نویسنده: سمانه حجار پور خلج (1)
منبع: راسخون
چکیده
دولت عثمانی، از زمان تأسیس تا فروپاشی، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است. یکی از شخصیتهای جذاب و مؤثر این امپراتوری، محمد علی، پاشای مصر است. وی نخستین تجددخواه عرب محسوب میشود. او نخستین کسی بود که شیوههای تعلیم اروپایی را به قلمرو وسیع عثمانی آورد و این سرزمین را با روشهای نوین اروپایی در زمینههای مختلف به ویژه آموزشهای نظامی، آشنا ساخت. در این مقاله برآنیم که با استفاده از منابع تحلیلی و موثق تاریخ عثمانیان، به معرفی شخصیت، اهداف و چگونگی قدرت گیری محمد علی پاشا و خدمات اروپایی وی به مسلمانان و نیز موضع گیری دربار عثمانی و دول اروپایی در برابر او بپردازیم.محمد علی پاشای مصر (1220-1265 ق/1805-1848 م)
محمد علی از زمان ورود به سیاست تا پاشایی مصر
پس از حملهی ناپلئون به مصر در سال 1213 ه.ق و ختم آن با عهدنامهی پاریس در سال 1216 ه.ق مبنی بر حفظ روابط قدیم بین عثمانی و فرانسه، خسرو پاشا به حکومت مصر منصوب گردید. در آن هنگام ممالیک مصر که از صدمات حملهی لشکر فرانسه تضعیف شده بودند با عثمانیان بر سر حکمرانی مصر اختلاف و نزاع داشتند. خسرو پاشا محمد علی را، که از صاحب منصبان وی بود، برای دفع آشوب ممالیک روانه کرد ولی محمد علی با ممالیک سازش کرد و با آن ها علیه خسرو پاشا متحد شد و او را از مصر بیرون راند و این سر آغاز خصومت میان محمد علی و خسرو پاشا بود. (پورگشتال،1369، 3631-3632) محمد علی فرزند یک ماهیگیر مسلمان آلبانیایی اهل مقدونیه و یک نابغهی نظامی بود. (باربر، 1374، 124) وی در همان سال تولد ناپلئون (1182 ه.ق/ 1769 م) متولد شده بود و در ابوقیر علیه ناپلئون جنگیده و بازگشته بود. (راس، 1373، 444) وی در مصر ضمن تبعیت از سلطان عثمانی، به تحکیم اقتدار خود میپرداخت.با پیروزیهای فرانسه بر اتریش که منجر به انعقاد معاهدهی پرسبورگ در سال 1220 ه.ق/ 1805 م شد، قلمروی فرانسه در ارتباط مستقیم با سرزمینهای امپراتوری عثمانی قرار گرفت. در آن هنگام ناپلئون که خود را امپراتور خوانده بود، سباستیانی را به عنوان سفیر فوق العاده به باب عالی اعزام نموده بود. (راس، 1373، 442) باب عالی محل حضور وزیر اعظم بود و امور مملکت داری در آن انجام میشد. (پروند، 1373، 46) سلطان سلیم سوم که به حمایت فرانسه دلگرم شده بود، امپراتوری ناپلئون را به رسمیت شناخت و به او لقب پادشاه داد و سفیر فوق العادهای برای بیان اعتماد و تحسین نزد وی فرستاد و ناپلئون هم حمایت خود را از سرزمین عثمانی اعلام نمود. این اقدام سلطان سلیم با مخالفت شدید بریتانیا و روسیه مواجه شد ولی سلطان سلیم به این اعتراضات ترتیب اثر نداد تا این که روسیه به قلمروی عثمانی حمله نمود و بخشهایی از آن را تصرف کرد. فرانسه هم به عنوان حامی دولت عثمانی به مقابله برخاست و این کار بهانهی لازم را به دست بریتانیا داد و بریتانیا با عنوان حمایت از روسیه از طریق داردانل وارد دریای مرمره شد و به باب عالی اولتیماتوم داد و خواستار تسلیم ناوگان عثمانی شد و عثمانی را به بمباران استامبول و آتش زدن باب عالی تهدید کرد. عثمانی ها خواستار مذاکره شدند تا به این ترتیب وقت کشی نمایند. در این فرصت آنان با کمک سباستیانی استحکامات شهر و تجهیزات نظامی خود را تقویت نمودند و تدافعات داردانل مرمت گردید و سلیم ناوگان خود را دور ساخت. این اقدامات سبب شکست و عقب نشینی بریتانیا و تحکیم روابط فرانسه و عثمانی شد. عامل اصلی این پیروزی محمد علی بود. (راس، 1373، 442-444) وی در رأس نیروهای آلبانی و بوسنی لشکر عثمانی در مصر، به دفاع از حقوق مردم و سلطان در پرداخت؛ (جی شاو، 1370، 35) نیروهای بریتانیا را در اسکندریه منزوی کرد و مصالحه را به شرط عقب نشینی بریتانیا پذیرفت. (راس، 1373، 444) محمد علی با فتح قاهره نیروهای بریتانیا را از مصر بیرون راند و در پی آن پانصد نفر از سران آشوبگر ممالیک مصر را به قتل رسانید و در واقع به حکومت چند قرنهی ممالیک در مصر پایان بخشید. (باربر، 1374، 124) در نتیجهی این اقدامات، محمد علی در سال 1220 ه.ق از سوی مردم و همچنین نمایندهی سلطان عثمانی در مصر، به حکمرانی این سرزمین برگزیده شد. (جی شاو، 1370، 35) به این ترتیب محمد علی بنیانگذار سلسلهای در مصر شد که تا برافتادن فاروق (1371 ه.ق/ 1952 م) پا بر جا بود. (سینیچ،1346، 93)
محمد علی پاشا در راه تثبیت قدرت
مهم ترین مشکل محمد علی پاشا پس از رسیدن به پاشایی مصر، استقرار سلطهی خویش در کشور بود. وی برای مقابله با دشمنان مملوک خود که محمد الفی بیگ با حمایت برتانیا رهبر آنان بود، به جلب حمایت علما و پیشه وران محلی و اصناف و نیز سلطان و پادگانهای عثمانی متوسل شد. وی با قبول تعهدات مالی خود در استامبول و پرداخت رشوه به مقامات قضایی دربار، تلاش سفیر بریتانیا را که در سال 1221 ه.ق خواستار انتقال پاشایی به سالونیک شده بود، ناکام گذاشت. بدین ترتیب محمد علی با حمایت سلطان و مردم مصر و با مغلوب کردن لشکریان ممالیک، موقعیت خود را مستحکم نمود. با شروع مجدد جنگهای روسیه و عثمانی (1221-1223 ه.ق) بریتانیا کوشید مصر را مجدداً تصرف کند، ولی محمد علی پاشا مخالفت همگان را علیه تهدیدات خارجی برانگیخت. او در پی ایجاد مسالمت با علما به استرداد اموال ایشان که از سوی ممالیک صادر شده بود و نیز به ابتکار فرانسه به تداوم شوراهای مشاوره به منظور دخالت دادن علما در امور سیاسی کشور پرداخت. رشوههای کلان پاشا به علما سبب نادیده انگاشتن تثبیت تدریجی محمد علی شد. وی با وجود قدرت یابی هم چنان اقتدار سلطان عثمانی را به رسمیت میشناخت و خراج خود را پرداخت مینمود و در مواقع ضرورت از نیروهای سلطان حمایت نظامی میکرد. (جی شاو، 1370، 35) سلطان محمود دوم جانشین سلیم سوم، سلطنت خود را تحت اقتدار بیرق دار مصطفی پاشا آغاز کرد. بیرق دار مصطفی نخستین مقام از ولایات عثمانی بود که به رأس هرم قدرت در امپراتوری عثمانی دست یافت. اصلاحات او در قالب مضامین قدیمی بود و قدرت وی حامی اصلاح طلبان بود. بیرق دار مصطفی مخالفت قدرتهای محلی را مخل کار خود میدید و برای همین در صدد همراه کردن آنان با خود بود. وی به منظور برررسی مشکلات امپراتوری اعیان همهی ولایات عثمانی را به استامبول دعوت کرد ولی محمد علی پاشا که مخالف قدرت گیری او بود، این دعوت را نپذیرفت. (جی شاو، 1370، 22-23)حمله به وهابیون عربستان
پیش از رسیدن محمد علی به حکمرانی مصر، تعدادی از وهابی ها شهرهای مقدس عربستان را تسخیر کرده و به غارت پرداخته بودند. (پورگشتال، 1369، 3632) محمد علی پاشا در سال 1226 ه.ق/1811 م، به فرمان سلطان عثمانی محمود دوم، علیه وهابیون عربستان به پا خواست. وی قبل از حمله، برای آسودگی از خطر ممالیک، سران ایشان را به قاهره دعوت و قتل عام نمود و به حکام ولایات خود دستور داد که مابقی مملوکان را به قتل برسانند. (پورگشتال، 1369، 3649-3650) سپاهیانی که محمد علی برای سرکوبی وهابیون برگزیده بود، سربازانی از بوسنی و آلبانی بودند که قصد سوء استفاده از پیروزیهای وی را داشتند. (جی شاو، 1370، 36) او با همین سپاه به رهبری فرزندش ابراهیم پاشا،که محمد علی اقتدار خود را مدیون او بود، توانست وهابیون را در سال 1234 ه.ق از مکه و مدینه بیرون براند. این پیروزی سبب شهرت و قدرت محمدعلی پاشا در استامبول و قاهره شد (جی شاو، 1370، 45)جنبشهای استقلال طلبی یونان
شورش یونانی ها در سال 1236 ه.ق/ 1821 م، به علت فرمانروایی خشن ترک ها رخ داد. فقر و محرومیت در یونان بیداد میکرد. در این شورش، یونانیان شمار بسیاری از مسلمانان را به قتل رساندند و پس از چهار سال آشوب، حکومت موقتی ایجاد کردند و این در حالی بود که سلطان محمود دوم دفاع بارزی از خود نشان نمیداد. برخی اروپاییان مانند فرانسه و بریتانیا هم در پی منافع خود، حامی استقلال طلبان گشته بودند. (باربر، 1374، 122-123)در این بین سلطان محمود دوم، با درک عدم کفایت و توانایی بسیج کردن نیروهای خویش، واسال قدرتمند خود یعنی محمد علی پاشا را به کمک خواهی فراخواند. ارتش محمد علی از زمان ناپلئون به روش غربی تعلیم و تجهیز شده بود. سلطان محمود در عوض این سرکوبی وعدهی پاشایی کِرِت و پله پونز (یا موره) را به او داده بود؛ در حالی که محمد علی به پاشایی سوریه چشم دوخته و خواستار آن بود. محمد علی به سه دلیل با این درخواست موافقت کرد:
1. اثبات مراتب وفاداری به سلطان
2. اصالت آلبانیایی او و تمایل به حکومت در یونان
3. جلوگیری از اختلال در تجارت مصر با سواحل اژه (جی شاو، 1370، 50-51)
سرانجام پاشای مصر، پسرش ابراهیم را در رأس بزرگترین نیروی دریایی غیر اروپایی مدیترانه، از اسکندریه به یونان فرستاد. (راس، 1373، 462) لشکری هفده هزار نفری نیز به فرمان ابراهیم پاشا، به سوی موره و کرت روانه شدند که این لشکر توانست شورشیان را سرکوب کرده و به سمت میسولانگی عقب نشاند. (جی شاو، 1370، 51) یونانی ها که مدت ها بود با ارتش نامنظم ترک میجنگیدند، در برابر سپاه منظم مصر ناتون ماندند و مصریان یکی پس از دیگری شهرها را بازپس گرفتند و در نتیجه سراسر یونان به قلمروی عثمانی بازگشت. (باربر، 1374، 124) این پیروزی بزرگ سبب نارضایتی دول اروپایی گشت و در همین اوان روسیه به قلمروی عثمانی حمله ور شد. محمود دوم باز روی به سردار فاتح خود آورد و محمد علی پاشا در مقابل خواستار بخشی از آناتولی شد. در این بین انگلیس که از حملهی روس ها به عثمانی نگران بود، مداخله کرد و در نتیجه سه کشور روسیه، انگلیس و فرانسه در سال 1241 ه.ق/1826 م، توافق کردند که یا سلطان عثمانی میانجی گری آنان را بپذیرد و یا دول اروپایی در صورت لزوم مداخلهی نظامی نمایند. سلطان عثمانی از قبول میانجی گری آنان سرباز زد و در نتیجه ناوگان این سه کشور اروپایی در خلیج ناوارینو راه عبور ناوگانهای ترک و مصر را بستند. (باربر، 1374، 124-125) به محض خروج دو ناوگان مصری از این خلیج، کشتیهای فرانسه و روس و انگلیس، توپهای خود را بر ناوهای مصری گشودند و جنگ دریایی شدیدی رخ داد و تقریبا تمام سفاین مصری آتش گرفت و نابود شد. (پورگشتال، 1369، 3671) این جنگ پس از جنگ دریایی لپانتو، بزرگترین فاجعه برای ترکیه بود و در طی آن تمام راههای ارتباطی قوای محمد علی پاشا و مصر قطع گردید. در نتیجه یونانی ها بر دریاهای اطراف خود تسلط یافتند و استقلال یونان محرز گشت. (باربر، 1374، 125) کشورهای متحد اروپایی در سال 1244 ه.ق، خواستار خروج سربازان محمد علی پاشا از موره شدند. در نتیجه طبق قرارداد سه جانبهی روس و فرانسه و انگلیس در لندن، استقلال یونان به رسمیت شناخته شد و کشور جدید یونان در سال 1245 ه.ق/ 1830 م شکل گرفت.
مصر و ترکیه در شرف رویارویی
پس از آن که سلطان محمود دوم به ناچار به استقلال یونان تن در داد، خراج هجده ماهه را از محمد علی پاشا طلب نمود. پاشا پیغام فرستاد که هزینهی نابودی سفاین مصر و چهار سال نبرد در یونان بسیار بالاتر از خراج هجده ماه است. پس از این جواب واضح شد که به زودی میان سلطان عثمانی و پاشای مصر درگیری رخ خواهد داد. سلطان محمود پس از غلبه بر ینی چری ها، تمام تلاش خود را برای تعلیم و تجهیز نیروها صرف نمود، چرا که از تسویه حساب نهایی با محمد علی هراس داشت. وی برای ایستادگی در برابر سپاه مصر و فشار روسیه، به ارتشی نیرومند و مربیانی کارآزموده نیاز داشت. او ابتدا از محمد علی دوازده آموزگار ماهر نظامی درخواست کرد ولی پاشا نپذیرفت و سلطان متوجه اروپا شد. (راس، 1373، 475) چون روسیه و انگلیس در استقلال یونان دخالت کرده بودند، سلطان محمود از ایشان روی گردان شده و به پروس متوسل گردید. در نتیجه در سال 1835 م افسران پروسی برای بازسازی ارتش ترک به عثمانی اعزام شدند. (سینیچ، 1346، 34) هم چنین گروه کوچکی از دانشجویان ترک، برای تعلیمات نظامی به خارج فرستاده شدند. در این بین محمد علی پاشا به بازسازی کشتی ها و نیز ارتشی که در ناوارینو از دست داده بود پرداخت. (راس، 1373، 480-485) او به عدد قشون خود افزود و اروپاییان را به تربیت و فرماندهی ایشان گماشت. یک مهندس فرانسوی، اسلحه خانهای برای وی در اسکندریه ایجاد کرد که در مدت اندکی، سی فروند کشتی جنگی حاضر مینمود و دیگر مصر محتاج خرید کشتی از اروپا نبود. بدین تربیت دو جبههی مصر و عثمانی به تقویت و تجدید قوا پرداخته و برای رویارویی آماده گردیدند.علل رویارویی مصر و عثمانی
هر چند محمد علی پاشا در جریان درگیری انقلاب در یونان اعتبار زیادی کسب کرده بود، اما در مقابل هزینههایی که در راه سلطان متحمل شده بود، غرامت چندانی دریافت نکرده بود؛ اضافه بر این که استقلال یونان وی را از قلمروهای پاداشی محروم ساخته بود. وی خواستار حکومت سوریه شد، ولی در مقابل حکومت کرت به او داده شد که نپذیرفت؛ چرا که این منطقه از آغاز انقلاب یونان همواره دچار آشوب بود و این نفعی به حال حکومت مصر نداشت و اما از جبههی سلطان عثمانی، زمانی که دول متحد اروپایی خواستار خروج نیروهای مصر از یونان شدند، محمد علی پاشا بدون اجازه خواهی از سلطان تسلیم شد. پس از آن هم در طی نبرد سلطان با روس ها، محمد علی به وعدهی ارسال نیروهای خود عمل نکرد و علاوه بر این، دوستان خود را در آلبانی شمالی، به قیام علیه سلطان دعوت نمود. این اقدامات سبب فرمان سلطان عثمانی به حکمران سوریه برای حمله به مصر شد. (جی شاو، 1370، 73) پاشا هم که منتظر چنین فرصتی بود، در پی یک دعوای شخصی با پاشای أکره، ارتشی عظیم برای تصرف سوریه فراهم ساخت. (راس، 1373، 485) بهانهی وی در حملهی به سوریه این بود که عثمانی ها نتوانسته اند شش هزار کشاورزی را که در طی جنگ به سوریه گریخته اند، بازگردانند. همچنین این که عکا سهمیهی جنگ خود را نپرداخته است. سرانجام نیروهای زمینی و دریایی مصر، به فرماندهی ابراهیم پاشا، به طرف سوریه لشکرکشی نمودند. (جی شاو، 1370، 73) در سال 1247 ه.ق پس از اعلان جنگ محمد علی به عبدالله، پاشای مکه، ابراهیم پاشا وارد شام گشته و عکا را محاصره کرد. سلطان عثمانی که از این حرکت بسیار خشمگین شده بود، به محمد علی دستور خروج از شام را داد و محمد علی هم پاشایی عکا و دمشق را به جهت خساراتی که متحمل شده بود طلب کرد ولی سلطان عثمانی نپذیرفت. در اول عید، که اسامی حکام و پاشای ولایات تعیین میشد، نامی از پاشای مصر آورده نشد و محمد علی هم در جهت تلافی قشونی کمکی برای محاصرهی عکا فرستاد. (پورگشتال، 1369، 3681) در بین سالهای 1247-1248 ه.ق، غزه، یافا، اورشلیم، حیفا و عکا به تصرف مصر در آمد و سپس با همکاری امیر لبنان، سایر نواحی سوریه و سرانجام دمشق به دست ابراهیم پاشا فتح گردیدند. واکنش سربازان محمود در ارسال نیرو علیه پاشا، بسیار کند بود. وی در سال 1248 ه.ق، محمد علی و پسرش ابراهیم را شورشی خواند و ایشان را از مقاماتشان خلع کرد (جی شاو، 1370، 74) و آن ها را مورد لعن مذهبی قرار داد و فتوا داد که ایشان از مذهب و شریعت خارج و خائن و دشمن مسلمانان هستند. شریف مکه در پاسخ این لعنت نامه، از محمد علی پاشا و پسرش حمایت کرد و در فتوایی سلطان را مرتد و مخرب دین اسلام نامید. سطلان محمود، حسین پاشا، حاکم إدرنه را برای حکومت مصر و شهرهای مقدس مکه و مدینه تعیین کرد (پورگشتال، 1369، 3681) و به او فرمان جنگ علیه ابراهیم پاشا را داد. تا آن زمان ابراهیم استحکامات دفاعی خود را ایجاد کرده و با دادن وعدهی استقلال به اعراب محلی، حمایت آنان را جلب نموده بود؛ بنا بر این مردم محلی سوریه، سربازان عثمانی را بیش از مصریان به چشم مهاجم مینگریستند. لشکر مصر در طی دو نبرد در حمص و بلن، میان اسکندریه و انطاکیه، عثمانی ها را شکت داد. در این بین محمد علی به ابراهیم دستور توقف پیشروی داد، چرا که میخواست از طریق مذاکره با سلطان یا میانجی گری قدرتهای بزرگ و بدون خونریزی بیشتر، سوریه را متصرف شود ولی محمود مخالفت کرد و لشکری جدید به فرماندهی وزیر اعظم، رشید محمد پاشا، علیه مصر تدارک دید. پس از ناکامی تلاشهای دیپلماتیک مصر، ابراهیم پاشا از طریق کیلیکیه وارد فلات آناتولی شد و در آن جا با حمایت دشمنان سلطان، قونیه را تصرف کرد. رشید محمد کوشید تا منابع تدارکاتی مصریان را در سوریه قطع کند ولی ابراهیم لشکر عثمانی را در خارج قونیه پراکنده کرد، در نتیجه زمینه برای فتح آناتولی فراهم گردید؛ ولی محمد علی هنوز به سلطان ابراز وفاداری میکرد و تنها خواهان سوریه بود. (جی شاو، 1370، 74-75) حتی ابراهیم پاشا برای رعایت احترامات ظاهری خود را تحت فرمان رشید پاشا خواند و در کوتاهیه متوقف شد. (پورگشتال، 1369، 3682-3683) این امر شاید نشانگر ترس مصر از قداست باقی ماندهی سلطان در قلمرو عثمانی باشد.شکست عثمانی در قونیه، سبب نگرانی تزار نیکلای روسی شد، چرا که آنان از تشکیل قدرتی نیرومند در خاورمیانه ناراضی بودند. به علت عدم کمک بریتانیا و فرانسه به عثمانی، محمود به تزار روی آورد و در نتیجه هیأت نظامی روسیه وارد استامبول شد تا زمینهی ورود سربازان روسی را فراهم آورد. در پی این عمل، فرانسه و بریتانیا محمد علی را در قاهره تحت فشار گذاشتند تا میانجی گری اروپا برای صلح را پذیرا شود و حکومتش در سوریه قطعی گردد؛ ولی ابراهیم پاشا باز هم پیشروی کرد و در سال 1249 ه.ق کوتاهیه را به تصرف درآورد. سلطان محمود که از نزدیکی لشکر مصر به پایتخت بیمناک شده بود، به ناوگان روسی اجازه داد تا از طریق دریای سیاه وارد استامبول شود و لشکر روسی در امیر نشین ها پیشروی کند. با استقرار ناوگان و ارتش روسیه در تنگهی بوسفور، هراس بریتانیا و فرانسه،رقبای روسیه، برانگیخته شد و سلطان را مجبور به اخراج روس ها کردند و محمد علی را تهدید نمودند که در صورت عدم همکاری، سواحل مصر را محاصره و نیروهای نظامی فرانسه را از سپاه وی خارج خواهند کرد. ولی پیروزیهای ابراهیم پاشا به محمد علی جرأت داد تا تقاضاهای بیشتری از جمله نظارت بر کیلیکیه را مطرح کند. در این زمان، روسیه اعلام کرد که نمیتواند به موقع لشکر خود را به استامبول برساند. در نتیجه سلطان محمود دوم تسلیم شد و پذیرفت که در صورت خروج نیروهای ابراهیم پاشا، به خواستههای محمد علی توجه کند؛ هر چند نیروهای روسی را برای دفاع در برابر حملات غافلگیرانهی ابراهیم پاشا در بوسفور مستقر کرد. ابراهیم با دیدن نیروهای روسی، مذاکرات را پذیرفت و مذاکرات با نمایندگی مصطفی رشید افندی از سوی سلطان در سال 1249 ه.ق/ 1832 م در کوتاهیه آغاز شد. در نتیجهی این مذاکرات قرار دادی منعقد شد که حکمرانی دمشق، حلب و مقام محصل عدن و حکمرانی جدّه به ابراهیم پاشا داده شد و او هم آناتولی را از نیروهای خود تخلیه کرد. (جی شاو، 1370، 75-76) همچنین پاشایی شام و أدنه و امیرالحاجی مکه و مدینه و نیز حکومت مصر، کرت، سوریه و طرابلس به محمد علی داده شد ولی موروثی شدن این قلمروها در خاندان وی، تضمین نگردید. (راس، 1373، 487)
حل مسألهی مصر و ترکیه
در سال 1254 ه.ق/ 1837 م، محمد علی پاشا با عدم پرداخت خراج به باب، عملا اعلان استقلال کرد. در نتیجه سلطان محمود ارتشی در کنار فرات برای حمله به سوریه و سرکوبی محمد علی گردآورد و در سال 1839 م ناوگان دریایی وی برای همکاری با نیروهای زمینی عثمانی در سواحل سوریه فرستاده شدند. ارتش محمود با رشوه های مصر و نیز دست کشیدن سربازان از نبرد، شکست خورد و ناوگان عثمانی هم به اسکندریه رفت و تسلیم پاشا شد. در این بین قدرت های غربی از ترس دخالت های روسیه، گرد هم آمده و به حل مسأله ی ترکیه- مصر گرفتند. (راس، 1373، 487) در این بحبوحه، محمود دوم دار فانی را وداع گفت و عبدالمجید اول در سال 1255 ه.ق جانشین او شد. عبدالمجید مقام حکمرانی مصر را به محمد علی پیشنهاد کرد تا از آشفتگی ها بکاهد ولی پاشای مصر خواستار حکمرانی سوریه و آدانا (ادنه) و نیز عزل خسروپاشای صدر اعظم بود. در آن هنگام بریتانیا، فرانسه، پروس، روسیه و اتریش اتحاد جدیدی ایجاد کردند. این پنج قدرت توافق کردند که اقتدار و حکومت موروثی محمد علی تنها بر مصر به رسمیت شناخته شود و سوریه و کیلیکیه مجددا به قلمرو عثمانی بازگردد. عبدالمجید اول هم این توافق را پذیرفت، چرا که به سلطه ی محمد علی و روس ها به قلمرو امپراتوری پایان می داد. در نتیجه دیپلماسی جایگزین جنگ گردید.از نظر نگارنده، علت اصرار محمد علی پاشا بر سوریه، به دست آوردن یک راه زمینی بازرگانی برای تجارت با شرق بود. همچنین سوریه موقعیت استراتژیکی ویژهای داشت و جدای از مباحث اقتصادی، میتوانست پایگاه مناسبی برای رویارویی باسلطان عثمانی و تحت فشار گذاشتن وی در مناطق حساسی مانند آسیای صغیر و استامبول باشد. به این ترتیب پاشا هرگاه فرصت را مناسب مییافت، میتوانست در جهت رسیدن به مقام سلطانی اقدام کند.
پس از توافق دول اروپایی در حل مسائل مصر و ترکیه، محمد علی میخواست لشکر ابراهیم را به آناتولی بفرستد؛ ولی ابراهیم پاشا با توجه به تأثیر مداخلهی مستقیم دول متحد، درنگ کرد و مذاکراتی برای حل و فصل تضادهای دو قدرت مصر و عثمانی صورت گرفت. فرانسویان میخواستند از طریق گسترش نفوذ محمد علی در سوریه، بر سواحل شرقی مدیترانه تسلط یابند. پالمرستون، نمایندهی بریتانیا، تأکید داشت که رهبر مصر، سوریه را ترک نماید؛ چرا که بدین ترتیب عثمانی تقویت و مصر و به تبع آن فرانسه تضعیف میشدند. (جی شاو، 1370، 108-109) در این میان، روسیه اعلام کرد که از حقوق انحصاری خود در عبور دریایی از داردانل دست میکشد. (راس، 1373، 487) نیکلای اول روسی، به علت مشکلات سیاسی و مالی، خود را از بحران و تصرف بخش ها بیرون کشید. او خواهان مسدود کردن دائمی تنگههای عثمانی بر رزم ناوهای در حال صلح و جنگ بود و این را در عوض همکاری از بریتانیا خواسته بود. به این ترتیب روسیه از سواحل جنوبی کشور خود محافظت میکرد و بین فرانسه و بریتانیا اختلاف میافکند؛ هر چند بریتانیا مخالف هر گونه همکاری با روسیه بود. هنگام وزارت اعظمی خسرو پاشا، باب عالی بر عقب نشینی کامل مصر از سوریه اصرار داشت ولی مذاکرات به نتیجه نرسید. پس از عزل خسرو پاشا، دو طرف به توافق متمایل شدند. مصر پیشنهاد کرد که اگر با تقاضاهایش موافقت شود، ناوگان عثمانی را باز خواهد گرداند، ولی بریتانیا با کارشکنی، خواهان کاهش نفوذ فرانسه بود. (جی شاو، 1370، 109-110) در سال 1255 ه.ق/1839 م، عبدالمجید، خط شریف گلخانه را اعلام نمود که مقصود از انتشار آن، جلب خیرخواهی دول اروپایی در انهدام بنای عظیمی بود که پاشای مصر برافراشته بود. یک سال بعد، معاهدهای بین اتریش و روس و انگلیس و پروس در لندن در حمایت از عثمانی منعقد شد و فرانسه محمد علی را به حال خود گذاشت. این معاهده بر این مبنا بود که در ازاء مسدود کردن تنگههای عثمانی بر رزم ناوها در حالت جنگ یا صلح، به دستور سلطان، از عثمانی در برابر مصر حمایت کند. همچنین به پاشا اخطار داد که ظرف مدت ده روز، پیشنهاد عثمانی را بپذیرد و تسلیم شود و در مقابل حکومت موروثی مصر و حکومت موقت سوریه را تا زمان زنده بودنش، دریافت کند. (پورگشتال، 1369، 3692-3694) این کنفرانس به محمد علی توصیه میکرد که سربازانش را از سوریه عقب نشاند و ناوگان ترکیه را به باب مسترد دارد و اگر نپذیرد، ناوگانهای اروپایی، مصر و سوریه را محاصره خواهند کرد. (راس، 1373، 487-488) ابتدا فرانسه، محمد علی را به مقاومت تشویق کرد ولی قادر به رساندن کمکهای لازم به مصر نبود. در سپتامبر 1840 م، نیروهای سه کشور عثمانی، بریتانیا و اتریش، در منطقهی بیروت و قبرس مستقر شدند. بریتانیا در لبنان شورش برپا کرد، سپس نیروهای ابراهیم را مغلوب نموده و شهرهای مهم ساحلی را به تصرف در آورد. بنابراین ابراهیم پاشا به ناچار مجبور به ترک دمشق شد. در این زمان محمد علی پاشا، آخرین امید خود را از پشتیبانی فرانسه از دست داد؛ چرا که امپراتور فرانسه از انزوای فرانسه در مصر ناخشنود بود و برای همین کابینهای جدید منطبق با سیاست عمومی اروپا ایجاد کرد. هنگامی که ناوگان بریتانیایی، اسکندریه را محاصره کرد، محمد علی پذیرفت که نیروهایش را از سوریه خارج کند و از ادعاهایش در اسکندریه، جزیرهی کرت و شبه جزیرهی عربستان دست بکشد و مقام سلطان عثمانی را به رسمیت بشناسد. (جی شاو، 1370، 111) وی پرداخت خراج به سلطان را از سر گرفت و حکومت سوریه را به باب بازگرداند. (راس، 1373، 488) اندکی بعد، ناوگان عثمانی عقب نشست و در سال 1257 ه.ق، حکومت موروثی مصر برای محمد علی پاشا، تثبیت گردید.
پس از مرگ محمد علی پاشا در سال 1265 ه.ق/ 1848 م و جانشینی امیر علی پاشا، رابطهی دربارهای عثمانی و مصر، دوستانه و نزدیک شد و بحران شرق خاتمه یافت و سلطان عثمانی مجالی یافت تا به اوضاع داخلی سر و سامانی بدهد. (جی شاو، 1370، 112) در سالیان بعد، مصر به تصرف انگلیس درآمد و از سال 1914 م تحت الحمایه گردید و بخشهایی از آن هم مستعمرهی فرانسه و ایتالیا گردیدند.
اصلاحات محمد علی پاشا
محمد علی، نخستین فرمانروای تجدد خواه عرب بود. (سینیچ، 1346، 96) وی مشهورترین تجدد طلب قرن نوزدهم میلادی در خاور میانه و بنیانگدار سلسلهای بود که بیش از یک قرن حکومت کرد. تقریبا هر آن چه که محمود دوم، امید به انجام آن را در استامبول داشت، همزمان در مصر در حال انجام بود؛ در واقع اقدامات محمد علی، به عنوان انگیزه و الگوی موفق محمود دوم قرار گرفت. مشکلات این دو اصلاح طلب، بسیار به هم شبیه بود، چرا که نهادهای اساسی هر دو مشترک بود اما اصلاحات محمد علی بر خلاف اصلاحات محتاطانهی محمود، سریع تر و کامل تر بود. محمد علی پاشا، زودتر از هر سلطان دیگری، نیاز مسلمانان را به تعلیمات و انضباط اروپایی حس کرد و سیاست اصلاحاتش " برای او احترام و حمایت غرب را به ارمغان آورده بود " (راس، 1373، 472)مهم ترین اصلاحات محمد علی پاشا، پی ریزی یک ارتش نوین و سازمان اداری متمرکز بود که خودش در رأس آن قرار داشت. او در نخستین قدم در راه قدرت گیری، احتیاج به لشکری قدرتمند داشت تا بتواند بر دشمنان داخلی خود غلبه کند. پس در این راستا به نوسازی دستههای نظامی عثمانی تحت فرماندهی خود پرداخت. در سال 1231 ه.ق نیرویی از فراریان نظامی فرانسوی را به فرماندهی گروهی بردگان سیاه گماشت و افسران مملوک و یونانی را در هدایت عملیات به کار گرفت و از مستشاران فرانسوی در جهت آموزش سلاح ها و تاکتیکهای جدید اروپایی استفاده کرد. مشکل این جا بود که سربازان عثمانی تمایلی به پذیرش شیوههای جدید نداشتند. در نتیجه محمد علی تصمیم گرفت لشکری کاملا جدید به وجود آورد. باید در نظر داشت که هدف محمد علی تنها تثبیت و تداوم حکومت بر مصر نبود، چرا که به این منظور تجربیات شخصی او کافی به نظر میرسید، پس رویای استیلا بر سراسر امپراتوری هدف اصلی وی بود. او در راستای این هدف، تصمیم گرفت ارتشی را به تبعیت از الگوهای نیروهای بریتانیا و فرانسه ایجاد کند و نیروهای نظام جدید را به وجود آورد. از همین رو ارتش خود را نظامیه یا لشکر منظم نامید. او برای تأمین نیروی انسانی ابتدا از بردگان سفید قفقاز و سیاه پوستان سودان و آفریقای مرکزی بهره گرفت و نظام کهن مملوک را به این ترتیب احیا نمود ولی مدتی بعد ناکارآیی این ارتش ثابت شد. در نتیجه محمد علی در سال 1239 ه.ق به روستاییان مصر روی آورد، نیرویی که عثمانی ها و ممالیک از آن غافل مانده بودند. او گروههای فشار را به روستاها فرستاد و سربازگیری را اجباری کرد. این اقدام سبب خلاصی از نظارت بر نظامهای برده داری خارجی شد و ذخیرهی بسیاری از نیروهای انسانی را در اختیار او قرار داد. البته این کار با نظام خشن سربازگیری و جذب نیرو همراه بود که به تخریب کشاورزی مصر و بروز قیامهایی انجامید. برای تربیت این ارتش جدید، محمد علی از افسران و کارشناسان فنی اروپایی بهره گرفت و مدارس فنی و نظامی تأسیس کرد و شماری از مصریان را برای آموزش دورههای پیشرفته به اروپا فرستاد. کارخانههای تولید تجهیزات نظامی بر اساس استانداردهای اروپایی ایجاد شد. در مدتی کوتاه محمد علی پیاده نظامهای وسیع و کارآمدی ایجاد کرد که موفقیت آن، او را به ایجاد گروه جدید توپخانه و نقب زدن ترقیب کرد. این گروه جدید در سالهای 1240 تا 1244 ه.ق شکل گرفت و محمد علی پاشا، مهندسی جدیدی را تأسیس کرد که اعضای هیأت علمی آن از اروپاییان و نیز برخی از عثمانیهای آموزش دیدهی عصر سلطنت سلیم سوم تشکیل میشد. هنگ جدیدی هم تشکیل داد که ایجاد استحکامات، جاده سازی و مین گذاری را بر عهده داشت. ناوگان جدیدی در مدیترانه و دریای سیاه ایجاد گشت و از اوایل دههی 1830 م سواره نظامهایی در امتداد مرزهای اروپایی مستقر شدند. تأمین هزینههای مالی این ارتش نوین، با استخراج مفید منابع، مرتفع گردید.
در زمینهی کشاورزی، کارشناسانی خارجی دعوت شدند تا به توسعهی روشهای کشت و آبیاری بپردازند. محصولات جدیدی مانند پنبه، برنج و چغندر قند به وجود آمد تا با صادرات آن ها، ارز خارجی مورد نیاز برای دعوت کارشناسان خارجی و وارد کردن تسهیلات فراهم شود. (جی شاو، 1370، 37-38) با این وجود، هنوز زمین ها برای کشت محصولات غذایی، مکفی بودند؛ چرا که کشت به صورت متراکم و فشرده انجام میشد. اما در زمان جانشینان محمد علی، مشکلات اقتصادی و مالی در زمینهی کشاورزی و بهداشتی به وجود آمد. (جی شاو، 1370، 253) روستاییان مصری، برای کشت محصولات جدید، سرمایه و تجربهی کافی نداشتند، در نتیجه دولت به شیوههای سرمایه داری عمل نمود: نواحی وسیعی را در اختیار گرفت، بذر و زمین فراهم کرد و روستاییان را به صورت کارگران مزدور به کار گماشت.
محمد علی پاشا، با ایجاد بیمارستان و درمانگاه و شبکهی قرنطینه برای ممانعت از مرگ و میر سیع در اثر شیوع طاعون، وضع زندگی روستاییان را تا حدی بهبود بخشید. او هم چنین مدارس پزشکی را با هدف تربیت پزشکان بومی به وجود آورد که اکثرا تحت مدیریت پزشکی فرانسوی به نام کلوت بیگ بودند.
پاشای مصر، نظام مالیاتی جدیدی را وضع نمود. محمد علی جادههایی را احداث نمود تا دسترسی مأموران وصول مالیاتی را به مالیات دهندگان تسهیل نماید. ارزیابی جدیدی هم از ثبت دقیق منابع ثروت و تعهدات مالیاتی به وجود آمد. محمد علی با توسعهی صنعت و تجارت در مصر و ایجاد کارخانههای دولتی، منبع درآمد کشور را گسترش داد. بازگانان و صنعتگران اروپایی برای تدارک سرمایه و چگونگی راه اندازی شرکتهای خصوصی به مصر دعوت شدند. در نتیجه اجتماع بزرگی از خارجیان به وجود آمد که با مساعدت حکومت و اشرافیت جدید، بخش عمدهی زندگی سیاسی و اقتصادی، با ملل اروپایی تماسهای مستقیم سیاسی و تجاری برقرار کرد. این جهت گیری اقتصاد مصر به سوی غرب، سبب وابستگی شدید آن به بازارهای جهانی و تابع نوسانات اقتصاد اروپا گردید و در واقع اقتصاد مصر تحت نفوذ بیگانگان قرار گرفت. در نتیجه استقلال و ابتکار مردم مصر از بین رفت و مشارکت ملی بسیار محدود گردید.
محمد علی نظام اداری جدیدی را هم به وجود آورد که بیشتر به منظور اجرای برنامه ها و کسب اطمینان از سرازیری ثروت جدید به خزانهی دولت بود. او میخواست حکومتی کارآمد، مستقل و متمرکز به ویژه در امتداد مرزهای فرانسه ایجاد کند. در پی این هدف، مقاطعه داران مالیاتی را که نسبتا مستقل عمل میکردند، برکنار و کارگزاران حقوق بگیری را استخدام کرد که تحت نظارت مستقیم وی قرار داشتند. او برای فراهم کردن کادری مجرب در ادارهی اقطاعات، اعضای خاندان و طبقهی حاکم را را تشویق نمود تا املاک و داراییهای خود را، به صورت واحدهای بزرگ اقتصادی، متمرکز کنند و در نتیجه، اشرافیتی ترکی- چرکسی ایجاد کرد که پشتیبان مقتدر خاندان حاکم بودند.
محمد علی برای تأمین نیروی دیوانسالاری جدید که اعضای آن حقوق بگیر بودند، مدارسی غیر مذهبی با مربیان اروپایی ایجاد کرد و هم چنین آیین نامههایی را تدوین نمود تا قدرت دیوانسالاری را که در سراسر کشور، تحت نظارت مستقیم شخص او بود، تحکیم بخشد. هر کس با اصلاحات محمد علی مخالفت میکرد، بی هیچ ترحمی سرکوب میشد. مثلا کارگران شهری روستاییان که مجبور به پرداخت مالیاتهایی سنگین تر از گذشته بودند، اگر با این مالیات ها و سربازگیری اجباری مخالفت میکردند، به سرعت توسط لشکر جدید سرکوب میشدند. هنگامی هم که علما به از دست رفتن قدرت خود، آگاهی یافتند، با تهدید قوهی قهریه، انزوا گزیدند.
تحت پوشش اصلاحاتی که طی سالهای 1236 تا 1246 ه.ق در دانشگاه الأزهر صورت گرفت، نظارت مستقیم حکومت بر نهادهای اسلامی مسجل شد. دستاورد این تلاش ها استقرار دولت و لشکری نسبتا کارآمد بود، هر چند این اقدامات تمام توان کشور را طی نیمهی دوم قرن نوزدهم میلادی به تحلیل برد. (جی شاو، 1370،38-40)
نتیجه
محمد علی پاشا از شخصیتهای آگاه و خردمند تاریخ و از حکام قدرتمند قلمرو عثمانی محسوب میشود. مبرهن است که هدف وی، تنها پاشایی مصر نبود و حکومت بر بخشی از قلمرو وسیع عثمانی قدرت طلبی او را کفایت نمیکرد. هدف نهایی او، تسلط بر تمام سرزمینهای حکومت عثمانی و جانشینی به جای سلطان و شریف مکه بود. تلاش او بر این بود تا عقب ماندگی جهان اسلام را با الگوبرداری از غرب، جبران کند. محمد علی در این راه از اروپاییان و به ویژه فرانسه مدد گرفت، غافل از این که اروپاییان هموراه منافع خود را در درجهی اول قرار میدهند و هر آن چه را که مطابق با آن نباشد، کنار میگذارند. بی تردید اگر کارشکنیهای اروپاییان در برابر محمد علی پاشا نبود، حاکمیت وی بر تمام قلمرو عثمانی مسجل میگشت.پینوشت:
1- مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
منابع تحقیق:باربر؛ نوئل (1374): فرمانروایان زرین شاخ از سلیمان قانونی تا آتاتورک، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر گفتار.
پروند؛ شادان و زهرا سبحانی (1373): شناخت جامه و فرهنگ ترکیه، بی جا، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی.
پورگشتال؛ هامر (1369): تاریخ امپراتوری عثمانی، ج 5، ترجمه میرزا زکی علی آبادی، بی جا، انتشارات زرین.
جی شاو؛ استانفورد (1370): تاریخ امپراتوری عثمانی، ج دوم، ترجمه محمود رمضان زاده، بی جا، نشر معونت فرهنگی آستان قدس.
راس؛ لرد کین (1373): قرون عثمانی، ترجمه پروانه ستاری، تهران، انتشارات کهکشان.
سینیچ؛ وین وو (1346): تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه سهیل آذر، تهران، نشر کتابفروشی تهران.
/م