جعفر کذّاب

جعفر بن علی الهادی (علیه السلام) که در زبان روایات قبل از خود، که هنوز به دنیا نیامده بود، از زبان نیاکان و امامان پیش از خود به «کذّاب» معروف و نامیده شده است. او در اثر نشستن با رفقا و دوستان بد و رفت و آمد با اجلاف
شنبه، 14 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جعفر کذّاب
جعفر کذّاب

 

نویسنده: محمد امینی گلستانی




 
جعفر بن علی الهادی (علیه السلام) که در زبان روایات قبل از خود، که هنوز به دنیا نیامده بود، از زبان نیاکان و امامان پیش از خود به «کذّاب» معروف و نامیده شده است. او در اثر نشستن با رفقا و دوستان بد و رفت و آمد با اجلاف و فرومایگان شهر، از جاده ی حق و شریعت اجدادی خویش منحرف و مورد مذمّت و توبیخ قرار گرفت.
درباره ی او روایات مذمّت کننده ی متعدّدی آمده است که در مورد انحراف او شکی نمی گذارد؛ ولیکن در پاسخ یکی از شیعیان مطلبی از امام «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» وارده شده است که بعضی نسبت به او اظهار خوش بینی کرده اند، اما این اظهار در اثر معنای صحیح نکردن آن روایت است.
1- بعد از تولّد او امام هادی (علیه السلام) اظهار سرور نکرد، از علّتش پرسیدند، فرمود: «سیضلّ به خلق کثیر؛ (1) به زودی، به سبب او خلق، زیادی گمراه خواهند شد.»
2- بار دیگر فرمود: از پسرم جعفر بپرهیزید، او از من؛ مانند: «نمرود» فرزند نوح، از نوح است وقتی که گفت: «او از اهل من است، خداوند عزّوجلّ در جوابش فرمود: او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالح است». (2)
3- امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمود: مَثَل من با او مَثَل هابیل و قابیل دو فرزند آدم است. وقتی قابیل به آن چه که خدا به هابیل عطا کرده بود، حسد ورزید؛ «لو تهیّأ لجعفر قتلی لفعل ولکنّ الله غالب علی أمره؛ (3) اگر وسیله ی کشتن من برای او فراهم شود، حتماً این کار را می کند، ولکن خداوند بر کار خویش پیروز است.»
4 - امام حسین (علیه السلام) فرمود: «قائم هذه الأمة التاسع من ولدی صاحب هذا الأمر و هوالّذی یقسم میراثه و هو حیّ؛ (4) قائم این امّت، نهمین نفر از اولاد من صاحب این امر است. او کسی است که میراثش را در حال زنده بودن تقسیم می کنند.» (5)
4- امام سجاد (علیه السلام) در روایتی، بعد از ذکر بیاناتی به ابوخالد کابلی (کنگر)، گریست و فرمود: «کانّی بجعفر الکذّاب و قد حمل طاغیة زمانه علی تفتیش أمر ولیّ الله، و المغیّب فی حفظ الله و التنکیل بحرم أبیه جهلاً منه بولادته و حرصاً منه علی قتله، أن ظفر به وطمعاً فی میراثه حتّی یأخذه بغیر حقّه؛ (6) گویا جعفر کذّاب را می بینم، طاغیه ی زمانش را وادار کرده است بر بازرسی کار ولیّ خدا و غایب شده در حفظ خدا و بر سخت گیری به حرم پدرش و از نادانی اش به ولادت او و به حریص بودن در کشتن او، اگر به او دسترسی داشته باشد! و به خاطر طمع در میراثش تا بدون حقّ آن را بگیرد.»
6- جعفر کذّاب خلیفه را وادار کرد عیالات برادرش امام حسن عسکری (علیه السلام) را به زندان افکند. (7)
7- با همدستی خلیفه، اموال برادرش را به تاراج برد؛ زیرا خلیفه ادّعا کرد حسن بن علی وارث ندارد و خلیفه، وارث بی وارثان است و من هم اموال او را بر ملّت حلال کردم! مردم وحشی ریختند و اموال را غارت کردند، حتّی لحاف و رختخواب را با چاقو دو نیم کرده و بردند!! (8)
8- برای به دست آوردن اموال برادر، وجود مقدّس مهدی موعود (علیه السلام) را انکار کرد هر چند در روایت ابوالأدیان آمده است که امام قائم- عجل الله فرجه الشریف- او را از کنار بدن شریف پدر کنار کشید و خود بر پدر نماز خواند، ولی با این وصف، مُنکر وجود او شد و زن ها را ترساند و آن ها را تبعید کرد و کسانی را برای پیدا کردن موعود (علیه السلام) به تفتیش خانه ی برادرش فرستاد و همه ی اهل خانه را بازداشت کرد و خانه را لاک و مهر نمود. (9)
پس با دقّت بر لحن روایات درمی یابیم که جعفر کذّاب تا آخر عمر، بر نفاق خود ادامه داد و هیچ بویی از ندامت و پشیمانی در رفتار و گفتار او مشاهده نگردید.
اما پاسخ مهدی (علیه السلام) به پرسش یکی از شیعیان درباره ی عمویش جعفر بن محمد بن اسحاق بن یعقوب، به وسیله ی جناب عثمان بن سعید عَمری نوشت «... أمّا عمّی جعفر وولده فسبیل إخوة یوسف (علیه السلام)؛ (10)و امّا عمویم جعفر و فرزندانش، پس راهشان راه برادران یوسف (علیه السلام) بود.»
بعضی در سرانجام کار جعفر، به استناد توقیع مبارک فوق، اظهار خوش بینی کرده و می گوید: جعفر توبه کرد و از گمراهی اش برگشت، کارش درست شد و متوجه ی انحراف خود شده و به راه راست برگشت، تنها دلیل او بر گفته هایش، همان توقیع مذکور است.
آن هایی که به سبب این توقیع، نسبت به جعفر و فرزندانش اظهار خوش بینی کرده اند، اگر منصفانه قضاوت کنند، هیچ گونه توبه ای از آن ها استشمام نمی شود، بلکه بالعکس، حضرت مهدی (علیه السلام) عمویش، جعفر و فرزندانش را به برادران یوسف تشبیه کرده که آن ها هر کاری را توانستند درباره ی یوسف (علیه السلام) اعمال کردند و هر شکنجه ای را خواستند، به او دادند و هر ستمی را درباره ی او روا داشتند، مضافاً بر این در حدیث 2 امام هادی (علیه السلام) فرمود: از فرزندم جعفر بپرهیزید او از من مانند نمرود فرزند نوح است... نتیجه این که پسر نوح تا آخر ایمان نیاورد و غرق شد هم چنین جعفر کذّاب!
بلی، برادران یوسف پس از کشف ماجرا و رسوایی که متوجه آنان شد، از پدر درخواست آمرزش نمودند، ولی در این جا طلب آمرزش و توبه ای از سوی جعفر کذّاب برداشت نمی شود بنابراین صحیح آن است که بگوییم:
وجه شبه در این توقیع، تشبیه انواع اذیت ها و آزارها این است که از برادران یوسف، به یوسف رسید و از سوی جعفر هم به وجود مقدس امام عصر (علیه السلام) وارد آمد.
9- احمد بن اسحاق نامه ای را که جعفر کذّاب به بعض اصحاب نوشته و به سوی امامت خود دعوت کرده و ادعای قیمومیّت نموده بود، میان کاغذی گذاشته و به محضر امام (علیه السلام) فرستاد. جواب مفصّلی از سوی امام آمد، از جمله در مورد جعفر کذّاب فرموده است: «وقد ادّعی هذا المبطل المفتری علی الله کذب بما ادّعاه، فلا أدری بأیة حالة هیّی له رجاء أن یتمّ دعواه، أ بفقه فی دین الله؟ فوالله ما یعرف حلالاً من حرام و لایفرق بین خطاء و صواب أم بعلم، فما یعلم حقّاً من باطل و لامحکماً من متشابه، و لا یعرف حدّ الصلوة و وقتها، أم بورع فالله شهید علی ترکه الصلاة الفرض أربعین یوماً یزعم ذلک لطلب الشعوذة، و لعلّ خبره قد تأذی إلیکم، وهاتیک ظروف مسکره منصوبة، و آثار عصیانه لله عزوجل مشهورة قائمة، أم بآیة فلیأت بها أم بحجّة فلیقمها أم بدلالة فلیذکرها...؛ به تحقیق، او پیرو باطل و به خدا افترا زده و در ادعایش دروغگو است، او ادعایی کرده که من نمی دانم با چه حالتی این امید برای او مهیا شده است که ادعای خود را به پایان برساند (صحت ادعای خود را به اثبات برساند!) آیا با تفرقه در دین خدا؟ (او که از دین خدا چیزی نمی فهمد) به خدا قسم! او حلال را از حرام نمی شناسد، بین خطا و صواب را جدا نمی کند، یا (می خواهد ادّعایش را با علم ثابت نماید، در حالی که او) حقّ را از باطل، و محکم را از متشابه (تشخیص نمی دهد و) نمی فهمد. حدود نماز و وقت آن را نمی شناسد، یا با ترس از خدا؟! (می خواهد حقیّت خود را ثابت نماید در حالی که) به خدا قسم او چهل روز نماز واجب را ترک کرد، به خیال این که «شعبده» بازی را یاد گیرد و شاید خبر آن به شما رسیده باشد؛ (هنوز) ظرف های مستی (میگساری) او نصب شده (موجود) است و آثار نافرمانی او به خداوند مشهور و پابرجاست یا آیه ای (می خواهد درستی ادّعایش را بقبولاند) بیاورد یا با حجتی؛ پس اقامه نماید به دلیلی؛ پس آن را ذکر نماید.»
بعد از ذکر آیاتی فرمود: «فألتمس تولّی الله توفیقک من هذا الظالم، ما ذکرت لک وامتحنه وسله عن آیة من کتاب الله یفسّرها دو صلوة فریضة یبیّن حدودها و ما یجب فیها، لتعلم حاله و مقداره و یظهر لک عواره و نقصانه و الله حسیبه؛ (11) پس خداوند تو را (از شر او نگهدارد و) موفّق نماید از این ظالم، آن چه را که ذکر کردم، بخواه و امتحانش کن و از او از آیه ای (فقط از یک آیه) سؤال نما، ببین می تواند آن را تفسیر کند! یا از نماز، فریضه ای بپرس، می تواند حدود واجبات آن را بیان کند؟! تا مقدار علم و حال او را بدانی و برایت ننگ و نقص او ظاهر شود و خدا خود حسابرس اوست.»
و در توقیع صادره در ردّ ابی غانم قزوینی فرمود: «و لولا ما عندنا من محبّة صلاحکم و رحمتکم و الإشفاق علیکم، لکنّا عن مخاطبتکم فی شغل ممّا قد امتحنّا من منازعة الظالم العتلّ الضآلّ المتابع فی غیّه، المضادّ لربّه، المدّعی ما لیس له، الجاحد حقّ من افترض الله طاعته، الظالم الغاصب، و فی ابنة رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لی اسوة حسنة، و سیردی الجاهل رداءة عمله (12) (سَیَعلَمُ الکافِرُ لِمَن عُقبَی الدّارِ...)؛ (13) اگر نبود نزد ما محبت و صلاح و مهربانی شما و دلسوزی برای شما، حتماً از گفت و گو در این باره، صرف نظر می کردیم (ادامه ی گفتار با) کسی که آزمایش کرده ایم از نزاع؛ ظالم کینه توز و پرخور، گمراه و پیرو گمراهی خود، با خدا ضدّیّت کننده و ادّعا کننده ی چیزی را که در آن حقّی ندارد، ظالم و غصبی که انکار کننده ی حقوق کسی است که خداوند اطاعت او را به او واجب کرده است و مرا به دختر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) (در غصب اموال و حقوق و مظلومیّت) تبعیّت زیبایی است، و به زودی نادان به بدی عمل خود، پی می برد و به زودی کافر می داند که پایان نیک خانه (دنیا و آخرت) برای کیست؟»
علاوه بر این دلایل، از عمومات آیات و روایات استفاده می شود که عذاب بدکاران اولاد رسول (صلی الله علیه و آله و سلّم) دو برابر دیگران خواهد بود؛ زیرا (فإذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم و لا یتسآئلون؛ (14) پس از نفخ صور، دیگر نسبی در میان نخواهد بود و نه پرسشی از نسب می شود، بلکه صرفاً به عمل انسان ها بازنگری خواهد شد».
پس با توجه به مراتب بالا و دلایل فراوان دیگر، جعفر کذّاب و امثال او از خانواده ی اهل بیت (علیهم السلام) از جهت مفاد آیات و اخبار، بدی حالشان محرز و روشن و از نظر فقهی، غیرقابل بخشش است و از توقیع های بالا و امثال آن ها که بعد از جعفر صادر شده، معلوم می شود تا پایان عمر از انکار مقام عظمای ولایت دست بر نداشته و توبه هم نکرده است و عبارت جعفر توّاب هم درباره ی او صحیح نیست.
برخی از نظر عاطفی به قضیه می نگرند و می گویند: آن ها خانواده ی کرم و عفو و بخشش و سیادت هستند و از حق خود، مخصوصاً برای افرد منسوب به خانواده ی خود در می گذرند و مانند یوسف (علیه السلام) با گفتن «لاتثریب لکم الیوم» از آتش نجاتشان می دهند، باز درست نمی باشد؛ زیرا آن ها نیز مانند دیگران، بلکه بیشتر در برابر حکم خدا یکسان و مسئول هستند؛ زیرا مسئله ی جبهه گیری جعفر کذّاب در برابر امامت و انکار ولایت است.
خلاصه این که حالات احمقانه ی جعفر کذّاب و رشوه دادنش به خلیفه که او را جانشین برادرش امام عسکری (علیه السلام) قرار دهد و خوشگذرانی هایش بر روی قایق در دجله و سرگرمی هایش با کنیزکان رقاصه و میگساری و زیرفشار قرار دادن شیعیان قم که وجوهات شرعی را از آن ها بگیرد و سایر کارهای زشت او به ضمیمه ی روایات مذمّت کننده اش که نمونه هایی از آن گذشت، به ویژه توهین و جسارت های او به مقام عظمای ولایت، سرانجام او را تاریک و نابخشودنی نشان می دهد.

پی نوشت ها :

1- المحجّة البیضاء:313/4،؛ یوم الخلاص: ص 90.
2- الزام النّاصب: ص 114.
3- الزام النّاصب: ص 114.
4- إعلام الوری: ص 401.
5- عمویش جعفر کذّاب، منکر تولّد و وجود او شده و ماترک برادرش امام حسن عسکری (علیه السلام) را با همدستی خلیفه ی عباسی تقسیم نمود و به وارث حقیقی امام قائم- عجل الله فرجه الشریف- نصیب و حصّه ای تعیین نکردند.
6-کمال الدّین: ص 320؛ منتخب الأثر: ص 243؛ اعلام الوری: ص 385؛ الزام النّاصب: ص 67.
7- غیبت طوسی: ص 74؛ ارشاد مفیدره ص 325.
8- یکی از وعّاظ قم در روز شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) به نقل از سیّد محسن امین (علیه السلام) صاحب اعیان الشّیعة.
9- خلاصه از یوم الخلاص: ص 91.
10- غیبت طوسی: ص 176؛ کمال الدّین: 384/2؛ تاریخ عصر غیبت: ص 264؛ احتجاج طبرسی این توقیع به طور کامل در آخر بخش 15 فصل متفرّقات این کتاب آمده است.
11- بحارالأنوار: 195/53 باب ما خرج من التّوقیعات شماره ی 21 از غیبت طوسی؛ تمام توقیع در آخر بخش 15 فصل متفرّقات این کتاب آمده است.
12- یقال: أرداه: أهلکه، کقوله: «تنادوا فقالوا أردت الخیل نائیا.»
13- بیان: «الصنیعة» من تصطنعه و تختار لنفسک، و «الظالم العتل» جعفر الکذّاب، و یحتمل خلیفة ذلک الزمان. غیبت شیخ طوسی ص 184 و 185؛ و احتجاج طبرسی ص 253؛ بحارالأنوار: 178/53 باب التّوقیعات شماره ی 9 از احتجاج طبرسی، کامل ای توقیع در بخش 15 فصل متفرّقات این کتاب آورده ام.
14- مؤمنون: 102.

منبع مقاله :
امینی گلستانی، محمّد؛ (1389)، سیمای جهان در عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط