نویسنده: محمد تقی تقی پور
رؤسای ساواک به دلیل برخورداری از اختیارات و امتیازات ویژه در نظام شاهنشاهی، نقش بسیار مهمی را در پَسِ پرده بازی می کردند. دلیل عمده ی انتخاب و انتصاب این افراد به سمت ریاست ساواک، وابستگی ها و ارتباطاتی بود که با محافل آمریکا و انگلیس، به ویژه سرویس های اطلاعاتی آنها داشتند. بدون شک، عملکرد رؤسای ساواک در پس پرده تاریخ معاصر ایران از اهمیت فراوان برخوردار است. بنابراین شناخت اجمالی درباره ی این اشخاص دستمایه ارزشمند برای آن دسته از مخاطبان است که برای آشنایی با دستگاه مخوف ساواک کنجکاو هستند.
تیمور بختیار
سپهبد تیمور بختیار فرزند فتحعلی در سال (1292 یا 1293) شمسی در اصفهان به دنیا آمد. دوره ی ابتدایی را در اصفهان و تحصیلات متوسطه را در تهران به پایان رسانید. در سال 1309 به بیروت رفت و در یک مدرسه ی لائیک به تحصیل پرداخت. در سال 1311 عازم فرانسه شد و در مدرسه ی نظامی «سن سیر» مشغول تحصیل گردید. وی در اواخر سال 1314 به تهران بازگشت و در فروردین 1315 با درجه ی ستوان دومی به خدمت ارتش درآمد و تا سال 1324 در واحدهای مختلف ارتش خدمت می کرد. بختیار فردی مستبد، خونریز و جاه طلب بود که علناً به فسق و فجور می پرداخت و با سوار کردن فواحش در کنار خود، با اسکورت به میان جمعیت می آمد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 فرماندار نظامی تهران و حومه گردید و با تأسیس ساواک در دی ماه 1335 به ریاست آن سازمان منصوب و به پدر ساواک معروف شد. او به دلیل قدرت طلبی بیش از حد، مورد غضبت محمدرضا شاه واقع شد و پس از درگیری آشکار و رقابت جاه طلبانه با دکتر امینی در بهمن 1340 به طور غیررسمی به اروپا تبعید گردید. در مهرماه 1341 به دستور شاه، از ارتش بازنشسته شد و از آن پس مخالفت وی با شاه شدت گرفت. پس از چند سال اقامت در فرانسه و سوئیس، به لبنان رفت و در سال 1347 به جرم قاچاق اسلحه در لبنان بازداشت شد. در اردیبهشت 1348 به دعوت رژیم بعث به عراق رفت و در شهریور همان سال پس از مصادره اموالش در ایران که بنا به ارزیابیهای رسمی که در آن زمان به بیش از چهار میلیارد بالغ می گردید، توسط دادگاه ارتش غیاباً به اعدام محکوم گردید. او در عراق از امکانات رژیم بعثی برخوردار بود و در بغداد تعدادی افسر فراری و بازنشسته را دور هم جمع و با دکتر رادمنش دبیر کل حزب توده روابطی ایجاد کرد. بختیار پس از ورود به عراق، تلاش زیادی کرد تا به جمع اطرافیان حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) نفوذ و با ایشان ارتباط برقرار کند. دستیار اصلی بختیار برای سوء استفاده از روحانیون و ایجاد انحراف در نهضت امام، موسی موسوی اصفهانی (آیة الله زاده اصفهانی) بود. حضرت امام هرگونه دیدار و گفتگو با او را قاطعانه رد می کرد و دیگران را نیز از هر گونه همکاری و ارتباط با او برحذر می داشت. ایشان با صراحت اظهار می داشت: با آنکه تا دودمان پهلوی در ایران بر سر کار است ملت ما روی خوش نخواهد دید، لیکن اگر بنا باشد روزی بختیار در ایران زمام امور را به دست گیرد، وظیفه ی همه ی مسلمین است که با او مبارزه کنند و از رسیدن او به قدرت جلوگیری نمایند. او به موازات فعالیت علیه شاه، با گروههای مسلح مستقر در خاک عراق نیز روابطی برقرار کرده بود. به همین دلیل ساواک تصمیم به حذف او گرفت و سرانجام، تیمور بختیار در مردادماه 1349 توسط یکی از اطرافیانش که رئیس شبکه ی مخفی حزب توده و مأمور ساواک بود، به قتل رسید.حسن پاکروان
حسن پاکروان در سال 1290 در تهران به دنیا آمد. پدر او، فتح الله پاکروان، از دولتمردان رضاخانی بود که در زمان فاجعه ی قتل عام مسجد گوهرشاد استانداری خراسان را به عهده داشت. حسن پاکروان تحصیلات نظامی خود را در دانشگاه های پواتیه و فونتن بلو فرانسه به پایان رسانید و در سال 1312 به ایران بازگشت و مدت ها به عنوان مربی دانشکده ی افسری اشتغال داشت. در سال های 1320-1322 افسر ستاد ارتش، و در سال های 1323-1324 فرمانده ی پادگان بوشهر و افسر انتظامات بنادر جنوب بود. پاکروان در سالهای 1325-1327 افسر رکن دوم ستاد ارتش گردید و در سال های 1328-1329 به عنوان وابسته ی نظامی به پاکستان رفت. پس از بازگشت به ایران مدتی ریاست رکن دوم ستاد ارتش را به عهده داشت و مجدداً در سالهای 1333-1334 به عنوان وابسته ی نظامی به هند رفت. با تأسیس ساواک در اسفند 1335، پاکروان معاون ساواک گردید و در اسفند 1339 با برکناری سپهبد تیمور بختیار به ریاست ساواک رسید. درباره ی دوران ریاست پاکروان بر ساواک ارتشبد فردوست در خاطرات خود سخن گفته است. سرلشکر حسن پاکروان تا سال 1343 ریاست ساواک را به عهده داشت و سپس جای خود را به نصیری داد و به عنوان وزیر اطلاعات وارد نخستین کابینه ی هویدا شد (1343-1345). پاکروان از شهریور 1345 تا مهر 1348 سفیر ایران در پاکستان بود و در این تاریخ به عنوان سفیر به فرانسه اعزام شد و تا آبان 1352 در پاریس مستقر بود. در بازگشت به ایران، از سال 1352 توسط ارتشبد فردوست در بازرسی شاهنشاهی به کار گرفته شد و در مهر ماه 1356 به عنوان مشاور و سرپرست امور مالی وزارت دربار منصوب گردید.سرلشکر حسن پاکروان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دستگیر و در تاریخ 1358/1/22 به همراه جمعی از بلندپایگان رژیم پهلوی به اعدام محکوم شد. (1)
فاطمه پاکروان، همسر سرلشکر حسن پاکروان در خاطرات خود، روز دستگیری شوهرش را که 27 بهمن 1357 ذکر کرده است. (2)
نعمت اله نصیری
ارتشبد نعمت الله نصیری [،] فرزند شادروان محمد نصیری (عمید الممالک) [،] در مرداد ماه سال 1289 شمسی در شهرستان سمنان متولد شده اند و پس از طی تحصیلات مقدماتی و عادی و گذراندن دانشکده ی افسری در سال 1313 به درجه ی افسری مفتخر گردیدند. ایشان پس از فارغ التحصیلی از دانشکده ی افسری و خدمت بر مشاغل مختلف نظامی از جمله فرمانده دسته ی مسلسل سنگین، فرمانده دسته و گروهان دانشکده ی افسری، معاون دانشکده ی تکمیلی، فرمانده ی گردان 2 هنگ 18 کرمان، فرمانده ی گردان مستقل سیرجان، فرمانده ی گردان پیاده دانشکده ی افسری، فرمانده ی دوره ی تکمیلی و معاون رسته ی پیاده دانشکده ی افسری، رئیس ستاد دژبان مرکز، فرمانده ی دانشکده ی پیاده در سال 1329 ابتدا به فرماندهی هنگ پیاده ی پهلوی و سپس با درجه ی سرهنگی به فرماندهی گارد شاهنشاهی منصوب گردیدند. در تاریخ 22 مرداد سال 32 با سمت فرمانده گارد شاهنشاهی در اجرای اوامر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در رامسر مأمور ابلاغ فرامین ملوکانه مبنی بر انفصال مصدق از نخست وزیری و انتصاب سرلشکر زاهدی و سپس فرمان عزل مصدق را به آنان ابلاغ فرمودند [،] لیکن در مراجعت از منزل مصدق وسیله ی سرتیپ ریاحی رئیس ستاد وقت ارتش توقیف و زندانی شدند. چند روز بعد در قیام ملی 28 مرداد که زندان مذکور توسط قیام کنندگان اشغال و زندانیان آزاد گردیدند، ایشان پس از خروج از زندان و هم چنین آزاد کردن عده ای از افراد گارد شاهنشاهی از زندان پاسگاه نظامی شرق تهران [،] به اتفاق افراد خود در حمله به منزل مصدق که منجر به اشغال منزل وی و فرار مصدق گردید شرکت نمودند. در سال 1337 به درجه ی سرلشکری مفتخر و در مهر ماه سال 1339 به سمت معاونت ژنرال آجودانی و در آذر ماه همان سال به سمت ریاست شهربانی کل کشور منصوب گردیدند. در مرداد ماه سال 1341 به درجه ی سپهبدی ارتقاء و از آن پس به ترتیب در خرداد ماه سال 1342 به سمت فرماندار نظامی تهران و حومه و در بهمن ماه سال 1343 به سمت معاونت نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور منصوب گردیدند. در تاریخ 12 مهر ماه سال 1350 به فرمان مطاع مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه بزرگ ارتشتاران به درجه ی ارتشبدی مفتخر گردیدند. در پایان این بیوگرافی، لیست طویلی از 60 قلم نشان های داخلی و خارجی نصیری مندرج است.با اوج گیری امواج انقلاب اسلامی، نعمت الله نصیری به علت منفوریت شدید در جامعه در تیر ماه 1357 از ریاست ساواک برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان اعزام شد. رژیم پهلوی در عقب نشینی گام به گام خود در برابر انقلاب، نصیری را به تهران فراخواند و در 16 آبان 1357 او را محترمانه بازداشت کرد. نصیری در 22 بهمن 1357 توسط مردم اسیر شد و در 27 بهمن 1357 به حکم دادگاه انقلاب اسلامی تیرباران گردید. (3)
ناصر مقدم
ناصر مقدم در سال 1350 رئیس اداره ی دوم ارتش شد و از نیمه ی دوم خرداد سال 1342 توسط فردوست به ساواک وارد و مدیر کل دوم آن سازمان شد.مقدم در سال 1350 به همراه فردوست از ساواک بیرون رفت و تا درجه ی سپهبدی پیش رفت. به گفته ی فردوست، مقدم برخلاف مدیر کل قبلی (امجدی)، تلاش می کرد که محمد رضا را از فعل و انفعالات روحانیت بی خبر نگذارد و علاوه بر گزارشات روزانه که از اداره ی کل سوم و شهربانی به دفتر می رسید و مواضع ضد رژیم برخی روحانیون اطلاع داده می شد، اداره ی کل سوم هر سه ماه یک بار بولتنی از روحانیون مخالف سراسر کشور به دفتر می فرستاد که در آن سخنان روحانیون مخالف علیه رژیم و عکس العمل ساواک درج می شد و موارد مهم از طریق دفتر به اطلاع محمدرضا می رسید. در خوش خدمتی او به شاه نوشته اند که؛ در ماه های آخر عمر رژیم شاه، پس از سقوط دوست نظامی ارتشبد ازهاری که یک مهره کاملاً آمریکایی بود، امید شاه به یأس تبدیل شد و مدت ها دنبال نخست وزیر گشت، که یکی از دلال های نخست وزیریابی، ناصر مقدم بود که هر دری را زد قبول نکردند. به نوشته ی محمدرضا پهلوی، ناصر مقدم رئیس ساواک وسیله ی ملاقات کریم سنجابی با شاه شد تا با پیشنهاد او پست نخست وزیری را بپذیرد. مقدم حتی برای ملاقات مهدی بازرگان و شاه نیز تلاش هایی به عمل آورد که از سوی بازرگان مورد قبول واقع نشد.
به هر روی ناصر مقدم تا آخرین روز عمر رژیم شاه، همواره به سلطنت پهلوی و شخص محمدرضا شدیداً وفادار بود. به نوشته ویراستار کتاب خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، در نخستین روزهای پیروزی انقلاب دولت لیبرال قصد داشت که ساواک منحله را بازسازی کند. مهدی بازرگان، سپهبد ناصر مقدم و ارتشبد حسین فردوست را برای تصدی مقامات عالی اطلاعاتی کشور در نظر داشت [...]. بعدها حجت الاسلام خلخالی در مصاحبه ای با روزنامه کیهان شرح داد که دستگیری ناصر مقدم علی رغم تمایل بازرگان صورت گرفت و مهندس بازرگان در بیت امام (رحمه الله) به مشاجره با آقای خلخالی پرداخت و گفت که حکم ریاست مقدم بر اداره ی دوم ارتش را صادر کرده است و خواستار آزادی او شد. (4)
علی معتضد
سرلشکر علی معتضد از ابتدای تأسیس ساواک فعالیت خود را در این سازمان آغاز کرد و 21 فروردین 1350، یک روز پس از رفتن ارتشبد فردوست از ساواک، با حفظ سمت، قائم مقام ساواک شد. سمت دیگر او در ساواک ریاست سازمان اطلاعات خارجی بود که دو اداره ی کل دوم و هفتم ساواک تحت امر او بودند.معتضد مهره ی انگلیس بود و با مأموران انگلیسی از جمله شاپور جی در ارتباط بود.
ارتشبد فردوست در خاطرات خود به توجه ویژه ی رئیس MI-6 به سرلشکر معتضد در سال 1349، اشاره کرده و معتقد است که از همان زمان وی از سوی آمریکا و انگلیس برای سمت قائم مقامی ساواک، کاندید شده بود. به گفته ی فردوست، یعقوب نیمرودی جاسوس کهنه کار اسرائیل با سرلشکر علی معتضد روابط بسیار حسنه و نزدیک داشت و حتی مبالغ قابل توجهی به صورت رشوه به او پرداخت می کرد. معتضد در ماه های آخر سلطنت پهلوی از ساواک برکنار و به عنوان سفیر ایران در سوریه منصوب شد. (5)
پینوشتها:
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، صص 448-449.
2. خاطرات فاطمه پاکروان، ترجمه ی اسماعیل سلامی، انتشارات مهر اندیش، تهران، چاپ اول، 1378، ص 101.
3. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، صص 508-509.
4. خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، صص 387، 423، 429، 463، 517، 567، 570، 578، 590-591، 607، 628.
5. ن. ک: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، صص 460، 427، 288، 296، 346، 428، 367.
تقی پور، محمدتقی؛ (1383)، استراتژی پیرامونی اسرائیل: اسرار عملیات مشترک موساد، ساواک، سرویس های اطلاعاتی ترکیه و اتیوپی در خاورمیانه و آفریقا، تهران: مؤسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم.
/م