عملیات پنهان (2)

اگرچه نقش ایران در ایجاد، گسترش و تداوم ارتباط اسرائیل با کُردهای عراق اساسی و کلیدی بود، اما این ایالات متحده آمریکا بود که با چراغ سبز و دخالت مستقیم خود، این آتش را شعله ور و حتی تحت نظر داشت. ایالات...
يکشنبه، 15 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عملیات پنهان (2)
عملیات پنهان (2)

 

نویسنده: محمد تقی تقی پور




 

آمریکا آتش افروز اصلی

اگرچه نقش ایران در ایجاد، گسترش و تداوم ارتباط اسرائیل با کُردهای عراق اساسی و کلیدی بود، اما این ایالات متحده آمریکا بود که با چراغ سبز و دخالت مستقیم خود، این آتش را شعله ور و حتی تحت نظر داشت. ایالات متحده به منظور متزلزل کردن حکومت مرکزی عراق همواره از این عملیات حمایت می کرد. در اوایل دهه ی 1970 به نظر می رسید که کُردها با توجه به موفقیت های قابل توجهی که به دست آورده اند، احتمالاً در آستانه ی رسیدن به نوعی توافق با عراق هستند. نیکسون و هنری کسینجر [یهودی] طی سفری در سال 1972 به تهران، با شاه ایران به این توافق دست یافتند که کُردها را در حال نبرد نگه دارند. به سیا دستور داده شده مستقیماً در جریان دخالت کند. طی سه سال بعد از آن، سیا 16 میلیون دلار در کردستان خرج کرد (البته شاه هزینه های بسیار بیشتری را می پذیرفت) و هدف آن بود که شورشیان را متقاعد سازد، ایالات متحده به شاه اجازه نخواهد داد آنان را تنها بگذارد و رهایشان کند. آمریکایی ها این عملیات را مخفی ترین شکل ممکن نگه می داشتند. (1)
آمریکا، اسرائیل و ایران شاهنشاهی هیچ کدام انگیزه و تمایل برای اعطای خودمختاری به کُردها از سوی عراق نداشتند. از سوی دیگر با سازش میان کُردها و دولت عراق نیز به شدت مخالف بودند. زیرا وجود این معضل و بن بست، بهترین گزینه ی موجود برای اسرائیل در مسیر تعقیب استراتژی پیرامونی آن رژیم در منطقه بود:
یکی از یادداشت های سیا به تاریخ ماه مارس 1974 خاطر نشان می کند: ما [مقامات سازمان سیا] فکر می کنیم که شاه نسبت به تأسیس یک دولت خودمختار کُرد هر چند به صورت ظاهری هم باشد، نظر خوشی ندارد. شاه نیز مانند ما نفع خود را در پدید آمدن یک موقعیت بن بست می داند... که در آن عراق از طریق امتناع کُردها از پذیرش حق خودمختاری اعطایی اش ضعیف می شود. نه شاه و نه خود ما علاقه ای به حل شدن این مسأله نداریم [...] سازمان اطلاعاتی ما حتی نسبت به معیارهای عملیات پنهانی نیز روشی شریرانه دارد. (2)
نمونه ی روش و اقدام شریرانه و توطئه آمیز آمریکا و اسرائیل در این زمینه به دوران سقوط رژیم سلطنتی عراق برمی گردد. یعنی زمان ریاست جمهوری عبدالکریم قاسم؛ هنگامی که وی به صراحت اعلام کرد، امتیازهایی به کردها واگذار می کند و آنها را به رسمیت می شناسد.
14 ژوئیه ی 1958، در ساعت 2 شب، بخشی از نیروهای نظامی ارتش وارد بغداد شدند و ظرف چند ساعت رژیم سیاه [حکومت سلطنتی] سقوط کرد. آنگاه اولین دولت جمهوری تشکیل شد که در ترکیب آن دو تن از کُردها نیز شرکت داشتند. محمود صالح محمود - وزیر بهداری و مصطفی علی - وزیر دادگستری [...] یکی از سه عضو متشکل در شورای عالی دولت به نام خالد نقش بندی نیز کُرد بود. با شرکت نقش بندی در شورای عالی، دولت عراف آمادگی خود را برای شناسایی حقوق ملی کُردها در جمهوری عراق اعلام داشت.براساس فراخوان حزب دمکرات کردستان جنوبی و نیز نیروهای دمکرات کُرد، فعالیت و تلاش افراد دستگاه اداری محلی و برخی از افسران در مبارزه علیه رژیم جدید خنثی شد. در شهر سلیمانیه، کُردها عناصر مخالف را از حکومت خلع و خود کنترل اوضاع شهر را به دست گرفتند [...].
طی فرمانی از سوی دولت قاسم، کلیه ی فعالین سیاسی که در رژیم سابق تحت تعقیب بودند و همچنین شرکت کنندگان در جنبش رهایی بخش سال های 1942 تا 1945 به رهبری مصطفی بارزانی عفو شدند. این فرمان اعتماد و اطمینان مردم کُرد را نسبت به قابلیت و ظرفیت رژیم جدید در حل مسایل ملی مردم کُرد بیشتر کرد. در همین حال، یکی از روزنامه های بغداد به نام «ال جمهوری» متعلق به محافل رسمی دولت جدید نوشت: مردم کُرد به موازات دیگر اهالی کشور در مبارزه به خاطر آزادی و استقلال عراق شرکت جسته اند و می توانند اطمینان داشته باشند که وضعیت آنها همواره در انطباق با وضعیت دیگر اهالی کشور مورد نظر قرار خواهد گرفت.
عبدالکریم قاسم در هفتم اکبر 1958 با مصطفی بارزانی و دیگر همراهان وی ملاقات کرد. (3)
روند صلح آمیز مزبور برای سازمان های اطلاعاتی موساد و سیا چندان خوشایند نبود، بلکه کاملاً مغایر برنامه ها و انتظارات آنها ارزیابی می شد. بنابراین به طور سریع دست به اقدام زدند:
اقداماتی برای سازماندهی عملیات ضد کُردی و ضد دولتی در کردستان جنوبی صورت گرفت. نیروهای راستگرا سعی می کردند بین دولت قاسم و مصطفی بارزانی جو عدم اطمینان ایجاد کنند. جاسوسان ترکیه و ایران نیز به نوبه ی خود به فعالیت های خرابکارانه روی آوردند [...].
یازدهم فوریه 1959 عبدالکریم قاسم و مصطفی بارزانی و احمد بارزانی با هم ملاقات کردند. طی مذاکرات، نمایندگان کُرد از سوی حزب دمکرات کردستان و تمام نیروهای میهن دوست کُرد اعلام داشتند که در صورت ادامه روند سیاسی درست از جانب دولت جمهوری که منافع ملی کُرد را بازتاب می نماید، آنها قاطعانه به حمایت از آن خواهند پرداخت. (4)
در این میان سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و جاسوسان کهنه کار آنها دست به فعالیت های پراکنده ای زدند:
توطئه گران جنایت هولناکی را مرتکب شدند. آنها دست به قلع و قمع بسیاری از دمکرات های کُرد زدند و با اشاعه اطلاعات و خبرهای جعلی حول جدایی طلبی با تمام نیرو به برانگیختن احساسات ناسیونالیستی راستگرایانه عربی پرداختند. همچنین توطئه گران قاسم را منقسم کننده عراق خواندند و اعلام داشتند که گویا دولت قاسم می خواهد عراق را به دو بخش کُردی و عربی تقسیم کند.
این نقشه توطئه گران نظر مساعد محافل و دولت های غربی را به خود جلب کرد. شورش در زمانی رخ داد که محافل زمامدار آمریکا و ایران فعالیت هایی را در زمینه ی اتحاد کردستان جنوبی و شرقی حول تخت سلطنت محمدرضا شاه تدارک می دیدند. (5)
لذا به دنبال قیام مسلحانه کُردها در سال 1961، در ژوئن 1963 درگیری نظامی بین دولت مرکزی بغداد و کُردها تشدید شد. در نوامبر 1963 عبدالسلام عارف با همکاری برادرش عبدالرحمن عارف و شماری دیگر از افسران عراقی عبدالکریم قاسم را سرنگون کردند و قدرت را به دست گرفتند.

پیشینه ی نفوذ و حضور اسرائیلی ها

درباره ی پیشینه و سابقه ی ارتباط صهیونیست ها با کُردهای عراق در منابع غربی اخبار و اطلاعات قابل توجه و بلکه شگفت انگیزی به چشم می خورد.
فعالان سرویس های اطلاعاتی اسرائیل از دورانی که ریوون شیلوا در سال های دهه ی 1930 اقامتگاه دور افتاده و کوهستانی کُردهای عراق را درنوردید تا درباره ی آن اطلاعات به دست آورد، به مسأله کُردها علاقمند شده بودند. (6) مع الوصف بعضی اشخاص و محافل صهیونیست، یعقوب نیمرودی را عامل اصلی برقراری ارتباط بین کُردهای عراق و محافل صهیونیست دانسته اند که سرانجام به شورش کُردها منجر شده است:
[آریل] شارون یکبار در توصیف [یعقوب] نیمرودی از وی به عنوان معمار اصلی روابطی که اثرات اقتصادی و سیاسی وسیعی داشته و از جمله به برپایی شورش کُردهای عراق منجر شده است یاد کرد. (7)
برخی محافل نقش کُردهای یهودی منطقه را در ایجاد و تقویت ارتباط بین دولت صهیونیستی با احزاب و گروه های کُرد، اساسی و مهم ارزیابی کرده اند.
بعضی اسناد تعداد کُردهای یهودی در فلسطین را تا قبل از پیدایش اسرائیل حدود بیست هزار نفر برآورد کرده اند که طی سال های اولیه اعلام موجودیت دولت صهیونیستی، حدود چهل هزار نفر نیز به آنها اضافه شده است:
تعداد کُردهای یهودی قبل از پیدایش دولت اسرائیل در سال 1948، بیست هزار نفر بود؛ در طی سال های 1950 و 1951 حدود چهل هزار یهودی کُرد از مناطق کردستان عراق و ایران به آن سامان مهاجرت کردند. تعداد کُردهای یهودی که اکثر آنها از کردستان عراق به اسرائیل مهاجرت کرده اند در حال حاضر حدود یکصد هزار نفر تخمین زده می شود که سی و پنج هزار نفر در بیت المقدس، پنج هزار نفر در طبریه، هفت هزار نفر در حیفا و بیست هزار نفر در شهرک های یهودی نشین [در کرانه ی غربی رود اردن و نوار غزه] و بقیه در مناطق مختلف زندگی می کنند.
کُردهای اسرائیلی مصرند به اینکه انگیزه ی مهاجرتشان صرفاً به دلیل پیروی از اندیشه های صهیونیسم و نه به سبب فرار از ستم های ملی یا مذهبی بوده است؛ زیرا آنان هیچ گاه با تبعیض مذهبی و نژادی در کردستان مواجه نبودند و به همین علت هنوز هم خود را کُرد می دانند و عادت و سنت های محیط کُردی خود را حفظ کرده اند [...] یهودیان کردستان فعالانه در زندگی سیاسی و اجتماعی [جامعه اسرائیلی] شرکت دارند و چندین نماینده ی مجلس و اعضای برجسته ی احزاب سیاسی و شهرداری های اسرائیل، کُرد هستند. حبیب شیمونی رئیس کنونی انجمن ملی یهودیان کردستان است که در شهر عقره کردستان متولد شده و به عنوان نماینده پارلمان اسرائیل از حزب کار فعالیت می کند. با این حال ژنرال اسحاق مردخای از فرماندهان ارتش اسرائیل یکی از بارزترین شخصیت های کُرد یهودی به شمار می رود. وی نیز متولد شهر عقره است و از سیاستمداران کُرد اسرائیلی محسوب می شود.
در آغاز قرن بیستم، تعدادی از یهودیان کردستان به فلسطین مهاجرت کردند، ولی اکثریت آنان در فاصله بین دهه ی 1940 و اوایل دهه ی 1950 و نیز بین سال های 1970 و 1973 مهاجرت کردند. کُردها به سه هزار یهودی عراق که همچنان در بغداد زندگی می کردند کمک کرده، آنها را از طریق کردستان به ایران فراری دادند که از آنجا به اسرائیل رفتند.
اسرائیل طی سال های 1963 تا 1974 کمک مادی و نظامی از طریق ایران در اختیار شورشیان کُرد عراق قرار می داد. (8)
طبق مدارک موجود، طی دهه ی شصت میلادی، حضور و فعالیت جاسوسان اسرائیلی در مناطق کردنشین عراق چشمگیر و قابل توجه بود:
دیوید کیمچی (کیمخی) [از مأموران کهنه کار موساد] مسافرتی را به یاد دارد که در سال 1965 به عنوان نخستین مأمور رابط اسرائیلی انجام داده و برای دیدار کُردها در موطنشان به کردستان رفته است. سال بعد [1966] یکی از وزیران کابینه اسرائیل سوار بر قاطر کوهستان های کردستان را در مدتی طولانی پیمود. این فرستاده که اریح الیاف (9) نام داشت [...] علاوه بر بازدید این مقامات عالی رتبه، یعقوب نیمرودی در هماهنگی با همتایان خود در ساواک و نیروهای نظامی ایران، مسائل کردستان را تحت نظر داشت. بخش اعظم کمک اسرائیل به این نبرد چریکی به صورت ارائه رهنمودهای نظامی و آموزش نفرات بود. (10)
حضور و نفوذ مأموران و مستشاران صهیونیست در میان کُردهای عراق به گونه ای بود که آنها با لباس مبدل کردی در مقابل عامل و تصمیم گیر از ناحیه رهبران احزاب کرد اقدام و عمل می کردند:
در ماه ژوئن سال 1967، درست پیش از آغاز جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، یک هیأت نظامی عراقی، با هدف روبرو ساختن دشمن صهیونیستی با یک جبهه ی واحد، از کُردها تقاضای آتش بس نمود. یک چریک کُرد در طرف مقابل این تقاضا را به شدت رد کرد. اما این شخص در واقع یکی از مستشاران اسرائیلی بود. (11)
اسرائیلی ها همواره تلاش کرده اند تا حضور و نفوذ خود در میان احزاب سیاسی کردستان عراق را در نهایت پنهانکاری و در هاله ای از اسرار نگه دارند.
جزئیات عملیاتی آنچه در کردستان صورت گرفته هنوز هم در اسرائیل به شدت پنهان می شود، تحت سانسور قرار می گیرد و احتمالاً برای این کار دلایل خوبی وجود دارد. (12)
یادآوری این نکته ضروری است که سرویس اطلاعاتی اسرائیل و مأموران و جاسوسان موساد در کنار فعالیت های جاسوسی، اطلاعاتی و نظامی در مناطق کردنشین عراق، در غارت آثار گرانبهای تاریخی آن سامان نیز نقش فراوان داشته اند.
موزه اسرئیل در بیت المقدس نمونه های زیادی از آثار تاریخی کردستان را تحت عنوان آثار تاریخی کُردها در معرض نمایش قرار داده است تا از آثار تاریخی ایرانی ها، عراقی ها و ترک ها متمایز باشد. (13)
در یکی از اسناد به جا مانده از دوران پهلوی به برگزاری نمایشگاه آثار تاریخی و هنری مربوط به کُردهای یهودی چنین اشاره شده است:
وزارت امور خارجه - اداره ی روابط فرهنگی و علمی و فنی
رئیس اداره ی خاورمیانه وزارت خارجه اینجا در ملاقات روز سی و یکم فروردین ماه جاری گفت هر دو سه سال یک بار موزه ی ملی اسرائیل واقع در بیت المقدس نمایشگاهی از آثار هنری و فولکوریک و لباسهای محلی اقلیت های یهود و یکی از کشورهای جهان را برگزار می کند و منظور از برگزاری این نمایشگاه آنست که ارتباط فرهنگی و قوی آن عده از یهودیانی که به تدریج از آن کشورها به اسرائیل مهاجرت کرده اند با موطن اصلی آنها محفوظ نگه داشته شود و به عنوان نمونه مثال آورد که در خلال هفت هشت سال گذشته دو بار چنین نمایشگاهی از آثار یهودیان مراکش و الجزیره ای [الجزایری] الاصل در آن موزه تشکیل شد و مورد استقبال و توجه عمومی قرار گرفت.
نامبرده پس از این مقدمه اظهار داشت که چون عده ای یهودی کُرد نژاد کمتر از ایران و بیشتر از عراق و ترکیه و سوریه به این کشور مهاجرت کرده اند اولیای آن موزه در نظر دارد در طی سال جاری این نمایشگاه را به معرض آثار هنری - موسیقی - لباسهای محلی و فولکلر و نوع زندگی یهودیان کُرد نژاد اختصاص دهند و از این رو در نظر دارند خانم Orah Shwartz کارشناس امور فولکلوریک در آن موزه را در معیت یک عکاس برای چند هفته به ایران اعزام دارند تا با راهنمایی سازمانها و مقامات مربوطه دولت شاهنشاهی نمونه هایی از لباسها و آثار هنری کُردهای یهودی ایرانی تهیه و از خانه و محیط زیست آنان عکسهایی بردارند و با آثاری از این قبیل که از یهودیان کُرد نژاد ترکیه و سوریه و عراق تدارک شده و یا در دست تهیه است ترتیب برگزاری نمایشگاه مورد نظر را بدهند.
خواهشمند است دستور فرمایند در صورتی که حصول مقصود موزه مذکور به صدور پروانه تحقیق نیازمند می باشد مراتب را تلگرافی اعلام دارند تا نسبت به تکمیل و ارسال فرمهای مربوطه اقدام شود و در صورتی که نیازی به صدور پروانه تحقیق نیست در باب انجام سایر تشریفات و تحصیل موافقت سازمانهای مربوطه اقدام مقتضی معمول و نتیجه را اعلام دارند.
مرتضی مرتضایی (14)
نامه ی ساواک درباره ی تقاضای موزه ی ملی اسرائیل مبنی بر همکاری با عکاس اسرائیلی اعزامی به ایران نشان از فعالیت گسترده و جدی اسرائیلی ها در جمع آوری هرگونه آثار تاریخی، هنری و فرهنگی مربوط به کُردهای یهودی در ایران، عراق، ترکیه و سوریه دارد:
درباره ی تشکیل نمایشگاه در اسرائیل
بدینوسیله فتوکپی نامه شماره ی 4/1094-17/41 مورخه 36/2/17 وزارت امور خارجه به انضمام دو برگ ضمائم آن درباره ی تقاضای موزه ملی اسرائیل مبنی بر برگزاری نمایشگاهی از آثار هنری و فولکلوریک و لباسهای محلی یهودیان کُردنژاد ایران - عراق - ترکیه و سوریه و اعزام خانم Orah-Shwartz و یک عکاس به ایران به پیوست ایفاد می گردد. خواهشمند است دستور فرمایید هرگونه نظری در مورد تشکیل نمایشگاه مزبور و مسافرت خانم یاد شده به ایران دارند مراتب را مستقیاً به وزارت امور خارجه اعلام دارند.
گیرنده: مدیریت اداره ی کل هشتم جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی.
مدیر کل (15)

به کام اسرائیل

درگیر کردن کشورهای منطقه با یکدیگر، به خصوص ایجاد و تشدید تنش بین ایران و عراق از یک سو و نیز ایجاد جنگ و ستیز بین کُردهای عراقی با دولت آن کشور، بخشی از توطئه اسرائیل با هدف مشغول کردن دولت های منطقه و گسترش و تعمیق اغتشاشات محلی و منطقه ای بود که در نهایت به سود دولت صهیونیستی تمام می شد. به یبان دیگر، صهیونیست ها با تضعیف قوای داخلی کشورهای مسلمان و انحراف افکار عمومی منطقه، به اشکال مختلف در صفوف مسلمانان اخلال می کردند تا مانع اتحاد ضد صهیونیستی آنان شوند.
عزرا دانین از مأموران کهنه کار یهودی سرویس اطلاعاتی اسرائیل در خصوص شگردهای شیطانی اسرائیلی ها چنین اعتراف می کند:
برای من روشن بود کمک هایی را که به رزمندگان کُرد در عراق می دادیم، تفسیری جز این نمی توانست داشته باشد که ما از تراژدی کُردها در راه آرمان های خود بهره کشی می کردیم. ولی به هر حال حقیقت آن بود که ما از این راه با مشغول کردن بخش درخور توجهی از ارتش عراق در رویارویی با مسأله کُردها، مزیت های نظامی به دست می آوریم. (16)
این عملیات بخشی از سناریوی بزرگتر صهیونیستی، یعنی قسمتی از استراتژی پیرامونی اسیرائیل بود. ساموئل کاتز از افسران سابق واحد اطلاعاتی نظامی اسرائیل درباره ی استراتژی پیرامونی اسرائیل در منطقه ی کردستان عراق نوشته است:
سال ها بود اسرائیل برای رویارویی با یک جنگ تمام عیار با همه ی ملت های عرب - از مراکش در غرب تا عربستان سعودی و عراق در شرق - آماده می شد. برای کسب توانایی جهت ایستادگی در این جنگ، اسرائیل استراتژی خاصی پدید آورده بود که می شد آن را «دفاع از پیرامون» نامید. براساس این استراتژی، اسرائیل با دولت ها و ملت های غیر عرب و غیر مسلمان در خاورمیانه اتحادیه هایی پدید می آورد. به خاطر ترس از یکی شدن نیروی اردن و عراق، تلاش هایی برای فعال کردن کُردها از جنبه نظامی صورت می گرفت [...].
اسرائیل فهمیده بود که حمایت از کُردها فرصت عالی برای تضعیف عراق و ماشین قدرتمند نظامی آن است، از کردها به طور علنی حمایت می کرد. هم موساد و هم واحد اطلاعاتی نظامی از مبارزه ی نظامی آنها پشتیبانی می کردند. ارتباط با کردها اطلاعات ذیقیمت و دست اولی را در مورد ارتش عراق در اختیار اسرائیل قرار می داد. ملاقات هایی پنهانی بین کُردها و افسران ارتش اسرائیل صورت می گرفت. از جمله افسرانی که به ملاقات کردها رفتند، سروان آریک رجب (17) از افسران واحد نخبه ی تجسس و سرتیپ رحیم (رفاویم) «قندی» ذهبی (18) (زیوی) معاون فرمانده شاخه عملیاتی را می توان نام برد. واحد اطلاعات نظامی قادر بود از طریق شبکه موساد در کردستان تصویری به هنگام از ارتش عراق به دست آورد. این اطلاعات شامل آرایش جنگی عراق و نمودار سازمانی آن تا حد دسته، تعداد هواپیماهای جنگی قابل پرواز، و حتی نام اکثر خلبانان نظامی آن می شد. (19)
در جنگ چهارم اعراب و اسرائیل معروف به جنگ رمضان در سال 1973 م / 1352 ش، وقتی جاسوسان اسرائیلی حضور و ورود ارتش عراق برای مساعدت به نیروهای سوری و مصر علیه اسرائیل را جدی ارزیابی کردند، فوراً دست به کار شدند، جبهه ی جدیدی را در منطقه ی کردستان علیه دولت عراق به وجود آورند تا عراقی ها قادر به حضور در چند جبهه به طور همزمان، به خصوص جبهه ی ضد صهیونیستی نباشند.
ژنرال ضمیر رئیس موساد در این خصوص چنین می گوید: (20)
25 مهرماه / 52 [1973]
تیمسار نصیری عزیز مایلم بدین وسیله جنابعالی را در جریان وقایع بگذارم. در جبهه ی شمالی ارتش سوریه مشغول تجدید سازمان خود به خاطر دفاع از دمشق می باشد. سوریه مسئولیت منطقه ی جنگی را به عهده ی نیروهای عراقی گذارده که قبلاً با نیروهای ما برخورد پیدا کرده و به نحو شدیدی شکست خورده اند و به دلایل حیثیتی عراقیها هنوز مشغول اعزام نیروهای بیشتر به سوریه بوده و این نیروها را در جبهه سوریه به جنگ واداشته اند.
همانطور که اطلاع دارید ملک حسین در مقابل فشارهای وارده مقاومت نکرده و یک تیپ زرهی به سوریه اعزام نموده که اکنون در قسمت مقابل جناح جنوبی ارتفاعات جولان مستقر شده است.
این تیپ تحت فرماندهی لشگر عراق در منطقه می باشد. نیروهای ما مشغول تقویت خود در خاک سوریه بوده و به طرف شمال و شرق پیشرفت می کنند.
جنگ اصلی در جبهه ی سینا هنوز شروع نشده است و ما درباره ی آن خوش بین هستیم. مصریها تلفات و خسارات زیادی متحمل شده اند. شورویها کماکان به تلاشهای عظیم خود در جهت تأمین مجدد سلاحهای مختلف به مصر و سوریه از طریق هوا و دریا ادامه می دهند. شورویها اینطور استنباط می کنند که هرگونه موفقیت اعراب در این جنگ به عنوان موفقیت شوروی منظور خواهد شد و از اینرو شدیداً تلاش می کنند تا از این جنگ به منظور توسعه منافع خود در سراسر منطقه بهره برداری نمایند.
ایالات متحده آمریکا از مقاصد شوروی آگاه است و ما در مقابل فعالیتهای آمریکا برای جلوگیری از تحقق نیات شوروی و همچنین حمایت بیدریغی که آمریکا از ما به عمل می آورد بی اندازه سپاسگزاریم.
گذشته از تأمین ساز و برگ نظامی به منظور احیاء کارآیی رزمی ارتشهای مصر و سوریه شورویها همچنین به کشورهای عربی فشار می آورند تا بیش از پیش خود را در جنگ کنونی درگیر نمایند. در این زمینه مایلم توجه جنابعالی را به اطلاعاتی که در مورد عربستان سعودی دریافت کرده ایم جلب نمایم. سعودیها که قبلاً به سوریه نیرو فرستاده بودند در نظر دارند نیروهای بیشتری شامل موشکهای ضد هوایی از نوع «هاک» به سوریه بفرستند. سعودیها ممکن است از ایران درخواست کنند که در مورد حمل و نقل هوایی این موشکها به سوریه به آنها کمک نماید. احتمال دارد عربستان سعودی این نکته را درک نکند که درگیری آنها به طور غیر مستقیم به منافع شوروی کمک می کند.
امیدوارم در صورتی که عربستان سعودی از شما درخواست کمک کند جنابعالی اهمیت استراتژیکی و واقعی این درخواست را استنباط بفرمایید.
در مورد اوضاع کردستان من عقیده ی خود را به ملامصطفی اطلاع دادم و توجه او را به این نکته جلب کردم که بخش بزرگی از ارتش عراق به سوریه فرستاده شده و این موضوع فرصت خوبی را به دست کُردها می دهد.
روز گذشته ما اطلاعاتی دریافت کردیم مبنی بر اینکه واحدهای نظامی عراق مستقر در مناطق کردنشین تضعیف گردیده و قسمتی از این واحدها به سوریه اعزام گردیده است. تردید نیست که این تحول فرصتی عالی در اختیار کُردها به منظور شروع عملیات شدید می گذارد.
خواهشمند است تشکرات قلبی مرا به خاطر کوششهایی که در راه تأمین اطلاعات بسیار مهم پیرامون وقایع جاری مبذول داشته اید بپذیرید.
دوستدار - ژنرال ضمیر
دکتر افرایم سنیه (21) ژنرال کهنه کار صهیونیست در کتاب اسرائیل پس از 2000، درباره ی منفعت اسرائیل از کمک رسانی به کُردهای عراق و تحریک و تجهیز آنها علیه حکومت آن کشور و حتی نقش افسران نظامی و اطلاعاتی اسرائیلی در مناطق جنگی مزبور می نویسد:
در دهه های 1960 و 1970 افسران ارتش اسرائیل به رزمندگان ملامصطفی بارزانی در جنگ با ارتش عراق کمک می کردند. همچنین راهنمایی های اسرائیل به کردها در میادین جنگ در شمال عراق مثمرثمر بوده و خود اکراد به این امر اذعان دارند. در آن دوران اسرائیلی ها به خوبی دریافتند که از طریق کمک به اکراد عراق، اسرائیل در سال های آتی از یک دوست و همپیمان خوب برخوردار خواهد شد. (22)
اشاره به این نکته خالی از فایده نیست که در آن دوران استراتژی رژیم صهیونیستی، نه تلاش برای استقرار حکومت خودمختار برای مناطق کردنشین عراق، بلکه توطئه ای در جهت ایجاد و گسترش تشنج و اغتشاش در منطقه، چون آتش زیر خاکستر بود. اما آنچه امروز اسرائیلی ها خود را حامی و پشتیبان آن قلمداد می کنند، لزوم ایجاد کشور مستقل کُرد در جهت استراتژی منطقه ای اسرائیل است. افرایم سنیه صهیونیست در این خصوص چنین می نویسد:
در زمان نگارش این کتاب [اسرائیل پس از 2000] تلاش های جدی [از سوی محافل اسرائیلی] به منظور رفع کدورت بین بارزانی و طالبانی در جریان بود، چه اکراد تنها با اتحاد می توانند [...] اهداف خود را پیش ببرند. شکی ندارم که خاورمیانه پس از سال 2000 شاهد به وجود آمدن کشور مستقل یا حکومت خودمختار کُرد خواهد بود. چنانچه روابط پیشین یهودیان کردستان با همسایگانشان و نیز پشتیبانی گذشته ی اسرائیل از کُردهای عراق را مد نظر قرار دهیم، می توان چنین فرض کرد که کشور مستقل (یا خودمختار) کُرد، دوست اسرائیل خواهد بود و بر ما لازم است در صورت درخواست کُردها، آنان را جهت تسریع در ایجاد کشور مستقل خود کمک کنیم. (23)
آنچه امروز، یعنی پس از سقوط صدام و حزب بعث عراق، در مناطق کردنشین آن کشور بسیار مشکوک و سؤال برانگیز است، تلاش پنهان و آشکار همه جانبه ی صهیونیست ها در راستای استراتژی پیرامونی صهیونیسم در آن سامان است.

پی‌نوشت‌ها:

1. کاکبورن، صص 168-169.
2. همان، ص 169.
3. م. کاردوخ، جنبش های کُرد از دیرباز تاکنون، Coimex چاپ اول 1993، سوئد، صص 334، 335.
4. همان منبع، ص 338.
5. همان منبع، صص 339-340.
6. کاکبورن، ص 167.
7. همان منبع، صص 166-167.
8. کامران قره داغی، روزنامه ی الحیات، ترجمه ی علی رمزی، چاپ لندن، 27 فوریه 1994، بررسی مطبوعات جهان، شماره ی 151، مورخ اردیبهشت 1372.
9. Aryeh Eliav
10. کاکبورن، ص 168.
11. همان منبع، ص 168.
12. همان منبع، ص 168.
13. کامران قره داغی، الحیات.
14. نامه ی نمایندگان وزارت امور خارجه شاهنشاهی در تل آویو، مورخ 2536/2/4 [1356]، شماره ی 153 / م.
15. سند ساواک، مورخ 36/2/21 [1356]، شماره ی 232/53079.
16. یان بلک و بنی موریس، صص 234-235.
17. Arik Regev
18. Rechavem «Ghandl» Ze'evi
19. ساموئل کاتز، صص 333-334.
20. نامه ی ژنرال ضمیر، رئیس وقت موساد به نصیری رئیس ساواک، 1352/7/25.
21. افرایم سنیه در سال 1944 در تل آویو به دنیا آمد. ابتدا به ارتش پیوست و سپس در دانشگاه تل آویو به تحصیل پزشکی پرداخت. در ژوئیه 1958 به عنوان پزشک در ارتش اسرائیل، به درجه ی سرتیپی رسید و سپس به اداره ی امور شهری کرانه ی باختری رود اردن منصوب شد. سنیه در سال 1992 از سوی حزب کارگر به عضویت کِنِست (پارلمان اسرائیل) درآمد.
22. افرایم سنیه، اسرائیل پس از 2000، ترجمه ی عبدالکریم جادری، ناشر دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول 1381، صص 124-125.
23. همان منبع، ص 125.

منبع مقاله:
تقی پور، محمدتقی؛ (1383)، استراتژی پیرامونی اسرائیل: اسرار عملیات مشترک موساد، ساواک، سرویس های اطلاعاتی ترکیه و اتیوپی در خاورمیانه و آفریقا، تهران: مؤسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط