انقراض گونه‌های کشف نشده‌ی طبیعت

هنوز همه‌ی گیاهان، حشرات، ماهی‌ها، و پستان‌دارانِ جهان شمارش نشده‌اند. اگر پژوهشگران بخواهند در این کار موفق شوند باید به شدت بر تلاش‌های خود بیافزایند، زیرا جنگل‌زدایی که دقیقه‌ای سی هکتار از جنگل‌های استوایی را
دوشنبه، 16 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقراض گونه‌های کشف نشده‌ی طبیعت
انقراض گونه‌های کشف نشده‌ی طبیعت

 

ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون



 
هنوز همه‌ی گیاهان، حشرات، ماهی‌ها، و پستان‌دارانِ جهان شمارش نشده‌اند. اگر پژوهشگران بخواهند در این کار موفق شوند باید به شدت بر تلاش‌های خود بیافزایند، زیرا جنگل‌زدایی که دقیقه‌ای سی هکتار از جنگل‌های استوایی را منهدم می‌کند، و هم‌چنین مسأله‌ی بیابانی شدن و یا آلودگی‌های مختلف، همگی دست به دست هم داده‌اند و موجب نابودی انبوهی از گونه‌ها می‌شوند. با آهنگ فعلی، تا چند سال دیگر بیش از بیست درصد از گونه‌ها، دیگر وجود نخواهند داشت.
در مورد ارقام مربوط به گونه‌های گیاهی و حیوانی که روی زمین یا در آب زندگی می‌کنند فقط می‌توان به برآوردها تکیه کرد. احتمالاً تعداد آن‌ها بین 5 و 30 میلیون است، در حالی که فقط 4ر1 میلیون گونه تا امروز شناسایی شده‌اند. تردیدهایی که در این زمینه وجود دارند ناشی از میلیون‌ها گونه‌ی مختلف حشرات و بی‌مهرگان دیگر است، هم‌چنین هزاران نوع از خردسازوارگان (میکروارگانیسم‌ها) و گیاهان ناشناخته که تصور می‌شود در مناطق گرمسیری زندگی می‌کنند هنوز شناسایی نشده‌اند.
به نظر می‌رسد حشرات و بندپایان دیگر (شاخه‌هایی از بی‌مهرگان شامل سخت پوستان، هزارپایان، حشرات، و عنکبوت‌ها) بیش‌ترین گوناگونی را داشته باشند. حتی اگر فرض کنیم داده‌های موجود کامل نباشند، با این وصف گونه‌های شناخته شده‌ی فعلی حشرات باید دویست بار بیش‌تر از پستان‌داران باشند و در مسابقه‌ی گوناگونی، گوی سبقت را از همه بربایند. این امکان وجود دارد که تنها کم‌تر از یک سی‌ام میراث طبیعی زمین از نظر حشرات، شناسایی شده باشد، در حالی که نود و پنج درصد پستان‌داران (چهار هزار گونه)، خزندگان و دوزیستان (نُه هزار گونه) و نود و هشت درصد از پرندگان (نُه هزار گونه) شناخته شده‌اند. از نظر تعداد گونه‌ها، ده درصد ماهی‌ها و دست کم ده تا پانزده درصد از گیاهان هنوز کشف نشده‌اند. (این آمار بنا بر داده‌های بنیاد جهانی طبیعت تهیه شده است.) و اما نرم تنان که از نظر فراوانی و فزونی تعداد، دومین شاخه‌ی جانور شناسی را تشکیل می‌دهند صد هزار گونه را در بر می‌گیرند که سه چهارم آن‌ها دریایی و یک چهارم آن‌ها زمینی و یا رودخانه‌ای هستند. در مجموع، بی‌مهرگان زمینی و دریایی به تنهایی در حدود نود و هشت درصد از تنوع و گونه گونی زیستی کره‌ی زمین را تشکیل می‌دهند.
انقراض گونه‌های کشف نشده‌ی طبیعت
توضیح تصویر: انهدام جنگل‌های گرمسیری مانند این عکس در آمازون، یکی از علل اصلی انقراض گونه‌هاست. چنین برآورد می‌شود که از بین پنج تا سی میلیون گونه‌ی حیوانی و گیاهی زمین، جنگل زدایی طی سالیان آینده نزدیک به یک میلیون را نابود خواهد کرد. در یک هکتار از جنگل گرمسیری می‌توان تا چهار هزار گونه درخت مختلف را سرشماری کرد. در یک هکتار از جنگل‌های نواحی معتدل، فقط ده تا پانزده گونه وجود دارد.
تغییرات محلی و کلی محیط زیست که از فعالیت خود ما ناشی می‌شود به ناپدید شدن انبوهی از گیاهان و حیوانات با سرعتی که تاکنون زمین به یاد نداشته می‌انجامد. انقراض‌هایی که طی دوران‌های زمین شناختی در روی زمین پدید آمده‌اند قابل قیاس با بلاهایی نیستند که انسان از زمان گسترش فعالیت‌های صنعتی خود بر سر زمین وارد آورده است. به طور متوسط چنین برآورد می‌شود که از آغاز سده‌ی بیستم میلادی هر ساله بیش از یک گونه از مهره‌داران عالی ناپدید شده است. غالباً برای انقراض قطعی یک گونه، لازم است چندین دهه سپری شود: مثلاً از نوعی میمون کوچک امریکای استوایی فقط چندین ده نمونه در طبیعت باقی مانده است، و از پنج گونه‌ی کرگدن‌ها در جهان، کم‌تر از یازده هزار رأس به جا مانده است؛ این گونه‌ها به گونه‌ای قریب الوقوع با خطر انقراض رو به رو هستند. در سده‌ی شانزدهم میلادی، آهنگ انقراض، یک گونه در یک قرن بود. ولی در حال حاضر در جاهای مختلف جهان، روزانه یک یا دو گونه از گیاهان وحشی از بین می‌روند. اگر بپذیریم که به طور متوسط وجود یک گونه‌ی گیاهی شرطِ باز ماندن یازده گونه‌ی حیوانی است (این رقم در جنگل‌های استوایی، بیست است)، به بزرگی ابعاد قضیه پی خواهیم برد.
در کتاب اطلاعات ویژه‌ی پرندگان اشاره شده است که هشتاد و هشت گونه از پرندگان و هشتاد و سه گونه‌ی فرعی از آن‌ها از سال 1600 میلادی تاکنون منقرض شده‌اند، در حالی که این ارزیابی نسبت به آن چه واقعاً روی داده است درست نیست، زیرا هزار و بیست و نُه گونه از پرندگان در معرض خطر شدید نابودی‌اند و شش صد و سی و هفت گونه نیز تهدید به انقراض می‌شوند. اگر به این ارقام، هشتاد و هشت گونه‌ی منقرض شده را بیافزاییم به این نتیجه می‌رسیم که بیست درصد از نُه هزار گونه‌ی فعلی در حال انقراض هستند و یا منقرض شده‌اند.
چنان چه میزان فعلی انهدام ادامه یابد به زودی تا بیست درصد از گونه‌های فعلی نیز منقرض خواهند شد و از آن جا که بسیاری از آن‌ها هنوز از نظر علمی توصیف نشده‌اند، پس از انقراض، حتی متوجه نخواهیم شد که آن‌ها چه نقشی در اکوسیستم پیرامون خود بازی می‌کرده‌اند.
از نظر پیتر ریون، مدیر سابق باغ گیاه شناسی میسوری، مسائل بسیار روشن و خود گویای حقایق هستند، بدین سان که قسمت اعظم میراث طبیعی جهان در دهه‌های آینده به صورت نمونه‌هایی نگه‌داری شده در موزه‌ها به بقای خود ادامه خواهند داد. چه چشم انداز شادمانه‌ای برای بشریت! در مناطقی که فعالیت‌های انسانی به حد افراط نرسیده است، هنوز زیستگاه‌های اولیه وجود دارند، مانند قسمت‌هایی از امریکای جنوبی، اروپای شمالی، و نواحی قطبی. ظاهراً جنوبگان، تنها قاره‌ی تجاوز نشده‌ی کره‌ی زمین است؛ گروئینلند هم بزرگ‌ترین پارک طبیعی جهان را با مساحت هفت صد هزار کیلومتر مربع دارد.
از یک سو چنین می‌نماید که افزایش جمعیت انسان‌ها نامحدود است و از سوی دیگر زیستگاه‌های طبیعی هم‌چنان کوچک‌تر می‌شوند. هم اکنون بیش از هفت میلیارد نفر انسان روی زمین زندگی می‌کنند در حالی که جمعیت با آهنگ سرسام آور بیش از صد میلیون نفر در سال رو به تزاید است. از سال 1910 تاکنون جمعیت جهان بیش از چهار برابر شده است و در سال 2100 بیش از پانزده میلیارد نفر خواهد بود و بقیه‌ی گرفتاری‌ها از همین انفجار جمعیت ناشی می‌شوند که از آن جمله‌اند علل مستقیم و غیر مستقیم کاهش گونه‌ها که بدون تردید ازدیاد جمعیت بشر، انقراض و انهدام آن‌ها را شتاب می‌بخشد.
علل عدم تعادل محیط زیست طبیعی متعددند و غالباً دست به دست هم می‌دهند. آتش سوزی (یا دست کم پاره‌ای از انواع آتش‌ها)، عمدی و غیر عمد، زمین را در معرض فرسایش و بیابانی شدن قرار می‌دهند و با کاستن یا منهدم کردن فضاهای قابل زیست، بر سر راه خود، زندگی حیوانی را از بین می‌برند. استفاده‌های کشاورزی از زمین‌ها و محدودیت‌های دیگر به واسطه‌ی هر گونه مانعی، از علل ناپدید شدن گیاهان و حیوانات اصلی (گیاوزیا) هر منطقه است. بر هم کنش بین سازواره‌های زنده که انسان با وارد کردن پاره‌ای گونه‌ها به ویژه در محیط‌های زیست جزیره‌ای، برای پاره‌ای از گونه‌های حساس به بومی گرایی به وجود آورده است (پاره‌ای از گونه‌ها که بومی نامیده می‌شوند، دارای منطقه‌ی توزیع و پراکندگی بسیار محدود و محلی هستند)، به انقراض بسیاری از گونه‌های محلی انجامیده است. بیماری‌های همه‌گیر، به ویژه از نوع ویروسی، بین حیوانات گاهی در اثر وارد کردن گونه‌های خانگی به وجود می‌آیند که در مواردی می‌توانند به منبع وحشتناکی از بیماری‌ها تبدیل شوند. مبارزه با حیوانات شکارگر، که حیوانات مضر خوانده می‌شوند، و در گذشته با محیط تعادل داشتند، امروزه به کاهش بی‌نهایت زیاد پاره‌ای از گونه‌ها انجامیده است (گرگ‌ها، خرس‌ها، یوزپلنگ‌ها، سیاه‌گوش، و غیره). در این زمینه، اگر چه با تأخیر، تدابیری اتخاذ شده است که بر اثر هشیاری در جهت عکس انهدام عمل می‌کنند اما هنوز به حفظ باقی مانده‌های اندک نیانجامیده‌اند...
به نظر میشل ترانیه، معاون سابق آزمایشگاه پستان‌داران و پرندگان در موزه‌ی ملی تاریخ طبیعی فرانسه، شکار و انهدام حیوانات مختلف که قبلاً سلطه داشته‌اند، دست کم در مورد پستان‌داران از عوامل اصلی تهدید مستقیم به شمار می‌آید. با این حال، وی انهدام محیط‌های زیست طبیعی را که در تاریخ زندگی بشر در زمانی دیرتر صورت گرفته است از عوامل مهم این تهدید به انقراض می‌شمارد. آلودگی که می‌تواند به اشکال گوناگونی ایجاد شود در گسترش تهدیدهایی که بر روی اکوسیستم سنگینی می‌کنند سهیم است... و البته در مورد خود انسان نیز. و بالاخره اگر این مسأله را کوچک نشماریم، گردآوری نمونه توسط علاقه‌مندان می‌تواند مستقیماً به انقراض پاره‌ای از گونه‌ها، به ویژه پولک بالان (پروانه‌ها و شاپرک‌ها) بیانجامد. به نظر ژرژ برناردی، رئیس سابق پژوهش‌های مرکز ملی پژوهش‌های علمی در فرانسه، شکار پروانه‌ها، شمار انبوه مجموعه داران (کلکسیونرها)، اشتیاق و حرص بیش از اندازه برای به دست آوردن انواع محدود پروانه‌ها که هم ‌اکنون هم از تعادل طبیعی خارح شده‌اند، از افراط کاری‌های آشکار انهدام طبیعت هستند... که مستقیماً به خود انسان مربوط می‌شوند.
به این ترتیب می‌بینیم که جنگل گرمسیری مرطوب به سهولت می‌تواند تبدیل به بیابان شود و روزی برسد که دنیای سبز با هزاران گونه جان‌دارِ هنوز ناشناخته را به صورت سرزمین سنگی سترون و بی‌ثمر مشاهده کنیم. مثلاً امروزه، بیش از نیمی از جنگل‌های ساحلی افریقای غربی از بین رفته‌اند و فرصتی مناسب برای پیشروی سریع شن‌های روان پدید آورده‌اند.
خطر ناشی از جنگل زدایی، تنها متوجه گونه‌های ساکن قاره‌ها نیست، بلکه اکثر گونه‌های ساکن جزیره‌ها را نیز تهدید به نابودی می‌کند. بنا به گفته‌ی کریستیان ارار، استاد موزه‌ی ملی تاریخ طبیعی، اثر جنگل زدایی بر مجموع پرندگان جزیره‌ی ماداگاسکار بسیار نگران کننده است. چهار خانواده از پرندگان (در رده بندی موجودات، خانواده شامل جنس، و جنس شامل گونه است) که مناطق توزیع آن‌ها از اواخر قرن نوزدهم تاکنون بسیار واپس رفته است، در جاهایی به سر می‌برند که در معرض تهدید به نابودی است. مناطق جزیره‌ای، نگه‌ دارنده‌ی اصلی گونه‌های کم‌یاب و عمدتاً بومی هستند. دور افتادگی این مناطق ویژگی‌هایی در پرندگان به وجود آورده است که گونه‌های بومی و متعلق به آن منطقه‌ی به خصوص را آسیب پذیر می‌کنند. ژان کریستف بالوئه، دیرین شناس فرانسوی، برآورد می‌کند که در جزیره‌ی سنت هلن، از سی گیاه گُل‌دار بومی، ده گیاه منقرض شده است و پانزده تای دیگر در معرض تهدید جدی قرار دارند. و اما در هاوایی، دویست و هفتاد و سه گونه و گونه‌ی فرعی و جورهای مختلف گیاهی نابود شده است و هشت صد گونه‌ی دیگر در معرض خطر هستند. حدود ده درصد از گیای بومی هاوایی ناپدید شده است و چهل درصد دیگر آن تهدید به نابودی می‌شود.
انقراض گونه‌های کشف نشده‌ی طبیعت
توضیح تصویر: تاکنون از میراث طبیعی جهانی حشرات فقط یک سی‌ام آن‌ها شناخته شده است. از آن میان، بسیاری از پروانه‌ها، حتی پیش از آن که متخصصان آن‌ها را شناسایی کرده باشند منقرض می‌شوند. تداوم شکار پروانه‌ها، تعدد وجود مجموعه‌داران با علاقه‌ی وافر به گونه‌هایی که هم اکنون هم در حال نابودی هستند، از دلایل قابل توجه این وضع هستند.
افزون بر این، موجوداتِ پاره‌ای از دریاچه‌ها یا رودخانه‌ها نیز که در این سکونتگاه‌ها ویژگی یافته‌اند بی‌نهایت حساس هستند. هر دگرگونی در محیط زیست آن‌ها و یا وارد کردن گونه‌های غیر بومی در زیستگاهشان، احتمال دارد به ناپدید شدن آن‌ها بیانجامد.
بنا به گفته‌ی ژرار آیمونن (معاون سابق موزه‌ی ملی تاریخ طبیعی و متخصص گیاهان در فرانسه) در محیط‌های زیستی، بارزترین واپس روی‌ها با اکوسیستم کشاورزی دشت‌ها و یا ارتفاعات متوسط مربوط بوده‌اند. پدیده‌های واپس روی که دست کم به شصت درصد گیاهان مربوط می‌شود، بین هفتاد و پنج تا صد سال روی می‌دهند، و شدت این پدیده‌ها چه از نظر زمانی و چه در سطح میزان‌های ژنتیکی، طی سده‌های اخیر بیش‌تر بوده است.
معمولاً مناطق مرطوب شدیداً دچار دگرگونی و تخریب می‌شوند، بدین معنی که در این نواحی چهل درصد از گیاهان در حال واپس روی هستند و اگر گیاهان بومی را هم در نظر بگیریم این نسبت به هشتاد درصد می‌رسد. مناطق ساحلی نیز تماماً به همین سرنوشت گرفتار بوده‌اند، به ویژه طی سده‌های اخیر و به دلایل شناخته شده‌ای از قبیل تنظیم مصنوعی جریان آن‌ها، اصلاح نهرهای آب، و مسکونی کردن سواحل و استفاده‌های مختلف از آن‌ها.
بنا به گفته‌ی آیمونن، به نظر می‌رسد که شانزده گونه‌ی خاص اروپا منقرض شده باشند، دو هزار گونه در حال نابودی، و صد و بیست تاکسون (اصطلاح کلی رده بندی، صرف نظر از گونه، جنس، و خانواده و مرتبه‌ی آن‌ها در رده بندی) تهدید به نابودی می‌شوند. آیمونن در عین حال تصریح می‌کند که تنها مقایسه‌ی رده شناسی برای نتیجه گیری نهایی کافی نیست و باید هم‌زمان، وسعت نسبی زیستگاه منطقه‌ای نیز بررسی شود.
داده‌های اتحادیه‌ی بین المللی حفظ طبیعت نشان می‌دهند که هزار گونه از گیاهان آوندی شناخته شده و چهار هزار و پانصد گونه‌ی حیوانی در معرض انقراض قرار دارند و بسیاری دیگر پیش از این که کشف شوند نابود خواهند شد. از یازده هزار و پانصد گونه‌ی گیاهان اروپا بیست گونه از بین رفته‌اند و هزار و دویست گونه در معرض خطر قرار دارند. اما این وضع در استرالیا وخیم‌تر است، زیرا از بیست و پنج هزار گونه‌ی گیاهی شناخته شده صد و بیست گونه ناپدید شده‌اند و دویست گونه در سراشیبی نابودی قرار دارند...
خطرهایی که محیط‌های دریایی حاکم را تهدید می‌کنند در مقایسه با محیط‌های زمینی، همه به یک نوع و با یک شدت نیستند. دریاها و اقیانوس‌ها محیط‌هایی پیوسته را تشکیل می‌دهند و محیط زیستی بسیار متعادل دارند. به طور کلی دگرگونی‌های موضعی به سرعت توسط حجم عظیم آب که در سه بُعد منتشر است، مستهلک می‌شوند. مقیاس‌های فضایی بسیار متفاوتند، بدین معنی که گسترش محیط دریایی در مقیاس میلیون‌ها کیلومتر مربع است... البته مقیاس‌های زمانی نیز ویژگی‌های خاص خود را دارند. انعطاف بوم شناختی و زیست شناختی نسبی سازواره‌های دریایی معمولاً ضامن بقای گونه است. بنا بر نظر دومینیک دومان، استاد موزه‌ی ملی تاریخ طبیعی و مدیر سابق آزمایشگاه زیست شناسی بی‌مهرگان دریایی، تهدیدی که بر محیط‌های زیست دریایی وارد است بیش‌تر متوجه مجموعه‌ی این گونه‌ها و اکوسیستم‌هاست تا بر تک تک گونه‌ها.
در محیط‌های زیست زمینی (خشکی)، سرعت ترمیم و تولید مثل مجدد یک جمعیت یا یک زیستگاه طبیعی چنان چه این کار میسر باشد، طولانی‌تر و نامطمئن‌تر است. چنان چه اکوسیستمی از نظر فیزیکی تغییر یافته باشد، یا اگر گونه‌های اصلی آن دیگر نتوانند آن را در اختیار داشته باشند، فرایندهای طبیعی، دیگر آن را ترمیم نخواهند کرد و تهدیدهای سنگینی متوجه جانوران آن ناحیه خواهد شد.
بنا بر این، مشکلات بازگشت به موقعیت اولیه بسیار زیاد است. وارد شدن گونه‌های غیر بومی، وجود قلمروهای بسیار کوچک یا بسیار ویژه، بومی‌گرایی، سکونتگاه‌هایی که به طور جبران ناپذیری در اثر آلودگی یا غیر آن دگرگونی یافته‌اند، از عواملی هستند که مانع یا متوقف کننده‌ی روند احیای زیستگاه می‌شوند. در این صورت باید از نزدیک، شبکه‌های متعدد و متراکم ارتباطی کارکرد بوم شناختی را که بین حیوانات و گیاهان برقرار شده‌اند در نظر گرفت، زیرا آن چه تعاون زیست شناختی محیط‌های زیست طبیعی را برقرار می‌کند تعداد بی‌نهایت زیاد بر هم کنش‌های بین گونه‌هاست. زنجیره‌های غذایی وابستگی متقابل بین جانوران و گیاهان، فعالیت‌های حیوانی که حضور این یا آن گونه را فراهم می‌سازد و غیره تعادل ارزشمند طبیعت را تشکیل می‌دهد. محافظت از محیط‌های زیست، بهترین طریق نجات گونه‌های گیاهی و حیوانی موجود در آن‌هاست. در حالی که تنها دو درصد از سطح زمین‌های بیرون از آب (خشکی‌ها)، یا به عبارتی سی صد و هفت میلیون هکتار، به طور کامل محافظت می‌شود، محافظتِ یک گونه مسلماً هم به محافظت از سکونتگاه او بستگی دارد و هم به حفظ کل اکوسیستمی که خود را با آن منطبق ساخته است. کریستیان ارار مانند بسیاری از بوم شناسان بر این باور است که پرندگان، شاخص‌های خوبی برای نشان دادن وضع اکوسیستم‌ها هستند. پاره‌ای از گونه‌های مورد تهدید، نشانه‌های اولیه و جدی درست کار نکردن عمومی سیستم طبیعی هستند. از همین روست که تلاش برای مطالعه‌ی کار کرد سیستم‌های طبیعی ضرورت می‌یابد.
از نظر پیتر ریون نیز از دست رفتن تنوع زیست شناختی به عنوان یک مسأله‌ی جهانی هنوز شناخته نشده است. او برای نگرش به تنوع زیستی پیشنهاد تازه‌ای دارد: در این نگرش نه تنها به خاطر زیبایی تمامی سازواره‌های گیاهی و حیوانی جهان، بلکه به خاطر وابستگی تقریباً فردی هر یک از ما به آن به عنوان منبع اولیه‌ی تداوم زندگی (بیش از نود و سه درصد از غذای ما از گیاهان به دست می‌آید که اعقاب وحشی آن‌ها، تنوع ژنتیکی ضروری را ایجاد نموده‌اند و این استدلال در مورد حیوانات نیز صدق می‌کند) و به خاطر وابستگی به مجموعه‌هایی که این سازواره‌ها در آن‌ها فعالیت و کار می‌کنند و پایداری جهانی محیط‌های زیست طبیعی را تأمین می‌نمایند، تمام سازواره‌های گیاهی و جانوری باید مورد ستایش قرار گیرند. همه‌ی این مجموعه است که موجودیت ما را امکان پذیر می‌سازد و نباید فراموش کنیم که ما هیچ حق به خصوصی برای انهدام بی‌رویه‌ی سازواره‌ها نداریم، زیرا آن‌ها هم همراه با ما برای زندگی در این جهان سهمی دارند. از دست رفتن تنوع زیستی ممکن است تنها به بهای گزاف بهره گیری کوتاه مدت از میراث طبیعی کره‌ی زمین به دست آید.
انقراض گونه‌های کشف نشده‌ی طبیعت
توضیح تصویر: بازگرداندن حیوانات باغ وحش به محیط‌های زیست طبیعی (مانند این مورد یوز پلنگ سیاه گوش در کوه‌های وژ فرانسه) فقط با گذشت زمان موفقیت آمیز خواهد بود. گاهی فرصت لازم برای خو گرفتن به آب و هوا تا پنج سال هم طول می‌کشد و در نتیجه باید تعداد زیادی را رها کرد.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.