را گسترش دهد. زیرا ساکنان شهر خود را کشاورز می دانند نه مالک. در سراسر روستاها خانه هایی ساخته اند همه با طرح های خوب و آراسته به ساز و برگ کشاورزی. در این خانه ها شهروندانی ساکنند که به نوبت در آنها خانه می کنند...(22)
ایضاً در بخشی دیگر نظام اشتراکی مردمان آرمانشهر از زبان رافائل این چنین توصیف شده است:
«... مردم همگی در سراسر جزیره یک گونه جامه می پوشند. جز آن که جامه های آنان که زناشویی کرده اند با آنان که نکرده اند، ناهمگون است.
طرح جامه ها هرگز دگرگون نمی شود. جامه شان خوشایند است و دست و پاگیر نیست و هم برای تابستان در خور است و هم برای زمستان...»(23)
چنان که گفته شد بی مهری نیست به مالکیت خصوصی و در یک معنی تملک زدایی، از نکات برجسته ای است که در این آرمانشهر دیده می شود. از این رو گرایش کمونیستی و اشتراکیت وجه مشخصه یوتوپیای مور را تشکیل می دهد. رافائل با تصریح به اینکه مالکیت خصوصی، حکومت عادلانه را تضمین نمی کند، خطاب به مور اظهار می دارد:
«استاد مور، ساده بگویم که به نظر من، تا وقتی مالکیت خصوصی وجود دارد و پول معیار همه ی کارهاست، گمان نمی کنم که ملتی بتواند شادکام باشد یا حکومتی عادلانه داشته باشد. شادکام نخواهد بود از آن رو که همه چیز میان مشتی مردم تقسیم می شود و حتی همین گروه انگشت شمار نیز به راستی آسوده خاطر نیستند، زیرا که دیگر مردمان سخت بینوایند.»(24)
وی با تصریح بر همگانی بودن هر چیز در یوتوپیا و بسامانی اجتماعی با توجه به قوانین اندک، یوتوپیا را در برابر ملت های دیگر می نهند که «هنوز سرگرم وضع قانونند، ولی هرگز نمی توانند به امور خود سامان دلخواه بدهند»(25)، چرا که در این ملت ها هر کس پیوسته در پی به دست آوردن مال خود است و دعوا سر می دهد، با آن همه قانون این امکان وجود ندارد که هر کس دارایی خویش را به چنگ آورد. در نتیجه دادگاه ها مملو از مراجعان است.(26)
لذا توماس مور علت بد بودن افراد را نهادهایی می داند که بر مالکیت خصوصی اتکا دارند و با افلاطون هم نظر است که یگانه راه تأمین سعادت همگانی را اجرای اصل برابری دارایی می داند:
«... هنگامی که من اینها را می بینم بیشتر با افلاطون همرأی می شوم و حیرت نمی کنم که چرا او از قانونگذاری برای مردمی که نخواهند مال خود را یکسان در میان خود بخش کنند، سر باز زده است. افلاطون، که خردمندترین انسان بود، بسادگی پی برده است که تنها راه سعادت مردم برابری دارایی است. من تردید دارم که این برابری را در جایی که مالکیت خصوصی وجود دارد بتوان برقرار کرد. چه اگر قرار باشد هر کس بتواند از هر طریقی بیشتر برای خود جمع آوری کند، گروهی انگشت شمار همه ی ثروتها را میان خود بخش خواهند کرد و آنچه برای دیگران می ماند تنگدستی است و بس. بدینسان به طور کلی دو گونه مردم به وجود می آید که با هم باید سرنوشتشان را عوض کرد: گونه ای مردم بیکاره، ولی آزمند و شریر، و گونه دوم مردمی افتاده و فروتن که با کار روزانه خود بیشتر به دیگران خدمت می کنند تا به خود.»(27)
این عبارات بی گمان ندای کارل مارکس را به یاد می آورد؛ آنجا که با نفی نظام مالکیت جهانیان را علیه اقتصاد سرمایه داری فرا خواند و مانیفست اقتصادی خود را بر پایه نظام اشتراکی تنظیم کرد.
البته مور تنها به گفته های روایتگر یوتوپیا اکتفا نمی کند. در جاهایی وارد صحنه می شود و به موضوع نفی مالکیت خصوصی تردید روا می دارد و این شبهه را می کند که در جایی که همه چیز اشتراکی است و به مالکیت اعتنایی نمی شود مردم کاهل و تن آسا می شوند و از ثروت بی نصیب می مانند. از این رو بر آن است تا مالکیت خصوصی بکل از میان نرود. در غیر این صورت نه کالاها عادلانه پخش خواهد شد و نه دنیا با شادکامی اداره خواهد شد.»(28) اما توماس مور بر این موضع چندان هم اصرار نمی ورزد و سریع از آن عبور می کند.
یوتوپیای مور گویی تلاش دارد در جاهایی مردمش را با سایر مردم متفاوت نشان دهد و آنان را منحصر به فرد وانمود سازد. این تفاوت به گونه ای است که در پاره ای حتی باور آن نیز به دشواری ممکن می آید. مردم این یوتوپیا هیچ علاقه ای به زر و سیم ندارند. آن را بازی های کودکانه می انگارند و در حد توان آن را خوار می شمرند و به پشیزی نمی گیرند. زیور کودکانشان می کنند. طلا و جواهرات در نزد اهل یوتوپیا فاقد هرگونه ارزشی است. در حالی که آهن دارای ارزش است. تنها به این دلیل که بی آهن نمی توان زندگی کرد؛ اما بی جواهر می توان؛ لذا در نزد اهل یوتوپیا جواهر را گرانبها شمردن نشان از کم خردی است و با ارزش های انسانی بیگانه است:
«با در نظر داشتن این واقعیت که راه و رسم اهل یوتوپیا این چنین با راه و رسم ما فرق دارد، یک داور تیزهوش حیرت نخواهد کرد از این که آنان زر و سیم را هرگز مانند ما بکار نمی برند. از آنجا که سیم و زر را تنها برای روزگار سختی نگاه می دارند، می پایند که در این میان کسی بر این فلزها بیش از آن چه ارزش آنهاست ارج ننهد.
آهن البته بسیار برتر از آن دو است. مردم نمی توانند بی آهن زندگی کنند، همچنان که بی آب و آتش نمی توانند. اما زر و سیم چنان کیفیتی ندارند که از آنها چاره نباشد، بلکه این حماقت بشر است که آنها را به سبب کمیابی اشان گرانبها کرده است. طبیعت همچون پدر و مادری خردمند و گشاده دست بهترین چیزها را همه جا در پیش چشم قرار داده است، همچون هوا و آب و خاک، اما چیزهای بیهوده و بی قاعده را در جاهای پرت و دور افتاده پنهان کرده است...»(29)
«... اهل یوتوپیا... در کرانه های خویش مروارید می یابند و در برخی سنگ ها الماس و لعل، اما به دنبال آنها نمی روند. اگر ناگاه یکی از آنها را بیابند، آن را می پردازند و زیور کودکانش می کنند. تا کودکند از این زیورها لذت می برند و بدانها می بالند، اما چون بزرگتر شوند کنارشان می گذارند و این بازیچه ها را در خور کودکان می شمارند.(30)
تو گویی طراح چنین مدینه فاضله ای می خواهد دنیایی ترسیم کند که در آن دزدی و تبهکاری نباشد و لذا ناگزیر است چیزهایی که در دنیای دیگر ارزش تلقی می شود، پست شمرد و با امحای پول و فلزات گرانبها و سلب مالکیت دنیای بهتری به ارمغان آورد. روایتگر مدینه برای آهن بیش از زر ارزش قائل است شاید از آن جهت که آهن در صحنه نبرد به کار می آید و ابزاری می شود برای چیرگی بر دشمن. حال آنکه زر در صورت ارزش داشتن امکانی برای دزدان و تبهکاران فراهم می آورد؛ در نتیجه اجتماع را دستخوش ناامنی قرار می دهد. پس بهتر که اسباب خورد و نوش یوتوپیا از چینی و شیشه باشد تا زر و سیم؛ همان بهتر که طلا و نقره در ساختن وسایل پست همچون زنجیرها و بندهای بردگان به کار آید! و وسیله ای بشود برای ساخت حلقه های زرین به گوش و انگشتان بزهکاران!(31) و بخشش به سربازان مزدور!
طرفه اینکه روایتگر یوتوپیا برای خوار شمردن زر و سیم ماجرایی را روایت می کند که در آن کودکان نیز سفیران را به علت استفاده از کلاه گوهر نشان به سخره می گیرند و آنان را احمق به شمار می آورند:
«مردم یوتوپیا به فرودست ترین مردمان ایشان سلام می گفتند. زیرا آنان را سرکردگان ایشان می پنداشتند، اما هیچ احترامی به سفیران نمی گذاشتند، زیرا با زنجیرهای زرینشان همچون بندگان به نظر می آمدند. و چه بسا کودکان را می دیدی که دُر و گوهرهای خود را هم اکنون دور ریخته اند و با دیدن کلاه گوهر نشان سفیران، با آرنج به مادران خود می زنند و می گویند:«نگاه کن، مادر آن احمق گنده را نگاه کن که مثل پسربچه ها مروارید و گوهر به خود آویزان کرده است.» و مادر خیلی جدی به او می گوید:« هیس، پسرم. من فکر می کنم که این یکی از دلقکهای سفیر باشد.» دیگران این زنجیرهای زرین را بی فایده می دانستند، زیرا چنان سبک است که هر بنده ای می تواند آن را بشکند و چنان سست که هر کسی می تواند آنها را هر وقت بخواهد بکند و بگریزد. اما پس از یکی دو روز که سفیران آنجا گذراندند و آنهمه زر و سیم بی بها را دیدند که خود چه بزرگ می داشتند و اهل یوتوپیا چه خوار، و وقتی دانستند که در غل و زنجیرهای یک بنده بیش از رخت و پخت تمامی سه سفیر زر و سیم هست، بال و پرشان ریخت. سپس با چهره ای شرم زده تمامی زر و زیوری را که بدانها می نازیدند، کنار نهادند، اما به اختیار این کار را کردند، زیرا با مردم یوتوپیا سخنی گفته و راه و روشها و اندیشه های آنان را آموخته بودند.»(32)
طرفه این که آموزه های روایتگر یوتوپیای توماس مور در بی اعتبار کردن زر و سیم در دوره ای الهام بخش لنین هم شد. او دستور داد ظروف ادرار از جنس طلا بسازند و مستراح های عمومی را از طلا تزئین نمایند. چنان که اصل یک شکل بودن لباس مردم و وادار کردن آنان به کار در مزارع الهام بخش سیستم کمونیستی چین مائو نیز شد. همچنین اعمال مجازات شدید برای قمار و شرط بندی که بنا به روایت رافائل، دریانورد پرتغالی در یوتوپیا رایج است، مورد توجه حکومت خمرهای سرخ در کامبوج قرار گرفت.(33)
پی نوشت ها :
1-تاریخ تمدن، ج6، ص 650.
2-فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، ص 157، نشرنی، 1387.
3-تاریخ در ترازو، ص 246.
4-ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج7، ص 292.
5-تاریخ فلسفه غرب، ج2، ص 716.
6-آرمانشهر، ص 16.
7-همان، ص 22.
8-تاریخ سوسیالیسم ها، ص 163.
9-گانتاناموسکو، گاستون بوتو، تاریخ عقاید و مکتب های سیاسی، مترجم دکتر حسین شهیدزاده، صص 163-164، انتشارات مروارید، 1370.
10-Chapiro,jose,Erasmus and struggle for peace,Boston,36,1950
11-ارغنون، (1)فرهنگ و تکنولوژی، مقاله سپیده دمان فلسفه تاریخ بورژوایی.
12-آرمانشهر، ص22.
13-همان، ص 22.
14-دایرة المعارف بریتانیکا، ج8، ص 770.
15-تاریخ تمدن، ج6،ص 650.
16-آرمانشهر، ص135.
17-Raphael Hythlody
18-تاریخ سوسیالیسم ها، ص 170.
19-آرمانشهر، صص 67-68.
20-همان.
21-همان، ص 72.
22-همان، صص 68-69.
23-همان، ص 74.
24-همان، ص 60.
25-همان، ص 61.
26-همان.
27-همان.
28-همان.
29-همان، ص 87.
30-همان، ص 88.
31-همان، ص 87.
32-همان، ص 89.
33-تاریخ سوسیالیسم ها، ص 170.
راسخی لنگرودی، احمد؛ (1390)، افق های ناکجاآباد، (سیری انتقادی در مدینه های فاضله)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول