نویسنده: محبوبه مسلمی زاده(1)
اشاره
بسیاری از محققان و دانشمندان غیر ایرانی پژوهش های فراوانی درباره ی فرهنگ و ادبیات ایران به عمل آورده و پرده از ابهامات بسیاری فرو افکنده اند که به بررسی های افزون تر و عمیق تری در دوره های بعد انجامیده و فرهنگ و ادب ما را به جهانیان بیش تر از پیش معرفی کرده است. از جمله ی این تحقیقات، رساله ی سهراب و رستم تألیف پروفسورآنتونی پاتر و تطبیق آن با چندین داستان مشابه در سرتاسر دنیاست. به تازگی از این رساله ی ارزشمند ترجمه ای به فارس صورت گرفته است که مسامحاتی در آن به چشم می خورد. مقاله ی حاضر با دیدی انتقادی به ترجمه ی مذکور پرداخته مواردی را که چندان با منظور مؤلف هماهنگی نداشته، بیرون کشیده و بررسی کرده است.پژوهشگر انگلیسی مری آنتونی پاتر(Murray Anthony Potter)، در سال 1899 کتابی با نام سهراب و رستم به رشته ی نگارش درآورده و در آن به بررسی تاریخچه ی خاستگاه مضمون حماسی نبرد میان پدر و پسر در ادبیات ممالک گوناگون پرداخته و چندین داستان از همین نمونه را ذکر نموده و برتری داستان رستم و سهراب فردوسی را بر همگنان گوشزد کرده است. کتاب مذکور، رساله ی دکتری این پژوهشگر است که به تأیید دانشگاه هاروارد رسیده است. نگارنده نیز جهت رساله ی کارشناس ارشد خود اقدام به ترجمه ی این اثر نمود و در حین کار، به ترجمه ی فارسی دیگری از کتاب مورد بحث برخورد کرده و قصد کرد تا از ترجمه ی مذکور بهره گیرد؛ ولی متأسفانه آن را از بسیاری جهات، نامفهوم و ناقص یافت و بر آن شد تا ضمن معرّفی بیشتر دکتر پاتر و آثار او، قسمت هایی از اصل کتاب سهراب و رستم به زبان انگلیسی را با ترجمه ی فارسی مترجم محترم مقایسه کرده و مواردی را که نسبت به رعایت آنها اهمال و اغفال و گاهی اغماض روا داشته شده است، پیش چشم آورده و چه بسا باعث شود در ترجمه ی مذکور بازخوانی و تجدید نظری صورت پذیرد. آنچه از نظر خوانندگان بزرگوار می گذرد، تطبیق حدود سی صفحه از متن ترجمه با متن انگلیسی از اصل کتاب پاتر است.
دکتر پاتر پس از دریافت درجه ی دکتری از دانشگاه هاروارد، در همان دانشگاه به تدریس ادبیات و زبان های رمانس پرداخت و در طول حیات افتخارآفرین خود به تألیفات و تحقیقات ارزنده ای دست یازید که از جمله آنها می توان موارد زیر را یاد کرد:
1. مقالات تخصّصی درباره ی زبان رمانس،2. چهار مقاله (1917)، در موضوعاتی از قبیل: پترارک (نویسنده، اومانیست، منتقد، خواننده)، اسب ها به عنوان شخصیت های حماسی، شعر حماسی، تاریخ و نقد، دانشگاه هاروارد: انتشارات کمبریج 3. کتابی به زبان اسپانیولی به نامCuentos Alegres که با مساعدتLuis Taboada نوشته است.4. مقاله ای درباره ی ادبیات تطبیقی،5. رمان فرانسوی زبانAmi et Amile 6-رنسانس(تاریخ)، مجموعه ی مقالات او در هاروارد بین سالهای 1909-1914، 7. سهراب و رستم؛ مضمون حماسی نبرد پدر و پسر، مطالعه ی خاستگاه و کاربرد آن در ادبیات و رسوم مردمی، که به همّت دیوید نات در سال 1902 در لندن چاپ شد.
مورد اخیر کتاب مورد بحث ماست که عنوان اصلی آن:
Sohrab And Rustem,The Epictheme of A Combat Between Father and Son A History of its Genesis and use in literature and Popular Tradition
است و اولین بخش اصلی کتاب نیز با همین نام آغاز شده است، ولی با کمال تعجّب، این نام که معرّف مضمون واقعی کتاب پروفسور پاتر است، از فصل نخست ترجمه حذف شده (نک: کمالی، 1384: 11) و فصل مذکور با عنوان «تجلی مضمون در ادبیات» و نام کتاب ترجمه هم: «نبرد پدر و پسر در ادبیات جهان(2)» ذکر شده است. شاید دور از انصاف باشد اگر نگوییم که به نام و نشان کتاب به گونه ای ناقص، آن هم به ضرورت، در شناسنامه ی کتاب اشاره گردیده است؛ نامی که مقام حماسه ی ملی ایران را از آنچه هست، فراتر می برد و آن را در فراسوی مرزهای ایران بزرگ بیش تر از پیش معرّفی می کند، به راحتی از جانب مترجم نادیده گرفته شده و کتابی که حاصل تلاش بی شائبه ی سالیان عمر مؤلّف و توجه خاصّ او به ادبیات ملّی ایران است، با سلیقه ی شخصی مترجم و با فروگذاشت جوانب امانت، نام گذاشته شده است.
تلفّظ نام نویسنده، یعنی«موری آنتونی پاتر» هم مورد کم توجّهی قرار گرفته؛ یعنی جایی به صورت«ماری آنتونی پاتر» و جایی دیگر«میوری آنتونی پاتر» ذکر شده است(همان: شناسنامه: 7)؛ البتّه با این یادآوری که اشتباه های حروف نگاری هم به حساب مترجم گذاشته می شود.
ترتیب فصل بندی در کتاب دکتر پاتر بدین گونه است که پس از پیش گفتار، فهرست کاملی از محتویات هر فصل در صفحاتvii تاxii آمده است که در ترجمه اشاره ای بدان نشده و تنها به فهرستی خلاصه بسنده شده است.
پایان کتاب پاتر، فهرستی از جُنگ های بین خویشان و دوستان، با نمونه هایی از این دست داستان ها، ضمایم دیگر و کتاب شناسی را در برمی گیرد، که مترجم با اقدام به پس و پیش کردن ابواب و فصول به دلیل نامعلومی، قسمتی از این ضمائم، یعنی«نمایه نام»، را در پایان فصل اول گنجانده است.
در ذکر اعداد و ارقام نیز دقّتی نشده است؛ مثلاً در صفحه 14 از ترجمه، سال 1618 به اشتباه 1816 آمده و نیز در همان صفحه، هنری ششم Henry vi هنری پنجم ترجمه شده است. در برگردان برخی از اصطلاحات یا ترکیبات حسن سلیقه ای به کار نرفته است؛ مثلاً by itself، به معنی «به خودی خود» یا « به تنهایی»، در جمله ی زیر« به وسیله ی خود» ترجمه شده است، که چندان جالب نمی نماید:
itself,
...)p.2) It forms a distinct class by itself,
- ... (مضمون نبرد پدر و پسر)، به تنهایی گروه متمایزی را تشکیل می دهد.
- ... یک نوع متمایز و مشخّص را به وسیله ی خود شکل می دهد...(همان: 11).
سهو در ترجمه ی عبارات از نظر گرامر، ضمایر و مراجع آنها و... بسامد بالای دارد که البتّه نگارنده برای اثبات این ادّعا، از جملات کتاب و معنی آنها و ترجمه ی مذکور همراه با ذکر شماره ی صفحات جهت تطبیق، نمونه هایی آورده است با این توضیح که ابتدا متن انگلیسی با معنای جملات و سپس برگردان های مترجم آورده شده است. شماره هایی که بعد از ترجمه جمله آمده، آنچه به فارسی میان دو کمان است، به شماره ی صفحات کتاب مترجم محترم اشاره دارد و اعداد انگلیسی گویای شماره ی صفحات اصلی کتاب پاتر است.
اما مطلب عمده در رساله ی پاتر، داستان هایی است از ملیّت های مختلف که شباهت هایی با داستان اساس، یعنی «رستم و سهراب»، دارد، تا درون مایه ی نبرد بین دو منسوب در میان این ملّت ها بررسی گردد. در برخی از داستان ها، مؤلّف، داستانی را به زبان همان ملت نقل نموده و برخی از اشعار و متون را به زبان اصلی ذکر کرده است؛ ولی در ترجمه به راحتی از آنها و گاهی از کلّ داستان چشم پوشی شده و اشاره ای هم از آنها به میان نیامده است! چنین اغماضی، در زیرنویس ها و یادداشت های نویسنده نیز اعمال شده و مترجم از میان این هشتاد و چند داستان، به تعدادی از آنها بسنده کرده و ذکر مابقی را لازم ندانسته است. زبانی که پاتر کتاب خود را بدان نوشته، زبانی کهن است؛ لذا گاهی از قلم افتادگی هایی در متن ترجمه به چشم می خورد که به یک پاراگراف هم می رسد و شاید علت آن، همین زبان کهن و عدم آشنایی مترجم با زبان مذکور است(نک: همان: 17 و 210. p از کتاب اصلی)! در صورتی که جای آن داشت تا اگر نه ترجمه، دست کم اشاره ای بدان می شد.
* در ترجمه، استعمال مترادفات، مکرّر است و گاهی هم با موارد « ایضاح بعد از ابهام» مواجه می شویم! مانند:
This may be called the father and Son Combat proper.
- شاید این « نبرد پدر و پسر» به معنای واقعی باشد.
- می توان آن را یک نبرد بجا و مناسب بین پدر و پسر خواند(؛ چون باعث آشنایی این دو با هم می شود...) (همان: 11).
* و گاهی جاهایی هست که فراموش شده یا شاید از نظر مترجم لزومی نبوده است که واژه ای ترجمه شود؛ مثل:
Here the jester Triboulet plots to kill francis the First...(P.5(
-اینجا تریبولت دلقک دسیسه می کند تا فرانسیس اول را بکشد... .
-در اینجا جستر تریبولت نقشه می کشد تا فرانسیس را بکشد...(همان: 15).
یا این نمونه:
A rich merchant comes to the house of an impoverished old couple...(p.4)
- تاجر ثروتمندی به خانواده ی زوج پیرِ ورشکسته ای می آید... .
- یک بازرگان ثروتمند به خانه ی زن و شوهر پیری می آید...( همان: 14).
* و امّا از نمونه های سهو در ترجمه همراه با اصل متن انگلیسی، مواردی به شرح زیر آمده است و قضاوت بیشر بر عهده ی خوانندگان گذاشته می شود:
The variants offered range from the folktale to the episode in a very artificial romance,
- گونه های ارائه شده، گستره ای از داستان عامیانه تا واقعه ی ضمنی در یک داستان پهلوانی غیرواقعی را در برمی گیرد.
- در یک رمان مصنوعی، پیشنهادهای گوناگون از قصّه ی عامیانه به بخشی از رمان گسترده می شود(همان:9).
*پاتر در ادامه ی سطور پیشین می گوید:
Naturally it is upon the former that I have based my theories, and I hope that in he body of he work I have made clear my opinion as to their relative importance.
- طبیعتاً بنیاد نظریات را بر مورد نخست (داستان عامیانه) نهاده ام و امیدوارم که در متن اصلی اثر نگرش خود را درباره ی اهمیّت نسبی آنها روشن ساخته باشم.
- این از نظریه ی قبلی من که بنیان پایان نامه را بر اساس آن گذاشته ام، بالاتر است و امیدوارم که در بدنه ی کار، نظریه ی خود را به همان اندازه که وابستگی و ارتباط آنها مهم است، توضیح داده و روشن کرده باشم.
* و باز هم در ادامه ی مطلب:
…It was he (professor Royce of Harvard) who suggested that possibly the custom of Matriarchy might explain the theme. Should the theory I advance obtain some currency he should be given full credit, should it fail he is of course by no means responsible,
-... او پروفسور رویس از هاروارد بود که پیشنهاد کرد، شاید رسم مادرسالاری بتواند مضمون را توضیح دهد. اگر نظریه ای که ارائه می دهم اندکی رواج یابد، افتخارش یکسره از آنِ اوست و اگر رد شود، البته او به هیج وجه مسئول نیست.
-... ایشان بودند که این پیشنهاد را دادند که رسم و سنّت مادرسالاری، می تواند این مضمون را شرح و توضیح دهد. برای این نظریه می بایست مقداری پول فراهم می شد و اعتبارات کاملی پرداخت می شد؛ که اگرچه رد می گشت. البتّه ایشان بدون هیچ دارایی و استطاعتی این مسئولیت را به عهده گرفتند(همان: 10).
Like all themes of enduring interest it is by no means limited to popular literature(p.3(
- همانند همه ی درون مایه هایی که اهمیت پایدار دارند این(مضمون) به هیچ وجه به ادبیات مردمی محدود نمی شود.
- همانند تمام مضمون های جاودان و پایدار، این مضمون نیز بدون هیچ قصد و نیّتی، به ادبیات مردمی محدود شده است(همان: 13).
During the course of the long and equal fight, Tancred, like the great epic heroes, ask in vain, the name of his opponent only to learn it when she dies at his feet(p.4-5(
- طی جریان نبرد طولانی و برابر، تن کرد همچون پهلوانان حماسی، سرسری و بیهوده نام هماورد خود را می پرسد، تنها برای اینکه وقتی دختر در پای او می میرد، نامش را بداند.
- در طی مبارزه ای طولانی و برابر، تن سرد مثل قهرمانان بزرگ حماسی، بیهوده و بی نتیجه نام حریف خود را می پرسد، تنها به خاطر اینکه بداند حریف چه موقع به وسیله ی او کشته خواهد شد(همان: 14).
آن گونه که از عبارت برمی آید، پهلوان از اینکه هماوردش به زودی کشته می شود، مطمئن است و اگر نام او را می پرسد، آن هم سرسری، به این معنی نیست که برای او نام حریف مهم است؛ بلکه نامی به فهرست مغلوب شدگان او افزوده می شود و ارتباطی به زمان کشته شدن او ندارد.
در آغاز کتاب، در قسمت فهرست مطالب فصل اوّل، به نمونه هایی از درون مایه ی نبرد بین دو تن از یک خانواده اشاره شده است که از نمایشنامه های ویکتور هوگو و از میان آنها، از لوکرس بورژیا (لوکرزیا بورژیا) سخن به میان آمده است. لوکریا بورژیا در سال 1480 در رم زاده شد. پدرش، دوک الکساندر ششم بود که پس از چند سال مبارزه ی مذهبی، در سال 1492 به مقام پاپ رسید. لوکررزیا در آن زمان ملکه ی رم بود و در مدّت چهل سال عمر خود، چند بار شوهر کرد، که به جز شوهر آخری، همه را با زهر مسموم کرد. هنگامی که کمی پیرتر شد، توفان جنایت در وی آرام گرفت و عاشق یک جوان اسپانیولی شد و با وی ازدواج کرد. برخی این زن زیبا را «ملکه ی زهر» لقب داده اند. زندگی او تاکنون نظر بسیاری از نویسندگان را جلب کرده و آثار مهمّی را به وجود آورده است؛ از جمله کتاب هایی از ویکتورهوگو و میشل زواگو درباره ی این زن به جا مانده است(دانشنامه ی بریتانیکا).
* امّا دکتر پاتر از این داستان در کتاب خود این گونه یاد کرده است:
In lucrezia borgia the last scene is the struggle between lucrezia and her son, who wishes to avenge the death of his five comrades, It is only when he has struck her with his dagger that she tells him who he has killed)p.5),
- در داستان لوکرز بورژیا، آخرین صحنه، کشمکش بین لوکرزیا و پسرش است که می خواهد مرگ پنج رفیقش را انتقام بگیرد. فقط زمانی که او (پسر) با خنجرش به زن (لوکرزیا) ضربه می زند، زن به پسر می گوید که چه کسی را کشته است.
- در آخرین صحنه ی لوسرزیا بورگیا، یک مبارزه بین لوسرزیا و پسرش درمی گیرد که می خواهد انتقال مرگ پنج یار خود را بگیرد. تنها زمانی که پسر با دشنه به پدر ضربه زده است، به او می گوید چه کسی را کشته است(همان: 15).
The name of an American Indian is a sacred thing not to be divulged by the owner himself without due consideration. one may ask a warrior of any tribe to give his name and the question will be met with a point-blank refusal or the more diplomatic evasion that he can not understand what is wanted of him. The moment a friend approaches the warrior interrogated will whisper what is wanted and the friend can first tell the name receiving a reciprocation of courtesy from the other...(p.211)
- نام یک سرخپوست امریکایی، امر مقدسی است که نباید توسّط صاحب نام، بدون هیج ملاحظه ای برملا شود. ممکن است کسی نام جنگجوی قبیله ای را بپرسد و پرسش با یک امتناع صریح یا گریز دیپلماتیک، که یعنی نمی فهمد از او چه می خواهند، روبه رو شود. وقتی که یک دوست درخواست می کند، جنگجوی مورد سؤال، آنچه را از او خواسته می شود، زمزمه می کند و دوست می تواند اوّل نام خود را بگوید، در حالی که از سوی دیگر، احترام متقابلی دریافت می کند.
- نام یک سرخپوست آمریکایی چیز مقدّسی است که به هیچ وجه آن را فاش نمی کند. شخصی ممکن است از یک شوالیه، از هر قبیله ای که باشد، بخواهد تا نامش را بگوید. این درخواست یا مستقیماً یا با طفره رفتن و به طورغیرمستقیم رد می شود. هنگامی که یک دوست نزدیک می شود، جنگجو آنچه را می خواهد، به آرامی به زبان می آورد و اوّل آن دوست نام را می گوید و دیگران نیز با ادب و مهربانی با او برخورد می کنند(همان: 18).
* اما در داستان رستم و سهراب:
Rustem rose one morning prepared for the chase, put his belt and filled his quiver with arrow...(p.8(.
- ز موبد بر این گونه برداشت یاد ... که رستم یکی روز از بامداد
غمی بد، دلش ساز نخچیر کرد ... کمر بست و ترکش پر از تیر کرد
شنیدم که رستم دستان، روزی از بامداد اندوهگین بود؛ آهنگ شکار کرد و کمر بدان بست، ترکش پر از تیرکرد و رفت تا به مرز توران رسید...(بنداری، 1380: 99-98).
- یک روز صبح رستم از خواب برمی خیزد، دوال خویش را می بندد و تیردان خود را از تیر پر می کند و به سوی مرز توران، جایی نزدیک شهر سمنگان راه می افتد(کمالی، همان: 21).
- که معنی جمله ی« دوال خویش را می بندد» برنگارنده معلوم نشد. آنچه مسلّم است، در شاهنامه واژه ی «کمر» مکرّراً به معنی کمربند، و «میان» به معنی کمر به کار رفته و اصطلاح «کمر بر میان بستن» کنایه از «آماده ی کاری شدن و دست به کار شدن» و نمونه های آن در شعر پارسی بسیار است از جمله:
- بیامد به تخت پدر بر نشست ... به شاهی کمر بر میان برببست همه در
میان بسته دارید و بیدار بید ... پناه جهاندار بید
(به نقل از رستگار فسایی، 77: 1374)
-جبریل رسید طوق در دست ... کز بهر تو آسمان کمر بست
(نظامی 12:1363)
-به شام و صبح اندر خدمت شاه ... کمر می بست چون خورشید و چون ماه
(همان: 78)
-آسمان ها در شکست من کمرها بسته اند... چون نگه دارم من از نه آسیا یک دانه را؟
(صائب تبریزی، 1333: 20)
«کمر بر میان» به صورت صفت مرکّب، به معنی آماده ی کاری شده و در برهان قاطع ذیل ترکیب کمربستن آمده است: کنایه از اختیار کردن و قوی دل شدن در کارها و اهتمام نمودن در آن کار، و کنایه از مقابل و برابر شدن در مقابله و جنگ هم هست.
و بسیاری از این دست که از حوصله ی این مقال بیرون است.
With the exception of few cases the son seeks father. Usually the latter is a mortal, but in a few instances grouped together, he is a supernatural being(p.12(.
-... به استثنای چند مورد، پسر در جست وجوی پدر است. معمولاً دومی (پدر) از میرایان است؛ اما در نمونه های کمی که با هم گروه بندی شده اند او(پدر) موجودی فراطبیعی است.
-... در بعضی موارد استثنائی، پسر در جست وجوی پدر برمی آید. معمولاً مورد اخیر، مرگ آور است؛ اما در موارد اندی که با یکدیگر یک گروه را تشکیل می دهند، پسر یک شخصیت فوق العاده و ماوراء طبیعی است(کمالی، همان: 25).
مواردی که به آنها اشاره شد، مشتی بود نمونه ی خروار از ترجمه ی کتاب ارزشمندی که دانشمندی از فراسو به تحقیق درباره ی هشتاد و اند داستان با مضمون مشترک پرداخته و شاهکار حماسی ملّی پارسی، یعنی داستان رستم و سهراب، نیز نه تنها از جمله ی آنها، بلکه مهم ترین و اساسی ترینشان به شمار آمده و اهمیت داستان به اندازه ای است که پروفسور پاتر از میان همه ی آنها، کتابش را بدان نامیده است؛ تنها نسخه ی چاپی موجود از کتاب مذکور در ایران، در کتابخانه ی استاد شادروان مجتبی منوی در تهران است و جای آن دارد که این گونه نسخ کمیاب به بهترین وجه ممکن تحقیق، و بررسی و ترجمه شوند. ترجمه های این گونه، نه تنها آثار گران قدری چون کتاب دکتر آنتونی پاتر را قدر نمی نهند، بلکه آن ها را از صدر به زیر می کشانند. پس برماست که به چنین تحقیقاتی که رابطه ی مستقیم با فرهنگ و ادبیات ما دارند و در شناساندن هر چه بیشتر آن یاریمان می دهند، ارج نهاده، داد آنها را به تمامی بدهیم و این گونه مُثله شان نکنیم.
پی نوشت ها :
1. دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علمی آزاد اسلامی.
2. نبرد پدر و پسر در ادبیات جهان (ترجمه محمدکمالی، تهران: ایدون 1384)، نوشته موری آنتونی پاتر است. این مقاله در شماره 25 کتاب ماه ادبیات (اردیبهشت ماه 88) با عنوان «نبرد پدر و پسر» به چاپ رسیده است.
- بنداری، فتح بن علی، 1380، شاهنامه ی فردوسی. ترجمه ی عبدالمحمد آیتی. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- پاتر، موری آنتونی، 1384، نبرد پدر و پسر در ادبیات جهان. ترجمه محمود کمالی، تهران: ایدون.
- رستگار فسایی، منصور، 1374، حماسه رستم و سهراب. تهران: جامی.
- سجادی، ضیاء الدین، 1374، فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی شروانی. تهران: زوار.
- صائب تبریزی، 1333، کلیات صائب تبریزی. مقدمه و شرح حال به قلم استاد امیری فیروزکوهی. تهران: خیام.
- عفیفی، رحیم، 1376، فرهنگنامه ی شعری. تهران: سروش.
- نظامی گنجوی، جمال الدین ابوحمد الیاس، 1363، خسرو و شیرین، به تصحیح وحید دستگردی. تهران: علمی.
- ــــــــــــــ، 1363، لیلی و مجنون. به تصحیح وحید دستگردی، تهران علمی.
- فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، 1384، «نامه فرهنگستان»، دوره ی هشتم، شماره ی سوم، پاییز 1384.
- Potter murray Anthony,1902,Sohrab and Rustem, London: David Nutt,
WWW, Britanicaonline. com
منبع مقاله :
خاتمی، احمد؛ (1386)، گزیده مقالات کتاب ماه ادبیات درباره نقد کتاب، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول 1389